سلام ترانه جان..
ممنونم که پاسخ سوالات من رو دادی...
قبل از هرچیزی واقعا به جدیت تذکر می دم به دوستانی که با وجودیکه سعی در کمک به مراجع دارند ولی با بیان تجربیات خودتون که اصلا قابل تعمیم به شرایط ایشان نیست ..ایشان را در اول زندگی وارد یک راه انحرافی نکنید...چند دوست اخیر از شما خواهش می کنم اول تاپیک افت های احتمالی مشاوره را بخونید و بعد به راهنمایی بپردازید..هرچند راهنمایی همه ما در حد تجربه ست ولی نباید شرایط ایشان را با خودتان مقایسه کنید..هرگونه اسیب به زندگی ایشان مستقیما به راهنما بر می گرده..خواهش می کنم دقت کنید...
:72::72::72::72:
ترانه جان ..اول از این نکته شروع می کنم که شما در برخورد با اطرافیان خودتون باید اولین نکته ای که مد نظرتون باشه بررسی شخصیت خود شما و بعد شخصیت افراد طرف مقابل شماست..از کوچکترین نکته شروع می کنم..در پست اول فرمودید که مادر شما زیاد به منزل شما تشریف نمیارن و ملاحظه می کنند ولی خانواده همسر شما نه...
دوست عزیزم نکته مهم اول اینه که ویژگی های شخصیتی دو مادر هم کاملا متفاوت هست..مادر همسر شما زنیست برونگرا و این افراد عاشق رفت و امد و تفریح هستند..مشکل از انجا بروز می کنه که شاید شما و همسر شما چنین ویژگی نداشته باشید برای همین این موضوع برای شما ازار دهنده ست...ولی دوست من شما وقتی با مردی پیمان زناشویی می بندید یعنی ایشان را دوست دارید و باید به نظر من پدر و مادری که ایشان را آفریده اند تا امروز شما با او خوشبخت باشید هم بپذیرید.. دوست من یک سوال از شما دارم..
شما فرض کن شرایط کاملا بر عکس بود ..و خانواده شما می امدند و همسر شما شاکی بود؟میشه صادقانه خودتونو جای همسرتون بذارید و بگید آیا با خانواده خودتون هم چنین رفتاری داشتید؟آیا به انها می گفتید نیایند؟
نکته دوم اینکه باید بررسی کنید ..طبق سوالی که یکی از دوستان پرسیدند ایا ایشان در روابط شما و همسرتون اختلالی ایجاد می کنند؟اگر بله..ان هم راه دارد اگر خیر..چه مشکلی در هفته ای یکبار امدن والدین ایشان هست وقنی برای شما جز پذیرایی زحمتی ندارند....شما به یاد بیارید پدر مادر خودتون رو..چه خرجها که برای شما نکردند..چه پذیرایی ها..چه از خودگذشتگی ها ..خب والدین ایشان هم همین طور...شما سعی کنید با دید مثبت به این روزها نگاه کنید..چه بسا روزی انها نباشند و شما و همسرتون حسرت ثانیه ثانیه این روزا رو بخورید...
مورد سوم اینکه دوست من یکی از راههای نفوذ تو قلب آقایون دوست داشتن والدین اونهاست..وقتی شما بر خلاف خیلی ها...مشکل بزرگی مقل تحقیر..توهین و....ندارید را می خواهید با این منفی نگری ها به قول خودتون پای ایشان را از خانه تان ببرید..به نظر شما یک مادر و پدر حق ندارند بعد سالها سختی برای فرزندان اونها وقتی فرزندان به ثمر نشستند لذت اونها رو ببرند؟دوست دارم ترانه جان بشینی تک تک این سوالات فکر کنی....وقی شما با خانواده مردی ان هم بدون دلیل خیلی بزرگی مقابله می کنی ممکنه راههای نفوذ به قلب همسرت رو ببندی و چه بسا به خاطر شکستن قلب مادری خداوند لطفش و برکتش رو از زندگی شما کمرنگ کنه..فکر کن ان شا الله در اینده پسری داشته باشی و عروس شما هم رفتار شما را پیشه کند..چه حسی داری دوست من...صادقانه فکر کن...
دیدید با یکبار صحبت شما کار به قاب عکس شکستن رسید ..درسته..نمی گم بترس..یا کوتاه بیا..نمی گم زجر بکش..نه دوست من ولی باور کن این میزان رفت و امد زیاد نیست اون هم وقتی طرف شما والدین هستند..حالا چه والدین شما چه همسر شما ..هیچ فرقی نمی کنه...پس زندگی رو به خودت تلخ نکن...
با راهکارهای در بالا گفته شده شاید والدین ایشان نیایند و به ظاهر شما موفق شدی ولی باور کن اون شادی قبلی هیچ وقت بر نمی گرده به خصوص اگر دعوا و ...باشه که حرمت شکنی رخ بده دیگه بدتر...من تجربه ای دارم..هیچ وقت حرمت والدین نشکن ..چون دنیا دار مکافاته ...مواظب عمل امروزت باش دوست من...
دوست من مورد دیگه در رابطه با کمک نکردن شما در خانه به ایشان و برعکس اونه..درسته شما وظیفه ای نداری..ولی سوالی دارم در منزل شما همیشه مادرتون ظرف میشوره؟وقتی مادرتون میاد خونه شما همش داره ظرف های شما رو میشوره؟ ایا با کمک کردن شما به والدین همسرتون چیزی از شخصیت و احترام شما کم میشه؟ایا اگر شما هم همچنین عروسی داشته باشید احساس مثبتی به او خواهید داشت؟
می خوام شما رو به سالها قبل ببرم..مادر شما ومادر همسرتون جوان بودند..هر دو مادر شب های زیادی نخوابیدند ..به شما ها شیر دادند..شما رو تر و خشک کردند تا امروز خوشبخت باشید..آیا اونها از شما انتظار کمک داشتند..نه دوست من اونها بی توقع مهر مادری و پدری رو ادا کردند..ایا ما فرزندان نمی تونیم در عوض اون همه محبت والدینمون الان به اونها بی چشمداشت کمک کنیم...؟الان سنی از اونها گذشته دوست من ..نقش ما فرزندان چیه؟
خیلی صحبت کردم..حرف زیاد دارم براتون ولی می خوام بدونی چند نکته را در زندگیت عملی کن دوست من...
1..در مشکلات صبور باش
2.بدون مرد شما ظرفیتی داره و شما باید راههای جا کردن خودتون رو در دل همسر و خانواده اش بلد باشید..
3:تا زمانی که کسی به حرمت..شخصیت و خط قرمز شما تجاوز نکرده شما با بی صبری و عجولی برای خودت مشکل درست نکن
4..منفی نگری دور کن و از امروز با دید مثبت به ایشون نگاه کن.اونوقت می بینی خودت و همسرت با لذت بیشتری زندگی می کنید.
5:احسان به والدین برکت را به خانه شما میاره دوست من....
6:محبت ..محبت میاره...اینو فراموش نکن...
در آخر...اگر شما و همسرتون واقعا تمایلی به امدن انها به خانه خودتون ندارید نتیجه اون تنها قطع رابطه است و دل شکستن..در حالی که با تحمل اون..دید مثبت داشتن...ساده پذیرایی کردن برای کاهش مخارج..می تونه همیشه از برکت وجودشون استفاده کنید بخندید..اینو بهت جدی می گم دوست من...
نکات بیشتری هست که به اینجا بسنده می کنم تا نظراتت رو و تصمیمت رو بشنوم...اگر تمایلی داری می تونیم ادامه بدیم تا نهادینه بشه تمام این حس ها در وجودت تا لذت واقعی اون رو بچشی....
** در آخر هر بار در زندگی احساس خوشبختی کردید بدانید ان را مدیون پدر و مادری هستید که شما و همسرتون رو آفریدند **
موفق باشی
سارا بانو:72: