همسرم رسما گفته ديگه دوستت ندارم و هركاري بخوام مي كنم

سلام
ما 4 ساله كه ازدواج كرديم مثل همه زن و شوهرا قهرو آشتي ها داشتيم اما اين دفعه هم به خاطر مشكلات مالي و فشاري كه رو من بود هم يه خاطر يه سري از دلايل من حوصلم سر رفت و حرفهايي بهش زدم كه نبايد مي زدم اون هم گفت كه ديگه دئستم نداره ونسبت به من حسي نداره ... اون گفت كه ديگه هيچ وقت نگاه عاشقونه من رو نمي بيني حتي گفت از اين به بعد هركاري بخوام مي كنم حتي رابطه با شخص ديگه
شايد خيلي ها معتقدند اون كه داره باهات زندگي مي كنه اين حرفاي خاله زنكي كه دوست دارم و ندارم و ... رو كنار بذار اما من دنبال اينم كه زندگيمون باز هم عاشقانه باشه
چي كار كنم كه ار دلش در بياد
تو اين مدت هم معذرت خواستم و هم غذاي مورد علاقه و ....
اما درست كه نمي شه هيچ چي بدتر هم مي شه

شما کاری که فکر میکنی درسته انجام بده
به مهربونی و خونه داری و شوهرداریت به نحو احسن ادامه بده

و همچنان عشق رو سرازیر کن به زندگیت

یکم هردوتون خسته شدین ولی مطمئن باش شوهرت هنوزم عاشقته و بهت خیانت نمیکنه
فقط از روی عصبانیت و لجبازی مردانه یه چیزی گفته و الانم غرورش یه مقدار جریحه دار شده

نگران نباش
درست میشه

ما همكار هستيم تقريبا همه چيز كارمون رو از صفر شروع كرديم
اما الم حلالشون كني مي دونم خق با تو هست يا مي گفت من تز تو معذرت مي خوا
من همه جوره مايه مي ذاشتم اما هر وقت به بحران مالي مي خورديم مثلا جكي برگشت مي خورد من رو مقصر مي دونست
البته پيش مي يومد خيلي موقع ها هم تو جمع بگه من هر چي دارم بعد از ازدواج دارم يا با خانومم همه چي رو به دست آوردم
اما بعپي مواقع خيلي به من مي گه بي عرضه
از طرفي خانوادش يعني مادرش خيلي پشت سر من حرف مي زد و شوهرم هم مرتبا به من ميگفت مادرش چي گفته
من چند بار بهش گفتم عصبي مي شم ديگه خرفاشون رو به من نگو اما اون مي گفت مي خوام حلالشون كني مي دونم حق با تو هست يا مي گفت من ازتو معذرت ني خوام
ام الان ميگه اونا خق داشتند....چون حرفايي كه بهش زدم بدحوري دلش رو شكسته زوري كه همه اختلافات قبلي حتي اونايي كه خل شدند رو دورباره مطرخ مي كنه
خق هم داره من رو سرش منت گذاشتم گفتم به خازر من بوده كه كا رمون اين زور پيشرفت كرده من مايه گذاشتم يا گفتم مادرت رو به خدا مي سپرم مه اينقدر پشت سر من خرف زده ...
مادرش مريضه ... ولي من اونقدر اعصابم خورد بود كه گفتم اميدوارم بدتر شه ... باور كنيد از 1ساعت بعدش تا الان كه 37 روز ميگذره جندين بار معذرت خواستم اما از دلش نمي ره

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

من اشتباهاتم رو قبول دارم اما اون مي گه ديگه دير شده ....
من هم انگيزم رو از دست مي دم
شوهر من تو اطرافيان تنها كسي بود كه مي گفت ازدواج خوبه
هر چي همه پشت سر زناشون مي گفتند اون مي گفت من راضيم
اما الان ميگه ازدواج اشتباهه
برادرش هم تازه ازدواج كرده ... شوهر من مدام تو جمع بهش مي گه اشتباه كردي ازدواج كردي
تا اونا يه انتلافي پيدا مي كنن شوهرم به داداشش مي گه اين تازه روزاي خوشته خيلي بدتر ار اينا مي شه
من تو جمع خورد مي شم
جمعي كه قبلا شوهرم توش همش طرفداريم رو مي گرد اما الان تخقير مي شم يكي ندوونه فكر مي كنه چي كارش كردم

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

خواهش مي كنم كمكم كنيد يك ماه و.. هست كه كارم شده بغض كردن و اشك ريختن..
دارم داغون مي شم
شوهرم خودش تو دعوا هميشه همه چي مي گفت بعد كه آشتي مي كرديم آروم بهش مي گفتم ولي تو دعوا همه چي نگو دل آدم مي شكنه اما اون مي گفت تو دعوا حلوا خير نمي كنن كه ...
اما اين چيزا رو الان مي گم قبول نمي كنه ...بابا من يه لحظه عصباني بودم اين حرفا رو زدم ببخش مي گه من بخشيدم اما ديگه دوست ندارم ........ زندگيتو بكن .. آزادي هر جا دوست داري برو هركاري مي خواي بكن ولي دست از سر من بردار
تمام دعواهاي قبلي رو هم يادآوري مي كنه....
روحيه ام رو به كل از دست دادم

سلام دوست عزیز

ایشان داره یه جورایی تنبیه میکنه شما رو، و به نظرم ایم مساله موقتیه
دیگه به صورت کلامی عذر نخواه و سعی کن دیگه حرفی یا بحثی راجع به اون ماجرا به میان نیاری
سعی کن زندگیتو به روال عادی بر گردونی، انگار نه انگار اتفاقی افتاده، خیلی معمولی رفتار کن، مثل یک زن شوهر دوست نمونه...
زمان حلاله لحظات سخته...
مطمئن باش حضور شما در زندگی، عشق ورزیدنتون، و.... انرززی مثبت را پخش میکنه و دوباره دریای طوفانی زندگیتون آروم میگیره...
فقط میدونن را خالی نکن!!!!

مشتاقانه منتظر راهنماييتون هستم

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

خيلي اذيت مي شم
همه بهم مي گن چرا ناراحتي ؟
خسته شدم
كمك مي خوام

خانم امیدوار جان
معذرت خواهی یه بار دوبار سه بار.....دیگه پدرشو که نکشتی:163: که هی معذرت خواهی می کنی و اشک می ریزی...دیگه معذرت خواهی رو بذار کنار و زندگیتو بکن ....انگار که هیچ اتفاقی نیافتاده (درسته که خیلی رفتارهای سرد شوهرت اعصابت رو بهم میریزه ولی کمی صبر داشته باش و اصلا به روی خودت نیار)
به تدریج درست میشه
اگه خیلی هم به دست و پاش بیافتی تاقچه بالا میذاره و آینده زندگی مشترکتون به خطر میافته.
آروم باش و کار خودتو بکن و رفتار قبل از دعوا رو دنبال کن و کاملا طبیعی رفتار کن.

به نظرتون دوباره مثل قبل مي شه ؟

آره میشه
عزیزم
خیلی هم آویزون بازی درنیار و خودتو بدبخت نشون نده

کارای روزمررت رو بکن و احترامتم بذار
بعد چند روز خودش میاد سراغت
به هر حال شما عذرخواهیتو کردی
اگرم جلو اینو اون دوباره با روح و روانت بازی کرد اصلا توجه نکن و فقط لبخند بزن بدون هیچ حرف و گفتگویی

خودش از اینکارش پشیمون میشه و دوباره متوجه دارا بودن خانوم باشخصیتی مثل شما میشه

با سلام
شما تا حالا اقدامات خوبی رو انجام دادین اما کاش قبل از دعوا فکر عواقب اون باشیم اگه مثلا دعوا شدت بیشتری داشته باشه و به یکدیگه ناسزا هم بگیم و یا در حین دعوای حتی یکدیگه رو بزنیم، این رابطه رو به سختی میتونیم برقرار کنیم و یا حتی زمانی که این رابطه برقرار شد، دیگه اون صمیمت سابق رو نداره ، همیشه این موضوع رو به هنگام دعوا بخاطر داشته باشید تا حدی جلو برید که جایی برای بازگشت داشته باشید و به قول ما ایرانی‌ها همه‌ی پل‌های پشت سر خود رو خراب نکنیم که دیگه راهی برای بازگشت نداشته باشیم.
اما نگران نباشید به همسر خود نشون بدید علی رغم تمام اشتباهاتی که ممکنه پیش بیاد باز هم اون رو دوست دارید. این روشیه برای اینکه به همسرتون بگید که واقعا قصد آشتی کردن دارید.
http://ahlekhaneh.ir

khanoomeomidvar

به تالار همدردی خوش آمدی

دلیل دعوای شما چی بوده ؟

عزیز جان

شما روش اشتباهی را در زندگی پیش گرفتی ، جایگاه یک زن را حفظ نکردی ، ساپورتهای شدید مالی مرد را از مردی میاندازه و زن را خسته وبی رمق می کند و باعث میشه جایگاه اصلی خود را از دست دهد و مرد نیز نمی پسندد ، نتیجه اش شده این نازهای زنانه ، شما در واقع مردانه رفتار کردی و این اشتباه هست ، و مرد را دروناً ضعیف میکنه که یک جایی بروز پیدا میکنه که اینجا خودشو نشون داده .

دست از ساپورتهای غلط مردانه بردارید ، مسئولیتهای مردانه زندگی را به همسرتان واگذار کنید و شما زن خونه باشید حتی اگر در اجتماع مرداننه رفتار می کنی و ریس یک کمپانی بزرگ باشی ، در خونه لازمه یک زن تمام عیار باشی و تحت حمایت همسرت .

به او مهلت بده مرد باشه .

در این شرایط نیز شما وظایفت رو انجام بده ، عذر خواهی هم کرده ای ، بیشتر از این انفعال بخرج نده ، انجام وظایف همسری ، عشق ورزی و روال طبیعی زندگی را با تغییر رفتارهایی مردانه به زنانه داشته باش و ایشون را به حال خودش رها کن ........ با پیش قدم شدن ایشون برای آشتی ، پذیرا باش و بعدش می توانی برای تغییر رفتار و تداوم رابطه خوب راهنمایی بخواهی .


.

اول خودت خودت رو ببخش. وقتی خودت رو بخشیدی می فهمی کار درست چیه.

سلام
ديشب اولين شبي بود كه اميدوارانه كارهامو انجام دادم اعم از نظافت خونه آشپزي و ...
خيلي هم رو رفتار شوهرم حساس نشدم حتي موقعي كه غذا كم خورد گفت مي خوام رژيم بگيريم و غذا اون زوري كه خوشش مي ياد نيست ...اما بعدش كلي بستني و پفك و ميوه و ... خورد
من هيچي نگفتم
فقط اميدوارانه .....اما هنوز كم محلي مي كرد
درسته كه شما مي گيد آدم تو دعوا همه پلهاي پشت سرش رو خراب نمي كنه من خودم هميشه به اين اصل معتقد بودم اما شوهرم جندين بار تو دعوا اين كارو كرد مي تونم بگم از خودش ياد گرفتم ...........اما من اونو مي بخشيدم

ممنونم از نطراتتون
منتظر راهنمايي ها تون هستم

سلام دوست عزیز

خوب خانم ها اغلب احساسی ترن و زودتر گذشت میکنن این مختص شما نیست.اصلا خدا زن رو طوری افریده که با گذشت و صبرش زندگی رو حفظ کنه.از این اتفاقا پیش میاد اماشاید چون همسرت دیگه دوست نداره غرورشو بشکنی و دفعه اول بوده که شما باهاش اینطوری صحبت کردی دیرتر شمارو ببخشه اما محاله دوستی4ساله یکباره ازدلش بره اونم به خاطر 1موضوع ساده.امیدوارم به زود زودی همه چی مثل اول بشه:72:

ديشب شب دوم بود كه من عادي رفتار كردم اما كلا ديروز كم محليش بيشتر شده بود و فقط نقطه اميدوارانه اين بود كه هر وقت نگاهمون به هم گره مي خورد يه لبخند كمرنگ تو چهرش مي يومد
خيلي خسته ام داغونم

عزیزم نا امید نشو ادامه بده، اون همینو میخواد تا از رو بری، کم محلیش بیشتر شده چون فهمیده تلاشتو بیشتر کردی، تو هم بی تفاوت بهش، کار خودتو بکن، انگار نه انگار کم محلیشو میبینی!!!
زمان میبره، اما درست میشه....

الان چند روز گذشته
اما فرقي نكرده
فقط تو كار خونه 2 بار كمك كرد
اما يعني تا كي ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ادامه بده، کمکت کرده، نا امید نشو، پیشرفتت عالی بوده، ادامه بده، شمع هم تو خونه چند جاش روشن کن، هم انرژی میده و هم انرژی منفی میگیره، گل طبیعی هم خوبه، استفاده کن، منتظر خبرهای خوب هستیم

اما الان هنسرن یک ماهه دیگه به من نگاه نمی کنه شب دیر وقت می یا وو می ره تو اتاق و در رو می بنده تنها می خوابه می گه ازت متنفرم

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

خسته شدم بعضی شبها که می یاد می ره تو اتاق اس ام اس بازی می کنه دایی من جون بود تازه فوت کرده اما شوهرم نه تو مراسمش ا.مد نه به ÷در مادرم تسلیت گفت...........

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

هر چی صبر می کنم و می خوام هر دو هفته یه بار سر مشکلمون حرف بزنم شوهرم راه نمی ده ترو خدا من زندگیمو دوست دارم یعنی شوهرم داره به من خیانت می کنه یا داره زجرم می ده خودش می گه من بخشیدمت اما دیگه دوست ندارم و باید مثل هم خونه زندگی کنیم اما من دوست دارم بچمون با عشق بزرگ شه عشق و علاقه قبلی بین ما باشه

دوست عزیز

امیدت رو از دست نده

به بار دیگه خلاصه وار برامون بگو مشکل اصلی چی بوده؟
در این مدت چه اتفاقهایی افتاده؟

شما چه تلاشی کردی؟

جواب فرشته مهربان رو هم ندادی...دقیقا سر چی دعواتون شد؟

شما و همسرت چند سالتونه؟
بچه تون چطور؟