باورم نمی شود که عاشق شده ام
:302:دختری هستم 25 ساله , از خانواده ای خوب و دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد هستم.شاید به خاطر قیافه یا خانواده یا هر چیز دیگر باعث شده که همیشه پسران زیادی بدنبالم باشند یا عاشقم شوند.همیشه به روی پسرانی که به خاستگاری ام می آمدند عیب های مختلفی می گذاشتم.بجز تجربه عشقی که در دوران نوجوانی داشتم دیگر کسی برایم اهمیت نداشت و به راحتی از عشق بقیه نسبت به خودم می گذشتم.تا اینکه وارد دانشگاه کارشناسی ارشد شدم و عاشق یکی از اساتید.شاید باورتان نشود اما آن استاد نه تنها قیافه مد نظر من بلکه شاید خصوصیات بیشتری که من همیشه بدنبال آن بوده ام را ندارد.خودم هم باورمم نمی شود که عاشق چنین آدمی شده باشم.آزمون دکتری که برایم آرزو شده بود را فراموش کردم.من کسی نبودم که اهل دل بستن باشم آن هم به کسی که به من فکر نمی کند.
تو رو خدا یکی به من بگه باید فراموشش کنم؟یا اینکه کاری کنم که عاشقم بشه؟اما چطوری؟
RE: باورم نمی شود که عاشق شده ام
RE: باورم نمی شود که عاشق شده ام
فراموش کردنش به این راحتی نیست,چون ایشون استاد راهنمای من هستند و به جز درسی که با ایشان دارم به خاطر پایان نامه دائما در ارتباط هستیم.
راهی برای عاشق کردنش می خواهم
RE: باورم نمی شود که عاشق شده ام
سلام و به همدردی خوش آمدید.
خانم نادیا66 تا چند ماه پیش که با همدردی آشنا نبودم مثل شما می پنداشتم راه درست برای ازدواج عاشقی است... اما به تدریج متوجه شدم عشق و احساسات قلبی (و نه عقلی) سرابی بیش نیست که ریشه اکثر پشیمانی ها برای دخترها و پسرهاست.
تقریباً همیشه راه صحیح، مشکلتر از راه اشتباه است. بپیشنهاد مریم خانم کم ریسک ترین و امن ترین کار برای شماست: فراموشش کنید.
اما اگر اصرار دارید راه پرخطر رو انتخاب کنید، لطف کنید اول اطلاعاتی بیشتر ارائه بدید تا بر اساس آن چرا و چگونگی به صلاح بودن یا نبودن آن استاد برایتان شرح داده شود. فعلاً دو سوال رو پاسخ بدید:
- استاد شما چند سالشونه؟
- معیارهای ازدواج برای شما کدامها هستند؟
RE: باورم نمی شود که عاشق شده ام
سلام نادیا
فکر کنم که وقتی میگی خصوصیاتی که میخوای رو نداره یعنی این آقا اگر میومد خواستگاریت مثل بقیه بر اساس معیارایی که خودت داری ردش میکردی دیگه،نه؟
حالا پس چه دلیل منطقی داری که بهش فکر کنی
یا معیارای خودتو قبول داری یا نداری دیگه اگه نداری خب معیاراتو بهبود بده
من احساس میکنم چون همیشه به قول خودت پسرا علاقه بیشتری برای همراهی شما نشون میدادن یک معیار بزرگ(سد بزرگ) برای خودت گذاشتی که حتما خودت باید به کسی علاقه مند بشی
اگه این آقا بخواد میتونه که باهات مطرح کنه
RE: باورم نمی شود که عاشق شده ام
ممنوووونم که مشکلمو خوندید و اینقدر بهش اهمیت دادید که نظرتونم نوشتید
واقعا از عضویتم بسیار خوشحالم
استادم 27 سالشه
ایشان شاید خصوصیات ظاهری مورد پسند مرا ندارند اما خصوصیاتی مانند مردانگی,اهل زندگی بودن ,مهربانی ,با هوشی خانواده داری و خانواده دوستی را دارند
ایشان از من اصلا بدش نمی آید اما فکر می کنم مانند من , من را دوست ندارد و این بسیار مرا آزار می دهد.واینکه می خواهم از این که مرا کمی دوست دارد استفاده کنم
نمی دانم چرا مطمئنم که با ایشان حتما خوشبخت خواهم شد.
چگونه پسری عاشق دختری می شود؟
یلدا جون من دوست دارم اول همسر آیندم عاشقم شود بعد من,هیچ وقت اینگونه فکر نکرده ام
بازم ممنونم
RE: باورم نمی شود که عاشق شده ام
عزیز حرفایی که زدم برداشتم از حرفهای خودت بود
شاید باورتان نشود اما آن استاد نه تنها قیافه مد نظر من بلکه شاید خصوصیات بیشتری که من همیشه بدنبال آن بوده ام را ندارد.
فکر کردم معنی این حرفات این میشه که خصوصیات مورد نظر تورو ندارند
آزمون دکتری که برایم آرزو شده بود را فراموش کردم.
این حرفت یک هشداره که عاقلانه فکر نمیکنی و احساسی شدی
میدونی مهمترین حرفی که به نظرم میرسه بهت بگم اینه که وقتی با یک نفر آشنا میشی احساساتی نشی چون فقط پیروی از احساس باعث میشه صدای عقلت رو نشنوی گاهی خودتو گول بزنی .حس داشتن به یک نفر فقط یک معیار عاقلانه است که کنار چندین معیار دیگت با جمع بندی [color=#006400]با آگاهی کامل از تمام معیارهات و شناختت بایدتصمیم بگیری
در ضمن یه پسر اینو میدونه که در امر ازدواج باید پیش قدم بشه.تو نمیتونی با حدس و گمان وقت و انرژیت رو براش بزاری
خصوصیاتی مانند مردانگی,اهل زندگی بودن ,مهربانی ,با هوشی خانواده داری و خانواده دوستی را دارند
این شناختو چه طوری بدست آوردی؟
این حرف که گفتم:یک معیار بزرگ(سد بزرگ) برای خودت گذاشتی که حتما خودت باید به کسی علاقه مند بشی
گفتم احساسم از حرفات اینه چون خودم هم در گذشته مشابه این تفکر رو داشتم
حرفایی که زدم نظر شخصیمه از نظر کارشناسان هم حتما استفاده کن
RE: باورم نمی شود که عاشق شده ام
مرسی یلدا جونم
من هیچ برداشت بدی از حرفای شما نداشتم عزیزم
شما حتی اگه کلا هم انتقاد از من کنید ناراحت نخواهم شد
واقعا دوستون دارم
این آقا اولین کسی نبوده که من تو زندگی باهاش آشنا شدم
هیچ وقت فکر نمی کردم دلم گرفتار کسی بشه,همیشه کسایی رو می دیدم که واسم می مردن ,اشک می ریختن اما من فقط می تونستم دوسشون داشته باشم نه عاشق باشم
همیشه اطرافیان بهم می گفتن دل ندارم
اما من این آقا رو واقعا دوسش دارم,عاشقشم
چی کار کنم؟
:(
RE: باورم نمی شود که عاشق شده ام
سلام دوست عزیز. منم تجربه ی تورو داشتم البته من عاشق همکلاسیم شدم.دلم میخواست یه کاری کنم اونم عاشقم بشه و واقعا هیچکسو تو زندگیم مثل اون دوست نداشتم. اما اون خیلی یخ بود و هیچ جوری نمیشد بهش نزدیک شد. هرچی دوییدم نرسیدم فقط تو درس ضرر کردم. الان دیگه ایمان اوردم که منو اون هیچوقت مال هم نمیشیم. بیخیال شدم...:(
RE: باورم نمی شود که عاشق شده ام
سلام نادیا جان. وقتی زن و مردی که نسبتی بهم ندارن مدت زیادی باهم سرو کار داشته باشن علاقه پیش میاد. خیلی می خواد کسی رو که تحت تاثیر قرار نگیره. گفتی اون آقا اصلا با معیارهات جور نیست برا همین فورا این تو ذهنم اومد و دلیلی براینکه واقعا احساس شما تنها دلیلش این باشه نیست. اما کاملا باور دارم وقتی دو تا زنو مرد غریبه برای مدتی طولانی در کنار هم باشن علاقه پیش میاد. من خیلی خیلی ازینجور علایق دیدم.
نمونه هاش:
یکی از همکارهای سابقم (دوستمم بود)که خانوم خیلی معقولی هم بود با همکار مردی هم اتاق بودن و خیلی زیاد تو روز باهم سروکار داشتن.من متوجه توجه کردنای زیاد از حد اینا به هم شدم مخصوصا ازوقتی که یکی از دخترای اداره پشت سرشون تیکه انداخت. من ناراحت شدم یه کم دقت کردم دیدم آره نگاهها و... یه چیز دیگس. خانومه رو میشناختم از دوران دانشگاهم. یه روز بهش کم کم موضوعو گفتم. اول گریه کردو آشفته شد و گفت دروغه و چرا مردم اینطورین. بعد به من گفت چرا اینطوری میگن. منم گفتم نگاهت و توجهت تو چشمه. بعد برگشت گفت دست خودم نیست اینقدر خودمو کنترل میکنم اما نمیدونم چرا اینطوریم.ازبس باهم تو طول روز حرف میزنیم نا خوداگاه وقتی چیزی تو ذهنم میاد میخوام اول به اون بگم. حتی تو خونه ام زیاد درموردش حرف میزنمو....
کلا ارتباط زیاد با یه فرد خاص باعث بروز علاقه میشه. به نظرم اگه این برات مصداق داره یه مدت ازش دور باش ببین بازم علاقه ای میمونه یا نه. چون خدانکرده اگه ازین دست علاقه ها باشه چشماتو یه روز باز میکنی میبینی همه چیز این مرد عذابت میده اما خودت خواستی که باهاش باشی.
اوووو تا کجاها پیش رفتم من:311:حالا زیاد نگران نباش با این منطقی که من در شما دیدم مطمئنم حتی به تنهایی هم از پس مشکلاتت برمیای چه رسد به اینکه دوستان مشاور این سایتم بیان کمکت.:46:
RE: باورم نمی شود که عاشق شده ام
مرسی مریم جووون
ممنوووووووونم روژان جوووون
نمی دونم چی بگم
حالا که فکر می کنم می بینم معیاراش خیلی هم خوبه,از اینکه باهاشم خوشحالم,اما از اینکه می بینم اینقدر طرفدار داره حرص می خورم(دقیقا مثل یک دختر 16 ساله دارم حرف می زنمو به دخترای اطرافش حسودی می کنم) اینقدر این حس رو دوست دارم که اگه حتی تهشم جدایی باشه واسم شیرینه.
شایدم قراره تاوان دل شکسته بقیه رو پس بدم
نمی دونم
خدا خودش می دونه که این دفعه دوست داشتنم صادقانست
در مورد دور بودنم این کارو کردم,خودش سراغمو گرفت.
حس دوست داشتنمو تو وجودش می بینم اما حس می کنم ار اون دسته آدمایی هست که فقط واسش قایل احترامم , همین
این خیلی اذیتم می کنه
شایدم یه جور عادت بوده یا شایدم واقعا نگران درس و کنکور دکترام بوده
روژان جوون نگفتی دوستت آخرش چیکار کرد
RE: باورم نمی شود که عاشق شده ام
دوستم متاهل بود اون آقا مجرد. مشخصه که آقایون مجرد ناخودآگاه رفتاری دارن که جذاب باشن.دوستم خیلی سریع عکس العمل نشون داد. گفتم که زن معقولی بود فقط تو موقعیت قرار گرفته بود و ازخودش بی خبرشده بود. اولش برخوردش با اون آقاعین یه قهر بود انگار اون آقا خیلی اذیت شده بود و همش گفته بود خانوم فلانی خطایی ازمن سرزدهو مشکل چیه چرا ناراحتین.اما شاید باورت نشه یکماه نشد عادت کرد به این رفتار دوستمو (طبق گفته دوستم) و چون خیلی حریما رو رعایت میکرد.مثلا دوستم باهاش مثل قبل صبحونه نخوردو کارای شخصی تو ادارش مثل گرفتن یه نامه از دبیرخانه و... رو بهش نسپرد کم کم رابطشون اداری صرف شد. دوستم بعدا فقط یه بار به این موضوع اشاره کرد و بهم گفت خدا خیرت بده بهم گفتی داره پشت سرم چی میگذره چون ازخودم غافل شده بودم و نمیدونستم دارم چیکار میکنم.
البته نادیا جان دلیلی نداره حتما این موضوع باعث کشش بین شما شده باشه فقط وقتی گفتی بامعیارهام سنخیت نداره برام تداعی شد که شاید همچین منشا ئی داشته.امیدوارم آخرش خیرو خوشی باشه برات حالا هر چی صلاحته دوستم.
RE: باورم نمی شود که عاشق شده ام
عزيز با اين حرفايي كه زدي يكم نگرانت شدم
ببين بزار يكم بدبينانه اين داستان رو جلو ببريم فكر كن با اين شرايط كه فكرت مشغوله و هر آدمي يه صبري داره وتو داري تلاش ميكني بنابراين منتظر ي كه يه وقتي نتيجه تلاشات رو بگيري ديگه. حالا اومديم و تا اون موقع اين آقا هيچ ابراز علاقه اي براي آشنايي شما نداشت و شما به هر روشي دليلشو ازش جويا ميشي اونوقت چندتا دليل منطقي ميتونه بياره كه با وجوديكه براتون احترام قائله برا ازدواج انتخابت نميكنه
خيلي دليل مثلا اون حسي كه بايد رو نداره مثلا با كس ديگه اي داره آشنا ميشه و ....
من فقط نميخوام ضربه بخوري عزيزم:324:
اگر يك نفر همين حالا با شرايط و خصوصياتي تقريبا مشابه اين آقا بخواد باهات آشنا بشه بهش اين اجازه رو ميدي؟
اگر نه پس احساس وابستگي به اين آقا در مدت زمان طولاني برات اصلا خوب نيست
اميدوارم بهترين تصميم رو بگيري
:72:
RE: باورم نمی شود که عاشق شده ام
بچه ها چرا هیشکی جواب منو نداد؟:302:
RE: باورم نمی شود که عاشق شده ام
یلدا و مریم عزیزم بسیار سپاسگذارم
خیلی دلم گرفته
همه چیز داشت خوب پیش می رفت که با یه حرف احمقانه من ایشون بسیار از من ناراحت شدن
اصلا هم حاضر به فراموش کردن نیستند
من فقط گفتم یکی دیگر از استادا هم مثل شما خوب کمک می کنند
همین
انگار که بهش توهین شده باشد
بعد هم من را مثل خواهر خودش خطاب کرد
من واقعا عاشقش شدم
واقعا نمی تونم قهرشو تحمل کنم
مطمئنم که فهمیده دوسش دارم می خواد اذیتم کنه
:302:
RE: باورم نمی شود که عاشق شده ام
nadia66 عزیز سلام
دوست عزیز ادامه این احساس به صلاح شما نیست....
متاسفانه احساسی که با عقل هدایت نشه موجب اشتباهات بزرگی میشه.
دختر خانوم گل لطفا این احساس را رها کن...........همین!!!
RE: باورم نمی شود که عاشق شده ام
سلام
دوست عزیز maryam1772
در صورتیکه میخواهی مشکلت رو مطرح کنی تاپیکی جداگانه بزن و اونجا مشکلت رو بنویس.تاپیکها نباید حالت چت گونه داشته باشن.ضمن اینکه با ارسال پست اضافه، تعداد پستها زیاد میشه و تاپیک قبل از رسیدن به نتیجه قفل میشه.
ممنون از توجهت
نادیا جان سلام
خوبی؟
این رابطه اگر به بهترین شکل ممکنه پیش بره و تهش به ازدواج ختم بشه مطمئن باش همیشه این مشکل رو خواهی داشت که سر هر مشکل کوچکی همسرت بهت بگه : این تو بودی که منو میخواستی...این تو بودی که داشتی خودتو برای من میکشتی....
در مورد اتفاقی که اخیرا افتاده:
بله....وقتی جای زن و مرد عوض میشه و زن میشه خواهان، این اتفاقات طبیعیه.باید نازشو بکشی...باید حرفی نزنی که دلخور بشه...باید قهر ! هاش رو تحمل کنی !!
ببین اون با گفتن این جمله و خطاب کردن شما به عوان خواهرش داره میگه غیر مستقیم که طرز فکرش در مورد شما چیه.
در واقع داره خودش رو راحت میکنه که اگر یکروزی با یه جعبه شیرینی آمد دانشگاه و گفت که ازدواج کرده و شما شاکی شدی بگه خوب خانم فلانی من که به شما گفتم مثل خواهرم هستید !!!
مطمئن باش با این روندی که داری ادامه میدی تهش حتما سرت به سنگ میخوره.
دور و برت رو نگاه کن.
ببین چقدر آمار طلاق رفته بالا.تازه این طلاقهایی که داره صورت میگره اکثرا همه چیشون اصولی بوده.
برای خودت ، خودت باید ارزش قائل بشی.
اینطور که مشخصه این اقا اصلا رفتارهای مردونه هم نداره.مگه مرد گنده قهر میکنه؟!
و دیگه اینکه اصلا انتقاد پذیر نیست.مگه تنها استاد خوب دانشگاه ایشونه؟
میبینی چه رفتارهای ناپخته و ضد و نقیصی داره؟
نادیا جان
گیرنده تصمیم نهایی شمایی:
یا باید خودت رو خوار و ذلیل کنی و چپ بری و راست بری ناز این اقا رو بکشی و خلاصه خودتو بیچاره کنی تا این اقا گوشه چشمی به شما نگاه کنه.
یا باید فراموشش کنی و منتظر بشی کسی بیاد سمتت که واقعا بخواد شما رو .
و یا اینکه رفتار محکم و زنانه ای رو در پیش بگیری و اجازه بدی خودش مشتاق شما بشه.شاید اگر از روز اول رفتار سنگینی داشتی و نمیزاشتی به علاقه ات پی ببره خودش اقدام میکرد.
اما این جمله ش که گفته شما مثل خواهرمی زنگ خطر خیلی خطرناکیه.
موفق باشی
RE: باورم نمی شود که عاشق شده ام
عزیز من نادیا
اصلا و ابدا اینطور نیست که یک حرف شما رابطه رو به اینجا کشونده باشه
این قضیه تو مثل اینه
با این آقا تو ماشینش نشستی و قراره به یک مقصدی برسین همه مسیر حواست به حرفاشه نه مسیر اونوقت یک دفعه میبینین به یه دره رسیدین
آیا این دره یکدفعه وسط جاده اصلی پدیدار شده یا مسیر اصلا از یه جایی اشتباه اومدین
یه شروع خوب حتما یه پایان خوب نداره
میدونی چرا اشتباه اومدین چون باید حواست به مسایل مهمتر بوده
حداقل الان از این احساسات بیا بیرون و منطقی فکر کن:324: