-
زندگیم به مشکل خورده،لطفا راهنماییم کنید!
سلام به همه دوستان
نمی دونم از کجا و چه جوری شروع کنم...من چند روز پیش از خانواده شوهرم رفتاری دیدم که باعث دلخوریم شد...وقتی با شوهرم در میون گذاشتم یه خورده بحثمون شد...فهمید که من این مساله و یکسری چیزای دیگه که پیش اومده رو می رم پیش مامانم تعریف م یکنم..خلاصه خیلی خیلی ناراحت شد و گفت دوست ندارم کسی از مسائل بینمون باخبر بشه..منم بهش گفتم وقتی که گلایه ای از خانواده ات می کنم، همیشه طرفداری اونارو می کنی و حق رو به اون ها میدی.. منم دوست دارم پیش یکی درددل کنم، تو شنوای خوبی نیستی...بعدش بهم قول داد که دیگه خوب به حرفام گوش بده و طرف حق رو بگیره و منم جریانات خونه رو با مامانم درمیون نذارم...اما من بهش گفتم تو اشتباه فکر می کنی که من همه چیرو به بقیه می گم (مثلا رایطه جنسیمون که بعد از گذشت چند ماه از زندگی مشترک خیلی محدود بوده و هنوز نتونسته رابطه کامل باهام برقرار کنه..بهش گفتم من اگر دهن لق بودم مسئله به این مهمی که علت 80، 90 درصد طلاقهاست حتما می گفتم و ...)
حالا از اون صحبتمون که گذشت دیگه اون آدم شاد همیشگی نیست...دیروز که دیدم خیلی ناراحته باهاش حرف زدم بعد گریه اش گرفت...گفت افسرده شدم...دیگه اعتماد به نفس ندارم، من شوهر خوبی برات نبودم، نگران رابطه مون هستم و ... من باهاش خیلی حرف زدم ولی باز هم تو خودشه..دیشب نصف شبی از خواب پرید و گفت کابوس دیدم منو بغل کرد و کلی بلند بلند گریه کرد...امروزم گفت سرم سنگینه و حالم اصلا خوب نیست....
الان که دارم اینارو می نویسم اشک جلو چشامو گرفته..نمی دونم شاید من زن خوبی براش نبودم..شاید هنوز وقت ازدواج کردنم نبوده، نمی دونم مشکل کجاست...می بینم هنوز سه چهار ماه بیشتر از زندگی مشترکمون نمی گذره و این همه مشکل و ناراحتی پیش اومده..خیلی سعی کردم به همسرم محبت کنم، اما به خاطر مشغله درسی زیاد فرصت انجام کارهای خونه رو ندارم...واقعا نمی دونم مشکلم کجاست......خیلی نگران شوهرم، خودم و رابطه مون هستم...
-
RE: زندگیم به مشکل خورده،لطفا راهنماییم کنید!
سلام سایه جان
شما کار اشتباهی کردی که از زندگیت برای مادرت گفتی.
این کار علاوه بر ناراحت کردن مادرت باعث میشه دیدشون به خانواده همسرت هم خراب بشه.
چون همسر شما به قول خودت شنونده خوبی نیست شما میری حرفها رو به مادرت میزنی که کاری بسیار غلط و اشتباهه.
این رو هم یاد بگیر گلایه های خانواده همسرت رو پیش شوهرت نکنی.خدا میدونه که چقدر زندگیها به همین دلیل پاشیده.
همسرت رو بین خودت و خانوادش قرار نده/اگر خودت نمیتونی و قدرت دفاع از خودت رو نداری سعی کن این خصلت رو در خودت قوی کنی.
سایه جان
حرفهات خیلی منطقی نیست
بری از روابط جنسیت برای دیگران بگی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فکر میکنی چون نگفتی کار بزرگی کردی؟
شرعا و عرفا شما باید راز دار همسرت باشی و مسائل خونه رو به دیگران نگی...حالا چه برسه به این موضوع به این حساسی...
نتیجه انتقال مشکلاتت با خانواده همسرت میشه همین دلخوریها..سردیها...از هم دور شدنها....
مشکل شما از همینجاست دقیقا:
اینکه همسرت رو میذاری بین خودت و خانوادش
یادت باشه بعد از ازدواج وظیفه اصلی شما رسیدگی به همسرته.نه درس و کار و ....
حتی اگر شده از درست بزن اما به همسرت رسیدگی بیشتری داشته باش.
الان مهمترین وظیفه شما حفظ کانون خانه و رسیدگی به امور منزله.
-
RE: زندگیم به مشکل خورده،لطفا راهنماییم کنید!
راهنمایی های مریم خانم را دوباره بخون.
فکر می کنم با مطرح کردن مشکل جنسی همسرت، بهش ضربه بزرگی زدی. این که بعد از چندماه نتونسته رابطه کامل برقرار کنه مشکل جدی هست. اما گفتنش به طور مستقیم به همسرت درست نبوده.
اگر شما هنوز باکره هستی و توی این چند ماه رابطه کامل نداشتید، مطمئن باش که همسرت مشکلش جدی تر از این هست که با صبر کردن حل بشه. باید به متخصص مراجعه کنید.
قبل از این که در این مورد با همسرت صحبت کنی، اگر برات ممکنه اینجا بگو که چند وقت از ازدواجت می گذره؟ آیا هنوز باکره هستی؟ مشکل فقط از طرف همسرت هست و تو هیچ مقاومت یا مشکلی در ارتباط نداری؟
-
RE: زندگیم به مشکل خورده،لطفا راهنماییم کنید!
به نظر من هم وقت ازدواج کردنتون نبوده
-
RE: زندگیم به مشکل خورده،لطفا راهنماییم کنید!
ممنون از پاسختون
در مورد پاسخ مریم جان باید بگم که شاید اشتباه از من بوده که ناراحتیم از خانواده همسرم رو به خانواده خودم منتقل کردم...البته خانواده من به خاطر یک سری مسائل دیگه که بینشون پیش اومده کلا دلخور هستند از خانواده همسرم و حرف من چندان تاثیری در نظر اون ها نداره...ثانیا اینکه جاریم که حدود ده سالی هست ازدواج کرده چندین بار خودش به طور مستقیم رو در روی مادر شوهرم ایستاده و جوابشو داده و بعد هم چون با بزرگواری(در صورتی که در بعضی موارد حق با اون بوده) تماس گرفته و ازشون عذرخواهی کرده...واسه همین من نمی خواستم وقتی خانواده همسرم با کارشون توهین بزرگی به من کردند رو در رو جوابشون رو بدم و خواستم حرمت ها حفظ بشه و احترامشون رو نگه دارم...تا مثل جاریم نشم که کلی ازش بد میگن و گله می کنن...باور کنین اون قدر از کارشون ناراحت بودم که دوست داشتم پیش یکی درددل کنم یکی که درکم کنه و به من آرامش بده وقتی شوهرم این کار رو نکرد چاره ای جز بیانش با مادرم نداشتم...(تو اون موقعیت تصمیم گیری سخت بود و من شاید به قول شما تصمیم غلطی گرفتم که با مادرم در میون گذاشتم)
مساله دیگه اینکه آره، من هنوز با گذشت چهار ماه از زندگی مشترکم باکره هستم...مادرم تو این مدت دو سه باری پرسیده که بالاخره چی شد؟؟ ولی من گفتم انجام نشد و وقتی علتشو می پرسه نگفتم که مشکل از همسرمه و جواب های سر سری دادم و گفتم خودم درد دارم و ... ولی باور کنید من اگر دهن لق بود موضوع به این مهمی -که خودم واقعا به خاطر اینکه هنوز انجام نشده ناراحتم- با کسی در میون میذاشتم. راستش از درسم فقط پایان نامم مونده که باید تا بهمن ایشالا دفاع کنم، در حد آشپزی انجام میدم اما به یکسری کارای دیگه نمی رسم
در مورد جواب پیدا جان باید بگم همون طور که گفتم بعد از چهار ماه هنوز باکره هستم...شوهرم فکر می کنم به خاطر اینکه اعتماد بنفس نداره هنوز نتونسته این کار رو انجام بده و میگه تو فکر دکتر هستم...پیدا جان باور کنید من تو این مدت خیلی باهاش با نرمی برخورد کردم این طور نبوده که بگم تو نمی تونی و .... بلکه بهش کلی آرامش دادم حتی وقتی نتونست این کار رو انجام بده و گریه اش گرفت کلی باهاش حرف زدم و آرومش کردم ولی اون شب که گفت تو همه چیرو به همه میگی یهو از دهنم پرید و حرف این مسئله رو پیش کشیدم که قبول دارم اشتباه کردم
آقا مهران از نظر شما هم ممنونم!!!
