ارتباط نامزدم با دختر دوست خانوادگی

سلام دوستان ..
چند ماه قبل من و خانواده ام با نامزدم مشکل داشتیم که خدا رو شکر با راهنمایی های شما دوستان رفع شد .. دوباره اومدم که ازتون کمک بخوام خواهش میکنم راهنماییم کنین ..
ما یک سال و نیمه که عقد کردیم .. خیلی همسرم رو دوست دارم و ایشون هم منو دوست داره .. ماجرا از اون جا شروع میشه که دو هفته ی قبل من برای همسرم ف ی س بوک درست کردم .. که بتونه با عموش که خارج از کشوره ارتباط داشته باشه .. دوست مادر همسرمم خارج زندگی میکنه و دو تا دختر داره که یکیشون ازدواج کرده .. مادر شوهرم ادرس صفحه ی فیس بوک این خانومو داد که بتونیم باهاشون صحبت کنیم .. دختر اولی که ازدواج کرده و اسمش نیوشاست همسرمو ادد کرد و در حضور من صحبت کردن با هم .. همسرم قبلا بهم گفته بود قرار بوده اینا با هم ازدواج کنن ( تو بچگی خانواده ها حرفشو زدن ) و نشده و اونا رفتن ..
همسرم این چند وقت با این نیوشا خانوم صحبت میکرد و من هم چون زیاد حساس نیستم رو این مسائل بهش چیزی نمیگفتم .. با توجه به این که نیوشا هم پنج ساله ازدواج کرده ..
تا اینکه دیروز همسرم گفت من میخواستم نیوشا رو سرکار بذارم داشت درد و دل میکرد و از شوهرش گلایه داشت .. گفتم طلاق بگیر بیا زن دومم شو .. اونم جدی گرفت و گفت نه دیگه دیر شده و تو با ارام ازدواج کردی و این حرفا .. که همسرمم بهش میگه شوخی کردم و قضیه تموم میشه ..
من برای کارهام از ایمیل همسرم استفاده میکنم .. دیروز رفتم تو ایمیلش و دیدم این خانوم چند تا براش پیام گذاشته که دلم برات تنگ شده عشقم و کاش میدیدم .. عاشقتم .. حیف که دیر شده حاضرم همه چیزمو بدم و یه بار دیگه ببینمت و کلی حرف عاشقانه ی دیگه ..
من به همسرم گفتم و ایشون گفت که تو از طرف من خطائی ندیدی و من باهاش کاری ندارم .. در ضمن ارشیو تمام حرفاشونم پاک میکنه و با این حال به من میگه هر وقت دوس داشتی برو چک کن ..
من خیلی گیج شدم .. تو زندگیم به خاطر همسرم از خیلی چیزا گذشتم و حالا این فکر داره دیوونه م میکنه که نکنه بهم خیانت کنه ؟! چیکار کنم ؟! خواهش میکنم راهنماییم کنید ..

سلام گلم
من خودم تو زندگیم کلی مشکل دارم اما فقط می تونم بگم زندگی ات رو خراب نکن به شوهرت نشون بده که چقدر گذشت داری و گذشتی ار این اتفاق و خودت رو نگران نکن که اون دختر در یک کشوره دیگه است از شوهرت بخواه ( با آرامش ) که فیس بوکش را ببنده و ایمیلش رو عوض کنه
ازش خواهش کن واسه آرامش زندگیتون این کار رو بکنه
امیدوارم تونسته باشم راهنماییت کرده باشم

مرسی ساره جان ..
دیروز این کارو کردم .. ازش خواستم دیگه با اون خانوم صحبت نکنه .. گفت تو که میدونی من قصدی ندارم مگه بهم اعتماد نداری ؟! با بیشتر گفتنش حساس میشه میشناسمش ..
همسرم خیلی منو محدود میکنه .. من اجازه ی بیرون رفتن از خونه یا دیدن دوستام یا اینترنت رفتن رو ندارم .. میترسم اگه این کارو کنم و حس داره دارم محدودش میکنم حساسیتش بیشتر شه و دیگه اجازه ی هیچ کاریو بهم نده .. ولی این قضیه هم که یه زن که قبلا همو میشناختن بهش ابراز علاقه کنه برام غیر قابل تحمله ..

می فهمم گلم
این کار رو با ترفند های زنانه بکن
چه می دونم بگو به خاطر دل من بگو اون دختر تو ذهنش توهم می زنه که تو می خوایش وقتی جوابش رو میدی فقط نرم و آروم بگو
یه خواهش برو موضوع ترس از طلاق رو بخون
نظرت رو در مورد وضعیت من بگو

هر روز و هر دقیقه راجع به این موضوع حرف نزن. تکرارش لوثش می کنه.

یکبار قاطع با همسرت صحبت کن و بگو که ما خانمها سریع وابسته می شیم. ادامه صحبت های شما با این خانم و وارد فاز عاطفی شدن درست نیست. لطفا یک ای میل بهش بزن و بگو که چون هر دو ما متاهل هستیم، درست نیست که رابطه عاطفی یا ارتباط مداوم و زیاد داشته باشیم.

سعی کن خودت هم آروم آروم وارد ماجرا بشی. هر وقت همسرت می خواد باهاش صحبت کنه، این صحبت را سه نفره کن. خودت را قاطی کن. بعد از یه مدت هم بگو ما باید بریم خرید یا ... و قطعش کن.

البته اگه امکان قطع کامل ارتباط نیست !

خودت را با دست خودت وارد این ماجراها کردی که چی؟
مگه هفته ای چند بار می خواست با عموش صحبت کنه که فیس بوک لازم داشت. اصلا فیس بوک به چه درد صحبت کردن می خوره. توی همون ای میلش چت می کرد بس بود دیگه.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

زیاد هم ای میلش را چک کنی یا راجع بهش غر بزنی، احساس ناامنی می کنه یه ایمیل مخفی درست می کنه.
خیلی ای میلهاش را بررسی و تفسیر نکن. چرا به فلانی ای میل زدی، جواب فلانی را چی دادی؟ ... یه جوری برخورد کن که احساس کنه کاری به ای میل هاش نداری، نه این که زیر ذره بین باشه.

sare jo0on


به تالار همدردی خوش آمدی

برای همسرت روشن کن که ایشون و حرف زدنش با اون خانم و سرکار گذاشتنش تأثیر عاطفی روی او گذاشته ، بهش بگو او همسر داره و وقتی به تو ابراز علاقه کرده یعنی خیانت به همسرش ، و این وسط تو باعثش شدی ، و این ظلم به او هست و مطمئن باش تبعاتش دامن زندگیمون رو میگیره . تو هرچقدر هم بهش گفته باشی شوخی کردم او باور نکرده شوخیه و چون در محیطی زندگی میکنه که قید و بند ندارند ذهنش زمینه توجه به تو را داره و این یعنی آسیب دیدن خودش و زندگیش که تو باعثش شدی .
بگو راه اینکه بهش کمک کنی و باور کنه که شوخی بوده اینه که دیگه هیچ صحبتی باهاش نکن . بگو من برای خودم میترسم ، میترسم کاری که تو با زن مردم کردی روزی بلایی بشه و سر من بیاد . و کسی همین سرکار گذاشتن و اینجوری احساساتی کردن را با من پیدا کنه . و قاطع بخواه که فیس بوکش رو ببنده و هرگونه صحبت رو هم قطع کنه .


پاورقی
======
هرچقدر ما به خودمون مطمئن هم باشیم ، نمیتونیم به دیگری مطمئن باشیم که رابطه ما و حرفهای ما باعث لغزشش نمیشه . پس داشتن حریمها در اینجا بخاطر حفظ سلامتی هردو طرفه و اشتباهه که کسی حریم را بشکنه و بگه مطمئنم به خودم که مشکل پیدا نمی کنم . آیا می تواند از طرف دیگری هم اطمینان دهد ؟؟؟

پیدای عزیزم ممنونم از راهنماییت .. فرشته ی مهربان عزیز حرفای خیلی قشنگی زدی و و اقعا ممنونم ازت ..
من از چند تا موضوع میترسم .. یکی اینکه فکر کنه من بهش اعتماد ندارم و حرفاشو باور نمیکنم .. و این اعتمادی که ساختیم خراب بشه ..
بعدم اینکه میترسم اگه من ازش بخوام این کارو بکنه بیشتر از قبل منو محدود کنه ! چون زیادی تعصب داره روی من .. میترسم با این کار خودم قفسمو برا خودم تنگ تر کنم ..
دیشب فهمیدم بهم دروغ میگه !! زنگ زده بود و گفت دارم میخوابم همون لحظه صدای پی ام اومد .. من به روش نیاوردم ولی خیلی داغون شدم .. چون من بهش گفته بودم زیاد باهاش صحبت نکن اینجوری ازم پنهون کرد .. جلوی من از نیوشا بد میگه و میگه تو خیلی خوب و مظلومی اون خیلی حرف میزنه .. یعنی تو ذهنش داره مقایسه میکنه مارو با هم ..
خواهش میکنم بازم کمکم کنین .. :316::316:

سلام دوست من

اتفاقا به نظر من شما باید خیلی قاطع برخورد کنی و براش مشخص کنی که این رفتارش از نظر شما اصلا پذیرفته شده نیست
آخه چه معنی میده که یه زن و مردی که هر دو متأهل هستن با هم چت کنن؟ به چه دلیل و بهانه ای؟!؟
زیادی open mind بودن هم تبعات منفی داره دوست من

تازه بر فرض که اون شخص دید اشتباهی داشته باشه همسر شما با این وضع قاعدتا نباید ادامه بدن!!

البته نباید زیادی روی این قضیه فوکوس کنید و زیاده از حد روی این قضیه بحث کنید این باعث میشه که پرده های احترام از بین بره

همونجوری که همسرتون رو شما غیرت نشان میدن شما هم باید دقیقا همونطور برای همسرتون حد و مرز مشخص کنین

اتفاقا اینجوری باعث میشی که ایشون بدونن که شما شخصیت محکم و مستقلی داری و این باعث میشه که حد و مرز کمتری برای شما بذارن

سعی کنین کاری کنین که وقت کمتری برای کار با نت داشته باشن

اگر که نیاز واجبی به نت ندارید (مثلا اینکه رشته تون مرتبط با کامپیوتر باشه) سعی کنید بدون اطلاع ایشون ترتیبی بدین که اینترنت قطع بشه البته اگه راهی داره که ایشون اصلا مطلع نشن


میدونید من مشاور نیستم و همش میترسم که راهکارم اشتباه باشه ولی اگر که خودم جای شما بودم خیلی جدی و قاطع به طرفم میگفتم که بهم بگو دقیقا منظورت از ادامۀ این رابطه چیه؟؟
اگه گفت که دلم برای اون میسوزه میگفتم که مگه تو مشاوری؟
اگه گفت که دوستمه میگفتم که یعنی تو دوستی یه زن متأهل رو با یه مرد میپذیری و قبول داری؟

