-
قهرهای بسیار طولانی مدت همسرم
با سلام خدمت همه دوستان عزیز
من یه مشکل بزرگ دارم و اینکه همسرم یعنی مرد زندگی من همیشه با من قهر هست.
بذارید روشن تر بگم.من و شوهرم حدود4سال و 8 ماه پیش با هم عقد کردیم بعد از 3 سال و نیم رفتیم سر زندگی
در مدت عقد همسرم مدام با من قهر میکرد مثل بچه ها و بعد از 2 هفته آشتی میکرد.
خیلی عذاب میکشیدم .خوب جلوی خانوادهام.همیشه هم سر مسایل بیخودی.
موقع عروسی دقیقا 3 روز مونده به عروسی دوباره یه دعوا راه انداخت
نمی دونم مشکلش چیه
بعد از عروسی رفتیم طبقه پایین خونه پدرشوهرم زندگی کردیم.
بعد از 2 ماه رفتن سرخونه زندگی الکی با من قهر کرد و اصلا با من حرف نمیزدوحدود3 ماه باورتون میشه 3 ماه با من قهر بود و فقط برای مسایل زناشویی با من آشتی میکرد و بعدش روز از نو روزی از نو.
همش به فکر مایحتاج و نیازهای خانواده اش هست.من کوچکترین مسولیتی برای اون ایجاد نمیکنم.
بعد از این سه ماه پدرو مادرم که فهمیدن اومدن من رو بردن که در این حین مادر ایشون حرفهای بی ادبانه نثار جان بنده کرد.
من تصمیم به طلاق داشتم و حتی وکیل هم گرفتم ولی در حدو 6 ماه که در منزل پدرم بودم از بس شوهرم امد و رفت و ...واسطه من هم برگشتم البته خونه جدید گرفتیمو
وقتی برگشتم شوهرم قول داد که عوض میشه و ...
ولی فقط 3 هفته سرحرفش بود و دوباره با من قهر کرد و الان حدود 1 ماه و نیم هست که با من قهره
من فکر میکنم از من متنفره که با من حرف نمیزنه و با بداخلاقی میاد ولی اون 6 ماه که میاومد دنبالم که برگرددم رو این که من و اون با عشق ازدواج کردیموو.....
یا فکر میکنم از ترس مهریه اومده دنبالم.
خیلی برام عجیبه
به نظر من خیلی نامرد هست
من الان نمی تونم به خانوادم بگم دیگه دوست ندارم اونا به خاطر انتخاب من ناراحتی بکشن همش میگم همه چیز اوکی هست.
باورتون میشه یک کلمه حرف نمیزنه.حتیبعضی وقتا میگم چته خوب من اگه کاری کردم معذرت میخوام ولی اصلا حرف نمیزنه
حتی برادرم که میاد جلوی اون آبروداری نمیکنه باهاش حرف میزنم جوابم رو نمیده.اصلا یه موجود عجیب غریبه یعنی بیوجدان هست که داره منو اذیت میکنه
نمیدونم فکرم خرابه.همش دارم به آینده مبهمم فکرمیکنم.خواهش میکنم اگه کسی راه حلی داره منو راهنمایی کنه.
چون من دارم واقعا عذاب مبکشم
-
RE: قهرهای بسیار طولانی مدت همسرم
دوست عزیز به همدردی خوش اومدی
نگران نباش با امید به خدا و کمک دوستای اینجا زندگیت از این روال بیرون میاد
دوست خوب میشه برامون بگی دعواهایی که با همسرت داری سر چه مسائلی هست؟
نقل قول :
همش به فکر مایحتاج و نیازهای خانواده اش هست.من کوچکترین مسولیتی برای اون ایجاد نمیکنم.
منظورت از اینکه من براش مسولیتی ایجاد نمیکنم چیه ؟میشه بیشتر توضیح بدی؟
-
قهرهای شوهرم
سلام واقعاعجیبه دل نداره؟پس واسه چی باهات ازدواج کرده .شایدتوبدخلقی میکنی.یا اون بیماره روانیه
-
RE: قهرهای بسیار طولانی مدت همسرم
سلام
دلیل دعواتون چیه ؟سر چه مسایلی دعوا میکنید؟آیا تو دوران عقد،درباره اینکه ایشون مشکل روحی دارن یا نه چیزی متوجه شدین؟
-
RE: قهرهای بسیار طولانی مدت همسرم
شاید همسرت مشکل روحی روانی چیزی داره .. مطمئنی از سلامت روانی کامل برخورداره؟
-
RE: قهرهای بسیار طولانی مدت همسرم
سلام همه دوستان.
ممنونم که این همه توجه میکنین
من و اون قبل از ازدواج با هم آشنا شدیم حدود یک سال و خیلی آدم با فرهنگ بود.
هم ایشون و هم من دو تا مدرک مهندسی داریم و ایشون هم توی بهترین شرکت داره کار میکنه اوضاع اقتصادیش هم خوبه
اینا رو میگم تا به موضوع احاطه کنین.
به نظر من اصلا مشکل روحی روانی نداره اگر مشکل روحی روانی داشت 1
-
با دیگران و همکاراش که تلفن میزنن اینقدر خوب صحبت نمیکرد.
2
-و موقعیت شغلی و کار همسرم طوری هست که هفته ای حداقل یک بار باید در جلسات شرکتش حضور داشته باشه.پس آدم روانی و افسرده نمیتونه باشه
حدود 1 سال و نیم از ازدواج خیلی خوب بود و واقعا از اینک باهاش ازدواج کردم راضی بودم
تا اینکه خانواده همسرم منظورم مادر و خواهر و دختر خاله همسرم در مورد من بدگویی کردن پیش همسرم
و گفتن زن تو در مورد ما بدگویی میکنه به همه گفته من از اینها خوشم نمیاد و... از این حرفهای خاله زنکی
و متاسفانه چون همسرم خیلی دنبال حرف گیر هست و از اونجایی که به اونا بیشتر از من اعتماد داشت حرفاشون رو باور میکرد.در صورتی که من هیچ وقت پست سر خانوادهاش صحبت نمیکردم.
و اینجوری هی دعواهای ما شدت گرفت و شدت
و اون هی با من قهر میکرد.
یه مسله مهم دیگه هم که وجود داره اینکه بابای من از لحاظ مالی تو وضعیت نسبتا مناسبی قرارداشت متاسفانه یک سال بعد از ازدواج با من از ایشون کلاه برداری شد.
پدرم یک خونه داره که به خواهرم که ازدواج میکردند میداد تا در اونجا زندگی کنند هر کدوم حدود 2 سال زندگی کردند
بعد از کلاه بردای از پدرم،پدرم ناچار شد خونه رو اجاره بده و حتی یکی از خواهرم که تصمیم داشت طبقه پایین پدرم زندگی کنه دیگه باید به پدرم اجاره میداد.
همسرم همش در دوران عقد به من می گفت که چون همه داماد های پدرت در منزلش زندگی کردند ما هم باید زندگی کنیمو
و من چون روشهای برخورد با مردان را بلد نبود یعنی سیاستمداری مدام جبهه میگرفتم که تو چرا اصلا بیان میکنی و من دوست ندارم تو در خانه پدرم زندگی کنی.
خوب من بهم بر می خورد.از اینکه میدیدم خودش به عنوان یک مرد باید شرایط پدرم را درک کند ولی همش توقع بیجا داشت.
او مدام به من میگفت که باید این اتفاق بیافتد و تا این اتفاق نیافتد ما عروسی نمی گیریم. در صورتی که شرایط مالی اش خوب بود. و من هم لجبازی که نه من به پدرم نمی گویم.
در صورتی که مادرم یک بار به او پیشنهاد را دا که در منزل پدرم زندگی کنیم .
ولی من مدام مخالفت میکردم.این شد که او از من فاصله گرفت و مرا دشمن درجه یکش دید.
ولی من دوست داشتم همسرم مرا حمایت کند او به عنوان یک مرد حق نداشت چشم به داشته های کس دیگری کند.
اگر من یک بچه یتیم بودم نمی امد مرا بگیرد.
و بعد از عروسی هم به خاطر لجبازی با من مرا به طبقه پایین منزل پدرش برد که زندگی کنیم
در مورد سوال شما دوست عزیز که گفتین مسولیتی برایش ایجاد نمیکنم:
اگر مادر یا پدر و یا خواهرش مریض شوند نگران میشود ولی من نه
یک هفته قبل از عروسی کل سرویس چوبی برای مادرش گرفت و چند ماه بعد پولش را گرفت در صورتی که برای خرید بازار من تنها یک سرویس طلا گرفتو دیگر هیچ
خلاصه مادرش و خانوادهاش رو خیلی قبول داره و اونها مدام در مورد من بهش دروغ میگن و من رو که اهل دروغ نیستم و .. و حتی از نظر تحصیلات بالاتر از اونها هستم رو قبول نداره
به نظرم اون ادم خیلی کینه ای هست.کینه اش هم تمومی نداره.
میشه راهنمایی کنین به نطرم که خیلی عجیب .خودمم موندم که چه کار باید کنم.بعضی وقتا بیخیال میشم میگم ولش کن و همین جوری به زندگیت ادامه بده.واقعا خسته شدم از این که می بینم خدا همه چیز به دوتامون داده و هیچی برامون کم نذاشته ولی اون متاسفانه با این قهراش روزای خوشمون رو داره هدر میده
-
RE: قهرهای بسیار طولانی مدت همسرم
سلام منهم مشكلي شبيه مشكل شما دارم
شوهرم مدام قهر ميكند و اين قهرش رو تا زماني كه من عذرخواهي نكنم ادامه ميده اعصابمو بهم ميريزه هروقت اشتي هستيم بهش ميكم اكه مشكلي هست بامن صحبت كن تاباهم حلش كنيم اما فاىده نداره اون ميكه خودت بايد بدوني من واسه جي قهرم و بياي عذرخواهي كني هميشه هم همين اتفاق ميافته عذرخواهي ميكنم وبعد ميبرسم مشكل جه بوده و ايشان ميكويند فلان فلان. اكثرا دلايل مسخره و الكي اكرهم من هم مثل اون قهركنم منو از خونه ميكنه بيرون و قفلهاي خونه رو عوض ميكنه كه برنكردم. منهم فكر ميكنم شايد دوستم نداره كه اينجوري عذابم ميده جه كنم
-
RE: قهرهای بسیار طولانی مدت همسرم
سلام دوست عزیر من هم دقیقا مشکلی مثل شما داشتم یک سری راهکار بهت میگم انجام بده خودم انحام دادم به کمک افراده همین تالار که جواب داد . قبل شبگم شاید حاضر باشی زهر بنوشی اما این کار ها رو نکنی اما اگه شوهرت و زندگی ات رو دوست داری انجام بده. ببین وقتی میگی شوهرت اومد دنبالت یعنی دوست داره . من و شما باید خدا رو شکر کنیم که شوهرمون اعتیاد به زن بازی ندارن .و خواهشا دیگه پای خانواده ها مخصوصا خانواده خودت رو وسط نکش
21 - سعی کن اعتماد به نفست رو بالا ببری و از خودت ضعف نشون ندی ، کارهایی که خودم کردم رو می گم :از این به بعد وقتی قهر کرد اصلا خودت رو ناراحت نشون نده به کار های روزمرت برس مثلا غذاش رو درست کن بیار سر میز بگو غذا امادست بشین واسا بیاد نومدبعد خوردن غذات ، غذا رو جمع کن بگو گذاشتم تو آشپزخونه خواستی بخور ، در این مدت بهترین لباس هات رو ت خونه بپوش سعی کن لباس سکسی نباشه هر روز یه لباس با آرایش باش بخند شادی کن با خودت آواز بخون (م یدونم سخته )یه جوری که انگار ه انگار اون باهات قهر ، بزار بفهمه با قهر اون شما خودت رو نمی کشی وتو داری زندگی عادی ات رو انجام میدی
[color=#000000]2 - گفتی فکر می کنه با خانواده اش مشکل داری : این سوء تفاهم رو شما بر طرف کن .مثلا جلوش به خواهر شوهر یا مادر شوهرت زنگ بزن ( می دونم سخته ) و با لحن خوب و خندان باهاشون صحبت کن یا واسه یه وعده غذایی دعوتشون کن . البته قبلش فقط به شوهرت بگو می خوام خواهر یا مادرت رو امشب دعوت کنم زود بیا . و با روی گشاده ازشون پذیرایی کن . هر 2 روز در میون جلوش زنگ بزن . یا به پدر شوهرت اگه راجت تری باهاش . بزار ببینه که تو با اون ها مشکل نداری و با شخص خود اون مشکل داری
3 - در مسائلی که پیش میاد طرف خانوادت رو نگیر ( نصف دعوا ها زن و شوهر سراینه )
4 - اصلا تو واسه قهر جلو نرو و منت نکش
5 - وقتی واسه مسائل جنسی میاد سراغت باهاش آشتی نکن ، چشم تو چشم نشو باهاش اما رابطه رو باهاش داشته باش . و در طول مدت رابطه هیچی نگو
6 - کار هایی که اشتراک دو نفرتون رو می خواد انجام بده ( مثلا برای خودم ، به خودش نگفتم ، تو یک جمع به مادرم گفتم می خوام دهه اول مجرم رو روزه بگیرم ،که اون هم بشنوه ، فرداش فقط پرسیدم شما هم روزه می گیرید گفت آره (حرف زد ) ) حالا تو هم فکر کن ببین چه کار های اینطوری میتونی بکنی
7- به خدا نزدیک شو ، نمازت رو بخون . بزاراون هم ببینه .
8 - همیشه اون رو پیش همه بالا بالا ببر و بکو دوستش داری مخصوصا جوری که بشنوه
عزیز این هایی که گفتم شاید یک روزه انجام نشه اما تو هم مثل من سعی کن واسه من که داره جواب میده هم خودم آرومم هم اون بهتر شده . شاید یک ماه دو ماه طول بکشه . ضمنا هر یک قدمیکه اون واسه آشتی برداشت ( غیر از شب ها واسه رابطه ) تو هم یک قدم بردار . نگو حالا که اون اومدمن باید طاقچه بالا بزارم
امیدوارم واسه تو هم جواب بده
-
RE: قهرهای بسیار طولانی مدت همسرم
سلام دوستای خوب و مهربونم
من دقیقا دارم تقریبا 2 هفته است که این جوری که میگین عمل میکنم.
اولش که باهام حرف نمیزد حالا روزانه 1 جمله حرف میزنه.
-
RE: قهرهای بسیار طولانی مدت همسرم
ادامه بده انتظار معجزه در یک روزرونداشته باش شاید طول بکشه اما جوا یمی ده
در این مدت رو خودت هم کار کن که به خودت و نفست و خدا بیشتر متکی باشی تا به شوهرت
-
RE: قهرهای بسیار طولانی مدت همسرم
ساره جون ممنون از شما و دیگران
به نظر شما نباید این موضوع قهر کردناش رو ریشه یابی کردن
یعنی من فکر میکنم چون نرفتیم خونه بابام بشینیم همش فکر میکنه من به فکر زندگی نیستم.
حالا این ریشه رو نباید پیدا کنم و باهاش دلجویی کنم
و یا نه به روش شما بی خیال همه افکار بشم و خیلی خوشحال باشم .تا اون هم بتونه خوشحال بودن رو یاد بگیره و بی تفاوت بودن رو نسبت به مسال در زندگی یاد بگیره و کینه ای نباشه ؟ درسته؟
یعنی به مسله ای باعث میشه با من قهر کنه کاری نداشته باشم؟
اوکی؟
-
RE: قهرهای بسیار طولانی مدت همسرم
عزیز م چرا باید ریشه یابی کرد
من هم که به این تالار اومدم مشکلم قهر شوهرم نبود چیز دیگه ای بود اا تا وقتی قهر باشن که نمیشه باهاشون صحبتکرد اول اینمشکل رو حل کن . بعد از اینکه هر رو به ارامش رسیدید . با آرامش و ملایمت باهاش در اینمورد صحبت من . اما در این قضیه متهمش نکن . مثلا بگو : من می دونم که دوست داشتی بریم اونجا، بخدا منم بدم نمیومد نزدیک مامانم باشم . اما دیدی وضعیت بابام رو. بگو که ا زخواهرت اجاره گرفته . یه جوری که موضع نگیره . چون بدی مااینه که می خواهیم طرف خانوادمون رو بگیریم . اما یه وقت هایی لازمه بی طرف باشیم . خانوادمون هم به این قضیه راضی ترن .
وقتی خرف می زنه تو هم تاییدشکن . مخصوصا تو جمع
امیدوارم خرف هام راهکار درستی باشه . سعی خودت رو بکن منم دارم سعی می کنم . واسم دعا کن
راستی عزیزم به فکر زندگی بودنت رو با کار های دیگه نشون بده . کار های خونه رو به کمال و تمام انجام بده . لباس شیک پوشیدن یادت نره . هرکاری می خواهی بکنی اجازه بگیر ( حتی وقتی قهره ) . یادت نره چون با خانواده همسرت مشکل داری یک کار اساسی اینه که بهش نشون بدی با اون ها خوبی و اصلا واست مهم نیست چه اتفاقی افتاده . بزرگیت رو نشون بده تا بزرگ بودن رو یاد بگیره .
حتما رابطه ات رو با اون ها خوب کن .
مطمئنم خیلی زود جواب میگیری .
وقتی خوابه (اوائل خوابشه ) یواش ببوسش.بزار بفهمه دوستش داری . اما معذرت خواهی نکن
-
RE: قهرهای بسیار طولانی مدت همسرم
ساره جون مادرشوهرم حرفای بدی به من زد و حتی به من تهمت زد و این باعث شد من از مادر و پدرش شکایت کنم.توی کوچه و در ملا عام به من تهمت و توهین کرد.
من خورد شدم ولی همسرم با این که اونجا بود از من حمایت نکرد حتی به مادرش نگفت سکوت کن این که در موردش حرف میزنی زن من هست و من به عنوان یه مرد نسبت به اون غیرت دارم. هیچ حرفی نزد و فقط داشت میخندید.
احساس میکنم اصلا منو نمیخواد و اگه مهریه رو اجرا نمیگذاشتم شاید نمیاومد دنبالم.
به هر حال به قول یکی از دوستام چون نیاز عاطفی بهت نداره این همه مدت قهر میکنه باهات و فقط به فکر رفع نیاز جنسی اش هست که میاد پیشت و اون رفع میکنه و میره.
همه میگن اگه مهریه نبود همون سال اول که مادرش دعوا راه انداخت طلاقت میداد.
راست میگن.من مطمن هستم که اون منو نمیخواد.
مگه میشه ادم اینقدر بی محبت باشه.
اون 6 ماهی که من قهر بودم و اون میاومد دنبالم مدام میگفت تو برگردد من بهترین زندگی رو برات میسازم وتو برگردد من حتی همه مهریه ات رو میدم.ولی اینقدر نامرده زیر همه حرفاش زد
من اصلا به خاطر مهریه نبود که بهش اعتماد کردم ودلم به حالش سوخت همش ناراحت بود و میگفت تو بیای من انگیزه زندگی میگیرم.نامه میفرستاد واسطه ها که همه واسطه ها هم اعتماد کرده بودن بهش.
بعد که اومدیم روز دادگاه مهریه هم من نرفتم و بهش گفتم چون اون روز میخواستم ازت طلاق بگیرم رفتم مهریه رو اجرا گذاشتم.
.در صورتی که حتی قاضی با نرفتنم حکم پرداخت رو صادر کرده ولی من اصلا دیگه دنبالش نرفتم تا بهش بگم که من دنبال پول و منال تو نیستم.و یه زندگی آروم واسم مهمه.حتی طلاهایی که اون واسم خریده و یا من واسه اون خریدم رو تو خونه مادرش تو گاوصندوق گذاشته.این نشون میده به من اعتماد نداره.فقط پولاش براش مهمه.
سعید به قولش وفا نکرد.ولی من وف کردم اومدم سرزندگیم و حتی با اینکه با هام قهره بیش از 2 ماه همش میخندم و وظایفم رو انجام میدم
ساره جون همه میگن اون تو رو نمیخواد و ..این حرف خیلی من و ازار میده حتی تو نوشتنم باعث میشه من گریه کنم .هر شب گریه میکنم.
به دروغ به پدر و مادرم گفتم همه چیز خوبه و سعید خیلی مهربون شده.
من احساس میکنم باید این زندگی هرچه زودتر تموم شه و فایده ای نداره و به قول قدیما سالی که نکوست از بهارش پیداست.من خیلی تحمل کردم.واقعا جلو خانوادم خجالت میکشم.از اینکه به من محل نمذاره.
-
RE: قهرهای بسیار طولانی مدت همسرم
سلام عزیزم . به حرف دیگران توجه نکن . اگه الان آشتی هستید . برو و ازش بخواه به حرف هات گوش کنه . ازش بپرس . بگو می خوام دلیل این همه بی اعتناییت رو بدونم . بگو اگه دوستم نداری بگو تا فکری به حال خودم بکنم . البته قاطع باش . ازش بخواه توضیح بده . مثل مرد ها نباش روبروش . نرمش زنانه همراه با قاطعیت داشته باش
-
RE: قهرهای بسیار طولانی مدت همسرم
ساره جون هنوز باهام قهره.امروز رفتم براش یه شال و کلاه خریدم.بهش گفتم براش شال و کلاه خریدم گفت نمیخوام و با حالت عصابی گفت برای چی خریدی.
خیلی بیادبانه با من رفتار میکنه.
به هر حال کسی اگه کسی رو بخواد رای نمیشه اینهمه ناراحتش کنه.
پارسال که عروسی کردیم و قبلش همش بحثش خونه بابام بود و....
مسال که من رفتم دادگاه واسه دادخواست مهریه و طلاق.... همش بحثش اینکه تو برا شکایت کردی و تو دنبال مهرت هستی و ...
همیشه دنبال یه بهانه هست تا قهر باشه.
من دیگه تحمل نمیکنم.
بهش میگم تو به من قول دادی ....
میگه از شما یاد گرفتم ......
من نمیدونم ما باهاش چه کار کردیم.
خیلی بیانصافه و اصلا قدر دان نیست اگه کسی بهش لطف کنه اصلا براش مهم نیست.
ما اصلا از نظر فرهنگی تو یه رده نبودیم که با هم ازدواج کردیم.خانواده اونا همش دنبال بحث و حرف و ...ولی ما اینجوری نیستیم و زود میگذریم.
به هر حال منم طاقتم دیگه طاق شده و تصمیم گرفتم طلاق بگیرم که استخاره کردم گفت فعلا به صلاح نیست.
اصلا به نمازش پابند نیست هفته ای یهر روز نماز میخونه.
تو همه کارا دنبال پارتی هستش ومیگه تا پارتی نباشه به هیچ جا نمیرسه.
ولی من تو همه کارا فقط به خدا توکل میکنم و دنبال پارتی نمیرم.
به نظر من کسی که از خدا نترسه هر ظلمی میکنه.
به نظر من دوست داشتن مهم نیست حتی اگه من رو هم دوست داشته باشه به دردم نمیخوره.
چون واقعا داره منو ازار میده و به فکر ارامش من نیست و میخواد منو خورد کنه
بهنظرت چه کار باید کرد؟؟؟؟؟
-
RE: قهرهای بسیار طولانی مدت همسرم
ببین این که نمازش نمی خونه . تو نباید انتظار داشته بشی یک روزه همه چی درست شه . من شوهرم یک عمر مشروب می خورد . می خواست بره سر کار اول میرفت مشروبش رو می خورد میرفت . الان 2 ساله لب نزده . نمازش رو می خونه . نمیگم من کردم / اما لطف خدا بوده من هم واسطه بودم .
عزیزم .نباید چیزی واسش می خریدی تو نوشته های قبلیم بهت گفتم کاریش نداشته باش ، با این کارها ضعف نشون میدی . اگه می خواهی کاری هم بکنی فقط باهاش حرف بزن . یه روز اومد خونه اگه پای تلویزیونه ، تلویزیون رو خاموش کن بشین جلوش ، ( فکر نکن غرورت میشکنه ) یک بار واسه همیشه تمومش کن . بدی ما اینه که مثل دارو خوردنمون تا یکم آثاره درد خوب میشه دارو خوردن رو ول می کنیم . بشین جلوش و بگو می خوام حرف هات رو بشنوم چون از این وضعیت خسته شدم . بگو دوستش داری و نمی خواهی این وضع ادامه پیدا کنه یا حرف بزن . یا تمومش کن . حرف هاش رو کانل بشنو . این وسط از هیچ کس دفاع نکن مخصوصا خانواده ات .تو هرچی به خانواده ات حساس تر باشی اون بیشتر موضع می گیره . اگه از خانواده ات بد گفت بگو درست میگه و تو اشتباه می کردی . و( بعد ها هر وقت از خانواده ات گفت فقط سوت کن . هیچی بهتر از سکوت نیست در بعضی مواقع وبعد حرف رو عوض کن بگو بیا در ورد خودمون حرف بزنیم ).وقتی حرف هاش رو زد آرامشت رو حفظ کن و بگو اگه تموم شد آشتی کنیم . ازش بخواه واسه آشتی حتما بغلتکنه و ببوستت. تو بغلش بهش بگو دلت واسه آغوشش تنگ شده . می دونم سخته اما یکبار بخواه و واسه همیشه تمومش کن . آشتی کردی خبر کن
در مورد مادر شوهرت . ببین یکم سیاست داشته باش . لازم نیست تو اصلا با اون یا هر کس از خاناده ات در بیوفتی . همیشه احترام به مادرشوهرت رو به خاطر خدا انجام بده چون خدا خواسته این احترام رو . و همیشه از شوهرت بخواه که به مادرش سر بزنه . اگه خودت نمیتونی بری و تحملشون کنی . اینطوری شوهرت می فهمه که تو اون ها رو دوست داری . اما تو نرو . اما ار شوهرت ازت خواست که باهاش بری ، بگو میام ، چون حاظرم بخاطر تو همه کاری بکنم . شاید اوائل این حرف ها رو بزور بزنی . اما کم کم خودت راضی میشی از این کارات . چون واسه رضایت خدا این کار ها رو می کنی هیچ وقت ناراحت نمیشی . به شوهرتم بگو . بگو خدا احترام و ملاقات از پدر مادر و فرمان داده و من بهش عمل می کنم . خودتم می خواهی بری خونه خانواده ات اصراار نکن بهش . بهش بگو میایی؟ اگع گفت نه !قاطی نکن . فقط بگو دوست داشتم بیایی. همین .
واسه عبادت شوهرت هم ، همیشه جلوی اون نمازت رو بخون . همیشه بگو هرچی تو زندگی دارین از خداست . تو خیابون صدا اذان می شنوید ، بگو بریم مسجد نماز اول وقت بخونیم . یواش یواش این حرف ها روش تاثیر می زاره .
-
مدیر عزیز لطف به این پست توجه کنید
مدیر عزیز و مشاوران ارشد همدردی خواهش میکنم به این پست توجه کنید من به یک مشکل بزرگ برخوردم و بر سر یک دو راهی بزرگ مانده ام خواهش میکنم به پست زیر سری بزنید و مشاوره دهید
http://www.hamdardi.net/thread-26180.html
-
RE: قهرهای بسیار طولانی مدت همسرم
ببین دوست عزیز از وقتی ما عقد کردیم درست یک سال و نیم بعد رفتارش عوض شد .مدام قهر میکرد و بعد از 2 هفته میاومد خونه ما.عقد که بودیم بحث که میشد به من میگفت تو دشمن منی و ..
الان هم که قهره و با هام حرف نمیزنه.دیشب باهاش کلی حرف زدم مدام میگه من از تو یاد گرفتم که میری دادگاه واسه مهرت و طلاق
میگه هربلایی که خواستی سرم دراوردی
درصورتی که من تا حالا صبوی کردم و اگه رفتم دادگاه واسه این بوده که واقعا میخواستم طلاق بگیرم
موقع عروسیمون این قدر منو اتذیت کرد.بلاهای اون غیرقابل شمارشه ولی مدام به من بد میگه در صورتی که همه منو تحسین میکنن به خاطر رفتارم البته غیر از خانوادش
دیشب اینقدر عصیانی بودم بهش گفتم فردا میرم داخواست طلاق میدم.تو حق نداشتی به من قول زندگی خوب بدی و بدون من به تواعتماد کردم.
و واقعا هم خسته شدم وتصمیم گرفتم برم با وکیلم صحبت کنم و کارای طلاق و مهریه ام رو انجام بده.
نمیدونم چه کار کنم.
-
RE: قهرهای بسیار طولانی مدت همسرم
سلام.خانم خانما آروم باش !دلت میاد از زندگیت انقدر راحت بگذری و با طلاق تمومش کنی؟؟!!
درکت میکنم تازه دعواتون شده حال و حوصله نداری و دلت پره ولی شوهرتون در کنار همه ی بدی هاش مسلما خوبی های زیادی هم داره .یه سر به قسمت خاطرات عاشقانه ی من و همسرم تو همین سایت بزن ببین چه جوری میتونی محبت های کوچک شوهرتو برای خودت بزرگ کنی
چرا انقدر زوم کردی رو بدی ها و گذشته ؟؟!!
نباید انقد زود از زندگیت بگذری بهش حق بده هنوز ازت دلگیره که رفتی دادخواست طلاق دادی و مهرتو گذاشتی اجرا!
شما هر چی میشه هم باز قضیه مهریه رو میکشی وسط و ایشون هم با خودشون میگن حتما دوستشون نداری و پشیمون نیستی به خاطر دادخواست طلاق
اگه قرار باشه اینجوری زندگی کنید 90 درصد زن و شوهرا تا الان طلاق گرفته بودن!یه چرخ تو سایت بزن ببین بعضی از خانم ها با چه مشکلاتی صبورانه کنار همسرشون هستن و برای زندگیشون تلاش میکنن
انقد زود امید به نتیجه نداشته باش مسلمه که یه کم طول میکشه تا رفتارهاتون عادی شه باید صبوری کنی
من امیدورام یکی از مشاورهای خوب سایت بیاد و کمکت کنه
-
RE: قهرهای بسیار طولانی مدت همسرم
سلام
از نگاه من با این اتفاقاتی که افتاده و واکنش و کنش هایی که در برابر خانواده ی همسر و همسر از خودت نشان داده ای غرور این مرد را شکسته ای .
خودت عنوان کردی که اینگونه نبود . شد .
زمانی که تغییری چنین عظیم در شخصیت افراد ایجاد می شود در اصل در اثر کنش و واکنش های نامناسب این تغییرات به وجود آمده اند و در اصل نوعی فریاد اعتراض است بر آنچه که پشت سر جامانده اما اثراتش زمان حال را متاثر می سازد و ......
و به نظر من هر دو شما نیاز هست که روی خودتان کار کنید و بهترین راه حل مشاوره ی حضوری ست .
-
RE: قهرهای بسیار طولانی مدت همسرم
سلام دوست عزیز،
لطفاً مشکل خود رو تنها از طریق این تاپیک پیگیری کنید و تاپیک دیگری جهت این مشکل ایجاد نکنید.
خوشبختانه می بینم که خانم آنی و فرشته مهربان و baby که هر سه کارشناس تالار هستند به تاپیک شما سر زده اند.
موفق باشید.
-
RE: قهرهای بسیار طولانی مدت همسرم
لی لی جان میشه بگی چند وقته برگشتی سر زندگیت؟
-
RE: قهرهای بسیار طولانی مدت همسرم
سلام ماریا جان خوبی.
زندگی منو خوندی
من الان 3ماه و نیمه که برگشتم فقط اون 2 هفته خوب بود و دوباره مثل پارسال با من قهر کرد.
-
RE: قهرهای بسیار طولانی مدت همسرم
سلام لی لی جان
عزیم اینقدر حرف طلاق نزناگه قرار بودهمهوقتی مشکلاتشون یکم تو هم میره برن طلاق بگیرن . پس اکثر زنان ایران الان مطلقه بودند . عزیزم این راهش نیست .
یک چیز رو رک بهت بگم تو خودت هم کم مقصر نیستی و اصلا سعی نمی کنی این رابطه رو درست کنی . این که نشد دو روزه خسته میشی از مبارزه . من خیلی راهکار ها اینجا بران نوشتم اما انگار به هیچ کدوم عمل نکردی . من هم مثل تو 2 ماه پیش از این مشکل رنج می بردم اما الان انقدر زندگی برام شیرین شده که نمیخوام دقایق بگذره . اون هم فقط به راهنمایی این کارشناس ها . گلم غرر نرد شاید اصلی ترین چیزیه که داره . بدی ما عروس ها اینه که شاید تحمل رابه خوبه همسر هامنون رو با خانواده اش ندارم . اما این درست نیست و بهتر اینه که به جای حساسیت مدیریت کنیم . غرور شوهرت جریحه دار شده و خودش رو زده به بیخیالی من مطمئنم ایشون شما رو دوست داره اما نم یخواد با پا پیش گذاشتن از این بیشتر غرورش لگد مال شه . نمی گم همه تقصیر ها گردن شماست. اما شما بهتره که یکم غرورت رو کنار بزاری تا ببینی چه گلستونی میشه این زندگی .
بهت گفته بودم اول از خانواده شوهرت شروع کن . اما شما نمی خواهی کمی گذشت داشته باشی. عزیزم اون ها رو هم به چشم مادر پدر خودت ببین . بگذر . من هم گذشتم که دارم می گم . مطمئن باش دعوت یک شام هیچی ازت کم نمیشه . این باعث میشه خودت هم شادتر شی . بهت قول می دم طعم شیرین بخشش از کینه خیلی خیلی بالاتر . امتحان کن . یک وعده شام دعوتشون کن . شام خوشمزه ای بپز و در اون شب هم با شوهرت گرم باش هم خانواده شهرت . حتی اگه هیچ کس تحولیت نگرفت . بعدش هم اگه تحویلت نگرفتن شبش به جون شوهرت نیوفت که ببین من احترام گذاشتم اما اون ها نذاشتن . شوهرت همه این هایی که می خواهی بگش رو میبینه اگه سرکوفت بزنی اون هم مضع بد می گیره اما اگه هیچی نگی اون خودش دورت می گرده
عزیزم یکم سخت اما سعی کن . فکر نکن بعد طلاق چیز های بهتری در انتظارت
-
RE: قهرهای بسیار طولانی مدت همسرم
عزیزم یه کتاب بهت معرفی می کنم حتما بگیر و مطالعش کن. کتاب زن بودن نویسندش خارجیه. خیلی به دردت می خوره. تو 3 ماهه که برگشتی هنوز زوده که شوهرت بهت اعتماد پیدا کنه. اینو وکیلم بهم گفت: وقتی یه زن مهریشو میذاره اجرا این مثل یه پتکه که محکم میخوره تو سر مرد. واسه مرد خیلی خیلی قبول و تحمل این موضوع سخته که بپذیره که زنش مهریشو گذاشته اجرا. خیلی کینه می گیرن. من الات 8 ماهه که برگشتم شوهرم انقدر ازم کینه به دل داشت و بی اعتماد بود که همش فکر می کرد من واسش کیسه دوختم و میخوام مالشو بکشم بالا.هرچی بهش میگفتم بابا من می خواستم طلاق بگیرم واسه همین گذاشتم اجرا. میگفت نه تو باید فکر اینو هم می کردی که ممکنه برگردی و نمی رفتی این کارو بکنی اگه می خواستی طلاق بگیری می گرفتی برنمی گشتی خونه (تو می خواستی منو اذیت کنی)همش فکر می کرد من می خوام ولش کنم برم واسه همین حکم تمکین علیهم گرفت که نتونم خونه رو ترک کنم. بهم می گفت یه مدت طول میکشه تا من بتونم دوباره بهت اعتماد کنم ولی نمیدونم میتونم یا نه. با اینکه مقصر این بلاها خودش بود
منم بهش بی اعتماد بودم ولی تصمیم گرفتم به خاطر زندگیم تلاش کنم. با خودم گفتم اشکالی نداره گذشته رو فراموش می کنم و یه فرصت دوباره به زندگیم میدم انگار که تازه ازدواج کردم. 5 ماه تمام بی محبتیا و رفتارهای سردشو تحمل کردم و همش بهش محبت کردم و کوتاه اومدم. همه حقه ها و کلکاش واسه دادگاه رو گذشت کردم.
شوهرم خیلی کینه ایه. میدونی لی لی جان احساس میکنم بعد اون کتک مفصلی که بهم زد انقدر با مشت کوبید تو سرم که چشمم خونریزی کزد یهو احساساتش برگشت. احساس می کنم عقده هاش اینجوری خالی شد چون بعدش شروع کرد به محبت کردن. البته بقیه می گن تو خیلی ساده ای این از ترس پزشکی قانونی باهات خوب شده. نمیدونم یا من دارم خودمو گول میزنم و بقیه راست میگن یا اینکه واقعا عقده هاش خالی شده. چون بعد اون قضیه بعد 7 ماه(به جز ماه اول) منو بوسید. دوستام میگن خاک تو سرت عقده یه بوس داری؟ ولی اونا نمی دونن دوس داشتن یعنی چی.
راستی شما از کدوم شهر ایرانی؟
-
RE: قهرهای بسیار طولانی مدت همسرم
سلام.دوستای خوبم.ولی من 4 ساله با این اخلاق دارم کنار میام.همه تلاشم رو کردم.
خیلی مطلب این سایت رو خوندم همه بعد از دعوا میان سراغ زنشون و میگن پشیمون هستند.
ولی به قول یکی از بچه های این سایت :
درسته همه پشیمون میشن ولی مطمئن باشید عوض نمیشند و همون ادم سابق هستند خصوصیات و اخلاقشون عوض نمیشه.
شوهر من و ... شاید اون لحظه ای که من نبودم پشیمون شده باشه و یادش بیفته که چقدر منو اذیت کرده ولی هچ تلاشی برای عوض کردن خودش نمیکنه پس مطوئن باش من هرچه قدر تلاشکنم بی فایده است ولی باشه با این حال دوباره تلاش میکنم.
ممنونم.میشه در مورد عسارت هم توضیح بدی ماریا جان.
-
RE: قهرهای بسیار طولانی مدت همسرم
اعسار نه عسارت. واست توضیح دادم عزیزم یعنی تقسیط مهریه.
-
RE: قهرهای بسیار طولانی مدت همسرم
:302:ماریا من همه پستات رو خوندم خیلی زندگیت شبیه منه.
خیلی خیلی
باورت میشه منم همسرم موقع عقد به زور هر روز بهم اس میداد بریم طلاق توافقی بگیریم.یه روز منم خسته شدم و رفتم..بعدش خودش گفت میخواستم تو رو امتحان کنم.
دقیقا مثل تو خواهرش که ازش کوچیکتره همش مادر رو تحریک میکنه واسه دعوا و اونم شوهرم رو.
خانوادش هم دقیقا مثل خانواده شوهر تو هستند.
راستی شما اهل کجا هستید.؟؟؟خیلی کنجکاو شدم بدونم
:311:نکنه شوهر دوتامون یکی هستند و ما خبر نداریم..........:311:
-
RE: قهرهای بسیار طولانی مدت همسرم
من خوزستانی هستم. شما کجایی هستید؟
لی لی جان به نظر من بیشتر مشکلات من وتو با خونواده شوهرامون به این خاطره که سیاست نداریم. هم ما و هم شوهرهامون. مثلا اگه شوهرهای ما یه کم سیاست داشتند و وقتی مادر یا خواهرشون پشت سر ما بد می گفتن به جای اینکه بیان با ما دعوا کنن و کتکمون بزنن یه کم دروغ تحویل ما میدادن و بلا نسبت با سیاست خرمون می کردن :311: و مثلا می گفتن مامانم همیشه پشت سرت ازت تعریف می کنه خیلی دوست داره و از این حرفا... این جوری باعث میشد محبت ما نسبت به اونا بیشتر بشه و دوسشون داشته باشیم. ولی وقتی به خاطر خونوادشون با ما بدرفتاری می کنن باعث میشه که از چشممون بیفتن. خود ماهم باید سیاست داشته باشیم و اونا رو خر کنیم:227: من یه مشکلی که دارم اینه که وقتی از یکی ناراحتم نمیتونم فیلم بازی کنم و ناراحتیمو نشون ندم کلا به هم میریزم و قیافم تابلو میشه. چند سوال ازت دارم:
تا حالا شده مثلا واسه تولد مادر شوهر یا خواهرشوهرت خودت به شوهرت پیشنهاد بدی که واسشون گل یا کادو بگیرید ببرید؟
خواهر شوهرت مجرده یا متاهل؟
شوهرت تک پسره؟
خونواده شوهرت با ازدواجتون موافق بودن؟
-
RE: قهرهای بسیار طولانی مدت همسرم
سلام.آره همگی موافق بودند اخه من از هر لحاظ از اونا بالاتر بودم.
تا یک سال هم همه چی خوب بود تا اینکه شوهرم از تهران اومد به شهرستان و در کنار خانوادش موند و این باعث شد اونا دخالا کنند البته من تقصی رخودش میدونم مرد که نباید دهن بین باشه.
اره راست میگی من اوایل ازدواج یعنی دو سال اول اصلا بلد نبود با سیاست رفتار کنم اونم همین طور. ولی حالا خیلی خوبم.اصلا وقتی دعوا میکنه هیچی نمیگم و و میرم تو اتاق تنهایی گریه میکنم.خوب دلم میشکنه.
همش میرم غسل صبر میکنم برا همین صبرم زیاد شده.
خیلی صبورم من.همه میگن تو چقدر صبر و تحمل داری.
ولی خوب منم یه زنم احتیاج دارم مردم بهم محبت کنه منو ببوسه.عاشقم باشه.
با هام حرف بزنه.
دیروز رفت تو اتاق با تلفن با همکارش حرف بزنه و اینقدر اهسته صحبت میکرد که خودش هم به سختی حرفاش رو میشنوید.
برای اینکه من نفهمم.
منم رفتم در اتاق رو بستم تا بتونه راحت با همکارش حرف بزنه.
خیلی سخته ادم تو خونه خودش احساس غریبی بکنه.
خواهر شوهرم هم متاهل هست .و شوهرم تک پسر نیست.
در ضمن من قبل از این اتفاقا همه روزای مادر رو برای مادرش خودم کادو میگرفتم.
خحانواده شوهرم و خودش خیلی بی چشم و رو هستند.
واقعا برا خودم متاسفم
و برای مادر و پدرم که به خاطر انتخاب نادرست من الان دارن غصه میخورن.
-
RE: قهرهای بسیار طولانی مدت همسرم
كاش ميشد به عقب برگشت و درست انتخاب كرد.
-
salam va khasteh nabashid.
man az Amrica tamas migiram va khoshhal misham ageh betonin mano rahnamee konin . man ham mesl in dost aziz ba hamin moshkel robe ro hastam ke shoharam hafteh ha va mah ha ba man ghahr mikoneh vali moshkel man be inja khatm nemishe. ghazieh az in gharareh ke man va shoharam ghabl ezdevaj va doran namzadi ke 5 sal tol keshid ham hamin moshkelat ro dashtim ,on ghahr mikard bedon dalil va baz khob mishod. va motasefaneh be khater dost dashtan ziadi man , va donestan in moshkelat ba vojod mokhalefat khoneh vadam bahash ezdevaj kardam. dar tole in 5 sal doran namzadi ma koli moshkel dashtim va in moshkelat be khianat hay seriali shoharam mireseh, shayad balegh bar 20 nafar in modat vared zendegish shodan ke vaghti man fahmidam on ghahr mikard. kholaseh man ham az roy dost dashtanam ( ya hemaghatam ) cheshmamo mibastam va say mikardam yadam bereh. ta parsal ke namzadam darsesh inja tamom shod va chon to Amrica kar peida nakard az inja raft . bayad begam on 2 ta Phd dare va alan Ostad ye daneshgah Amricaee to ye keshvar digast. vaghti az Amrica raft , raft ke bereh baray hamishe vali bad 2 mah ke man koli eltemas va khahesh kardam bar gasht. albateh bayad begam ke tamom in modat 1 sal gozashteh on har chi tohamt va harfay zeshteh be man zadeh va kholaseh hich aberoee nazashteh. ma ezdevaj kardim 10 mah gozashteh va hameh migoftan ke on be khater eghamat injast ke ezdevaj kardeh, vali az hagh nagzarim vaghti haleh hamsaram khobeh , khaili khobeh va hich moshkeli nadare. man ke fekr mikonam dochareh bimari Bipolar ast. hala man daghighan 2 maheh ke ghahreh va na tel hay mano javab mideh va na Sms hay mano , har chi ke fohsh va nasezah ham ast bat=ram kardeh. man shoharam va zendegimo dost daram va nemikham kar be jodaee bekeshe, man to in keshvar ba koli madrak mitonamsabet konam ke on ( Verbal Abuse, Sexual Abuse va Financial Abuse)mano azar dade ke hata natoneh biad inja che bereseh be inkeh behesh green cart bedan , alan ham dochareh bimari afsordegi shodam , hamash geryeh mikonam va ghalbam dard mikoneh. Dr behem 2 ta ghors afsordegi va yek ghors ghalb daddeh. hala mishe rahnamaeeim konin chetori shoharamo be zendegim bar gardonam , hata ba vojodi ke midonam on behem vafadar nist. (