-
RE: زندگیم به مشکل خورده،لطفا راهنماییم کنید!
دختر خوب سلام.... در اوايل ازدواج دخترها بطور ناشيانه خيلي از مسايلشون رو براي مادرشون مطرح مي كنند كه اين واقعا اشتباهه و سعي كن ديگه ادامه ندي اينكار رو.
در خصوص همسرت حتما به يك روانشناس و متخصص (س.ك.س تراپي)- معمولا متخصصين روانشناسي در اين كار هستند -مراجعه كنيد.سعي هم كنيد همسرتونو سرزنش نكنيد.خودتونم بايد به لحاظ رواني خيلي آرامش داشته باشيد تا اين رابطه كامل و لذت بخش پيش بره.
-
RE: زندگیم به مشکل خورده،لطفا راهنماییم کنید!
سلام سایه جان من هم مثل شما خیلی از حرفها ودعواهای بین خودم وشوهرم روبه مامانم میگم اما الان خیلی بشیمونم چون مادرم روز به روز بیشترازشوهرمن بدش میاد ومن خیلی ازاین موضوع ناراحتم به شما توصیه میکنم دیگه این کارو نکنیدوفقط باشوهرتون بامحبت رفتارکنید مطمئن باشید بعدازمدتی اون تنها همدرد شماخواهد شد البته این رو هم بدونید که همه روی خانواده خودشون حساسن.شماهیچوقت از خانواده همسرتون بیش همسرتون گله نکنید وسعی کنیدخودتون بتونید حق خودتون روبگیریدنه اینکه ازشوهرتون بخوایدچون اینجوری فقط مشکلات بیشترمیشه
-
RE: زندگیم به مشکل خورده،لطفا راهنماییم کنید!
سایه جان
اشتباه برداشت نکن.من نگفتم جلوی خانواده همسرت بایست .خیلی مودبانه و محترمانه و حتی با لبخند و شوخی حرفت رو بزن.به قول معروف خیلی زیر پوستی.با پنبه سر ببر نه با چاقو .
در مورد پرس و جوی مادرت هم بازهم مودبانه و محترمانه از مادرت بخواه در مورد این موضوع کنجکاوی نکنه.درسته که مادرته اما الان این مسئله فقط مسئله دخترش نیست.بلکه مسئله دختر و دامادشه.
بنابراین با لحنی مهربان و شرمنده بگو مامان خجالت میکشم راجع به این موضوع میپرسی.خواهش میکنم دیگه در این باره صحبت نکن.
حریم شخصی خودتو و همسرت رو حفظ کن .
-
RE: زندگیم به مشکل خورده،لطفا راهنماییم کنید!
سایه جان سلام ..
خوش اومدی خانومی به همدردی ..
همون طوری که دوستان اشاره کردن شما چند تا اشتباه مرتکب شدی ..
1- مسائلت رو با مادرت در میون گذاشتی ..
عزیزم اگه دلت پر بود میتونی روی یه کاغذ بنویسی .. ناراحتیتو عصبانیتت رو همه رو بنویس تا اروم شی .. و اگر دلت خواست با کسی درد و دل کنی پیشنهاد میکنم با یه دوست حرف بزنی نه مادرت .. چون دیگه هیچ وقت نمیتونی طرز فکر مادرتو نسبت به شوهرت و خانواده ش تغییر بدی و بینشون کدورت پیش میاد ..