خیلی جدی و منطقی بدون هیچ گونه دعوا یا برعکس تساهلی در رفتار

خیلی موشکافانه در مورد این قضیه باهاش بحث کنید ولی بعد کاری کنید که به خودش اجازه نده جلوی شما از اون فرد حرف بزنه این باعث میشه که به نظرش خیلی عادی بیاد این کار
حتی اگر که چتش بازم ادامه داشته باشه اصلا درست نیست که جلوی شما ازش حرف بزنه این کار قضیه رو خیلی طبیعی جلوه میده و قبح عمل میریزه

در کنار اینکار همه سعی تون رو بکنید که اونو به زندگی علاقمند کنید و سرگرمی دیگه ای براش جور کنید که کمتر طرف نت بره

unknowngirl عزیز سلام .. خیلی ممنونم از راهنمایی و کمکت ..
راستش تصمیم گرفتم تو چند روز اینده همون طور که شما و فرشته مهربان و بقیه ی دوستان عزیز گفتین باهاش صحبت کنم .. و ازش بخوام که ارتباطشو با اون خانوم قطع کنه ..
با این که من زیاد به روابط همسرم با دیگران گیر نمیدم اما برام قابل قبول نیست که کسی انقدر مستقیم و وقیحانه بهش ابراز علاقه کنه .. اونم زمانی که میدونه متاهل هست ..
راستش ما عقد کرده هستیم و هنوز خونه ی خودمون نرفتیم بنابراین نمیتونم اینترنتشو قطع کنم .. اصلا دوست ندارم پا به حریم خصوصیش بذارم و مجبورش کنم به کاری ..
یک سوال دیگه هم دارم که امیدوارم دوستان راهنمائیم کنن ..
حقیقتش همسرم خیلی منو محدود میکنه ! و من دیگه واقعا از این قضیه خسته شدم .. اجازه ی درس خوندن . کار کردن بیرون منزل . بیرون رفتن . با دوستانم گردش رفتن . و خیلی کارهای دیگه رو به من نمیده .. هر بار هم که صحبت میکنیم میگه من به تو اعتماد دارم ولی به جامعه نه .. وقتی میری بیرون و کسی نگاهت میکنه من تنم میلرزه .. من در حد امکان حجابمو رعایت میکنم و بیرون خیلی سنگین میرم .. خودش هم از این موضوع راضیه و همیشه تشکر میکنه ازم .. اما بازم ....
یک ماه دیگه زمان ثبت نام کنکوره .. من خیلی دوست دارم درس بخونم .. دوست دارم مستقل باشم و ازادی در حد معقول داشته باشم .. چه طور میتونم همسرمو راضی کنم که اجازه ی این کارو بهم بده ؟! :302::302:

من تصمیم داشتم قضیه رو با قاطعیت به همسرم بگم و ازش بخوام که ارتباطشو با اون خانوم قطع کنه .. هر چند این چند روز چون دیروقت میرفت خونه حتی فکرشم نمیکردم که بخواد بره نت و باهاش در ارتباط باشه ..
من دارم دیوونه میشم .. امروز دوباره دیدم که اون دختر براش پیغام گذاشته بود .. و با هم چت کرده بودن .. که همسرم بهش گفته بود عکسشو برداره و باهاش قهره و اون باید درکش کنه .. اون خانومم معذرت خواسته بود و گفته بود دوستت دارم و ببخشید و از این حرفا .. یعنی دقیقا همون جوری که برای من غیرتی میشه برا اینم شده بود ..
دختره بهش گفته بود دعا کن شوهرم ولم کنه و ازاد شم وگرنه میرم دنبال کارای طلاق .. همسرمم گفته بود ایشالا درست میشه ..
با این اوضاع من دست نگه داشتم .. یعنی واقعا اگه موقعیتی پیش بیاد که بتونه با یه خانوم رابطه داشته باشه این کارو میکنه ؟! به نظرتون درسته که من چیزی نگم و ببینم رابطه شون به کجا میرسه ؟! من که نمیتونم همیشه دنبالش باشم که خطا نکنه !! به نظرتون این یه امتحان نیست و اگه فکر کنه من نمیدونم بهتر نیست ؟! که بهتر بشناسمش ؟! چون ما هنوز عقد کرده ایم و من از اول بهش گفته بودم که تحمل خیانتو ندارم و اگه این کارو بکنی یه لحظه هم باهات نمیمونم ..
بچه ها خواهش میکنم .. من دارم دیوونه میشم .. خواهش میکنم کمکم کنین .. من همه چیزمو گذاشتم پای همسرم .. الان حقم خیانت دیدن نیست ...
:161:

دوست من به نظر میرسه که شما توی صحبت کردن با شوهرت داری بی خیالی نشون میدی هرچه سریعتر باهاش صحبت کن و بهش چرامن با اینهمه محدودیت باید زندگی کنم و تو خیلی راحت با 1 زن شوهر دار در ارتباطی اگر رفتاری ناپسند هست برای همه است و اینکه همونطور که تو از اینکه کسی به من نگاه کنه نارحت میشی چطور انتظار داری من ازارتباط تو با اون احساس خوبس داشته باشم ولی جزییات رو نگو مثلا اینکه تو فلان روز پیغام دادی و... چون باعث میشه اون ایمیل و فیس بوک جدید بسازه یا اینکه اسم اونو تو لیست دوستانش پنهان کنه بذار فکر کنه براساس همون ایمیل های اولی حرف میزنی تا اگر زمانی خواستی از عدم ارتباط شون مطمن بشی بتونی بفهمی چه حبره

کاروی عزیز ممنون از حضورت ..
من اینبار جلوش رو بگیرم و بهش بگم اگه دوباره ازش همچین کاری سر زد و ازم مخفی کرد چی ؟! ترس خیلی بدی تو دلم افتاده .. با توجه به اینکه همسرم بسیار شیطونه و ادم تنوع طلبیه .. من سعی میکنم همه ی نیازاشو برطرف کنم اما دائم با خودم میگم نکنه من چیزی کم دارم که حالا داره با این طرح دوستی میریزه ؟! چون باهاش درد و دل کرده بود و مشکلات مالی مون رو گفته بود و اون خانومم گفته بود خودم کمکت میکنم بذار ازاد شم ..
میخوام بدونم اگه من بهش چیزی نگم تا کجا باهاش پیش میره ؟! ادمی هست که بهم خیانت کنه یا نه ؟!
این کارم اشتباهه به نظرتون با توجه به چیزی که جدیدا ازش دیدم ؟! باهاش حرف بزنم و بخوام رابطه شو قطع کنه یا ساکت بمونم و ببینم چیکار میکنه ؟!

به نظر من تو این مسائل نرمش به خرج دادن و کوتاه اومدن اشتباهه ، یه روزی میرسه که دیگه رابطشون رشد کرده و نمیشه کاری کرد.
هرچی از نرمش شما بیشتر بگذره همسرتون فکر میکنه : 1- شما مشکلی با این مسائلش ندارید ، 2- این کارا حق مسلمشه! 3- رابطشون عمیق تر میشه و دیگه قطع کردنش به این آسونی ها نیست
نمیگم دعوا و جنجال کنید نه ، اما موضع خودتون رو در مورد این مساله کاملا جدی و قاطعانه به همسرتون بگید ، رابطتون رو باهاش گرم کنید ، نیازهاشو جواب بدید ، جو منزل رو گرم و شاد کنید اما سر این جور مسائل اصلا کوتاه نیاید،
در عین اینکه در مورداین موضوع قاطعیت خودتون رو (بدون جنجال و پرخاشگری) نشون میدید ، همسرتون رو هم نسبت به خودتون جذب کنید و ببینید کمبودهاش کجا بودن.

ممنونم که تا اینجا راه درستو بهم نشون دادید .. یه بار دیگه نوشته هاتونو خوندم و تصمیم گرفتم به هر قیمتی شده بهش بگم ..
میشه لطفا راهنماییم کنین چطور بگم ؟! یعنی چطور بیانش کنم که همسرم فک نکنه من بهش اعتماد ندارم و بخواد بیشتر از این محدودم کنه ؟! به خدا دیگه طاقت محدودیت رو ندارم .. دیگه نمیتونم همین ارتباطاتت کمم رو از دست بدم :302:

الف-ح عزیز ، درست متوجه نمیشم ، اینکه ایشون با اون خانم صحبت نکنه چه ارتباطی به محدود شدن بیشتر شما داره؟؟
ممکنه بیشتر توضیح بدیِ؟

کبود عزیز ممنون از توجهت ..
ببین همسر من اخلاق خاصی داره ! یه مثال خیلی کوچیک واسه تون میزنم .. زمانی که من ازش میخوام مثلا یقه ی پیراهنشو باز نذاره سریع میگه پس توام باید شالتو جوری سر کنی که موهات معلوم نباشه !!
همه چیز براش معادله است .. فکر میکنه در قبال کاری که برای من میکنه منم باید براش کاری انجام بدم .. وقتی من میگم با دخترخاله ت شوخی های بدی میکنی و من خوشم نمیاد ازش جواب میگیرم پس تو هم حق نداری دیگه با شوهر خاله ت بگی و بخندی ! همه چیز رو با هم میسنجه .. زمانی که کار میکنه توقع داره من صد در صد درکش کنم و به کارهای اشتباهش چیزی نگم چون اون داره کار میکنه !!
با توجه به این شناختی که من از همسرم دارم ( که در قبال کارهایی که میکنه چیزی از من میخواد ) میدونم که با گفتن این حرف منو محدودتر و محدودتر میکنه .. به خصوص که الان من یه مقدار راحت تر شدم ( نه جوری که باید باشه ! ) فقط در این حد که زیاد به حجابم گیر نمیده .. میترسم با بیان این مسئله بدتر شه و بیشتر گیر بده بهم ..
چطور بگم که این اتفاق پیش نیاد !؟ قطعا نحوه ی بیان من موثره .. مگه نه ؟!

الف-ح عزیز من هم با نظر کبود جان موافقم
باید هر چه زودتر جلوی این رابطه رو بگیری. چون اگه رابطه شون عمیق تر بشه و شکل احساسی به خودش بگیره خیلی کارت سخت تر میشه.
خیلی جدی بگیر که اگه رابطه شون عمیق بشه خیلی سخت میشه کات کرد.
من خودم تجربه اش رو دارم شوهرم قبل از اینکه رابطه اش با اون دختره شکل بگیره یک چیزایی برام ازش تعریف کرده بود اما من جدی نگرفتم و به سادگی ازش گذشتم و بعدش توی مخمصه بدی افتادم. اگه از همون اول بهش توجه میکردم و جلوکیری میکردم شاید این بلاها سرم نمیومد.
موضوعی که هست اینه مردها همیشه ابن گونه ارتباطات رو دست کم میگیرند و فکر میکنند میتونند مدیریتش کنند و بیشتر به چشم یک شیطونی بهش نگاه میکنند ولی هر چه بیشتر پیش میرند مثل یک مرداب بیشتر توش فرو میرند و زمام کار از دستشون در میره و دیگه کنترل کردنش سخت میشه.
واقعا سر اینجور مسایل اصلا کوتاه نیا تا بدونه اصلا خوشت نمیاد.
من قبلا اگه همسرم میگفت با فلان خانم سر کار شوخی کردم و .... اصلا بروی خودم نمیاوردم و هیچی بهش نمیگفتم و اون این رو به حساب بی تفاوتی من نسبت به خودش گذاشته بود ولی الان یاد گرفتم به محض اینکه از این حرفا میزنه. بهش میگم معنی نداره که نوی محیط کار با یک خانم شوخی زیاده از حد کنی! و اینجوری حساب کار دستش میاد که برام مهمه!!
موفق باشی عزیزم:72::72::72:

