-
به شوهرم مشکوکم
سلام دوستان من 29سالمه و 4ساله ازدواج کردم با شوهرم همسنم مشکل من بدبینیم به شوهرمه و این بد بینی از روزی شروع شد که توی داشبرد ماشینش یه تکه کاغذ پیدا کردم که شماره موبایلشو نوشته بود زیر شماره هم یه اسم دیگه گذاشته بود یعنی اسم خودش نبود ولی شماره گوشی خودش بود دست خط هم مال خودش بود خیلی ناراحت شدم به غرورم برخورد فکر نمیکردم بعد از 4سال زندگی تازه بخواد ازین کارای بچه گونه بکنه دلم شکست چون براش تو زندگی از جونم مایه گذاشتم اون آدم عصبی و تند مزاجیه با تمام بدخلقیاش کنار اومدم انتظار نداشتم اینکارو بکنه....موضوع رو باهاش درمیون گذاشتم خیلی آروم و دور از هیاهو ....ولی اون جوابی برام نداشت فقط سکوت کرد و تنها حرفی که زد این بود که مطمئن باش هیچوقت در حقت نامردی نمیکنم منم دیگه ادامه ندادم ولی همین یکبار کافی بود تا دیوار محکم اعتمادم بکلی فرو بریزه.... از اون روز به بعد به کوچکترین حرکاتش مشکوکم چند بار دیگه اتفاقی ازون تکه کاغذا توی وسایلش پیدا کردم ولی دیگه شماره خودش نبود یه شماره ایرانسل بود ولی با همون اسم قبلی.... الان زندگیم به یه جهنم واقعی تبدیل شده ازتون خواهش میکنم راهنماییم کنید.
-
RE: به شوهرم مشکوکم
عزیزم من الان خیلی داغون تر از اونی هستم که بتونم درست راهنماییت کنم ولی می تونم درک کنم که کمرنگ شدن اعتماد نسبت به شوهر چه حس و حال بدی داره، اکثر زنها کم و بیش این حس رو تجربه کردن.
من یه پیشنهاد برای تو دارم، چرا به جای اینکه این فکر و خیالها آزارت بده به اون شماره ایرانسل زنگ بزن و ببین چه کسی جوابت رو می ده! به نظرم اینطوری لااقل از این سردر گمی در میای
-
RE: به شوهرم مشکوکم
رابطه اتون قبلش چطور بود؟
-
RE: به شوهرم مشکوکم
رابطه م با شوهرم خوب بود خیلی صمیمی بودیم زندگی خیلی خوبی داشتیم همونطور که گفتم شوهرم فوق العاده عصبی و زودرنجه همیشه سعی کردم براش محیط آرومی رو فراهم کنم تا اذیت نشه خیییییلی مواظبش بودم هر مشکلی هم که پیش میومد سعی میکردم فوری فیصله پیدا کنه با اینکه بعضی وقتا خودم خیلی تحت فشار بودم به روم نمیآوردم همه رو تو خودم میریختم الانم بعداز اتفاقاتی که افتاده دیگه هیچ انگیزه ای ندارم سردرگمم نمیدونم چیکار کنم دلم بدجور شکسته از دروغاش دیگه حالم بهم میخوره اصلا بهش اعتماد ندارم حال روحیم اصلا خوب نیست خودش متوجه تغییر رفتارم شده و هربار میاد و میخواد خودشو آدم متعهدی نشون بده یه عالمه دروغ میبافه و ..... برا شوهرم خیلی احترام قائل بودم ولی الان وجهه و اعتبارش پیشم از بین رفته
lonely sky
دوست عزیز ممنونم از راهنماییت ولی اون شماره ایرانسل باید مال خودش باشه که به نظرم میده به دخترا یا زنا:302:با گفتنش هم تنم میلرزه....
-
RE: به شوهرم مشکوکم
روژینا جون میشه بپرسم شما سنتی ازدواج کردین یا قبل ازدواج با هم دوست بودین ؟!
معیارهای همسرت برای ازدواج و برای انتخاب شما چی بوده ؟!
ممکنه خصوصیت های مثبت و منفی همسرتو بگی ؟ و همین طور اخلاقای مثبت و منفی خودتو ..
شوهرت سر چه چیزایی عصبی میشه ؟ دعواهاتون سر چی بوده ؟ میشه یه مثال بزنی ؟
آروم باش عزیزم .. همه ی دوستان اینجان تا کمکت کنن .. :72:
-
RE: به شوهرم مشکوکم
دوست من تو 1 بار با 1 شماره ناشناس زنگ بزن ببین کی جواب میده شاید اصلا مال خودش نباشه . کار شوهرت چی هست؟و چه دروغ هایی میگه که تو باور نمیکنی؟
-
RE: به شوهرم مشکوکم
سلام دوست عزیز
نقل قول زیر امیدوارم کمکت کنه
فرشته مهربان نوشته:
بشنو ای دوست نازنینم :
مردان وقتی می بینند همسری قوی دارند ، چون خود را ولی و صاحب اختیار همسرانشان می دانند احساس قدرت بیشتری می کنند و نیاز به قدرتشان به نحو احسن تأمین می شود . و برعکس آن اگر زنهایشان ضعیف باشند احساس ناتوانی می کنند .
تجسس و تزریق بی اعتمادی و ... یعنی ضعف . یعنی همسرم من زن ضعیفی هستم و مناسب و لایق تو نیستم. می ترسم روزی کس دیگری را بر من ترجیح دهی .( از ترسم ) می خواهم چک کنم ببینم با کسی نیستی تا اگر دیدم با کسی هستی جلوتو بگیرم و کاری بکنم .
و اینگونه پیام نالایق و نامناسب برای او بودن را مخابره می کنی و او اینرا دریافت می کند بی آنکه بداند ، همین ترس ناخودآگاه رفتار انفعالی مثل همین شک و تجسس را از تو بروز می دهدو ...
آیا می خواهی چنین ضعفی از خود نشان دهی ؟ اگر نه پس تجسس نکن ،فکر خیانت همسرت را هم در ذهن راه نده و بجایش ببین قوی بودن تو با بکار گیری کدام مهارتها بیشتر بروز می یابد ، یاد بگیر و به کار ببند .
موارد دیگری که زن را ضعیف می کند هست که بماند برای مجالی دیگر .
عزت نفس و خود باوری ، عدم وابستگی ، و زن بودنت را تقویت کن ، اینها در قوی بودنت نقش بسیار مهمی ایفا می کنند . باور کن
:72:
-
RE: به شوهرم مشکوکم
سلام.ببخشید مزاحم میشم.من تازه واردم
یکی بیاد آشنایـ ِ من شـ ِ
-
RE: به شوهرم مشکوکم
من خودم لیسانس دارم و معلمم و شوهرم دیپلم و مغازه داره ازدواج ما کاملا سنتی انجام شد هیچ شناختی ازش نداشتم من قبل از اینکه شوهرم بیاد خواستگاری به تنها چیزی که فکر نمیکردم ازدواج بود بیماری افسردگی مادرم تنها دغدغه م بود وقتی کسی هم برا خواستگاری میومد همون جلسه اول جواب منفی رو میدادم اما وقتی شوهرم اومد نمیدونم چرا دلم نخواست همون روز جواب منفی بدم تقریبا یکماه با هم در ارتباط بودیم البته فقط تلفنی حرفا و رفتارش خیلی معقول و منطقی بود همیشه سرحال و پرانرژی بود حرف زدن باهاش بهم روحیه میداد توی حرفا و رفتارش کوچکترین اثری از عصبی بودن وجود نداشت دلایل زیادی داشتم تا بهش جواب منفی بدم اینکه واقعا از لحاظ فرهنگی فاصله مون از زمین تا آسمون بود من از یه خانواده ی فرهنگی و متمدن که همه اعضای خانوادم تحصیل کرده هستن ولی اون فرزند آخر یه خانواده ی 10نفره که پدرشو تو بچگی از دست داده بود و اون مجبور بوده از همون بچگی کار کنه و خرج خودشو دربیاره بگذریم که کجاها کار کرده که البته من بعد از ازدواج اینو فهمیدم بالاخره با وجود تمام تفاوتها فقط به این دلیل جواب مثبت دادم که فکر میکردم آدم خودساخته و رنجدیده اییه تنهایی از پس مشکلاتش براومده پس میشه بهش تکیه کرد تازه بعد از ازدواج فهمیدم که خیلی چیزا رو نادیده گرفتم بهرحال دلیل اونم برا انتخاب من این بوده که خانواده م خوشنام بودن و خودم هم دختری پاک و نجیب البته از نظر ظاهری هم هردومون در یک حدیم ....
خصوصیات مثبت شوهرم :تنها خصوصیت خوبش اینه که شنونده ی خوبیه پای حرفام میشینه و به دقت گوش میکنه
خصوصیات منفی:خودخواهه دروغگوی نابلدیه عیاش و خوشگذرانه انتقامگیر بیرحمیه بیخیاله بی مسئولیته بددهنه ......
خصوصیات مثبت و منفی خودم: صادق و روراست(دروغ برام عینه خیانته هیچوقت بهش دروغ نگفتم حتی بعضی وقتا به ضررم بوده) دلسوز و قانع و صبور... اما خصوصیات منفی، بسیار زودرنجم بدبین منزوی زیاد اهل جمع نیستم و توی جمعهای خانوادگی بیشتر ساکتم بدیهایی که در حقم شده رو اصلا نمیتونم فراموش کنم الانم که به شدت بدبین و افسرده شدم....
دعواهامون بیشتر سر مسائل خیلی پیش پاافتاده اییه مثلا یه بار دعوا سر یه تیشرت بود شب تیشرتشو عوض کرده بود بدون اینکه بهم بگه که فردا میخواد همونو بپوشه منم تیشرتشو گذاشتم توی رخت چرکا که سر فرصت بشورم صبحش من مدرسه بودم که با عصبانیت زنگ زد و سراغشو گرفت منم گفتم که یه تیشرت دیگه بپوشه شروع کرد به داد و فریاد و بد وبیراه گفتن بهم گفت که فوری برم خونه و تا نیم ساعت دیگه خونه نباشم میاد مدرسه و خون بپا میکنه منم با هزار خواهش و تمنا مرخصی یک ساعته گرفتم و سریع خودمو رسوندم خونه بهم حمله کرد تا نفس داشت زد بعد هرچی لباس تو کمدش بود انداخت حیاط و مجبورم کرد توی اون سرما همه لباسا رو با دست بشورم ازش خواستم آروم باشه بذاره برم مدرسه بیشتر عصبانی شد و یه گلدون شیشه ای رو طرفم پرت کرد منم دستمو گذاشتم جلو صورتم که شیشه به دستم خورد و شکست دستم به شدت زخمی شد تاندون دستم پاره شد و .... آخر شب بعد از عمل دستم اومد و ازم عذرخواهی کرد گفت کنترلشو از دست داده نمیخواسته اذیتم کنه گریه کرد التماس کرد ببخشمش و.....
کاروی عزیز این شماره ها ثابت نیستن هر بار یه شماره س همه شماره ها رو هم دارم زنگ هم زدم بیشترشون خاموشن مطمئنم الان یه شماره دیگه دستشه و اونای دیگه رو استفاده نمیکنه تا روزیکه من بفهمم و بازم یه شماره ی جدید ..... وای دارم دیوونه میشم خواهش میکنم کمکم کنید
-
RE: به شوهرم مشکوکم
عزیزم باید باهاش بشینی ورو در رو حرفاتون روبزنید به این آسونی کنار نکش اول بفهم موضوع چی بود علتاش روتو خودت بررسی کن ومحبتت رو روز به روز بیشتر کن بگو بخاطر کم محبتی بوده یانه هرچی خواست انجام بده واسش ارزش.. زندگیت خیلی بیشتر از اینهاست خوب فکر کن وسنجیده عمل کن:72::46::305:
مردا همشون عین هم هستن فقط باید دربرابرشون سکوت کنی تاخودشون شرمنده بشن.یه سری هرچی گفت به آرومی بگو باشه خیلی سخته ولی ممکنه:310:کارای مورد علاقه اونو انجام بده ببین چطور میشه.
-
RE: به شوهرم مشکوکم
درود بانو
من با نوشته های زیبا و سنجیده بانو ویدا کاملا موافقم:104: مثل همیشه
من خودم یه پسر بزرگ 28 سالم که تازه ازدواج کردم.همسرم فوق العاده دوسش دارم چون هم محکمه هم قوی.
شاید باورتون نشه من توی شبکه اجتماعی کلوب.کام عضو هستم 12 تا اددلیست دارم شاید 4000 تاشو.ن دختر باشن هیچکدومشون رو هم نمیشناسم.یعنی در حد خیلی کم اسم و مشخصاتی که خودشون گفتن.واسه کار فروش محصولم نیازشون دارم. همسرم تا حالا سیستمم رو چک نکرده.گوشیمو چک نکرده.بهم اطمینان داره اینه که واسم ارزش داره هیچوقت بهش خیانت نمیکنم چون همه چیزایی که یه مرد میخواد از همسرش رو داره.
