دوسم داشت ابراز علاقه کردم در رفت

سلام
دوستم گفته بود خواهرش از این مغازه داره خیلی خوشش میاد کنجکاو شده بودم یه روز که نیاز به تعمیر لباسم داشتم از رو کنجکاوی اون مغازه رو انتخاب کردم.
وقتی رفتم گفتم میخوام شلوارمو تنگ تر کنه گفت چه قدر نمیدونستم گفت تو اتاق پرو بپوشم بعد اومد واسم اندازه گرفت خیلی خجالت کشیدم صورتم قرمز شد.خیلی سنگین بود اصلا محل نمیذاشت.سرشو انداخت پایین رفت یه گوشه اندازه ها رو بنویسه.راستش از رفتار مردایی که مغرورنو هیز بازی درنمیارن خیلی خوشم میاد اون روزم چند تا دختر اومدن تو مغازه اش که معلوم بود از اون پسره خوششون میاد ولی انقدر سرسنگین رفتار کرد و گفت دوخت مانتو ندارن و دختره خدافظی کرد ولی اون جواب نداد دختره هم ضایع شد رفت.فامیلیه منو پرسید و رو کیسه نوشت.وقتی چند روز بعد برای گرفتنشون رفتم باباش از من پرسید با فلانی که اینجا دفتر وکالت داره نسبتی دارین؟من گفتم نه گفت آخه فامیلیش شبیه شماست گفتم نه کلا ما اینجا تنهاییمو هیچ فامیلی نداریم.حس میکردم اون پسره یواشکی نگام میکنه و صحبت من و باباش براش مهمه باباشم خیلی همه میگفتن پیرمرد بداخلاقیه ولی با من مهربون بود گذشت و چند ماهه بعد یکی از مانتوهام دکمه اش نافرم وایمیستاد باید فوری درست میشد بازم رفتم اونجا عجیب بود چون گفته بودن دوخت مانتو ندارن ولی مال منو قبول کردن.وقتی میخاستم برم مانتومو که درست کرده بودن بگیرم یه کم شیطنتم گل کرد و همون کیسه ای که دفعه پیش اسممو اندازه هارو روش نوشته بود بردم وقتی میخواست مانتو رو تو کیسه بذاره خنده اش گرفت منم خنده ام گرفت چون خیلی عجق وجق نوشته بود و کلی خطخطی کرده بود.تو راه خونه نیشم باز مونده بود طوری که پسرارو که میدونین کافین یه چی ببینن هی متلک مینداختن.دوباره چند ماه بعد پیرنهای داداشم نیاز داشت آستینشون کوتاه بشه رفتم اونجا اینبار تا رفتم باباش صداش کرد...آقای...خانوم...اومدن...او نم دویید اومد هول شده بود از تو چشماش علاقه شو میفهمیدم.وقتی رفتم خونه سر موعد نرفتم با موبایلش بهم زنگ زد.گفت شمارمو از رو تلفنه مغازه برداشته گفت زنگ زده بگه که لباس ها هنوز آماده نیست من نرم در حالی که اصلا نباید لباسا آماده میشد من به باباش گفته بودم باید داداشمو بیارم تا تو تنش اندازه بزنین چون مثه اینکه نظرش عوض شده میخواد کوتاه تر بشه.تا رفتم تو مغازه اش باباش اومد یه هو خودش اومد گفت من کار این خانومو راه میندازم بعد دوباره گفت ببخشید اگه زنگ زدم خلاصه لباسو تو تن داداشم اندازه زد وقتی رفتم لباس رو بگیرم دیگه خودش جلو نیومد.تا اینکه یه شب دستم اشتباهی خورد و یه اس ام اس که گله شکایت از دنیا بودو واسه دوستم نوشته بودم واسم فرستاده شد...بعد اونم جواب داد و نمیدونم چی شد که همه چی سریع شد اون اسم کوچیکمو صدا زد من گفتم چطوری فهمیده گفت تو شبکه اجتماعی گشته پیدام کرده ازش پرسیدم دوستم داره؟اول یه کم میخواس بپیچونه ولی بعد ذره ذره تو حرفاش به این اشاره کرد که همیشه بهم فکر میکنه و از اولین باری که دیدتم ازم خوشش اومده.ولی وقتی بهش گفتم دوسش دارم شروع کرد به اینکه من 30 سالمه تو 20 سالته و میخوام از ایران برم و تو نباید بهم وابسته بشیو من اعتمادمو به دخترا از دست دادمو نمیخوام متاهل بشمو دوستی ما باید معمولی باشه و تو نباید به درست لطمه بخوره و در آخرم گفت دوستم داره اما دست و بالشو بستن و دو سال تو اوین زندانی سیاسی بوده و از انفرادی جنگ اعصاب و شلاق و خلاصه چیزای بدی گفت که تجربه کرده اینکه احساسشو کشتن فقط 20 درصد احساس براش مونده و همونم همشو برای من گذاشته و بعد که من احساسی شدم پرسیدم یعنی اگه من ازدواج کنم یا به کس دیگه ای علاقه مند بشم تو ناراحت نمیشی؟اول عصبی شد گفتم نمیدونمو جوابی ندارم ولی بعد گفت ناراحت میشم ولی طرفداره آزادیم فقط میخوام تو شاد باشیو صدمه ای نخوری الان پشیمون شدم که بهت گفتم دوستت دارم من دلم سنگه و نمیخوام با احساس دختری مثله تو بازی کنم و کلی از این حرفای نامعلوم که معلوم نیس طرف دوستت داره یا نه.ولی دیگه از اون شب به بعد بهم زنگ نزد منم خبری نگرفتم ولی میبینم که اون تو شبکه اجتماعی هنوز زیر نظرم داره بهش گفته بودم خوشم نمیاد دوستات واست عکسای غیر اخلاقی میذارن و از اون به بعد همش میبینم تا میره پاکشون میکنه و خلاصه یه جوری بلا تکلیفم کرده به غیر از اینکه مت تجربه خوشی هم از این رفتارا ندارم حالا دوس داشتم اینجا بگم تا یه کم سبک تر بشم و هم شاید بشه با نظراتون منو مورد لطف قرار بدین.مرسی

سلام
lovestory به تالار همدردی خوش آمدید
منم مثل شما یه جون 20 ساله هستم و تا این سنم هم تا به حال نه با هیچ دختری دوست بودم و نه دوست داشتم که داشته باشم. به نظر من اگر اون آقا به شما علاقه منده و شما هم به ایشون علاقه مندید اگر قصد ایشون ازدواج با شماست بهشون بگید که با خانوادشون پا پیش بزارن چون تجربه ثابت کرده که دوستی های قبل از ازدواج در بیشتر مواقع باعث ضربه روحی خصوصا به دختر میشه و حتی اگر ازدواجی هم بعد از دوستی صورت بگیره طرفین بعد از مدتی ممکنه به هم بی اعتماد بشن، پس مواضب باشید که ناخواسته ارتباط دوستی صورت نگیره
امروز داشتم تو تالار همدردی چرخ میزدم که چشمم به این تایپیک افتاد بهتره شما هم یه نگاه به این بندازید، نمونه هایی از دوستی های که آخرش تباهی بوده
http://www.hamdardi.net/thread-17296.html
تو نباید بهم وابسته بشیو من اعتمادمو به دخترا از دست دادمو نمیخوام متاهل بشمو دوستی ما باید معمولی باشه و تو نباید به درست لطمه بخوره و در آخرم گفت دوستم داره
چرا اعتمادشو به دخترا از دست داده؟ الان قصد تلافی کردن نداره؟ هدفش از دوستی چیه؟قصد آشنایی داره و بعد ازدواج یا هدف دیگه ای؟

ببخشید که یه خورده رک گفتم، به نظرم توی اینطور شرایط آدم باید منطقی باشه
و سعی کنه که احساسشو کنترل کنه، خیلی از ما با یه اس ام اس عاشق میشیمو و با یه اس ام اس هم فارغ این به خاطر اینه که ما هنوز به بلوغ عاطفی نرسیدیم و توانایی کنترل احساسمونو نداریم:305:

ببخشید به عنوان یه برادر خواستم بهتون بگم آخه تو اون تالار بالا که رفتم از اتفاقاتی که افتاده بود ناراحت شدم

موفق و پیروز باشید

دوستی رو که newfolder هم گفت که فایده ایی نداره .
فقط ببین که ایشون رو صادق فرض کن .
نمی خواد با احساسات بازی کنه ، به دخترها بد بینه ، زندانی سیاسی بوده ، از ایران هم که داره میره ، احساسی هم که نداره و 20 درصد هم براش مونده .
خودت فکر شو بکن ببین با یه همچین آدمی می تونی زندگی کنی ؟
.
خودش هم نمی خواد باهات ازدواج کنه ، ظاهراً .
.
کلاً از این آدم فاصله بگیر.
ایشون دنبال ازدواج نیستن .
می دونی دوستی معمولی یعنی چی ؟
یعنی ... استغفرالله !

دوستت نداشت.دید سنت کمه و بهش علاقه داری فکر کرد خوب بهش یه مدت خوش میگذره و یکی ابراز محبت میکنه بهش.بعد دید که خیلی معصومی دلش نیومد بیشتر بازیت بده و ترسید واسش دردسر شه رفت.
حالت دیگه ای وجود نداره

می خواستی شلوارتو تنگ کنی رفتی خیاطی مردونه؟خارج زندگی می کنی؟

بچه ها دوباره برگشته میگه طاقت نیاورده و دوست داشتنش به من قلبیه نه ذهنی و حتی اگه بازم جوابشو ندم یه ذره از دوست داشتنش نسبت به من کم نمیشه و گفته یعنی آدمی که نمیتونه عاشق بشه حق دوست داشتنتو نداره؟ ولی من هنوز از دیشب که چند تا اس داده و زنگ زده جوابشو ندادم خودم خیلی دوس دارم جوابشو بدم ولی این رفتارهای متضادش منو گیج کرده!!

lovestory عزیز

لطفاً خامی نکن .

بعضی از این پسرها و درصدی هم دخترها با پا پس میزنند و با دست پیش می کشند . این قایم باشک ها و این مدل حرف زدنها برای جذب بیشتر و وابسته سازی هست .

همانطور که اشاره کردی از تیپ مغرور خوشت میاد ، این خصلت اغلب دخترهاست ، چون غرور مرد استحکام مردانه را که نیاز یک زن هست برای تکیه کردن جلوه میده ، این کشش به این خصوصیت در زنها طبیعی هست و ایشون هم خوب اینرا فهمیده . از اول هم آب پاکی رو ریخته روی دستت که به ازدواج فکر نمیکنه و قصدش دوستی هست . تا اگر پیش رفتید و وابسته شدید بحث ازدوج را پیش نکشید . حتی گاه پسرها عمداً اینرا مطرح می کنند و در کنارش میگند عاشقتمو نمیتوانم بدون تو باشم ، ولی ازدواج را هم نمی پذیرند ، این تناقض کاملاً مشخص میکنه که هدف چیست ، چون وقتی دختری بشنوه طرفش قصد ازدواج نداره ، اما در کنارش ابراز عشق و شیدایی بشنوه ، گیر می افته و دلش اسیر میشه و نسبت به اینکه او نمیخواهد ازدواج کند تردید پیدا می کنند اما ننه من غریبم بازیهای پسر را باور کرده و یک امید واهی پیدا می کنند که روی او اثر می گذارند و به ازدواج می کشوننش و این خطرناک ترین نوع ورود و وابستگی بعد از آن هست ، چون دختر منفعلانه به خواسته های پسر تن میده که شاید اینجوری وابستگی او بیشتر بشه و تن به ازدواج بدهد ، و خیلی خام غافل از این هست که بین ابراز عشق و شیدایی و حاضر به ازدواج نبودن تناقض هست و ایندو با هم نمیخواند ، عاشق واقعی معشوق را میخواهد و از راهش وارد میشود و خود را به آب و آتش میزند برای ازدواج . آیا معنی می دهد کسی بگوید بدون تو هرگز ، اما ازدواج ابداً ؟ این واقعاض خنده داره و جک هست :311::311:

این نوع از پسر ها برای دوستی از نوع خطرناک هستند ، چون در لباس بره سربزیر محجوب و مغرور وارد می شوند و دختر راحت تر فریب میخورد .

هوشیار باش و فریب نخور .

همدردی برای همین به شدت و با ادله محکم با روابط دختر و پسر مخالف هست . پرهیز از این روابط روزنه به دام افتادن ها و آسیب دیدنها را می بندد ، حالا هرچقدر پسری مکار باشد ، باز هم فایده ند اره چون دختر قصد رابطه نداره .

نکته دیگر رفتار شماست ، شما عملاً زمینه سازی کرده ای و با رفتنها به مغازه که کاملاً از روی قصد و برای جلب توجه بوده راه را برای او باز کرده ای . اشتباهت را که بهت آسیب میزنه بپذیر و از این راه بگرد و دیگه هم اینجوری رفتار نکن چون دودش به چشم خودت میره و نمیتونی گله مند باشی که چرا گولت زدند و چرا ال و چرا بل ، چون جواب این خواهد بود که خود کرده را تدبیر نیست . اگر شما مواظب روند و رفتار خود باشی کسی هم نمیتونه فریبت بده .


موفق باشی


.

ببین تو دختری مطمئنا تمام ظرافتهای رفتاری یه دخترو میدونی. همین حالا که برگشته طرفت ازش بخواه تکلیفتو روشن کنه(به این زمختی نه:311:) ببین اگه این مرد دوست داشته باشه حاضره بخاطرت هرکاری کنه اگر نه رابطتو تموم کن بذار بره دنبال کارش. اما اگه همین الان که اومده به دوستی معمولیش راضی شی هیچ آینده ای با ایشون نخواهی داشت.:305:
بیشتر رابطه هایی که مردا از دخترا سوء استفاده کردن و یا بقول خودشون با یه دوستی معمولی مدتی سرکارشون گذاشتن دلیلش تنها این نبوده که پسره به اندازه کافی دختره رو دوست نداشته بلکه بخاطر این بوده که دختره ارزش خودشو ندونسته از ساده دلی یا احساسات زیادی مقاومت نکرده و خودشو با خواسته های طرف وفق داده. درصورتیکه اگه رو حرفش میموندو مقاومت میکرد اینقدر امار دخترای سرکار مونده زیاد نبود.
ببخشید اگه زیادی رک حرف زدم دوستم.:46:

ببخشید ولی وقتی یه دختری از یه پسر خوشش میاد حق نداره زمینه سازی کنه که به دستش بیاره؟زنای ایرانی هم حق انتخاب دارن نمیتونن تو خونه بشینن و اسمش و بذارن حجب و حیا تا بالاخره یکی بیاد خواستگاری و ....

پسرها از یک سلام ساده دختر و زنی ، تصور کشش جنسی می کنند ،بخاطر طبیعتی که خودشون دارند ، چون در خود اونها کشش جنسی اولویت رابطه هست درمورد دخترها هم چنین فکر می کنند ، همانطور که دخترها در مورد پسر ها فکر می کنند کششون عاطفی هست ، و از همون اول تصور اینکه میل جنسیشون به طرف او کشاندتش را به سختی باور می کنند ، دخترها و پسرها از این تفاوتهای طبیعی هم خبر ندارند . لذا پسر توجه دختر را از میل جنسی اش میدونه ، و دختر هم توجه پسر را عاطفی و صرفاً عشق به شخصیت میدونه .

دختر فکر نمیکنه توجه پسر به اندام او و برخوردار شدن از لذت جنسی با اوست و پسر هم فکر نمیکنه توجه دختر به اندام پسر و برخورداری از رابطه جنسی نیست بلکه عاطفی هست . اما پسرها میدونن که دخترهارا مستقیم و سریع نباید به رابطه جنسی دعوت کنند و نشون بدند هدفشون از رابطه اینه ، چون تصور می کنند دختر دوست داره ناز کنه و .... و اگه مستقیم گفته بشه فراری میشند ، می دانند که دخترا دنبال ازدواجند و اگر بهشون بگی فقط دوستی برای رابطه جنسی فراری میشند و .....

پس وقتی دختری به روش شماعلامت میده و چراغ سبز نشون میده برداشت یک پسر کشش جنسی اوست که میخواهد با ازدواج با او پاسخ داده بشه و این پسر بیشتر تحریک میشه و به دنبال همین کشش هست و ازدواج را نمیخواهد و ....

عزیز دلم علاقه واقعی با شناخت عمیق بدست میاد شناخت از شخصیت دختر ، نه تو از او شناخت درست و کافی داشته ای نه او از تو ، او که همون ابتدا جذب اندامی که برای اندازه گیری بهش نشون دادی شده و .... پس علاقه اش را تنها عشق جنسی بدان .

روش شما برای جذب ، جذب به جنسیت هست نه شخصیت و میشه اینکه شما دنبال او باشی و اونم اینو بفهمه و از همون اول هم با تصور کشش جنسی در شما به راحتی میگه ازدواج هرگز اما دوستی آری و ... مطمئن هست تو وابسته اش میشی و آخرش هم تسلیمش میشی و برنامه هاش را هم ردیف کرده که گام به گام ترا به سمت خودش بکشونه و .....

دختری که بخواد جذب شخصیت کنه روشش این نیست و ...... ( این دیگر بحثی جدا هست و .... ) میتونی در رابطه با آن این لینک را بخوانی :

http://www.hamdardi.net/thread-9311-lastpost.html


.

فرشته جون مهربون خیلی ممنونم که انقدر کمکم میکنی ولی اتفاقا الان دوباره بهم اس داده که میخوام بهت زنگ بزنم میتونی صحبت کنی؟ولی من از وقتی که رفت دیگه سراغش نرفتم تو این مدتم که برگشته جوابشو ندادم من دوستش دارم ولی نه به هر قیمتی اگه اون دوستم نداشته باشه من غرور دارم و با احساسم مقابله میکنم ولی در واقع الان نمیدونم چه جوابی باید بهش بدم؟اصلا جواب بدم یا بازم سکوت کنم.اگه باهاش حرف بزنم چی بهش بگم.ممنون میشم راهنماییم کنید....

ترجیحاً جواب نده ، خودش رها میکنه .

اگر خیلی ادامه داد ، فقط یک پیامک ، که اهل دوستی نیستی ، و جز برای ازدواج اونم با خواستگاری رسمی حاضر به صحبت و ارتباط با هیچ پسری نیستی و اشتباه هم کردی که برای خیاطی به مغازه اش مراجعه کرده ای ، و محکم بگو لطفاً پیامک و تماس نگیرید .

مطمئن باش اگر خواستگار شما باشه از راهش و رسماً وارد میشه ، اما به احتمال قوی یا سعی میکنه فریبت بده و به رابطه بکشونه ، چون برای اینجور پسرها خیلی مهمه دختر مقاوم را بشکنن و به رابطه بکشونن ، میل به قدرت نمائیشون ارضاء میشه و پیش همجنساشون فخر میفروشن . یا میره پی کارش .

دومی که خیال ترا راحت میکنه که خواهان برای ازدواج نیست . اولی هم قاطعیت ترا میخواهد و پاسخ ندادن . چون گفته ای که فقط رسمی . که ممکنه ازش استفاده کنه و بگه بیا صحبت کنیم در باره اش و میخوام خواستگاری بیام و ..... بدان که هدفش فریب با وعده ازدواج هست وقتی وارد رابطه شدی ، امروز و فردا کردنهاست و ...... پس هیچ جوابی نده و خطتت رو هم عوض کن .


.

سلام راستش جای دیگه ای رو ندارم که برم درد ودل کنم جز اینجا میخواستم بگم بالاخره امشب تمومش کردم.چیزی که باعث شد یه کم تردید داشته باشم حرفاش بود بهم گفت خیلی بیشتر از اون چیزی که فکر میکنم دوستم داره و علاقه اش کمتر از عشق نیست گفت که این مدت که باهاش حرف نزدم خیلی حالش بد بوده و تا نزدیک صبح منتظر جوابم میشسته.و اینکه گفت به خاطر شرایط سیاسیش تا سه سال دیگه باید کشور و ترک کنه و شاید منو هم ببره ولی گفت چون تعهد داده که بره و نه اینجا حق ازدواج داره و نه حتی میتونه گواهینامه بگیره گفت اگه حتی میتونست ازدواج کنه هم ازدواج نمیکرد و گفت که عروسیم دعوتش کنم و از هرجایی که باشه خودشو میرسونه.بهش گفتم اگه مشکلت فقط سیاسی یا مالی یا هر چی بود تا آخرش میموندم ولی...ولی بچه ها کدوم آدم عاشقی حاضره جشن عروسی عشقش رو ببینه؟خودش میگفت زندگی فقط لذت بردن از همین لحظه ست و به جز این چیزی وجود نداره و اینکه خیلی از فامیلاشون ازدواج کردن ولی جدا از هم زندگی میکنن یکی این سر دنیا یکی اون سر دنیا حتی یه زن و شوهر خیلی عاشق هم تو فامیلشون بودن که الان هر روز دعواشونه.و شوهر دختر خاله اش پیش زنش از دوست دخترهای سابقش صحبت میکنه.ولی خودش تا حالا با هیچ دختری نبوده و هر کی میومده سمتش محل نمیذاشته و من اولی بودم و گفت تو دو سال دیگه بهم زنگ میزنی و میگی من چی بودم و چه حرفایی بهت زدم.گفت فقط میخواد این وابستگی رو از تو تن من بکشه بیرون و خلاصه حرفاش خیلی آزارم داد چون یه جا مثل عاشقا یه جا مثل بی احساس ها یه جا مثل روانی ها و یه جا مثله آدمای خیلی عاقل و ناصح حرف میزد حتی وقتی بهش گفتم دیگه نمیخوام ادامه بدم خیلی راحت با این مسئله کنار اومد و گفت همیشه ار جای دنیا باشه در دسترسمه و هر کاری لازم باشه برام انجام میده و آخرشم گفت قصدش از رابطه با من دوست صمیمی بوده و حالا که نمیخوام دیگه باهام تماس نمیگیره....با توجه به اینکه کل آشنایی ما و فکر کردن من به اون تقزیبا 7 ماهه که شروع شده و تو این یه ماه آخر جدی شده فکر میکنم حق دارم اینجوری گریه کنم چون از وقتی اون اومده بود همه ی فکرم شده بود دیدم نسبت به زندگی تغییر کرده بود کلی انگیزه بهم داده بود اما حالا یه شبه همه چی دود شد رفت هوا.فکر نمیکنم دیگه بتونم کسی و دوس داشته باشم اون خیلی شبیه کسی بود که تو رابطه قبلیم بهم صدمه زد قضیه ای که تو این تایپک نوشتمhttp://www.hamdardi.net/thread-16650.html و دقیقا مثل همون قبلی هم تموم شد من به خاطر اون موضوع خیلی مریض شدم و دیگه نتونسته بودم از لاک تنهاییم بیام بیرون و دوست داشتن کسی رو باور کنم واسه همینه که انقدر اذیتم.و شاید واسه همین بود که به اون مغازه رفتم چون اون مرد انگار تداعی گر خاطرات گذشتم بود.

lovestory عزیزم

خوبه که متوجه آفت موضوع شدی ، عزیزم باید دقت کنی وارد این رابطه ها نشی .

نکته ای که در صحبتهای ایشون هست ، دروغها هست . تا اونجا که من اطلاع دارم ف کسی که مشکل سیاسی حاد داشته باشه حتماً جاش زندانه ، و اگر آزاد باشه یعنی حاد نیست و نداریم که کسی را بخاطر مشکل سیاسی مهلت بدهند که کشور را ترک کنه و مگر کسی که تبعه کشور ایران نباشه ( مثلاً خارجی باشه ، یا ایرانی در تبعیت کشور دیگری باشد ) و مسئله داشته باشد که تازه اونوقت این یک ارفاق هست که کرده اند که کشور را ترک کنه . والا نداریم که کسی بخاطر مشکل سیاسی بگن باید کشور را ترک کنی . تبعید هم در داخل هست نه از داخل به خارج . لذا این یک دروغ هست .

ایشان مسئله زیاد دارند و با آنچه که شما از حرفهاش و نقل های خودش بیان داشتی، باید بگم احتمالاً اختلالاتی هم دارند . و ضمناً باز هم به شما پیغام خواهند داد ، ولی شما همانطور که قبلاً گفتم راه های ارتباطی را هم قطع کنید تا از هر نوع آسیبی در امان باشد .


.

راستش چون از وقتی باهاش آشنا شدم بیشتر مسئله ما حول همین محور سیاسیش میچرخید متوجه شدم که خبر رسان به یک سری توده های مجاهدین بوده دو سال زندان بوده و با تعهد به اینکه در عرض 5 سال کشور رو ترک میکنه آزاد شده و دو سال اقدام کرده که بره ولی نتونسته یه جا میگفت معلوم نیست بره یا نه.یه جا میگفت منو هم میبره.یه جا میگفت تا 5 سال دیگه کلا اینجا نیست یه جا میگفت دوست نداره من با کسی به غیر اون باشم یه جا حرف از دعوتش به عروسیم میزد خلاصه خیلی حرفاش در تضاد بود و من نمیدونستم کدوم رو باور کنم.رفتاری که از خودش نشون میداد در ضمیر ناخودآگاهش علاقه مندی زیادی رو توش نسبت به خودم حس میکردم.و اینکه خیلی روی دوستام و معاشرت هام حساس بود و همش میگفت این دوستت انگار خیلی دوستت داره یا اون انگار خیلی هواتو داره و حتی یه بار که بهش گفتم با یه سری از دوستام رفتم بیرون کلی سوال پیچم کرد که کدوم دوستات بودن کی بودند کجا رفتین چند تا بودین چی کار کردین و .... نمیدونستم اون همه حساسیت های رفتاریش رو که دیدم باور کنم یا حرفایی که دوپهلو میزد اون گفت خیلی آدم صادقیه و از دروغ بدش میاد و منم حس نکردم که جایی بهم دروغ گفته بیشتر یه نوع عدم تعادل درش میدیدم دوس دارم که مشکلش ریشه یابی بشه و بفهمم چرا اینطوری بود!!! من خیلی نگرانشم

دوست عزیز
فکر می کنم فرشته ی مهربان عزیز نکات ارزنده ایی رو بیا ن کردند.
شما خودتون چه معیارهایی رو برای ازدواج دارین؟اصلا معیاری دارین؟ایشون کدومش رو دارن؟بشینید اینها روی یک کاغذ بنویسید و خدوتون قضاوت کنید.
خیالتون رو به عنوان یک پسر راحت کنم که ایشون خیلی ماهرند،دخترها در عین اینکه فکر می کنند اصلا ساده نیستند و گول نمی خورند ولی بسیار راحت گول می خورند.
زندانی سیاسی و اینکه من سنگم و ... یعنی کشک مطمئن باشید اگر زندان بوده به خاطر عضویت در گرو ههای سیاسی و اینا نیست خارج و اینا هم اگر می خواست بره خیلی زودتر از اینها رفته بود!
شما از خودتون سئوال کردید به غیر از یک حس هوس گونه که در ارتباط بین دو جنس مخالف کاملا طبیعبه شما از چی ایشون خوشتون اومده یا ایشون از چه چیز شما خوششون اومده؟
دوست عزیز شما به ایشون نخ دادی اون هم وارد بوده نخ و گرفته و گفته هولو برو تو گلو!
من خیلی از دختر ها و پسرهایی رو میشناسم که سالهاست فکر می کنم کسی بهشون احساس داره ولی اون طرف مقابل مدتهاست که ازدواج کرده و اونها هنوز منتظر این احساسی هستند که فکر میکردند طرف بهشون داره!
دوست عزیز پسری با این سن و سال و با این مهارت برای هیچ ارتباط با شخصی مثل شما مناسب نیست.
حالا اگر شما با این توضیحات علاقه دارید وارد یک رابطه ی دوستی بی هدف اون هم از نوع خطرناکش که اینده طرف رو تباه میکنه وارد بشید اختیار با شماست

در مورد معیار باید عرض کنم که من اصلا قصد ازدواج نداشتم چون بد از رابطه قبلیم دیگه نتونستم به کسی علاقه مند شم و تا اینکه پدرم گفت برای خیاطی برم به اون مغازه چون همیشه خودش میرفت و میگفت کارش خوبه پدرم هیچ وقت به من نمیگفت که اگه کارتو یه مرد انجام بده اشکال داره حتی تا دوره راهنمایی منو میبرد آرایشگاه خودش که موهامو کوتاه کنن. اتفاقا اون مغازه جایی بود که دوستام راجع بهش حرف زده بودن و گفته بودن این پسره که تو اون مغازه ست به هیچ دختری پا نمیده و همه ما امتحانش کردیم منم وقتی بر حسب کار رفتم اونجا این ذهنیت تو مغزم بود ...ولی...همون اول احساس کردم یه چیزی فرق میکنه و این تفاوت فکرمو مشغول کرد ولی بروز نمیدادم...اونجا مشتری زیاد داشت من وقتی بعد دو سه هفته تماس گرفتم که بپرسم کارام آماده ست یا نه تا سلام کردم گفت شما خانم فلان نیستید و من حتی تعجب کردم که چطوری منو از پشت تلفن شناخت و حتی بعد از اینکه با هم بیشتر حرف زدیم اون بهم گفت تو از خودت نپرسیدی که من چطوری تو رو شناختم؟ نپرسیدی که من که مانتوی هیچ دختری رو درست نمیکنم چرا به تو نه نگفتم؟تو از خودت نپرسیدی من چرا شماره ات رو از تلفن مغازه برداشتم و با موبایلم بهت زنگ زدم که کارات آماده هست؟ حتی اون آقا رفته بود تو شبکه اجتماعی فامیلیم رو سرچ کرده بود تا اسممو پیدا کنه.ولی من نمیدونستم که اون از همون اول زیر نظرم گرفته اونم نمیدونست که من بهش فکر میکنم من تنها چیزی که حس کرده بودم یه جور علاقه تو اخلاقش رفتارش و نگاهش بود...
در مورد اون مسئله هم صد در صد مطمئنم که جرمش همین بوده
حسی که من به ایشون داشتم هوس نبود شاید حس ایشون به من این بوده باشه ولی همون طور که گفتم اون برام گذشته رو تداعی میکرد و همه روزایی که به خاطر بودن عشق تو زندگیم خیلی شاد و هیجان انگیز بود و حس غم رو ازم گرفته بود...اگه دونبال هوس بودم تا الان تنها نبودم چون پیشنهاد زیاد داشتم و دارم آدمایی که از نظر تحصیلی قیافه ملی سن خیلی بهتر از اون آقا بودن...

lovestory جان

دیگه در باره اش فکر نکن و حرف نزن و راه های ارتباطی را قطع کن . و خدا را شکر کن که راهت به همدردی خورد ، چون ایشون آدم سالمی نیست .

اگر هم سابقه زندان داشته باشه داره با سایسی جلوه دادنش اعتبار برای سابقه اش میخره که اگه جایی شنیدی فکر کنی سیاسی هست .


اینکه به هردختری پا نمیداده ،برای اینکه دخترای دیگه را به سادگی و فریب خوری شما ندیده ، اونقدر ساده که همون بار اول رفتی تا اندازه بگیره ، در حین حال سرخ و سفید شدن شما را که دیده فهمیده دختر هرزه ای نیستی که تعمدی و و از روی هرزگی چنین کردی ، لذا هم جذب جنسی شده ، هم تو را گزینه مناسبی برای سوء استفاده دیده .

این همه حرف که نپرسیدی ،چرا ال ، چرا بل ، همه برای این بوده که جلب اعتماد کنه و شما را عاطفی کنه و بگه تو با بقیه فرق داری و عاشقت شدم و .... چون خوب میدونه دختر ساده و زود باوری مثل شما چقدر راحت مدهوش این حرفها میشه .

شما یک بار ضربه این سادگی رو خوردی ، اگر دوباره خودت را آگاهانه در معرض آسیب قرار دهی ، هیچ کس نمیتونه بهت کمک کنه و بسیار گرون و خطرناک خواهد بود .

نه به ایشون ،نه به هیچ پسر دیگه و نه به این ارتباطات فکر نکن و برای خودت اشتغالات مهم و وقت پر کن فراهم کن و با توقف فکر ذهنترا حتی از تأسف بخاطر چنین پیش آمدی دور کن .


دوستان عزیز نیز دیگه نیاز نیست راجع به ایشون و این موضوع حرفی بزنند فقط می تونند به شما راهنمایی بدهند که چطور وقتت را پر کنی و چه برنامه هایی برات مفیده .


.


موفق باشی عزیز

.

سلام lovestory

چقدر پست کارشناسان و دوستان کمک کننده و خوب بوده...

پیشنهاد دارم لینک زیر را مطالعه بفرمایید

فراموش کردن یک رابطه ناموفق

موفق باشی:72:

سلام عزیزم
نمیگم ایراد داره یا نه که تو ابراز علاقه کردی اما از تجربه خودم بهت بگم که:
اگه به مردی بفهمه تو دوستش داری واست تاقچه بالامیزاره و آخرش میگه اگه خوب بودی گیر من نمی افتادی ! یا خودت خواستی و این حرف ها
گلم هیچ وقت خودت رو دست کم نکیر اشتباه امثال من رو تکرار نکن
بدون تو از اون خیلی بهتری
نزار به این راحتی بهت بگه که تو رو فقط واسه دوستی می خواد
اصلا این حق رو نداره و تو هم بهش نده

نمیدونم شاید گناه جوونایی مثل ما اینکه نمیتونن خودشونو گول بزنن خیلیا حاضرن چون هیچ تفریح و امیدی تو این جامعه ندارن یه مدت باهم خوش باشن و به اصطلاح وقت بگذرونن بعد هر کی بره به راه خودش.من ذاتا خودم هیچ وقت نمیتونم خودمو فریب بدم و به خاطر وقت گذرونی کنار آدمی باشم که حاضر نیست به خاطر من بجنگه