نوشته اصلی توسط فرانک1389
سلام
آقای خارپشت خیلی مشتاق بودم بدونم شما بالاخره ازواج کردید یا نه؟
از دختر خانم استادتون که عاشقش بودید چه خبر؟
سلام
نه ازدواج نکردم
ایشون ازدواج کرد، تا اونجایی که اطلاع دارم یکی دوماه پیش با یکی از هم کلاسی هاش نامزد کرد
راستش رو بخواید من هم گاهی این حس بهم دست میده البته احساس من عادی تر از شماست چون چند سالی از شما سنم بیشتره.
در مورد خودم بی تعارف بگم تنها وقتی به مجرد بودنم فکر میکنم و اینکه شاید هرگز ازدواج نکنم، احساس پیری و نا امیدی میکنم.شما رو نمیدونم
نه بحث ازدواج نیست
نمیدونم شاید بی تاثیر هم نیست
ولی موضوع این نیست
جرات نمیکنم این مسئله رو خیلی با خونوادم مطرح کنم
چون حرفام رو بد برداشت میکنن
دقیقا مثل شما :)
به نظرم برای یک جوان شکست عاطفی خیلی تو ایجاد این احساس دخیل هست.
تارهایی از موهاتون هم که گفتید سفید شده و درد کمر و زانو بیشتر شما رو میترسونه اما این دوتا دلیل پیری نیست چون خیلی سال هست که دیگه مثل قدیم نیست که فقط وقتی کسی واقعا پیر میشد یعنی سنش به 60 70 میرسید موهاش سفید میشد بلکه حالا خیلیها تو سن شاید 20 سالگی هم من دیده ام که تارهایی از موهاشون سفید شده .درد کمر و پا هم دلیل نمیشه چون کیفیت مواد غذایی و مسائل دیگه باعث این مسئله شده نه سن پیری.اکثر مواد غذایی که مصرف میکنیم هورمونی شده و مصنوعی! مثل قدیمیها نیستیم که روغن حیوانی بخوریم و نان محلی و ...
وضعیت غذاییم خیلی بد نیست
خوشبختانه یا متاسفانه اشتهام هم بیشتر از قبل شده
البته دیگه مثل قبل حوصله خرید کردن و غذا درست کردن ندارم
هر چیزی دم دست باشه میخورم : )