-
پرخاشگري بيش از حد من (به اخلاقیات من احترام نمی گذارد)
سلام. لطفا کمکم کنید دختری هستم جوان با موقعیت خانوادگی بسیار جوب دانشجو و به گفته اطرافیان بسیار زیبا !!!مدتی است که در دوران عقد به سر میبرم.کسی که در حال حاضر همسرش هستم مدت دو سال میشناختم و خیلی دوست داشتم با علاقه بسیار زیاد ازدواج کردم علاقه من به حدب بود که حتی یک لحظه بدون او نمی تونستم زندگی کنم و او هم احساسی متقابل و حتی بیشتر به من داشت.اما الان با گدشت مدت دو ماه از عقد مدام با همسرم درگیر هستم احساس میکنم که او از من تبعیت ندارد احساس میکنم او به اخلاقیات من احترام نمی گذارد و هر بار با توهین با او درگیر میشم در مقابل همسرم با خونسردی کامل از من معذرت خواهی میکند اما در تنهایی خود میدانم که به خاطر رفتار من ناراحت میشود اما حتی در هر بار درگیری من با وجود توهین من او حتی کوچکترین حرفی به من نمیزند.من او را دوست دارم اما میدانم که با این رفتارم او را هر روز از خود دورتر میکنم اما هر دفعه که سعی به خونسردی دارم باز هم اوضاع را خراب میکنم.مستاصل شده ام کمکم کنید!!!!!!!!!!!!!!:325::325::325::325::325::32 5::325::325:
-
کمک
سلام. لطفا کمکم کنید دختری هستم جوان با موقعیت خانوادگی بسیار جوب دانشجو و به گفته اطرافیان بسیار زیبا !!!مدتی است که در دوران عقد به سر میبرم.کسی که در حال حاضر همسرش هستم مدت دو سال میشناختم و خیلی دوست داشتم با علاقه بسیار زیاد ازدواج کردم علاقه من به حدب بود که حتی یک لحظه بدون او نمی تونستم زندگی کنم و او هم احساسی متقابل و حتی بیشتر به من داشت.اما الان با گدشت مدت دو ماه از عقد مدام با همسرم درگیر هستم احساس میکنم که او از من تبعیت ندارد احساس میکنم او به اخلاقیات من احترام نمی گذارد و هر بار با توهین با او درگیر میشم در مقابل همسرم با خونسردی کامل از من معذرت خواهی میکند اما در تنهایی خود میدانم که به خاطر رفتار من ناراحت میشود اما حتی در هر بار درگیری من با وجود توهین من او حتی کوچکترین حرفی به من نمیزند.من او را دوست دارم اما میدانم که با این رفتارم او را هر روز از خود دورتر میکنم اما هر دفعه که سعی به خونسردی دارم باز هم اوضاع را خراب میکنم.مستاصل شده ام کمکم کنید
-
RE: کمک
سلام
آخه خواهر عزیز ،آدم به کسی که دوستش داره و عاشقشه توهین میکنه!؟
بهتر از همه خودتون میتونید مسئله رو ریشه یابی کنید.
اول باید دلیل بحث هاتون رو روشن کنید.
دوم دلیل پرخاشگریتون رو.
حدس میزنم به دلیل ویژگی هایی که دارین کمی دچار غرور هستید!
جالبه که فرمودید " او از من تبعیت نمیکند"! دقت کنید ایشون همسر شماست نه غلام حلقه به گوش!
ضمنا عنوان مناسبی برای تاپیکتون انتخاب کنید که گویای مشکل و مسئله شما باشه.
-
RE: کمک
در ادامه...مثال .1من به اراستگی ظاهر بسیار اهمیت میرهم اما همسر من این موضوع را در حد معمول رعایت میکند2.من عادت به حرف زدن با همه کس را ندارم_برحسب موقیت خانوادگی_اما همسر من با همه کس صمیمی و راحت است.این موضوعت به حدی حاد شده است که حساس میکنم او در حد من نبوده است و این ازدواج از اساس اشتباه بوده است و چندین بار هم به زبان اوردم و باعث ناراحتی بیش از حد او شده ام و فراتر از ان این افکار باعث شده است که مدام او را وادار میکنم که با من ملاقاتی نداشته باشد .
-
RE: کمک
نقل قول:
در ادامه...مثال .1من به اراستگی ظاهر بسیار اهمیت میرهم اما همسر من این موضوع را در حد معمول رعایت میکند2.من عادت به حرف زدن با همه کس را ندارم_برحسب موقیت خانوادگی_اما همسر من با همه کس صمیمی و راحت است.این موضوعت به حدی حاد شده است که احساس میکنم او در حد من نبوده است و این ازدواج از اساس اشتباه بوده است و چندین بار هم به زبان اوردم و باعث ناراحتی بیش از حد او شده ام و فراتر از ان این افکار باعث شده است که مدام او را وادار میکنم که با من ملاقاتی نداشته باشد .
عذر میخوام. اما حرفهای شما من رو یاد دختران درباری و مثلا دوره قاجار میندازه!
افرادی که حس میکنند از برتری نژادی برخوردارند!
هیچکس به واسطه خانواده و اصل و نسبش از دیگری برتر نیست...
کمی در افکار خود تجدید نظر کنید!
-
پرخاشگری بیش از حد...
خواهش میکنم منو راهنمایی کنید.چون به علت تکرار رفتارهایم همسرم با ناراحتی از من خداحافظی کرد و برای چند روز به شهر دیگری رفت.(البته با وجود توهین های من در لحظه اخر با هدیه کوچکی از من اجازه رفتن خواست اما بازهم .....و در اخرین لحظات اشک او ر به عنون یک مرد دیدم )تکرار میکنم به عنوان یک مرد....
راه تجدید نظر در افکار خود را نمیابم.......تلاش میکنم اما باز هم رفتار بد تکرار میشود...:302:
این موضوعات باعث شده با او در هیچ مهمانی حاضر نشوم و همسرم به خاطر این موضوع مورد شماتت خانواده و اطرافیانش قرار گرفته است
خواهش میکنم راهنمایی کنید....
-
RE: پرخاشگري بيش از حد من (به اخلاقیات من احترام نمی گذارد)
پیشاپیش خیلی عذر میخوام که میخوام باهاتون رک صحبت کنم و این نظر شخصی منه ؛
شما باید بتونی طرف مقابلت رو همونطور که هست بپذیری و دوست داشته باشی
هیچکسی کامل نیست
نه سردی و گوشه گیری شما از روابط اجتماعی یک حسن محسوب میشه نه اجتماع طلبی بیش از حد شوهرتون بلکه هردو در حد معقولی خودتون هستید و با تمام ویژگی هایی که دارید !
اینکه چه کسی در حد چه کسی هست رو اخلاق و منش دو طرف تعیین میکنه نه این مسائل خرده و کوچیک که بیشتر حتی باعث میشه من و هر فرد دیگری در درجه اول فکر کنیم که حیف اون آقا نه شما ... !
شوهرتون وظیفه نداره از شما تبعیت کنه چرا احساس میکنید چون شما خوشتون نمیاد از روابط اجتماعی ، باید ایشون رو هم طرد کنید و سعی کنید مثل خودتون در بیارین ؟ اگه این هیچ اشکالی نداره پس چطوره ایشون هم بگن شما ازشون تبعیت نمیکنید و بخاطر روابط اجتماعی ضعیفتون و اینکه احتمالا جوری رفتار میکنید در جمع که دیگران برداشت میکنند شما خودتونو میگیرید و همین مورد باعث میشه برای ایشون مشکلاتی پدید بیاد بخاطر اینکه همسرش در مقابل کسانی که ایشون براشون احترام قائله و خوش برخورد اینطور سرد و جدی برخورد میکنه ... خودتونو واسه یه لحظه هم که شده بذارید جای ایشون و دنیا رو فقط از دید چشمای خودتون نبینید !
دو نفر برای اینکه رابطه ی خوبی رو شروع و ادامه دار کنند در درجه اول باید بتونند توازن خوبی ایجاد کنند ، من میبینم که شوهر شما سعی در ایجاد این توازن داره و با وجود اینکه مرد این رابطه ست ولی از غرورش میگذره برای حفظ رابطه و عدم دعوا چون دوستتون داره ( نه اینکه شما رو از خودش سر بدونه !!! ) ولی شما خیر ، برای شما غرورتون از حفظ رابطه با کسی که حداقل پیش خودتون ادعا میکنین دوستش دارین هم مهم تره !
پس با این وجود میشه به من بگین بنظر شما اینطوری میشه ادعا کرد که من همسرم رو دوست دارم ؟ آیا این دوست داشتن واقعیه ؟!
بشینید پیش خودتون فکر کنید و از روی تک تک حرکات اشتباهتون حرف های بدتون نت برداری کنید روی کاغذ ، و بعد به دنبال علت تک تکشون در درون خودتون بگردید . ببینید آیا علل قانع کننده و منطقی ای پیدا میکنید ؟ نه صرفا علل نژادپرستانه یا خودخواهانه ای مثل سر بودن و اینکه من از فلان رفتارش خوشم نمیاد پس حق داشتم ، بلکه آیا از دید اجتماع و دیگران حرکات یا ویژگی های شوهرم ناپسند هستند که باعث چنین عکس العملی از جانب من شد ؟
اگه خودتون نتونستید به جوابی برسید لطف کنین چیزهایی که نت برداری کردین رو در تاپیک ذکر کنین
باز هم تاکید میکنم نظرات من نظرات شخصی هستند نه حرفه ای .
موفق باشید و به امید اینکه بتونین به توازن در رابطه با همسرتون برسید :72::72:
-
RE: پرخاشگري بيش از حد من (به اخلاقیات من احترام نمی گذارد)
درسته که من کامل نیستم اما اون هم با خوب بودن زیاد بر این موضوع صحه میگذاره.دیشب رفته و الان خیلی راحت انگار که من دعوا نکردم میگه بیام دنبالت بریم عروسی و خیلی راحت درباره ماسم امشب و رفتن من و پوشش و ضاهر من حرف میزنه(با عشق کامل)انگار نه انگار که من دعوا کردم و دوست ندارم بیام/ من از رفتارهاش خسته شدم راهی ندارم دارم نابود میشم هر کسی جای من بود الان بهترین لحظات عمرشو سپری می کرد اما من حتی دوست ندارم از خواب بیدار شم فکر میکنم راهی جز جدایی ندارم لطفا راهنماییم کنید؟؟
اخلاقیات همسر من/ 1.بسیار مهربان با همه 2.متعصب در صورتی که من در دوران مجردی بسیار راحت بودم(از نظر پوشش)اما شوهر من من را وادار به حجاب بیشتر میکند حجاب بیشتر نه حجاب کامل و این موضوع بسیار باعث رنجش من در جامعه و محیط دانشگاه و حتی مهمانی ها میشود.3.دائم با وجود لباس های فراوان به دلیل بی حوصلگی لباس های تکراری به تن می کند با ایشون می گویم همه الان چشمشون به توست اما گوشش بدهکار نیست.4.من و همسرم افرادی بسیار موفق در محیط دانشگاه هستیم و همین موضوع باعث دعوای هر روز ما شده است او به علت با محبت بودن سعی دارد به همه در درس کمک ند و این به نظر من بیش از حد شده است هر زمان هم به او می گویم به من چشم می گوید اما در خفا کارش را انجام میدهد5.زمانی که من برای او خود را اراسته میکنم او حتی متوجه تغییرات من نمیشود چون از لحاظ او اراسته شدن در بیرون از منزل اصلا صحیح نیست این را میگوید اما به دنبال ان وسایلی را برای من خریداری می کنه که برای استفاده بیرون از منزل مناسب است.
خواهش می کنم خانمها و اقایان به من کمک کنن!!!!! اقایان بر حسب شناخت اخلاقیات اقایان و خانمها براساس رو حیات خانمها:303::303::303::303::303:
6.او الان مال من است(این را به جرات می گویم)اما دارای زمینه هایی است(براساس محیط خانواده اش)که هر لحظه ممکن است کاری برای مادر و مخصوصا خواهرش (دختری متاهل و هم سن من)انجام بدهد که باعث رنجش بیش از حد من بشود.البته اگر هم کاری انجام دهد درر از چشم من است به خاطر اینکه من ناراحت نشوم(مثلا در دفعات قبل هنگام خرید هدیه(طلا)برای من مقدار نصف هدیه من برای خواهر خود هم طلا خریده بود فقط به این علت که خواهر ایشون رگ خاب اون را به طور کامل در دست دارد و راحت او رامتقاعد به هر کاری می کندیا در موردی تلفن همراه بسیار گران قیمت خود را به طور مجانی به او داد در حالی که به گفت اگه می خواهی برای تو در غیر اینصورت برای خواهرم.استفاده از این کلمات که اگر میخواهی واسه تو اگر نه واسه خواهرم تا چند هفته باعث رنج و عذاب من بود. خواهش میکنم اقایون به من کمک کنن تا اخلاق یه مرد و روش نرم کردن ائو را بیاموزم اگر این کار را نکنم با توجه به وضع مال خوب همسرم همه دارایی خود را صرف دیگران میکند فقط به دلیل اینکه خواهر او گناه دارد تکرار میکنم فقط به دلیل گناه داشتن چون او زن است
تو رو خدا هر چقدر فال میگیرم جوابی مبنی بر عدم خوشبختی من با همسرم دریافت میکنم .یعنی درست است؟؟؟؟راهنمایی کنید.لطفا لطفا
-
RE: پرخاشگري بيش از حد من (به اخلاقیات من احترام نمی گذارد)
یه چیزی رو از روی حرف هاتون در مورد شما حدس زدم و اینکه آدم هیجان طلبی هستید درسته ؟ ینی دوست دارین طرف مقابلتون ماجراجو و هیجانی باشه و تحمل آرامش دائم توی رابطه رو ندارید . همین مورد اگه صحت داشته باشه خودش بصورت ناخودآگاه باعث میشه زود سر چیزای کوچیک جوش بیارید چون درونا تمایل به ایجاد بحث و دعوا و بعد آشتی که به سختی حاصل بشه دارین . بنظرم شما آدم دراماتیکی هستید و همین شرایطو براتون سخت کرده .
شما دوست دارین وقتی دعوا و سروصدا رو شروع میکنین شوهرتونم همراهی تون کنه تا به تنهایی مقصر شناخته نشین و یه جورایی بعد اتمام دعوا از خودتون راضی باشین ، اما شوهر شما مث شما فکر نمیکنه نظر اون اینه که اگه اونم بخواد همگام با شما اوج بگیره بدتر میشه و بهتره سکوت کنه تا خودتون آروم شین .
قضیه اینقدر کوچیک و ساده ست که من خنده م میگیره که شما به همین راحتی حرف از جدایی میزنین انگار نه انگار موقعی که داشتین سند ازدواجو امضا میکردین درواقع داشتین چه تعهدی میدادین !
ببینید اگه با بعضی اخلاقیات ایشون مشکل دارین پیشنهاد میکنم حتما حتما دونفری حضوری برین پیش یه مشاور تا اون هم مشکلاتو ریشه یابی کنه و هم به هردوتون ایراد های واقعی تونو تو رابطه و راه حلش رو گوشزد کنه . اینطوری نمیشه که یه طرفه به قاضی رفت و ایشون رو به علت ملایمت و مهربونی مقصر کرد باید حرف های ایشون رو هم شنید !
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
در مورد ویژگی های ایشون قبول دارم یه سری ش رو باید با حرف و صحبت منطقی و به دور از پرخاش متقاعدشون کرد مثل همین که گفتین دوست دارین آراسته باشن و زیاد به همکلاسی ها آموزش ندن ، اما در مورد حجاب خودم به عنوان یه دختر فکر میکنم درست باشه یه دختر بعد ازدواج تا حدی پوشش مناسب تری نسبت به قبل خودش داشته باشه و به قول معروف وقار زنونه پیدا کنه :305:
در مورد خانواده ش ، حساسیتتون یه مقداری بی مورده ، اونا خانواده و همخون اش هستند و قرار نیست بهشون پشت کنه بعد ازدواج و سردتر بشه ، این مفهوم ازدواج نیست !
خود شما عادت های قبل ازدواجتونو نسبت به رفتارتون با خانواده تون عوض کردین ؟
دور کردن شوهرتون از خانواده ش نسبت به خوی و خلق قبلیش و نوع محبتی که از قبل نسبت بهشون داشته بنظرم فقط کدورت ایجاد میکنه و اونها هم میفهمن که اون بعد ازدواج چنین تغییر سنگینی کرده و دلیلش رو هم بدون شک زنش میدونن .
اگه بخوام رک باشم و صادقانه بگم شما موقعی که تصمیم به ازدواج گرفتین هنوز از نظر روحی و فکری آماده برای پذیرش چنین مسئولیتی نبودین و عجله کردین . و البته این مورد چندان عجیب نیست اکثر دخترا تو جامعه ی ما وقتی هنوز آمادگی فکری ندارن به دلایل متعددی دست به ازدواج میزنن و بعد مشکلاتی پدید میان که مسلما برای کسی که در زمان درست خودش ازدواج کرده پیش نمیاد .
ولی این به این معنی نیست که به این راحتی پیوند ازدواجتونو بخواین بهم بزنین ، در درجه اول خواهش میکنم حتما حتما دونفری برین پیش یه مشاور خوب ، مطمئنم اگه اینو به ایشون پیشنهاد بدین خودشونم با خوشحالی استقبال میکنن چون سعی زیادی دارن در برطرف کردن مشکلات رابطه تون .
موفق باشین :72:
~~~~~~~~~~~~~~
جدی چیزی به اسم فال اینقدر رو آینده و تصمیم شما راجع به زندگی تون تاثیر میذاره ؟ نه واقعا ؟!
-
RE: پرخاشگري بيش از حد من (به اخلاقیات من احترام نمی گذارد)
نقل قول:
هر چقدر فال میگیرم جوابی مبنی بر عدم خوشبختی من با همسرم دریافت میکنم .یعنی درست است؟؟؟؟راهنمایی کنید
:163::163::163:
زندگی خودتون را با چند تا حرف الکی و بی پایه و اساس یه فالگیر که مطمنا هیچوقت خیر شما را نمیخواد خراب نکنید و قدر داشته هاتون را بدونید
-
RE: پرخاشگري بيش از حد من (به اخلاقیات من احترام نمی گذارد)
من مستاصل شده ام با اینکه در استانه شغلی هستم که کار مشاوره رو بر عهده دارم اما در زندگی خود مانده ام اگه می تونستم شوهرمو به مشاوره متقاعد کنم اینقدر الان در عذاب نبودم.شوهر من میگه من تو رو دوست داشتم دوست دارم و خواهم داشت با همین رفتار نیاز به مشاوره نیست.اون الان با ابن ذهن اشفته من اصرار به رفتن به مهمانی داره.ناگار نه انگار که من شب و روزم یکی شده.به نظر شما باید با همسرم به مهمانی برم؟؟به نظر شما ایراد از منه؟؟؟من سخت گیرم؟؟؟ شوهرم سخت گیره؟؟شوهرم بسیار خوب است؟؟
یه حرفی میخوام بزنم نمی دونم در رفتار من تاثیر گذار بوده یا نه لطفا راهنمایی کنید؟زمانی که من می خواستم ازدواج کنم با توجه به موقعیت اجتماعی و مالی خانواده ام و تک دختر بودنم وضعیت ظاهرم خانواده من به ازدواج من تا حدودی راضی نبودن اما همسر من چندین سال تمام قریب به بیست بار به خواستگاری من امد و با وجود اینکه همسر من امکانات لازم و حتی بیشتر از حد معمول رو هم داشت به تمام خواسته های من وخانواده ام در ظرف مدت چند هفته جامه عمل پوشاند و در مورد هر چیزی که در یک ازدواج رسم بود بهترین رو برای من انجام داد(با توجه به اینکه ازدواج ومراسم من کاملا سنتی برگزار شد و در حد کمال) و بالا خره این محرمیت رسمی شد.اما قبل از ازدواج تقریبا اطرافیان من(همکلاسی ها و کسانی که دارای رابطه خانوادگی با ما بودن و دارای فرزند پسرو سایر خواستگاران من)از موضوع خواستگاریهمسرم مطلع ببودن و هر کدام به نحوی سعی بر تخریب او میگذاشتن و...... الان که مدتی در درگیری هستم با خود فکر میکنم نکنداون ادما درست گفتن و با این ذهنیت به سراغ همسرم میروم و.... تا اینکه هفته پیش یکی از همین انسانه به من گفت تو رو میبینم و احساس میکنم از انتخابت پشیمون شدی اخه تو رو با روحیه خراب میبینم دیدی اشتباه کردی این حرفا و خونسردی همسرم وتکرار دوباره انها توشط همسرم این تفکر رو در من ایجاد کرده است که بله من بدبخت شدم و همه راست می گویند.نظر شما چیست؟؟
-
RE: پرخاشگري بيش از حد من (به اخلاقیات من احترام نمی گذارد)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نارگیس
علاقه من به حدی بود که حتی یک لحظه بدون او نمی تونستم زندگی کنم
به این مساله ای که شما بیان کردی ، نمی گویند علاقه
می گویند وابستگی ، که تبدیل میشه به آفت زندگی و به زودی زندگی ات را در سراشیبی فروپاشی سوق خواهد داد
نارگیس گرامی ، با تمام نکات مثبت و برجسته ای که از خودتون و موقعیتتون در پست هاتون بیان نمودید ، متاسفانه باید بگیم ، با توجه به قابلیت های بی نظیرتون ،راهی که می روید به راهرو های انتظار ختم می شود
-
RE: پرخاشگري بيش از حد من (به اخلاقیات من احترام نمی گذارد)
سلام بابا اعضا محترم یه کم ما تازه وارد ها رو تحویل بگیرید من از شما تقاضای مشورت کردم اما.......شما نیستین:302::302:
دوست گرامی بالهای صداقت .حق با شماست جالب اینجا ست که من و همسرم در حال گذراندن دوره کار اموزی وکالت پایه یک دادگستری هستیم اما از پس زندگی خودم بر نمیام این خیلی باعث تاسف !!!!
این به قول شما وابستگی الان عشق شده الان شده شریک زندگی .یعنی من به اشتباه ازدواج کردم؟؟؟نظر شما اینه؟؟؟
الان راهکار شما چیه؟؟
بالهای صداقت. دوست گرامی
صحبت های شما من را تکان داد !
لطفا راهنمایی کنید ؟
یعنی سرنوشت من جدایی ست؟
یعنی عشق نبوده فقط وابستگی بوده است؟؟:302::302:
-
RE: پرخاشگري بيش از حد من (به اخلاقیات من احترام نمی گذارد)
شما چرا پیش فرض ذهنی تون ، پاک کردن صورت مساله هست ؟
دارم بهتون می گویم با اینکه خیلی ویژگی های مثبت از نظر خانواگی و طبقاتی و کاری و .... دارید اما نه تنها از این قابلیت ها در مسیر درست استفاده نمی کنید بلکه به نادرست دارید با تکیه بر این نکات مثبت زندگی تون را در سراشیبی سقوط می اندازید
مگه من چقدر شما یا همسرتون رو می شناسم که بخواهم قضاوت کنم و بگویم طلاق بگیرید یا ادامه دهید ؟
>>> این شما هستی که باید خودت بسنجی که آیا می خواهی و تمایل داری برای داشتن یک زندگی خوب تلاش بکنی یا نه
>>> این شما هستی که می دانی آیا توانایی بدست گرفتن عنان زندگی و سرنوشتتون را دارید یا نه
>>> و در نهایت این شما هستید که تصمیم می گیرید و تبعات اون تصمیم رو نیز متقبل می شوید
-
RE: پرخاشگري بيش از حد من (به اخلاقیات من احترام نمی گذارد)
دوست موفق من سلام!
شما یه ایست ذهنی بزرگ لازم داری!
یک لحظه به تمام نارگیس های کوچولویی که در درونت هستند و مدام بهت یاد اوری می کنند که تو زیبایی، که تو خیلی موفقی، که تو از خانواده سرشناسی هستی، که همسرت زیادی مهربونه، که این ازدواج اشتباه بوده، که همسرت اصلا به آنچه که تو اخلاقیات خودت می نامی احترام نمی ذاره و... ایست بده بگو ساکت!!!:324:
حالا دوباره قطعات مختلف شخصیتت رو بذار کنار هم، فارغ از اینکه موفقی و زیبایی و .... دیگه چی هستی؟ ببین اون نارگیس واقعی که تو این همهمه ها صداش به هیچ جا نمی رسه چی میگه؟ چی دوست داره؟ چرا دوست داره؟
چون خودت بهتر از من میدونی که ما اگه برای علاقه مون و یا میلمون به یک جیز دلیلی نداشته باشیم اون هم از نوع منطقیش، برامون دردسر زا میشه!
در این راه یک مشاور متعهد و دلسوز و با تجربه می تونه خیلی کمک کننده باشه!
این شتاب زدگی که شما بهش دچار هستید باعث میشه که در شناخت خودتون و احساساتتون دچار اشتباه بشوید
خطا های شناختی و نهایتا تصمیماتی که نیاز به تامل بیشتری داشتند
اون وقت عادت و وابستگی که شما داشتید به دیدار هر روزه همیسرتون میشه "عشق" و در گذر زمان این" عشق" تبدیل میشه به ملغمه ای از احساسات ناشناخته بر امده از علل ناشناخته ای که شما رو به سویی میبره که عادی بودن سرو وضع همسرتون میشه معضل! حس نوع دوستی ایشون (البته اینکه بیش از حد هستش حق با شماست اما ماهیتا این ویژگی ایرادی محسوب نمیشه) میشه یک مسئله آزار دهنده!
یک دختر موفق و تحصیل کرده با خانواده آنچنانی که برای تصمیم گیری به فال متوسل میشه!
فکر میکنم این لینک به دردت بخوره:
ناسازگاری های شناختی و تعارض های ما
به هر حال من فکر میکنم که شما به یک تجدید نظر کلی نیاز داری، در کمال آرامش و به دور از هیاهو و فارغ از تمرکز بیش از حدی که روی رفتار همسرت و یافتن راهی برای به تبعیت در آوردن او از خودت داری، به خودت بپرداز و خودت رو بشناس! وقتی ذهن و منطق و احساست همگی با هم کوک شدند، خودت خیلی راحت می تونی تصمیم درست رو در مورد زندگیت بگیری
-
RE: پرخاشگري بيش از حد من (به اخلاقیات من احترام نمی گذارد)
ادوست گرامی.دانوب
ایست گفتن به چیزهایی که قریب به بیست و چند ساله در من وجود داشته؟؟؟؟؟
خیلی دشواره!
امشب به همسرم مهمانی رفتم او بسیار به من محبت کرد به قول معروف سنگ تموم گذاشت من خوشحال بودم اما ته دلم ناراحت بود ناراحتی دعوا های گذشته نااحتی دعوا های احتمال اینده ناراحتی.......................
همسرم این همه خود را خونسرد نشون میده این همه به من محبت میکنه اما دل من ازرده ست
دانوب دوست عزیزم
منظور شما از شتاب زدگی چیست؟
منظور شما از عادت و وابستگی چیست؟
-
RE: پرخاشگري بيش از حد من (به اخلاقیات من احترام نمی گذارد)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نارگیس
ایست گفتن به چیزهایی که قریب به بیست و چند ساله در من وجود داشته؟؟؟؟؟
خیلی دشواره!
من کاملا با نظر دانوب موافقم ، چرا مگه شما بالای 40 سالتون هست که قریب به بیست و چند سال این اخلاقیات در شما وجود داشته باشه ؟ شخصیت فرد در نوجوانی شکل خودشو تا به حدی میگیره ولی به این معنی نیست که تغییر ناپذیر باشه ! پس اینهمه آدم دیگه که مشکلات اساسی تر از شما دارن چطور میرن پیش روانشناس و مشکلات و اختلالات شخصیتی/رفتاری خودشونو حل میکنن و میشن یه آدم دیگه ؟ :rolleyes:
شما اگه بخواین و باور کنین نیاز به تغییر رو در خودتون ، موفق به تغییرش هم میشین عزیزم
اما سوال اینجاست که آیا خودتون چنین چیزی رو قبول دارین و میخواین ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نارگیس
امشب به همسرم مهمانی رفتم او بسیار به من محبت کرد به قول معروف سنگ تموم گذاشت من خوشحال بودم اما ته دلم ناراحت بود ناراحتی دعوا های گذشته نااحتی دعوا های احتمال اینده ناراحتی.......................
همسرم این همه خود را خونسرد نشون میده این همه به من محبت میکنه اما دل من ازرده ست
دعواهای گذشته ... دعوا و جدال یه چیز دوطرفه هست من درک نمیکنم چطور چیزی رو که یه طرفه از جانب خودتون بوده رو دعوا می نامین و بعد هم جای خودتون از ایشون دلخورین !
بنظرم شما به وقت حتی کوچک ترین مشکلات از همه زمین و زمان و دنیا گله دارین جز خودتون
و بنظرم اگه بخواد اینجوری پیش بره حرف زدن بنده و سایر دوستان هیچ فایده ای نداره چون شما فقط دوست دارین یکی بیاد و تاییدتون کنه و بگه این کارتون درست بوده اون کارتون حق با شما بوده و شما اشتباه کردین چنین انتخابی کردین و دارین حیف میشین و ... ! :D
اولین قدم ، فهم و درک و پذیرش اشتباهات خودمونه
بهرحال امیدوارم این موضوع هرطوری هست با خوبی و خوشی و سازش برطرف شه من یکی که کم آوردم :D
-
RE: پرخاشگري بيش از حد من (به اخلاقیات من احترام نمی گذارد)
مجددا سلام
قبلا هم گفتم شما تعریف درستی از واژه همسر ندارید!
مثلا از واژه های "تبعیت" ، "مال من است" ، "نرم کردن" و ... استفاده کردید.
ایشون شریک زندگی شماست.دقت کنید، "شریک"... 50-50! ایشون کارمند،مستخدم،نوکر و پایین دست شما نیست که تابعیت محض از شما داشته باشه!
اون هم یه آدمه و واسه خودش فکر و ایدئولوژی و شخصیت و غرور داره...
شما میخوای همه این ها رو از اون بگیری!؟
به نظرم به چنتا نکته توی رفتارها و زندگیتون بیشتر فکر کنید و روی اونها کار کنید:
قرار نیست هر چی که شما بخوای دقیقا همون بشه!
آرام باشید،صبور باشد، گفت و گو کنید، گذشت داشته باشید،به نظراتش احترام بذارید،تا به تفاهم برسید!!
بدترین چیز واسه یه مرد اینه که اون حس مردونگی و غرورش رو ازش بگیری و مثل یه آدم بیخاصیت باهاش رفتار کنید!!
به همسرتون احترام بذارید! بهش پر و بال و قدرت بدید! بهش اعتماد کنید! طوری که واقعا احساس کنه تکیه گاه شماست!
{آستانه صبر و تحمل افراد متفاوته ولی به هر حال یه جا شاید تموم بشه! توهین ها و جسارتها و بدرفتاریهای شما برای خیلی از آقایون شاید یک ثانیه هم قابل تحمل نباشه ، پس ببینید چقدر همسرتون دوستتون داره و داره صبوری میکنه ...ولی...ولی بترسید از روزی که آستانه تحملش تموم بشه....! }
به خدا با هر بار بی احترامی و شکستن غرورش یه قدم به پرتگاه زندگی مشترکتون نزدیک تر میشید!
درضمن حرفای خاله زنکی دیگران،فالگیری و کف بینی و ... رو همه رو بریزید توی سطل زباله!
درباره تغییر هم،قرار نیست شما کامل تغییر کنید ولی به نظر من بد نیست گاهی یه چیزایی رو تجربه کنید!!
مثلا یه روز لباسهای خیلی معمولی بپوشید و برید پایین شهر توی یه جیگرکی یا ساندویچی یه چیزی نوش جان کنید!
گهگاهی از خط واحد استفاده کنید!
یه روز برید پارک یه زیرانداز و یه فلاسک چای و چنتا ساندویچ کتلت از خونه ببرید بشینید وسط چمنها بخورید!!
یه صبح زود برید توی صف نون سنگک بایستید!
گاهی برای صدا کردنه هم و حرف زدن از واژه های کوچه بازاری استفاده کنید!!
بعضی اوقات با لباسهای ساده و بدون آرایش به محل کار و درس برید!
خلاصه اینکه سعی کنید کمی از اون محیط لوکس و استریل زندگیتون فاصله بگیرید تا حس کمالگرایی و برتر بودن در شما فروکش کنه و تعدیل بشه!!
-
RE: پرخاشگري بيش از حد من (به اخلاقیات من احترام نمی گذارد)
دوست گرامیmehrdad_m
چگونه میشه به یه مرد این حس رو منتقل رد که احساس کنه تکیه گاه تام همسرشه؟؟به گونه ایی که بدون اون همسرش بی پناهه؟
طبق شناختی که من از شوهرم دارم با منتقل کردن این حس به اون نیمی از مشکلاتم حل میشه!
لطفا صریح و واضح راهنمایی بفرمایید؟ ممنون میشم
-
RE: پرخاشگري بيش از حد من (به اخلاقیات من احترام نمی گذارد)
سلام دوباره!
نمیشه نداریم!!!
اگر وضعیت موجود شما را آزار میده، اگه با اینکه همسرتون سنگ تموم میذارن شما هنوز هم از ته دل خوشحال نیستید، یعنی نیاز به تغییر هست... این تغییر اصلا هم کوچک نیست! آهسته و پیوسته اما نباید متوقف بشه.
ببین دوست من ما خودمون برای خودمون بهترین قاضی هستیم، جون آدم خودش رو که نمیتونه گول بزنه!!!
این راهکار به نظرم عملی میاد:
این بار که از کوره در رفتی... یا حتی کدورت های گذشته ای که شما رو آزرده خاطر کرده رو یادداشت کن چجوری؟
مثلاً:
دعوای چند روز پیش شما (مثال میزنم):
همسرم بدون خداحافظی رفت==> من پرخاش کردم بهش ==> به حرف من اهمیت نمیده وقتی میگم فلان کار را بکن/نکن==>....
این سیر رو کامل بنویس مسلما آخرش میرسی به یکی از ارزش هات (یا همون اخلاقیات شما) یه خط قرمز.
حالا ببین این ارزش چقدر منطقیه؟... چقدر با عرف جامعه ای که توش زندگی میکنی مطابقت میکنه؟، چقدر با آموزه های اخلاقی، دینی، و انسانی هماهنگه؟ یک کلام چقدر وجدانت از این بابت در آرامشه (برای همین میگم که ما نمی تونیم خودمون رو گول بزنیم.)
من توی نوشته هات صداقتی رو دیدم که قابل تحسینه... خیلی ها ممکنه برن پیش فالگیر ولی همه جا طوری وانمود کنند که اصلا! اینا همه خرافاته!
یا خیلی ها کاری که میکنن دقیقا اجبار دیگران به تبعیت از اون هاست (شخصیت های سلطه گری دارند) اما همیشه تو صحبت هاشون خودشون رو یک انسان دمکرات معرفی می کنند.
اما شما اینگونه نیستی، خیلی رک هستی قبول داری، این خیلی خوبه شما چند قدم جلوتری.
حالا برگردیم به اون لیست، اگر ارزشی که ازش صحبت کردیم منطقی و انسانی و وجدانی بود، کاملا حق با شماست!!! باید پای ارزشت وایستی، و ازش دفاع کنی، اما باز هم توجیهی برای پرخاش و تندخویی وجود نداره. یک گفتگوی منطقی حتی با کمک یک کارشناس حتی اگه ماه ها هم طول بکشه... بالاخره نتیجه میده و همسر شما/ دوست شما/ همکار شما/ فرزند شما.... نظر شما رو میپذیره و رفتاری که شما رو ازار میداد برطرف خواهد شد.
اما اگر نه، شما پیش خودت هم نتونستی توجیه کنی که (مثلاً) همسرم نباید با آدم هایی که به طبقه ما تعلق ندارند صحبت کنه. اون وقت نه تنها حق با شما نیست و نمیتونی از همسرت بخوای که به شما گوش کنه، بلکه باید یه فکری برای این طرز تفکر غلط و بیرون کردن اون از ذهنت هم بکنی.
این دقیقا همون تعارضیه که در لینکی در پست قبل برات گذاشتم:
مسلما شما هم میدونی و اعتقاد داری که خودپسندی و تکبر مذموم شده است، اما وقتی به خودت میرسی نه من با بعضی ها حتی صحبت هم نمیکنم... چرا؟
به نظرم شما باید در دو جبهه تلاش کنی:
1) یافتن ریشه اصلی پرخاش گری ات
2) سعی در شناخت بیشتر احساساتت، قرار دادن فیلتری برای آن ها که هر احساسا هر وقت دلش خواست شما رو به هر عملی نکشونه، و یافتن این تعارضات و بر طرف کردنشون.
امید وارم تونسته باشم کمکی بکنم:72:
-
RE: پرخاشگري بيش از حد من (به اخلاقیات من احترام نمی گذارد)
دوست گرامی من دانوب
ضمن تبریک روز عید
من فکر می کنم ریشه اصلی پرخاشکری من در چندین مورد است که یکی از انها این مورد است که >>>>>>
همسر من فردی است از استان کرمان از یکی از شهرهای بزرگ استان های کرمان که از نظر مالی در سطح بالایی هستن همسر من و خانواده اش هم به تبع شهر خود دارای وضعیت مالی خوبی هستند ایشون دارای خانواده ای سرشناس هستن که همگی کار تجارت پدر خود را دنبال میکنن و همسر من هم در کنار تحصیلات و کار مرتبط با تحصیلاتش کار پدر خود را دنبال میکند و ایشان و خانواده اش به گونه ای هستن که به قول معروف مال تو مال من ندارن .همه با هم تلاش میکنن و جدایی از هم ندارن و به شدت پشت هم هستن به گونه ای که به عنوان مثال اگر مالی داشته باشد اینکه به نام من باشد یا به نام خواهرش و برادرهایش هیچ تفاوتی نمی کند من فردی نیستم که بگم حتما باید مال من باشه اما رنجم از اینه که همسرم من رو با خواهر و برادر هایش یکی میداند او برای من تا الان به هیچ وجه کسری نگذاشته است اما در مقابل این رفتار ها رو انجام میدهد .من نمی گویم از روی علم و عمد است بلکه از روی عادت است و به دلیل همین عادت هر زمان که به او این موضوع را می گویم از نظر او ناراحتی من بی مورد است.این اولین ریشه پرخاشگری من است.لطفا راهنمایی بفرمایید؟؟
-
RE: پرخاشگري بيش از حد من (به اخلاقیات من احترام نمی گذارد)
يكم آرومتر دوست من
به نظرم شما خيلي از واقع نگري دور هستيد!
بهتره يه سري از تاپيك هاي اين جا رو بخونيد،ديدتون به زندگي متعادلتر ميشه
لطفا واسه ايجاد آرامش بين خود و همسرتون تلاش كنيد
حتي اگه خيلي هم عصباني شديد هيچوقت توهين و بي احترامي نكنيد كه حريم هاي بينتون از بين بره
-
RE: پرخاشگري بيش از حد من (به اخلاقیات من احترام نمی گذارد)
چرا هممه به من ایراد میگیرن ؟
چرا همه میگن تو تند میری؟
چرا همه منو مقصر میدونن؟
چرا همه همسر من رو فرشته می دونن من شیطان؟
اخه چرا چرا چرا؟
-
RE: پرخاشگري بيش از حد من (به اخلاقیات من احترام نمی گذارد)
سلام دوباره!
عید شما هم مبارک باشه دوست عزیز!
اولا که این دید رو اصلاح کن که همه شما رو مقصر میدونن و از این حرفا... نه این طور نیست، اولا که ما به همسر شما دست رسی نداریم، ثانیا من شخصا فکر می کنم بیش از 80% مشکلات اجتماعی ما میتونه با درایت خود ما حل بشه...
پس لطفا دل خور نشو:72:
نکته بعدی که باید بهت بگم اینه که این تاپیک در عرض دو روز به صفحه سوم رسیده و شما فورا به هر پست پاسخ میدید که البته نشانه پیگیری شما برای حل مشکلت هست، اما خیلی از راهکار های دوستان و از جمله خود من قابل تامل و تفکر هست و شاید مدتی طول بکشه که شما نتیجه اش رو ببینی اما فورا میای اینجا و... پس کمی صبر داشته باش صبر لازمه همه موفقیت هاست!!!
خب شما میگی که همسرتون تفاوت چندانی میان شما و خواهر و برادرش قائل نیست!!! خب حق میدم بهت که اذیت بشی... ولی به من بگو شما چقدر زن ایشون هستی؟ لطافت ظرافت و سیاست زنانه چقدر در رفتار شما مشهوده؟
بذار رو راست باشم مردی که با زنی رو به رو بشه که مدام بهش گوش زد کنه که با فلانی نگرد، چرا لباست مرتب نیست؟... کلا یک زن کنترل گر را بیشتر از اینکه همسر ببینه مادر، یا خانوم ناظم میدونه!!!
شما که خواهان تفاوتی چقدر تفاوت ایجاد کردی؟
چقدر معشوقه همسرت هستی؟
چقدر وانمود می کنی که نیاز به تکیه گاهی مثل ایشون داری؟
چند بار تا حالا بهش اجازه دادی اشتباه کنه و خراب کاری هاش رو خودش جمع و جور کنه؟
شما کلا چقدر به این اعتقاد داری که مرد در کشاکش دهر سنگ زیرین آسیابه؟
چقدر به تفاوت ها و مزیت های زن بودن توجه میکنی؟
این فرمول کلیه روابط زناشوییه: هرگز در مقابل همسرتون حساسیتی نسبت به خانوادش نشون ندید!
اون وقت شما راست میری میگی "چرا این کار رو برای خواهرت کردی؟"؟
مسلما نتیجه نمی گیری.:305:
میتونی در این مورد تقاضات رو مثل یک سوال مطرح کنی: مثلا بگی در تجارت خانوادگی شما در امد چگونه تقسیم میشه؟ بعد میتونی کلی دلیل و منطق بیاری که برای حفظ دوام روابط خانوادگی برای جلوگیری از هر گونه کدروت و اینکه کسی حرف فرو خورده ای نداشته باشه، بهتره سرو سامانی به این اوضاع داده بشه و هر کسی بدونه در برابر زحماتش نتیجه شایسته اش رو دریافت میکنه. اینکه وجود یک اساس نامه از اجزای جدا ناشدنیه یک تجارت موفق و رو به رشده. و تمام!!! دیگه هی پاپیچ نشی که چرا به حرفم گوش ندادی چرا؟ چرا؟ چرا؟
نیازهات رو به عنوان یک زن بیان کن، بگو می خوای به عنوان همسرش براش جایگاه ویژه تری داشته باشی، اصلا مستقیما به رفتارش با خانوادش اشاره نکن، بگو دوست داری حتی شده یک جوراب رو فقط بخاطر تو و به نیت تو خریده باشه (البته من از این نظر مشکلی در رفتار همسرت نمی بینم، به زعم خودت ایشون در این مورد برای شما سنگ تمام گذاشته) و البته به حرف ها و دلایل ایشون توجه کن مسلما هم ایشون دلایلی برای کارهاشون دارند. بگو چرا فکر میکنه ناراحتی شما بی مورده؟
به تک تک صحبت های ایشون گوش کن و توجه داشته باش، یک مکالمه سالم و آرام آن هم از موضع صلح و به قصد اصلاح حتما جواب میده.
باید دقت داشته باشی که تمام این صحبت ها باید با حسن نیت کامل بیان بشه.
-
RE: پرخاشگري بيش از حد من (به اخلاقیات من احترام نمی گذارد)
سلام
با توجه به صحبت های دوست گرامی دانوب در مورد <سیاست ها وظرافت های زنانه> وفکر کردن راجع به این موضوع متوجه شدم با توجه به شناختی که از همسرم دارم می توانم او را بیشتر عاشق خود کنم اما خواهش من از دوستان این است که مثال ها و اشکالی از این سیاست ها رو به من یاد بدن
بانوان متاهل یا غیر متاهلی که در این تالار حضور دارن و همچنین برادر های بزرگوارم
تا الان همراهی شما با من و حضور در این تالار بسیار باعث ارامش من شده
لطفا در این مورد هم مرا راهنمایی بفرمایید
-
RE: پرخاشگري بيش از حد من (به اخلاقیات من احترام نمی گذارد)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نارگیس
دوست گرامیmehrdad_m
چگونه میشه به یه مرد این حس رو منتقل رد که احساس کنه تکیه گاه تام همسرشه؟؟به گونه ایی که بدون اون همسرش بی پناهه؟
طبق شناختی که من از شوهرم دارم با منتقل کردن این حس به اون نیمی از مشکلاتم حل میشه!
لطفا صریح و واضح راهنمایی بفرمایید؟ ممنون میشم
ببینید این مسئله ای شخصی هست و بستگی به روحیات طرف داره ولی نکات کوچیکی توی رفتار هست و به ذهنم میرسه رو میگم...
-مثلا الان که توی دوران عقد هستید اگه میخواید تنها جایی برید یه زنگ یا اس به شوهرتون بزنید و کسب اجازه کنید.
-اگر قرار هست تصمیم خاصی رو بگیرید حتما با ایشون مشورت کنید.
-یا حتی اگه جواب و راه حل بعضی مشکلات پیش اومده رو میدونید باز هم مثل گرهی که فقط به دست شوهرتون باز میشه به ایشون مراجعه کنید و کمک بخواید.
-به هیچ عنوان بهش بی احترامی نکنید.غرورش رو از بین نبرید!
-هرگز و هرگز و هرگز با مرد دیگه ای مقایسش نکنید!
-توی جمع که هستید به هیچ عنوان باهاش بحث و کل کل و شوخی نکنید!و مثلا موقع صدا زدنش به جای اینکه بگید سعید، یه "آقا" هم اولش بذارید! آقا سعید!
-بحثهای مالی با ایشون نکنید و دم از استقلال مالی و حساب شخصیتون نزنید.
-یا مثلا بیرون که میرید هرگز دست به جیب نشید.یا اگه چیزی میخواید از اون بخواید براتون بگیره(مثلا بگید عزیزم امشب برام پیتزا میگیری!؟)
-موقع حضور در اجتماع و صحبت با مردان غریبه اجازه بدید ایشون صحبت کنه و شما زیاد وارد بحث نشید.
-گهگاهی براش از واژه "چشم عزیزم" و "هر چی شوهرم بگه" استفاده کنید.
-وقتی میاد خونتون،خودتون براش چایی بریزید.سر سفره خودتون براش غدا بکشید.
-از پوشش و تیپ و قیافه و هیکلش تعریف کنید!
-از هوش و ذکاوت و زرنگیش تعریف کنید!
خلاصه کاری کنید که گاهی وقتا حس سالار بودن بهش دست بده
اما علاوه بر نشون دادن توی رفتار میتونید خیلی راحت به صورت زبانی هم بیان کنید و بهش بگید که اون تکیه گاه و مرد زندگی شماست و بهش افتخار میکنید
-
RE: پرخاشگري بيش از حد من (به اخلاقیات من احترام نمی گذارد)
دوست گرامی mehrdad_m
طبق فرمایشات شما
من قبلا هم این کار ها رو می کردم
1.هیچ وقت نشده تا الان او را بدون عزیزم و گلمو همسرم و عشقم صدا کنم حتی در اوج عصبانیت نمی دونم این جور صدا زدن عادت شده یا نه اما همیشه این کار رو کردم
2.همیشه سر سفره خودم برای ایشون غذا کشیدم تی اگر افراد ی به غیر از اعضای خانواده من و ایشون کسان دیگری هم حضور داشتن
3. یکی دو بار همراه ایشون بودم و دست ذر جیب خود کردم همسرم ناراحت شدن و من دیگه تکرار نکردم
4.من حتی بدون اجازه او به دانشگاه هم نمیرم حتی اگر کلاس مهمی باشد اما
با این وجوذ هنوز دعوا داریم به همان گونه و علت که در پست های قبل شرح دادم
-
RE: پرخاشگري بيش از حد من (به اخلاقیات من احترام نمی گذارد)
نارگيس جان اين اضطراب تو نوشته هات براي چيه
يكم مسايل واسه خودت پيچيده كردي
وقتي اطمينان داشته باشي مشكلي داري مشكل دو برابر ميكني اما شايد يه حباب باشه
دوست عزيزم من و نامزدم هم وقتي بحثمون ميشه بيشتر من هستم كه چيزي نميگم ولي نامزدم زود به اوج عصبانيت ميرسيد
اونم اين مساله ميدونه به مرور زمان سعي كرده حتي تو دعوا هم نسبت به قبل يكم آرومتر باشه
اين نقطه آسايش نسبي با كلي صحبت بدست اومد
-
RE: پرخاشگري بيش از حد من (به اخلاقیات من احترام نمی گذارد)
رگ خواب او محبت به اوست و خواستن با محبت از اوست
داد و فریاد تو هیچ چیزی رو درست نمی کنه ولی تو با محبتت می تونی بهتریت و عزیزترین و همه کس همسرت باشی
رگ خواب او دادن عزت نفس و احترام به شخصیت و جایگاهش به عنوان همسر توست نه توهین !!!!
رگ خواب او احترام به خواهرش و خانواده اش و نشون ندادن حساسیت بی جاست
قدر همسر مهربونت رو بدون خدا می دونه که خیلی ها آرزو دارند که زندگی و همسری مهربان مثل تورو داشته باشند
راستی من اوایل خیلی وقتا قاطی می کردم و همسرم در مقابل من سکوت می کرد ولی برای خودم قوانینی رو گذاشتم که با رعایتش خیلی احساس خوبی دارم
مثلا وقتی عصبی میشم سریع برم حموم قبل از اینکه حرفی بزنم
همیشه وقتی از چیزی دلخور میشم همون لحظه ناراحتیم رو به زبون نیارم و مدتی مثلا یه روز بهش فکر کنم و بعد وقتی آروم بودم با همسرم با زبون خوش صحبت کنم
برای رفتار دیگران قوانین وضع نکنم که خارج شدن اون نفر از اون قوانین باعث رنجشم بشه و افراد رو با همه آزادیهای رفتاریشون بپذیرم و سعی کنم تا می تونم خط قرمز هامو کم کنم تا کمتر آسیب ببینم
-
RE: پرخاشگري بيش از حد من (به اخلاقیات من احترام نمی گذارد)
نارگیس عزیز
شما به شدت نیاز به تغییراتی در رفتار و نگرشت داری ، با روحیات و رفتارهای و افکاری که از خودت گفتی ، با هرکس دیگری هم ازدواج کنی مشکل پیدا خواهی کرد . بنا به آنچه شما از همسرت گفتی ایشون خیلی مزایا دارند که شما قدر نمیدونی .
بهتره نزد یک مشاور حاذق بروی و روی خودت کار کنی .
فعلاً از هرگونه تمرکزی روی همسرت بیا بیرون ، او را رها کن همانگونه که هست ، فعلاً نیازه به خودت توجه کنی و بررسی کرده و ضعفهایت را پیدا کرده و راهکارهای لازم را برای تغییر در خودت دریافت داشته به کار بببندی .
موفق باشی
.