خیانت یا ناچاری شاید تقدیر
سلام من 30 سالمه عاشق همسرم بودم و هستم سرتونو درد نیارم توی یک مرحله از زندگیم که من هنوز مستقل نشده بودم خانومم با مادرم مشکل داشت (خونه پدری زندگی میکردیم مثل خیلی ها که اول زندگی چیزی ندارن ولی تلاش می کنن واسه بهتر شدن )از همین حرفایی که بین عروس و مادر شوهر پیش میاد خلاصه که خانومم پولو بهانه کرد و رفت به شهری که وضع کار بهتر بود تا کار کنه منم وقتی دیدم اینجا داره اذیت میشه رضایت دادم یک سال گذشت و ما جدا بودیم تا اینکه یک روز یک دختر خیلی اتفاقی وارد زندگیمون شد اتفاقی شوماره منو گرفت برادرش تازه فوت شده بود میخواست با یکی درده دل کنه و حرف بزنه منم که یک سال بود تنها بودم خیلی میخواستم یه گوش پیدا کنم که حرفامو بشنوه بعد از چند ماه من حتی اسمشو نمیدونستم و نه دیدمش تازه فهمیدم که باباش توی یکی از اداره هایی که منم کار میکنم رئیسه البته تویه یه شهرستان دیگه منم یه برنامه گداشتم که باباشو ببینم زمانی که من شرایط کارم خراب شده بود به اون دختر گفتم که به باباش بگه من شوهر دوستش هستم و رفتم دیدنش خداییش مرد خوبی بود و چند بار مشکلمو حل کرد حالا مشکل اینه که این وسط خانومم فهمید و همش میگه تو منو فرستادی شهر دیگه که دختر بازی کنی ادمی نیستم که بشه بهش تکیه کرد و .... الانم پاشو کرده توی کفش که طلاق میخوام حالا از مشکلات دیگه بگذریم به نظرتون من گناه کارم ؟؟؟؟
راهنمایی کنید ممنون میشم
RE: خیانت یا ناچاری شاید تقدیر
سلام
الان دقیقا چی میخواین بدونین؟
پیدا کردن مقصر چه کمکی به شما میکنه؟
شما رابطه ات با این خانوم در چه حدی بوده؟
اگر همسرتون این کار رو میکرد شما چه عکس العملی نشون میدادید؟اسمش رو بازهم تقدیر یا ناچاری میذاشتید؟
هدف خودتون چیه؟میخواین با همسرتون ادامه بدید یا خیر؟
چرا همسرتون تک و تنها رفت یه شهر دیگه شما همراهیش نکردید؟یا اصلا چرا اجازه دادید بره؟
RE: خیانت یا ناچاری شاید تقدیر
رابطه من با این خانم در حد حرف زدن بود قبلا هم گفتم که تا مدت ها حتی اسمشو نمیدونستم و ندیده بودمش من همسرمو دوست دارم عاشقشم نمیخوام از دستش بدم اگر اون همچین کاری کرده بود من خودمو هم مقصر میدونستم و منطقی صحبت میکردیم چون به نظر من این خیانت نیست اگر هم باشه در حدی نیست که قابل جبران نباشه هدف من از طرح این مشکل اینه که بدونم چقدر مقصرم شاید دارم خود خواهانه برخورد میکنم شما فکر نمیکنین اگر یک زن بخواد زندگیشو جمع کنه به هر قیمتی که شده این کارو میکنه شوهرشو تنهانمی زاره حتی با مادر شوهر میسازه تا مشکلات سپری بشه من هم انسان بودم و جایز الخطا ایا اینجا فقط منم که اشتباه کردم
RE: خیانت یا ناچاری شاید تقدیر
خانم شما از کجا متوجه بشه رابطه شما در حد حرف بوده ؟
نگو که من دارم راست می گم !
چون شما یه تعهد بزرگ تر رو زیر پا گذاشتی و در نظر خانم شما و حتی جامعه زیر پا گذاشتن یه حرف راست خیلی راحت تر از یه تعهد بزرگ هست
شما هنوز اعتقاد به گناه و اشتباهت نداری ! انتظار داری خانومت ببخشه شما رو ؟
وقتی اسمش رو می زاری تقدیر یا ناچاری !
اول تکلیفت رو با خودت مشخص کن ، مطمئن باش خانومت هم باهات خوب می شه ! ولی اول این موضوع رو حل کن
RE: خیانت یا ناچاری شاید تقدیر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط rastin
سلام من 30 سالمه عاشق همسرم بودم و هستم سرتونو درد نیارم توی یک مرحله از زندگیم که من هنوز مستقل نشده بودم خانومم با مادرم مشکل داشت (خونه پدری زندگی میکردیم مثل خیلی ها که اول زندگی چیزی ندارن ولی تلاش می کنن واسه بهتر شدن )از همین حرفایی که بین عروس و مادر شوهر پیش میاد خلاصه که خانومم پولو بهانه کرد و رفت به شهری که وضع کار بهتر بود تا کار کنه منم وقتی دیدم اینجا داره اذیت میشه رضایت دادم یک سال گذشت و ما جدا بودیم تا اینکه یک روز یک دختر خیلی اتفاقی وارد زندگیمون شد اتفاقی شوماره منو گرفت برادرش تازه فوت شده بود میخواست با یکی درده دل کنه و حرف بزنه منم که یک سال بود تنها بودم خیلی میخواستم یه گوش پیدا کنم که حرفامو بشنوه بعد از چند ماه من حتی اسمشو نمیدونستم و نه دیدمش تازه فهمیدم که باباش توی یکی از اداره هایی که منم کار میکنم رئیسه البته تویه یه شهرستان دیگه منم یه برنامه گداشتم که باباشو ببینم زمانی که من شرایط کارم خراب شده بود به اون دختر گفتم که به باباش بگه من شوهر دوستش هستم و رفتم دیدنش خداییش مرد خوبی بود و چند بار مشکلمو حل کرد حالا مشکل اینه که این وسط خانومم فهمید و همش میگه تو منو فرستادی شهر دیگه که دختر بازی کنی ادمی نیستم که بشه بهش تکیه کرد و .... الانم پاشو کرده توی کفش که طلاق میخوام حالا از مشکلات دیگه بگذریم به نظرتون من گناه کارم ؟؟؟؟
راهنمایی کنید ممنون میشم
آقا ی محترم اشتباهت انجا بوده که همه چیز را اتفاقی می بینی و اصلا خودت را در اتفاقات افتاده هیچ کاره و در اختیار تقدیر. همه ما مسول انتخابهامون هستیم. شما که به دنبال یک گوش شنوا بودید اگر واقع بین بخواهید باشید هیچ وقت حاضر نمی شدید با یک زن غریبه حرف بزنید. بلکه تلفن را بر می داشتید و با همسرتون صحبت می کردید. مگر نمی گویید این خانم را هم ندیده بودید. خوب همسرتان هم در همین شرایط بوده و می تونستید نیاز به یک گوش شنوا را با همسرتان برطرف کنید.
پس سعی کنید مثل یک مرد اشتباهتون رو بپذیرید و به همسرتون نشون بدید که هم شحاعت پذیرش اشتباهتون رو دارید و هم توانایی جبران اون رو نه مثل ترسوها پشت تقدیر پنهان شوید و سعی در سهیم کردن همسرتان در مشکل پیش امده را داشته باشید.
من به عنوان یک زن اگر همسرم با شجاعت اشتباهش را بپذیرد و سعی در فرافکنی نکند خیلی راحتتر او را می پذیرم و به او تکیه می کنم.
RE: خیانت یا ناچاری شاید تقدیر
اشتباهات شما :
1- خانم رو سپردین به امان خدا دور از خودتون (وقتی که نیاز به همراهی تو داشت) که تو شهر دیگه ای هر کدوم واسه خودتون زندگی کنین ؟ (پس چرا ازدواج کردین ؟)
2- اتفاقی اجازه میدین دختری (حالا به هر بهونه ای) وارد زندگیتون بشه.
3- با دختری (غیر از همسرتون ) و بی اطلاع از همسرتون دردودل کردین. (همسرتون کم دردو دل داشت ؟)
4- کوش دختر دیگه ای رو ترجیح دادین به گوش خانمتون ... (منظورم غیر فیزیولوژی بود).
5- شاید این مورد رو هم نگفته باشی (یادت رفت که بگی) به اون دختره هم نگفتی که متاهل هستی ؟! نه ؟
پاورقی: راستی، نگفتی اگه همسرتون این رفتار رو باهاتون میکرد راجعبهش چی فک میکردین ؟!
6- اشتباهات خودت رو به (ناچاری و تقدیر) نسبت میدی !
7- یکی از دوستان هم گفتن ... هنوز هم فکر میکنی که بی تقصیری ...
.
اگه چنتا کامنت دیگه بزاری احتمالا به این لیست اظافه بشه .
با اینکه اگه ادامه بدیم موارد اشتباه غیر مستقیم بیشتر میشد تراشید ولی همینا برا اول کار کم نیست ...
توضیح راجع به پاورقی و پست شماره #4
فکر میکنی که به این راحتی میتونی این قضیه رو هضمش کنی ... اگه تو موقعیتش قرار بگیری دیگه منطق و اصولی که بهش پایبند بودی (منظور همین منطق به اصطلاح روشنفکرانه) دیگه براتون معنی نخواهد داشت .
RE: خیانت یا ناچاری شاید تقدیر
شما واقعیت مسئله رو بگیید که تنها ارتباطتون تلفنی بوده هرچند میدونید کارتون درست نبوده و اینکه به چه دلیل این ارتباطو برقرار کردیدشاید گفتن بعضی چیزها باعث آگاهی همسرتون میشه و باعث میشه بیشتر فکرکنه...
http://ahlekhaneh.ir
RE: خیانت یا ناچاری شاید تقدیر
از همه دوستان که نظر دادن ممنونم من اشتباه خودمو پذیرفتم و قبول دارم که اشتباه کردم الان که فکر میکنم اسمشو فقط میشه گذاشت خیانت خوشحالم که خراب تر از این نشد تلاش خودمو میکنم که رابطمو درست کنم هرکی میتونه کمکم کنه ممنون میشم نظرشو بزاره قول میدم تا جایی که بتونم تلاشمو بکنم تا موفق بشم توی همین صفحه نتیجه رو اعلام میکنم
RE: خیانت یا ناچاری شاید تقدیر
اقای راستین
با همسرتون صحبت کنید و خالصانه و رو راست بهش بگید که اشتباه خودتون رو قبول دارید و تضمین میکنید دیگه تکرار نشه.
شما خودتون هم باید واقعا اشتباهتون رو بپذیرید .نه در حد حرف.شما در چهارمین پستتون هنوز این کار رو خیانت نمیدونستید.در حالیکه دقیقا مصداق خیانته.
بله.یه زن شده از جونش هم مایه میذاره تا زندگیش رو حفظ کنه.اما سهم شما چی میشه؟
چطور میتونید خانومتون رو خاطر جمع کنید که دیگه تکرار نمیشه؟
چطور میتونید خاطره این کار رو از ذهن همسرتون پاک کنید؟
راستش رو بخواهید من اعتقاد دارم سهم اشتباه شما در این ماجرا شاید 90 به 10 هستش.
شما اگر مدیریت میکردید زندگی رو و اجازه رفتن به همسرت نمیدادی این مشکلات پیش نمیامد.
اختلاف بین مادر شوهر و عروس همیشه و همه جا هست.راهش اینی نبوده که همسرت انتخاب کرده و شما هم پذیرفتی
همسر شما الان نیاز به اسوده شدن خاطر داره.و این اطمینان رو کسی جز شما نمیتونه بهش بده.
فکر میکنم تنها راه موجود صحبت با همسرتون و رفتن پیش یه مشاوره خانوادست.
الان همسرتون کجاست؟منزل پدری؟
اقدامی هم برای طلاق کرده؟
کسی دیگه از این ماجرا خبر داره؟
RE: خیانت یا ناچاری شاید تقدیر
همسرم منزل پدرش هنوز اقدامی نکرده ولی به تمام خونواده گفته طلاق میخاد تقریبا همه میدونن که مشکل ما چی بوده تنها گذشت زمان و رفتار درست من میتونه خاطرشو جمع کنه البته اگر برگرده دیگه نمیدونم باید چیکار کنم
RE: خیانت یا ناچاری شاید تقدیر
ببینید باید شده چند بار برید ، حتی اگه شما رو پس زد
یه خورده نشون بدید که مصمم هستید
سعی کنید صحبت کنید و از احساستون بگید
حق رو بهش بدید که ناراحت باشه و بگید تلاش می کنید زندگی از قبل هم بهتر بشه
انشاالله حل می شه
RE: خیانت یا ناچاری شاید تقدیر
راستین عزیز
به نظر من همه چیز رو خیلی رک و راست به همسرتون بگید. البته نمیخواد که خیلی وارد جزئیات گفتگوتون بشید! فقط به صورت کلی براش توضیح بدید. بعد هم بهش نشون بدید که از این کار واقعا پشیمون شدید و دیگه هیچوقت و با هر توجیهی با زن دیگری رابطه برقرار نمیکنید. البته باید بگم که اقدام عملی هم اطمینان خاطر بدی به ایشون که اینکارو تکرار نمیکنی!! من میدونم که چه احساسی داره! همش فکر میکنه که الان که اول زندگیمون هست و شوهرم اینکارو انجام داده چه تضمینی هست که بعدها اینکارو تکرار نکنه! باید یک جوری مطمئنش کنی که این اتفاق دیگه نمیوفته!
RE: خیانت یا ناچاری شاید تقدیر
سلام به همه چند روز نبودم رفتم مسافرت دیدن خانمم در کمال ناباوری قبول کرد که همدیگرو ببینیم
بعد از مدتها رفتیم بیرون شام خوردیم خیلی باحال بود کلی هم حرف زدیم من هم دوباره همه چیزو واسش توضیح دادم البته گله شکایتمم گفتم انم همین طور خلاصه که قرار شد بیشتر حرف بزنیم ولی گفت من حرکاری هم انجام بدم نمیتونم خاطره اون دخترو از زهنش پاک کنم اون حرفا مثل پتک توی کللم میکوبه........
به نظرتون من باید چیکار کنم چه جوری میتونم کمکش کنم
اصلا میتونه فراموش کنه یا توی زهنش کمرنگ تر بشه
یعنی اگر بخواد نمیتونه ؟؟؟؟؟
اون توی این مدت یه از من یه الاحه خیانت نامردی توی زهنش ساخته که حتی لباس پوشیدنم قیافم کارام توی نظرش زشتن حرفام اشتباه میفهمه چجوری میشه که بتونه اروم بشه و فراموش کنه؟!!!!!!!!!
RE: خیانت یا ناچاری شاید تقدیر
راستین عزیز!
ممکنه تو رو ببخشه و حتی خیلی دوستت داشته باشه ولی فراموش کردن خیلی سخته! واقعا خیلی سخته
من به عنوان زنی که شوهرم بهم بی وفایی کرده اونهم بعد از 16 سال زندگی مشترکبهت میگم که من بخشیدمش ولی نمیتونم فراموش کنم.
باید بهش فرصت بدی و برای اینکه همه چیز به حال اول برگرده صبر داشته باشی. میفهمم که دلت میخواد همه چیز سریع به حالت اولش برگرده ولی اینکار به سرعت امکان نداره باید زمان بدی تا این زخم التیام پیدا کنه.
باید بداخلاقی هاش و کنایه هاش رو تا مدتی تحمل کنی و همیشه به یادش بیاری که دوستش داری و بهش متعهدی و سعی کنی طوزی عمل کنی تا شکهاش برطرف بشه.
اگه دوست داشتی بهم بگو تا کارایی رو که شوهرم برای شفاف سازی انجام میده برات شرح بدم! شاید به درد شما هم بخوره. برای زندگی ما که مفید بوده.
موفق باشی:72::72:
RE: خیانت یا ناچاری شاید تقدیر
سلام
بنظر من هم شما و هم خانومتون اشتباه کردین .... ما دیدیم که گاهی مردها برای کار و تامین معاش خانواده به شهر دیگری برای کار میروند ولی تقریبا نمیشه پذیرفت که یک زن به خاطر کار از وظیفه اصلیش که خانه داری و همسر داری و ایجاد فضای امن در محیط خانه برای خانواده و همسر و فرزندانش هست دست بکشه و بره یه شهر دیگه تنها زندگی کنه تا پول در بیاره .
قطعا دوری شما از همسرتون این خلا رو ایجاد کرده و شما رو به سمت کس دیگری کشونده .... امیدوارم همسرتون هم متوجه اشتباه و کم کاری های خودشون شده باشند ...
RE: خیانت یا ناچاری شاید تقدیر
سلام
من می توانم درک کنم که چه اتفاقی در درون شما افتاد و چطور حس نیاز داشته اید . اینکه چه باید می کردید و چه نکردید و ..........گذشته مهم نیست . اما حال و آینده
خیلی مهم است که قصد خودت را واقعا بتوانی به همسرت تفهیم کنی . سعی بر توضیح داشته باش یعنی ابدا در وادی انکار و مقاومت نرو .
و دائم از کلمه ی من ترا درک می کنم ......استفاده کن ......و متعاقب بگو نیازمند درک تو هستم .
خودت را جای من مرد بگذار و برایش از شرایط و چشم اندازهای خودت بگو ...............بگو دنیا را چگونه می دیدی .....بگو من با قصد و نیت خیانت اینکار را نکردم علتش خلا و کمبود بوده ............به نوعی نیازم را مرتفع کردم اما روشم غلط بوده ( یکی که حرفهایم را فقط بشنود و به درد دل های من گوش بدهد و نیت قلبی خودت را در این میان مطرح کن . مثلا اگر نمی خواستی که با خانواده در میان بگذاری و یا حسی که مثلا در مقابل همسرت حس عجز داشتی و ....)
و باز ادامه بده . این را درک می کنم اما به تو علاقه داشته و دارم و کسی جای ترا از هیچ نظر نگرفته و........( یعنی سعی در اطمینان بخشی داشته باش .)
و دقت کن که این اطمینان بخشی کلامی نیست و تنها در بخش کلام جواب نمی دهد . باید هارمونی داشته باشی بین کلام گفتاری . زبان بدن . رفتار و احساسات و افکار . که اگر این هارمونی را با صمیمیت داشته باشی مطمئن باش او به مرور ترا باور خواهد کرد .
اینکه برای او بگو که به زندگی مشترک و او شخص او و تنها او علاقمندی و او را صمیمانه و صادقانه دوست داری و ( ویژگی های مثبت از ظاهری تا درونی را دانه دانه برشمار و از همان ها تعریف کن ) حاضری برای بهبود زندگی تلاش کنی و باز برایش از داشته های زندگی و موفقیت هایی که در این زندگی با هم کسب کردید و دارید حرف بزن و فرمان را زیادی به سمت همسرت نبر اما درخواست های خودت را و توقعاتت را به عنوان یک مرد و همسر ازش بخواه .
بگو نیاز نداشتم .................نگو تو برایم کم گذاشتی یا باید اینکار را می کردی و نکردی و .....او را نقد از جایگاه باید و نباید نکن . اما تائید و تشویق در نکاتی که مثبت اوست را داشته باش .
در نهایت زن به لحاظ ادراک منطقی حرف تو را خواهد فهمید . اما ادراک شهودی و حسی مسئله ی ست که تو با نوع گفتن و اعمال و رفتار و خرج کردن احساس و صبوری می توانی روی آن تاثیر بگذاری .
و در نهایت برایش توضیح بده که یک خشت از دیوار اعتماد شما آسیب دیده که باید به این یک خشت بپردازید نه اینکه کل دیوار را خراب کنید .
موفق باشید
RE: خیانت یا ناچاری شاید تقدیر
سلام به همه دوستان
ببخشید که مدتی نبودم برای حل مشکلم به مسافرت رفتم پیش خانمم بودم خیلی صحبت کردیم
بعدشم واسه کار رفتم مناطق جنوب
وضع کارم خوب و اینده خوبی داره
از زندگیم بگم که راه سختی دارم تا اعتماد خانممو جلب کنم
ولی تلاشمو میکنم این طور که حرف میزدیم معلوم بود که اونم دلش نمیخواد جدا بشیم ولی به این راحتی هم نمیتونه کنار بیاد
از دوست خوبم ani خیلی تشکر میکنم
همچنین از زیبا کردستانی ممنونم و منتظر بهم بگی چه کاری انجام دادین
راستی اینو میخوام بدونم که خانمم این روزا خیلی عصبی هستش خیلی گیر میده خیلی بد حرف میزنه و..... به نظرتون ای رفتارا طبیعی هستن (البته با این وضعیت )
خیانت یا ناچاری شاید تقدیر
با سلام
دوستای خوبم بازم به کمکتون نیاز دارم
من چندین روز با خانمم حرف زدم خیلی کارا کردم تا رابطمون بهتر بشه تمام نصیحتای شماره انجام دادم
واقعا تاثیر گذاشه خیلی خوب بوده
ولی چیزی که هنوز درست نشده سردی خانمم که دیونم میکنه نه از نظر جنسی از این نظر که رفطارش سرده
بی محلی میکنه سرد حرف میزنه..... وقتی بهش میگم چرا میگه نسبت به تو سرد شدم نمیتونم به گذشته برگردم
شاید بخوام جدا یشم..... به نظرتون معنی این کارا چیه و من باید چیکار کنم
ممنونم که راهنمایی میکنید