-
با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
با سلام به همهي دوستان همدردي ...
مدت مديدي است كه با اين سايت آشنا شدم و معمولا" همه مطالب سايت رو مطالعه كنم بلكه بتوانم بر مشكل خودم فائق بيام اما نشد و لازم دونستم كه من هم مشكل خودم رو با دوستان مطرح كنم ....
دختري هستم 29 ساله كه مدت 2 سال است كه در عقد و نامزدي سپري ميكنم . من و همسرم طي يك خواستگاري سنتي با هم آشنا شديم كه بعد از يك سال من جواب مثبت دادم و 4 ماه نامزد بوديم و بعد عقد كرديم . ما حتي قبل از ازدواجمان مشاوره قبل از ازدواج را انجام داديم و با علاقهاي كه بينمان ايجاد شده بود اين ازدواج را انتخاب كرديم . اما خانواده من از ابتدا مخالف اين ازدواج بودند چون همسرم را در شأن من نميديدند . من و همسرم از لحاظ اقتصادي تفاوت بسيار فاحشي يا هم داريم اما من به دليل اخلاقيات و ايمان به درستي ايشان او را انتخاب كردم و در اين مدت هم از هيچ كمك مالي نسبت به ايشان دريغ نكردم ولي متأسفانه همسرم خيلي قدرشناس نبوده و اين موارد را لحاظ نميكند .
بزرگترين مشكل ما اين است كه از همان هفته اول بعد از نامزدي همسرم با هر مشكلي كه پيش ميآمد راه قهر را در پيش ميگرفت و ميگفت تمام كنيم ... به راحتي حرف از جدايي ميزند در حضور همه حتي خانواده من ... اوايل من مدام او را تشويق به آرامش ميكردم و در واقع نازشو ميخريدم تا آشتي كنه چون اون يهو ميذاشت ميرفت، تلفنشو خاموش ميكرد ، تماسها رو جواب نميداد و ... بعد از مدتي كه برميگشت خوب بود و دوباره تكرار همين چرخه معيوب .
آنقدر اين مسأله ادامه پيدا كرد و حاد شد كه من بعد از گذشت 2 سال و تموم شدن صبرم به خواست اون مهريمو اجرا گذاشتم تا به اين وضعيت خاتمه بدم ولي اون با پدرش برگشت و عذرخواهي كرد اما بعد از اين جريان تو اين مدت (كه 2 ماه ميگذره) باز هم هفتهاي يكبار ما جريان قهر و آشتي رو داشتيم .
آخرين اختلاف ما مربوط به 3 شب پيشه كه همسرم ناگهان از كوره دررفت و تا تونست فحاشي كرد:320: كلمههايي از دهانش خارج شد كه من تا به حال نشنيده بودم و تا تونست به من و خانوادهايم به حرمتي كردم . هر چه از او ميخواستم كه آرام باشد و مراقب صحبت كردنش باشد ولي او بدتر ميكرد و الان هم از من خواسته كه توافقي همه چيز را تمام كنيم ...اما پدر من موافقت نميكند ... نميدانم چه كنم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!! دوستان همدردي نيازمند راهنماييتان هستم .باتشكر
-
RE: با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
به نظر من
مشکل اصلی به تفاوت سطح مالی برمی گرده و به همین خاطر هست که کارشناسان در مورد هم سطح بودن دختر و پسر برای ازدواج تاکید می کنند.
به نظر من با توجه به اینکه وضعیت مالیتون خوبه چنانچه او رو دوست دارید و علاقه به ادامه زندگی با او رو دارید سعی کنید اهمیت اون رو از این نظر پیش خودتون بالا ببرید و به او از نظر مالی بها بدید.
منظور من اینه که شاید او ناخواسته داره از شما یا از کس دیگه ای سرکوفت مالی میخوره (منظورم حتی خانواده خودشه)
ضمن اینکه اصرار او به جدایی کمی مشکوک بنظر میرسه اگر ممکنه در این مورد کمی بیشتر توضیح بده
-
RE: با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
دوست عزيز پارسا، ممنون از پاسختون ... فرمايش شما متين ولي باور كنيد كه تو اين مدت هر كاري كه فكر كردم حمايت از اونه انجام دادم ولي به گمونم خيلي زيادهروي كردم طوري كه بعضي وقتا از كارايي كه كردم پشيمون ميشم ... و نهايتا" تنها چيزي كه برام مونده يه حس ترس شديد و ترديد و شك فراوان به ادامهي اين زندگيه .خيلي سخته كه براي ساختن يه زندگي از خودت تا بتوني مايه بذاري و شريكت اونو كه نبينه هيچ كتمان هم بكنه .
من تك دختر يه خونواده بزرگم، در يك سازمان مهم دولتي پست خوبي دارم . حقوقم دو برابر همسرمه و دارائيهايي كه داشتنشو افتخار خودم ندونستم . با اينكه خودم صاحب خونه بودم ولي روز اول به همسرم گفتم كه يه خونه متوسط ميخوام كه برام اجاره كنه ، لازم نيست نزديك محل كارم باشه ، در مابقي موارد هم هميشه دست پايين گرفتم . وقتي براي عقدم رفتم آرايشگاه خودم هزينه آرايشگامو دادم، در خريد لوازممون هميشه داشتههامو وسط گذاشتم (ساعت، حلقه،لباس و ... ) . من ميخريدم و به همسرم فرصت ميدادم كه پول كه به دستش اومد سهمشو بده و هيچ وقت هم نگذاشتم كسي از اين موارد مطلع بشه .تو اين مدت يك سال همسرم تلاش كرد تا وامي بگيره بلكه با اون بتونه پول پيش خونه بده ، نتونست ، گذاشت رفت و كارو به دادخواست مهريه كشوند . با اين حال وقتي كه برگشت و اظهار پشيماني كرد من سي ميليون تومان بهش قرض دادم تا مثل يه وام هرماه قسط بده و خونمونو تهيه كنه ... وقتي كارشو عوض كرد من يك ماه تو جيبش پول گذاشتم تا به اولين حقوقش برسه ... هميشه هم تمام خرجهام به عهده خودم بوده ، خريدهام، دكتر رفتنهام، نيازهاي ماليم و ... خودش و خانوادش هميشه طلبكارند ، ميگه هركاري كه ميكنم وظيفه است و همهي همسراي دنيا همينطورن !!!!!!!!!!!!!
با همهي اين تحملهاي من اون هميشه خودشو دست بالا ميگيره و ميگه من همينم كه هستم و بعد سر كوچكترين قضيهاي كه پيش مياد قهر ميكنه و ميذاره ميره .
خانوادش تا به حال حتي براي يك بار هم كه شده راجع به تاريخ عروسي صحبت نكردن فقط از قهرهاي پسرشون حمايت ميكنن .ديگه نميدونم چي كار كنم . هر روز هم كه ميگذره اخلاقش خشنتر ميشه .اوايل آدم صبور و توداري بود ولي الان به راحتي پرخاش ميكنه ، تو خيابون جلوي مردم داد ميزنه ، خودشو ميزنه ، ناسزا ميگه و مدام و پي در پي تو اختلافاتمون ميگه من آدم بيارزشي هستم ، هيچي نيست !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
لطفا" بگيد كه چه كنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:316::325::316:
لازم به ذكر ميدونم كه ما تا به حال 36 مرتبه نزد مشاور رفتيم ، تستهاي مختلف داديم .نظر همهي مشاورين هم اين بوده كه همسر من آدم خودشيفتهايي ، حتي يك بار آقاي دكتري به ايشون گفتند كه فكر نميكني زيادي واسه خودت نوشابه باز ميكني !!!!!!!!!!!!!!!!!!!:163: گفتن ناسازگاره ، به ثبات احساسي نرسيده با اينكه ظاهر فوقالعاده موجه و آرومي داره ... گفت من فقط بايد تحمل كنم وگرنه اين وضعيت ثابته !!!!!!!!! حرف ديگران روش اثر كمي داره، كلا" براي ديگران و حرفشون خيلي ارزش قائل نيست و دنيا رو فقط با معيارهاي خودش ميسنجه . كتاب براش خريدم، نامه براش نوشتم، دوستانه باهاش صحبت كردم، ازش خواهش كردم كه براي ساختن زندگيمون ارزش قائل بشه ولي فقط يه لحظهاست . وقتي حالش خوبه و مشكلي نيست قولشو ميده اما پاي عمل كه ميرسه و در لحظات بحراني همه چي يادش ميره :163:
ديگه از دوست داشتنش ميترسم ، يا در اوج محبته يا در قعر بيتفاوتي . يا هر يك ساعت بهم زنگ ميزنه و حالمو ميپرسه يا قهر ميكنه و روزهاي طولاني ناپديد ميشه . ديگه آبروم كاملا" جلوي خونوادم رفته . آخه من به خاطر اون بارها تو روي خونوادم وايسادم، به خاطر گرفتن رضايت خانوادم با اين ازدواج جنگيدم، اما اون حتي جلوي پدرم و برادرهام بهم گفته : حق نداري بهم زنگ بزني ، ديگه دنبالم نياي ، حرفت و خودت واسم ارزشي نداره و .... :316::316:
خانوادشون هم همينطورن ، در اوج هيچي توهم بالاتربودن از همه رو دارن ، هميشه مدعياند، قدر هيچ محبتي رو هم نميدونن .دوستان خواهش ميكنم راهنمايي كنيد و بگيد چي كار كنم ؟؟؟؟؟:325::325:
-
RE: با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
سلام A'srin عزیز
به تالار همدردی خوش آمدی
توضیحات خوب ارائه دادی و مشخصه خانوم فهمیده و عاقلی هستی!
دوست دارم نکات مثبت همسرتون رو بگی و نکات مثبت شما از دید همسرتون؟
من فکر میکنم از اول بی رویه از نظر مالی حمایتگر بودید معمولا این وضعیت بعد مدتی وظیفه میشه!!
آیا همسرتون فاکتور مثبت و ایده آلی داره؟
آیا این احساس که تکیه گاه شماست در ایشون به وجود آوردید؟
کلا در دعوا یا درگیری چند در صد خودتون رو مقصر میدونید؟
منتظر پاسخت هستیم نگران نباش خانومی...:82:
-
RE: با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
سلام به شما دوست عزيز ويدا،
ممنون از بذل توجهتون به شرح حال من و لطفي که به من داشتيد.
* نکات مثبت همسرم :
1- فوقالعاده نجيب و پاکه 2- دست و دلبازه 3- فوقالعاده مهربان 4-خداشناس
5- اهل اعتياد و سيگار نيست 6- اصلا" اهل رفيق بازي و اينجور مسائل نيست 7- اهل سفره
8- هيچ وقت اهل دوست دختر نبوده 9-زحمتکش و سختکوشه 10-سحرخيز
11-احساساتي و اهل قلم هم هست ( خيلي وقتا نامه عاشقانه مي نويسه برام) 12-دوست داره مدام به ديگران کمک کنه حتي اگه قرض بگيره ، کلا" شخصيت خدمتگذاري داره 13-همهي سعيشو براي برآوردن خواستههاي من ميکنه ... دوست داره منو به خواستههام برسونه 14- مشوق من در ادامه تحصيل (کارشناسي ارشد) بوده 15-اهل کادو دادن و سورپرايز کردنه 16- وفاداره
اينا مهمترين خصلتهاشه که براي من خيلي مهم بوده و دليل انتخاب ايشون براي من بوده .
* نکات مثبت من از دید همسرم
- هميشه به من گفته که به پاکي و نجابت من ايمان داره
- به نظر اون من خيلي خيلي مهربان و فداکارم
- مسئوليتپذيري و نقش منو در اجتماع دوست داره
- به نظر اون من دختر بسيار سادهايم ( در پوشش ، رفتار ، آرايش و ... )
ـ ابه نظر اون من متدين هستم و از اينکه اهل نماز و قرآن هستم افتخار ميکنه
- به نظر اون من خيلي خيلي به حال اطرافيانم مؤثر و فايده رسون هستم
- از اينکه در اين چند ساله عمرم زندگي سالمي داشتم افتخار ميکنه
- ميگه موفقيتهاي پيدر پي مالي من باعث شاديش ميشه
- به نظر اون راه کارهاي اقتصادي من هميشه پرسوده !
* آیا همسرتون فاکتور مثبت و ایده آلی داره؟
به نظر خودم که همين نجابت و پاکيش مثبتترين و ايدهآلترين فاکتورشه و اينکه به وفاداريش ايمان دارم .
* آیا این احساس که تکیه گاه شماست در ایشون به وجود آوردید؟
فکر نميکنم . احساس ميکنم در اين زمينه خيل خوب عمل نکرده باشم . چون هميشه استقلالم رو نشون دادم ، حتي خودش هم ميدونه که درست مانند دوران مجرديم خودم ميتونم به تنهايي از عهده همه کارهام بربيام و خيلي نياز به حضور يک مرد در کنار خودم ندارم . البته من با اين شرايط عادت کردم چون حدود 9 ساله که در اجتماع هستم و نقشهاي مردونه زيادي داشتم اما در اعماق وجود و افکارم نياز احساسي به مرد زندگيمو منکر نميشم . در واقع مهمترين آرزوم اينه که مرد زندگيم تنها تکيهگاهم باشه در تمام مراحل زندگي و من حضورشو حس کنم .
* کلا در دعوا یا درگیری چند در صد خودتون رو مقصر میدونید؟
به طور کل من شخصيت تنش گريزي دارم . از دعوا و مشاجره و تنش و قهر به شدت متنفرم . هميشه در اوج عصبانيت و ناراحتي هم توان کنترل خودم رو دارم و اين موضوعي است که حداقل همه همکاران و دوستان من به اون اشاره ميکنن طوري که اونها هميشه ميگن احتمالا کساني که خشم واقعي منو ديده باشن به تعداد انگشتاي دست هم نميرسن . هر وقت هم بين من و همسشرم مشکل و شاجرهاي پيش مياد به يه مشاور يا يه صاحب نظر مطرح ميکنم تا بفهمم چقدر مقصر بودم ، خيلي راحت از همسرم عذرخواهي ميکنم و به اشتباهاتم اعتراف ميکنم . اگر هم بخوام عادلانه جواب کلي به سوالتون بدم بايد بگم نهايتا" 40٪ من مقصر هستم . همهي مشاورههايي که رفتيم هم اين موضوع رو به همسرم گفتن اما اون ...
دلايل و منطق خودش رو داره ، گاهي بايد بديهيترين چيزها رو براش چندبار توضيح داد . هميشه خودشو بيعيب و عاري از خطا ميدونه ... هميشه خانوادشو مهربونترين آدمها ميشماره در حاليکه گاهي از بيمهري اونا صداي خودشم درمياد ولي اعتراف نميکنه ... در کل احساس من اينه که من اولويت دومش در زندگي هستم و اولويت اول اون خانوادشه با تمام بديهاشون ، سردبودناشون و کارهاي بيمنطقشون .
باز هم به کمک و راهنمايي شما دوستان نيازمندم ... ممنون از همياري و همدليتون ... :72:
-
RE: با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
با سلام دوباره به همهي دوستان همدردي،
دوستان كمك كنيد و به من بگيد كه چه كا ركنم ؟ دوشنبه شب كه دعواي شديدي بين من و همسر صورت گرفت اون ازم خواست كه چهارشنبه يا پنجشنبه (امروز) براي طلاق توافقي اقدام كنيم . گفت لازم نيست راه دادگاه رو پيش بگيريم ، من ماهي يك سكه ربع ( مهريه من 500سكه ربع بهار آزادي است ) بهت ميدم و پول پيش خونه رو كه متعلق به منه هم پس ميده تا همه چي به سرعت تموم بشه . من گفتم چهارشنبه نميتونم ، براي امروز هم پدرم راضي نشد كه عقدنامه رو به من بده . گفت بايد پدر اون بياد تا دسته جمعي به محضر بريم :(:(:(
من اين موضوع رو به همسرم گفتم اون هم گفت : مثل هميشه خودت و خونوادت دنبال بهونهايد، شما دل طلاق رو نداريد اينها حرفه ... نه من نه پدرم اين راهو نميايم منتظر ميمونيم تا خودتون تاريخ و مكانشو تعيين كنيد . :( دوستان خواهش ميكنم به من بگيد با اين كاراش چطوري برخورد كنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بايد چيكار كنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
راستي امروز صبح تماس گرفت و گفت كليد خونمونو به بنگاه داده تا يه مستأجر جديد براش پيدا كنه تا بتونه پول منو پس بده . اين در حاليه كه يه مقدار از وسايل جهيزيه من تو اون خونه هست . نميدونم اين كار اون درسته ؟ مشكلي براي من و اثاثيه من پيش نمياد ؟؟؟؟ :316: من بايد منتظر بمونم يا خودم اقدامي كنم ؟؟؟؟ مثلاگ صلاح است كه برم و اثاثيمو به خانه پدرم بيارم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:325:
-
RE: با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
درود بر دوستان عزیز
:104::72: خیلی خوبی والله من فکر میکردم نسل خانم هایی خوبی مثل شما منقرض شده :311: یه دستی بیا آبجی به سر این همسر ماهم بکش.جدی میگم بجون خودم.همسرم سر کار میره حقوقش مال خودشه که هیچ.یارانه جفتمونم مال خودشه.بجز مغازه یه درآمد ماهی 200 یا 300 اینترنتی دارم اونم مال همسرمه تازه پول کلاساشم من باید بدم خدا شانس بده :311::311:
ایکاش دوتا آبجی بودین آبجی کوچیکتم مثل خودت بود واسه داداش کوچیکم میگرفتیمش با نونش که هیچی خودشم کله توی روغن نباتی 17 کیلویی بود:311:
=================================================
من تك دختر يه خونواده بزرگم، در يك سازمان مهم دولتي پست خوبي دارم . حقوقم دو برابر همسرمه و دارائيهايي كه داشتنشو افتخار خودم ندونستم . با اينكه خودم صاحب خونه بودم ولي روز اول به همسرم گفتم كه يه خونه متوسط ميخوام كه برام اجاره كنه ، لازم نيست نزديك محل كارم باشه ، در مابقي موارد هم هميشه دست پايين گرفتم . وقتي براي عقدم رفتم آرايشگاه خودم هزينه آرايشگامو دادم، در خريد لوازممون هميشه داشتههامو وسط گذاشتم (ساعت، حلقه،لباس و ... ) . من ميخريدم و به همسرم فرصت ميدادم كه پول كه به دستش اومد سهمشو بده و هيچ وقت هم نگذاشتم كسي از اين موارد مطلع بشه .تو اين مدت يك سال همسرم تلاش كرد تا وامي بگيره بلكه با اون بتونه پول پيش خونه بده ، نتونست ، گذاشت رفت و كارو به دادخواست مهريه كشوند . با اين حال وقتي كه برگشت و اظهار پشيماني كرد من سي ميليون تومان بهش قرض دادم تا مثل يه وام هرماه قسط بده و خونمونو تهيه كنه ... وقتي كارشو عوض كرد من يك ماه تو جيبش پول گذاشتم تا به اولين حقوقش برسه ... هميشه هم تمام خرجهام به عهده خودم بوده ، خريدهام، دكتر رفتنهام، نيازهاي ماليم و ... خودش و خانوادش هميشه طلبكارند ، ميگه هركاري كه ميكنم وظيفه است و همهي همسراي دنيا همينطورن !!!!!!!!!!!!!
==================================================
همه ما مردا نقاط مثبت و منفی زیادی داریم.شوهر شما هم مثل بقیه ایشالله به یاری خدا و مشاوره هایی که بچه ها میدن زندگیتون بهتر و شادتر و کاملتر میشه.
و سخن آخر: حتی اگه یه زندگی 1% شانس ادامه داشتن داشته باشه اون زندگی ارزش اینو داره که نگهشداری بانو حتی 1% درصد:72:
...............................
ببخشید من این نظر رو قبل نوشته آخریتون دادم
...............................
اصلا ترس به دلت راه نده بهترین کار رو پدرتون انجام داد مگه بچه بازیه به این راحتی ها طلاق گرفتن بزار اون بره دنبالش تا خسته بشه.فکر کنم الان افتاده روی دنده لجبازی پس عجله نکن و صبور باش آهسته و با فکر قدم وردار بدون مشورت با بزگترا کاری نکن مخصوصا خانواده خودت
-
RE: با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
سلام دوست عزیز .من اینجا تازه واردم و شاید فکر کنید نتونم شما رو راهنمایی کنم اما با سن کمم تجربه زیادی در این مورد دارم.اول که اصلا کارت درست نبوده تا این حد حمایت مالی این جمله رو فراموش نکن: "لطف مکرر تو حق مسلم ماست" و جمله دیگه: مردها مثل سایه میمونن اگر بایستی اونام می ایستن اگه می خوای دنبالت بیان باید بری. به نظر من انقدر نگران نباش اگه شوهرت میگه بریم بگو باشه اینو بدون اگر قسمت تو زندگی با این مرد باشه هیچ چیز جداتون نمیکنه.مثل من که بعداز2سال دادگاه رفتن برگشتم.فقط امیدوارم پشیمون نشی...
-
RE: با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
مرسي دوستان عزيز از توجه و پاسختون .ولي متوجه نشدم !!!!!!!!!!!!!! يعني برم جهيزيمو از خونمون بيازم به خونه پدريم ؟؟؟؟؟ يا واسه جدايي توافقي خودم پيش قدم شم ؟؟؟؟؟؟؟؟ ديگه داره شورشو درميآره آ ديگه خيلي خستهام كرده ... حسابي بريدم . دارم از دوست داشتنم پشيمون مي شم . از عشقي كه بهش داشتم ، از اين همه سختي و تنش كه به خاطر اون متحمل شدم :316::316
دوستان بگيد چي كار كنم ؟؟؟؟ تماسهاشو جواب بدم ؟؟؟؟ امروز كه به محل كارم زنگ زد با لحن طلبكارانهاي صحبت كرد و فقط گفت من جنم طلاق گرفتن ندارم :302: دريغ از سر سوزني قدرشناسي از خودش و خونوادش . نميدونم بايد چيكار كنم . دفعه قبل كه اي كارو كرد يك ماه سكوت كردم اما اون هر روز منو تهديد كرد و حرف جدايي زد . آخر سر هم روز تولد من اومد دم خونه و عقدنامه رو گرفت تا واسه طلاق اقدام كنه ولي كاري نكرد و فقط تهديد كرد تا اينكه صبر من سر اومد و من مهريمو اجرا گذاشتم ، البته وقت دادگاهمون شد دي ماه كه هنوز نيومده . تو اين مدت خانوادش حتي يك بار ا من تماس نگرفتن كه ببنن مشكل چيه :316: از خودش از خونوادش از اين همه بي مسئوليتي ميترسم . ميترسم كه تا آخر عمر حمايت كردن از اون و زندگيش وظيفه من شه و اون هر جور كه دلش ميخواد با من تا كنه :163: سه شب پيش كه دعوا كرد تاز ه از دكتر برگشته بوديم چون چند وقته كه من دچار درد قلب شدم ، حتي دكتر هم گفت كه از استرس شديده اما انگار براي همسرم خيلي مهم نبود . اون شب به من حرفهايي زد كه مثل خنجر در قلبم فرو رفت . گفت : تو و خونوادت بيارزشترين آدمهايي هستين كه به عمرم ديدم و شناختم . مهريتو مثل سگ ميندازم جلوت كه بري گم شي :302::316:من تا به حال هيچ وقت هيچ وقت چنين بياحترامي به اون نكردم . اين حق من نيست :316:
-
RE: با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
مگه جهیزیت چقدر ارزش داره؟کسی اونارو که تو کوچه نمیریزه....
واقعا درکت میکنم...به نظر من سعی کن خودت رو آروم نشون بدی حساسیت تو اون رو بیشتر تحریک میکنه.بهش بگو من همیشه تورو دوست داشتم و دارم و یه خاطر همین هر حرفی که بزنی گوش میدم.بگو تو الان میگی چیکار کنم!!!بعد اگه گفت طلاق بگو هر ساعتی یگی میام. اما اگه واقعا هنوز دوستش داری که میدونم داری در اعماق وجودت از خدا بخواه تا همه چی درست بشه و به خدا امید داشته باش چراکه خدا ناامیدت نمی کنه.محکم باهاش صحبت کن....اینو بهت اطمینان میدم فقط خدا میتونه کمکت کنه.صبرو ارامش اعجاب انگیزه...نگران نباش
-
RE: با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
درود بانو
واسه طلاق اقدامی نکن اصلا خوب.بزار با مشورت بزرگترا کاری رو انجام بده.از طرز حرف زدنش معلومه هنوز بچست و خام و به پختگی نرسیده که اینجوری میگه مهریت رو میندازم جلوت.اگه پولی داشت خونه رهن و اجاره میکرد.
شما هم خیلی سنگین برخورد کن ناسلاتی جایگاه اجتماعی بالایی داری.پس به خودت احترام بزار.
اصلا حرف طلاق رو نزن اون طلاق میخواد بگیره خوب بزار بره دنبالش :72:
-
RE: با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
اين موردي که khaleghezey اشاره کردن رو همه گفتن ، هر کسي که صاحب نظر بوده و در حد مشاوره با من صحبت کرده به اين نکته اشاره کرده و گفتن که رفتارش خيلي ناپخته است . حالا من موندم با اين وضعيت چه کنم ؟؟؟ يعني زندگي کردن با چينين مردي به صلاح است ؟؟؟ من در اين مدت 2 سال تمام تلاشمو کردم تا اونو با واقعيتهاي زندگي آشنا کنم ولي تغييرش حدودا" 10٪ بوده ، يعني فقط 10٪ بهتر شده . همسرم به شدت مورد علاقه مادرش بوده به طوري که حتي در سن 28 سالگي هم مادرش لقمه تو دهنش ميذاشته و هر روز غذاي گرم براش به محل کارش ميبرده . همسرم 4 خواهر بزرگتر از خودش داره که اونا هم راه مادرشونو دارن ادامه ميدن . مثلا" هر روز 5 تا 6 بار باهاش تماس ميگيرن تا ببينن اون کجاس و چه ميکنه :163: همسرم هيچ دوست صميمي آقا هم نداره ، نه هم دانشگاهي ، نه همکار نه فاميل و نه آشنا . از اين لحاظ ما نقطه مقابل هم هستيم چرا که من به دليل شرايط کاريم ارتباطات گستردهاي دارم و از طرفي هم به شدت اجتماعي هستم . اگر براي من مشکلي پيش بياد تمام سعيمو ميکنم تا راه حلهاي مختلف حل اونو پيدا کنم، از مشاور وقت ميگيرم ، با متخصص اون موضوع مشورت ميکنم کتاب ميخونم يا به همين سايت رجوع ميکنم . اما همسرم در هر حالتي به خانوادش پناه ميبره و فقط با خواهراش درد و دل ميکنه اين در حالي که اونا آدمهاي بدون معلومات و تجربه و فوقالعاده سرد و مردم گريز هستند . در واقع خانواده اونا مثل آدمهاي يه جزيره ميمونن به طوري که تو اين مدتي که من عروسشون بودم با اينکه مدام سعي ميکردم با هر روشي خودمو به اونا نزديک کنم اونا هيچ وقت منو جزء خونوادشون ندونستن و به شدت نسبت به من مخفي کاري دارن !!!!!!!:163::316: بايد چي کار کنم ؟؟؟؟؟؟؟
-
RE: با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
با سلام دوباره به همه دوستان همدردي
دوستان امروز که عيد بود هيچ خبري از همسرم و خانوادش نشد . حتي يه پيام تبريک عيد اس ام اسي هم ازشون نداشتم . به نظرتون من همچنان موضع سکوت را اختيار کنم ؟؟؟؟ البته خانواده همسرم در اين مدت 2 سال هيچ مناسبتي را سر وقتش تبريک نگفتن چه برسه به اينکه بخوان حضوري به خانه ما بيان . حتي براي تولد من . هر بار هم که بين من و همسرم مشکلي پيش مياد اونا سکوت اختيار ميکنن و حتي يک بار پيش نيومده که به من بگن از چي دلخوري يا مشکلوتن چي بوده :163: دارم هر روز بيشتر از ديروز از اونا کينه به دل ميگيرم .... امروز خيلي تحت فشار بودم . واقعا" به عاقه و دوست داشتن همسرم شک کردم !!!!!!!! مگه ميشه آدم با کسي که دوستش داره اينطور برخورد کنه !!!!!!!!!!! :316: براي همسرم خانوادش مهمترين چيز دنياست با همه نقصها و کمبودهاشون . هيچ وقت نتونستم اولويت مهمتر از اونا را پيش همسرم داشته باشم حتي با تمام ساپورتهايي که تو اين مدت از همسرم کردم ... واقعا" به بن بست رسيدم :316:
-
RE: با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
با سلام به همه دوستان همدردي،
امروز هفتمين روز از اختلاف من و همسرمه و از اون هيچ خبري ندارم:( مي دونم دوباره تو فازه قهره مثل هميشه ، مثل همهي اين دو سال ، فقط به من يه ايميل زد با لحني تند كه از اين به بعد صبحها نمياد كه منو به سرويس ادارم برسونه چون من گفتم هنوز دختر خونه پدرم هستم و اون هم ايم كارو به عهده برادرم انداخته !!!! البته اين يكي از عادتهاشه كه هميشه منت كارايي كه واسه من انجام ميده رو به سرم بذاره و مدام خودشو با خانواده من مقايسه ميكنه :( مثلا" ميگه فلان روز كه حالت بد شد من بردمت بيمارستان و خانوادت نبودن ... فلان روز كه دنبال مستاجر ميگشتي واسه خونت من بودم كه همراهت مياومدم بنگاههاي املاك و هزار چيزه ديگه :316:
همش منتظر بودم كه عيد يه تبريكي داشته باشم از خودش و خونوادش اما هيچي ، هيچي ، هيچي ... دوستان خواهش ميكنم كه راهنماييم كنيد . الان چه كاري به صلاحه ؟؟؟ نميخوام مثل هميشه اين من باشم كه دنبالش ميرم ، من باشم كه به اختلافي كه اون توش مقصر 90٪ بوده پايان بدم ... واقعا" موندم كه با اون چه كنم ؟؟؟؟!!!!!!!! خواهش ميكنم كه كمكم كنيد ....:316:
-
RE: با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
سلام خانوم محترم
من توی پست قبلی ام که براتون گذاشتم گفتم که باید به اون بها بدید. اما علت اون رو هم میگم شاید بهتر متوجه بشید.
از گفتارش میشه این مسئله رو فهمید:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط A'srin
مثلا" ميگه فلان روز كه حالت بد شد من بردمت بيمارستان و خانوادت نبودن ... فلان روز كه دنبال مستاجر ميگشتي واسه خونت من بودم كه همراهت مياومدم بنگاههاي املاك و هزار چيزه ديگه
اون با این حرف ها تلاش می کنه خودش رو به شما نشون بده. یعنی در مقابل نقش شما در زندگیتون که خیلی وسیع و چشمگیره اون هم اینها رو نقل میکنه و گفتن اینها متاسفانه ناشی از یک حس حقارت در شوهرتونه.
یک مرد باید بتونه نقش های به مراتب مهمتر و حیاتی تری رو تو زندگی ایفا کنه ، نه اینکه وقتی میگرده می بینه جز بردن به بیمارستان یا اومدن به بنگاه (که در جای خودش مهمه) اما نقش مهمتری به ذهنش نیومده که در جواب همسرش بده.
مشکل اون اینجاست و این مشکل یک حالت تنفر براش بوجود آورده . تنفر از شما نه ، از خودش ولی توی ذهنش شما رو عامل این وضع میدونه .
شما باید سعی کنید ارزش اون رو بالا ببرید . البته نه بصورت ظاهری و دروغی که اثر معکوس داره.
سعی کنید جلوی خانوادش و خانواده خودتون از محسناتش تعریف و تمجید کنید (البته بااحتیاط و نه زیاده روی بلکه کم کم و طولانی)
سعی کنید غیر مستقیم در زندگی براش نقش بتراشید. مثلاً توی بعضی از کارها که هیچ نیازی به مشورت با او ندارید اگر میدونید که به جوابش عمل میکنید، از اون مشورت بخواهید و به اون عمل کنید و مرتباً موضوع رو برای اطرافیان بازگو کنید.(البته این یک مثال بود)
مطمئناً جواب میده!!!!
موفق باشید
-
RE: با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
دوست محترم Parsa y ، ممنون از راهنماييتون. ولي باور كنيد كه به كرات فرمايشات شما رو انجام دادم . اگه از خودش اين سوال را ميپرسيديد ميگفت همسرم 1000 بار جلوي خونوادم و خونواده خودش از من تعريف و تمجيد كرده ... من خيلي خيلي بيشتر از وظايفم براي اون اقدام كردم ، همه كساني كه با ما آشنايي دارند ميگن من براش مادري كردم تا همسري تا جائيكه ناهار خودم رو لقمه ميكردم تا عصر كه مياد دنبالم حتما" چيزي بخوره و در غذاي من سهمي داشته باشه :163:
الان به محل كارم زنگ زد . خيلي آروم سلام كرد و گفت : يه تيكه طلاي مادرت كه واسه تعميير داده بود پيشه منه چطوري بهت برسونم ؟! بعد هم يه كراوات صورتيمو خونتون جا گذاشتم كه اونو حتما" بهم برسون لازم داره ( كراواتش مجلسيه و مربوط به روز خواستگاري خودمونه) ، شماره طلافروشي كه هميشه ازش خريد ميكرديم رو هم برام sms كن . گفت كه خونهاي رو كه رهن كرده بوديم تا چند ماهه ديگه كه عروسيمونو بگيريم و بريم اونجا رو سپرده بنگاه و قراره تا آخر هفته واسش مستأجر جديد پيدا بشه تا پول رهنشو بهم پس بده . گفت واسه جهيزيم يه فكري كنم كه جايي باشه تا اونا رو انتقال بدم !!!!!!
نميدونم چرا اين حرفها رو زد !!!! حس بدي بهم منتقل شد !!!! انگار هيچ تعهدي نسبت به زندگيش نداره !!!!!
دوستان چطوري باهاش برخورد كنم ؟؟؟؟ خواستههاشو انجام بدم ؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!:316:
-
RE: با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط A'srin
ميگن من براش مادري كردم تا همسري تا جائيكه ناهار خودم رو لقمه ميكردم تا عصر كه مياد دنبالم حتما" چيزي بخوره و در غذاي من سهمي داشته باشه :163:
به نظر من نکته همین مادری کردن شماست که مشکل ایجاد کرده در صورتی که باید همسر او باشید.
ببینید ! مرد دوست داره زیربنایی باشه ، دوست داره سنگ زیرین آسیا باشه ، دوست داره اگر یک لقمه نون توی خونه هست حتماً اون رو خودش نخوره و از این فداکاری لذت میبره.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط A'srin
ناهار خودم رو لقمه ميكردم تا عصر كه مياد دنبالم حتما" چيزي بخوره و در غذاي من سهمي داشته باشه :163:
در این مورد هم نظر من اینه:
خیلی از مردها از این رفتار شما خوششون میاد ولی ظاهراً شوهر شما از اون افرادیه که این کارها رو احتمالاً لوس بازی میدونه
موضوعاتی رو هم که در انتهای پستتون عنوان کرده اید باید بگم که این اقدامات صرفاً برای جلب توجهه و علامتش هم اینه که مکرراً این موارد رو گوشزد میکنه.
به نظر من در مورد این تظاهر های شوهرتون تا مدتی سکوت کنید؟
در صورتی که طلای مادرتون رو تعمیر کرده الان هم برو و طلا رو ازش بگیر و بگو که چقدر قشنگ و ماهرانه تعمیر شده و از این کار اون تشکر کن . البته برای طبیعی جلوه دادن موضوع یک ایراد جزئی و غیر موثر هم بگیر.
-
RE: با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
سلامي دوباره . دوستان ديروز دوباره همسرم به محل كارم تلفن زد . در حاليكه وانمود ميكرد با ديگران مشغول صحبت و بگو بخنده مكالمشو با من شروع كرد . من مطابق دستور مشاورم ( كه از ابتدا در جريان وقايع بين من و همسرم هست و هردومونو ميشناسه ) عمل كردم . يعني گفتم براي گرفتن پاسپورت و كراواتش يه پيك بفرسته تا اونا را تحويل بدم و طلاي مامانمو هم بده به همون كه بياره . اداره يا خونه هم فرقي نميكنه . اما ديروز كه اون زنگ زد گفت : گفتي پيك من واسه پيك كه بايد يه هزينه بدم . گفتم اگه مشكلت هزينشه آدرس رو بگو من خودم پيك مي فرستم . اما اون گفت اصلا" ديگه كراواتشو نميخواد چون براي ديشب لازم داشته !!!!! ازم خواست كه فردا مدارك ماشينو بيارم تا به يه محضرخونه بريم تا ماشينو به نامش كنم ( ماشين رو شريكي با هم خريديم ولي به نام منه ) . منم گفتم مشكلي نيست . بعد هم ازم پرسيد كه آيا تو اختلاف قبلي من اونو ممنوع الخروج كردم يا نه چون قصد رفتن به سفر خارجه رو داره !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ( هميشه تا مشكلي پيش مياد و قهر ميكنه فكر سفر خارجه به سرش ميزنه در حاليكه احتمال عملي كردن اين فكر هيچه . چون اون تا حالا هيچ سفر خارجهاي نرفته و بعد هم شرايط ماليش الان طوري نيست كه بتونه اين كارو كنه . همسرم حتي يك ميليون تومان پول نقد به صورت پسانداز نداره ) . من هم گفتم ميتونه بياد و پاسپورتشو بگيره .
دوباره عصر sms زد و گفت كه مدارك ماشينو فردا ببرم تا به اون وكالت بدم . اما مشاورم ازم خواست كه در حواب smsش بگم كه ترجيح ميدم ماشين تا روز دادگاهمون همينجور باقي و فعلا" به نامش نميكنم. بعد هم ازم خواست پاسبورت و كراواتشو بهش بدم و بعد گوشيمو خاموش كنم . من هم همهي اين كارا رو كردم . دو ساعت بعد اون به برادرهاي من تلفن زد و با اونا قرار گذاشت . اومد در خونه ما . برادرم هم پاسبورت و كراوتشو بهش داد و گفت اينا پيشش امانت بوده اون هم طلاي مادرم رو تعمير كرده بود و آورده بود .
برادرم گفت خيلي داغون شده بود و حسابي بهم ريخته بود اما سرسوزني پشيموني در حرفاش نبود و باز حالت حق به جانب داشته . از ديدن پاسبوزتشم خيلي جا خورده و بعد رفت .
... دوستان آيا ميشه كار ديگهاي كرد ؟؟؟ آيا ميشه به نحوي اونو متوجه كرد ؟؟؟ نميدونم چرا مدام با زندگيش بازي ميكنه ؟؟؟؟ با اين كاراي تكراري كه مدام انجام ميده ( قهر و تهديد و لجبازي ) ديگه صداي همه خونواده منو درآورده ؟؟؟؟؟ همه رو خسته كرده حتي خود منو :316: دوستان اگه نظر و پيشنهادي داريد خوشحال ميشم كه بشنوم بلكه بشه كار ديگهاي كرد :325:
-
RE: با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
دوستان خواهش ميكنم كه منو كمك كنيد . واقعا" به همفكريتون نياز دارم :316:
امروز از صبح كه خبري نبود اما ظهر همسرم ايميلي زد كه حسابي منو كفري كرد ... كل متن ايميلشو براتو ميذارم فقط لطف كنيد و بگيد بايد چه واكنشي نشون بدم :
« سلام،امروز صبح رفتم دادگاه خانواده ولی بعد از صبر و تحملی که تا الان کردم!روز یکشنبه رفتم پیش مشاور خانواده که اتفاقا" خانم بود و خیلی نکات جالبی رو بهم تذکر داد و گفت!خیلی مسائل رو رعایت نکردم و این رعایت نکردن باعث شد که شما این حرکات و حرفها رو به من اعمال کنی!مثلا" نباید اول زندگی برات هدیه زیاد میخریدم!نباید زیاد قربون صدقه میرفتم!نباید زیاد خونتون می اومدم !نباید زیاد با خانوادت سفر میرفتم و خیلی چیزای دیگه ... البته چند تا ایراد از رفتار من هم گرفت اما اونقدر مهم نبود که دلیل این نابسامانی رو اون بدونه!با چند تا همکار خانم هم مشورت کردم و همه گفتن که حرفای خانمت اقتدار و احترام شما رو خراب کرده و خودش هم بخاطر شرایط کاریش لطافت زن بودنش رو از دست داده!به هرحال گفتم که من به این راحتی به دادگاه نمیرفتم ولی وقتی رفتار و حرکات غلط بیش از حد و مستمر شما و مطمئن شدنم از اشتباه بودن ادامه زندگی با شما رو میبینم چاره جز جدایی نیست !جدیدا" یه حسی پیدا کرده بودم و دلم نیومد بهت بگم :اینکه اوایل وقتی اشکت رو میدیدم اشک خودمم در میومد و تحملش برام سخت بود ولی چند وقته برام فرقی نمیکنه !از مشاور پرسیدم گفت دلیلش اینه که دلتون از اون طرف رنجیده و آزرده شده و شاید اونم همینطور شده باشه!دیشب برادرت با یه نگاه نگران بهم گفت خوبید با هم؟؟خیلی دوست داشتم بگم آره ولی ...دلم براش سوخت و اون به من گفت من بجای تو خسته شدم تمومش کنید این بار و محکم برید جدا شید!به تمام اعتماد من خیانت کردی و تمام محبت هایی رو که با سختی در حقت کردم حلال نمیکنم،ماشین و طلا و غیره مال خودت مهریه رو هم امروز رفتم دادگاه و درخواست تقسیطش(برگه اعسار) رو دادم و گفتن 1/3 حقوقتون مصادره میشه که اصلا" برام مهم نیست چون تاوان اشتباه خودمه که اعتماد کردم!ماشین رو هم میارم بهت میدم و از مال خودم میگذرم چون باز هم تاوان اعتماد خودمه!طلا و وسیله ها هم مال خودت بازهم تاوان اعتماد خودمه ! مطمئن باش زندگیمو زود میسازم و تو هم با کارهایی که با من کردی تو زندگیت به جایی نمیرسی و همیشه محتاجی و ناراحت!خیلی سعی کردم ولی ذات و رفتار خودت و خانوادت تغییر نکرد !انشاالله بعد از من با یه مورد دلخواه و خوب آشنا شی و منم چند نفر هستن که منو خیلی درک میکنن و رفتارشون در حد یک خانومه!نه این که نقش مرد خانواده رو بازی کنن! 2 جمله که منو از هرکاری برای ادامه زندگی منع کرد رو هیچ وقت یادم نمیره و توجیهی برای قلبم بوده:1-من دختر خانوادم نه همسر شما 2 - اس ام اس که گفتی : به امید پایان برای همیشه ! اینو هم یادت باشه حتی اگه مهریه ببخشی و ماشینو طلا رو هم بهم بدی بازم تصمیم من همینه !یه سری وسیله که بهم دادی رو تو خونه پیش وسایلت گذاشتم،امیدوارم این 3 سال برای دوتامون تجربه ای خوب برای آینده باشه!هیچ وقت برام همسر نبودی چون حرفایی که بهم زدی حرفای همسر واقعی من نیست!تاریخ دادگاه هم مشخصه و اومدن من هم فقط و فقط بخاطر 2تا حرفیه که به زبان آوردی!من جلمه شما رو نمیگم که به امید پایان برای همیشه !!!!میگم به امید شروع زندگی نو و موفق »
دوستان اين كل متن ايميلش بود ... من چه پاسخي بدم ... اون همه چي رو به نفع خودش نوشته ... هميشه همينطوره بوده ، نامشو براي مشاورمون خوندم ميگه فعلا" هيچ جوابي ندم ؟؟؟ آيا خونوادمو در جريان اين نامه بزارم ؟؟؟ دوستان خواهش ميكنم كه كمكم كنيد؟؟؟؟:316::316:
-
RE: با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
سلام
دوست من بهتر نیست یه کم از این موضوع نگهداشتن زندگیت بیای بیرون و از فاصله ی دور تر به کل زندگیت نگاه کنی . آیا ادامه ی این زندگی درست هست آیا تا آخر عمر می تونی همین طور تنش رو تحمل کنی .
آیا واقعا این مرد ارزش زندگی رو داره ؟
خوب فکر کن به چند سال بعد . آیا اون موقع اگر با همسرت بمانی با خصوصیات موجود آیا از زندگیت راضی خواهی بود ؟یا با بیرون آمدن از این زندگی چه طور زندگی خواهی کرد ؟
به نظر من که در موقعیت شما هستم و در حال جدایی از نامزدم تمرکزت را از نکهداشتن نامزدت بردار .
من احساس می کنم نامزدتان فکر می کند چون هر بار از طلاق صحبت می کند و شما مخالفید بسیار به او وابسته هستید و به هر قیمتی می خواهید او را نگهدارید.به همین دلیل اجازه هر بی احترامی را به خود می دهد.
شما مدتی بی تفاوت باشید و بگوید درباره طلاق خودش تصمیم بگیرد
و اینکه اگر او نمی خواهد با شما زندگی کند به اجبار نمی شود این کار را کرد.
برات دعا می کنم بهترین اتفاق که به خیر و صلاح شماست اتفاق بیوفتد
:321:
-
RE: با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
سلام به همه دوستان همدردي.
دوستان من پاسخ ايميل همسرم را ندادم و موضع سكوت اختيار كردم... امروز صبح خودش به محل كارم زنگ زد . خيلي آرام صحبت كرد . گفت كه براي خانهمان مستأجر پيدا شده است و قرار است امروز و فردا قرارداد ما فسخ شود تا پول مرا پس دهد. خواست كه خبر داده باشد تا فكري براي جهيزيهام بكنم . گفتم مشكلي نيست و قرار شد كه خودش وسيله بگيرد و اثاثيه را به خانه پدرم بفرستد.بعد هم از قرار دادگاهمان سوال كرد كه مثلا" من يك سوم حقوقش را ميخواهم يا ماهي يك سكه از مهريهام را . خيلي جدي و رسمي با او صحبت كردم. از تمام حرفهايش كه دال بر جدايي بود استقبال كردم . فقط از من خواستهايي هم داشت . گفت كه به خانواده خودش چيزي نگفته و آنها از اين اختلاف ما خبري ندارند و حالا كه هرشب خانه ميرود اينگونه بيان كرده كه من مشغول درس خواندنم و او نميخواهد مزاحم من شود !!!!!!!!!! از من خواست كه اگر خانوادهاش با من تماس گرفتند من هم چيزي نگويم و حفظ آبرو كنم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
واقعا" از اين مسخرهتر نميشود . هميشه همينطور بوده . هميشه با من و خانوادهام هر كاري مي كند ولي تا دلتان بخواهد نزد خانوادش رودربايسي دارد و حفظ آبرو ميكند . سر سوزني از خانواده من مخصوصا پدرم كه بزرگ خاندان است خجالت نميكشد و در حضور آنها هر حرفي را ميزند و هر واكنشي را نشان ميدهد اما در مقابل خانوادش مهره ساكت و گوشهگير است . دوستان با او و خواستههايش چه كنم ؟؟؟؟؟ آيا به تماسهاي خانواداش پاسخ دهم در حاليكه آنها علنا" اعلام كردهاند كه چنين عروسي نميخواهيم ؟؟؟ ما در اين وصلت فقط زجر كشيدهايم و هزار حرف ديگه .... :325::325:
-
RE: با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
دوستان ديروز بعد از آن تماس تلفني براي همسرم نامهاي نوشتم با لحني آرام و عاشقانه ولي دال بر جدايي . گفتم كه نمي خواهم خودم را به او تحميل كنم ويگر از اين رويه هم خسته شدهام كه هر روز به هر بهانهاي حرف جدايي را از او بشنوم . گفتم كه بهتر است تا تاريخ دادگاهمان كه يك ماه ديگر است براي يكديگر ايجاد مزاحمت هم نكينم . گفتم كه اي بيحرمتيهاي او شديدا" دلم شكسته و خسته شدهام از اينكه او اصلاً و به هيچ عنوان اشتباهات خود را قبول نميكند . همهي اميدم اين بود كه با خواندن نامه ام قدري به خودش بيايد و بابت كارهايي كه كرده قدم جبراني بردارد ولي او در جواب نامه ديروز من امروز اين جواب را ارسال كرده است :
« من نه تو ذوقت میزنم و نه بلدم اینکارو بکنم،اما شما و مادربزرگوار اینکارو با من کردید،اگه یادت نیومد بگو واست بفرستم!!!
نامه دیروزت رو به استادم نشون دادم و گفت این نامه در حد یه خانم 60 ساله است و معلومه خیلی منطقی و منصفه !!!!!
واقعا " نمیدونم دیگه چی باید بگم و چه جوری بگم !!!! هر جور که شما میدونید بهتره و راحتترید و خوشحال ، امر کنید که این 6 هفته (بقول شما 4هفته) رو همونطور سر کنیم!
اصلا" دوست نداشتم که روزی با همسرم در مورد مهریه،دادگاه و جدایی حرف بزنم ولی نامه دادگاهی رو که برام فرستادی دیشب تا صبح نگاه کردم ،به کپی شناسنامه هامون ، به امضاء های پای عقدنامه که با اعتماد به شخصیتت به راحتی و بدون اعتنا به نظر پدرم زدم!!!متاسفم برای خودم...
ازت میخوام تا روز دادگاه هرچی زور داری بزن که بعدش یه عمر با دل خنک زندگی کنی!!!
یادت باشه من توی این دنیا هنوز خدا و مادرم رو دارم... »
:163::316::163:
دوستان خواهش ميكنم كه منو از نظرات و راهنماييهاتون بينصيب نذاريد . خيلي سردرگم و بلاتكليفم .. واقعا" نميدونم با همسرم چه كنم ؟؟؟ نميدونم اون چرا اينطور ميكنه ؟؟؟ خودش مثل نقل و نبات حرف جدايي تو دهنشه حالا كه موافقتمو با خواستهاش مطرح كردم ميگه به اعتماد من خيانت كردي و همش حرف از مهريه ميزني :316:
خواهش ميكنم راهنمايم كنيد :325:
-
RE: با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
دوستان همدردی ... به شدت نیازمند راهنمایی های شما هستم . چرا کسی پاسخی نمی دهد ؟؟؟؟:316::325::316::325: