مشکل من و دخالت های احتمالی خانوادها
سلام من تازه با این سایت اشنا شدم.نمی دونم چرا اینقدر خوشحال شدم.احساس مریض لا علاجی رو دارم که بهش گفتن درمانت کشف شده.
من 27 سالمه.3 ماه هست عقد کردم.همسرم 32 سالشه.تازه عروسم اما خوشحال نیستم.افسرده ام.دلم میخواست چشمامو ببندم و دیگه بیدار نشم.خسته شدم از دقدقه های فکری.من ادم ضعیفی هستم تحملش رو ندارم .
نمی دونم مشکل اصلیم چی یا کیه.نامزدم ادم سرشناسیه.موقعیت خوبی داره.فرهنگ خانوادش ولی با خانواده من یکم متفاوته.مامان من یه زن همیشه ناراضیه.فرضا یه ذرت مکزیکز گرفتم براش تو خیابون.گفتم مامان اینجا ذرتهاش خوبه.خورد و هی ایراد گرفت.در مورد همسرم هم همینطوره.مثلا میگم واسه نامزدم فلان تقدیر نامه رو دادن.فقط گفت ا؟
همسرم هم احساس میکنم اونقدری که باید گرم نمیگره با خانوادم.خیلی اذیت میشم.مامان و بابام خیلی پذیرایی میکنن ازش. ولی اصلا اونقدر که توقع داره من با مادرش اینها مچ باشم احساس میکنم خودش نیست.تو این سه ماه پیش اومده مثلا فهمیده لباس خریدم پولش رو داده بهم و لی هدیه هیچ وقت نداد بهم.مامان من توقع داره هی راه بره منو ببره خرید و خرج کنه برام.نمی دونم کار کدوم درسته.ادمی هم نیستم که بتونم حرفهامو بگم.خسته شدم از غصه خوردن.همش تو فکرم.ارزومه بمیرم.
فرضا مامانم میگه احساس میکنم اونقدر که تو به اون محبت میکنی اون محبت نداره.
مثلا نامزدم میخواد بیاد من کلی دسر درست میکنم و همش پذیرایی میکنم ازش.مامانم میگه مامان جان اینقدر غذاهای خوشمزه درست میکنی پس فردا نگه بشین همش اشپزی کن؟!
تو ذوقم خورده دیگه.احساس یه احمق داره بهم دست میده مه همش داره می دوه دنبال همسرش.
همسرم هم یه کار نمی کنه که من بتونم با هاش پز بدم یه سری بلند کنم.
همه ورد زبون بابام اسم شوهر خواهرمه(10 ساله دامادمونه).انگار شوهر من رسمیت نداره هنوز.
تو خانواده ما مردا خیلی تو خونه کار میکنن.ولی همسرم تو خانوادش اینطوری نیست.واسه همین مامانم و خواهرم میبینن من کار مکنم یه جا و این نشسته متلک میگن.
خسته شدم از فکر و خیال.نمی دونم من یه احمقم که داره از بی زبونیش سو استفاده میشه؟
مامانم جلو خود همسرم رفتاراش خوب و صمصمیه.ولی من احساس میکنم نامزدم تو قیافه هست.اه.لعنت به زندکی:302:
RE: مشکل من و دخالت های احتمالی خانوادها
چرا کسی جواب نمیده؟؟
هر چند از ملتی که مردن یه ادم رو میبینن و فیلم میگیرن چه انتظاریه دارم.همه میاین میخونین و رد میشین.اشتباه کردم اومدم اینجا.مشکلم رو کردم وسیله سرگرمی شما.
از مسیول این سایت میخوام تاپیک منو حذف کنه لطفا.خودم بلد نیستم.
RE: مشکل من و دخالت های احتمالی خانوادها
عجب!!!
آرووم باش ...یه دور بزن تو تالار مشکلات دیگرانو بخون
یه دورم بزن تو قسمت مقالات چهارتا مقاله درباره ازدواج بخون
بعد بیا به عنوان یه سوم شخص به پست خودت نگاه کن و جواب بده عزیزم
RE: مشکل من و دخالت های احتمالی خانوادها
حالت خوبه ؟
مشکلی نداری
اگر مشکلات منو داشتی چه میکردی
خانواده ها همیشه دیر یه دامادو قبول میکنن
اگر جای من بودی چه میکردی
شوهرم دلو شکسته
حالا توقع داره بیام آشتی . تهدیدم کرده اگر اشتی نکنم شب پاگشایکی از فامیلام نمیاد
RE: مشکل من و دخالت های احتمالی خانوادها
سلام دختر خوب
بچسب به این روزای خوب و نهایت لذت رو ببر
ببین چه اهمیتی داره خانواده ات چه طوری فکر می کنند مهم خودتی و بس به عشقت احترام بذار و سر مسائل کم اهمیت رابطه ات رو با نامزدت خراب نکن
RE: مشکل من و دخالت های احتمالی خانوادها
همیشه نگران سلام
به تالار همدردی خوش آمدی
اول از همه بگم که چقدر کار عاقلانه ای انجام دادی که مشکلت رو عنوان کردی
چون با خوندن اظهار نظرهای متفاوت بهتر به قضیه نگاه میکنی....
دوست عزیز حرفات رو درک میکنم نیازه یه کم رو اعتماد به نفست کار کنی نباید با یه حرف مادرت زود تحت تاثیر قرار بگیری
این رفتارت میتونه یه تلنگر باشه که ضعف خودتو حل کنی راه حل افسردگی یا خودخوری نیست!!
سعی کن بجای این احساسات پایه های زندگیت رو با احساسات مثبت و عشق مستحکم کنی
در پست دومت دیدم فوری ناراحت شدی و درخاست حذف داشتی!!!
این یعنی توقعت از همه افراد زیاده!!!
سعی کن با بالا بردن آستانه تحملت مشکلات را حل و مدیریت کنی عزیزم...
امیدوارم در کنار همسرت خوشبخت بشی و دوست من نگران نباش با کمی تغییر دید مشکلت حل میشه:72:
RE: مشکل من و دخالت های احتمالی خانوادها
مرسی ویدا جان
معذرت میخوام بابت تند رفتنم
ولی فکر نمی کنم با تغییر دید مشکلم حل شه.من 3 ماه نامزدم.یه بار نشد نامزدم ببره منو خرید.از دور و بر میشنوم دوستام نامزد میکنن فورا داماد به حساب دختره پول میریزه.من روم نمیشه از خانوادم پول بگیرم دیگه چون احساس میکنم همسرم کوچیک میشه.ولی این وضع هم ازارم میده.ماهی 10 میلیون در امدشه.هی به من میگه بعدها خودت رو بیش از حد درگیر کارت نکن نیازی نداری و اینده ات روشنه و ... . ولی همش حرف.من همیشه گرونترین لباسها رو میخریدم و بی هیچ نگرانی خرج میکردم.اما الان احساس یه ادم فقیر رو دارم که محتاج کمک ه .:302: خیلی بهم فشار میاد.رفتار اطرافیانم هم این احساس رو توم تقویت میکنه.همش دارم گریه میکنم
RE: مشکل من و دخالت های احتمالی خانوادها
دوست خوبم همسر تو مگه چند بار ازدواج کرده که بدونه چه طوری باید رفتار کنه
باور کن بلد نیست و اصلا نمی دونه
می تونی دوستانه باهاش حرف بزنی
یه طوری که قشنگ تره
به ویترین زندگی ادمهای اطرافت نگاه نکن
اگه بخوای اینطوری چشمت به دهن و زندگی دیگران باشه واقعا جای نگرانی هست
پس خودت چی؟!!
عقل و احساس خودت چی می گی؟!!
از اول این تاپیک گفتی مادرم اینو میگه فلانی فلان چیزو نامزدش براش خریده.......
واقعا دل خودت بهت چی میگه
ول کن حرف دیگرانو
قدر داشته هات رو بدون که این داشته برای خیلی ها شده آرزو و جزء نداشته هاشونه
RE: مشکل من و دخالت های احتمالی خانوادها
سلام دوست عزیز
اولا اینکه این نام کاربری خودش سرشار از انرژی منفیه و به احاساست منفی بینیت دامن میزنه.
همیشه نگران برای چی؟!
دوما اینکه خانومی !! ایست !! بذار مهر عقدنامه تون خشک بشه !!!!
بنده خدا تازه 3 ماهه ازدواج کرده.بازم خوب مردیه که پول خرید لباساتو میده.چون عرفا الان شما در منزل پدرت هستی و خرج و مخارج با پدرته نه همسرت.
سوما اینکه دوست عزیز
با این همه حساسیت و توقعات نا به جا نمیتونی زندگی خوبی داشته باشی.زندگی خیلی فراتر از این حرفهاست.اگر الان دغدغه ذهنت شده کم خرید کردن و نخریدن کادو و .....این میتونه زنگ هشدار جدی باشه برات
مراقب زندگیت باش.زندگی خیلی جدی تر از این حرفهاست.
بعد با این حرفها و مسائل ساده ارزوی مرگ میکنی ؟!!!!!!!!!!!!!!!
مگر میدونی اون دنیا چی در انتظارته که انقدر مشتاق رفتنی !؟
از مادرت بخواه (خیلی مهربان و مودب) که در این مسائل دخالت نکنه و خودش و شما رو ازرده خاطر نکنه.
بهش بگو من 27 سالمه و میتونم گلیمم رو از آب بکشم بیرون(اینجوری نیست اما شما باید روی خودت کار کی)
دوست عزیز !!
پز چیه آخه !؟
ای بابا ! شما مطمئنی امادگی برای ازدواج داری ؟!
کی گفته تا نامزد میکنن داماد پول میریزه به حساب دختره !؟!!!!
این حرفها چیه؟
این حرفها رو یه مشت ادم حسود و بیکار رواج میدن و میشینن از دور پاشیده شدن زندگیها رو نگاه میکنن.
من بهت توصیه میکنم فعلا برای شروع زندگی زیر یه سقف دست نگه دار.
خیلی مهارتها هست که باید یاد بگیری و بدونی لازمه زندگیته
اینم بدون زندگی مشترک همش خوش گذروندن و بریز و ببپاش نیست ها !!
یه زمانایی میشه ممکنه یه لقمه نون خشک هم نداشته باشید.
RE: مشکل من و دخالت های احتمالی خانوادها
یعنی عرف اینه که مخارج من تا قبل ازدواج با خانواده خودمه؟ من فقط نگرانم خصیص باشه.اگه بدونم همچین طرز فکری داره مشکلی ندارم :(
اقلیما جان اصلا روم نمیشه بهش در مورد مسایل مالی چیزی بگم.خیلی تحقیر امیزه برام :-(
مریم جان با مامانم همش دارم بحث میکنم.به هیچ صراطی مستقیم نیست :( با حرف هم چیزی نگه با ادا اطفار میسوزونه ادم رو :(
RE: مشکل من و دخالت های احتمالی خانوادها
دوست عزیزم سلام ..
میدونی اینجا همه مون یه جورایی شبیه همیم .. خیلی از مشکلاتو تجربه کردیم و ازشون درس گرفتیم .. اگه واقعا به زندگیت علاقه داری از این تجربه ها استفاده کن و حرفهای بچه ها رو یه بار دیگه به دقت بخون ..
شما تازه سه ماه عقد کردین عزیزم .. طبیعیه این جور مسائل ..
همسرت 32 سالشه اما دلیل نمیشه بتونه مث یه مرد جا افتاده رفتار کنه .. اونم مث شما بی تجربه ست و خام .. طول میکشه تا بتونه خودشو وفق بده با شرایط جدید ..
خب حالا دو تا مساله هست اینجا .. که هر دوتاش هم ریشه ش برمیگرده به افکار خود تو ..
1- ببین گلم .. زندگی این نیست که همیشه بگیم و بخندیم و شوهرمون کادو بیاره و پول بده بهمون و ما بتونیم با این کاراش پز بدیم به بقیه !! اصلا پز دادن یعنی چی ؟ حرف دیگران نباید انقدر برات مهم باشه که زندگی اینده تو براش خراب کنی .. فک کن همسرت ماهیانه کل در امدشو ریخت به حسابت .. ولی بد اخلاق بود یا خدای نکرده با کس دیگه ای رابطه داشت یا ........ اونوقت همین مردم میان بگن وای چه خوشبختی که تمام در امد همسرت تو حسابته ؟؟؟ حرف مردم رو بریز دور .. تو یه زندگی جدیدو شروع کردی .. اگر همسرت بلد نیست کادو بخره یا بهت پول بده تو یادش بده .. چه اشکالی داره ؟؟
مثلا وقتی با هم میرید بیرون اگه از یه چیزی خوشت میاد بهش بگو .. بگو همسری این چقد خوشگله به نظرت تو تنم چه جوری میشه ؟؟ بریم بپوشمش ؟؟
تو داری ناخوداگاه همسرتو با شوهر خواهرت مقایسه میکنی .. ایشون 10 ساله داماده !! شوهر تو فقط 3 ماهه که ازدواج کرده .. اینا خیلی فرق دارن با هم دیگه ..
هیچ وقت زندگیتو با کس دیگه ای مقایسه نکن .. این دهن بینی و مامانم چی میگه و خواهرم چی میگه برات زندگی نمیشه .. یه وقت چشماتو باز میکنی میبینی با همین حرفای خاله زنکی زندگیت خراب شده ..
2- حست رو درباره ی مادرت درک میکنم .. چون مامان منم هنوزم بعد یک سال و نیم همین جوریه .. حتی وقتی همسرم کار خوبی انجام میده بازم مامانم یه نکته ی منفی از توش درمیاره و با اون اعصاب منو خورد میکنه ..
یک بار خیلی قاطع و منطقی با مامانت حرف بزن .. بگو مامان جون همسرم هر جوری که هست خوب یا بد من دوستش دارم و وقتی بله رو گفتم یعنی پای همه چیزش موندم .. بگو که با این کارهاش و حرفاش داره لطمه ی مستقیم میزنه به زندگیتون..
هیچ وقت بد همسرتو به خانواده ت نگو .. برای خودتون یه حریم درست کن .. یه حریم خصوصی که کسی حق نداره واردش بشه .. دلیلی نداره مسائل دو نفریتون رو کسی بدونه .. اگه مامانت حرفی میزنه مثلا میگه چرا شوهرت برات کادو نمیخره بگو مامان جون بلد نیست یاد میگیره و من همین جوری هم با همسر احساس خوشبختی میکنم حتی بدون کادو :43: یا اگه میگه عادتش نده به غذا درست کردن و اینا بگو انقد دوسش دارم که اسایش و راحتیشو میخوام و خوشحال میشم اگه بتونم کاری واسه ش انجام بدم ..
در اخر هم بازم میگم .. عزیزم زندگیتو رو حرف دیگران نساز .. خودت برای خودت تصمیم بگیر .. :72:
RE: مشکل من و دخالت های احتمالی خانوادها
ببینم عزیزم دوبار با یکی بری بیرون می فهممی طرفت خسیسه یا دست و دلبازه
با حرفهای مریم عزیز کاملا موافقم
ببین عزیز من عرف و قانون رو ماها خودمون می ذاریم در ضمن اگه همسرتو پول لباستو می ده نهایت لطفشو می رسونه نه وظیفه شو
حرف عشق و دوست داشتن خیلی خیلی بالاتر از این حرفهاست با این مسائل بی اهمیت ذهنتو و رابطه ات رو درگیر نکن درگیر نکن
RE: مشکل من و دخالت های احتمالی خانوادها
خانم محترم
اولا هیچ وقت اجازه نده خانوادت پشت سر همسرت حرف بزنن یا اینکه بگن شوهرت خسیسه یا اینکه بهش زیاد نرس که فردا توقعاتش بالا میره. خانم این چرندیات رو ولش کن به خدا قسم همین شوهرت واست میمونه مگه مادرت چندسال دیگه مهمون این دنیاست .خواهرت فردا پس فردا که شوهر کرد اگه همین رفتاری که در قبال شوهرت داره بخواهی همین حرفها رو در مورد شوهر اون بزنی با پشت دستش میزنه تو دهنت.
همین رفتارهای تو رو نامزدم با من کرد الان ازش متنفرم هر قدر هم میخام رفتاری که با من کرد رو فراموش کنم نمیتونم الان هم که تحویلشن نمیگیرم داره به غلط کردن افتاده اما افسوس که دیر شد
دوما در زمان عقد بر شوهر وظیفه ای نیست که همش خرجتو بده سر خونت که رفتی میتونی این توقعات رو داشته باشی به این رفتار میگن گدا باز(با عرض شرمندگی)
اگه از شوهرت پیش خانوادت دفاع کنی و براش ارزش قایل شی مطمین باش دنیا رو به پات میریزه
RE: مشکل من و دخالت های احتمالی خانوادها
سلام
ممنونم از همتون برای راهنماییهایی که کردین
الف-ح عزیزم : من میدونم زندگی همش کادو این چیزا نیست.ولی به هر حال یه رسم و رسوماتی هست.الان که عقدیم و تازه عروسم نباید یه هدیه بگیره برام؟یه جعبه شیرینی حتی!! چند روز پیش خواهرم و همیرس اومده بودن شهر ما.رفتیم بیرون شام مهمون همسرم بهترین رستوران و سنگ تموم گذاشت واقعا.خیلی نگرانیم کمتر شد.ازش خیلی تشکر کردم.اما دیشب خودمون دوتا رفتیم بیرون منو بدون شام برگردوند خونه!!!! ( تو جاده مامانش زنگ زد که شام میای؟ گفت نه رجیم دارم شام نمیخورم!!!) منم دیدم اینو گفت وقتی پرسید شام میخوری گفتم نه دیگه.در صورتی که میبینم هر شب داره شام میخوره و رجیمی در کار نیست!!!
محرک جان من حتی اجازه نمی دم کسی اسم همسرم رو بدون کلمه جان بیاره.اینقدر بهش احترام میذارم و اهمیت میدم که شاکی شدن که اینقدر که تو دوسش داری اونم داره؟!!
نمی دونم شاید اشتباه میکنم.مثلا گفتم کابینت خونه رو عوض کن رنگشو دوست ندارم فورا کرد و ... .
من یه مدته سر کار نمیرم.چند ماهه.چون همسرم میگفت فلان جا نرو و ... .گفت خودم تو شهری که قراره زندگی کنیم برات کارتو درست می کنم هر وقت خواستی.منم قبول کردم.الان که دیگه عقد کردیم و میتونم رفت و امد کنم اون شهر .ازش خواستم که بریم دنبالش و گفت باشه ولی امروز و فردا میکنه :302: احساس میکنم داره بهم از نظر مالی فشار میاد:302: من تحصیلاتم در سطح بالایی هست.موقعیت شغلی خوبی داشتم.خیلی سخته برام این وضعیت .هم از نظر مالی هم از نظر منفعل بودنم
RE: مشکل من و دخالت های احتمالی خانوادها
نقل قول:
نوشته اصلی توسط همیشه نگران
سلام
ممنونم از همتون برای راهنماییهایی که کردین
الف-ح عزیزم : من میدونم زندگی همش کادو این چیزا نیست.ولی به هر حال یه رسم و رسوماتی هست.الان که عقدیم و تازه عروسم نباید یه هدیه بگیره برام؟یه جعبه شیرینی حتی!! چند روز پیش خواهرم و همیرس اومده بودن شهر ما.رفتیم بیرون شام مهمون همسرم بهترین رستوران و سنگ تموم گذاشت واقعا.خیلی نگرانیم کمتر شد.ازش خیلی تشکر کردم.اما دیشب خودمون دوتا رفتیم بیرون منو بدون شام برگردوند خونه!!!! ( تو جاده مامانش زنگ زد که شام میای؟ گفت نه رجیم دارم شام نمیخورم!!!) منم دیدم اینو گفت وقتی پرسید شام میخوری گفتم نه دیگه.در صورتی که میبینم هر شب داره شام میخوره و رجیمی در کار نیست!!!
محرک جان من حتی اجازه نمی دم کسی اسم همسرم رو بدون کلمه جان بیاره.اینقدر بهش احترام میذارم و اهمیت میدم که شاکی شدن که اینقدر که تو دوسش داری اونم داره؟!!
نمی دونم شاید اشتباه میکنم.مثلا گفتم کابینت خونه رو عوض کن رنگشو دوست ندارم فورا کرد و ... .
من یه مدته سر کار نمیرم.چند ماهه.چون همسرم میگفت فلان جا نرو و ... .گفت خودم تو شهری که قراره زندگی کنیم برات کارتو درست می کنم هر وقت خواستی.منم قبول کردم.الان که دیگه عقد کردیم و میتونم رفت و امد کنم اون شهر .ازش خواستم که بریم دنبالش و گفت باشه ولی امروز و فردا میکنه :302: احساس میکنم داره بهم از نظر مالی فشار میاد:302: من تحصیلاتم در سطح بالایی هست.موقعیت شغلی خوبی داشتم.خیلی سخته برام این وضعیت .هم از نظر مالی هم از نظر منفعل بودنم
بچسب به شوهرت.کاری که ازت میخاد انجام بده.دیگه دوران مجردی گذشت.
از نظر مادی هیچ مشکلی نداره شاید داره تو رو امتحان میکنه که آیا در زمان بد مالی میتونی ترکش کنی یا میتونی تحمل کنی یا نه. سعی کن از این امتحان سربلند بیرون بیایی.وقتی امتحانت رو خوب پس دادی اون موقع دار و ندارش رو به پات میریزه
گقتی که با حرف تو کابینت رو عوض کرد پس حدسم درست هست اون زن زندگی میخاد.منم نامزدم رو خیلی امتحان کردم که رد شد الان هم که دلم به کار نمیره چون فکر میکنم که دارم واسه کی کار میکنم همسری که خانه و زندگی براش اهمیت نداره فقط خودش مهم هست که فلان لباس رو بپوشه و پوز بده و الان هم که میخام ازش جدا شم.
بچسب به زندگی بیشتر از این که به خودت اهمیت بدی به ذندگی اهمیت بده مطمءن باش ضرر نمیکنی و عزیزترین کس شوهرت میشی به این حرفم ایمان دارم
RE: مشکل من و دخالت های احتمالی خانوادها
سلام خانمی
یه چیزی بهت بگم تو 27 سالته و همسرت 32 سال نه تو بچه ای نه اون . اینو هم بدون همسرت فقط 3 ماهه که تو رو میشناسه . چرا بهش فرصت نمیدی؟ اصلا شاید با این کاراش امتحانت میکنه. شاید میخواد ببینه تحمل تو چقدره؟ میگی اون درآمدش ماهی 10 میلیونه. پس اون داره که خرج کنه. بلدم هست اونجور که جاش بیفته مثل مهمون کردن خواهرت انجام میده . پس مطمئن باش به وقتش برای تو هم انجام خواهد داد ولی به وقتش. اون 32 سالشه و یک جوان عاقل و بالغ. تو اگه از الان سر یه خرید کردن اینقدر بی تابی کنی بعدش میخوای چیکار کنی؟ ببین همه دوستان جلوی کارت یک علامت هشدار گذاشتن پس تو خودت تغییراتی انجام بده.من خودم 1 سال نامزد بودم و عقد کرده و 2 ماهه عروسی کردم ولی هیچوقت نشد از همسرم پول بگیرم. مشکل تو مشکل نیست یه نگرانی بی مورده که به زودی رفع خواهد شد. البته با صبر. البته اینم بگم بعضی از چیزها رو باید به مردها گوشزد کرد چون هیچوقت تجربه اشو ندارن. اگه اون برای شما کادو نخریرده آیا شما تو این کار پیش قدم شدین که اونم ببینه و یاد بگیره؟
RE: مشکل من و دخالت های احتمالی خانوادها
همیشه نگران گرامی ضمن عرض خیرمقدم به شما
برای اینکه نشوی همیشه پشیمان
مطالب زیر را آویزه گوشت کن :
1) وقتی خودت و شوهرت با همدیگه تفاهم دارید و مشکلی بینتون نیست ، اجازه نده دیگران ولو از روی دلسوزی برای رابطه عالی شما مشکل درست کنند
2) هیچگاه ، هیچگاه، هیچگاه نه خودت و نه اجازه بده که دیگران، همسرت را با دیگری مقایسه کنند
3) با احترام و مهربانی اما قاطعیت مرز و حریم خودت و همسرت را برای دیگران مشخص و پررنگ کن ... و حواست باشه ، برآورده کردن آرزوها و خواسته های دیگران ، وظیفه تو نیست ، بلکه خواسته اونهاست و تو تحقق آرزوهای دیگری نیستی
4)نسخه هر زندگی هم برای همون زندگی مناسب هست و بس ( پس با مامان و آبجی ، خاله و عمه و... با مهربانی و احترام جوری برخورد می کنیم که اولا شخصیت و حرمت و جایگاه خودمون و همسرمون حفظ بشه دوما با کنترل کردن احساساتمون و بروز رفتاری بالغانه اونها رو هم از نگرانی بی مورد فارغ کنیم)
ازدواج مرحله ای از زندگمون هست ، مثل مرحله نوجونی ، جوانی ، بلوغ ... مثل پیش دبستانی رفتن ، مدرسه رفتن ، دبیرستان رفتن و دانشگاه رفتن و ... برای هر کدوم از این مراحل قوانین و مقرراتی هست .. بعضی هایش رو گفتند مثل سن رفتن به مدرسه ، مثل حدنصاب نمره قبولی ، مثل سرفصل درس ها برای تدریس ، بعضی هاش رو هم خودمون یاد گرفتیم یا از تجربه دیگران استفاده کردیم ، که مثلا برای این درس ، باید این کتاب کمکی رو بگیریم ، یا اون درس رو با اون استاد برداریم بهتره ، یا مثلا اگه سرکلاس صدای استاد رو ضبط کنم بعد خونه با صدای ضبط شده تمرین کنم بهتر یاد می گیرم
ازدواج هم همین طور هست یک سری قوانین داره که واضح و مشخص هست
یک سری تجربه هست که دیگران دارند و تو می تونی از اونها استفاده کنی ، اگه زیرک و باهوش باشی
یک سری هم کتاب و مقاله و مطلب نوشته شده توی کتابخانه و اینترنت و البته همین سایت هست
دیگه خود دانی
از ما گفتن بود ، ببخشید اگر لحنم تند بود .... :72::72:
RE: مشکل من و دخالت های احتمالی خانوادها
سلام
مرسی از راهنماییهاتتون
kmar عزیز من براش کادو خریدم و اخیرا جشن تولدش بود یه تولد عالی گرفتم براش و کلی سورپرایز شد.همون موقع گفت هزینه شام و اینها رو خودم میدم بهت ها.ولی من قبول نکردم و با شوخی گفتم تو هم برام جشن بگیر بعدا.اونم گفت چششششم جونم هم میدم..!
مرسی بالهای صداقت عزیزم.چشم دارم سعی خودم رو میکنم که راهنماییهاتون رو انجام بدم:46: