-
نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
سلام دوستای عزیزم.
مطلبی هست که مثل یه کوه رو قلبم سنگینی میکنه. هرگز نمیتونم خودمو گول بزنم و بگم چیز کوچیکیه. بلکه واقعا بزرگه و بغرنج.
شاید مشکل من از اونایی هست که تاپیکش سریع حذف خواهد شد، اما اگه اینجا نگم، خوب آخه به کی بگم؟ به کجا؟
.
.
. من گذشته خوبی ندارم. خیلی سختی کشیدم تا خودمو از یه رابطه جدا کنم . از یه رابطه بسیار عاشقانه با مردی که ذره ای منو دوست نداشت و من فقط یه بازیچه بودم و کسی که میتونست نیاز جنسیشو مرتفع کنه.
خیلی از شما دوستای خوبم از ماجرام خبر دارید. میدونید که توبه کردم و ....
اما
الان حالم بده. در شرف ازدواجم. کسی که به نظر میاد واقعا بهم علاقه داره. کسی که معیارامو برای ازدواج تامین میکنه و تقریبا جوابم بهش مثبت خواهد بود.
ولی آخه چطور با یه دروغ زندگیمو شروع کنم.
هرچند اگر تیکه تیکه ام بشم ، نمیتونم راست بگم.
نمیتونم بگم با کسی رابطه جنسی داشتم . نمیتونم بگم بکارتمو از دست دادم. نمیتونم بهش بگم که ترمیم کردم.
حالم خوب نیست. میدونم سرزنش میکنید. حق هم دارید. اما من واقعا وحشت دارم از گفتنش. واقعا برام دردناکه. نه به این مرد و نه هرگز تو زندگیم به مرد دیگه ای که ازم خواستگاری کنه، نمیتونم راست بگم.
لطفا راهنماییم کنید. دوستتون دارم.
-
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
سلام دوست خوبم.کاملا درکت میکنم و میفهمم چی میگی و چه حالی داری.منم شرایط تورو داشتم ولی همون فردی که قبلا باهاش رابطه داشتم همه چیزو به همسرم گفت.همسرم خیلی منطقی رفتار کرد و از خودم پرسید و منم راستشو بهش گفتم(قبل از اینکه عقد کنیم).من تصور نمیکردم مردی وجود داشته باشه که بتونه با این موضوع کنار بیاد اما همسر من کنار اومد و تا الان هم که 10 ماه از اینکه زن و شوهریم میگذره حتی یکبار هم به روم نیاورده و هیچ حرفی نزده و یکبار که من حرفشو زدم هم بشدت ناراحت شد و گریه کرد.
میخام اینو بهت بگم هرچند شایدم درست نباشه حرفم.من اگه جای تو بودم نمیگفتم(با اینکه شوهرم به روم نمیاره اما من هر رفتار نادرستشو یا بداخلاقیشو میزارم رو اون حساب و جدیدا هم که شک کردم که معتاده با خودم میگم پس حتما خودش معتاد بوده و مشکل داشته که با این مشکل من هم کنار اومده)
اگه بگی احتمال اینکه پشیمون بشه خیلی زیاده.شایدم پشیمون نشه و خیلی خیلی عالی باهات رفتار کنه و عاشقتم بمونه.اما خودت زجر خاهی کشید.شایدم باهاش کنار بیاد اما سرکوفت بزنه بعدها بهت.
این نظر من بود که این جریان برام اتفاق افتاده.درست یا اشتباهشو نمیدونم.
امیدوارم زوده زود به نتیجه برسی
-
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
این پست خیلی حساسه من هم نظراتی دارم اما
جرعت گفتنش رو ندارم. چون پای سرنوشت یک انسان در میونه .
از مدیران و کارشناسان محترم خواهش میکنم که این پست راهنمایی کنند.
-
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
ممنونم شارلوت و پدر بزرگ عزیزم.
شارلوت جان ممنون که درک میکنی و میدونی که چه حال بدی دارم. ترجیح میدم هرگز ازدواج نکنم ، اما این موضوع رو نگم.
دردناکه. من اسطوره اشتباهم . اما تمومش کردم. الان 16 ماه میگذره که تمومش کردم. بسیار رنج آور بود که به تنهایی از پس اشتباهم و تاوان سنگینش در بیام . خیلی خیلی بغرنج.
همین که تنهایی برای ترمیم رفتم تمام هستی مو له کرد. له واقعی. من توجیه نمیکنم من مورد تجاوز قرار نگرفتم. نه. اما اون موقع عاشقش بودم. هر چند عشقم به نابودی کشید....
میترسم از اینکه سرزنشم کنه. میترسم از یه عمر زندگی با سر افکندگی. میترسم از تحقیر. منی که دارم سعی میکنم سالم زندگی کنم. منی که به خاطر عشق و نه هرگز لذت ، اینطوری شدم.
پدر بزرگ عزیزم ، مشتاقانه منتظر حرفای شما هستم. اصلا اگه منتظر نبودم که تاپیک ایجاد نمیکردم. حداقل آروم میشم. کمکم کنید.
-
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
عزیزم تاپیکت رو گذاشتم تو نیازمند به مشاور و کارشناس
نگران نباش
همه چیز درست میشه
-
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
گفتن یا نگفتن هرکدوم عواقب خودشو به دنبال داره.برای انیکه بدونی باید بگی یا نگی،اولین قدم شناخت طرف مقابل در مورد
این قضیاست و با توجه شناختی که به دست اُُوردی می تونی تصمیم بگیری که بگی یا ردش کنی.
-
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
مهربونی عزیز
شما نیاز هست اول به طور غیر مستقیم این آقا را چک کنید و ببینید موضعش نسبت به چنین مسئله ای چطور هست ،آیا از اون دسته آدمها هست که هرگز چنین اشتباه و خطایی را بعد از توبه و ترک هم نمی پذیره و ..... باید به گونه ای چک کنید که خودش را در موقعیت تصور کنه . اینرا به کمک یک مشاور می توانی انجام دهی ،به عنوان تکمیل شناخت نزد مشاور برو و دغدغه خود را خصوصی با مشاور مطرح و بخواه دریابد که وی نسبت به چنین موضوعی چه موضعی دارد .
اگر موضع وی عدم انعطاف پذیری و گذشت باشد و ..... پس بدون اینکه راز خود را برملا کرده باشید شما او را رد کنید ، و نظر منفی دهید . اگر او شما را بسیار پسندید و اصرار داشت و رها نکرد به کمک مشاور به او برسانید که اورا سنجیده اید که با خطایی در گذشته کنار نمیآیی و از آنجا که خطایی داشتی که هرچند از آن بیرون آمده توبه کرده و تکرار نکرده ای اما چون برای ایشان مهم هست حتی اگر فرد توبه کرده باشد و شما هم برای نظرش بسیار ارزش و احترام قائلید و نمیخواهید با عذاب وجدان از پنهان کردن چنین چیزی با وی زندگی کنی ترجیح می دهی ازدواج با او را نپذیری ، هرگز هم جزییات خطا را نه نزد مشاور نه نزد وی نگویید حتی در این حدی که اینجا بیان کرده ای ( اگر خواستند بیان کنی که در چه حد بوده ، بگو از یک مراوده ساده تا پیشرفته از نظر من خطاست ، بنابراین مهم نیست که چه حد بوده و بنا به اعتقادم به خودم اجازه پرده دری در مورد حتی خودم را نمی دهم فقط همین را بدانید که خطایی بوده شما بالا ترین حد را تصور کنید برای من مهم برگشت از او خطا و ادامه ندادنش هست ، و موضع شما نسبت به من با خطایی که از آن بیرون آمده و تکرار نکرده ام ) . اینجوری ایشون خودش باید تصمیم بگیرد .
اگر هم همون اول جواب رد دادی و رفت که دیگر نیاز نبوده موضوع را به کمک مشاور به وی بگویی .
اما اگر با چک کردن خودت یا کمک مشاور بطور غیر مستقیم ، ایشون نشون داد و ثابت شد که گذشت دارد و با انعطاف است و در صورت توبه و عدم بازگشت فرد او هم گذشته اورا نادیده میگیرد ، نیاز نیست مسئله خود را به او بگویی ،همینکه نزد خدا توبه کرده ای و بازگشت به اون خطا را نداشته ای کافی هست و اینکه طرف شما گذشته را در این صورت نادیده میگیرد . و اینگونه وجدان شما هم راحت میشود . چون اصل اساسی توبه فرد ، پذیرش از طرف خدا ، و عدم بازگشت و تکرارا از سوی فرد هست .
ما در روایات زیادی داریم که اگر فردی از گناه خود توبه کرد و ثبات به خرج داد و به آن خطا برنگردد ، نه تنها خدا می بخشد بلکه آن گناه را در نامه اعمالش تبدیل به حسنه می کند یعنی گناه تبدیل می شود به ثواب ، و این نشانه اهمیت و ارزش توبه واقعی نزد خداست ، پس برای این خدا کاری ندارد که از آن فرد بلای تبعات آن خطا را هم دور کند و پاسخ توبه و پای بندی به توبه اش را با نصیب شدن همسری خوب بدهد که میتواند تقویت کننده ایمان باشد .
پاورقی
=====
دوستانی که خطایی داشته اند یا در ارتکابند ، بهتره بیشتر در باره توبه و اهمیت و ارزش آن اطلاعات کسب کنند و اثرات تکوینی و تشریعی آن رابدانند تا به شدت لطف خدا واقف شوید بخصوص اصل تبدیل سیئه به حسنه برای توبه کننده ، که همین خود شرمی در آدم ایجاد می کند که بازدارنده از خطا هست ( مصونیت آفرین هست ). و دیگر اینکه اصلاً خدا دوست ندارد بنده اش پرده دری کند و خطاهای خود و دیگران را فاش کند، خطای خود را فقط برای خود خدا ، جهت تخلیه روحی و پالودگی درونی مجاز هست بازگو کند ،این بسیار مهم هست البته به این معنا نیست که افرادی که نگرش و رویه اشون آنچه هست که در شرع و عرف و .... پسندیده نیست و اگر یک خواستگار یا دختری که به خواستگاریش می روند آنرا بداند ،نمی پسندد نیز رویه و نگرششون را پنهان دارند .
بلکه اگر کسی دیدگاهش این است که گذشته اش فقط به خودش مربوطه و از کارش هم پشیمون نیست و بد هم نداند و آزادی جنسی و .... دوران مجردی را حق خود می داند ، چنین فردی هرگز نباید آنرا برای کسی که خواستگار وی هست یا به خواستگاری می رود پنهان کند ، چون این افراد از این رفتار خود به عنوان خطا یاد نمی کنند ، لذا پنهان داشتن آنچه بوده اند و نگراش و نوع نگاهشان خطاست و ظلم به طرف هست ، چون این نگرش و تفکر هست و در جنبه های دیگر زندگی هم جاری می شود و اگر طرف مقابل این نوع نگرش و تفکر را نمی پسندد نباید از او پنهان و با وی ازدواج کرد . البته اینان نیز نیاز نیست از جزییات اعمالی که انجام داده اند بگویند بلکه نگرش خود را و اینکه بر اساس آن تا کنون زندگی کرده اند را بیان کنند و اگر طرفشان نگرش مخالف داشت لازم است بگوید پس من به گونه ای زندگی کرده ام که شما نمی پسندی و با هم سنخیت نداریم . ( این صداقت لازم هست )
.
.
-
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
گفتن یا نگفتن هرکدوم عواقب خودشو به دنبال داره.برای انیکه بدونی باید بگی یا نگی،اولین قدم شناخت طرف مقابل در مورد
این قضیاست و با توجه شناختی که به دست اُُوردی می تونی تصمیم بگیری که بگی یا ردش کنی.
فرهنگ عزیز سلام
دقیقا همینه که میگی. تو این مدت کوتاه که باهاش آشنا شدم، متوجه شدم که بسیاری از معیارهای منو داره. در کل خوب و مطلوب هستش. ولی از بین حرفاش متوجه شدم روی این قضیه بسیار حساسه. میدونم که بهش بگم ، میره. تمام.
اما مشکل من فقط این آقا نیست ، من نمیتونم حتی اگه ایشون از زندگیم بره، با مرد دیگه ای راجع به مشکلم صحبت کنم. حتی یه خواستگار دیگه.
باور کنید حتی الان که به این موضوع فکر میکنم ، تمام بدنم به رعشه میوفته.
میدونم خانوادمو نابود میکنه . میدونم چه فاجعه ای خواهد شد.
از طرفی به این آقا حق میدم. او که پاکدامنی رو پیشه کرده تا این زورا، همسر پاکدامنی داشته باشه، حالا من آخه چطور بهش بگم که چی تو گذشته ام بوده؟؟
.
.
.
من دیگه هرگز وارد اون اشتباهات نمیشم. بخدا دارم ماه آینده میرم مکه. حتی گفتم تو مسجدالحرامم از خداوند میخوام که ببخشه منو.
از خدا شرم دارم. <strike> من یه وحشی ام. وای خدا منو میبینی اصلاً؟ </strike>
ویرایش : فرشته مهربان
خودت را چنین خطاب نکن ، شخصیتت ارزشمنده بخصوص که با توبه ارتقاء پیدا کرده ، به خدا هم ظن بد نبر ، چه کسی ترا موفق به توبه نمود و با آغوش باز پذیرفت ؟؟؟
فرشته مهربان
ممنونم فرشته . تو واقعا فرشته ای.
تنها یکبار بدون اینکه من ازش سوالی کنم، یه توضیح کوتاه داد. گفت :" اگر کسی مرتکب خطایی شده باشه و بعد من بودنم که توبه کرده،اون مساله بران حل میشه. چون خداوند تو قرانش گفته که میبخشه. حالا وقتی که خدا میبخشه، بنده خدا دیگه چرا نبخشه؟"
این تمام چیزی بود که میدونم.
-
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
سلام...متاسفم در بابمشکلی که در گذشته براتون پیش اومده...من نظرم کوتاه میگم...به نظر من بهتره این موضوع فراموش کنین و به زندگی روبه جلوتون نگاه کنین...
من یک مرد ایرانیم ..هیچ مرد ایرانی نمی تونه با این حرف کنار بیاد....وشما اگه واقعا از گذشتتون پشیمونین و در درگاه خدا توبه کردین لزومی نداره دیگه ایندتون بابت این اتفاق خراب کنین...
سعی کنین زندگی جدیدی و شروع کنین و همه گذشته رو درسی برای ایندتون قرار بدین...
امیدوارم با همسرتون خوشبخت بشین
-
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
حالا مهم اینه که چقدر به این اعتقاد پای بند هست ( سنجش ثبات )، از همین استفاده کن و با حالتی تعجب آور بگو یعنی اگر آدم متوجه بشه طرف تا ته یه گناه رفته ولی برگشته و توبه کرده و تکرار نکرده و راهشو عوض کرده این فکر که خدا بخشیدتش من چرا نبخشم میتونه آدمو آروم کنه و ببخشه ؟
اگر تکرار کرد و تأکید داشت که وقتی خدا می بخشه بنده چرا نبخشه . و مطمئن شدی مطیع خداست . پس خیالت راحت باشه . از نظر ویزگیهای شخصیتی نزد یک روانشناس برو و ببین با هم سنخیت دارید ، در صورت وجود سنخیت با توکل و اطمینان به خدایی که از همه بیشتر به او باید پاسخگو باشیم توکل کن و مطمئن باش که خودش ترا حفظ می کند .
مهمترین نکته اینه که خودت نیز فراموش کنی ، هرگز در ذهنت اون گذشته را یادآوری نکن . وقتی در پرونده اعمال خدا خطا را نه تنها پاک میکنه( روی اون خط نمیکشه ، بلکه پاکش میکنه ) بلکه تبدیل به حسنه میکنه تو چرا در ذهنت نگه میداری و چسبیدی بهش ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ عزیز دلم این خودش خطاست ، خطای کنونی تو اینه که عملاً اون اشتباه را رها کردی اما در ذهنت به گونه ای دیگه رهاش نمیکنی . اینم وسوسه هست ، وسواس فکری .
با کمک تکنیک توقف فکر اصلاً یادآوری نکن .
تو از بعد از توبه ، تولد دیگری برای خودت حساب کن و مهربونی را از بعد از اون معرفی کن . اون مهربونی خطا کار مرده و رفته پی کارش . اینو من نمیگم ، تعالیم دینمون میگه .
خودت باید خود تولد یافته بعد از توبه ات را ببینی و با این نگاه با این آقا ازدواج کنی . مرده پرستی نکن و اون مهربونی مرده را بار ذهنی خودت نکن .
خانمی نازنین ، می دونی چرا در روایات ما توبه را تولدی دوباره میگن ، یا بعضی از سختیهای زندگی را عامل پاک شدن و تولدی نو دیدن ، برای اینکه شخصیت تازه را ببینی و هم خودت و هم دیگران روی اون قضاوت داشته باشند، برای اینکه از این بار روانی غلط بیرون آییم ، از ماندن در احساس گناه در امان باشیم ، و با ناتوان کردن خود درجا نزنیم و ..... خدای حکیم بعد از بازگشت از گناه ترا بنده تازه خود می بیند ، چرا خودت چنین نمی بینی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
روایتها داریم که زن بعد از زایمان تولدی دوباره می یابد چون با درد زایمان همه گناهان گذشته اش پاک میشه ، پس مثل یه نوزاد ضمیرش پاکه و فقط امتیازش اینه که عقل و تشخیص بزرگسال رو داره و میتونه این پاکی و تولد دوباره را به کمکش حفظ کنه .
حتی به خانمها بعد از هر پریود و زحمتهای ناشی از آن وعده پاک شدن از گناه داده شده و کافیه مراقب خود از خطا باشند و تکرار نکنن .
با مهربونی تولد یافته مهربون باش ، با سرزنش ویادآوری خطایی که تموم شده و ازش عبور کرده ، آزارش نده ، خودتو برای خواستگارات دختر پاک بعد از تولد دوباره ببین و با اعتماد به نفس روبرو شو گلم
.
-
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
بازم میگم فرشته مهربان
تو واقعا فرشته ای.
من نمیدونم چطور بگم که با خوندن حرفات چه حالی پیدا کردم و چطور دلم لرزید؟
ممنونم.
چشم . حتما کاری که گفتید رو انجام میدم و میام و بهت میگم که چی جواب گرفتم.
واقعا که این کابوس چقدر وحشتناکه.
واقعا که چطور روانمو میخوره و منو به زمین میکوبه.
راستش چون تا یه مدت دیگه به سفرعمره خواهم رفت تصمیم دارم اونجا همه خواهشمو از خدا کنم که اون طور که خودش وعده داده، منو دریابه و نجات بده.
شاید باور نکنی اونقدر که این غم برام سنگینه، موهام دارن سفید میشن. یه ناراحتی پوستی و مشکلات بینایی و..
من هرگز حماقتم رو نادیده نمیگیرم. من به خودم به جسمم و به روحم بد کردم.
جسمم داغونه. وقتی فکر میکنم چطور دوام اوردم و تحمل کردم و حتی یه قطره اشک نریختم تا کسی از مشکلم بویی نبره، فکر میکنم دیگه هیچ وقت اون توانو ندارم.
من واقعا معتقدم خدای بزرگ منو از اون ارتباط بیرون کشید . وگرنه من نمی تونستم رهاش کنم.
میدونم خدا رهام نکرد.
با اینکه من غرق بودم.
اما حالا دارم زندگی توام با آرامشی رو تجربه میکنم .
گذشته منو رها نمیکنه.
فرشته عزیزم
حتما به حرفات گوش میکنم و عمل میکنم و بهت میگم چی نتیجه گرفتم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط grey-sm
سلام...متاسفم در بابمشکلی که در گذشته براتون پیش اومده...من نظرم کوتاه میگم...به نظر من بهتره این موضوع فراموش کنین و به زندگی روبه جلوتون نگاه کنین...
من یک مرد ایرانیم ..هیچ مرد ایرانی نمی تونه با این حرف کنار بیاد....وشما اگه واقعا از گذشتتون پشیمونین و در درگاه خدا توبه کردین لزومی نداره دیگه ایندتون بابت این اتفاق خراب کنین...
سعی کنین زندگی جدیدی و شروع کنین و همه گذشته رو درسی برای ایندتون قرار بدین...
امیدوارم با همسرتون خوشبخت بشین
دوست عزی
خیلی ممنوم بابت نظر آرامش بخش شما.
ممنون که درک میکنید.
اما سوالم اینه:
آیا حق نداره بدونه؟
نمیخوام نسبت به او خودخواه باشم.
همین.
-
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
فرشته چقدر زیبا توضیح دادی ، من که واقعا لذت بردم و از این بابت ازت ممنونم:72::104:
برای مهربونی هم لحظاتی پر از خوشبختی رو آرزو میکنم و به اراده و توانش در توبه نصوح تبریک میگم و کمی هم حسودیم میشه!
به نظر من جواب سوالت اینه که اگر مهربونی قدیم جواب میخواد که حق داره بدونه اما مهربونی جدید نه چون مهربونی تازه متولد شده چیزی برای پنهان کردن نداره
-
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
نه نیازی نیست بدونه .
اگر قرار بود کسی بدونه ، خدا پرده ها را کنار میزد و نشون میداد به همه .
شما حق نداری ذهن او را نسبت به چیزی که گذشته و تکرار نمیشه درگیر کرده آزار دهی ،خودت را که داری آزار می دهی به غلط ، او را حق نداری آزار دهی .
خانمی می دونی یکی دیگر از دلایل اینکه ما حق نداریم خطاهای پنهان خود را جز نزد خدا جای دیگر جار بزنیم چیه ؟ اینه که امنیت روانی و آرامش ذهنی دیگران را به هم میزنیم و این خودخواهیه و خطا .
اینکه خدا نمیخواد هم خودافشایی کنیم هم دیگر افشایی ، چون هم کمک به اشاعه آن رفتارهای اشتباه میکنه و نوعی عادی سازی هست ، هم امنیت روانی و حتی فیزیکی را در جامعه از بین میبره .
میدونی چرا امروزه در جوامع بشری آستانه تحریک نسبت به خیلی از گناهان و خطاها پایین اومده و اینهمه داریم فرو میرویم ، بخاطر همین افشا هاست ، از درج در صفحات حوادث گرفته ( متأسفانه ) تا نقل و نبات بین آدمها و جک و اس ام اس ها .
حتی در همین فضای مجازی تاکید ما براینکه وارد جزییات نشید اینه که حریمها شکسته نشه ، قبح زدایی نشه ، نا امیدی ایجاد نکنه ، آرامش ذهنها را به هم نزنه و ....
اگر درست بیاندیشی و حکمت و محتوای دستورات همون خدایی که چند وقت دیگه به خانه اش میری را بدانی به اینجا با قاطعیت و اطمینان میرسی که نباید بگی وقتی توبه کرده ای و عبور کرده ای و عمیقاً هم رنج آنرا کشیده و می کشی وهرگز هم اراده تکرار بخرج نمی دهی .
.
-
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
مهربونی عزیز،
مدتهاست که توی تالار می شناسمت و تاپیکهات و ماجرای زندگیت را می دونم. پشیمونیت و تلاشت برای کمک کردن به پسر و دخترهایی که توی این جور مسایل بودند از نوشته هات کاملا پیداست.
امیدوارم که خدا هم توبه شما را بپذیره و کمکت کنه که زندگی خوبی داشته باشی.
اول این که جزییات زندگیت را توی تاپیکت نگو. مثلا یک ماه بعد قراره برید مکه و ... به هر حال موضوع حساس است و احتیاط لازم.
دوم این که من احساس می کنم خودت را نبخشیدی. سعی کن این مرحله را هم طی کنی. تو دختر جوانی هستی با دل پاک. حیف است که به روح و جسمت این همه آسیب بزنی.
اگر می تونی مشاوره حضوری برو و اگر نه به کمک مطالعه سعی کن راههایی را پیدا کنی که بتونی خودت را ببخشی.
-
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
با مهربونی تولد یافته مهربون باش ، با سرزنش ویادآوری خطایی که تموم شده و ازش عبور کرده ، آزارش نده ، خودتو برای خواستگارات دختر پاک بعد از تولد دوباره ببین و با اعتماد به نفس روبرو شو گلم
:104: :104: :104: :104: :104:
مهربونی عزیزم
وقتی تو از مهربانی یک بنده خیلی خووووووووب خدا (فرشته مهربان) اینطور دلت آروم میگیره چطور از
رحمت خدا غافلی و به خودش توکل نمی کنی؟
وقتی نوشته های فرشته رو خوندم اشک تو چشمام حلقه زد بخدا.
فرشته جان گفتنی ها رو گفتن. منم چند خطی دوست داشتم واست بنویسم.
من فکر نمی کنم خدا دوست داشته باشه شکسته شدن بندش رو ببینه جلوی بنده های دیگش! اونم یک بنده
پشیمون و نادم! دوست نداره به خطای گذشته اعتراف کنه جز نزد خودش!
مسلمه که قصد تو فریب دادن کسی نیست و فقط قصدت حفظ آبروته و دوست نداری جلوی یک بنده
خدا زبان به اعتراف از یک گناه باز کنی.
حالا که اینطور پشیمونی خودت رو بسپار به صفت "ستار العیوبی" خداوند که خیلی وقتا نه تنها پرده
پوشی می کنه خطاهای ما رو ، با انداختن حرف ما سر زبون مردم به نیکی حسابی شرمندمون
می کنه. مصداق عبارت "کم من ثناء جمیل لست اهلا له نشرته" "چه بسیار من رو به نیکی سر زبانها
انداختی در حالیکه لایقش نبودم!" در دعا کمیل که لطف خدا بندش رو چنین شرمسار می کنه!
واسه همینم به قول فرشته توبه واقعی گناهان رو پاک می کنه و گاهی تبدیل به حسنه می کنتشون.
عزیزم برات دعا می کنم آنچه که خیره برات اتفاق بیافته و خداوند زندگی زیبایی بهت ببخشه :72:
به توصیه های فرشته عمل کن و نتیجه رو بگو.
:72:
-
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
عزیزم اگر شما از ته دل از گناه خودت پشیمونی ، و از خدا طلب مغفرت کردی و توبه کردی ....پس همین کافیه .خدا می بخشه اونوقت بنده خدا نمیبخشه؟
بنابراین لزومی نداره راجع به گذشتت به خواستگارت چیزی بگی .اصلا اگر قرار بود همه گذشته آدم به خواستگار ربط داشته باشه که باید از روزی که به دنیا می اومدم با زوجمون با هم بودیم .
عزیزم مهم همینه که شما به اشتباه خودت پی بردی و از خدا خواستی که شما رو ببخشه .از الان برای همسر آیندت پاک باش و جز اون به کس دیگه ای فکر نکن
شما از الان میخوای با این مرد زندگی کنی ، پس این مرد به گذشته شما ربطی نداره .و باید همه معیارهاش رو در الان تو و در آینده ای که با هم خواهید داشت پیدا کنه ، نه در گذشته .
شما که نمیخواهید در گذشته همدیگر زندگی کنید .از الان با هم بودنتان را شروع کنید .و خوبی و پاکیت رو از الان به همسرت ثابت کن
-
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
به نظر من هم اگه واقعا اشتباهی بوده که ازش توبه کردی اصلا لازم نیست بگی. چیزی هست بین خودت و خدا. این هم بدون که بیش از 99 درصد مردها در ایران اصلا با این مساله کنار نمیان. پس لازم نیست بگی
-
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
امام علی ع:
ای مالک اگر شب کسی رامشغول گناه دیدی صبح او را با آن گناه مبین زیرا ممکنست هنگام سحر توبه کرده باشد
-
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
کاربران عزیز
ازتون یه خواهش دارم
البته با اجازه مهربانی عزیز
فکر کنم مهربانی عزیز راهنماییهای لازم رو دریافت کرده و باید به اجرا دربیاره تا نتیجشونو ببینه و بعدا به ما یا به فرشته مهربان گزارش بده
پس خواهش میکنم دیگه این تاپیک رو بالا نیارید چون امکانش هست برای دوست عزیزمون دردسر ساز شه
باتشکر:72:
-
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
سلام عزیزم.من تخصص خاصی توروانشناسی ندارم اما نظرمو میگم به خاطر تجربه مشابهم.من ارامش 24 هستم چون پسوردم مشکل برام به وجود اورد اینو انتخاب کردم.میتونی پست منو بحونی کمک فوری...مزاحمت های دوست پسر سابقم بعد ازدواج.راستش من خیلی به این موضوع اعتقاد دارم که خدا به هرکسی از جنس خودش همسر میده اگه پاک باشی یه همسر پاک و اگه نه عکسش.من خودم قبل ازدواج رابطه جنسی هم داشتم اما نه در حد از دست دادن بکارت اما بعد مجبور به ازدواج شدم وتوبه کردم.نمیدونم چقد توبه من درسته .توی مهربونی خدا شک ندارم فقط واسه این که میگن شرایطش خیلی سخته یعنی باید شیرینی گناه کاملا در تو تلخ شه و گوشت بدنت که از حرام به بدنت هست از غصه پشیمانی اب شه.نمیدونم اگه باز تو اون موقعیت تنهایی ها قرار بگیرم ایا واقعا سمت گناه نمیرم؟این فکرا ناراحتم میکنه.چون من تا ازدواجم زیاد طول نکشید پاک شدنم و امتحان نشدم.اما با این وجود از همسرم راضیم.یه هدیه میدونم از سمت خدا.با این وجودحس میکنم همسرم قبل ازدواج روابطی داشته نه در حد من اما مطمینم ترک کرده مث خودم.خیلی هم سعی کردم تجسس نکنمو جلو خودمو بگیرم.از اونجایی که روز مشاوره قبل ازدواج مشاور ازم پرسید عکس العملت اگه بفهمی قبل ازدواج همسرت فقط یه رابطه تلفنی داشته در حد دانشگاه چیه؟منم گفتم ناراحت میشم خودش جوابو به دهنم داد گفت میبخشیش که چون الان خیلی عادیه این جور روابط منم هنگ بودم گفتم اره.که همون روزای اول ازدواج اتفاقی تو فون بوک موبایلش اسم دنیا دیدم فکر کردم از فامیلاس پرسیدم دنیا کیه گفت یه موبایل فروشی که حدس میزنم الکی بود چون یه جوری جواب داد.هدفم از این همه پرحرفی که کردم این بود که خدا سر راهت کسیو میزاره از نظر اعتقادی وعملکرد شبیه خودت کسی که به هر دلیل فریب خورده.حالا شاید تا ابد خطاش واست اشکار نشه اما لازم نیس زیاد عذاب وجدان داشته باشی.شاید اونم یکی باشه که توبه کرده.یا حتی اگه پاکترین بندشوهم بده بهت بدون استحقاقشو حتما در تو دیده.
-
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
سلام تالار خوب و پر رونق همدردی
در مورد مشکلم با خواستگارم صحبت کردم. خیلی سربسته و غیر مستقیم.
بهش گفتم یادمه یه بار گفتی اگر کسی اشتباهی کنه و بعد توبه کنه تو میبخشی چون معتقدی خدا که میبخشه ، بنده خدا پس چرا نبخشه ، اما جای دیگه هم گفتی که به خاطر اشتباهات بعضی اطرافیانت باهاشون قطع رابطه کردی ، خوب این چه معنی داره ، اگه میبخشی چرا پس رابطه تو قطع میکنی؟ بهش گفتم خوب ما نمیتونیم در مورد همه قضاوت کنیم و هر آدمی جایزالخطاست. اما تو با خطاهای آدما سختگیرانه برخورد میکنی. بهش گفتم این منو میترسونه.
گفت من منظظورشو بد متوجه شدم. گفت تو برخورد با رفتارای اشتباه دیگران ، سعی میکنم خیلی سختگیرانه به نظر بیام تا دیگه اون آدم به خودش اجازه نده اشتباهشو تکرار کنه، اما ته دلم هیچ کینه ای نمیمونه و میبخشمش. منظورش این بود که خطاها رو در ظاهر سختگیرانه برخورد میکنه ولی قبلاً میبخشه. بهم گفت قطعاً گذشت میکنه و میدونه که کسی از گناه مبرا نیست. برای من خوب جالب بود حرفش.
البته چیز دیگه ای هم گفت . گفت تو زندگیش مگر اینکه خطایی از دیگران سر بزنه که آبرو و حیثیتش رو لکه دار کنه، که وضع اون خطا فرق میکنه . نمیگذره. اما من فکر کردم این حرف براش جنبه آینده نگر داره نه گذشته نگر. یعنی من زمانی که میدونم در آینده چیزهایی رو باید رعایت کنم،اما با این آگاهی بازم سراغ اون مسائل برم، نمیگذره.
نمیدونم شاید من بد سوال کردم . اما این نهایت چیزی بود که فهمیدم.
-
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
خود من به عنوان یه مرد گذشته کسی که میخوام باهاش ازدواج کنم به هیچ وجه برام اهمیتی نداره و دوست ندارم که چیزی در موردش بدونم
اما آینده مهمه و رفتار و کردار و علاقه ای که بهم داره.
اینکه بعضیا رو گذشته حساسن واسه اینه که کسی که اشتباه کرده و پنهان میکنه اشتباهشو ممکنه در آینده هم تکرار کنه.
به نظر من بهتره بهش بگی تا اینکه خودش در آینده بفهمه چون اونوقت خیلی بدتر میشه
اگه دوستتون داشته باشه میفهمه که به اشتباه گذشته خودتون پی بردید
به نظر خود من زندگی از همون لحظه ای شروع میشه که باهم عهد میبندید. همه آدما گذشته و تاریخ دارن و ممکنه هزاران اتفاق براشون افتاده باشه اما این دلیل نمیشه که در موردشون قضاوت کرد
اگه ایشون به این درک رسیدن بهتره بهشون بگید. در غیر اینصورت بهتره مطمئن بشید حتی یک درصد هم امکان متوجه شدنش وجود نداره
من واقعا گذشته برام مهم نبود تو ازدواج اولم همسرم خودش رو خیلی پاک و معصوم نشون داد، بعدش فهمیدم که با یه مردی در گذشته رابطه داشته و البته بخشیدمش. بعد در جریان زندگی وقتی فهمیدم برای بار اول بهم خیانت کرده متوجه شدم نباید میبخشیدمش...
اینا همه به کنار، اما دید من راجع به آدما منفی نشده. هر آدمی میتونه همونقدری که میخواد پاک باشه، و بی نهایت هم بد!
مهم اینه که تو دلتون چی میگذره. توکلتون به خدا باشه.
البته این رو هم بگم بعضیا اولش قبول میکنن و میگذرن اما در آینده همین موضوع میشه دلیل مشکل
پس صلاح اینه که مطمئن بشید که راهی برای فهمیدنش وجود نداره و البته همسر آیندتون هم آدمی نیست که در گذشته شما کنکاش کنه
-
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
سلام.راستش من اين موضوع رو ازيه كارشناس مذهبي شنيدم قبلا.ايشون گفتن اگر كسي قبلا با فردي دوست بوده اما پشيمون شده و توبه كرده نبايد بگه.حتي اگه طرف مقابل بپرسه نبايد بگه و دروغ گفتن اينجا كاملا جايز هستش چه بسا واجب هست چون افشا گناه خودش گناه به حساب مياد.
-
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
کارشناس مذهبیتون کی بوده؟ مراجع تقلیدی رو سراغ دارید که این حرفو زده باشه؟
جسارتا می شه در مورد گذشته و اینکه بنده ازدواج کرده باشم یا نکرده باشم صحبتی نکرد؟ یعنی بنده شرعا ازدواج کرده باشم و بعد شناسنامه خودم رو عوض کنم ؟ مطمئنا ازدواج بدتر از رابطه جنسی خارج از ازدواج نیست.
-
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
فرشته مهربان عزیزم
ای کاش به من سر میزدی. بی صبرانه منتظرت هستم تا بهم کمک کنی. لطفا بیا فرشته. بهم بگو که این حرفاش چه معنی داره؟
-
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
سلام:72:
اگه یک درصد هم احتمال میدی که همسرت در آینده از یه طریق دیگه بخواد متوجه این موضوع بشه همون جوری که فرشته مهربان گفتن موضوع رو باهاش مطرح کن و اطمینان پیدا کن که اگه یه روزی هم فهمید می بخشتت
:72::72:
-
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
ببین عزیز جان
به پستهای قبلی من رجوع کن ودقیق بخون .
اصل اساسی در اینجا رویکرد ایشون که متوجه شدی و توبه و عدم بازگشت به خطا از سوی شماست . با صحبتهایی که با ایشون داشتی نشونداده که حتی تجسس در مورد گذشته هم نخواهد کرد ، اما حال فردی که با وی میخواهد زندگی کند براش مهمه ، مهمه که شما وقتی با وی وارد زندگی میشوی خط قرمزهایی که برایت روشن کرده و شما پذیرفتی را رعایت کنی که اگر نکنی نمی بخشه ، موضع ایشون تا اینجا روشن هست .
بنا براین هیچ نیازی به بیان آنچه از آن توبه کرده و تکرار نخواهد شد نیست . اگر حرفهای کارشناسی اهمیت داره حرفها گفته شد ،دیدی که مدیر هم تأیید کرده ، نباید بیان کنی . مهم اینه که ایشون اهل بخشش خطای ترک شده آنهم در گذشته شما باشد که نشون داده هست و شما از همین باید مطمئن باشی.
.
.
-
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
سلام.
--این را کاملا از ذهن باید بیرون کرد که گذشته آدم مربوط به خودش است (در ازدواج). یکی از بی منطق ترین جمله هایی که بین جوانان ایران زمین باب شده همین جمله است.
چرا که گذشته من، حال من را تشکیل داده است. از لحظه ای که مغز من توان ادراکیدن یافت، شخصیت من شروع به شکل گرفتن کرد. من اگر اکنون با کسی ازدواج میکنم، با نتیجه 20-30 سال زندگی او ازدواج میکنم!
--توبه کردن هم ربطی به تعهدات ما در جامعه ندارد دوستان! این که خدا بخشیده یا نبخشیده، به "جامعه و شما" مربوط نیست. به "خدا و شما" مربوط است.بدرود.
===============
پاورقی:
پست مذکور توسط مدیرهمدردی ویرایش گردید
-
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
لطفاً دوستان دقت داشته باشید که پستهایتان آرامش مراجع را به هم نزند بلکه کمک بکند به تثبیت آن . ایشان در این رابطه نیاز ندارد به تمرکز بر بعضی مواردی که در بعضی پستها اشاره شده ، بلکه کافیه اطمینان داشته باشد که خواستگارش در حرفش مبنی براینکه آنچه خدا از فردی می بخشد و توبه اش را می پذیرد را نادیده می گیرد صادق است و ثبات دارد که با شناخت دیگر ویژگیهای شخصیتی بخصوص به کمک یک مشاور می تواند این را بفهمد .
خواستگار مهربونی در حرفهایش این را نشان داده که آنچه گذشته و تکرارا نمیشه و ازش توبه شده را مد نظر قرار نمی دهد و مهم برایش زمان حال و مسیر زندگی هست که فرد از خط قرمزهایی که تعیین و توافق شده عبور نکند و مرتکب خطا نشود . لذا اطمینان از این اخلاق و رویه برای مهربونی کافی هست .
خدای نکرده حرفهای ما نشود مصداق خان می بخشد و خانزاده نمی بخشد
.
-
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
ممنونم از همه تون.
از فرشته مهربان هم تشکر میکنم.
حرفای شما خیلی آرومم کرد.
تصمیم خودمو گرفتم.
من در مورد گذشته ام حرفی نمیزنم.
قصدم فریب و دروغ نیست. خدا میدونه چقدر این تصمیم برای خودمم سخت بود. وجدانم ناراحتم میکرد.
بعد از تموم شدن اون ماجرا در 16 ماه قبل ، خیلی شرایط سختی داشتم. مردهای مجرد و متاهلی که به هر دلیلی قصد داشتن نزدیکم بشن . من که تو شرایط بسیار بدی بودم. واقعا نمیتونستم با کسی حرف بزنم. از طرفی به یه همدم نیاز داشتم .اما باز تنهایی و دوری از اون رابطه ها رو انتخاب کردم و سرسختانه در مقابل اون پیشنهادا، ایستادگی کردم.
این طور نمیگم که مثلا خودمو توجیه کنم . یا اینکه بگم خیلی خوب بودم . یا اینکه بگم دیگه گناه نکردم . منظورم اینه که چقدر از اینکه یه بار دیگه خط قرمزای زندگیمو رد کنم، میترسم. چقدر از وارد شدن به رابطه های عاطفی وحشت دارم. من هیچ وقت دیگه خیانت نمیکنم.
واقعا نمیخوام مثل مصاحبه های تلویزیونی بگم که چه پیامی برای هم سن و سالای خودم دارم.
نه.
اما میخوام اگه کسی یه بارم تاپیکمو بخونه بهش بگم :
همه چیز از یه رابطه شروع میشه. از اینکه دلت پاکه و کسی اون پاکی رو متوجه میشه. فکر میکنی عشق بی صبرانه منتظرته تا بری و در آغوش خوشبختی قرار بگیری. کافیه یه بار رد کنی و حریمی بشکنه . تموم . میشی مثل الان من. آیا من اون دختر ساده روستایی 5 سال قبلم ؟ نه دیگه نیستم. کسی هستم که اسطوره اشتباهه. کسی که به خاطر هوسی، خیلی چیزا رو از دست داد. کسی که زلالی دختر بودنشو ازa به نام عشق گرفتن. کسی که بین دنیای زنانه و دنیای دخترانه گم شد. هنوز عذاب میکشم. از خودم شرم دارم. از خدا شرم دارم. از این که من یه دختر قلابیم با چندتا بخیه....
نجابت واقعا تکرار نمیشه. اگه کسی نجابتشو از دست بده، دیگه نداردش. پس هموk بهتر که اون اولین نگاه و ... نباشه.
-
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
سلام دوستای خوبم. سلام تالار عزیزم
نامزد کردم. سه روز پیش . تا عید نوروز هم انشاالله ازدواج میکنیم. نامزدم بسیار مرد خوبیه. خانوادم تحقیق کردن . خودمم قبولش دارم. هرچند هنوز عاشقش نیستم و احساسات خاصی رو تجربه نمیکنم . اما ایمان دارم که مرد خوبیه. پاک و نجیب و با شعور.
تو همین مدت کوتاه میتونم احساس آرامش کنم. آرامش خاصی که فکر کردن به لحظه حال بهم دست میده. آرامشی که در گذشته تلخ من جایی نداره.
خدا میدونه هنوزم چقدر استرس دارم. اما به هر حال این اتفاقات افتاد.
دعا کنیدبرام. ممنونم همه عزیزانم تو این تالا خوب.
ممنون فرشته مهربانم. :72:
-
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
:72::72::72::72:تبریک با صمیمانه ترین احساس.................:72::72::72::72::72:
-
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
خیلی بهت تبریک میگم عزیزم
انشاا... روزای خیلی خوبی رو داشته باشی.اونقدر خوب که همه چیه گذشته رو فراموش کنی.
دیگه بهش فکر نکن و به فکر آیندت باش
تو فوق العاده ای
-
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
فکر کنم هنوز از آخرین ارسال یه هفته نگذشته پس اجازه ی ارسال پست دارم ویدا جان . پیگیر تاپیک بودم ولی خبر ازدواج رو تازه دیدم و واقعا برام سخته چیزی نگم!
مهربونی خیلی خوشحال شدم.چه قدر خوبه که انقدر قشنگ تموم شدتایپیکت برات آرزوی خوشبختی میکنم.ایشالا خبر خوشبختی بیشترو مامان شدنت هم ببینم
:46::46::72:
-
RE: نمی توانم راستش را بگویم. وای هرگز نمیتوانم.
mehrabooni عزیز تبریک فراوان دوست خوب:46:
برای آرامشی که داری خیلی خوشحالم ، همین معنای خوشبختی هست :43:
چون انتخابت از روی عقل بوده ، بهت قول میدم عاشق همسرت میشی ،اگر سعی کنی همسرت رو عاشق خودت کنی ، خودت زودتر عاشق میشی ، خیلی لذت خوبیه
قدر همدیگر رو بدونید ، براتون آرزوی خوشبختی دارم ، امیدوارم همیشه لبتون خندون باشه
[align=center]:72::72::72::72::72::72::72: