آیا رفتار من در مقابل عصبانیت و خودخواهی همسرم صحیح هست یا؟؟؟
سلام
دوستان امیدوارم بتونم با کمک شما مشکلاتم رو حل کنم.
مدت کوتاهی هست که عقد کردم،ازدواجم از نوع کاملا سنتی نبود یعنی یک آشنایی کوچیک قبلی بینمون پیش اومد ولی جنبه دوستی نداشت و از اول قصد هردومون ازدواج بود.
همسرم تقریبا 80 درصد همونی هست که می خوام ؛کلا همیشه احساس خوشبختی می کردم کنارش،احساس اینکه هیچ زوجی به خوشبختیه ما نیست،اونم همین حس رو داره وهمیشه میگه که خیلی احساس آرامش و خوشبختی می کنه.خیلی به من اهمیت میده،مهربونه،هیجان انگیزه،کودک درونش زنده است،شوخ طبعه، بلند پروازه ولی منطقی،آد م با برنامه و مرتبیه، یعنی درکل ویژگی های مثبتش کم نیست.ولی در اوج خوشبختی مون
یک اتفاقی بینمون افتاد که من حس میکنم حرمت بینمون از بین رفت،واقعا نمیتونم رفتارش رو حضم کنم.آخه ما هنوز اول راهیم،وقتی اول زندگی ،قبل از زیر یک سقف رفتن،اینجوری بینمون بی حرمتی شد که خیلی بد بود،اصلا باورم نمی شد زندگی من همچین اتفاقی توش بیفته.(البته فقط از طرف اون بود من خیلی منطقی بودم)برای اینکه طاقت دعوا و ... رو نداشتم من زود معذرت خواستم درحالیکه به هیچ وجه تقصیر کار نبودم ولی معذرت خواستم گریه کردم کلی.گفتم ببخشید اذیتت کردم تا قضیه تموم شه و جو آروم شه.چندبار دیگه هم قبلا عصبانیتش رو دیدم ولی نه در حد دیشب.و اون چندبارهم همش من معذرت خواستم ودلجویی کردم درحالیکه حق با من بودها.حالا نمیدونم این رفتار من یک زن لطیفه یا نه یک زن ضعیف؟که خودشو نادیده میگیره؟آیا با این رفتار اون بدتر نمیشه؟من چه برخوردی کنم
.من فقط شمارودارم خواهش میکنم تنهام نزارید.:72::72::72:
:(
RE: آیا رفتار من در مقابل عصبانیت و خودخواهی همسرم صحیح هست یا؟؟؟
سلام سفید برفی عزیز
به همدردی خوش امدی
کاش بیشتر توضیح میدادی و یکی از چند برخوردی رو که داشتید برامون شرح میدادی.شاید واقعا مقصر بودی و نیاز بوده که دلجویی کنی.
اینو یادت باشه:
زن و شوهر خیلی نزدیک تر از این هستن که با یکی دوبار دعوا و بحث حرمتها بینشون شکسته بشه.باید مراقب باشی که این اتفاق نیفتته.اما الان فکرت رو مشغول این نکن.
و نکته مهم اینکه:
خوبه که شما اهل کش دادن دعوا و بحث نیستی اما باید اعتدال رو هم رعایت کنی.
یادت باشه زندگی مثل همون ساختن دیوار معروفه.که اگر آجرهاش رو کج بذاری تا اخرش کج میره و اگر هم بخوای درستش کنی باید دیوار رو خراب کنی و دوباره از اول بسازی که تقریبا غیر ممکنه.
معذرت خواهی در مواقعی که شما مقصر نیستی کار واقعا اشتباهیه.البته بعضی موارد استثناست و ایرادی نداره.اما این کار نباید به شکل عادت برای همسرت دربیاد.
خیلی وقتها گذشت لازمه اما حد و حدودش هم باید رعایت بشه.
اگر خواستی در مورد یکی دو تا از درگیری هاتون بیشتر توضیح بده
نگران هم نباش.این نوع درگیری ها و اختلاف نظرها اوایل ازدواج طبیعیه.زمان میبره تا بتونید اخلاق هم رو بشناسید و باهم کنار بیاین.
موفق باشی:72:
RE: آیا رفتار من در مقابل عصبانیت و خودخواهی همسرم صحیح هست یا؟؟؟
سلام مریم جون
ممنون که بهم جواب دادی
این مورد آخر رو میگم
من یک جشن دعوت شده بودم برای سال روز ازدواج حضرت علی ،از طرف محل کارم،که تو سالن اجتماعات محل کارم بود
بعدشم با چندتا ازهمکارای خانومم قرار گذاشته بودیم اون روز با شال بریم و با مقنعه نریم.
وقتی همسرم اومد دنبالم که بریم،من کاملا حاضر نبودم واسه همین گفتم بیاد تو.
بعد من که حاضر شدم گفت چرا مقنعه سرنکردی!!!گفتم با دوستام قرار گذاشتیم اینجوری بریم.گفتش نه من دوست ندارم با شال بری.
من موهام کاملا پوشیده بود و رنگ شالمم تیره بود یعنی انگار یک مقنعه سبز تیره پوشیده باشم .با همون مانتوی فرم سرکار،واسه همین حرفش خیلی غیر منطقی بود.
بعد من بهش گفتم عزیزم آخه باهمکارم قرار گذاشتیم ،الانم اونا رسیدن و نمی تونم بهشون خبر بدم که با مقنعه بیان.بعد ببینن من مقنعه دارم می گن این مخصوصا این کارو کرده و برای من بد میشه،چون این پیشنهاد از اول از طرف من داده شده بود.اینا رو که گفتم گفتش باشه تنها برو من نمیام.منم به شوخی گفتم باشه پاشو منو برسون
گفتش با آژانس برو
گفتم نه نمی خوام پاشو دیرم شد (اینا با لحن مهربون و شوخی می گفتم:()
بازم گفت نمی ام
منم سوییچ ماشینو ازش گرفتم گفتم باشه با ماشین تومی رم (اینم بازم شوخی بود)
در حالیکه در مقابل شوخی های من اخم و تخم داشت.یهو داد زد گفت گفتم مقنعتو سر کن .(من تا حالا نشنیدم پدرم بعد از 30سال زندگی اینجوری سرمادرم داد بزنه:302:)
منم گفتم مشکلم الان چیه آخه؟واین حرفا
اون در جواب گفت مگه داری میری عروسی ننت:302:
فکر نمی کردم انقدربی ادب باشه شوکه شدم ،گفتم من اصلا نه آرایش دارم نه موهام بیرونه چرا اینجوری می کنی.اصلاباید خودم تنها می رفتم من اشتباه کردم گفتم توهم بیای.
گفت تو غلط می کنی خودت تنها بری !اومدش با عصبانیت شدید سویچ رو از دستم کشید :302:
رفتش بیرون درم کوبوندش
من رفتم دنبالش تو راهرو، معذرت خواستم اشکام داشت میریخت، گفتم ببخشید نرو وایسا باهم حرف بزنیم
گفت برو کنار حوصله ندارم
.....بعدش من دیگه نتونستم جلوی گریم رو بگیرم .بهش گفتم ببخشید اشتباه از من بود....
تا اینو گفتم آروم شد گفت حالا گریه نکن !چرا منو عصبی می کنی؟چرا با من لج می کنی...
مهربون شد و مشکل حل شد اون شب اون جشن رو نرفتیم
هم جشنم رو خراب کرد نرفتم هم مقصر شدم .بعدش دیگه این بحث رو وسط نکشیدم.
:302::302::302:
شانس آوردم اون روز خونه تنها بودم وگرنه اگر پدر مادرم بودم آبرومون رفته بود.
مریم جونم ببخشید موبه مو با جزئیات گفتم که اشراف داشته باشی به موضوع.
مریم خیلی ممنونم ازت،امیدوارم خودت زندگی خوب و با آرامشی داشته باشی.
RE: آیا رفتار من در مقابل عصبانیت و خودخواهی همسرم صحیح هست یا؟؟؟
سلام
خدا رو شکر که چیز خاصی نبوده، منظورم اینه که فیزیکی نبوده
من یه پسر بیست سالم که جواب میدم، نه به عنوان کارشناس
به نظر من شما باید حرف شوهرتون رو ارجح میدونستید، چون مردها رو قضیه حجاب همسرشون خیلی حساسن و یه جورایی چون توی ازدواج دو نفر نسبت به هم حس تملک دارن خوب بود شما از حرف شوهرتون پیروی میکردید و بهش میگفتید باشه چون تو دوست نداری من با شال برم پس من همون مقنعه رو میپوشم با اینکه خودم هم این پیشنهادو به دوستام دادم ولی فقط به خاطر تو، وقتی شوهرتون ببینه که شما به حرفش گوش میدین و از خواسته ی خودتون به خاطر اون کوتاه اومدین بعدا اونم متقابلا جبران میکنه،
و فکر نمیکنم قضیه خیلی جدی میشد وقتی دوستاتون هم میدیدن شما با مقنعه اومدین، قرار گذاشته بودین، قول که به هم نداده بودین
به نظرم بهتر بود واژه ی بهتری به جای خود خواهی انتخاب میکردید اینطور واژه ها بار منفی داره
من خودم وقتی مردهایی رو تو خیابون میبینم که به حجاب همسرشون بی توجهن،ناراحت میشم
شما هم خدا رو شکر کنید که همسرتون اونطور نیست و روی شما حساسه:305:
البته کار خوبی کردین که کوتاه اومدین و نذاشتین تو دلش ناراحتی ازتون داشته باشه
RE: آیا رفتار من در مقابل عصبانیت و خودخواهی همسرم صحیح هست یا؟؟؟
خوب مورد های دیگه هم بوده که چنین رفتارهایی نشون داده
این مورد سر حجاب بود
و اصلا هم من آخه فرقی بین شالم و مقنعم نبود از نظر حجابی
واون می شد مودبانه بگه نه با دادو بی احترامی
این آخه بار اولش نبود
نیوفولدر عزیز من حسم این جوریه که انگار دست بزن هم داشته باشه.یعنی برخوردش اینجوری به نظرم اومد.
مممنونم ازجوابت
یعنی فکر می کنید همین رفتاری که در پیش گرفتم درسته؟
این جوری پروو نمی شه؟
RE: آیا رفتار من در مقابل عصبانیت و خودخواهی همسرم صحیح هست یا؟؟؟
به نظرم وقتی اشتباه از طرف شما نیست بهتره ازین جمله اشتباه کردمو وببخشید استفاده نکنین. مثلا از جملاتی مثل نباید وقتی عصبانی بودی ادامه میدادم....یا وقتی داشت میرفت بهش بگی صبر کن تو برام از این جشن خیلی مهمتری....و ...
استفاده میکردی . چون چرا چیزی که اعتقاد نداریمو دروغ بگیم؟؟؟
باتوجه به حساس بودن ایشون بهتره شما قبل از رسیدن به این درجه از وخامت , جلوی دعوای بیشترو بگیرین. مثلا همونموقع که اینطوری ازتون خواست مقنعه بپوشین فقط و فقط داشت قدرت مردونگی خودشو امتخان میکرد اگه شما بلافاصله قبول میکردی اما بعد از اجرا کردن خواستش با حالت درددل و مشورت بهش میگفتی اینطوری برم الان بچه ها ازدستم ناراحت میشن چون من بهشون گفتم اینطوری بپوشیمو... من مطمئنم اونموقع یا راه حلی میداد که جشنتو بری و بهتم خوش بگذره شاید حتی میگفت باشه حالا ایندفعه بپوش.
کلا اول ازدواج پسرا زیاد ازینجور حساسیتا نشون میدن مخصوصا اگه خانواده سنتی داشته باشن یا توی تربیتشون همیشه تاکید شده مردونگی به اینه که حرف اول و تو زندگی بزنی.اما نگران نباش یه کم بگذره و این حسشون ارضا شه اصلا دیگه اینطور حساسیتها و قدرت نشون دادنهاشون تموم میشه. مطمئن باش
RE: آیا رفتار من در مقابل عصبانیت و خودخواهی همسرم صحیح هست یا؟؟؟
روژان :302:
اون خانواده سنتی نداره اتفاقا مامانش حرف حرفشه
یعنی حرف حرف مامانش هستش
نمیدونم شایدم تغییر کنه کم کم
RE: آیا رفتار من در مقابل عصبانیت و خودخواهی همسرم صحیح هست یا؟؟؟
به نظر من به زندگی مشترک باید به دید تعامل و همدلی نگاه کرد ما که با رقیبمون زندگی نمیکنیم
این حرف ها که اگه من کوتاه بیام اون پر رو میشه اینا اصلا نباید باشه و هر دو طرف باید واقعا اینو قبول داشته باشن
و وقتی که یه نفر کوتاه میاد و چندین وچندین بار هم بازهم کوتاه میاد اون طرف مقابل هم خودش احساس شرم میکنه و درک میکنه که کوتاه اومدن دو طرفه است
البته باید طوری بوده باشه که با هر بار کوتاه اومدن طرف مقابل هم بفهمه که اونموقع شاید رفتارش اشتباه بوده و بهتر بوده طور دیگه ای رفتار کنه
من خودم پسرم پسرها رو هم میشناسم وقتی که شما رو در روی شوهرتون وایسین احساس میکنه که مردونگیش داره زیر سوال میره و این خیلی ناراحت کنندست بزارید قدرت خودشو نشون بده و از این لحاظ احساس امنیت کنه
هر کس یه جوره دیگه بسته به فرهنگ محیطی که توش بزرگ شده، شاید همسر شما به خاطر این دوست نداره که شما با شال تو مراسمات برید،چون فکر میکنه که برای اینجور مراسم ها مقنعه مناسب تره و بحثش روی حجابش نیست و به خاطر اینکه خانم ها با مقنعه سنگین تر به نظر میانه
دست بزن رو هم بعید میدونم چون میتونست خیلی بدتر از این حرفا ادامه بده ولی اون لحظه فقط شما رو نخواسته برسونه تا شاید شما به خاطر اینکه به مراسم برید مقنعه سر کنید ولی شما هم همچنان رو شال پافشاری کردین و اون ناراحت تر شده
شما که میگین توی 80 درصد موارد تفاهم دارین این 20 درصد رو هم قشنگ با توافق درستش کنین دیگه
RE: آیا رفتار من در مقابل عصبانیت و خودخواهی همسرم صحیح هست یا؟؟؟
روژان عزیزم درست میگی من نباید می گفتم من اشتباه کردم!این حرفم خوب نبود ولی اینم بگم که بعد از این که من می گم من اشتباه کردم اون از این رو به اون رو میشه و مهربون میشه و خودش میگه نه منم تند رفتم و این جوری معذرت می خواد ولی هیچ وقت گام اول رو برنمی داره.
newfolder عزیز ممنونم از راهنمایی های بسیار خوبت خیلی خوب و فهمیده حرف می زنی با اینکه سن کمی داری.
منم می دونم اون رقیبم نیست ولی چون شندیم بامرد هر جور رفتار کنی همون جوری عادت میکنه نمی خوام بد عادتش کنم.
و یک چیز دیگه هم که اصلا دلم نمی خواست بگم ولی اون همون روز منو هول دادش :302:
من میدونم اون می خواد حس قدرت ومردونگی داشته باشم خودمم از این حس خوشم می اد و دوست ندارم کاری کنم که این حس رو نداشته باشه
باور کنید خیلی باهاش راه میام
همین امشب به من گفت تو حرف نداری تو ی دونه ای....خودشم میدونه من کم نمیزارم واسش ولی نمیدونم چرا وقتی عصبانی میشه یادش میره من خانمشم و بد دهنی میکنه و صداشو بلند میکنه
اونم سر چیزهای بیخود و غیر مهم
فکر کنم من به هر حال باید باهاش کنار بیام و اون تغییری در خودش ایجاد نمیکنه.:302:
RE: آیا رفتار من در مقابل عصبانیت و خودخواهی همسرم صحیح هست یا؟؟؟
راستش من خودم رو گذاشتم تو موقعیت همسر شما،سعی کردم موقعیت رو شبیه سازی کنم:163:
اگر همسر شما به حجاب حساس باشه(مثل من):واکنش بدی نداشته!(البته درست هم برخورد نکرده و میتونست بهتر باشه)
یعنی من هم جای ایشون بودم،میگفتم شال نزنی بهتره!ببینید شما از دید خودتون بین شالتون و مقنعه فرقی نمیذارید.در حالی که واقعا شال به خاطر ماهیت طراحیش،حجاب مو و ... درست رعایت نمیشه.خوب کسی هم که به حجاب حساس هست،نمی تونه بپذیره.البته شال در جای خودش ،به خاطر راحتیش و زیباییش میتونه مورد استفاده قرار بگیره و من مخالفش نیستم.
شما هم خیلی بهتره میتونستید برخورد کنید:
مثلا میگفتید:خوب رنگش رو عوض میکنم تا سنگین تر بشه،یا نحوه بستن شال رو تغییر میداد تا نظرش در مورد بی حجاب جلوه دادنش بهتر بشه.یا سریع مقنعه میزدید و دوباره شال،میگفتید ببین فرقی نداره و من تمام سعیم رو میکنم حجابم رو با شال رعایت کنم و....
حرفام شاید زیاد یکم مستبدانه باشه،اما من از دید یه مرد نسبتا حساس به حجاب براتون جرف زدم و فکر میکنم بهتره همیشه همسر رو با صحبت مطمئن کنید که همیشه سعی میکنید حجاب رو رعایت کنید.
موفق باشید:72:
RE: آیا رفتار من در مقابل عصبانیت و خودخواهی همسرم صحیح هست یا؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سفیدبرفی
منم مدت کوتاهی هست که عقد کردم و هنوز عروسی هم نکردیم ولی چند بار رفتارای بی ادبی و داد زدن ازهمسرم تو همین مدت کوتاه دیدم که خیلی ترسیدم که زندگی ما قرار هست چه طوری بشه و ممکنه اونم کتک کاری کنه
ی تاپیک هم دارم و نمی دونم آیا رفتارم در مقابل همسرم درست هست یانه
البته اون مرد خوبیه یعنی من ازش راضیم و خیلی هم دوستش دارم یعنی در اوج دعوا هم ازش بدم نمی اد و حتی نمی تونم یک لحظه باهاش قهر باشم از قهر متنفرم
من اولین برخوردم رو با همسرم برات توضیح می دم که سر چی دعوامون شد.
روز عقدمون مامان من می خواست عقد حتما تو خونه ما باشه و دوست نداشت بریم محضر،به خاطر شگون و این حرفا.
چون من ی بارم نامزدیم بهم خورده که تو محضر صیغه محرمیت خونده بودم.پدرم هم سر مهریه خیلی شرط و شروط واسه همسرم گذاشت و مهریه سنگینی گذاشت که من خودم موافق نبودم ولی خوب پدرم کوتاه نیومد و به هر حال ی بحث های کوچیکی اون موقع پیش اومد ولی اونا مهریه و شرط ها رو قبول کردن بالاخره،.
بعد از عقد که ما باهم قرار گذاشتیم بریم بیرون،همسرم اون روز شروع کرد از اینکه شما برای ما این همه شرط گذاشتید و گیر دادید عاقد بیاد خونه و تازه پدرم روز عقد پسرش مجبور شد این همه راه بره دنبال عاقد!!!
منم گفتم خوب می گفتیم با آژانس بیاد وبعدم اون شرط ها رو قبول نمی کردی و الان که کردی چرا سر من داری منت می زاری.؟
بعد اون گفت بحث طولانیه بریم خونه ما.منم گفتم بریم موافقم .رفتیم خونشون خیلی هم خوش گذشت و خیلی باهم خوب بودیم و بعدش داشتیم منطقی حرف میزدیم که اون تو حرفاش
کلمات توهین آمیز نسبت به پدرم به کار برد البته زیادم توهین آمیز نبود ولی من خیلی مودبم و همیشه با احترام درمورد همه و بخصوص خانواده اون حرف میزنم ولی اون نه.
بعد همین بی احترامی رو به پدر بزرگم هم کشوند و با لهجه ترکی ادای پدر بزرگم رو در آورد.که مثلا در مورد مهریه چه حرفی زدی!
چون پدر بزرگ من لهجه داره.الهی فداش شم.:302:
اینجا هنوز عصبانی نبودولی بی ادب شده بود.
منم دیگه آمپرم رفت بالا و نتونستم خودم رو کنترل کنم .بهش گفتم حق نداری به خانواده ام توهین کنی.
هی درگیری لفظی مون بیشتر شد و در حالیکه من تمام مدت مودب بودم اون هی بی ادبی میکرد.
که باعث شد منم به پدر شوهرم بگم خسیس !
یهو برگشت گفت خفه شو.منم گفتم نمیشم
گفت خفه میشی یا بزنم لهت کنم.بعدم اومدم سمتم با دستش گلومو فشار داد گفت خفه می شی یا خفت کنم.
،این رفتارا تو خونه ما اصلا نبوده من پدر و مادر م خیلی رابطشون خوب و توام بااحترام هست واسه همین از ترس داشتم می مردم. ولی نخواستم ضعف نشون بدم گفتم خفه نمی شم تو هم حق نداری به من دست بزنی.بعد دوباره دستشو گذاشت رو گلو من به سمت عقب خم شده بودم ،افتادم رو مبل بازم ولم نمی کرد.منم بهش می گفتم دیوونه یا ادم نیستی چنین چیزایی و سعی می کردم بزنم کنارش.دیدم نمی تونم دیگه هیچ تلاشی نکردم فقط گریه می کردم خودش ولم کرد.منم سریع بلند شدم لباسامو پوشیدم برم بیرون .زانوهام می لرزیدن،قلبم داشت می اومد بیرون.وقتی راه می رفتم حس می کردم تو خلع دارم راه میرم.اومدم پایین سر خیابونشون ماشین بگیرم برم .اومد تو کوجه دنبالم با همون حس پروویی و قلدوری گفت بیا تو خونه من می رسونمت.
جوابشو نمی دادم .بازم با تحکم گفت بیا تو.
نمی دونم چرا نرم شدم رفتم تو.یهو بغلم کرد انگار نه انگار که این همون مرد بی ادب و پرو و عصبیه .اصلا حرف باهاش نزدم فقط گریه می کردم.کلی ازم معذرت خواست،گفت من عصبانی می شم با من بحث نکن،لج نکن،گفت مارو چشم زدن ما زندگی مون خوبه و این جور حرفا.
از اون روز به بعد هر وقت چیزی می گه که منجر به بحثمون میشه من ادامه نمیدم یا با مهربونی بحث رو می خوابونم ،تا یکم می بینم ناراحت شده سریع معذرت می خوام.اصلا دیگه نمی زارم دعوامون بشه.زود می گم معذرت می خوام
جوابشو نمیدم.
بعد که من این برخوردارو می کنم اونم مهربون میشه و معذرت می خواد و کلا مشکلی پیش نمی اد. انقدر بهم محبت می کنه و حتی به خانوادم و کلا رفتارش خیلی خوب میشه.
وقتی از کاریش یا حرفیش ناراحت می شم اول اون حرف رو با خودم بررسی می کنم و حلش می کنم .اکر حل نشد همون موقع بهش نمی گم یکمی درموردش فکر می کنم تا ناراحتیم کم شه بعد خیلی با احتیاط بهش می گم ازش ناراحتم و با حالت مظلوم می گم نه با حالت پرخاش گری
اونم خوب برخورد می کنه
تمنای من نمی دونم رفتارم درسته یا نه
ولی من با این رفتار از تنش و زد و خورد و دعوا کاملا جلوگیری می کنم و اونم خیلی قدر من رو می دونه
آقای baby عزیز رفتار من در مقابل همسرم به نظرتون درسته یا دورم خودمو نا دیده می گیرم؟؟؟؟(البته ببخشید می دونم اینجا نباید سوال کرد تو تاپیک منم سر بزنید لطفا)
-----------------------
البته تمنای من حالا من ی چیزی رو نگفتم اون برخورد اولی که بین مون پیش اومد منم خیلی جیغ داد کردم یعنی وقتی به پدر بزرگم توهین کرد اون با حالت خنده داشت حرف میزد ولی من یهو جدی شدم و جیع و داد کردم و گفتم تو حق نداری این جوری حرف بزنی و ......
اونم به من گفت اصلا فکر نمی کردم تو این جوری باشی و مثل زنای آک ...ل....ه.... باشی منم بیشتر جیغ داد کردم چون خیلی بی ادبانه حرف می زد.تا اون جوری شد.:(
سفید برفی عزیز
شرایط مختلف با هم فرق می کنه ، مردها در مراسمی مثل عقد و ازدواج تحت فشارهای مختلف هستند. یکی از اونها فشارهای مالی هست.
در اینجور شرایط بنظر من بهترین حالت اینگونه هست که ضمن احترام به بزرگترها (پدر ومادر و پدر بزرگ و...) و شنیدن کلیه نظرات اونها اونچه از نظرات که به نفع زندگی بعدی زوجین هست استفاده بشه و سایر نظرات می تونه با همفکری بین زن و شوهر اجرا نشه. فکر نکنم بزرگترها هم ناراحت شوند. چرا که گاهی هم برخی فقط حرفی را می زنند انتظار هم ندارند که صد درصد عروس و داماد اجرا کنند.
"وبعدم اون شرط ها رو قبول نمی کردی و الان که کردی چرا سر من داری منت می زاری.؟"
این سخن از لحاظ منطقی درست هست اما او از بیان ون جملات همراهی شما رو می خواسته ، شما می تونستی در جواب با او همراهی می کردی و واقعا آنچه در دلتون بود را بیان می کردید ، اینکه با اون شرط و شروط پدرتون موافق نبودید.
بنظر شما در اصل قصه (میزان مهریه و ... که کار تمام شده ) تفاوتی می کرد و مثلا با قبول شما مهریه شما کمتر میشد یا شروط ضمن عقد باطل میشد؟؟!!!! در حالیکه در همین موقع و با همراهی شما ، شما رو بدل به یک همسری که شرایط همسرش رو درکمی کنه می کرد. یعنی کلی پوئن.
نکته دوم اینکه تفاوتها را بپذیر . فرهنگهای متفاوتی که توشون بزرگ شدید. ممکنه نوع حرف زدن او برایش بی ادبی محسوب نشه. یک کلمه خاص اونجور که برای شما بار منفی داره برای او عادی باشه و ....
"که باعث شد منم به پدر شوهرم بگم خسیس !"
نکته سوم : مقابله به مثل نکنید. اگر بی احترامی به زعم شما ناپسنده شما هیچوقت بی احترامی نکنید. نه اینکه با بی احترامی بخواهید نشون بدید که بی احترامی پسندیده نیست.
اینگونه مقابله به مثل ، اثر مخرب دارد.
نکته بعدی ، اقتدار رو از مرد نگیرید ، کارگاه "مرد مقتدر- زن لطیف" رو سر بزنید.
نکته آخر در صحبتها نیازی نیست بیان کنید "معذرت می خوام" معذرت خواهی بهرحال منافی با عزت نفس هست.
(البته گاهی عذر خواهی به جا ریشه در بزرگ منشی فرد داره) منظور این عذر خواهیها که بخاطر ترس از عامل بیرونی هست و نه بدلیل فهم اشتباه خودمون. مثلا بخاطر ترس از طلاق می گیم "معذرت میخوام" بخاطر ترس از قهر ، ترس از اینکه فامیل مشکل مارا بفهمند و...
برخی از مشکلات را می توانید بدون اینکه اظهار نظری راجع بهشون بکنید و یا در پی حلشون باشید ، فقط و فقط بعنوان یک واقعیت زندگی ، بعنوان یک رخداد اونو داشته باشید و خودتون راجع بهش فکر کنید جاهائیکه اشتباه کردید رو بعنوان یک تجربه ذخیره کنید و سعی در عدم تکرارش داشته باشید و سایر موارد رو دور بریزید.
از اون روز به بعد هر وقت چیزی می گه که منجر به بحثمون میشه من ادامه نمیدم .... خوبه
یا با مهربونی بحث رو می خوابونم ..... خوبه
،تا یکم می بینم ناراحت شده سریع معذرت می خوام. خوب نیست ، حتما لازم به عذر خواهی نیست ، گاهی می تونید فقط اذعان کنید که می دونید که اینجا اشتباه کردید ،
اصلا دیگه نمی زارم دعوامون بشه. این نشدنیه ، ممکنه بگید تلاش می کنید که دعواتون نشه ، این سهم شماست ولی سهم همسرتون رو نادیده نگیرید.
زود می گم معذرت می خوام .... این خوب نیست
"وقتی از کاریش یا حرفیش ناراحت می شم اول اون حرف رو با خودم بررسی می کنم و حلش می کنم .اکر حل نشد همون موقع بهش نمی گم یکمی درموردش فکر می کنم تا ناراحتیم کم شه بعد خیلی با احتیاط بهش می گم ازش ناراحتم و با حالت مظلوم می گم نه با حالت پرخاش گری
اونم خوب برخورد می کنه"
این خیلی عالیه
RE: آیا رفتار من در مقابل عصبانیت و خودخواهی همسرم صحیح هست یا؟؟؟
عزیزم بهتره سعی کنی در چنین مواردی از بحث کردن پرهیز کنی و بیشتر همدلی کنی و بعد که همسرت اروم شد نظر خودت رو بگی و از اون بخواهی که نظرش رو بگه (با کلماتی که بهش قدرت بده ). اونوقت خودش سعی می کنه خواسته شما رو اجرا کنه. ولی لازمه اون اینه که وقتی حرفی زد که با منطقت جور در نمیومد عصبی نشی، نترسی و در لاک دفاعی نری (لازم نیست چیزی رو ثابت کنی) . بلکه سعی کنی آرامش داشته باشی و شرایط رو مدیریت کنی.
اگر هم شرایطی پیش اومد که منجر به پرخاشگری شد باز سعی کن ارامش داشته باشی. و بعد لازم نیست عذر خواهی کنی کافیه روی حرف همسرت صحه بذاری و همدلی کنی.
ولی در کل اگر احساس می کنی همسرت زود عصبانی میشه سعی کن در زمانهایی که آرامش دارید ازش بپرسی که مثلا دوست داره وقتی عصبانی میشه شما چه عکس العملی داشته باشی و چه عکس العملی ارومش می کنه و با هم در این مورد گفتگو کنید.
RE: آیا رفتار من در مقابل عصبانیت و خودخواهی همسرم صحیح هست یا؟؟؟
میتونید زمانی که آرامش دارید با هم صحبت کنین و بگین که هر وقت که عصبانی شدین سعی کنین چیزی نگین
که بعدا پشیمون بشین چون وقتی ما کسی رو ناراحت میکنیم و بعدا میخواهیم از دلش در بیاریم مثه داستان همون میخ و جای میخ میمونه
وقتی همسرتون میبینه توی هر مشاجره شما کوتاه میاین و بعد احساس شما نسبت به اون هیچ فرقی نکرده مثه این میمونه که دارید کار اون رو تایید میکنید و چیزی ازش به دل نگرفتین یه مقدار ناز کردن بعد از همچین شرایطی فکر میکنم خوب باشه
اگر رفتار های فیزیکی همسرتون شما رو اذیت میکنن به نظرم یه سر پیش روانپزشک بزنین(البته تنها ) و بپرسین که چنین عملی که همسرتون توی چنین شرایطی انجام دادند عادی هست یا نه و برای پیش گیری از اون چه کارهایی رو باید انجام بدین
امیدوارم که پیشنهاد هام درست باشن چون من هیچ تجربه ای از زندگی مشترک ندارم.
RE: آیا رفتار من در مقابل عصبانیت و خودخواهی همسرم صحیح هست یا؟؟؟
از همتوون ممنونم
آقای baby عزیز از شما هم خیلی خیلی ممنونم
نمی دونم چرا عزت نفسم کم شده
غرورم رفته!
نمی دونم چرا برای خودم کم ارزش قائل میشم
جوری رفتار می کنم که انگار کمم!در مقابل اون.
البته اون نفهمیده ها
ولی خودم این حس توم وجود داره
حس بدیه.
ممنون از راهنمایی های خوبتون
امیدوارم از این به بعد رفتارهای بهتری داشته باشم و مواظب عزت نفسم هم باشم.
دلتنگ عزیز خودش بهم گفت وقتی عصبانی میشم جواب منو نده و ...با من بحث نکن.
دلتنگ اون سنش کمی از من کمتره ،فکر می کنم این پرخاشگری به خاطر کم سن بودنش هم هست
مثلا می خواد بگه اگرم سنم کمتره ولی مقتدر هستم.
نیوفولدر
رفتارش دیگه تکرار نشده و برای همین فکر می کنم طبیعی باشه چون می تونه رفتارش رو کنترل کنه.
البته من هم اون روز خیلی جیغ و داد کردم و من آروم نشدم که اون عصبانی شد.
:72: