تنبل،بی اراده و بدون پشتکار هستم که مانع موفقیتم شده

سلام
چند روز بود میخواستم بیام تاپیک بزنم ولی هی با خودم میگفتم نه،ولی بالاخره تصمیم گرفتم در این مورد تاپیک بزنم

مشکل من تنبلی و بی خیالیمه،و اینکه اصلا پشتکار و اراده و همت ندارم :302:
قبلا هم یه تاپیک درمورد تنبلی زدم ولی دقیقا همون موقع که تاپیکو شروع کرده بودم خط تلفنمون یه طرفه شد و و اینترنتم قطع.

من الان 22 سال و نیممه،یعنی تو 23 سالگی ام ولی واقعا الان به هیچ جایی نرسیدم تا این سن،حتی تازه ترم یک کارشناسی ام :302:
(البته قبلا دو ترم یه رشته ی دیگه خوندم ولی بعدش انصراف و دوباره کنکور و ...)
من الان باید برا ارشد بخونم نه کارشناسی :302:

همش دارم درجا میزنم،هر تصمیمی میگیرم اصلا تا آخرش نمیرم
خیلی تنبلی میکنم،تو هر زمینه ای،حتی تو کارای روزمره ی زندگیم
اصلا پشتکار ندارم،اصلا آدم عملگرایی نیستم
همیشه همه ی کارام تلنبار میشه،همیشه دقیقه نودی هستم
همه چی رو پشت گوش میندازم،هی میگم بعدا،بعدا
مثلا خودم میدونم اگه فلان سخنرانی رو اگه گوش بدم خیلی به دردم میخوره و میتونه کمکم کنه ولی بازم یه کمشو گوش میدم باز بی خیال میشم
وای خدا،خیلی از دست خودم عصبانی ام :97:

به خاطر این تنبلی و بی خیالی به هیچ کدوم از چیزایی که دوست دارم نرسیدم
اگه خنگ و بی استعداد بودم،اگه امکاناتشو نداشتم یه چیزی،ولی باور کنید تو خیلی از زمینه ها استعداد دارم،خیلی خودمو از این لحاظ قبول دارم(برای همینم توقعم از خودم بالاست) اعتماد به نفسم بالاست ولی دیگه از خودم نا امید شدم :302:

یه چیز دیگه هم که درمورد خودم فکر میکنم اینه که آدم کمال گرایی هستم،البته دقیق نمیدونم،اگه مقاله ای دراین مورد تو تالار هست لطف کنید برام لینکشو بذارید ممنون میشم :72:

آخه چه جوری همت و اراده مو زیاد کنم؟چه جوری این نقطه ضعفایی که گفتم برطرف کنم،خواهش میکنم راهنماییم کنید :316:

[سلام.

دنیا پر از افرادیه که منتظرند یک نفر از راه برسد و به آنها انگیزه بدهد که تا به انسانی تبدیل شوند که آرزویش را دارند.مشکل اینجاست که کسی قرار نیست به نجات آنها بیاید.
این افراد در خیابانی که هیچ اتوبوسی از آن عبور نمی کند منتظر اتوبوس ایستاده اند.نتیجه این است که اگر آنها مسولیت زندگیشان را به عهده نگیرند و خود را تحت فشار قرار ندهند ممکن است تا ابد منتظر بمانند.و متاسفانه این کاری است که بیشتر مردم می کنند.

کتاب قورباغه را قورت بده (برایان تریسی) بخون کتاب آموزنده ای هست
خداوند روزی ده پرندگان است ولی روزیه آنها را به داخل لانه نمی ریزد
موفق باشید
[/color][/size][/size][color[/color]=#006400]

ممنون،این کتابو دارم و قبلا خوندم،ولی باز هم عمل نکردم بهش،در حد یکی دو روز،ولی بازم مثل قبلا شدم
اصلا همت و اراده ندارم،اصلا پشتکار ندارم :(

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

از این که این تاپیکو زدم پشیمون شدم،میدونم تا خودم نخوام هیشکی نمیتونه کمکم کنه،تا خودم نخوام که تنبلی رو بذارم کنار و زندگی رو جدی نگیرم این تاپیک به 6 صفحه هم برسه بی فایده است،چون خودم بهش عمل نمیکنم

از اون آخرین تاپیکی که omid65 زده استفاده میکنم و لینکایی که فرشته مهربون براش گذاشته.

بهتره منم برم تو دنیای واقعی دنبال حل این مسئله باشم.
ممنون :72:

هیچ موقع از هیچ کاری پشیمون نباش.
دیگه هم این حرفو نزن.

راحیل جونم سلام:46:
نمیدونم من چرا انقد دوست دارم واست بنویسم!
میدونم که حالمو میدونی ولی الان با حرف فرشته جونم شارژ شارژم:310:
فکر کنم شرایط خونتون خیلی شکل خونه ی ماست تودوران پشت کنکور بودن من!تاحدودی از مشکلاتت و درگیری های خونتون خبر دارم.فکر کنم این بی انگیزگیت به خاطر همون شرایطه البته یه بخشیش
ببین برای خودت یه برنامه بریز مثلا به خودت بگو تا فردا این ساعت انقدر ازفلان کتاب رو میخونم و از صبح شروع کن اگه نرسیدی تمومش کنی ادامه شو بخون .توذهنت یه برنامه داشته باش و بهش عمل کن ولی خیلی مقید به زمان بندی ها نباش چون ممکنه حالا به هردلیلی یه مشکل پیش بیاد و نتونی بخونی
من هر روز برای دورورز بعدم برنامه میریختم مثلا شنبه میگفتم یک شنبه فلان کتابو 2 فصلشو میخونم و دوشنبه از فلان کتاب1 فصلو و بهش عمل میکردم .خیلی خودمو تحت فشار نمیذاشتم .خوابم میگرفت میخوابیدم یا حوصله ام سر میرفت میرفتم بیرون.به خودم جایزه میدادم وقتی خوب درس میخوندم و کنکور آزمایشی هام هم خوب بود برای خودم بستنی یا ذرت مکزیزکی میخریدم
تا تصمیم گرفتی خودتو محدود تصور نکن عشق و حالتو بکن تفریحتو بکن وراحت بخواب تصمیمت هم عملی کنم نه یه دفعه آروم آروم
خیلی هم خوب کردی این تایپیکو زدی
راستی تو صندلی داغ خوندم شنبه میری حرم.منو یادت نره ها.برام دعا کنیا

به نظر من همین رویه ایی که داری ادامه میدی خوبه ، همینجوری برو جلو .
مطمئن باش اینجوری بهتر پیشرفت می کنی .
بذار اول شکست بخوری بعدش دنبال موفقیت باشی. !!!
.
بذار اول چند ترم مشروط بشی و در استانه اخراجی قرار بگیری تا بدونی که این سزای کسی هست که کارهاشو به موقع انجام نمی ده .!!!
.
بذار 2 سال دیگه بگذره و پشت سرتو نگاه کنی و ببینی که هیچ پیشرفتی نکردی !!!.
.
بیا در کنار کوهی که باید تا قله اش بریم لم بدیم و ببینیم که چطور همه از کوه بالا می رن و لذت می برن!!! .

سلام ترانه جان
خوشحالم که الان حال خوبی داری :46:

راستش الان چند وقتی هست که تو خونه مشکلی نداریم،تو چندسال اخیر مشکلاتمون زیاد بوده و به جز اون یه مسئله ای که مربوط به خودم بوده باعث شده زندگی راحتی نداشته باشم ولی میدونم اینا دلیل بر این نمیشه که من همش در جا بزنم و وقت و عمرمو تلف کنم

درمورد برنامه ریزی هم باور کن خیلی این کارو کردم،ولی زیاد بهش پایبند نمیمونم
همیشه هم انقدر به عشق و حال و راحتی خودم اهمیت دادم به این روز افتادم :223:

اگه مثل بچه ی آدم درس میخونم و به موقع اش الان مجبور نبودم یه رشته ای بخونم که زیاد دوست ندارم،از مدیریت صنعتی بدم نمیاد ولی هیچ جذابیتی نداره برام :302:
من علوم آزمایشگاهی یا میکروبیولوژی دوست دارم :302:
ولی انقد بی خیالم حتی همین علاقه هم باعث نشد بکوب درس بخونم،با اینکه میدونستم با درس نخوندنم قبول نمیشم،آخه من چرا اینجوری ام؟چرا همت و پشتکار ندارم؟ :(
الانم اگه دانشگاه دولتی قبول شدم نه اینکه مثل بچه آدم درس خونده باشم،نه،،واسه این بود که کنکور انسانی دادم و خیلی راحت بود برام

بهم بگید چیکار کنم که پشتکار داشته باشم؟

امید چرا اینجوری حرف میزنی خب؟ :(
راهکار بده خب،به اندازه کافی خودم خودمو سرزنش میکنم :302:

ببین من شب که میشه اصلا فکر نمی کنم چه کاری باید فردا انجام بدم .
اگه شب برای خودم خیال پردازی کنم تمام کارهامو انجام می دم .
پس تو هم یه مدت این کار رو بکن .
شب که می خوای بخوابی ، بشین تصور که داری فردا کارهاتو یکی یکی داری انجام می دی .
یه شب رو این کار کن. ، همین یه شب ، امشبو.

بیخیال بابا
چیز خاصی رو از دست ندادی
حالا دیرتر از بقیه بری دانشگاه چیزی نمیشه که!
منم با این راهکار موافقم که شبا برای فردات برنامه بریز.من اون موقع ها شبا برنامه ی فردا و پس فردامو تو ذهنم مرور می کردم
البته چون امید آدم موفقی نیست و کوه مشکلاته بهتره راهکاراشو انجام ندی:311:(شوخی کردما یه وقت به دل نگیرید)
حس حسادتت در چه حده؟من نود درصد موفقیت های تحصیلی مو مدیون همین حس راهگشای حسادتم!اگه میبینی دیدن هم سن و سالات که موفقن یه کم اذیتت می کنه هی تو ذهنت مرور کن که حسادته تحریک شه و بشینی بخونی.به نظر من فقط یه برنامه ریزی میتونه پشتکار درست کنه!برنامه واسه آرزوهای دور و درازهم نریز که مثلا درس میخونم که برم جای بیل گیتسو بگیرم و از این حرفا به همین برنامه ی یکی دوروزه اکتفا کن
بازم میگم عزیزم چه قد خوب کردی این تایپیکو ساختی تو همین یکی دو دقیقه ای که برات مینویسم کلی از اون حال و هوای قبلم میام بیرون:46:
اینارو دارم برات مینوسم که شنبه تو حرم برام دعا کنیا.راحیل وای به حالت اگه منو یادت بره!تا قم میام راهنمایی هامو ازت پس میگیرم و برمیگردم

سلام راحیل جان

درکت میکنم.

ادمها دوست دارن همه چیشون روی روال باشه و بره جلو.

من یه پیشنهادی برات دارم.مثلا بیا و ساعت مچیت و موبایل و احیانا با موافقت خانواده ساعت منزل رو یک ربع ببر جلو.

این کار خیلی کمکت میکنه.لازمه خودت رو هم گول بزنی و بگی ساعت همون جور مثل قبله و تغییری نکرده.

یه زمانایی هم باید خودت رو مجبور کنی به یکسری کارها.منم مثلا مثل شما خیلی دلم میخواد فلان سخنرانی رو گوش بدم اما به زور ! خودم رو در موقیعتش قرار میدم.مثلا توی مترو یا اتوبوس که هستم خودم رو مجبور میکنم هندزفری بذارم و گوش بدم.

نگران نباش.اگر رشته ات مورد علاقه نبوده و عوضش کردی و داری یه رشته جدید میخونی خیلی کار خوبی کردی.خیلی ها رو میشناسم که تازه بعد از گرفتن ارشد یادشون میفته رشته شون رو دوست نداشتن ! و عملا هم راه برگشتی ندارن

ببین راحیل جان
کمالگرایی خوبه.باعث رشد انسان و طی پله های ترقی میشه.اما نباید از اون طرف توقعت رو ببره بالا.تلاشت نباید کم بشه اما مطمئن باش به میزان تلاشت دستمزد میگیری.

حتما یه برنامه برای خودت درست کن.مثلا بگو تا اخر هفته دیگه فلان جزوه رو باید مطالعه کنم.

و اینکه عادات غذایی ات رو هم تغییر بده.مثلا شبها شام کم بخور و صبحانه رو مفصل و کامل.

کلا غذاهای چرب و تنقلات اضافه نخور و به جاش مواد مغز دار مثل گردو و فنق و بادام و به خصوص مویز رو بخور.

مویز خیلی کمکت میکنه.

(باور کن من مویز زیاد خوردم ارشد سراسری قبول شدم !!:311:)

در مورد نوشتن کارهات:

بنویس و بزن به دیوار اتاقت مثلا.نمیدونی چه لذتی داره وقتی کاری رو انجام میدی و بعد میای از توی اون لیست یه خط قرمز روش میکشی ! خودش از لحاظ روحی خیلی کمکت میکنه

انشالله که موفق باشی:72:

سلام راحیل جان ..
عزیزم نمیدونم این چیزی که برات مینویسم فایده ای داره یا نه .. اما اینو تو تاپیک نازنین خوندم و خیلی خوشم اومد .. امیدوارم به دردت بخوره ..
من عاشق راهکارای جناب baby هستم :D

نقل قول:

---

يك دفتر برداريد/ الزاما زيبا باشد! الزاما شيك باشد/ الزاما يك كش داشته باشد كه به سادگي باز نشود/ مي تونيد با يك سر رسيد خيلي زيبا شروع كنيد!
هر صفحه اين دفتر تاريخ بزنيد و متعلق به يك روز است!
بالاي هر صفحه: يك خصوصيت مثبتي كه روز گذشته در خودتون ديديد درشت مي نويسيد! و دليلش رو خلاصه مي نويسيد/ مثلا : مهربان بودم! ( چون به همكارم كمك كردم و چشمداشتي نداشتم) / يا زيبا بودم ( چون (خانم / آقاي / خودم) من رو با نگاهشون تحسين كردند/ خصوصيات جزئي! حتي تكراري!
در هر صفحه زير عبارتي كه بالاي صفحه نوشتيد در مورد خودتون، سه ستون باز كنيد/ ستون يك : آنچه مي خواهم / ستون دو: آنچه انجام دادم/ ستون سوم: موانع كار من و زمان بعدي / و در نهايت يك صفحه بنويسيد از امروز چه احساسي داشتيد.
ستون آنچه مي خواهم رو اول صبح/ قبل از صبحانه و حمام در لباس خواب، پر مي كنيد...پس دفترچه جاش شبها كنار بالش شماست! و ستون آنچه انجام دادم رو ‌شب و موانعي رو كه نگذاشت شما كارتون رو انجام بديد رو بنويسيد...
اما در ستون آنچه مي خواهيد چه چيزهايي رو بنويسيد:
هر چيزي كه واقعا مي خواهيد! آرزوهاي كوچك و روزمره! نه طولاني! اينجا اصلا جاي آرزوهاي طولاني نيست! يعني نمي نويسيد كه "مي خواهم عاقبت به خير شوم"
جزئيات رو بنويسيد. كاملا واقعي! هيچ كس اين دفتر رو نمي خونه! پس شما لازم نيست بنويسيد كه چه آدم پر كاري هستيد! همه چيز رو با جزئيات بنويسيد! مثلا امروز مي خواهم قسمت ... رو از نقاشي آبرنگ انجام دهم/ امروز دوست دارم .... رو ببينم/ هر چي رو كه مي خواهيد يا آرزو داريد در آن روز انجام دهيد! من بهش مي گم آرزوهاي روزمره! مثلا پياده روي و گوش دادن به موسيقي 10 دقيقه! جزئيات روزمره شما،‌ بهتره همراه با زمان شروع باشه ( زماني كه مي خواهيد اون كار رو آغاز كنيد،‌مثلا ساعت 11) ! مدت زماني كه به اون كار اختصاص مي ديد رو هم بنويسيد بسيار عالي خواهد بود و تا حدي الزاميه! يه ترتيبي رو سعي كنيد در نوشتن كارهايي كه مي خواهيد انجام بديد رعايت كنيد و اون " از سخت به آسون " هست... سخت ترين كار و نشدني ترين كار رو اول بنويسيد! وقتي آنچه مي خواهيد انجام بديد رو مي نويسيد،‌ دو نكته رو در نظر بگيريد! واقعي باشه و شدني! نكته دوم اينكه مهم نيست اگر حتي نتوانستيد اون كار رو انجام بديد! پس به اينكه آيا مي توانم يا نمي توانم فكر نكنيد و قضاوت نكنيد! (بعدا منظورم رو بهتر مي فهميد) به واژه " آرزوهاي روزمره " دقت داشته باشيد
اگر كاري رو نتوانستيد انجام بديد! خودتون رو سرزنش نكنيد! بنويسيد مثلا : نتونستم ليلي (مثلا دوستتان) رو ببينم!
تو ستون موانع : دليل واقعي اون رو بنويسيد: برنامه ريزيم خيلي فشرده بود! نكته مهم اينه كه شما بايد زمان بعدي رو براي انجام اون كار مشخص كنيد! مثلا هفته آينده يكشنبه مي بينمش!

---

سلام راحیل جان:72:

اگه در مورد نحوه درس خوندن و افراط توی اون سوالی داری بیا پیش خودم:D

1- یک برنامه ریزی وافعی نه کمالگرایانه که مثلا توش بگی هر کتاب رو تو یه روز میخونی و نتونی و متعاقبش نا امید بشی داشته باش در حد ظرفیتت برنامه بریز

2- برای هر زمان که درس میخونی بعدش یک زمان استراحت و تفریح در نظر بگیر اون استراحت و تفریح رو تنها در صورتی انجام بده که درست رو خونده باشی مثلا یک موسیقی مورد علاقت رو گوش بده یا خوراکی مورد علاقت رو بخور یا سریال مورد علاقت رو ببین ولی اگه نخوندی اون تفریح رو نداشته باش و در این زمینه انعطاف نداشته باش و به خودت سخت بگیر

3- قبلش برای خودت انگیزه ایجاد کن برو به آینده های دور به خودت بگو بچه های فلانی (یک آدم موفق) یک زندگی معقول و مرفه رو خواهند داشت چون مادرشون (یا پدرشون) توی سن جوانی داره تلاش میکنه و در زمان داشتن بچه حتما به جایی رسیده اونوقت بچه های من در آینده باید حسرت اونا رو بکشن

4- در درس خوندن خودت در کوتاه مدت هم یک استراحت کوتاه در نظر بگیر مثلا سه ربع ساعت درس 20 دقیقه استراحت ایده آل گرا نباش که یا چند ساعت پشت هم درس بخونی و یا کلا درس نخونی و بذاری کنار

من نظرات دیگه رو نخوندم و امیدوارم تکراری نباشه

سلام
ممنون از راهنمایی هاتون،خیلی لطف کردین دوستای خوبم :72:

راهکارهاتون خوب بود ولی یه مشکلی که باعث میشه نتونم بهشون عمل کنم اینه که خیلی بی انگیزه و بی انرژی ام:(
مخصوصا وقتی به این فکر میکنم که چقدر درسای نخونده و تحقیق دارم که باید بخونم و انجام بدم بدتر دلسرد میشم :302:
حتی تو انجام کارای روزمره ام هم تنبلی میکنم
میدونید همیشه برای انجام یه کاری اولش انرژی دارم ولی فوری باز بی انرژی و بی انگیزه میشم
اصلا نمونه اش تو همین تالار،اون تاپیک حفظ قرآنی که زدم :(

الف-ح عزیز خیلی ممنونم از نقل قولی که گذاشتی،تاپیک نازنین رو پیدا کردم خوندم
یه دفتر هم گذاشتم کنار واسه این کار،امروز هم توش نوشتم ولی خب هنوز کارایی که قرار بود بکنم رو نکردم

از دست خودم کلافه شدم :302: :302:

سلام راحیل جان

میشه بگی واسه زندگیت هدف داری؟

وضعیت جسمانیت و سلامتیت چطوره؟

میدونی بی انگیزگی و بی انرژی بودن از حال بد جسمی یا بی هدف بودن ناشی میشه؟

میشه چند تا از اهداف زندگیت رو برامون بگی؟

نوشتی کلی کار و درس داری که بهشون نرسیدی و همین باعث میشه به کارات نرسی.

خوب بیا یک قراری بذار با خودت. ناخودآگاه راحیل خانوم به تنبلی عادت کرده. واسه اولین قدم بیا و یکی از مهمترین

کارهات رو که اولویت انجامش از همه مهمتره شروع کن.

هر کاری که هست شروع به انجامش کن و بنویسش!

کارهایی که ما لیست می کنیم بهتر انجام میشن.

بعد به ترتیب اولویت بندیشون کن. هر کدوم رو که انجام دادی روش خط بزن و بنویس انجام شد.

بعدش واسه جایزه دادن به خودت بابت انجام اون کار خودتو تشویق کن.

خودت رو وادار کن که تا اون کار رو تموم نکردی نری سراغ کار بعدی.

باید خودت رو وادار به انجام کنی.

اگر انجام ندادی مثلا خودت رو از چیزی که دوست داری مثل همدردی محروم کن تا وقتی انجامش بدی!

به سوالاتمم جواب بده تا بیشتر برات بگم.

:72:

راحیل جان دوستان پیشنهادهای خیلی خوبی دادن فقط کمی همت میخواد:43:
من تایپیکتو که خوندم شدیدا یاد خودم افتادم چون واقعا به آدمی بی انگیزه و بی هدف تبدیل شدم ...
به خاطر یه سری مسایل کلا بیخیال همه چی شدم پس ناراحت نباش تنها نیستی:302:
و کاملا درک میکنم که همیشه بین انجام کاری دچار یه نوسان میشی
من مواقعی یکم به خودم میام که یه نفر خصوصا آشنا باشه و منو به تمسخر یا متلک بگیره که شدیدا بهم بر میخوره اولش یکم ناراحت میشم ولی انگیزه ام برای اون کار چندیدن برابر میشه مثل اینکه بخوای با کاری که انجام میدی حالشو بگیری و خودی نشون بدی:227:
تجربمو بهت گفتم شاید واسه توام تاثیر مثبت داشته باشه:72:
موفق باشی

خب اینکه کارای شما به دائم به عقب میوفته یه مسئله س. و اینکه دائم احساس درجا زدن میکنید یه مسئله ی دیگه

اینکه شما فکر میکنید "من الان باید برا ارشد بخونم نه کارشناسی" واقعا یه مشکله. به خاطره اینکه شما زندگی خودتون رو با دوستان و همکلاسی های سابق خودتون مقایسه میکنید. شاید شما حس کنید 2 سال از زندگی شما هدر رفته چون انصراف دادی و دوباره کنکور و.. . ولی باید به این سوال توجه کرد: چرا انصراف دادی؟ شاید به اون رشته علاقه نداشتین یا شاید به یه رشته ی دیگه علاقه ی زیادی داشتین.. مسئله اینه که خیلیا تا بعد از فارغ التحصیلی و حتی اشتغال نمیفهمن که به رشته ی خودشون هیچ علاقه ای ندارن! (شما باید به این 2 سال به عنوان "کاری که باید انجام میشد" نگاه کنید، نه در جا زدن و اتلاف وقت)

از طرف دیگه: شاید شما زودتر از دوستانتون شاغل بشین. شاید شما زودتر ازدواج کردین و زودتر تشکیل خانواده دادین و..
زندگی خودتون رو با دیگران مقایسه نکنید، چون زندگی واقعا قابل مقایسه نیست

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

حالا مشکلات ساده تر! اینکه "بی اراده و بدون پشتکار هستم که مانع موفقیتم شده"

انگار داشتم یه تیتر از دفتر خاطرات خودمو میخوندم! برای همین برام جالب بود که بیام ببینم دوستان چه جوابایی میدن.
"قورباغه رو قورت بده" و "يك دفتر برداريد" و..! اگه همچین جملاتی به خودم توصیه میشد میگفتم: اخ جون کلی کار واسه نیمه کاره گذاشتن

این چیزا که هیچوقت واسه من جواب نداد. کتابهایی مثل قورباغه رو قورت بده موقتا به ادم انگیزه میدن ولی دیر یا زود(معمولا همون زود!) انگیزه از بین میره و طرف برمیگرده سر جای اولش

شاید از چیزی که قراره بگم خوشت نیاد ولی جواب من به این مسئله ی ظاهرا لاینحل نمازه. نه جدی، منطقیه. آدم به طور منظم روزانه چندبار انگیزه میگره و کنترل خیالاتش رو بدست میگره. منکه زمان کنکور دادن یه کتاب میذاشتم جلوم و ساعتها تو خیال... : :310:

درضمن، رو راست باشیم. این حس موذی تنبلی هیچوقت بیشتر از موقع نماز خوندن، فعال نمیشه. پس کم کم به کنترل اون هم کمک میکنه

من خیلی فکر کردم ولی دیدم واقعا هیچ هدفی ندارم :162:

بیماری جسمی هم ندارم،اما یه بیماری دارم که خیلی وقتا باعث شده زندگیم مختل بشه ولی میدونم که این تنبلی ها و بی انگیزگی هام ربطی به اون هم نداره،چون از قبل از این بیماری همین جوری بودم
(البته اینم بگم که عوارض قرصی که گاهی حتی مجبورم روزی سه تاشو بخورم بی خیالیه! )

از همون بچگی تا کاری رو مجبور به انجامش نمیشدم نمیکردم،دقیقا یادمه از 5 سالگی که میرفتم پیش دبستانی همین جوری بودم :303:

بهار درست میگی،ناخودآگاهم عادت کرده به تنبلی...

پردیس و بستنی :72: ممنونم
بستنی واقعا این تنبلی تو نماز خوندنمم تاثیر گذاشته،سعی میکنم سروقت بخونموشون از این به بعد

واسه این بی هدفی چیکار کنم؟؟؟

راحیل خانم برای غلبه بر تنبلی یه کاغذ و خودکار نیاز داری .
به دو قسمت تقسیمش کن و یه قسمتش برای فردات برنامه بریز و بنویس چه کارایی میخوای انجام بدی .
فردا شب بشین و ببین که چه مقدار از این کارا رو انجام دادی و توی طرف دیگه با رنگ دیگه ترجیحا بنویس ببین چند درصد برنامت رو انجام دادی . این کار رو مدتی انجام بده و برای خودت جایزه تعیین کن روزایی که بیش از مثلا 70 درصد مطابق برنامت بودی .
دوم اینکه حتما حتما روزی نیم ساعت پیاده روی کن و بی هدف راه برو توی خیابون ( اگه دوست خوبی داری با اون برو )
چند دقیقه از روز رو جلوی اینه وایستا و با خودت حرف بزن و مشکلاتت رو بیان کن واسه خودت یا با خودت حرف بزن.
:82: