-
خیانت و اعتراف به ازدواج اجباری شوهرم
سلام
یک ساله که ازدواج کردم 26 سالمه و همسرم 28 سال
هردو شاغلیم . تحصیلات من کارشناسی و همسرم کارشناسی ارشد
من و همسرم با هم قبل از ازدواج دوست بودیم و بعد از ازدواج متوجه بی توجهی های ایشون شدم اون منو از نظر عاطفی ارضا نمیکرد ، ولی خودم رو با این تصور که همه مردا در ابراز احساسات ضعیف هستند توجیه میکردم
6 ماه پیش بطور کاملا اتفاقی متوجه پیامکهای عاشقانه همسرم با یه خانوم شدم .. وقتی موضوع رو مطرح کردم فورا شمارشو پاک کرد که من بر ندارم ... بهم قول داد که ارتباطش رو قطع میکنه.. از اون به بعد توجهش رو به من بیشتر کرد ...
منم بهش اعتماد کردم و تو کارش سرک نکشیدم ولی دوماه بعد متوجه شدم که مجدد با این خانوم رابطه داره ... خلاصه بعد از 3 - 4 بار که من متوجه شدم و ایشون قول میداد ، موفق به صحبت با اون خانوم شدم ... تازه فهمیدم که اون خانوم اصلا نمیدونه که همسرم متاهله...
تو این مدت دعواهای خیلی شدیدی بین ما میشد که حرمتهارو از بین میبرد و هر بار همسرم اشتباهش رو قبول نمیکرد و میگفت :کار خوبی کردم و از این به بعد از این بدتر هم میکنم ....
هفته قبل متوجه شدم همسرم چت میکنه و دنبال دوستی با دختراست و شمارشو بهشون داده که بهش زنگ بزنن ( البته تاریخ این چت ها بر میگشت به همون 4 ماه پیش) وقتی در این باره باهاش صحبت کردم خیلی با آرامش گفت راستش من به اجبار با تو ازدواج کردم فکر میکردم اگه باهات اردواج نکنم تو منو فراموش نمیکنی و نمیبخشی و بهت ضربه روحی وارد میشه .. دلم برات سوخت ..
این جمله ها داغونم کرد :
دلم برات سوخت
من تورو نمیخواستم
اشتباه کردم که باهات ازدواج کردم
حالا منم دارم ازش متنفر میشم ... به روزای خوبمون فکر میکنم ولی همش فکر میکنم هر چی حرف عاشقانه بهم زده دروغ بوده .. همش تظاهر بوده .. تو این یک هفته اصلا حالت روحی خوبی ندارم .... حتی الان که دارم مینویسم رو نوشته هام تمرکز ندارم ...
آیا من تو این زندکی اضافه ام ؟ مدام یاد بی توجهی هاش میفتم تازه دارم میفهمم که چرا دوستاشو به من ترجیح میده و از خونه فراریه ...
-
RE: خیانت و اعتراف به ازدواج اجباری شوهرم
عزیزم اگه از اول نمیخواستت و واسه این که دلت نشکنه بات ازدواج کرده بود
الان به شدت دلتو و روحتو زندگیتو آیندتو داغون نمیکرد
:72:
نگران نباش .امیدوارم دوستان با تجربه تری بیان همراهی و راهنماییت کنن من فقط میخواستم با ارسالم آروومت کنم
-
RE: خیانت و اعتراف به ازدواج اجباری شوهرم
[align=justify]سلام گل یخ عزیز،
حرفایی که تو دعوا زده می شن رو جدی و از روی فکر و برنامه فرض نکن.
وقتی یه نفر جلو همسرش لو می ره و کارایی که می خواسته مخفی کنه، به رخش کشیده می شن، دچار حال خیلی خیلی بدی می شه. در چینین وضعیتی درست نیست که جملاتی که همسرت به زبون آورده رو به ساده ترین شکل ممکن ترجمه کنی.
این فرد ممکنه شرمنده شده و داره کارش رو توجیه می کنه، ممکنه ازت دلشکسته باشه و با این جملات تلافی کنه، ممکنه...
همین امروز در تاپیک یکی از دوستان خوندم که به همسرش گفته بود: ازت بدم میاد. اما مطمئنم این حرفش از سر آزردگیه و در عمل منتظره همسرش بهانه ای برای دوباره عاشق شدن در اختیارش قرار بده.
عزیزم از تحلیل این حرفها پرهیز کن تا بتونی آروم باشی و به حل کردن اصل مسئله بپردازی. در زندگی همه ی ما اتفاقات و حوادثی رخ می دن که ما رو شوکه می کنن (در این تالار می تونی نمونه های بسیاری رو مشاهده کنی)، و اصلا مطابق با انتظارات ما نیستن، اما زندگی همینه دیگه. باید با این طوفان ها مواجه بشیم و مستحکم تر از قبل قدم برداریم. اینجا خیلی ها هستند که با خیانتهای واضح تر همسرشون مواجه شدن و بعد هم تونستن زندگی عاشقانه ای رو بسازن.
من از همه این دوستان خواهش می کنم که بیان و آدرس تاپیک هاشون رو برات بگذارن :72: تا از پست ها و راهنمایی های ارزنده ای که بهشون شده بهره مند بشی.
موفق باشی.:72:[/align]
-
RE: خیانت و اعتراف به ازدواج اجباری شوهرم
فکر نمیکنم هیچ مردی به اجبار با زنی که دوست نداره ازدواج کنه!!!!
ولی مطمنا شنیدن این حرفها و دیدن این کارها خوشایند هیچ زنی نیست و من فکر میکنم همسرتون به خاطر اینکه نزد شما غرورش شکسته شده اون حرفها را زده...
-
RE: خیانت و اعتراف به ازدواج اجباری شوهرم
عزيزم الان وقت خوبي نيست واسه اينكه به هم بريزي (ميدونم حتما خيلي شرايط سختي داري) ، اما الان بايد با تمركز و دقت بهترين راه رو واسه رفع اين مشكل پيدا كني،هم خودت فكر كن،هم از راهنمايي هاي دوستامون استفاده كن.اما اگه به هم بريزي نميتوني تصميم درستي بگيره
(راستي لطفا سعي كن اعتماد به نفست رو از دست ندي)
انشالله اوضاع اونجور كه بايد ميشه و راضي ميشي
-
RE: خیانت و اعتراف به ازدواج اجباری شوهرم
*گل یخ* عزیز سلام
به تالار همدردی خوش آمدی
من فکر میکنم شما از شوهرت متنفر نیستی و حتی به زندگیت علاقمندی که تاپیک ایجاد کردی!!
دوست عزیزم با نظر دوستان موافقم منم نظرم اینه در دعوا با هدف و منظور صحبت نمیشه!!
شما یه حرفی زدی اونم یه حرف کوبنده تر....پس کار به حرفایی که در دعوا شده نداریم و بهش فکر نمیکنیم!
حالا اطلاعات بیشتری از خودت و همسرتون برامون بگو
مخصوصا از نقاط قوت و ضعف خودت و همسرت بیشتر بگو
باید طبق میزان توجه و دقتی که در زندگی مشترکتون سرمایه گذاشتی برنامه ریزی شود تا میزان اصلاح رابطه تان بررسی شود
گل یخ عزیز رفتار شوهرت که چت میکنه و دنبال دوستی با دختران هست قابل تایید نیست اما خیلی موقع هدف از این رفتار تنوع یا سرگرمی هست
میشه با اصلاح رابطه این رفتار را حل کرد پس نگران نباش
شوهرت در رابطه تان به اون چیزی که میخواسته نرسیده حالا با دیگران ارتباط برقرار کرده....
سعی کن با دقت ببینی از کی بینتون فاصله افتاده؟
در آخر با شوهرت بحث نکن مستقیما بهش نگو کارت اشتباهه تا در کنار دوستان و کارشناسان بهترین رفتار رو در پیش بگیری
منتظر پاسخت هستیم...آرامش فراموش نشه:82:
-
RE: خیانت و اعتراف به ازدواج اجباری شوهرم
سلام گل یخ عزیز
اون حرف شوهرت رو جدی نگیر. شوهر من هم توی گیر ودار دعوا و وقتی متهمش میکردم از این حرفا میزد ولی میدونم که جونش برای من در میره حتی با وجود اینکه به من خیانت کرده! دوست داشتن زنش چیز دیکه ای هست و اینکه چرا به خیانت افتاده مسئله ای هست که باید ریشه یابی کنی و ببینی چرا دوست داره با زنای دیگه چت کنه و دنبال دوست دختر بگرده!
من کارشناس نیستم و نمیتونم نظر کارشناسی بدم. ولی از روی تجربیاتم میگم که ببین مشکل رابطه تون چیه. بدون اینکه دعوا کنی و یا متهمش کنی و با کمال آرامش باهم صحبت کنید و ببین چه انتظاراتی ازت داره که تا به حال برآورده نشده!! توی زندگی زناشویی غرور معنی نداره. به نظر من هر کاری که میتونی باید انجام بدی که توی این دوره زمونه خراب شوهرت رو مصون نگه داری. ما زنها چاره ای نداریم باید برای نگه داشتن زندگیمون بجنگیم و سعی و تلاش کنیم. عزیزم آرامشت رو حفظ کن و دیگه راجع به این مسئله به طور مستقیم با شوهرت صحبت نکن چون فقط باعث میشه حرمتا شکسته بشه و حرفایی که هیچوقت نباید بین زن وشوهر رد و بدل بشه گفته بشه!! دورادور مواظبش باش و هر چیزی رو که فهمیدی فورا بهش اطلاع نده!
باید بفهمی که چرا از خونه فراریه! باید محیط خونه رو اونجوری که دوست داره براش مهیا کنی که دلش نخواد بره بیرون. کم کم دوستای متاهلش جای دوستای مجردشو بگیرن! سعی کنید مهمونی بدید و رابطه رواینجوری تقویت کنید. فقط عزیزم میتونم بپزسم چندوقته ازدواج کردید؟ موفق باشی عزیزم. امیدوارم کارشناسا هر چه زودتر بیان و بیشتر کمکت کنند. منم سعی میکنم تنهات نگذارم. میدونم چی میکشی و چه حالی دازی ولی باید قوی و با صلابت برخورد کنی.
-
RE: خیانت و اعتراف به ازدواج اجباری شوهرم
سلام
به نظر من باید به یه مشاور به اتفاق برید
-
RE: خیانت و اعتراف به ازدواج اجباری شوهرم
دوستان ممنون از ارسالهای دلگرم کنندتون
الان نمیتونم فردا میام بیشتر از خودم میگم....
-
RE: خیانت و اعتراف به ازدواج اجباری شوهرم
عزیزان ممنون که تنهام نذاشتین
در دوران عقد هم خیلی ذوق و شوق نداشت ...
از همون هفته اول عروسیمون که هنوز مرخصی ازدواج من تموم نشده بود و تو خونه بودم همسرم با دوستاش رفت بیرون و منو تنها گذاشت ... من اونروز چیزی نگفتم ولی کم کم که میدیدم دوستای مجردشو به من ترجیح میده و مدام باهاشون میره بیرون اعتراض کردم ... هر روز باید بره سفره خونه .. یه جورایی به قلیون معتاد شده .
خیلی به من دروغ میگفت یا اصلا جواب سوالامو نمیداد تا حدی که رفتار من کنترلگر شده بود طوری که همش داشتم دروغاشو در میاوردم با زدن برچسب دروغگو غر میزدمو دعوا میکردم . ااصلا حوصله خونه موندن نداشت حتی مهمونی هم که میرفتیم همسن و سالای خودشو میبرد سفر خونه .. دیگه همه فامیلای من فهمیده بودم همسرم قلیون میکشه و پاتوقش سفره خونه است ...
ولی هر چی بهش میگفتمو که کارات اشتباهه با دوستای مجرد بیرون رفتن درست نیست تو سفره خونه ها نشستن درست نیست هیچ تاثیری نداشت و بیشتر خودم تحقیر میشدم .... با گفتن جمله " من زن تو نشدم که برام تعیین تکلیف میکنی " کاراشو توجیه میکرد.
تو یه جمله میتونم خلاصه کنم که سرش به زندگی نبود .... انگار دلش نمیخواست زندگی متاهلی رو باور کنه.
میتونم بگم نقطه ضعف من همین غر غرها و کنترل همسرم بود که واقعا نمیدونستم چطور جلوشو بگیرم و ناراحتی خودمو تخلیه کنم ...
الان بعد از گذشت یک سال و خیانتی که بهم شد و دعواهایی که حرمتهارو از بین برد صبورتر شدم ناراحت میشم ولی دیگه حوصله بحث کردن ندارم .. رهاش کردم هر موقع میخواد میره و میاد ... مغلوب شدم میدونم تا اعتراض کنم خودم متهم میشم و بیشتر با حرفاش ناراحت میشم پس بی خیال میشم .
بابت اون حرفش های سردش هم که دوستان سوال کردن :
یه روز که داشت قلیون میکشید و آرامش داشت ازش پرسیدم چه چیزی باعث شده که دنبال خانومای دیگه باشی ؟
خیلی راحت جواب داد من تو رو نمیخواستم و دلم سوخت که باهات ازدواج کردم
گفتم فکر نکردی با این کارت به هردومون بد میکنی ؟
گفت حالا من یه اشتباهی کردم تو نباید الان با من دعوا کنی و سر به سرم بذاری ...
واقعا نمیفهمم چی میگه . یعنی انتظار زیادیه که من میخوام شوهرم به فکر زندگیش باشه نه به فکر تفریحات و دوستاش ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: خیانت و اعتراف به ازدواج اجباری شوهرم
کسی نمیخواد راهنماییم کنه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: خیانت و اعتراف به ازدواج اجباری شوهرم
سلام
به نظر من ازدواج اجباری اونم برای یک مرد غیر ممکنه.. !!! به نظر میرسه ایشون به شما علاقه مند بودن ولی بعد از ازدواج چیزایی دیده که دلزده شده . اگه مردی از همسرش محبت کافی ببینه ( نه زیادی نه کم ) مطمینا سمت خیانت نمیره . اینطور که مشخصه این اقا یه چیزی تو زندگیش کم داشته که توی ایده الش بوده..
باید راه حل پیدا کنین..
اگرم بر فرض محال اجبارا ازدواج کرده به هر حال علاقه حتما پیدا کرده و اگر مشکلات رو کنار بذاره و سر تعهدش بتونه وایسته میشه ادامه داد..
الان مشکل شما عدم تعهد همسرتونه نه عدم علاقه.. !!! این وضعیت البته به نظر من به شرایط روحی ایشون برمیگرده که تنوع طلب هستن و شما نمیتونین این تنوع طلبی ایشون رو ارضا کنین...
یه جورایی باید به رفتارای خودتون هم توجه کنین..
یه حرفی رو فرشته مهربان همیشه میزنه.. هر گله ای همسرم کردم گفت مشکل از توه و تو باید خودتو اصلاح کنی .. منم میگم با تمام بدی های همسرتون شما بازم یه نگاه به خودتون بکنین ببینین واقعا چیزی این وسط کم نذاشتین؟
یه سوال دیگه !! از نظر ظاهری به نظرتون چقد همسرتون رو راضی میکنین؟ آیا همسرتون تا الان شده چشم چرونی کرده باشه و شما رو با کسی مقایسه کرده باشه ؟:303:
-
RE: خیانت و اعتراف به ازدواج اجباری شوهرم
دوست عزیزم کمی صبر کن کارشناس ها حتما میان:72:
البته آقا محمد همیشه اینور نیست که اگه مرد خیانت کنه حتما ایراد از خانومشه ( اما غالبا اینطوره)
ولی گل یخ جان خودتون کامل بیایید و مسئله رو بررسی کنید
ببینید واقعا کوتاهی از شما بوده ؟
برای حل مسئله اول باید کاملا برای خودتون روشن و شفاف باشه
-
RE: خیانت و اعتراف به ازدواج اجباری شوهرم
نقل قول:
مشکل شما عدم تعهد همسرتونه نه عدم علاقه.. !!! این وضعیت البته به نظر من به شرایط روحی ایشون برمیگرده که تنوع طلب هستن و شما نمیتونین این تنوع طلبی ایشون رو ارضا کنین...
یه جورایی باید به رفتارای خودتون هم توجه کنین..
یه حرفی رو فرشته مهربان همیشه میزنه.. هر گله ای همسرم کردم گفت مشکل از توه و تو باید خودتو اصلاح کنی .. منم میگم با تمام بدی های همسرتون شما بازم یه نگاه به خودتون بکنین ببینین واقعا چیزی این وسط کم نذاشتین؟
آقا محمد عزیز! چرا تا یک آقایی خیانت میکنه همه میگن همسرش کم گذاشته؟! آیا اگه همسرتون مطابق ایده آل شما نبود باید بهش خیانت کنید؟! من هم توی این جامعه خیلی مردای بهتر از شوهرم رو میبینم ولی آیا این دلیل میشه که چون شوهرم ایده آل من نیست پس برم و با فرد ایده آلم رابطه برقرار کنم!! گل یخ عزیز تازه 1 ساله که ازدواج کرده و این آقا هم حتما ایشون مورد پسندش بوده که باهاش ازدواج کرده و واقعا توی این یکسال چه چیزی اونقدر بد بوده که که عروسشو بگذاره و به دنبال دیگری بره!
چرا نمیخواهید قبول کنید که اکثر شما آقایون دوست دارید یک همسر نجیب و خوب توی خونه داشته باشید که کاراتون رو انجام بده، براتون آشپزی کنه، بچه براتون بیاره و ... و در کنارش تا یک زن خوشگل و پر ناز و عشوه هم که میبینید همه تعهد و التزامتون دود میشه و میره به هوا و به خودتون اجازه میدید به راحتی هر بی وفایی ای که میخواید انجام بدید!!
بر فرض مثال من بدترین زن دنیا! آیا این دلیلی هست که شوهرم بهم خیانت کنه؟! شوهرم باید این مسئله رو با من حل کنه و اگر نشد میتونه من رو طلاق بده و بره با هر کسی که دلش میخواد باشه!
به نظر من بزرگترین مشکلی که وجود داره اینه که خیلی از مردای پ ایرانی هنوز معنی تعهد و التزام رو نمیدونن!! قانون هم که بهشون اجازه میده که 4 تا زن داشته باشه پس با خودش میکه چرا من وقتی میتونم فقط باید با یک زن باشم!!
نقل قول:
البته آقا محمد همیشه اینور نیست که اگه مرد خیانت کنه حتما ایراد از خانومشه ( اما غالبا اینطوره)
همدردی عزیز برخلاف گفته شما غالبا ایراد از خانمها نیست. غالبا حس تنوغ طلبی آفایون باعث اینکار میشه نه خانوماشون!!
واقعا توی کدوم زندگی همه چیز مطابق میل زن و مرد هستش!! ولی زن و مرد باید با عشق وعلاقه زندگیشون رو بسازن و کم و کاستی ها رو با محبت و گذشت از سر بگذرونند. به این میگن زندگی مشترک!
من منکر این نیستم که زن باید تا جایی که میتونه بهترینها رو برای شوهرش فراهم کنه و مطابق میل شوهرش باشه ( البته تا جایی که خودش و اعتقاداتش و آرزوها و آمال خودش به عنوان یک انسان زیر سئوال نره! ) ولی هر کم و کاستی ای توی زندگی هستش اصلا توجیه خوبی برای خیانت نیست.
-
RE: خیانت و اعتراف به ازدواج اجباری شوهرم
حرفاتون درسته خانم زیبا کردستانی ولی با این حرفا مشکل گل یخ حل نمیشه.
به نظرم یه مدت سعی کن بهترین دوست برای همسرت باشی. از نظر عاطفی حسابی تامینش کن، به خودت برس، اصلا توی این مدت سرش غر نزن، با هم بیرون برید و کلی خوش بگذرونید
توی این مدت بررسی کن اگر تو بهترین دوست دختر شوهرت باشی باز هم میره دوست دختر بگیره یا نه؟
اگه جواب منفی بود میشه به این زندگی امیدوار بود.
-
RE: خیانت و اعتراف به ازدواج اجباری شوهرم
صبا جان حرفایی که زدی خیلی درسته و من هم از گل یخ عزیز خواستم که بیاد و مشکلاتش رو با چزئیات بنویسه تا بتونیم پی به مشکلش به صورت ریشه ای ببریم تا مشکلش حل بشه. بحث من اینه که تا هر خان.می میاد اینجا و میگه شوهرش بهش خیانت کرده! همه میریزن سرش که حتما تو براش کم گذاشتی که رفته و خیانت کرده و یک جورایی بدهکار هم میشه!! من میگم که باید این نگرش رو عوض کرد. من هم همیشه میگم که زن باید با شوهرش دوست و رفیق باشند ولی همه اینها مشکل تنوع طلبی مرد رو حل نمیکنه! شاید زنش رو خیلی هم دوست داشته باشه ولی دلش بخواد که در کنار اون با یکی دیگه هم باشه! من که به این مورد خیلی توی جامعه برخورد کردم شما چه طور؟ موضوع دیگه اینکه آیا شما پسرهایی رو ندیدید که در آن واحد با چند تا دختر دوست هستند؟ پس دلیل نمیشه که اگه دوست دخترش باشی دیگه به کس دیگه ای فکر نکنه و رابطه دیگه ای نداشته باشه!! موضوع اینه که باید تعهد و التزام به همسر و زندگی زناشویی در مردها تقویت بشه و اینکه باید همه چیز رو در همسرشون جستجو کنند. نه اینکه تا یک چشم و ابروی دیگهای دیدند به راحتی دلشون بره و به هیچ چیز مقید نباشند!
-
RE: خیانت و اعتراف به ازدواج اجباری شوهرم
من خودمم واقعا نمیدونم باید چه کنم ؟
همسر ایده آل یعنی چی ؟ چطور میتونم همسر ایده آلی باشم؟؟؟؟؟؟/
اگه گله نکنم ...
اگه غر نزنم....
اگه خواسته ای نداشته باشم ...
اگه تو خونه خودم دود قلیون آقارو تحمل کنم ...
اونوقت میشم یه همسر خوب و ایده آل؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
همسرمم حتی حاضر نیست شبا که مهمونی میریم نیم ساعت زودتر برگردیم که من فردا صبح راحت بیدار شم و سرکار برم ... این یه خواسته معقول منه ... فکر نمیکنم چیز زیادی باشه...
بابا مرد مسلمون منم بهر امیدی اومدم تو این خونه .
این خودخواهیه که آقا هر کاری دلش خواست بکنه و من اعتراض نکنم ... وقتی هم اعتراض میکنم میگه خوب کاری کردم . از این بدتر هم میکنم
زیبا جان پستت رو که تو تاپیک "زندگی خوب بعد از خیانت" برام گذاشته بودی الان دیدم
فعلا همسرم خونه است و نمیتونم بنویسم... ولی زود میام و کل ماجرا رو میگم
-
RE: خیانت و اعتراف به ازدواج اجباری شوهرم
سلام
<strike> مطالبی که اشاره کردین متاسفانه همه نشون دهنده عدم علاقه ایشون به شماست. من برخلاف دوستان فکر میکنم که میشه مرد با زنی ازدواج کنه که دوستش نداشته باشه. یعنی این کار محالی نیست که حالا بخوایم توجیه بتراشیم برای مطرح کردن چیزهای دیگه. مردی که از هفته اول حواسش به خانمش نباشه و همونطور که گفتین بعدها نیز بارها و بارها به شکلهای مختلف چه زبانی و چه رفتاری این موضوع رو عنوان کرده، دیگه شک نکنید هیچ دلیلی نداره جز اینکه دوست تون نداره. این حقیقت تلخیه که به نظر من باید بپذیرین وگرنه سالهای جوانی شما به امیدهای واهی تباه میشه. بنابراین به نظر من اگر نخوایم دنبال توجیه قضیه باشیم و از حقیقت فرار کنیم، خیلی واضحه که دو راه بیشتر ندارید: یا میتونید قبول کنید که یکعمر با کسی زندگی کنید که دوست تون نداره، یا نمیتونید. اگر نمیتونید همین امروز ازش بخواین طلاق تون بده. منتها حق و حقوق تون رو ازش بگیرید. </strike>
ویرایش : فرشته مهربان >>> این راهنمایی کاملاً آسیب زا و خلاف روند مشاوره ای و تخصصی هست . هیچ مشاوری حتی با اطلاعات بیشتر و دقیقتر چنین تشخیص قوری و صریحی نمی دهد و اگر هم بدهد نه صریح بیان می کند و نه تعیین تکلیف آن هم به سوی طلاق می کند .
لطفاً تاپیک آفت های احتمالی درکار مشاوره را مطالعه کنید .
-
RE: خیانت و اعتراف به ازدواج اجباری شوهرم
دوست عزیزafriend
صبر کنید از راه برسید و عرق تون خشک بشه بعد راهکار نشون بدید. :305:
شما با خوندن یک پست نمیتونید برای زندگی دیگران تصمیم بگیرید و حکم صادر کنید که شوهرشون دوستشون داره و یا نه!
ما از گل یخ عزیز خواستیم که مشکلش رو با جزییات توضیح بده تا بتونیم راهنماییش کنیم. شما هنوز نیامده برای خودتون دوختید و بریدید؟!
امیدوارم از این به بعد سنجیده تر نظر بدید
-
RE: خیانت و اعتراف به ازدواج اجباری شوهرم
سلام دوست عزیز بحالتون تاسف میخورم چون منم اوایل زندگی با چنین رفتارهایی مواجح بودم البته نه اینکه شوهرم دنبال دوست دختر باشه اما شوهرم بیشتر بادوستاش بهش خوش میگذشت تامن.یه جورایی از خونه فراری بود همین رفتارهاش باعث شد من اشتباهی که نباید رو کردم باگذشت زمان عشق ورزیدن به شوهرم وغیره الان کمرنگترشده بعضی ازمردها واقعابا دوستای خودشون بیشتر خوش میگذرونند تا با زنشون . من فکر میکنم شوهرتون هنوز در دوران مجردی سیر میکنند واز قبول واقعیت که متاهلند فراریند وغر زدنهای شما چیزی رو حل نمیکنه که هیچ بلکه ایشون بیشتر به کارهاش ادامه میده وفک میکنه شما میخواین ازادیشو ازش بگیرید شاید اگه سنو سالش بره بالاتر ووجود یه بچه بتونه دیدگاهش رو عوض کنه نسبت بهش بی اعتنایی نکنید البته اویزونش هم نشید چون هیچ کس از ادم ضعیف خوشش نمیاد .حالا که اون اینقدر از قلیون خوشش میاد 1قلیون توخونه اماده کنید گاهی شما هم باهاش بشینید وبگید بخندید واستفاده کنید وظاهرتونو چ تو خونه وچ بیرون طوری که دوست داره درست کنید انشاله موفق باشید. راستی من برعکس راهنمایی هایی که دوستان کردند که حرفی بشوهرم نزنم 3هفته پیش گناهم رو پیش شوهرم اعتراف کردم اونقدر منطقی برخورد کرد که هزار بار عاشقتر شدم نه دعوایی ونه چیز دیگه ای هیچی.اون منو بخشید ومنم قول دادم تکرار نکنم واون حتی یکبار هم کنترلم نکرد.وبهم گف کار خدا شدکه خودت بهم گفتی وگرنه اگه ازکس دیگه میشنیدم اوضاع فرق میکرد.قابل توجه همه دوستانی که ممکنه به مشکل من دچار باشند.گل یخ عزیز به خداتوکل کن اون بهترین ها رو واسمون رقم میزنه:323:
-
RE: خیانت و اعتراف به ازدواج اجباری شوهرم
سلام دوستان
ممنون از ارسالهای همه شما...
جزییات داستان خیانت رو براتون باز نمیکنم به دلیل اینکه برای خودم یادآوری میشه و باز افکارم رو بهم میریزه .. معذرت که زیر قولم زدم .
ولی چند روز پیش از محل کارم با یکی از همکارهای آقا برگشتم چون محل کارمون بیرون شهره و به راحتی وسیله نقلیه پیدا نمیشه ... یا همسرم میاد دنبالم یا با آژانس بر میگردم .. همسرم اصلا دوست نداره من با همکارام بیام ولی من اون روز اینکارو کردم ... وقتی فهمید خیلی ناراحت شد و سر و صدا کرد
منم بهش گفتم :
با رفتارهایی که این چند وقت با من داشتی اصلا برام مهم نیست که چطور رفتار کنم دیگه خواسته های تو برام اهمیت نداره که بهشون توجه کنم ..
وقتی شما خودت دنبال چت و دوستی با دخترا میری و منم به هر دری میزنم و دست برنمیداری ، وقتی میبینم به جای زندگی به فکر خوش گذرونی با دوستاتی و هر چی بهت میگم فایده نداره ، منم تورو رها کردم دیگه زدم به بی خیالی هر کاری دلت میخواد بکن .... کم کم نسب بهت بی اهمیت شدم منم واقعا برام اهمیتی نداره که تو دوست نداری من با ماشین همکارم بیام ....
یه خورده غر زد و دوباره گفت من اشتباه کردم با تو ازدواج کردم فلانی یه دختر پول دار گرفته و پدر خانومش بهش فلان ماشین رو داده .... (من نمیدونم این چیزا چه ربطی به این دعوا داشت )
حرف آخر من این بود که منم از این زندگی خسته ام دیکه ذوق و شوقی ندارم ...
همین باعث شد بهش تلنگری زده بشه و به خودش بیاد که داره عشق رو تو زندگیمون میکشه .
فردای اونروز اومد بهم گفت دیگه نمیخوام برم سفره خونه ... تصمیم گرفتم ساعات بیکاری کنار هم باشیم .. تو هم هر وقت به چیزی مشکوک شدی بکو برات توضیح بدم ..
یه جورایی سرش به سنک خورده و این چند روز حسابی به من میرسه محبت میکنه
ولی متاسفانه من خیلی تو افکارم تغییر ایجاد نشده وو دیگه حوصلشو ندارم مثل قبل ... قبلا هر کاری میکردم که رابطمون خوب باشه ولی الان هرچقدر با خودم کلنجار میرم نمیشه :316:
زیبا جان شما که کارشناس خیانتی :46: به این مرحله رسیدی چه کردی؟
از سایر دوستان هم خواهش میکنم نظراتشون رو بگن ...
واقعا دلگرمم میکنین
-
RE: خیانت و اعتراف به ازدواج اجباری شوهرم
لطفا اشتباهی که من مرتککب شدم رو نکن. و برای فرار از بدرفتاری شوهرت با همکارهای اقا گپو گفت نکن اینجوری دلبستگی پیدا میکنی با شوهرت مقایسه میکنی وراه خطا میری که البته خودت بیشترین ضربه رو میخوری هرکسی لیاقت یه فرصت دیگه رو داره سعی نکن با حرفهایی که حین دعوا زده میشه کلنجار بری وخودتو عذاب بدی فایده نداره چون منم این دوران رو گذروندم زندگی ارزشش بالاتر از این حرفهاست بخشش یادت نره
-
RE: خیانت و اعتراف به ازدواج اجباری شوهرم
عزیزم اولا این احساس کرختی که الان پیدا کردی کاملا طبیعیه و فکر میکنم بیشتر خانومها بعد از مدتی کشمکش سر یک موضوع بهش دچار میشن ولی رفع میشه بنابراین به نظرم دیگه حالا که از روشت جواب گرفتی دیگه ادامش نده چون قبحش میریزه و اونم سرد میشه ولی ببین مشکلی که من احساس میکنم اینه که شما داری خیلی مادرانه رفتار می کنی منظورم اینه که با همسرت دوست نیستی اینجا نرو این کارو نکن اون کارو نکن ببین من شوهرم فقط دوست داره با دوستاش رفت و آمد کنه اونم فقط با دوستای خودش من اگر میخواستم موضع بگیرم خیلی اوضاع خراب می شد واسه همین کاری که من کردم این بود که دوستاشم دوست شدم و سعی کردم خوش بگذرونم . به خودمم خوش میگذره دوستاش همیشه از من پیشش تعریف میکنن که خانومت مهربونه و اونم خیلی حس خوبی داره الانم بیشتر دوشتاش متأهلن و ما رفت و آمد می کنیم من با خانوماشون خیلی دوستم و خودمم خوش میگذرونم . چرا شما به چشم یه دوست به شوهرتون نگاه نمی کنید به جای نقش سنتی شوهر مگه شما خودتون به دفعه تمام علایقتونو کنار گذاشتید؟! دوستی وابستگی میاره شک نکنید
-
RE: خیانت و اعتراف به ازدواج اجباری شوهرم
گل یخ عزیزم!! خیلی خوشحال شدم که شوهرت پشیمون شده و اوضاع و احوال بهتره :72::72:
راستش من کارشناس خیانت نیستم!! فقط خیلی خوب درکتون میکنم و سعی میکنم تا جایی که میتونم تجربیات خودم رو در اختیار بگذارم.
راستش امروز نمیتونم مفصل پست بگذارم ولی فردا میام و باهات صحبت میکنم. فقط میگم که از این فرصت استفاده کن که شوهرت رو به طرف خودت بکشی!! موفق باشی عزیزم :72::72:
-
RE: خیانت و اعتراف به ازدواج اجباری شوهرم
گل یخ عزیزم سلام :72::72:
ببخشید که دیر سراغ تاپیکت اومدم. راستش رو بخوای یادم رفته بود :163: واقعا معذرت :46:
عزیزم بعضی از آقایون بعد از ازدواج واقعا نمیدونند چه مسئولیتی به عهده گرفته اند و دوست دارند همون روش زندگی مجردی رو ادامه بدهند. در این مواقع نمیشه که به یکباره همه اون تفریحات و کارهایی رو که در اون موقع انجام میدادند قطع کرد! بلکه باید با صبر و حوصله و قدم به قدم اینکارو انجام داد. اگه بخوای به یکباره همه چیز رو ازش بگیری مقاومت میکنه و شاید بدتر هم بشه! دوم اینکه باید جایگزینی برای اون کارا قبل پیدا کنی! به عنوان مثال باهم برنامه پیاده روی یا کوه بگذارید و یا هر کار دیگه ای که میتونید با هم انجام بدید. سوم اینه که به تدریج دوستای متاهل رو جایگزین دوستان مجردش بکنی و با هم رفت و آمد داشته باشید که از این لحاظ احساس خلا نکنه! چهارم اینکه بیکار نمونه و تا میتونی مسئولیتهایی توی زندگی بهش بدی تا مشغول باشه و اینکار به خونه و زندگیش هم پابندترش میکنه!!
گلم با همکارای مردت هم خیلی گرم نگیر مخصوصا از مشکلات زناشویی ات به هیچوجه با اونها دردل نکن! این چاره راه مشکلت نیست. البته خوبه که بعضی وقتا به شوهرت بفهمونی که اگه به کاراش ادامه بده ممکنه از دستت بده ولی هیچوقت عملا وارد اینبازی نشو و غیرتش رو هم تحریک نکن!!
عزیزم باهاش همراهی کن و طعم عشق به همسر رو بهش بچشون! سعی کن روابطتون شورانگیزتر باشه و به دلش راه بیا. واقعا اگه عاشقش باشی خودت هم لذت میبری! این حالت بی تفاوتی رو از خودت دور کن چون شوهرت اگه بعد از مدتی ببینه که تلاشهاش ثمری نداشته و تغییری ایجاد نکرده دوباره برمیگرده سر خونه اول!! پس از این موقعیت کمال استفاده رو بکن!! خودت رو مشتاق نشون بده و از این تغییری که مخواد ایجاد کنه استقبال کن!!
شما هنوز جوانید و راه طولانی ای دارید پس از تک تک لحظات زندگی استفاده کنید و به هم عشق بورزید تا شیرینی زندگی رو با تمام وجود درک کنید!! :72::72::72:
در مورد جریان خودم پرسیدی!! من خیلی خلاصه برات میگم:
روز اولی که موضوع رو فهمیدم واقعا شوکه شدم! باورم نمیشد! حتی فکرشم نمیکردم که این بلا روزی سر خودم بیاد! ولی در کنارش هم فهمیدم که چقدر شوهرم رو دوست دارم و بدون اون نمیتونم زندگی کنم! از اینکه ممکنه زندگیم از هم بپاشه وحشت کرده بودم! تمام مدت خودم رو شماطت میکردم چرا بیشتر حواسم به زندگیم و شوهرم نبوده و نشانه هایی رو که دیده بودم رو دست کم گرفته بودم!! به مدت 6 ماه برای بدست آوردن دوباره زندگیم با یک حریف قدر مبارزه کردم و پیروز شدم!! حالا چیزهای با ارزشی توی زندگیم بدست آوردم که قدر تک تکشون رو میدونم. قدر تک تک لحظه هایی که با شوهر و بچه ام هستم میدونم و با تمام وجودم بهشون عشق میورزم!!
واقعا زندگی به این کوتاهی ارزش اینرو نداره که برای چیزهای کوچک و بی ارزش بحث و جدل و اوقات تلخی کنیم. به نظر من بزرگترین موهبتی که خداوند مهربانم به بشر داده عشق و محبته پس بهتره کمال استفاده رو از اون داشته باشیم. و تا میتونیم محبت کنیم و عشق بورزیم و در مقابل دریافت کنیم!
موفق باشی عزیزم :43: مطمئنم با درایتی که در شما میبینم زندگی ات رو میسازی و روزهای خوب و عاشقانه ای رو به خودت و همسرت هدیه میدی!!
میدونم زیاد اهل نوشتن نیستی!! ولی بیا و برامون بگو که به چه نتایجی رسیدی!! برات بهترینها رو آرزو میکدم :46:
-
سلام به همه دوستای خوبم
ممنونم از همه شما و مدیریت این سایت که واقعا کارسازه
معذرت خیلی دیر اومدم به دلیل عدم شارژ نت و تغییرات این سایت و از این دست مسایل
زندگیم تقریبا روبراه شده .. همسرم خیلی عوض شد باور نمیکردم تا این حد تغییر کنه ولی خدارو شکر میکنم که زود به اشتباهش پی برد وگرنه معلوم نبود این زندگی چه بلاهایی سرش بیاد ... :323:
- - - Updated - - -
شاید آقایونی که دنبال دوستی با خانم های دیگه میرن اگه یک لحظه به این موضوع فکر کنن که همسرشون هم بخواد این کارو متقابلا انجام بده هیچوقت نزدیک این کارا نمیشن ...