2- مسائلت با خانواده ی شوهرت رو به شوهرت گفتی .. هرگز شوهرت رو بین خودت و خانواده ش قرار نده .. شما میتونی از بین دو تا چشمت یکی رو بیشتر از اون یکی دوست داشته باشی؟!!!!! انتظار نداشته باش شوهرت به خاطر تو با خانواده ش مشکل دار بشه .. اگه مشکلی هست از راه مودبانه خودت حل کن .. اگر حرفی بهت میزنن که ناراحت میشی میتونی خیلی با احترام بهشون بگی که من از این حرفتون ناراحت شدم ..
3- اعتماد به نفس و غرور شوهرت رو خورد کردی ..
وقتی شما شکایت شوهرتو به مادرت کردی و این موضوع رو شوهرت هم فهمیده خیلی بهش لطمه خورده .. دائم داره با خودش فکر میکنه که الان دیگران راجع به من چه فکری میکنن ؟! وقتی مامان سایه منو ببینه چه برخوردی نشون میده ؟ و مدام این فکر تو سرش میاد که حتما نتونسته شوهر خوبی برات باشه و نیازاتو برطرف کنه ..
پیش تو تحقیر شده .. آسیب دیده .. دیگه اعتماد به نفس نداره ..
سعی این با رفتارت و حتی کلامت بهش نشون بدی که بهش اعتماد داری و میدونی که از پس کارا بر میاد .. بهش بگو بهش افتخار میکنی و خوشحالی که باهاش ازدواج کردی و از انتخابت راضی هستی .. وقتی کاریو درست انجام میده ببوسش و خوشحالیتو نشون میده .. اگه نتونست کارشو درست انجام بده بدون این که تحقیرش کنی و بگی دیدی نتونستی پشتش باش و بگو من بهت اعتماد دارم و میدونم که تو بهترینی ..
سعی کن روحیه ی از دست رفته ی همسرتو بهش برگردونی عزیزم ..
-
RE: زندگیم به مشکل خورده،لطفا راهنماییم کنید!
ممنونم از پاسخ های همه دوستان خوبم
واقعا خوشحالم که با این سایت آشنا شدم، دوستان خوبی مثل شما پیدا کردم که بدون هیچ چشمداشتی راهنماییم کردین:43:
من قبول می کنم اشتباهاتم رو و تمام تلاشم رو می کنم که خطاهایم رو جبران کنم...شما هم برام دعا کنید
فقط ازتون می خوام راهنماییم کنید که که حالا که شوهرم یک مقدار افسره و ناراحته چطور می تونم کاری کنم که دوباره مثل قبل بشه؟؟؟
بازم ممنون
-
RE: زندگیم به مشکل خورده،لطفا راهنماییم کنید!
من با نظرات الف-ح موافقم ولی اقدام شما هم تو اون موقعیت قابل درکه به هر حال پیش میاد به این میگن تجربه زندگی...
ظاهرا همسر شما اعتماد به نفسشونو از دست دادن یا به دلیلی کم شده مسائل پیش اومده هم مزید بر علت شده خصوصا اینکه مردی از لحاظ توان جنسی زیر سوال باشه خورد میشه بدجور.
کمکش کنید اعتماد به نفسش برگرده خوبیاشو به رخش بکشید بهش افتخار کنید البته نه با ظاهر سازی در کمال صداقت و محبت...
خوش باشید
:310::310::310:
-
RE: زندگیم به مشکل خورده،لطفا راهنماییم کنید!
سایه جان،
قبل از هر چیز ازت می خوام این پست را که خوندی سریع خودت را نبازی یا فکرهای نگران کننده به ذهنت نیاد. فقط به عنوان یک احتیاط دارم بهت می گم. اطلاعات من در این زمینه کامل نیست و لازم هست که خودت اطلاعاتت را کامل کنی که ندانسته دچار مشکل نشی.
رابطه جنسی یکی از ارکان زندگی زناشویی است. اگر همسر شما در این زمینه مشکل داره و بعد از 4 ماه از ازدواجتون نتونسته با شما رابطه برقرار کنه، مساله مهمی است. اگر این مشکل به طور کامل درمان نشه، در آینده ممکنه خود شما به خاطر ارضا نشدن نیازهات اذیت بشی. مخصوصا بعد از اینکه رابطه را کامل تجربه کنی، بیشتر این نیاز را حس خواهی کرد و برات سخت تر خواهد شد.
پس سعی کن مشکل همسرت را از طریق متخصص پی گیری کنی. خیلی مساله مهمی است. با مشورت خاله و عمه هم به جایی نمی رسی. باید به متخصص مراجعه کنید. لازم نیست اقوام بدونند.
یک نکته خیلی کوچیک و محض احتیاط هم گوشه ذهنت داشته باش، شاید جایی لازمت بشه.
اگر خدایی نکرده، به دلیل این مشکل همسرت بخواهی جدا بشی، اگر باکره باشی به خاطر ناتوانی همسر می تونی درخواست طلاق بدی. اما اگر باکره نباشی، به معنی این هست که ارتباطی انجام شده و همسرت ناتوان محسوب نمی شه و این حق از شما سلب می شه. حتی اگر همسرت در این زمینه بسیار ضعیف یا مشکل دار باشه. پس اگر مشکل همسرت حل نشدنی هست، این نکته را مدنظر داشته باش.
گفتی که همسرت عکس العمل شدیدی نشون داده و گریه کرده و کابوس می بینه.
با این شرایط، نحوه مطرح کردن مراجعه به متخصص هم مهم هست. باید در شرایط مناسب و با زبان خاصی ازش بخواهی. فکر می کنم این یکی دو روز چیزی نگید تا آروم بشه.
اگر دوستان می دونند چطوری به همسرش بگه، لطفا کمک کنند.
-
RE: زندگیم به مشکل خورده،لطفا راهنماییم کنید!
پیدا جان، راستش این مساله که گفتی (یعنی نگرانی راجع به مشکل همسرم)، مدت هاست ذهن خودم رو هم درگیر کرده...من خودم به لحاظ جنسی خیلی گرم بودم(منظورم دوران عقده)، اما بعد از عروسی،متوجه شدم که همسرم میل چندانی به این کار نداره، چند بار که به شوخی بهش گفتم بهونه خستگی و ... رو میاره...راستش با این طرز برخوردش خودم هم دیگه اون گرمی اولیه رو ندارم و تا حد زیادی سرد شدم...
اینو هم بگم که شوهرم همیشه دنبال یک موقعیت و زمان خیلی خاص و ویژه برای اینکار میگرده که خود این موضوع هم واقعا اعصاب منو به هم می ریزه...مثلا می گه ساعتش فلان ساعت باشه، بعدش قرار نباشه بره جایی، فرداش کار نداشته باشه و ...
متخصص هم رفته ولی نمی دونم بهشون دقیقا چی گفته چون اون ها اصلا معاینه اش نکردن و فقط به خاطر میل کمش قرص و ... بهش دادن و راهنماییش کردن که فعلا بی فایده بوده، منم اصلا نمی دونم که بعد از این می خواد بره به یک متخصص دیگه یا یک مشاور یا ؟؟؟ همون طور که گفتم سر این مساله خیلی حساسه و من نمی تونم اصرار کنم که بره دکتر...در واقع من هم فعلا بی خیال این موضوع شدم (تا اون نخواد من چیزی نمی گم) و فقط ذهنم درگیرش شده
سعی می کنم خوشبینانه به قضیه نگاه کنم و فکر کنم که چون بار اول و دوم و چندم نتونسته و مجبور شده بره دکتر ، موضوع خیلی براش گنده شده و اعتماد به نفسش کم شده، شاید اگه یک بار بتونه انجام بده، مشکلش حل شه...نمی دونم، اینا فقط نگاه و فکر خوشبینانه من نسبت به این موضوعه...اصلا نمی دونم این موضوع رو چطور مطرح کنم که بهش برنخوره و خورد نشه!!!
-
RE: زندگیم به مشکل خورده،لطفا راهنماییم کنید!
سلام دوستان خوبم
چی شد؟؟چرا هیچ کسی راهنماییم نمی کنه؟؟؟ از ناراحتی و نگرانی دارم دیوونه می شم!!دوست دارم بشینم گریه کنم اما جلوی شوهرم نمیشه...برام دعا کنید...
-
RE: زندگیم به مشکل خورده،لطفا راهنماییم کنید!
عزیزم این قضیه ممکنه از استرس ناشی بشه یا مسائل دیگه.با حدس نمیشه پیش رفت. لازم نیست نگران باشی. بیشتر مشکلات اینچنینی اصلا مشکل نیستند و به راحتی قابل رفع هستند.
بهتره خودت به تنهایی پیش مشاور بالینی بری و تمام حالتها و شرایط روابط بین شما و همسرت رو توضیح بدی . اونها احتمال داره به شما یاد بدهند که چطور بتونی بفهمی ایا این مشکل یک مشکل دائم خواهد بود یا یک مساله موقت و قابل حل شدن. ازشون بخواه که در این زمینه راهنماییت کنند.
فقط اینو یادت باشه در خیلی موارد خود زن به عنوان شریک جنسی می تونه کمک بزرگی در رفع مشکل داشته باشه.
-
RE: زندگیم به مشکل خورده،لطفا راهنماییم کنید!
خیلی سخته میتونم بفهممت
اما سعی کن خیلی منطقی باشی
حتما از مشاور کمک بگیر و بخواه که با شوهرت هم صحبت کنه
به هر حال بعضی مساییل در زندگی زناشویی مهمه
امیدوارم به زودی خبرهای خوبی بهمئن بدی
خیلی ممنون میشوم تاپیک من رو هم ببینی
http://www.hamdardi.net/thread-24517.html
-
RE: زندگیم به مشکل خورده،لطفا راهنماییم کنید!
سلام دوباره به دوستان خوبم
اول بگم که بابت حرف هایی که می خوام بهتون بگم ازتون عذرخواهی می کنم
بچه ها راستش خدا رو شکر بعد از گذشت دو سه هفته ای از اون ماجراها حال روحی شوهرم خیلی بهتر شده...ولی راستش حتی تو این مدت(بیست روز اخیر) یک بار هم رابطه جنسی کامل باهم برقرار نکردیم...(اگر هم رابطه ای بوده در حد دو،سه بار اون هم شبیه دوران عقدمون، یعنی بدون دخول)...راستش تو این مدت چند روزی اون سرما خورده بود چند روزی هم من...ولی به نظرتون اینها دلیل می شه واسه این که یک مرد نخواد رابطه برقرار کنه؟؟؟من چون این رابطه کامل را تا بحال تجربه نکردم و تو همون تعداد انگشت شمار شوهرم موفق نشده ازاله بکارت را انجام بده، نگرانم...خودم این قدر تو فشار درس و پایان نامه ام که اصلا فرصت رفتن پیش مشاور رو پیدا نکردم، اما چند روز پیش با لحنی دوستانه به شوهرم گفتم من نمی رسم برم،ولی تو میشه بری پیش یک روانشناس بالینی مشکلمون رو توضیح بدی؟؟ اونم گفت نه،بذار بازم امتحان کنم،چون تا حالا کم ،اینکار رو انجام دادم نمیشه نتیجه بگیری که مشکل داریم...منم گفتم همین که تعداد دفعات اینکارمون کم بوده به نظرت مشکل نیست؟؟؟؟؟ ولی اون گفت نه بذار بازم امتحان کنم
حالا موضوعی که به شدت نگرانم کرده اینه که شوهرم آیا از لحاظ جنسی سرده یا نه؟؟نمی دونم زن و شوهرهای دیگه چندبار تو هفته این کاررو انجام میدن و آیا اینکه شوهرم تو این حدود 5 ماه کمتر از ده بار این کار (یعنی دخول)را انجام داده به نظرتون چیز عجیبی به نظر می رسه یا نه؟؟؟
مورد بعدی اینکه با توجه به مخالفت شوهرم برای رفتن پیش روانشناس، اگه دفعه بعدی امتحان کرد و تونست، آیا شوهرم دفعات بعدی رو هم همین قدر به تاخیر میندازه یا چون دفعه اولشه این قدر دست دست می کنه؟؟
بخدا خیلی نگرانم که بعدا شوهرم نتونه نیاز جنسی منو برطرف کنه و من به مشکل بخورم...میشه لطف کنید راهنماییم کنید؟؟؟
-
RE: زندگیم به مشکل خورده،لطفا راهنماییم کنید!
بچه ها من به راهنماییتون خیلی نیاز دارم.....:325:
-
RE: زندگیم به مشکل خورده،لطفا راهنماییم کنید!
بله.
این که شما بعد از 5 ماه هنوز باکره اید،
این که تعداد دفعات رابطه تون کم هست ( خیلی خیلی کم هست )
این که اکثر اوقات رابطه شما به قول خودتون شبیه دوران عقد است
این که همسرتون به نوعی از زیر این کار و درمان فراری هست
نشان دهنده مشکل ایشون است. فکر نمی کنم اسمش سردی باشه، اسمش ناتوانی است.
با این تاپیک هم راه به جایی نمی برید. باید مستقیم با مشاور و دکتر صحبت کنید.
خانم آنی یک دکتر می شناسند که به خیلی ها معرفی کرده ( توی تالار ) اگر سرچ کنید شاید پیدا کنید. ani و دکتر مهرداد ؟؟ سرچ کنید.
-
RE: زندگیم به مشکل خورده،لطفا راهنماییم کنید!
sayeh_m عزیز
جهت اطلاع شما عرض می کنم که همدردی مشاوره در مسائل جنسی ندارد . و این مسائل بین همسران چون نیاز به شرح حال و ذکر جزییات دارد باید از طریق مشاوره حضوری پی گیری شود . با این حال در فضای مجازی نیز به سایت پایگاه تنظیم خانواده از دکتر مجد می توانید مراجعه کرده مشورت بگیرید .
پاورفی
=====
از دوستان با سابقه تالا که آشنا به قوانین و روند همدردی هستند انتظار می رود که به چنین مراجعانی همان ابتدا ذکر این نکته را داشته و آنها را به مسیر درست برای مشاوره هدایت کنند . مسائل جنسی بین همسران نیز اغلب نیاز به شرح جزییات و تخصص برای بررسی دارد که نه کسی در همدردی چنین تخصصی دارد و نه سیاست همدردی موافق طرح جزییات در فضای مجازی هست .
.
-
RE: زندگیم به مشکل خورده،لطفا راهنماییم کنید!
ممنون از پاسخ هاتون
فرشته مهربان حق با شماست، این سایت در زمینه مسائل جنسی مشاوره نمی ده
ولی مشکل من در حال حاضر اینه که با توجه به مخالفت شوهرم به مراجعه حضوری به مشاور چطور می تونم این کار رو انجام بدم؟؟؟
خودم به تنهایی اگر برم و متوجه بشه خیلی از من دلخور می شه...با خودش هم که حرف زدم اصلا قبول نکرد که واقعا مشکلی وجود داره
از این می ترسم که واقعا مشکلی این وسط وجود داشته باشه و وقتی بفهمم که دیگه کار از کار گذشته باشه(نمی دونم منظورمو درست رسوندم یا نه)
یک بار که چند روز پیش حرف بی وفایی مرد ها بود، با شوخی و خنده بهش گفتم من می دونم تو بعد از مردن من می ری زن می گیری، شوهرم در جواب گفت نه، اون مردهایی میرن زن میگیرن که نیاز جنسی دارن، من نیاز جنسی آن چنان شدیدی ندارم، همین تو برام کفایت می کنی!!(نمیدونم به شوخی گفت یا جدی،ولی حرفش برام مثل یک زنگ خطر بود!!!! و حسابی نگرانم کرد :316:)
فقط راهنماییم کنید که چطور شوهرم رو متوجه این مساله مهم کنم که بره پیش روانشناس بالینی و مشکل رو در میون بذاره...همین...ممنونم
-
RE: زندگیم به مشکل خورده،لطفا راهنماییم کنید!
به سایت زیر مراجعه کن و راهنمایی بگیر :
http://tanzimekhanevadeh.com
.
-
RE: زندگیم به مشکل خورده،لطفا راهنماییم کنید!
آقای دکتر کیانی تخصص مورد نظر شمارو دارند اما باید حتما با همسرتون مراجعه کنین، به سایت شخصی ایشون مراجعه کنین http://www.eswl.ir ، حتی در این آدرس میتونین سوال خودتون رو به صورت آنلاین بپرسید و ایشون پاسخ میدن
http://www.eswl.ir/ask.php
__________________________________________________ ________________________________