دختری رو دوست داشتم بهم زدم باهاش، الان میبینمش یه جوری میشم
سلام دوستان
من چند ماه دختری رو دوست داشتم (برا ازدواج) با هم حدود یک ماهی نامزد بودیم، تا این که از طریقی متوجه شدم به من خیانت کرده با کس دیگه ای رابطه جنسی داشته،و .....
بماند از این کارا قبلنا هم زیاد کرده بود که تازه فهمیدم
باهاش به هم زدم و از اون جریان چند ماهی میگذره، خدارو شکر هرروز بهتز از روز قبلش میشم
یعنی شاید 200%:shy: پیشرفت داشتم تو همه ی کارام و علاقه هام و حرفه ام
اما دیروز اتفاقی دیدمش، (اونم منو دید و خودشو یه جوری از من مخفی میکرد)، و .....
حالا از دیروز دلم یه جوری شده، کارام رو با کسلی انجام میدم، هر صبح 5:30 از خواب بلند میشدم امروز 7:15،..... هیشکی هم به درد دلم گوش نمیده , مجبور شدم به شماها رو بیارم
به نظرتون چیکار کنم ؟؟!!
ممنون و تشکر
RE: دختری رو دوست داشتم بهم زدم باهاش، الان میبینمش یه جوری میشم
امیر جان
اینحالات طبیعی هست
ممکنه بازم ایشون رو ببینی و بازم اینجوری شی
پس عیب نداره
فقط زیاد به اینحالت پروبال نده
بعد یه مدت عادی میشی
مخصوصا وقتی عشق جدیدی بیاد تو زندگیت
فقط یه توصیه برات دارم
به خاطر قراموش کردن اون، با کسی ارتباط برقرار نکن
اگر میخوای با کسی ارتباط برقرار کنی، وقتی باشه که اون دیگه برات فراموش شده باشه
RE: دختری رو دوست داشتم بهم زدم باهاش، الان میبینمش یه جوری میشم
سلام اقا امیر
خوش امدید به همدردی.
یعنی ما انقدر بدیم که شما مجبور شدید به ما رو بیارید؟!!!
شوخی کردم !
خب:
شمایی که انقدر موفق بودی در فراموش کردن این رابطه قطعا میتونی بازهم موفق تر باشی.این حالتی که در شما پیش امده به نظرم کاملا طبیعیه اما باید کنترلش کرد وگرنه اون شما رو کنترل میکنه !
نمیدونم کجا دیدی این خانومو اما سعی کن طوری مدیریت کنی که این خانوم رو نبینی.حالا نمیدونم همسایه هستید...هم دانشگاهی هستید و .....
شاغلی؟دانشجویی؟به چه کاری مشغولی؟چند سالته؟شرایطتت برای ازدواج جوره؟
RE: دختری رو دوست داشتم بهم زدم باهاش، الان میبینمش یه جوری میشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam123
سلام اقا امیر
خوش امدید به همدردی.
یعنی ما انقدر بدیم که شما مجبور شدید به ما رو بیارید؟!!!
شوخی کردم !
خب:
شمایی که انقدر موفق بودی در فراموش کردن این رابطه قطعا میتونی بازهم موفق تر باشی.این حالتی که در شما پیش امده به نظرم کاملا طبیعیه اما باید کنترلش کرد وگرنه اون شما رو کنترل میکنه !
نمیدونم کجا دیدی این خانومو اما سعی کن طوری مدیریت کنی که این خانوم رو نبینی.حالا نمیدونم همسایه هستید...هم دانشگاهی هستید و .....
شاغلی؟دانشجویی؟به چه کاری مشغولی؟چند سالته؟شرایطتت برای ازدواج جوره؟
خیلی زود وابسته میشم، شاید به این خاطر باشه، نیست به نظرتون؟!
شاغل هستم، در وادی هنر، دهه ی شصتی هستم، شرایط برا ازدواج هم پیش بیاد موردی ندارم، ولی ترجیح میدم برا سال آینده، یعنی ترجیح میدم خیلی به این موضوع دیگه امسال فکر نکنم
RE: دختری رو دوست داشتم بهم زدم باهاش، الان میبینمش یه جوری میشم
سلامی دوباره
گذاشتم چند روزی از ماجرا بگذره ببینم بهتر میشم که دوباره پست زدم
راستش کمی با بهره گیری از صحبتهای شما دوستان بهتر شدم
اما سر درد تو این چند روز منو کشته، یه جور فشار عصبی
هر وقت یاد خیانتش میفتم مو به تنم سیخ میشه و پیش خودم میگم من که همه نیازاشو برطرف میکردم چرا بهم خیانت کرد؟؟!!
