سلام
من می خواستم از بقیه راهنمایی بگیرم
من دختر 25 ساله ای هستم و می خوام با کسی که 20 سال از خودم بزرگتره ازدواج کنم
طرف مقابلم بر خلاف سنش همیشه شادو سرزنده هست
تنها مشکلم اختلاف سنه
این موضوع ممکنه مشکلی پیش بیاره ؟
:325:
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام
من می خواستم از بقیه راهنمایی بگیرم
من دختر 25 ساله ای هستم و می خوام با کسی که 20 سال از خودم بزرگتره ازدواج کنم
طرف مقابلم بر خلاف سنش همیشه شادو سرزنده هست
تنها مشکلم اختلاف سنه
این موضوع ممکنه مشکلی پیش بیاره ؟
:325:
یعنی 45 ساله؟
ایشون ازدواج اولشونه؟ اگه آره چرا تا الان ازدواج نکردن؟
خودت چی؟ بار اولته؟
چه جوری باهم اشنا شدین ؟
حتی اگه هیچ مشکلی پیش نیاد بچه دار میشید و اون بچه پنجاه سالی از پدرش کوچیکتره
من ازدواج اولمه
اما اون نه جدا شده
اون حسابرس یه شرکت هست.
که ما همدیگرو اولین بار تو شرکت و بعد وقتی که ایشون دعوت شده بود منزل فردی که آشنای ماست که تو همون شرکت کار میکنه دیدیم و ....
دلیل جداییش چی بوده؟ فرزند هم داره؟ چند سال زندگی مشترک داشتن.
یکم بیشتر توضیح بده عزیزم.
تحصیلاتتون... نظر خانواده هاتون...
فرزند نداره--
همسر قبلیش ایرانی نیست یعنی همیشه اون خارج بوده این ایران و مشکلات که خارجی ها نسبت به ایران دارند..
هنوز خانواده ها نمی دونن اول من باید تصمیم بگیرم که می خوام بعد به خانوادم بگیم اون از اول که با من صحبت کرد نظرش ازدواج بود.
من لیسانس دارم اونم فوقه
شغلشم حسابرس
jikjik عزیز سلام
به تالار همدردی خوش آمدی
امیدوارم در کنار نظرات و راهکارهای دوستان بهترین تصمیم را بگیری
دوست عزیز همون طور که خودت اشاره داشتی اختلاف سن اونم بیست سال کمی احتیاط و دقت نظر نیازمنده!!
با توجه به سابقه طلاق آقا، و احتمال اینکه ضعفهایی در انتخاب داشته پیشنهاد میکنم به صورت حضوری با یک مشاور خانواده ملاقات داشته باشید و با ذکر جزئیات و معیارهای مورد نظرتون از همفکری مشاور بهره بگیرید.
در این انتخاب های مهم مشورت مخصوصا با خانواده خیلی کمک کننده هست!!
نقل قول زیر هم خواندنش خالی از لطف نیست
براتون بهترین ها رو آرزومندم:72:نقل قول:
نوشته اصلی توسط keyvan
تقریبا با اطمینان کامل میگم به مشکل برمیخورید!
نمونه های عینی رو دوروبرم زیاد دیدم !
اون آقا اگه 19-20 سالگی ازدواج میکرد الان فرزندش میتونست همسن شما باشه!
نمی دونم رابطه شما چطور بوده که به اینجا رسیده با این همه اختلاف
لطف کنید توضیح بدید چطور رابطه ایی بوده که اینجارسیده که شما فکر ازدواج رسیده !
چه نکات مثبتی بوده ؟
چه کمبود هایی رو فکر می کنید این آقا می تونه برای شما رفع کنه ؟
سلام .
داری اشتباه میکنی بخدا اشتباهه توماشالا25سالت ی دخترکاملی چراقشنگ برای زندگیتوآیندت تصمیم نمیگیری؟دختر20سال اختلاف کم نی بازندگیت بازی نکن زندگی بچه بازی نیس نمونه تودخترخالم بود14سال پیش بامردی ک15سال ازش بزرگ بودازدواج کردالان خودش ۳۰سالش وشوهرش 45ومشکل جنسی واحساسی وعاطفی دارن .بفهم داری چیکارمیکنی.هنوزفرصت داری.وای دخترخالم مشکلتوبفهمه کاری میکنه چشاتوقشنگ بازکنی
الآن ممکنه با هم مشکلی نداشته باشید و ایشون شاد و سرحال باشن ولی به وقتی فکر کنید که شما 40 سالتون میشه و ایشون 60 ساله
بخاطر شاید 5 سال زندگی خوب بقیه عمرتون رو هدر ندید، این 5 سالو سختی بکشید صبر کنید تا بقیه عمرتون شاد باشید.
بهت نمیگم چیکار کن فقط میگم با دقت بسیار زیادی تصمیم بگیر ، موفق یا ناموفق بودن این ازدواج تا حد زیادی بستگی به روحیات خود شما داره و بعد ایشون
خودت ببین چجور آدمی هستی و از رابطه زن و شوهر چی می خوای آیا با این ازدواج بهش میرسی؟
من درست 25 سالمه و خودم دختری هستم که بنا به شرایط زندگیم همیشه به مردهای بزرگتر از خودم گرایش داشتم ، منظورم از 10 12 سال به بالاست! هیچوقت هیچ کششی نسبت به پسرهای هم سنم احساس نمیکنم و حتی اگه اونا هم پا پیش بذارن اعصابم خورد میشه
میگن بخاطر اینه که پدر بالاسرم نبوده .. خودم هم بیش از حد آروم و گوشه گیرم و یکجورائی روحیاتم با سن بالاتر از خودم جوره نه هم سنام.
اما مثلا یک دوستی دارم که روحیش هنوز خیلی بچگونست و شیطون. اون حتی با چهارسال بزرگتر از خودش هم نمیتونه کنار بیاد و برعکس با پسرای همسن یا کوچیکتر از خودش جور میشه.
بنابراین نمیشه به طور مطلق حکم داد ، درسته که در بیشتر موارد اختلاف سنی خوب نیست اما بیشتر دقت کن و البه 20 سال هم کم نیست. خوب فکراتو بکن ببین بعدا پشیمون نمیشی؟
بعدا که دوستاتو دخترای همسنت تو فامبلو کنار ی مرد جوون میبینی نمیگی ایکاش منم شوهرم همسن خودم بود؟
اگه بخواید باهم جمعی جایی برید یا مهمونی خجالت نمیکشی که همه شوهراشون جونند مال تو نیست؟
ممکنه اونا باهم گرم بگیرند و همسر شما با 20 سال اختلاف نتونه
بعدا بچت نمیگه چرا پدرم جوون نیست و ...... هزاران مساله دیگه! رو تک تک اینها با دقت فکر کن
ممنون از همتون
مرسی که با هام حرف زدین
و نظراتتونو گفتین..من سردرگم شده بودم..
از نظر همتون استفاده کردم ..خودمم احساس می کنم که اشتباهه اما خدا بهم لطف بزرگی کرد اومدم اینجا
وقتی حرفامو نوشتم آروم تر شدمو و دقیق تر نگاه کردم
کسی نبود که باهاش بحرفم
امیدوارم بتونم تصمیم درستو بگیرم
سلام مجدد
سرنوشت تصمیم میگیردکه درزندگی باچه کسی ملاقات کنی اما تنهاقلب توست ک میتواندتصمیم بگیرد چ کسی دزندگی توبماند.*بنابراین امروزبادرخشش لبخندت همه راخوشحال کن*
توباتوکل ب خداایشالاازپس این مشکلت برمیای .
اگربیشتربه فکرآیندت وزندگیت باشی تصمیم درست ومیگیری
پس عاقلانه بشین فکرکن