27 تا مشکل دارم ، افسرده ام ؟ برم روانپزشک؟

سلام .
تقریباٌ از موقعی که اومدم همدردی خیلی چیزها رو یاد گرفتم ولی نتونستم استفاده کنم .
.
مشکلات من الان بسیار زیاده :

1-پدری دارم که نمی تونم باهاش کنار بیام و ازش متنفرم. غرورم لطمه خورده . ایشون با احساسات من و خانواده ، بازی کرده اند. بودن و نبودنش برام مهم نیست.

2-نیاز جنسی و عاطفی شدیدی دارم ولی نمی تونم ازدواج کنم.(گاهی اوقات از نیاز شدید جنسی ، شبا خوابم نمی بره). فکر می کنم هیچ وقت ازدواج نخواهم کرد.

3-به مرثیه سرایی احساسی اعتیاد دارم .

4-انگیزه ندارم برم دنبال درسم . حتی توی کار کردن هم انگیزه لازم رو ندارم .

5-بی نظم و ترتیبم .

6-بی تحرکم .

7- ایمانم به خدا کم شده . راحتتر گناه میکنم . راحتتر نمازمو نمی خونم.

8-اراده ام صفر شده ، اصلاً الان نمی تونم یه تیکه سنگ رو جابجا کنم . باید حتماً اجبار بالا سرم باشه.

9-از بس تو خونه خوابیدم دارم آرتروز گردن می گیرم.

10-لاغر بودم و دارم لاغرتر میشم ، اشتهام یک کمی کمتر شده ، قبلاها حتما باید صبحانه می خوردم ولی الان نه . الان اگه صبحانه و نهار و شام هم نخورم مشکلی ندارم . عوضش چایی میخورم.

11-به قول "فرشته مهربان" دچار تعارض شناختی هستم چون احساس محور هستم .

12-متمایل شده ام به دوستی با جنس مخالف . حتی دوست هم که میشم می بینم این اون چیزی نبود که منو آروم میکرد.(در واقع تا مرزش رفتم ، ولی دیدم که بیخوده).

14-غمگینم ، ناراحتم ، افسرده ام ، یک ساله .

15-گاهی وقتا شبا که خوابم نمی بره ، با خودم میگم ، یه لحظه میری تو آشپزخونه و کار خودت رو تموم میکنی . درد داره ولی تموم میشه .

16-توی یک سال گذشته تقریباً پیشرفتی نداشتم .

17-دیگه خیلی از چیزایی که قبلا خوشحالم میکرد ، الان نمیکنه.

18-کتاب - مجله - فیلم روی هم تلنبار میشه و خاک میخوره.(قبلاها فبلم زیاد میدیدم)

19-اعتیاد دارم به اینترنت به هر خبر فلاکت بار . به راست و چپ و اپوزوسیون.

20-هر کاری رو باید دوبار انجام بدم . دو بار کنکور بدم - دوبار برم از دکتر برنامه پزشکی بگیرم - دوبار برم کلاس زبان - دوبار برم کلاسهای علمی . (بار اول خراب کردن فرصت - بار دوم پشیمانی و به خودم اومدن)

21-دقیقه 90 ایی ام.

23-هر روز کارمو عقب میندازم.

24-حالا با تمام این کم کاریا ، کمال گرا هم هستم.

25-دیگه نمیرم سر کلاسهای دانشگام.

26-راحتتر از قبل گریه ام میگیره ، یه فیلم ، یه آهنگ تاثیر گذار (یه خواننده خاص) میتونه اشکمو دراره.

27-قبلاها اگه یادتون باشه میومدم تاپیک کل کل ولی الان حوصله شو ندارم توی دنیای واقعی هم همین قدر بی حوصله شدم.
.
.
من چمه ؟
.
بهتر نیس به جای اینکه این همه سر شما رو درد بیارم ، برم روانپزشک ؟

سلام امید عزیز :
1- تصمیم بگیر کاریو تو همین لحظه حال انجام بدی.مثلا کاریو که به انجام آن علاقه بیشتری داری و انجام آن کار برات رضایت بدنبال داره.
2- رو صندلیه خودت بشین و در همان لحظه ترتیب کاریو بده که می خواییش به بعد موکول کنی.یه جمله معروفی هست میگه که دست بکارشدن باعث میشه که اضطراب خود را به کل موضوع حذف کنی.
3- با خودت فکر کن که زندگی ارزش آن را ندارد که اوقاتتو صرف افکار بیهوده بکنی.بخاطر داشته باش که افرادی که به خودشون رو دوست دارن اینطور به خودشون صدمه نمی زنند.
4- ببین فقط خودت هستی که می تونی هوای خودت داشته باشی.واقعا شخص نیرومندی هستی خیلی ساده است فقط عمل کن.
5- ذهن خلاقتو در جهت تغییر شرایط ملال آور بکار بگیر.مثلا 25 رقم برعکس حفظ کن و... تصمیم بگیر هرگز بی حوصله نشد.
6- اگر واقعا بدونی که 6 ماه بیشتر زنده نیستی بازم بی حوصله میشی و یا بلند میشی برای زندگیه خودت یه قدم مثبت بر می داری؟؟؟؟؟؟؟
7- برای انجام دادن کارایی که از اونا فرار می کنی، شجاعت به خرج بده.به خودت نگو که کاریو باید خوب انجام بدی(کمالگرایی) بلکه به خودت گوشزد کن که انجام کار به مراتب مهمتر از هز چیزی است.(پیشرفت گرایی)(تفاوت کمال گرایی و پیشرفت گرایی)
8- تصمیم بگیر تا لحظه ای که به رختخواب نرفته ای بی حوصله نباشی.
9- از رفتارهای انتقاد آمیز خودت یک فهرستی را تهیه کن وقتی که این رفتارهارو روی کاغذ میاری انگار 2 کار رو باهم انجام می دی اولا متوجه می شی که به چه نحو رفتار انتقاد آمیزت مثل تعداد دفعات رفتارهای انتقاد آمیزت، انواع آنها و نوع اتفاقاتمربوط به افراد مورد انتقاد،، تظاهر پیدا می کنه در ثانی دست از انتقاد کردن بر می داری چرا که برات خیلی سخته بشینی یه فهرستی از رفتارهای انتقاد آمیز خودت تهیه کنی.
بازم هست اگه مایلی....
راستی چطوری یه تاپیک جدید باز کنم و لینک تاپیک قیلیمو بیارم تو اون.
مخسسسسیییی

دلم میخواد از دانشگاه انصراف بدم.



ببین اصلا حتی اینا که میگی قبول دارم ولی اصلا دل و دماغشو ندارم.
.
.
برو اینجا : http://www.hamdardi.net/forum-64.html بزن موضوع جدید.
ادرس تاپیک قبلیتم از address bar کپی کن توی متنت.

سلام
داشتم نگران میشدم این هفته رو خودت عیب نگذاشته بودی داداش گلم:72:
اینهمه هم راضی به زحمت نبودیم.......27تا.......:323:

حالا از شوخی بگذریم.......
به نظر من خیلی از مشکلاتت نشات گرفته از همین کمال گراییته.

بابا زن میخوای باید دستت تو جیب خودت باشه واسه اینم باید کار کنی.
میگی میتونی یه کار با درامد مناسب جور کنی وبری سرش......خوب بسم الله

حالا گیریم ارشدتو گرفتی....چی میشه تو در امدت تاثیر میگذاره؟؟؟؟؟میتونه اینهمه فشار روحی رو کاهش بده؟؟؟؟
چرا اینقدر از خودت توقع داری؟
چرا اینقدر از پدرت توقع داری؟؟؟
درسته ادم هرچی درس بخونه کمه.
درسته پدر دست پسرشو بگیره خوبه.ولی خدا همه چیو یک جا نمیده که.

برو زندگی نامه ادمای موفق رو بخون خیلی هاشون نه مدرک تحصیلی داشتن نه پدر.......مثل:"احد عظیم زاده"
البته این نظر منه....

:302:
امید جان رو یکی از مشکلات ریشه ایت کار کن
مطمئن باش این 27 تا مشکل به هم وابسته اند نسبت به هم interaction دارن
اثر متقابل دارن
ریشه شو پیدا کن دونه دونه کلشون حل میشه.
مثل ی درخت ترسیمشون کن.
من خودم حدسم اینکه اول باید اعتیاد به اینترنت رو از بین ببری ...
اون خیلی خیلی خیلی مهمه
انقدر غرق در فضای مجازی نبایدشی که که زندگی واقعیت کم رنگ شه
افسردگیت کم میشه،تنبلیت بی نظمیت کم میشه ...

بعضی مشکلاتت مثلا موضوع پدرت رو بپذیر.
یعنی قبول کن که پدرتو اینه وتو باید باهاش کنار بیای....
بعد دیگه اینو کامل واسه خودت حلش کن.

امید خان:305:

برای تو همون زوم روی نعمتهایی که داری بهتره ، دست از این همه منفی ها و لیست کردن مشکلات بردار . فکر می کنی با این کارت چه اتفاقی می افته؟ ......... به سوی افسردگی حاد و بیماریهای روحی و روان تنی میروی ..... آخه آدم عاقل این راه رو در پیش میگیره ، وقتی میتونه عکس این راه رو بره ؟.

یه خورده از این ریز بینی های احساسی دست بردار . این روحیه زنانه هست این همه ریز بینی اونم احساسی .

کم کم عصبانی میشم ها :305::311: خود دانی ...... عصبانی بشم ....... واویلااااااااااااا :163:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

آقا امید

مشکل اصلی شما کمالگرایی هست . اگر به این توجه نداشته باشی خیلی زود از همین وضعیت عدم تمرکز بر ازدواج و رو آوردن به معنویت و دینداری هم ناراضی شده و ...... نالان باز خواهی آمد و تاپیکی از ناامیدی در این وضعیت ایجاد خواهی کرد .

در همین پست آخرت نوشته ای نشستم و رذایل اخلاقی خودمو در آوردم و ..... تا کمال گرایی خود را مهار نکرده ای این کار دقیقاً برای شما مناسب نبوده و آسیب رسان است . اصلاً ذهنتان را نباید خیلی توسعه به مسائل مختلف دهید .

بهترین کار برای شما این است که در طول یک شبانه روز برنامه داشته باشید که در هرلحظه هرکاری می کنید را توجه کنید ( تقویت خودآگاه ) رفته رفته از کارهای زائد ( حرفها ، نگاه ها ، شندیدنیها و خوردنی های غیر لازم ) بپرهیزید و از نظر دینی هم فقط انجام واجبات و پرهیز از محرمات ( حرامها ) را اصل و محور قرار دهی و فعلاً به فراتر از این نیاندیشی .

همین برای شما کافیست .

در خصوص ازدواج نیز شما در عین اینکه مشغول کار نیمه وقت و ... هستی می توانی بخواهی کیس های به شما معرفی کنند و بررسی کنید تا اگر مورد مناسب با معیارها و شرایطتت یافتی اقدام کنی . وقتی تمرکز و زوم روی ازدواج نداشته باشی و خیلی رها و بدون دغدغه و انتظار ...... در پی آن باشی ، می توانی امیدوار باشی که بالاخره خدا یاری می کند و مقصود را می یابی .

عدم تمرکز روی ازدواج و خویشتن داری هرگز به معنای منفعل بودن در این زمینه نیست . فرد متعادل با وجود خویشتن داری و عدم تمرکز و زوم آسیب رسان ، فعالانه در پی ازدواج خواهد بود .


موفق باشی




.

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

دست از این همه منفی ها و لیست کردن مشکلات بردار . فکر می کنی با این کارت چه اتفاقی می افته؟ .

این روحیه زنانه هست این همه ریز بینی اونم احساسی .

---

:104::104::104::104::104::104::104::104::104:

داداش امید

همونطور که خودت هم گفتی بهتره بری پیش روانپزشک

الان حس و حالی داری که فکر نمی کنم توصیه، کارساز باشه

بهتره ابتدا زیر نظر روانپزشک،دارو درمانی بشی تا بعد که بهتر شدی به این مسائل رسیدگی کنی

نگران نباش،هر کسی تو مقطعی از زندگی ممکنه نیاز پیدا کنه به روانپزشک مراجعه کنه

ان شا الله بعد از مصرف دارو و بهتر شدن حالت،بیشتر و بهتر میشه مسائلت رو بررسی کرد

نگران نباش،خوب میشی;)

امید جان

واسه شماره 1- اگه انقدر برات بی تفاوته بابات که اصلا نباید برات مهم باشه چی می کنه و چی می گه و اصلا توی لیست مشکلاتت نمیاد چه برسه به اینکه شماره یک بشه. فکر نمی کنم بی تفاوت باشی نسبت بهش. احتمالا رفتاراش ناراحتت می کنه.

واسه شماره2- به نظرم اینکه احساس کشش عاطفی و جنسی می کنی الان طبیعیه. چون فکر می کردی می خوای ازدواج کنی کلی اطلاعات راجع به این موضوع جمع کردی و خلاصه کاملا احساساتت بیدار شدن. اگه مطمنی نمی تونی فعلا ازدواج کنی نیازه کمتر به احساساتت دامن بزنی. مثلا فیلم خیلی نبین. فعلا راجع به ازدواج و خواستگاری و اینا دیگه کسب اطلاع نکن و فایل صوتی و متن نخون راجع بهش. خودتو به جای زوج هایی که می بینی نذار. خلاصه اش اگه می بینی واقعا نمی تونی الان ازدواج کنی احساساتتو هم نباید بیدار کنی. کم کم عادی میشی. ولی وقتی هی فیلم ببینی و هی فکر کنی چرا ازدواج نمی کنی و این چیزا خوب هر روز داری به خودت یاداوری می کنی و هر روزم احساساتت بیشتر می شه.

3 به 2 مربوطه به نظرم.

4 5 6 8 14 23 هم به 2 مربوطن. یه حس افسردگی پیدا کردی ظاهرا. به چیزی که می خواستی و فکر می کردی نزدیکه بهت (ازدواج) نرسیدی و سرخورده شدی.

9 هم همینطور. یه مقداری هم بیکاری لابد! وقت زیادی داری.

10 به هر حال یه حدی معده اتو پر کن که اونم برات مشکل نشه. صبحانه رو هر روز بخور حتی اگه خوشت نیاد. خرما هم بخور.

12 ممکنه بعد از ازدواجم همین حسو داشته باشی و بگی اونی که فکر می کردم نبود! پس صبور باش گلم.

15 17 25 رو می بینم فکر می کنم احتمالا نیازه که بری روانپزشک. احتمالا اون می تونه بهت بگه که افسرده هستی یا نه یا اصلا نیاز به دارویی داری یا نه. نمی دونم. ولی یه روانپزشک خوب پیدا کن.

16 فدا سرت! من که توی همه ی عمرم هیچ پیشرفتی نداشتم. زندگی رو به خودت سخت نگیر عزیز.

19 اخبارو بی خیال شو. ادم ناراحت می شه همشم که خبرای بده.

20 عیبی نداره. خوبه که بار دوم موفق می شی.

سلام اميد عزیز
با توجه به کثرت تاپیک هات و درگیری شدیدی که از لحاظ ذهنی برای خودت ایجاد کردی منم توصیه میکنم دیگه تو دنیای مجازی دنبال راه حل نباش
مشکلاتت هرقدر هم که کوچیک دیگه داره از مرز توقف و تمرکز و مرثیه ... میگذره

تو نه نیاز به دوست دختر داری نه ازدواج نه جنگ وصلح با پدر نه ...
به همه هم شاید احتیاج داری اما حتا اگه همین فردا هم برطرف بشه چاره درد تو نیست

چون رسیدی به تکرار و وسواس و یه جور خمودگی

برای همه مون هم پیش میاد پس نگران نباش و ریشه ای حلش کن یه بار برای همیشه اونم تو واقعیت!

منم توصیه میکنم حضورا برو پیش مشاور یا روانشناس یا حتا اگه صلاح میبینی طبق شرایطت روانپزشک

از ته دل آرزو میکنم به آرامشی که میخوای برسی
:72:

سلام داداشی خوبی

نمیدونم چی بگم بهت . نشستی فقط داری به نداشته هات ذوم کردی وهر سری هم که یه تایپ باز میکنی

به مقدار این نداشته هات اضافه میشه .چندماه پیش 10 تا مشکل داشتی حالا 27تا .!!!

نشستی به دورو برت نگاه میکنی مشکل میتراشی فرداهم بخودت گیر میدی .:163:

اگربحث مشکله منم بشینم بخوام به مشکلاتم نگاه کنم 27تا که چیزی نیست 100تا مشکل میتونم بسازم.

به این چیزهای که داری نگاه نمیکنی . همین که تن سالم داری شده اصلا خداروشکر کنی خدا تن سالم بهت داده

بجای این سایتهای دروغین خبری بری چک کنی .برو سایتهای بهزیستی برو ببین چه خبره .

دوست داشتی این 27 مشکلت حل بشه ولی یکی از عضای بدنت معلول باشه .

به این بنده خداها نگاه کن در ماه چندبار باید برن دیالیز . به اونایی نگاه کن نمیتونند هر غذایی که تو بالذت میخوری را بخورن

از نعمتهای خدا محرومند از انواع غذاهای که خدا داده رو نمیتونند لب بزنند .

به اونهای نگاه کن شب گشنه سر رو بالش میزاند . تو این مشکل رو نداری .

به اونایی که حسرت پدر نداشتن شون رو میخورند . تا میبینند که فرزندی دست تو دستان پدرش هست اشک در چشمانشون حلقه میزنه . تو اینهم داری ولی ناشکری .

به اونای نگاه کن با نداشتن تحصیلات وکار . یه کیسه گونی برداشتن تو خیابونا در سطل زباله دنبال پلاستیک میگردن .

تو اینم داری هم تحصیلات داری هم یه کار نیمه وقت .

دوستی دارم از بچکی نا بینا بوده . اما انقد اراده داشته ادامه تحصیل داده الان در پتروشیمی مشغول به کاره .

دیگه چی بگم بهت . داداشم .

سلام برادر غمگین و تنها

اول از همه این متن من رو با لبخند و حس طنز بخون واصلا ناراحت نشو از کلامم چون واقعا

خواهرانه دارم بهت توصیه های زیر رو در قالبی ملایم می کنم :)

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Amiran

داداش امید

همونطور که خودت هم گفتی بهتره بری پیش روانپزشک

الان حس و حالی داری که فکر نمی کنم توصیه، کارساز باشه

بهتره ابتدا زیر نظر روانپزشک،دارو درمانی بشی تا بعد که بهتر شدی به این مسائل رسیدگی کنی

---

اما جناب امیران فکر کنم روانپزشک توصیه خوبی نباشه چون اونها بی دلیل دارو درمانی

نمی کنن و واسه تنبلی و غر زدن های احساسی هیچ دارویی ندارن. مگه نه؟ :)

به قول استاد محترم آنی

امید الان فقط نوازش گیری میخواد و احساسش به شدن نیاز داره به نوازش و تخلیه

احساسات منفی و در تاپیک های مختلف این احساسات منفی که تلنبار شده بودن دارن

تخلیه میشن و امید هم نوازش مثبت میگیره

اما فکر کنم امید یکم زیادی غر غرو شده و زیادی کودک درونش لوس شده :)

باشه امید خان

ما نوازشت می کنیم دسته جمعی به شرطی که شما هم سعی کنی مثل اون روز که

نعمت هات رو لیست کردی و برای خودت جمله های مثبت نوشتی ، دوباره اینکار رو بکنی و

دیگه بارهای منفی رو لیست نکنی! :)

پس دیگه نشین لیستشون کن! تو مشکل یا مسئله خاص و حادی نداری از نظر من.

تو فقط باید ذهنت رو مثبت اندیش کنی و خوش رو و پرانرژی و سرحال تر بشی.

به خدا فقط همین.

اصلا یک تمرین :

روزی 5 بار لبخند بزن به مدت یک دقیقه و به چیزهای خوب فکر کن!

انقدر که تو همت کردی در لیست کردن بدبختی هات اگر همت می کردی در جهت شاد

کردن خودت حتما تاحالا موفق بودی

الکی سعی نکن خودت رو با یک عالمه مشکل نشون بدی! این ترفندا دیگه قدیمی شده

برادر من :) ضمیر ناخودآگاهت داره بهانه میاره برای در رفتن از زبر بار شروع تمرینات در جهت

ایجاد روحیه مثبت چون به غم خو گرفته (از بس آهنگ غمگین گوش کردی بیچاره فکر کرده

تو خیلی بدبختی و عزاداره :311: )

پسر هم انقدر ریز بین؟ بابا ما شنیده بودیم مردا کلی نگرن و خشن :)

تو تمام فرضیات من راجع به آقایون رو بهم زدی :311: الان ناخودآگاهم میره سر در باغ

همدردی خودش رو حلق آویز می کنه از این همه تضاد و تو در برابرش مسئولی:311:

برادر من به روی دنیا و حتی مسائلت (مسئله قابل حله) بخند تا دنیا به روت بخنده!

به دنیا نشون بده تو کم نمیاری! به قول گل کاغذی بزن روی دوش خدا بعدش و بگو جنبه رو

حال کردی؟ :)

جدای از شوخی به نظر من تو فقط نیاز داری انقدر به خودت سخت نگیری و کمی به خودت

شادی و آرامش با افکار مثبت تزریق کنی فقط همین و دست از کمال گرایی برداری

برات شادی و آرامش آرزومندم

امید عزیز سلام
من همیشه تاپیک های شما رو میخوندم ولی در خودم این دانش رو نمیدیدم که حرفی یا راهنمایی بکنم.
به هر حال الان که دیدم دیگه حالت بده، میخوام خواهش کنم ازت حرف منم بشنوی.

میدونی هممون سختی کشیدیم و همچنان هم سختی و مشقت داریم . سختی و رنج جزئی از این راز هستی هست . حرفم شاید تکراری باشه اما خواهش میکنم یه بار بهش فکر کن.
شاید تو خونه ما چهار سال رنج مدام بود. چهار سال که پدرم جلوی چشمم آب میشد. برادرم روز به روز داغون تر میشد . مشکلات مالی کمر ماها رو شکست. عین تراکتور کار میکردم . بارها اشک ریختن اعضاء خانوادم دیدم . اینها برام خیلی درد و رنج بود . در کنار مشکلاتی که خودم داشتم و سوء استفاده ای که در موردم انجام شده بود. قلبم مثل قلب تو به درد اومده بود. تازه یهو یه شکاف عظیم ایجاد شد . تنها شدم. خانوادم همه از کنارم رفتن (به یه شهر دیگه ) مردی که دوست داشتم، از دستم رفت . همه چیم نابود....

اما حالا که به گذشته فکر میکنم میبینم چقدر بزرگ شدم . چقدر همه این تلخی ها منو رشد داد. چقدر فیلسوف شدم حتی.

برای توام همینه عزیزم. من لیست 27 گانه مشکلات تو رو میخوندم با خودم فکر کردم دیگه وقتشه به خودت کمک کنی. تو اگه پا نشی پس کی میتونه کمکت کنه؟ امید عزیزم اسم به این قشنگی داری. امید پس امیدت کجا رفته؟

لیستتو نگه دار و از مشکلاتی که میتونی حل کنی، شروع کن. یکی یکی... گام به گام...
مثل یه مرد واقعی . بذار این لیست ناراحتی هات یه روزی به لیست سپید سرافرازیت تبدیل بشه. بذار این رنج ها تو رو رشد بدن تا یه روزی که با یه بانوی پاکدامن ازدواج کردی، بتونه بهت تکیه کنه که مردش از پس مشکلات بر میاد.

راستش شاید حرفام مفهوم نباشه .... اما قلبم غم تو رو حس میکنه.... شاد باشی .

امید خان
بازم تاپیک زدی که!بهار شادی هم که منتظر تاپیک بزنی بیاد 30 خط بنویسه برات:311:
خط بالا کاملا مزاح و شوخی بود،ناراحت نشید لطفا:72::72::72::72::72:

من فرصت نکردم پست بجه ها رو بخونم.اما اکثریت مواردی که نوشتی ،هیچ ربطی به افسردگی و... نداره.
یادش بخیر ،من هم زمان که تو سن تو بودم بعضی از مشکلات تو را داشتم و شایدم حاد تر!

مطمئن باش بیشتر مشکلاتت از بی برنامه گی تو زندگی هست.بی برنامه گی آفت بزرگی...گرچه همه میدونیم که بی برنامه بودن چقدر بده اما دریغ از تغییر.
عامل موثر بعدی ،بی کاریت هست.به نظر من کاهش فشار جنسی (یا بهتر بگم کنترلش تو پسر ها قبل ازدواج) فقط از 1 راه ممکنه و اونم فقط و فقط مشغول نگه داشتن خودهست.یعنی شده برای مبلغ کمی یا حتی کار آموزی برو یه جا سر کار. (کار منظورم ،کار واقعیه .نه 1 روز بری ،1روز نری...برنامه داشته باشه کارت،مثلا هر هفته از ساعت 8 تا 4 روزها 2و3و4 شنبه!) کار کردن واقعا برای مرد ها از 20 سالگی به بعد لازمه.

فرصت نیست زیاد برات بنویسم،اما یه نکته مهم اینه که وقتی خانواده و جامعه و اوضاع اقتصادی و دولت و.... هزار عامل دیگه دست به دست هم دادن که جوان ها ازدواج نکنن،تو نمیتونی خلاف جهت شنا کنی و بگی من هرطور شده ازدواج کنم....ازدواج رو بزار تو فرعیات،اصلا به نظر من موقع مناسبی نیست برای ازدواج.هنوز ثبات روحی و اقتصادی و ... نداری.
الان فقط و فقط تمرکز کن روی پیدا کردن کار مناسب.باور کن مسیر درست زندگی رو پیدا خواهی کرد
موفق باشی:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط omid65

می خوام 20 تا نعمتی که دارم اینجا لیست کنم :
اولین نعمت من ، دل صاف و سادمه ، برای همه خوبی ها رو می خوام .

دومین نعمت من ، هوش سرشارمه .

سومین نعمت من ، خدای منه ، خیلی دوستش دارم . بعضی مواقع خجالت میکشم ازش به خاطر کارهایی که کردم ، اما خدای من مگه کسی دیگه رو هم دارم ؟

چهارمین نعمت من ، سلامتی منه . با اینکه تحرکم کمه ، تغدیه ام کمه ، ورزش نمی کنم ، باز هم خدا اثر وضعی رفتارهامو اینجا نشون نداده و منو سالم نگه داشته .

پنجمین نعمت من ، هوش تصویری فوق العاده منه .

ششمین نعمت من ، خانواده خوبم هستن . بچه های خوب.

هفتمین نعمت من ، دوستای خوبم هستن .

هشتمین نعمت من ، اهداف بلند مدت خوبیه که دارم .

نهمین نعمت من ، رئیس خوبمه .

دهمین نعمت من ، شهر خوب و دوست داشتنیمه .

یازدهمین نعمت من ، حقیقتیه که تازه بهش دست پیدا کردم .

دوازدهمین نعمت من ، زنده بودنمه .

سیزدهمین نعمت من ، آرامشیه که دارم .

چهاردهمین نعمت من ، سعی ام در بهتر شدنمه .

پانزدهمین نعمت من ، آرام بودنمه .

شانزدهمین نعمت من ، منطقی بودنمه .

هفدهمین نعمت من ، احساساتمه که قراره تعدیل بشه .

هجدهمین نعمت من ، تحصیلاتمه که دوسش دارم .

نوزدهمین نعمت من ، خونمه .

بیستمین نعمت من ، شماهایین . دوستان همدردی من :43::227:

---

لینک های زیر را هم خوب و دقیق و با نکته سنجی مطالعه کن و روی آنها کار کن :


http://www.hamdardi.net/thread-15050.html

http://www.hamdardi.net/thread-15051.html

http://www.hamdardi.net/thread-9046.html

http://www.hamdardi.net/thread-9047.html

http://www.hamdardi.net/thread-19997-post-184524.html#pid184524

http://www.hamdardi.net/thread-20001.html

http://www.hamdardi.net/thread-16141.html

http://www.hamdardi.net/thread-18941.html

http://www.hamdardi.net/thread-16045.html

http://www.hamdardi.net/thread-16673.html

http://www.hamdardi.net/thread-17268.html

http://www.hamdardi.net/thread-17725.html

http://www.hamdardi.net/thread-18394.html

http://www.hamdardi.net/thread-16367.html

http://www.hamdardi.net/thread-16859.html

http://www.hamdardi.net/thread-16884.html

http://www.hamdardi.net/thread-16819.html

http://www.hamdardi.net/thread-19992.html

http://www.hamdardi.net/thread-18227.html






.

سلام امید

به نظر من که نظر شخصیمه ریشه مشکل تو کمالگرایی و ندیدن واقعیات هست.ازاونجایی که منم بعضی از حالاتی که تو داری رو داشتم یا دارم کمی حستو درک میکنم.

ببین امید باید یاد بگیری دنیا رو همیشه با خوب و بدش ببینی.دقیقا وقتی اون لیست نعمتهایی که داری رو خوندم پیش بینی میکردم که یه روزی به جزع و فزع بیفتی و از نداشته هات بگی.چون این غیر ممکنه ادم تو زندگی فقط داشته هاشو ببینه(حداقل واسه ما ادمای معمولی).اونوقت یه چیزی مثه اون لیست میشه حکم یه مسکن موقت ولی دیر یا زود نداشته ها سرک میکشن و حالتو میگیرن.

به نظر من واقع بین باش.وقتی از داشته هات میگی مثلا ازخونوادت میگی.اینو هم یادت باشه از پدرت هم دلخوری..
میدونی چی میگم؟؟
میگم موقع شادی چشمت رو رو بدیا نبند که موقع غم چشمت رو به شادیا بسته بشه.
وقتی با یه مویز گرمیت شده قاعدتا با یه غوره هم سردیت میشه:305:

دوم اینکه به نظر خسته میای..انرژیت ته کشیده.باید:
1-از نظر تغذیه ای به خودت برسی..همین الان برو مکمل و قرص تقویتی و ...بگیر..خلاصه یه راهی که اشتهات بازبشه.منم خرما رو که مینوش پیشنهاد داد توصیه میکنم.
حتی میتونی از تو نت دستور پخت غذاهای سریع رو یاد بگیری و تو خونه واسه خودت غذا بپزی.

وقتی انرژی بدنت کمه خواهی نخواهی توانت واسه فعالیت کم میشه.اونوقت احساس تنبلی،بی عرضگی و .. میکنی.وحتی ممکنه باعث بشه یه گوشه بشینی و فکر و خیالات بیاد سراغت.تو هم که حافظه تصویریت قوی..میل جنسیت ...:305:

2-یه برنامه سفر یا پیک نیک بچین.دیگه شما پسرا راحتین که.یه کوهی..جنگلی..دشتی..یه جایی که حتی نصف روز حالتو بهتر کنه.

به معنای واقعی این کتابا و فیلما و اهنگا و کوفت زهرمارا رو بذار کنار.
خودتو با تشنه لب چشمه بردن و تشنه برگردوندن بیچاره نکن.

انقدم حس گناه نکن.

ببین امید ماها مثه باتری موبایل هستیم..اگه شارژمون ته بکشه خاموش میشیم..فکر نکن تا دوبار به خودت رسیدی و سرحال شدی تا ابد همینطوری فول انرژی میمونی.باید مدام به خودت برسی.

درمورد میل جنسی پسرا بهتره راهنماییت کنن.

موفق باشی

امید تو رو خدا آیه یاس نخون.انصراف چیه.شنیدی که فرشته مهربون دیگه عصبانی میشه.
در ضمن اون عکسی که تو پروفایلت گذاشتی و طرف قصد خود کشی داره بردار.اصلا مفهوم خوبی نداره.


کمبود اعتماد به نفس باعث می شود که شما تبدیل به دشمن ارزش های شخصیتان شوید. افکاری مانند: " اگر فقط کمی زیباتر بودم، اگر ورزشکار خوبی بودم، اگر جذاب و معروف بودم، اگر از پس درست کردن این بر می آمدم و ... " باعث خراب شدن کل زندگی شما می شوند. حتی اگر دیگران هم برای شما ارزش قائل شوند، صداهایی که دائما در گوش شما می پیچند باعث از بین رفتن آن ارزش ها می شوند. درست مثل نوشته های جوليا رابرتز در کتاب خود با عنوان "زن زیبا" که گفته افکار منفی خیلی سریع تر به درون ذهن شما نفوذ می کنند.
افکار منفی ملکه ذهن شما می شوند و شما به همین دلیل نسبت به مشکلات موجود بی توجه می شوید و به صورت بخش جدانشدنی زندگی روزمره شما در می آیند.

.
آیه 29 و 30 از سوره نساء"لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللّهَ کانَ بِکُمْ رَحیمًا*وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ عُدْوانًا وَ ظُلْمًا فَسَوْفَ نُصْلیهِ نارًا وَ کانَ ذلِکَ عَلَی اللّهِ یَسیرًا".(یعنی: خودکشی نکنید چون خداوند بر شما مهربان است*و هر کس این کار را از روی تجاوز و ظلم انجام دهد، او را در آتش جهنم می اندازیم و این کار بر خداوند آسان است.)

ولله بهار شادی عزیز و گرامی

امید مثل داداش خودمه!برام عزیزه!

بله درسته که دارو برای غر زدن های احساسی کاری نمی کنه.منظور من هم این نبود.

امید چندین و چند تاپیک باز کرده،توصیه های خوبی هم بهش شده،اما چون از درون خرابه نمی تونه بگیره

نیاز داره از این خمودگی در بیاد تا این توصیه ها کارساز بشه.

دارو هم برای کمک کردنه که حالش جا بیاد!کمی آروم بشه،وبعد روان درمانی بشه

اصلا گاهی پیش میاد که حال یه مراجع خرابه و رواندرمانی به تنهایی نمیشه کرد.نیاز هست در کنارش دارو درمانی بشه

سلام امید عزیز تورو خدا اینجور نگو آدمو....
داداشم تو مردی باید اینقده قوی باشی در آینده یه فرد خیلی ضعیفی از جنس زن میخاد بهت تکیه کنه اگه نتونی از پس خودت بر بیای پس اون بیچاره چکار کنه...خیلی حرفایی که زدی ناشکری بود اول به درگاه خدا توبه کن وهمه حرفا درمورد پدرت،سستی تو نماز،گرایش به جنس مخالف و.. روکنار بذار ببین خدا از چه راهی بهت کمک میکنه:305::305::72::104::324:

بهتر دیدیم که در مورد نیاز عاطفی نه، اون یکی، ماها صحبت بکنیم : )
اولا اینکه روزه گرفتن و کم خوردن و چیزهایی شبیه به این رو کلا فراموش کن
همین الانش هزار جور درد و مرض افتاده به جونمون، اگر قرار باشه چیزی هم نخوریم دیگه رسما فاتحه هممون خونده است!
اگر راستش رو بخوای جادو جمبل و داروهای گیاهی و حتی داروهای مارک دار! هم خیلی جواب نمیده
یه عمو داشتم خدا بیامرزدش، یه معجون گیاهی داشت که فوق العاده تلخ و بدمزه بود، نمیدونم چی دیده بود از این پسرعموی ما که فرت و فرت از این مایه حیات می ریخت توی حلق این بنده خدا. . .
طفلی الان نزدیک 36 سالشه، هنوز زن نگرفته، یعنی کلا هر چی بود و نبود نابود شد :)
ماها در طول روز اینقدر ات و اشغال میخوریم که اگر بدون تجویز یه متخصص از دارویی استفاده بکنیم، ممکنه عواقب وحشتناکی داشته باشه، پس به این هم فکر نکن
کلا فکر نکن
مشکل اصلی تو اینه
زیاد فکر میکنی !!
حتی اون مشکلی که در مورد ظاهر همسر اینده ات داشتی، و اینکه سلیقه ات تحت تاثیر فیلمای هالیوودی قرار گرفته
اولا اینکه توصیه میکنم فیلمای ترکی و عربی و هندی رو هم یه امتحانی بکنی، که متوجه بشی غیر از سبک بین الملل، سبک ها و سلیقه های دیگه هم هست،
ما هم میتونیم سبک ملی داشته باشیم :)
دوما اینکه احتمالا خیلی خیال پردازی میکنی و به تصورات و تخیلاتت پر وبال میدی
درسته که این فیلم هایی که میگی صحنه های محرک خاصی نداره و حتی خیلی احساسی هم نیست و اصلا موضوع اصلیشون حول و حوش مسائل جنسی یا عاطفی نیست،
اما وقتی به صورت مستمر اونها رو میبینی (به خصوص مجموعه های چندین قسمتی ) قطعا تاثیرش خیلی بیشترو ماندگارتر از دیدن یه فیلم سوپره
ذهنت رو به شدت به خودش مشغول میکنه و به خیال پردازی شما دامن میزنه
ممکنه بگی که من دیگه فیلم نمیبینم، ولی قطعا هنوز متاثر از اونها هستی

میگن وصف العیش نصف العیش
خیلی وقتا وصف عیش خیلی بیشتر از خودش لذتبخشه!!
ازدواج رو یه ارزو یه ارمان و نهایت امال خودت قرار دادی، بعضی وقتا حس میکنم ترجیح میدی فقط بهش فکر کنی و اصلا بی خیال ازدواج بشی

یه مسئله دیگه اینکه خیلی ننه من غریبم بازی درمیاری، یه لول پایین تر از مرثیه سرایی احساسی : )
انگار فکر میکنی در حقت ظلم شده، قربانی شدی، قربانی بی توجهی خونوادت یا اوضاع نامساعد کشور یا هر چیزی شبیه به این وحالا هم که خودت
خودت رو متهم میکنی و از خودت ناراضی هستی
این حس عذاب اوره، اینکه حس کنی دیگران حقت رو خوردن یا اینکه مانع رشدت شدن
این احساست رو هم کنترل کن، یکم بزرگوارانه تر با اطرافیانت برخورد کن و توقعاتت رو کم کن، حتی اگر به واقع ظلمی در حقت صورت گرفته

برادر شما خیلی زیاد حرف میزنی، دقیقا عین خودم : )
یعنی هم زیاد فکر میکنی و هم زیاد حرف میزنی
تاپیک زدن حق مسلم شماست ولی دیگه خودت یکم مراعات کن دیگه
به جای حرف زدن عمل کن پسر جان
توی همین چند ماه اخیر جز حرف زدن و فکر کردن به مشکلاتت، چه کار خاصی انجام دادی؟
کدومیک از توصیه هایی که بهت داده شد رو انجام دادی ؟
من خودمم تاپیک مزخرف زیاد دارم، می فهممت ولی باور کن با تاپیک زدن مشکلت حل نمیشه
چون حرفای تو و ما همه تکراریه، صرفا جهت همدردی !!

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

این اواترت اخر سوژه ست : )

قبلا هم گفتم، فقط خدارو شکر کن که از این ماجراهای رمانتیک عاشقانه نداشتی
با این روحیه ای که من و تو داریم خیلی برامون بهتره که کلا رابطه دوستی رو هم بذاریم کنار
ایندفعه موردی که تا مرز دوستی باهاش پیش رفتی خیلی چنگی به دل نمیزده
معلوم نیست دفعه های دیگه هم اینطوری باشه
مراقب خودت باش :305:

امید نشه 5 سال 10 سال دیگه بشینی تاپیک بزنی 270 مشکل دارم و...

27 تا نه 100 تا . بالاخره باید حلشون کنی یا نه؟

ازدواج رو از یه هدف به رویا تبدیل نکن .
هدف به آدم انگیزه میده ولی رویا انگیزه رو میکشه .


تنبلی رو بذار کنار . مطمئن باش هر چقدر خونه بشینی پای لپ تاپ و وبگردی و ... تنبل تر میشی و با توجه به شخصیت کمالگرایی که داری هر چقدر بیشتر درجا بزنی اوضاع روحیت بدتر میشه .

اول یه کار نیمه وقت پیدا کن . اکثر این فکر و خیالا از بیکاریه .بقیش خود به خود حل میشه .

ممنونم از تمام دوستام که بی منت علم و تجربه شونو برای بهبودم در اختیارم قرار دادند.


من خودم به این نتیجه رسیدم که دیگه وقتشه پاشم .
دیگه نمی خوام این شکلی برم جلو .
می خوام یک بار برای همیشه مشکلاتمو حل کنم.
نمی خوام در زندگی شکست خورده باشم .
می خوام برگردم به روزای خوبم.


قبلاها یک شکست تحصیلی خورده بودم و برای خودم شعاری تعیین کرده بودم که هر لحظه و همیشه اون رو تکرار می کردم . اون هم این بود ، بازگشت به اقتدار گذشته .
دقیقاً این اتفاق افتاد ، دوباره این شعار رو می خوام سر کار بیارم .


فکر می کنم چند مشکل رو اگه حل کنم همه چی درست میشه .
1-کمال گرایی
2-تعارض شخصیتی
3-تنبلی و بی برنامه گی
4-انجام دادن واجبات
5-پایان دادن به مرثه سرایی احساسی ام .
6-منفی نگری

قول میدم دیگه آهنگ غمگین گوش ندم .
قول میدم به حرفاتون عمل کنم .
قول میدم خودمو از این وضعیت نجات بدم .
قول میدم دیگه کمال گرا نباشم.
قول میدم اعتیادمو به اینترنت قطع کنم .
قول میدم مثبت اندیش بشم.
قول میدم دیگه اخبارها رو دیگه پیگیری نکنم و عوضش سایتهای جک و خنده رو نگاه کنم .
و اما مهمترینش : قول میدم آماده بشم که از نظر شخصیتی و روانی آماده همسر عزیزم بشم . حالا هر زمان که اومد . امسال ، سال بعد ، ده سال بعد . هر زمان .
.
اینم برای خودم :104:

دی دی دین...امید وارد می شود.

هورا..هورا..امــــــــــید.. .امـــــــــــــــــید:326:

ببخشید ما رو جو گرفت..میگن ادمو برق بگیره اما جو نگیره.

یهو فکر کردم سوپر من وارد شد.:)

نمیخوام فاز منفی بدما..حتی میتونی درخواست کنی پستم حذف بشه(البته خیلی بیخود میکنی اگه اینکارو کنی)

اما

نقل قول:

---

قول میدم خودمو از این وضعیت نجات بدم .
قول میدم دیگه کمال گرا نباشم
قول میدم اعتیادمو به اینترنت قطع کنم .
قول میدم مثبت اندیش بشم.

---

از این قولای کیلویی به ما نده..الکی ازاین دستها:104:هم واسه خودت نزن

سنگ بزرگ علامت نزدنه.

امید:

اهسته و پیوسته.

نمیشه یهویی این همه تغییر ایجاد کنی.

میشی عین دونده ای که اولش تند تند میدوه اما اخرش کم میاره.
مشکلی که تو پست قبلیم هم بهت گفتم اما کو گوش شنوا.اب تو هاون میکوبم

بهتره دقیقا هدفاتو بنویسی و خورد کنی.

مصداقهای عینی برای خودت بیار.مثلا کمالگرا نباشم یعنی چی؟چیکار کنی؟
مثبت اندیشی چطوری؟؟

نجات ازاین وضعیت چطوری؟؟

خواهشا این حرفای کلی رو بذار کنار..اگه دوست داری تشکر و رتبه بگیری که هیچی اما اگه دوست داری زندگیت واقعا عوض بشه اروم اروم.

نقل قول:

---

اگر راستش رو بخوای جادو جمبل و داروهای گیاهی و حتی داروهای مارک دار! هم خیلی جواب نمیده
یه عمو داشتم خدا بیامرزدش، یه معجون گیاهی داشت که فوق العاده تلخ و بدمزه بود، نمیدونم چی دیده بود از این پسرعموی ما که فرت و فرت از این مایه حیات می ریخت توی حلق این بنده خدا. . .
طفلی الان نزدیک 36 سالشه، هنوز زن نگرفته، یعنی کلا هر چی بود و نبود نابود شد :)
ماها در طول روز اینقدر ات و اشغال میخوریم که اگر بدون تجویز یه متخصص از دارویی استفاده بکنیم، ممکنه عواقب وحشتناکی داشته باشه، پس به این هم فکر نکن

---

مگه من نسخه بخت گشایی نوشتم که اینو میگی؟؟

داروی تقویتی چه ربطی به عذب اوغلی موندن پسرعموت داره؟؟

امید خودش گفته لاغره..الان که غذا نمیخوره لاغرتر هم میشه...انرژی از کجا بیاره واسه تحرک؟؟

برو متخصص تغذیه بهت دارو معرفی میکنه..چیزایی مثه زینک پلاس و قرص اهن و ...

موفق باشی

ممنونم بهار .
خواهش می کنم کسی بیخودی رتبه بهم نده . خبری نشده آخه .
هر موقع اومدم گقتم الان بهترم ، اون موقع بدین ! :P
.
بهار حواسم هست . کاملاً برای خودم همه چیز رو روشن می نویسم و عمل می کنم .

هدفهامو می نویسم و خرد می کنم.

بهار راست میگه امید

این انرژی مضاعفی که الان داری بخاطر بیوریتمته که حالت خوب شده.

اگر الان به ضمیرت برنامه ندی باز شروع می کنه! یک عمر عادتش دادی به این حالت!

باید برای خودت چند تا نشونه بذاری که تا خواستی برگردی تو مود غم اون نشونه رو ببینی و تغییر موضع بدی!

انقدر برای خودت بنویسی و بچسبونی به در و دیوار این نوشته ها رو که دائما جلوی چشمت باشه که عوض شدی و

دیگه نمیخوای امید قبلی باشی!

یک تکرار به قول بهار آهسته و پیوسته!

تو که فاز یک رو نوشتی ، فاز 2 باید بنویسی چگونه میخوای این کار رو بکنی؟

مثال میزنم برات :

نوشتی : قول میدم دیگه کمال گرا نباشم.

ضمیرت اینو میشنوه. بعد برمیگرده بهت میگه خوب نباش به من چه؟ چون فکر می کنه جو گیر شدی!

باید برای خودت راه حل بنویسی! یک راه حل عملیاتی و قابل اجرا!

مینویسی : از خوندن مقالات کمالگرایی همدردی و سایر سایت ها شروع می کنم!

باز ضمیر میگی چجوری؟ (چگونه؟) ، جزنی تر براش مینویسی!

مینویسی : تمرین هاش رو انجام میدم ، نکات مهمش رو یادداشت می کنم و میخونمش دائم! عملا خودم رو تست

می کنم یک مدت!

حالا ضمیر داره کم کم به مرحله باور میرسه! اما هنوز مشکوکه! واسه همین باید زمان بذاری براش!

مینویسی : مثلا من هفته ای 3 تا مقاله میخونم و تا مثلا 1 ماه دیگه سعی می کنم کمی پیشرفت کرده باشم!

حالا ضمیر آمادست که اجرا کنی اون برنامه رو! اگر اقدام عملی نکنی ضمیر برمی گرده سراغ عادات قبلی و میگه

باز خوش خیالی کرد!

اما اگر ببینه اقدام عملی کردی به مرحله باور کمال میرسه فقط نیاز به تثبیت داره! تثبیت هم با تکرار و تمرین و آهسته

و پیوسته به دست میاد! اونوقت تمام کائنات رو فرا میخونه تا تو رو به هدفت برسونه چون وظیفش اینه!

حالا برای تمام تغییراتت حتما اینجوری برنامه بریز! با جزئیات و نحوه اجرا و زمان! حتی اگر خواستی بعدا ویرایشش کن

اما اینطوری کم کم تغییرات بوجود میاد!

اگر نتایج مثبت دیدی به خودت جایزه بده تا تشویق بشی و اگر تنبلی کردی خودت رو تنبیه کوچک تا بفهمه ضمیرا که

تو دیگه نمیخوای امید قبلی باشی.

هر روز هم با سلام کردن به خودت و گفتن چند تا جمله خوب جلوی آینه انگیزه بده و خودت برای خودت روحیه بساز!

این یعنی همون نشاط درونی که میگفتم!

حتی الامکان لبخند به لب داشته باش چون خنده به آدم نشاط و انگیزه میده و امواج منفی رو دور می کنه!

امیدوارم که استپ بای استپ بری جلو و موفق هم بشی.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط omid65

[color=#483D8B]ممنونم از تمام دوستام که بی منت علم و تجربه شونو برای بهبودم در اختیارم قرار دادند.
خواهش میکنیم قابل نداشت

من خودم به این نتیجه رسیدم که دیگه وقتشه پاشم . یالله پاشو پسرم پاشو
دیگه نمی خوام این شکلی برم جلو .خوبه منم موافقم اون شکلی برو جلو
می خوام یک بار برای همیشه مشکلاتمو حل کنم. همیشه که نمیشه فعلا مشکلات امروز
نمی خوام در زندگی شکست خورده باشم .شکست مقدمه پیروزی
می خوام برگردم به روزای خوبم.سلام امید روزهای خوب


، بازگشت به اقتدار گذشته . پهلوانان قهرمانان پیروز باشید


5-پایان دادن به مرثه سرایی .آی گفتی به قول عروف ولا نق نقو ولاغرغرو

قول میدم دیگه آهنگ غمگین گوش ندم .خوبه
قول میدم به حرفاتون عمل کنم . خوبه
قول میدم خودمو از این وضعیت نجات بدم .کمک نمیخوای؟
قول میدم دیگه کمال گرا نباشم. نقص گرا نشی!
قول میدم اعتیادمو به اینترنت قطع کنم .وای زود باش با اعتیاد زن نمیدن بهت ها!
قول میدم مثبت اندیش بشم. اوف پازیتیو!
قول میدم دیگه اخبارها رو دیگه پیگیری نکنم و عوضش سایتهای جک و خنده رو نگاه کنم .اونور بوم چه خبره!؟
و اما مهمترینش : قول میدم آماده بشم که از نظر شخصیتی و روانی آماده همسر عزیزم [/color](ایـــــــــــــــشک)بشم . حالا هر زمان که اومد . امسال ، سال بعد ، ده سال بعد . هر زمان .ان شالله
.
اینم برای خودم :104:

---

دم شما گرم امید خان سر صبحی نفسی عمیــــــــــــــــــــــ ق کشیدیم
شاد باشی

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط omid65

سلام .

.
مشکلات من الان بسیار زیاده :


2-نیاز جنسی و عاطفی شدیدی دارم ولی نمی تونم ازدواج کنم.(گاهی اوقات از نیاز شدید جنسی ، شبا خوابم نمی بره). فکر می کنم هیچ وقت ازدواج نخواهم کرد.


4-انگیزه ندارم برم دنبال درسم . حتی توی کار کردن هم انگیزه لازم رو ندارم .

5-بی نظم و ترتیبم .

6-بی تحرکم .

7- ایمانم به خدا کم شده . راحتتر گناه میکنم . راحتتر نمازمو نمی خونم.

8-اراده ام صفر شده ، اصلاً الان نمی تونم یه تیکه سنگ رو جابجا کنم . باید حتماً اجبار بالا سرم باشه.

9-از بس تو خونه خوابیدم دارم آرتروز گردن می گیرم.

10-دارم لاغرتر میشم ،

11-

12-متمایل شده ام به دوستی با جنس مخالف . حتی دوست هم که میشم می بینم این اون چیزی نبود که منو آروم میکرد.(در واقع تا مرزش رفتم ، ولی دیدم که بیخوده).

14-غمگینم ، ناراحتم ، افسرده ام ، یک ساله .

15-گاهی وقتا شبا که خوابم نمی بره ، با خودم میگم ،

16-توی یک سال گذشته تقریباً پیشرفتی نداشتم .

17-دیگه خیلی از چیزایی که قبلا خوشحالم میکرد ، الان نمیکنه.

18-کتاب - مجله - فیلم روی هم تلنبار میشه و خاک میخوره.(قبلاها فبلم زیاد میدیدم)

19-اعتیاد دارم به اینترنت

20-

21-دقیقه 90 ایی ام.

23-هر روز کارمو عقب میندازم.

24-حالا با تمام این کم کاریا ، کمال گرا هم هستم.

25-دیگه نمیرم سر کلاسهای دانشگام.

26-راحتتر از قبل گریه ام میگیره ، یه فیلم ، یه آهنگ تاثیر گذار (یه خواننده خاص) میتونه اشکمو دراره.

---

سلام امید جان اون مشکلاتی که از پست تو نقل قول کردم،مشکلاتی هستن که تابستون امسال من همشون رو داشتم
حالا ی سری مشکلاتم جدای از اونها داشتم که اینجا می نویسم.
1. خجالتی هستم.

2.اجازه می دم دیگران حقمو بخورن

3.ی نفر هست که یاد و خاطراتش گاهی اوقات اذیتم می کنه

4.مثل بچه ها از تاریکی ،از خیابون خلوت از موجودات خیالی از آدمای عجیب تو خیابون می ترسم.


امید باورکن به خاطر دل خوش شدنت نمی گم
همه همه همه مشکلات بالا که تو داری رو من داشتم...
این چند تا مشکل پایینم هنوز دارم.
ولی الان حل شدن تا 70 یا 60 درصد حل شدن چه بسا بیشتر.:310:


امید می دونی اون همه مشکل بالا چه جوری رفع شد
من ی تاپیک زدم تو همدری
خیلی بد شدم بی کفایت.

برو خوب بخونش
راهکارهای آقای sci رو عملی کن
ارزوهای روزانه ات رو بنویس
ساده فکر کن خیلی ساده

این که بگیم مشکل تو کمال گرایی هست خیلی بزرگ و پیچیده است
از نظر من البته!!!

اول از همه سعی کن اعتیاد به اینترنت رو از بین ببری
یعنی من از فردا میام چک می کنم ببینم چند ساعت انلاین بودی
حقم نداری مهمان بیایا!!
خواهش میکنم به حرفام گوش کن
اینترنت رو که بزاری کن خودت روند بهبودیت رو حس میکنی
تو این دفتر آرزوهای روزانت بنویس
مثلا
1.تو همدردی در طول روز نمیرم فقط عصری میرم نیم ساعت
2.حتما پیاده روی میکنم ی ربع
3.نماز میخونم
4.صبح دوش می گیرم بعدش
5.صبحانه میخورم
.....................
اینا کارایی هستن که آرزوهای روزمره ات به حساب میان
میخوای اینارو انجام بدی...ولی اگر ندادی ناراحت نشو
کنارش بنویس چرا انجام ندادی
باشه؟
شروع میکنی؟

چشم نازنین.
اون تاپیکت رو هم خوندم ، حتی یه بار هم ازت پرسیدم چیکار کردی .
چند بار هم این کار رو انجام دادم ولی نصفه موند.
ولی الان دارم بهتر می شم.
و دوباره اون به تاپیکت عمل می کنم .

ا ا ا راست میگی یادمه ازم پرسیدی
ببین بزار راستشو بگم خوب اولش سخته یعنی اولش واقعا شاید به هیچ کدوم از آرزوهای روزمره ات نرسی ولی کم کم روند رو به جلو پیدا میکنی.

بعد ی شادی خاصی بهت میده این کار ،انگار داره به زندگی راکدت ی تکونی می خوره.

به قول بهار ها توقع خیلی بالایی از خودت نداشته باش یواش یواش باید خوبتر شی .یهو نمی شه.

درمورد اینترنت نیومدن هم واسه این تاکید می کنم که انرژیت رو میگره،ذهنت رو خسته می کنه،بعد خوندن مشکلات دیگران و یاداوری مشکلات خودت هی برات درونی میشه چون مرتبا تکرار میشه و مثل این می مونه که هر روز داری ی امپول انرژی منفی به خودت تزریق میکنی...ولی وقتی اومدن به اینترنت تعدیل شد خودت حس خیلی خوبی پیدا می کنی. اولش یکم سخته بعد کم کم می بینی داری راه میفتی،وسطاش ممکنه برگردی به روال قبلت ولی ناامید نشو بازم ادامه بده.امید ی مدتی که بگذره دیگه نیازی به اون دفتر نداری خودت اتوماتیک کاراتو میکنی.
بعد همه بهت میگن تغییر کردی بهت میگم سرحال تری شاد تری،اطرافیان هم متوجه تغییراتت میشن.

------------------------------
مسافرزمان عزیزم خیلی خوشحال شدم پستتون رو تو قسمت حال و احوال خوندم ولی متاسفانه نمی تونم اونجا براتون جوابی بزارم
مطمئن باشید که با کم تر اومدن به اینترنت خیلی از مشکلاتتون حل میشه
بهتره بیشتره تایم مفید و انرژی مفیدتون رو تو دنیای واقعی استفاده می کنید به جای دنیای مزاجی...

برای هر دوتون آرزوی موفقیت و کامیابی می کنم.

:72::72::72::72::72::72:

سلام آقا امید!

منم تقریبا تمام مشکلات شما رو دارم. مشکل اصلی افسردگیه . بقیه اش تبعاتشه . اصلیه که حل بشه . بقیه هم از

بین میره.اگه می خوای پیش روانپزشک یا مشاور بری حتما یه خوبشو انتخاب کن. بعضیا کمک چندانی نمی کنن فقط یه

مشت دارو به خورد آدم میدن.

دو روز با یکی از دوستان مثبت اندیشم رفتیم مسافرت و کوه .
واقعاً خوش گذشت و الان فکر می کنم چرا من این همه به خودم سخت می گرفتم .
.
حالم بهتر شده و امیدوارم دیگه تاپیک این شکلی نزنم.

آفرين:104::104::104::104::104:

خواستم جای دیگه بنویسم ولی گفتم به جای تاپیک حال و احوال بیام همین جا .
ولی نمی دونم یه چیزی توی دلم هست وقتی که می بینه حتی بعضی از مشکلات هم می خواد حل بشه ، قبولش برام مشکله .
یعنی اینقدر خودمو توی بدبختی دیدم که اگه حتی روزنه امیدی هم دیده بشه ، به اون به چشم لطف و رحمت خدا نگاه نمی کنم .
یه جورایی باور نمی کنمش .
یه جورایی صبرم تموم شده .

یه جورایی دلم تغییری می خواد که با چشم و دل و وجودم حس کنم ، لمسش کنم .
.
بعنوان مثال من دارم اگه خدا بخواد دارم میرم سر کاری که اگه خدا کمک کنه مشکل خونه و درامد و همه اینها همگی حل میشه ولی من اصلا به این دید نگاه نمی کنمش .
یعنی اینقدر به خودم بدی داده ام و بدی دیده ام که به جای اینکه بیام و خوشحال باشم . باورش نمی کنم و میگم اینم نمیشه . اینم جور نمیشه . یعنی دست و پای خودمو بسته ام.

به نگاهت تعادل بده امید.

چیزی که من ده بار تا حالا بهت گفتم.

نقل قول:

---

دو روز با یکی از دوستان مثبت اندیشم رفتیم مسافرت و کوه .
واقعاً خوش گذشت و الان فکر می کنم چرا من این همه به خودم سخت می گرفتم .
.
حالم بهتر شده و امیدوارم دیگه تاپیک این شکلی نزنم.

---

دو روزگشت و گذار با ادم مثبت اندیش انقد دگرگونت میکنه..دوبار تماس با مشکلات هم عین پست بالا زار و نزارت میکنه.

قدرت احساس در تو خیلی قویه.و گاهی روی منطقت چنبره میزنه.و اصلا سعی نمیکنی احساستو کنترل کنی.

البته محیط روی همه ی همه ی ما تاثیر داره اما نباید حاکم بر زندگی ما باشه.

البته من خودم خیلی شبیه توئم اما اینو شنیدم که میگن نه اونقدر بلند بخند که غم بیدار بشه نه اونقدر بلند گریه کن که شادی ناامید بشه و بره.

توی تموم حالات سعی کن واقع بین باشی..واقع بینی اگه داشته باشیم نصف مشکلاتمون حله.

نیاز نیست روی تموم حالات روحیت زوم کنی و بررسیشون کنی ..گاهی لازمه بعضیاشونو بذاری زمین و ازشون بگذری.
فکر کنی یه رگباره که بارید و رفت.

مسائل رو اولویت بندی کن.مسائل مهم رو فدای مسائل جزئی نکن.

نذار هر احساسی که پیدا کردی بشه حاکم بی چون و چرای اون روز تو.یه گوشه چشمی به بقیه چیزا هم داشته باش.هر روز به تبع احساست فقط نوک دماغتو نبین.چند صد متر اونورترتم نگاه کن.
اگه یه چی ناراحتت میکنه به 4تا مورد مثبت هم فکر کن.

اگه غرق شادی هستی،به تلاشو زحمتی که باید بکشی هم توجه کن.

یه چندبار غذا بپز تا دستت بیاد برای یه طعم خوشمزه به مخلوطی از طعمها و مواد نیاز داری.هرکدوم باید به اندازه باشه.

موقع پاییز به بهار فکر کن..زمون تابستون حواست به زمستون و برنامه ریزی که باید براش کنی باشه.
راستش اینا رو به خودمم گفتم.:)

موفق باشی

بهار مرسی.
یکی از بزرگترین مشکلات منم همین بود که گفتی .
و تو به زیباترین شکل ممکن اینو بیان کردی .
ممنونم.:72:

مشکل اصلی شما همون بیکاری تو خونه موندن و تنبلیه. همه چیزای دیگش از همین جا نشات میگیره. حتما سر ی کار جدی مشغول شید خیلی سریع همه چیز به حال قبل برمیگرده دوست عزیز:310:

سلام خيلي از ما تو يه برهه از زمان اين جوري ميشيم واين كاملا طبيعيه من يه كتابي خوندم كه توش نوشته بود هروقت اتفاقي براتون افتاد كه ناراحتتون كرد يا شاد نبوديد از خودتون بپرسيد چه كسي خوشحالي مرااز من دزديد؟وبه اين نتيجه ميرسم كه خودمون بوديم كه اجازه داديم اون ناراحتي يا مشكل شادي رو ازمون بگيره.از اون روز هروقت دلم ميگيره يا ناراحت ميشم از خودم ميپرسم سحر چه كسي شاديت رو دزديد؟ميبينم اتفاقي كه افتاده اصلا ارزش نداشته حتي بهش فك كنم چه برسه ناراحت بشم.
به شماهم همين توصيه رو ميكنم هيچ وقت به كسي يا مشكلي اجازه نديد باعث ناراحتيتون بشه وشادي رو ازتون بدزده.درمورد احساسي كه داريد باورتون به خدا رو زياد كنيد وزندگي رو رها كنيد صبح كه از خواب بيدار ميشيد به خدا بگيد من امروز همه تلاشم رو ميكنم بقه اش با تو مطمئن باشيد جواب ميگيريد.درضمن قرآن خوندن فراموش نشه ختم قرآن به زبون فارسي خيلي ميتونه بهتون كمك كنه تا آرامش بگيريد.

به نظر من هم بیشترین مشکلم مربوط به دوری از خدا میشد .
:72:

داداش گلم در زندگی هدفها رو مرحله به مرحله برو جلو. مثل ماشینی باش در یک جاده تاریک که نورش بیشتر از 20 متری جلوشو نمی بینه ولی وا نمی سه تا کل جاده رو براش چراغانی کنند و این واقعا در اکثر موارد برای زندگی کردن کافیه. حتی اگر کمال گرا باشی صبر رو هم باید در کنارش ضمیمه کنی. این باعث می شه دونه دونه مشکلاتت رو زودتر حل کنی. فقط اولین اشتباهی که الان میتونی کنی دراین شرایط ازدواجه. خانومهای ایرانی هرچقدر هم ادعای برابری کنند نیازمند تکیه کردن به یک مرد هستند. اظهار ضعف تو نشانه ضعیف بودنته پیش اونها.

مهران عزیز .

من اگه بخوام مشکلاتم رو یه بار دیگه دسته بندی کنم ، به شش موضوع مهم می رسم :

الف ) دوری از خدا

ب) نداشتن همسر

ج) اعتیاد به اینترنت

د ) به تاخیر انداختن کارها ( که با اعتیاد به اینترنت اندرکنش داره )

ه ) نداشتن پدر و مادری که غمخوار بنده باشند و منو یاری کنند .

و ) گوش دادن به آهنگهای غمگین


در مورد دوری از خدا : دارم سعی می کنم به خدا نزدیک تر بشم و فکر کنم حس خوبی که این روزها دارم ، ناشی از لطف خدای عزیزمه .

در مورد نداشتن همسر : برای حل این مشکل ، که مشکلی خانمان سوزه برام . ضمن یاری از خدا ، قراره کارهایی رو انجام بدیم . همسر برای من حکم امیدو داره . همون امیدی که اگه نباشه ، امید میشه نا امید .

ببینید من هم مثل همه افراد این جامعه گاهی اوقات ناراحت می شم ، درد و رنجم فوران می کنه و احساساتمو ناچاراً بروز میدم ، حالا شده با یه تاپیک .

اما بدترین پیشنهاد برای من اینه که فکر ازدواج رو از سرم بیرون کنم چون تبعات زیر رو برام داره :

1- اگر الان دوستی با دختر برام بد باشه ، وقتی خیال ازدواج رو از سرم بیرون کنم دیگه برام بد نیست . کما اینکه نوشته های قبلی ام در زمان اوج افسردگی ام این رو نشون میده . اینجوری منم می شم یکی از افرادی که دچار عشق نافرجام شده.

2-ناراحت تر و افسرده تر میشم وقتی کسی نباشه که همه دنیام باشه . نیازام برطرف نمیشه .

و...

در مورد اعتیاد به اینترنت :
دارم سعی می کنم کمتر بیام اینورا ، همین طور که خودتون هم دارین می بینین .

در مورد به تاخیر انداختن کارها :
متاسفانه هنوز کاری انجام نداده ام .

در مورد نداشتن پدر و مادر غمخوار :
به خودم تلقین کرده ام که همینه که هست ، دیگه روی اونا تمرکزی ندارم .
روزهایی بوده که با فکر به پدرم به خواب می رفتم ، اما الان دیگه برام ذره ایی اهمیت نداره .
نه حس تنفر دارم بهش نه حس خوب . خالی خالی مثه یه غریبه .
سپردمش به خدا و البته از حقم نخواهم گذشت .

در مورد آهنگ های غمگین :
همشون رو پاک کردم .