دوستان راهنمایی دیگه دارن که بهم کمک کنن؟!
پ.ن: ناگفته نمونه من خیلی خیلی آدم مثبت گرا و شادی بودم، هستم و خواهم بود اما از چند روز پیش که این اتفاق افتاده اصلا یه جوری شدم
و نکته دوم هم خیلی زود وابسته میشم، شایدم به این خاطر باشه
ممنون و تشکر
RE: دختری رو دوست داشتم بهم زدم باهاش، الان میبینمش یه جوری میشم
بی زحمت پاکش کنید این پست رو
RE: دختری رو دوست داشتم بهم زدم باهاش، الان میبینمش یه جوری میشم
RE: دختری رو دوست داشتم بهم زدم باهاش، الان میبینمش یه جوری میشم
هنوز دوستش داری....به همین سادگی!
RE: دختری رو دوست داشتم بهم زدم باهاش، الان میبینمش یه جوری میشم
خیلی زود وابسته می شوم یعنی چه ؟
لطفا به این سئوال پاسخ بدهید .
ضمن اینکه باید خودتان را درک کنید تا حالتان بهتر شود .
شما دختری که نامزدتان بوده دوست داشته و دوست دارید . اتفاقاتی منجر به هم خوردن رابطه شد که از دید شما خیانت تعریف شد و شما با این تعریف احساس خوشحالی خود را از دست دادید و در نتیجه ی این عدم خوشحالی و این تعریف تصمیم گرفتید که روی انتخاب مسیر خود مجددا فکر کنید و ....که افکار و نتیجه گیری ها منجر به تغییر تصمیم و انتخاب شد . این ابدا اشکالی ندارد . شما اختیار دار زندگی خود هستید .
حال چند روز پیش بنا به دلائلی این خانم را دیدید . دوباره ویروس ها شروع به فعالیت کردند و ذهن و فکر شما مسموم و درگیر شد .
یک نظر کاملا شخصی در باب خیانت دارم زن و مردی به هم خیانت نمی کنند مگر اینکه کمبودی در رابطه وجود داشته باشد .این کمبود الزاما از دید شما نباید وجود داشته باشد بلکه در نیازهای طرف مقابل وجود دارد و چرا پیش می آید و چه کاری باید کرد و .....مباحثی است که در مجال و موضوع این تاپیک نیست ضمن اینکه مجددا اعلام می کنم این نظر کاملا شخصی است .
آیا امکان این هست که مجددا این خانم را به شکل اتفاقی ببینید ؟
اگر این امکان هست در نتیجه باید به فکر واکسینه کردن خود باشید . به نظر خودتان راه واکسینه شدن شما چیست ؟
و اگر این امکان وجود ندارد و همین یک بار بود و بر حسب تصادف..... بهترین راه این است که سرگرمی های جدید و خوشحال کننده ای را وارد چرخه ی زیستی خودتان بکنید تا کمتر وقت فکر کردن و مرور خاطرات با ایشان را داشته باشید .
RE: دختری رو دوست داشتم بهم زدم باهاش، الان میبینمش یه جوری میشم
ممنون از راهنماییتون
در جواب دوست عزیز خانم یا آقای SCI بگم که با این کاری که کرده مسلما دیگه دوسش ندارم
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
و در پاسخ به سوالات دوست عزیز ani بگم که..
- زود وابسته میشم، یعنی یکی دوبار که با دختری باشم، دیگه منطقم کار نمیکنه و احساسی میشم و به اون دختر وابسته میشم (منظورم برای ازدواجه)
- ممکنه این خانوم رو ببینم، ولی خیلی خیلی کم، ولی احتمالش هست
- در مورد واکسینه کردن یه خورده گیجم، یعنی چطوری چجور واکسینه ای ؟!
بازم ممنون که وقت میذارید:43:
RE: دختری رو دوست داشتم بهم زدم باهاش، الان میبینمش یه جوری میشم
سلام
هنوز به کمی راهنمایی نیاز دارم، در مورد واکسینه (پست قبلی) !!!
کمکم کنید....
ممنون:72:
RE: دختری رو دوست داشتم بهم زدم باهاش، الان میبینمش یه جوری میشم
اگه واقعا برات تموم شده س و نمی خوای با این آدم باشی بنظرم فقط سعی کن بهش فکر نکنی، همین!
تا وقتی که هی بهش فکر میکنی که دیدیش چه شکلی بود چی فکر کرده درباره ت یا حتی همینکه مدام تکرار میکنی که دیدیش یعنی داری بهش فکر می کنی
اگه بهش فکر نکنی با گذشت زمان کم کم از زندگیت محو میشه. اگه بازم ببینیش کافیه بازم یادت بیاد که دیگه نمیخوایش و بنابراین اصلا به دیدنش و بهش فکر نکنی
بیاد داشتن کسی بطور مداوم و فکر کردن و خیالپردازی در موردش و تصور اینکه چی بود و چی شد و چی میتونست بشه و ... وابستگی ایجاد میکنه
حتی تو برخورد با آدمهای دیگه هم این روش جواب میده. برای اینکه بهش وابسته نشی خودتو به زندگی معمولت مشغول کن و زمانهای محدود و معینی رو برای فکر و خیال در موردش برای خودت تعیین کن
این تجربه ی منه و خیلی خوب جواب داده
حتی در موردی شبیه مورد تو
دیدمش و دلم ریخت و قلبم شروع کرد به تپش. حتی بعدش ازش یه پیام هم گرفتم. اما پیام رو درجا پاک کردم و به خودم یادآوری کردم که نمیخوامش به فلان دلایل و دیگه سعی کردم بهش فکر نکنم
اینقد پرتش کردم در اعماق ذهنم که الان بش فکر میکنم انگار خواب دیدم یا یه توهم لحظه ای بوده:163:
RE: دختری رو دوست داشتم بهم زدم باهاش، الان میبینمش یه جوری میشم
هر وقت میبینیش تصور کاری که کرده را انجام بده ببین
چه زود دوباره بدت میاد ازش:310:
RE: دختری رو دوست داشتم بهم زدم باهاش، الان میبینمش یه جوری میشم
سلام دوستان
خدا رو شکر خدا رو شکر خدارو شکر تونستم فراموشش کنم:227:، اصلا دیگه بهش فکر نمیکنم، هروقت هم که میخواد بیاد تو فکرم از تکنیک توقف فکر استفاده می کنم از ذهنم بیرونش میکنم
اما این چند وقت (1-2 ماه اخیر) گهگاهی میاد تو خوابم و صبح که از خواب پا میشم کمی استرس دارم و یه جور حالت نا امیدی دارم چی کار کنم بنظرتون ؟؟
ممنون و تشکر
RE: دختری رو دوست داشتم بهم زدم باهاش، الان میبینمش یه جوری میشم
نقل قول:
هیشکی هم به درد دلم گوش نمیده , مجبور شدم به شماها رو بیارم
آخی! تنهایی خیلی سخته :(
RE: دختری رو دوست داشتم بهم زدم باهاش، الان میبینمش یه جوری میشم
سلام
آقا امیر حالت های شما طبیعی اما همون که می تونید از تکنیک توقف فکر استفاده کنید خیلی عالیه
این تجربه فکر کنم درس عبرتی براتون شده باشه که خیلی زود به کسی دل نبندید . سعی کنید یکم منطقی فکر کنید
این احساستن هم وقتی وارد زندگی جدیدی می شید از بین میره . اصلا به این موضوع بها ندید و بدونید همه ی افراد با دیدن عشق سابقشون همچین حس هایی که می تونه منشاهای زیادی داشته باشه مثل احساسه گول خوردن پشیمنی تلف کردن جوانی و ....
اما گذشته ها گذشته به فکر آینده باش
حتی روز هایی که حوصله نداری الکی خودت رو بزن به شادی آهنگ شاد گوش کن . نزار اون حس بهت غلبه کنه تو بهش غلبه کن
RE: دختری رو دوست داشتم بهم زدم باهاش، الان میبینمش یه جوری میشم
به نظرم اگه اتفاقی دیدیش لابد یه حکمتی داره....تجربه شخصیم اینه که بذار کارا روال عاددی خودشو طی کنه برای منم همچین موضوعی بود 5 سال پیش با یه پسری دوست بودم که هر 6-7 ماه یه بار بهم میزدیم علتشم این بود که مامانش به هر طریقی مارو تحت فشار میذاشت و باز بعد یکی دو هفته از بهم زدنمون همو یه جاهایی میدیدم که باااورمون نمیشد...یعنی کاااملا غیر منتظره همو میدیدم...مثلا یه بار من یه پروژه داشتم باید میرفتم میدادم یه کافی نت تا واسم تایپ کنه با یه جا صحبت کردم اما وقتی رفتم تعطیل بود 5-6 تا کافی نت سر زدم اما نشد دست آخر رفتم یه کافی نت دور افتاده که تا حالا اصلا نرفته بودم از در که وارد شدم با مسئولش صحبت کردم کارامو تحویل دادم وقتی داشتم میرفتم دیدم یکی تکیه داده به دیوار و داره گریه میکنه نگاه کردم دیدم خودشه بااااورم نمیشد
بعدش همین باعث میشد که ما فکر کنیم لابد خدا میخواد با هم باشیم! به این دلیل دوباره شروع میکردیم این کار تا 4 سال ادامه پیدا کرد و ما هر بار بعد از بهم زدن بیشتر وابسته میشدیم...تا اینکه بعد 4 سال خدا (همون خدایی که ما تو رابطمون هر لحظه حسش میکردیم) اونو ازم گرفت برای همیشه....نمیدونم دلیلش چی بود ولی حکمتش این بود که من واسه یه بارم که شده معنی واقعی عشقو بفهمم و آدمی رو بشناسم که از جنس آدما نبود...
من فکر میکردم که خدا اونو سره راهم گذاشته تا ابد با هم باشیم اما اون فقط پیشم بود تا بهم 1000 تا درس از زندگی بده...واااااقعا که آدم سر از کار خدا در نمیاره
حرفم اینه که به نظرم هر کاری یه حکمتی داره همیییین
RE: دختری رو دوست داشتم بهم زدم باهاش، الان میبینمش یه جوری میشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sahars
به نظرم اگه اتفاقی دیدیش لابد یه حکمتی داره....تجربه شخصیم اینه که بذار کارا روال عاددی خودشو طی کنه برای منم همچین موضوعی بود 5 سال پیش با یه پسری دوست بودم که هر 6-7 ماه یه بار بهم میزدیم علتشم این بود که مامانش به هر طریقی مارو تحت فشار میذاشت و باز بعد یکی دو هفته از بهم زدنمون همو یه جاهایی میدیدم که باااورمون نمیشد...یعنی کاااملا غیر منتظره همو میدیدم...مثلا یه بار من یه پروژه داشتم باید میرفتم میدادم یه کافی نت تا واسم تایپ کنه با یه جا صحبت کردم اما وقتی رفتم تعطیل بود 5-6 تا کافی نت سر زدم اما نشد دست آخر رفتم یه کافی نت دور افتاده که تا حالا اصلا نرفته بودم از در که وارد شدم با مسئولش صحبت کردم کارامو تحویل دادم وقتی داشتم میرفتم دیدم یکی تکیه داده به دیوار و داره گریه میکنه نگاه کردم دیدم خودشه بااااورم نمیشد
بعدش همین باعث میشد که ما فکر کنیم لابد خدا میخواد با هم باشیم! به این دلیل دوباره شروع میکردیم این کار تا 4 سال ادامه پیدا کرد و ما هر بار بعد از بهم زدن بیشتر وابسته میشدیم...تا اینکه بعد 4 سال خدا (همون خدایی که ما تو رابطمون هر لحظه حسش میکردیم) اونو ازم گرفت برای همیشه....نمیدونم دلیلش چی بود ولی حکمتش این بود که من واسه یه بارم که شده معنی واقعی عشقو بفهمم و آدمی رو بشناسم که از جنس آدما نبود...
من فکر میکردم که خدا اونو سره راهم گذاشته تا ابد با هم باشیم اما اون فقط پیشم بود تا بهم 1000 تا درس از زندگی بده...واااااقعا که آدم سر از کار خدا در نمیاره
حرفم اینه که به نظرم هر کاری یه حکمتی داره همیییین
سلام
ممنون از نظرتون، اما من الان دقیق متوجه نشدم که این حرف شما برا منم خوبه (حکمت های خدا رو فاکتور بگیریم) منظورم اینه که دوباره این رابطه پیدا کنه ؟ به دلایلی که اول این تاپیک توضیح دادم این رابطه دیگه نمیتونه دوباره شکل بگیره....
اگر براتون مقدور یه کم واضحتر میشه برام توضیح بدین؟؟
همیشه موفق باشید و شاد.