زیبا جان ممنونم .. و خوشحالم که الان داری زندگیتو میسازی عزیزم ..
من خودم هم موافقم که بهش بگم .. یعنی بعضی وقتها دچار تردید میشم اما بازم فکر میکنم بگم بهتره ..
ولی نمیدونم چه طور بگم ؟! میخوام بگم اما با توجه به حرفهایی که زدم نمیدونم چه جوری بگم که اوضاع برای خودم بدتر از این نشه ؟! من دنبال راه حل اینم .. چطور گفتن این موضوع ..

عزیزم بگو
عیب نداره اگه محدودت کرد اما جلوی این کار رو بگیر تهش می خواد بگه اصلا چدر سر کن به نظر من ارزششرو داره که چادر سر کنی اما جلوی این رابطه رو بگیری
بعد یه مدت دوباره همه چی عادی میشه و یادش میره و دوباره آزادیت رو بدست میاری مخصوصا بعد ازدواج گلم
اصلا نگران محدودیتت نباش
خودت بگو محددیت بهتره یا از دست رفتن شوهرت

وای ساره جون نه :302: گفتنش خیلی اسونه ولی تو عمل خیلی سخته ..
میگم که من همین جوری هم عملا هیچ ارتباطی با بیرون از خونه ندارم جز تلفن و وقتایی که با خودش میرم ..
حفظ زندگیم و شوهرم خیلی مهمه واسه م اما مطمئنم راهی هست که با بیان خوب هم بتونم اونو از این کارش منصرف کنم هم بیشتر از این محدود نشم ..
:325:

حتما اینطوره
میدونم چی میگی چون من خودمم این حالت رودارم
شوهرم سخت گیره
اما انقدر اینکارو عقب ننداز
هر روز بگذره بدتر میشه
این کار اعتیاد آوره شاید اصلا نخواد باهاش رابطه ای داشته باشه اما کم کم به رابطه و پرکردن وقت های خالیش با اون عادت میکنه
می دونی ترک عادت هم موجب مرض
من میگم زودتر اقدام کن

ممنون ساره جون ..
کاش دوستای دیگه هم نظرشونو بگن تا من یکم از این سردرگمی بیرون بیام ..

همسرتون يكم داره شيطنت ميكنه
اما بهتره شما باهاش جدي صحبت كنين تا اين موضوع براش عادي نشه دوست عزيزم

به هر حال باید بدونه ابن زندگی 1 جانبه نیست شوهر شما انگار همه چیز رو واسه خودش میخواد باید بفهمه اگر چیزی خوب یا بد هست برای هردو طرفه اینکه چطور بگی من خودم چون مشکل طرز بیان دارم نامه مینویسم و تو نامه با کلمات بهتر بازی میکنم

ببین عزیزم ، هیچ دلیلی برای محدودتر شدن شما وجود نداره ، شوهر شما در مقابلش چیو میخواد از شما بگیره؟؟

اصلا شما باید دست پیش رو بگیری ! مگه شما خودت با مرد غریبه ای صحبت می کنی و چنین شوخی هایی میکنی که در مقابل شوهرت بخواد ازش منعت کنه؟

چرا واسه چیزی که وظیفه شوهرت و حق طبیعیته اینقدر مرددی و میترسی؟

به شوهرت بگو همینطور که من در برابر تو متعهدم تو هم باید باشی ، اگه انجام اینکار ایرادی نداره راضی هستی که مثلا منم برم با کسی اینطوری حرف بزنم و شوخی کنم؟ (البته زیاد رو مثال زدن اینکه خودت هم اینکارو بکنی مانور نده چون ممکنه بدتر عصبانی بشه و نتیجه عکس بده، اگه دیدی حرفای دیگت هیچ جور جواب نداد این مثالو بزن وگرنه تا جایی که میشه سعی کن ازینجور مثالها اجتناب کنی)
این مسائل شوخی بردار نیست ، حواستو جمع کن! با بیان مناسب هم بهش بگو . بیان مناسب خواهش و التماس نیست ، واسه چیزی که وظیفشه و حق تو التماس نکن
باهاش در یه زمان مناسب ، محترمانه ، مودبانه و منطقی صحبت کن و در عین حال علاقه خودت بهش و جدیتت رو ابراز کن. در مورد اینکه همیشه بهش وفادار بودی و هستی بیشتر صحبت کن و بگو در مقابل ازون هم همین انتظارو داری.

با او صحبت کنید:
یکبار که من برای کارهام از ایمیل ات استفاده میکردم دیدم نیوشا خانوم چند تا برات پیام گذاشته که دلم برات تنگ شده عشقم و کاش میدیدم .. عاشقتم .. حیف که دیر شده حاضرم همه چیزمو بدم و یه بار دیگه ببینمت و کلی حرف عاشقانه ی دیگه ..
یکبار که ارشیو تمام حرفهایت را با نیوشا خانم پاک کردی متوجه شدم.مدتی است اینکار را میکنی.این موضوع باعث شده افکار بدی به ذهنم بیاید که آیا چیزی هست که تو از من پنهان میکنی یا توهم زده ام؟ لطفا برایم توضیح بده که چرا ارشیو را پاک کرده ای تا دیگر چیزی را از هم پنهان نکنیم.
قسمت مهم این گفتگو این است که شما دقیقا حس خود را شناسایی و منتقل کنید
پیام کامل سه بخش دارد:
اتفاقی که افتاده را بدون حاشیه بگوئید.
حسی که در شما ایجاد شده است بازگو کنید.
تغییری که باید ایجاد شود را بطور واضح بیان کنید.
اینا نقل قول از یک روانشناس در موردی مشابه شما بود اگه قسمت اولو یکبار گفتید دیگه تکرار نکنید و تاکید روی پنهانکاری و پاک کردن باشه به نظرم حاشیه نرو
امیدوارم مشکلتون حل شه[/code]

دوستای خوبم سلام ..
واقعا ممنونم از کمکتون ..
اتفاقاتی که در این چند روز افتاده رو مختصر میگم تا بیشتر راهنماییم کنین ..
من با همسرم صحبت کردم و تمام دلایل منطقی برای اینکه دیگه این کار رو نکنه رو بهش گفتم .. با لحن خوب و قاطع و محترمانه .. بهم گفت خودت برو تو ف ی س بوکم ببین چه خبره من به خودم مطمئنم ..
منم با رضایت و اطلاع خودش رفتم و تصادفا اون خانوم هم بود .. و منو جای همسرم اشتباه گرفت و شروع کرد به حرف زدن .. گفت همه ی این اتفاقات تقصیر توئه و اگه حال و روز من اینه مقصرش توئی .. ( منظورش این بود که اگه با من ازدواج میکردی اینجوری نمیشد .) گفت دوستت دارم و عاشقتم و کاش ایران بودم میدیدمت .. کلا دوباره ابراز علاقه کرد .. من سعی کردم به عنوان یه دوست بهش بفهمونم که برگرده سمت شوهرش و اون گفت داره جدا میشه و حوصله نداره .. لحظه ی اخر گفت سردمه بیا بغلم کن که من سریع خداحافظی کردم و اومدم بیرون ..
این چت ها رو من به همسرم نشون دادم .. گفتم ببین این خانوم رو شما یه حساب دیگه باز کرده و علاقه داره بهت .. ممکنه که تو نظری روش نداشته باشی اما این کاری که تو میکنی به خودت و من و نیوشا ضربه میزنه .. آبروت میره جلوی خانواده هامون چون اونا که نمیدونن تو قصدی نداشتی .. گفتم خوشت میاد من با یه نفر دیگه صحبت کنم ؟! حتی اگه اون منظوری نداشته باشه و یه رابطه ی سالم باشه ؟!
من تمام این حرفها رو با قاطعیت و آرامش و خیلی محکم زدم و ازش خواستم این رابطه رو قطع کنه .. اما دوباره شروع کرد به توجیه کردن و گفت دیگه زیاد نمیرم و کمتر باهاش صحبت میکنم ..
امروز بهم گفت که با نیوشا حرف زده و گفته اونی که اون روز باهاش چت کردی ارام بوده و خیلی ناراحته .. نیوشام گفته بهش بگو من منظوری نداشتم و از این حرفها ..
بچه ها دیگه نمیدونم چیکار کنم .. از وقتی این حرفها رو بهش زدم دوباره شروع کرده به گیر دادن به ظاهر و رفتار من .. واقعا خسته شدم از این که هر لحظه بترسم .. خواهش میکنم یه راهی جلو پام بذارین چون همسرم اصلا قبول نمیکنه که دیگه باهاش حرف نزنه و مدام میگه من منظوری ندارم و اونجا این چیزا عادیه و تو داری زیادی سخت میگیری .. و به هر چیزی که بتونه از کار نکردن من تا مدل موهام یا اینکه برم خونه شون و ظرفارو نشورم ! گیر میده .. خسته شدم . خسته .!!!!!!!!!

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط الف-ح

من منظوری ندارم و اونجا این چیزا عادیه و تو داری زیادی سخت میگیری ..

---

همه جای دنیا خیانت زشت و قبیحه.
همه جای دنیا ارتباط عاطفی با زن شوهر دار زشت و ناپسنده!
مگر یکسری قبایل خاص که شرایط خاص خودشون را دارند و درصد بسیار کمی از جمعیت دنیا را تشکیل می دن.

به نظرم باید یک راه حلی پیدا کنی. نه برای قطع ارتباطش با نیوشا، بلکه برای به راه آوردن همسرت! کسی که اول ازدواج و دوران عقد از این کارها بکنه، چند سال دیگه ....

میدونم پیدای عزیز .. من خودم مخالف صد در صد این جور رابطه ها هستم ..
ما تا حالا اصلا از این مشکلات با هم نداشتیم .. چون خیلی بهم علاقه داریم و به سختی به هم رسیدیم ..
میدونی همسرم مدام به من میگه اگر من میخواستم با کسی باشم ازدواج نمیکردم و از انتخابم خیلی راضیم .. میگه من افتخار میکنم به وجود تو در کنارم و هیچ وقت سراغ کس دیگه ای نمیرم .. و با این حرفها سعی میکنه منو توجیح کنه ..
ولی من اصلا این جور روابط برام قابل قبول نیست .. نمیتونم قبول کنم که یه زن شوهردار به همسرم ابراز علاقه کنه و همسرم هچ حسی نداشته باشه !!
باور کن من خیلی قاطع باهاش صحبت کردم .. حتی گفتم تو دنیا همه ی کارها عمل و عکس العمل هستن .. تو خوشت میاد یه روز یه نفر این کارو با زنت بکنه ؟!
ولی فایده ای نداره .. میترسم .. نمیدونم باید چیکار کنم .. چون حرف زدن هیچ فایده ای نداشته تا به حال ..

عزیزم شما الان نامزد هستید یا ازدواج کردید؟

اگر نامزد هستید خیلی محکم هم از نامزدتون بخواهید و هم خودتون یکبار برای همیشه خطوط قرمز زندگیتون رو با هم مشخص کنید و البته مجازات تخطی از اون رو هم مشخص کنید. به نظر میرسه خطوط قرمز باید در زندگی شما دو نفر کامل مشخص بشه. چون هم نامزدتون در مورد خطوط قرمز برای شما در نوسانه و هم شما در برابر ایشون مردد هستید.
بعد دیگه لازم نیست دائم در این باره صحبت کنید. اگر کسی تخطی کرد خودش مسول عواقبی خواهد بود که در زندگی اتفاق خواهد افتاد. فرق نمی کنه کدومتون باشید .

عزیزم ممنون از توجهت .. ما عقد کرده هستیم ..
ما چند ماه قبل درباره ی تمام این موضوعات و تمام انتظارات و حریم ها با هم صحبت کردیم و حتی مکتوب نوشتیم و زیرشم دوتایی امضا کردیم .. و قول دادیم که برای همیشه رعایت کنیم تا به مشکل نخوریم ..
آخه نامزد من اصلا این کارو خیانت حساب نمیکنه !! دائم تکرار میکنه تو میدونی من منظوری ندارم و این خیانت نیست .. میگه ما چون رابطه مون خانوادگیه و از بچگی بزرگ شدیم اصلا با هم این حرفها رو نداریم و اگه اون خانوم اینجوری صحبت میکنه به دلیل اینه که اونجا این جور مسائل عادیه .. تو صحبت هامون بار ها و بارها اشاره میکنه به این که اونجا شرایطش با ایران فرق داره و همه با هم راحتن .. اون خانوم دوستای پسر داره و با همه شون اینجوری برخورد میکنه .. میگه تو که میبینی من زیاد باهاش صحبت نمیکنم و فقط به خاطر دوستی قدیمی و سرگرمیه ..

هر دفعه میگه ما به اندازه ی کافی مشکل داریم و تو به جای اینکه رو این مسائل حساسیت بی خود نشون بدی تو خرج و مخارج کمک من باش .. مدام ضعف های منو بهم یاد اوری میکنه و به قول معروف منو مجبور به عقب نشینی میکنه ..

با توجه به اخلاقش میدونم که از این به بعد صحبت کردن بی فایده ست .. فقط اونو حریص تر میکنه نسبت به این مسئله ..
با اینکه هیچ چیزی کم نمیذارم تو رابطه مون بازم میترسم نکنه به خاطر ضعف های من پناه ببره به اون ..

دوست پسر داشتن زن شوهر دار کجای دنیا عادیه؟ فرانسوی ها به خاطر این قضیه شون که تازه در بعضیهاشون هست مسخره می شن به بی غیرتی در بین اروپایی ها! در آمریکا که اصلا این مسئله جرم محسوب می شه !

مهران عزیز ممنونم ..
منظورم از دوست پسر به اون معنا نیست .. دوستهایی داره که پسر هستن و رفتارش باهاشون مث رفتارش با دختراست .. مثلا دست دادن و عزیزم گفتن و .... ( اینجوری که من متوجه شدم چون نمیخوام تهمت بزنم به کسی )

در ضمن اون خانوم میگه من با همه همین طورم .. یعنی این دوستت دارم و عاشقتتتتتم تیکه کلامه منه !! من میدونم که این طور نیست و حتی اگر هم اینطور باشه برای من یکی قابل قبول نیست و نمیتونم بپذیرم ..

یه جمله از مدیر همدردی خوندم که خیلی به دلم نشست ..
گفته بودن وقتی پیش یه ادم سیگاری میشینی ممکنه خودت سیگاری نشی اما بوی دود سیگار میگیری ..

این قضیه منو وحشت زده کرده .. اگر همسرم عادت کنه به این روابط و براش عادی بشه چی ؟!
این اولین بار هست که همچین مسئله ای پیش اومده و من میخوام که اخرین بار باشه .. چون مهم همون بار اوله که خیلی کارها تبدیل به عادت میشن ..

سلام دوست عزیز
چرا این همه مقاومت نشون میدی؟خیلی از خانم ها مثل شما هستن.خود من حتی از خانوادم هم دورم و همسرم اجازه نمیده تنهاجایی برم...اشکال نداره اما اینکه دست نگه داری تا بنیان خانواده سست یشه خیلی اشکال داره

اولا این دوران عقد رو غنیمت بشمار و تا می تونی شناختت رو از نامزدت بالا ببر.

دوم اینکه آیا شما در اون قرارداد در مورد ارتباط و حد و حدود همسر با زن های دیگر هم بندی نوشته اید؟ اگر حریمها مشخص هست که الان نباید به دنبال منصرف کردن ایشان باشید بلکه بیشتر نظاره گر باشید و البته یاداوری بندهای قراردادی که با هم دارید. اما اگر حریمها مشخص نیست پس لازم است ان قراردادتان را بازنگری کنید و یا انرا همانطور که هست بپذیرید.

خانومی ممنونم از نظرت ..
راستش من با تمام عواقبش که میدونستم سخت گیریهاش بیشتر میشه باهاش صحبت کردم ولی نتیجه ای نداشت ..

دلجو دلتنگ عزیز ..
ما قرار گذاشتیم از خیانت دوری کنیم و همیشه به هم وفادار بمونیم .. و هر رابطه ای که از راه خودش خارج بشه و به زندگیمون لطمه بزنه ( مثل رابطه با دوستان ) سریعا باید کات بشه ..
همسرم اصلا باور نداره که این رابطه چقدر داره منو عصبی میکنه و زندگیمونو خراب میکنه .. حتی من بهش گفتم قبول دارم که تو منظوری نداری اما به خاطر ارامش روانی من و فشاری که این موضوع برای من داره سریع تر این رابطه رو تموم کن .. اما جوابم فقط این بود که تو بیخودی حساس شدی و بین این همه مشکل به چه چیزی داری گیر میدی !!!

قبول نمیکنه که این جزو همون خط قرمزها هست که داره شکسته میشه .. فکر میکنه این رابطه سالمه و اون خانوم شخصیتش همین جوریه .. میگه برای من مهم نیست و برای تو هم مهم نباشه چون من تو و زندگیمونو دوست دارم و بهت وفادارم .. میگه این رابطه از اون حدود خارج نشده و من جوری باهاش صحبت میکنم که حواسشو جمع کنه و دیگه از این حرفها به من نزنه ..

!!!!!!

ای کاش اون زمان تعریف خیانت و خارج شدن از خطورطرو هم برای هم کاملا تعریف می کردید. از نگاه هر کس این مسائل متفاوته. مثلا شما می گویی من مو هایم بیرون باشد خط قرمز نیست اما شاید همسرت این را نوعی خودنمایی و خیانت بداند. به نظرم تعاریف جزئی مهمتر از کلیات هست. این را برای دختر و پسرهایی نوشتم که قصد ازدواج دارند.

اما حالا بهتر است به همسرت اعتماد کنی و ببینی چگونه از پس این مساله بر میاید. شما نمی توانی بعد از اینکه وارد زندگی شدی دائم او را چک کنی. بهتر است همین اول کار ببینی به قول معروف چند مرده حلاج است. الان زمان سنجیدن نامزدت هست نه تربیت کردنش.

چقدر قشنگ گفتی عزیزم .. کاش همون اول به جزئیات میپرداختیم ..

چشم .. سعی خودمو میکنم که تو این مورد بهش اعتماد کنم هر چند واقعا سخته و خیلی اذیتم میکنه ..
اما شما درست میگی من که نمیتونم دائم مراقبش باشم .. و نمیتونم هر لحظه راجع به این موضوع باهاش صحبت کنم ..

کاش مردها میدونستند با کارهایی که ممکنه به نظر خودشون کوچیک و بی اهمیت باشه چقدر با اعصاب همسرشون بازی میکنند و تحت فشار روانی میذارنش ..

عزیزم شوهر تو میدونه که داره چکار میکنه و به نظرم کم کم این مسله واسش مهم شده که اگر اینطور نبود به نیوشا نمیگفت کسی که اون روز با تو چت کرد ارام بود ؟ منظورم اینه که انگار نمیخواد بپذیره داره چکار میکنه ولی از طرفی داره خودشو گول میزنه که من منظوری ندارم اصولا انسان ها رو از هرچیز منع کنی حریص تر میشن به نظرم 1 مدت ظاهر خودت رو حفظ کن اصلادر این باره حرفی نظر و توجهی نشون نده اما پنهانی شوهرت رو زیر نظر بگیر ببین هنوز داره ادامه میده یا نه
هر روز با هم چت میکنن ؟
شوهرت ادمی هست که نسبت به ناراحتی و منزوی شدنت واکنش نشون بده یا اینکه تو محبتت رو اگه کمتر کنی متوجه بشه؟

کارو عزیزم ممنون از حضورت ..
راستش یک یا دو شب در میون با هم حرف میزنن ..
همسرم همه چیز رو به من میگه و جز چند تا مورد کوچیک که گفتم قبلا تا الان خدایی چیزی از حرفاشونو ازم قایم نکرده .. حتی پسووردش رو بهم داده و میگه هر وقت خواستی برو و بخون .. چند بار هم ارشیو حرفاشونو پاک کرده بود که گفت فکر میکردم بقیه میتونن ببینن و از وقتی من براش توضیح دادم که فقط خودتون دو تا میبینید دیگه پاک نمیکنه ..
کلا همه کاری که بخواد بکنه رو جلوی روم میگه و اینجوری نیست که پنهانی کاری کنه .. حتی اگه من خوشم نیاد اون کارو انجام میده اما بهم میگه که این کارو کردم ..

آره هر وقت من ناراحت میشم سریع میفهمه .. اولش دلیلش رو میپرسه و بسته به اون دلیل واکنش نشون میده ..
تو بعضی موارد آرومم میکنه و خیلی حضورش تاثیر داره .. اما تو یه سری موارد دیگه خودشم سرد و ناراحت میشه و بدتر دعوامون میشه ..