در مورده مردا ببخشید رک و راست میگم
1. دوس دارن زناشون رو بعضی وقتا اذیت کنن مثلا توی خیابون.یا توی جمع فامیلی میخوان ببینن همسراشون چقدی دوسشون دارن.زناشون هم قهر کنن کیف میکنن کافیه نفطه ضعف ببینن واسه اذیت کردن بعضی وقتا میگن :311:
2.شوربختانه یکمقدار زنها و دخترانی که اخلاقیات رو رعایت نمیکنن توی جامعه حضور پررنگ تری دارن.همه ما انسانیم مردها ذاتا کشش به سوی چند همسری دارن توی ذاتشونه بعضی وقتا گول میخورن دقت کنین گول میخورن نه اینکه دوس داشته باشن که اینکارو انجام بدن خیانت کنن به همسراشون ولی شوربختانه همسراشون موضوع رو بیش از اندازه بزرگ میکنن میدونم سخته خیلی هم سخته ولی بعضی وقتا بهتره چشمامون رو ببندیم :43:
3.بعضی ها خوشبختانه تعدادشون خیلی خیلی کمه واقعا به تمام معنا لجن و کثافت هستن خوشمم نمیاد در موردشون توضیح بدم !! اینجور انسان نماها خوشبختانه خیلی کم هستن. وای بانوان محترم اکثرا بخاطر یه لغضش کوچیک ذارت شوهرشون رو توی دسته 3 میزارن:302: بیچاره مردا.
نوکرتم آبجی که چی داری توی کارش سرک میکشی؟مثلا که چی بهش شک داری که چی بشه؟فکر میکنی یه مرد بخواد کار یکنه تو میتونی باعث بشی انجام نده؟!!!!! نه بخدا نه تو نه هیچ کس دیگه نمیتونه.
پس تمومش کن این جاسوس بازی هارو.هیچ مردی خیانت نمیکنه یعنی نمیتونه اینکارو کنه وگرنه دلیلی نداشت زن بگیره.شما همسرشی عشقشی نفسشی عمرشی داره جون میکنه بخاطر شما زحمت میکشه عرق میریزه لحظات خوبی که در آغوش هم بودین رو در نظر بگیر چرا میخوای خرابش کنی واسه چی به چه قیمتی ها؟ ارزشش رو داره چون یه تیکه کاغذ دیدی؟والله جای همسر من باشین پس کله منو باید بکنین دیگه؟:163:
بخدا جز داغون شدن خودت و زندگیت هیچ نتیجه ای واست نداره.بجاش بهش بگو دوسش داری عاشقشی بهترین لحظات زندگیت وقتیه که بغلت میکنه بوست میکنه نوازشت میکنه وقتی کنارش قدم میزنی بزار بفهمه هنوزم واست ارزش داره و مهمه.بزار بفهمه هنوزم همون گلپسریه که بهش جواب مثبت دادی.
من با دیگران کاری ندارم ولی میگم هیچی نیست مطلقا هیچی ولی اگه میخوای زندگیت رو نابود کنی ادامه بده حتما موفق بشی آفرین یه کف قشنگ بزنین واسه این آبجی گلمون :104:
بدرود
-
RE: به شوهرم مشکوکم
با سلام
شما میتونیین دوباره این موضوع رو به دور از فضای تنش زا و توهین و تحقییر بیان کنید و با هم صحبت کنید به ایشون بگین که اگه رابطه ای هست یا نه به شما فرصت میدم که از الان تمام بشه و تمام گذشته رو فراموش میکنم اگه قبول کرد خوب شما باید برای فراموش کردن کارش اون رو ببخشین یعنی توجه کنین که اون هم مثل انسانهای دیگه جایز الخطا است و بزرگواری حکم می کنه که بخشیده بشه و به این فکر کنین اگه خطا می کردین انتظار داشتین اون شما رو ببخشه پس شما هم اون رو ببخشین ، با خدا معامله کنین یعنی ببخش تا خدا از شما بگذره چون قران می فرماید ولیعفوا ولیصفحوا الا تحبون ان یغفر الله
گفتین که شاغلین آیا به این فکر کردین که شاید یه جاهایی کم گذاشتین یا تو رفتارتون تجدید نظر کردین که چه کاری رو تا حالا انجام ندادین ؟اینو بدونین که منشاء علاقه مرد به زن بیشتر ظاهر و جسم زنه اگه زنی جذابیت جسمانی خود راو زیاد کنه و در زمینه رابطه زناشویی رضایت مرد رو جلب کنه در نتیجه اظهار محبت مرد به اون زیاد میشه و کم کم این رفتار همسرتون اصلاح و از بین میره
http://ahlekhaneh.ir
-
RE: به شوهرم مشکوکم
از همه ی شما دوستان عزیز بینهایت سپاس :72::72::72::72:
من شاغل هستم ولی هیچوقت نذاشتم شوهرم کوچکترین کمبودی رو حس کنه از هر نظر البته این گفته ی خودشم هست با وجود تمام اخلاقای بدش دیوانه وار دوسش دارم و خودش بارها گفته که محبت واقعی رو تنها از من دیده تا حالا نذاشتم هیچ کس از مشکلاتمون بویی ببره یکی دو بار پیش مشاور رفتم ولی اون باهام نیومد و اصولا اعتقادی به مشاوره نداره دیروز اتفاقی این سایتو دیدم و تصمیم گرفتم مشکلمو مطرح کنم و خییییییییییلی ازین بابت خوشحالم دوستای عزیز من زندگیمو دوست دارم و از هیچ کاری براش دریغ نمیکنم خواهش میکنم از تجربه هاتون برام بنویسوین
-
RE: به شوهرم مشکوکم
به خاطر این پرخاش گری ها یه مشاور مراجعه کردین؟ بچه هم دارین؟
-
RE: به شوهرم مشکوکم
کاروی عزیز بچه نداریم ، تا حالا بارها ازش خواستم که پیش یک مشاور بره ولی قبول نمیکنه
-
RE: به شوهرم مشکوکم
سلام عزیزم تا حدودی میشه گفت داره خیانت میکنه بشین رو در رو باهاش حرف بزن ببین دلیلش چی بوده ببین به خاطر کم محبتی از طرف تو وده یا نه , اگه دلیلش این بود بهش اینقدر محبت کن که خجالت بکشه و شرمنده شه بهش بگو ازت سیر شده بگو دلشو زدی از اینحرفا بگو اگه دیگه دوست نداره راهش این نیست بگو اگه دنبال یکی بهتر از منی بهت بگه اگه گفت آره بگو پس جدا شیم تا بهت سخت نگذره و من مانع ات نباشم اگه گفت نه بگو نمی تونی تحمل کنی که عشقت با کسه دیگه باشه بگو یا مال من باش یا برو مال هرکی میخوای شو باهاش اتمام حجت کن اینجوری بگذره وقتایی که خونه نیستی .....
پس نزار اینقد بهت توهین شه
یا هم اینقدر سکوت کنو خود خوری کن تا بره هر کاری میخواد بکنه بعد برگرده
بیادپیشت
-
RE: به شوهرم مشکوکم
من کوچولو تر از اونم که بخوام چیزی بگم
ولی به نظرم اصلا باهاش در این رابطه مستقیم حرفی نزن ، بزار حرمتا حفظ بشه
با khaleghezey موافقم ، حواست به زندگیت باشه دورا دور ولی مستقیم فکر نکم درست باشه بهش بگی
"" بخدا جز داغون شدن خودت و زندگیت هیچ نتیجه ای واست نداره.بجاش بهش بگو دوسش داری عاشقشی بهترین لحظات زندگیت وقتیه که بغلت میکنه بوست میکنه نوازشت میکنه وقتی کنارش قدم میزنی بزار بفهمه هنوزم واست ارزش داره و مهمه.بزار بفهمه هنوزم همون گلپسریه که بهش جواب مثبت دادی.
من با دیگران کاری ندارم ولی میگم هیچی نیست مطلقا هیچی ولی اگه میخوای زندگیت رو نابود کنی ادامه بده حتما موفق بشی آفرین یه کف قشنگ بزنین واسه این آبجی گلمون 104 ""
-
RE: به شوهرم مشکوکم
نسترن عزیز از راهنماییت ممنونم
باید بگم منم مثل تو فکر میکنم بارها باهاش صحبت کردم ولی اون در جواب میگه مطمئن باش نامردی نمیکنم
دیگه ازین حرفش حالم بهم میخوره احساس میکنم داره بهم توهین میشه آخه تا کی من باید در جواب خطاکاری اون محبت بیشتر به خرج بدم؟؟؟؟؟؟؟؟
الان خیلی وقته دیگه درباره این موضوع حرفی به میون نیومده مثل همیشه دارم محبت میکنم و بهش میرسم و نمیذارم آب تو دلش تکون بخوره ولی خودم از درون دارم زجر میکشم فکرم مشوشه آروم نیستم در این مدت بیشتر موهام سفید شدن !!!!!!!!!!!!!!
آقای خاله قزی حرفاتون درست و منطقیه ولی من پیش اون از خودم هیچ ضعفی نشون نمیدم خودم دارم نابود میشم ازین همه نقش بازی کردن خسته م به نظرتون سکوتمو ادامه بدم؟