-
به خاطر کار شوهرم مدتی مجبوره تنهایی بره خارج از کشور. آیا موافقت کنم.
سلام دوستان عزیزم
خیلی خوشحال میشم که نظرتون رو در این مورد بدونم.
راستش میدونید که من در چه وضعیتی بودم میتونید تاپیک منو بخونین چون نمیخوام به قبل برگردم.
[/b][/i]
تصمیم گرفته ام که خیانت شوهرم را فراموش کنم[i][b]
به طور خلاصه بگم که 6 ماه پیش مورد بی وفایی همسرم قرار گرفتم ( مشاورم گفته از کلمه خیانت استفاده نکنم! ) و حدود 4 ماه باهاش درگیر بودم تا دختره رو ول کرد و الان حدود دو ماهه که اون جریان تموم شده و من هم دارم سعی میکنم فراموش کنم. توی این دو ماه رابطه مون از هر نظر بهتر شده. شوهرم خیلی بهم میرسه و هوامو داره و بسیار ابراز عشق میکنه و منم از این مورد خیلی خوشحالم. توی این دو ماهه هم کاری نکرده که من دوباره بهش شک کنم و توی حرفاش هم خیلی ابراز پشیمونی میکنه.
ولی از وقتی اون رابطه رو تموم کرد. هوای دیگه ای به سرش افتاده!! داره با کمک چند همکارش کسب و کاریو توی مالزی راه میندازه و به شدت دنبالشه و الان تقریبا مقدمات کار فراهم شده!! شاید تا دو هفته دیگه بره اونجا و 10 روزی اونجا باشه برای کاراش.
یک جورایی گاه و بیگاه اظهار دلتنگی هم میکنه که اونجا باید یک مدت دور از تو ودخترم باشم و اونجا تنهایی چیکار کنم و.... اوایل خیلی توی فکرش نبودم ولی الان که موضوع جدی شده دلهره پیدا کردم!! چون اگه کارش راه بیفته مدت طولانی از هم مجبوریم دور باشیم تا اون مستقر بشه و درس دخترم امسال تموم بشه و...
میترسم بره اونجا و گیر یکی دیگه بیفته و من هم که اونجا نیستم. اونجا هم که پر دختر دانشجوی ایرانیه که از خانوادههاشون دورن!! میترسم دوباره گول بخوره. من میدونم که آدم مهربونیه ممکنه اولش به قصد کمک جلب بشه و بعدش گرفتار بشه.
راستش تصمیم رفتن به خارج رو برای این گرفتیم که زندگیمون بهتر بشه ولی میترسم با این کار به یک دردسر تازه بیفتیم.
دوستان عزیزم نظرتون چیه میتودم بهش اعتماد کنم و تنها بفرستمش خارج؟؟؟
از آینده نگرانم. با خودش در این مورد صحبت کردم و نگرانیمو بهش گفتم. ولی اون میگه مطمئن باش من دیکه دور این کارا نمیرم و اون تجربه برای هفت پشتم بس بود!! آیا باور کنم. بهش گفتم که بره پیش مشاور ولی میگه من که مشکلی ندارم که برم. به نظرتون مجبورش کنم که بره؟ اگه بره نفعی داره برای اینکه من خاطر جمع تر بشم؟؟ به هر حال به من گفته که اگر من نخوام نمیره و این پروژه رو کلا متوقف میکنه. ولی من نمیتونم این ریسک رو بکنم و بهش بگم این فرصت خوب رو کنسل کنه مگه اینکه تشخیص بدم اصل زندگیم در خطره. نظر شما چیه؟؟
خواهش میکنم کمکم کنید.:316:
بهار شادی عزیز منتظر نظر ارزشمندتون هستم:43:
-
RE: به خاطر کار شوهرم مدتی مجبوره تنهایی بره خارج از کشور. آیا موافقت کنم.
آهای اینجا یک تاپیک خوب داریم.بیاین بخونین و نظر بدید. بیاین اینور بازار!!!:227::227::227:
خواهشا کمک کنید. نظراتتون رو بهم بگید:316::316::316:
خیلی مهمه شوهرم فقط یک هفته بهم وقت داده که نظرم بهش بگم. و واقعا تصمیم گیری برام سخته.
-
RE: به خاطر کار شوهرم مدتی مجبوره تنهایی بره خارج از کشور. آیا موافقت کنم.
سلام عزیزم.خوبی؟
چند بار خواستم نظر بدهم،اما خوب فکر نکنم در خصوص این تاپیک صلاحیت نظردهی داشته باشم.چون مشکلی مثل مشکل تو داشته ام و نظراتم هم احساسی خواهد بود.
اما این خیلی خوبه که همسرت با تو مشورت کرده و بهت وقت داده تا به قضیه فکر کنی و موافقت و مخالفتت رو اعلام کنی.
من خودم از اون آدمهایی ام که خیلی وابسته ام به شوهرم و طاقت دوری شو ندارم(حتی قبل از جریانات اخیر). هر بار که می خواهد برود ماموریت غم عالم میفته تو دلم(البته سعی می کنم خیلی بهش بروز ندهم). اما بعضی از دوستامونو می بینم که خیلی مستقل عمل می کنن.(البته به نظرم یه کم غیر عادیه). مثلا آقاهه رفته چین و یک قرارداد کاری 2 ساله بسته و خانمه به خاطر این که شغلشو از دست ندهد مونده اینجا. خوب آخه 2 سال دور از هم زندگی کردن دیگه نمی شود زندگی مشترک که!:305: یا مثلا دوست صمیمی ام داره اقدام می کند برای تحصیل در انگلستان، اون وقت خودشون امریکا زندگی می کنند.بهش می گویم خوب چرا برای همون امریکا اقدام نمی کنی که از شوهرت هم دور نشوی؟ میگه آخه درسایش سخت تر و پروسه اش طولانی تره! به نظر من که دوری از شوهرم از همه چیز تو دنیا سخت تراست.البته من هم دیگه شورشو درآوردما.:311:خلاصه همه اینا رو گفتم که بگویم اول از همه بستگی به خودت داره که چقدر بهش وابسته باشی.چون اگه خیلی وابسته باشی و به دوری های طولانی مدت عادت نداشته باشی خیلی اذیت می شوی.
در مورد مساله اعتماد و اینا هم که بگذار من نظر ندهم.آخه می گویند: کل اگر طبیب بودی، سر خود دوا نمودی!!!!:311:
-
RE: به خاطر کار شوهرم مدتی مجبوره تنهایی بره خارج از کشور. آیا موافقت کنم.
سلام زیبا جان
خوبی خانم خانما؟ :)
می بینم که دکتر لواسانی گل کاشته و حسابی حالت بهتر از قبل شده.
اگر میتونستم اسم و فامیل واقعیم رو بگم میگفتم سلامم رو بهش برسونی و بگی با توصیه های خوبش چقدر الان
بعد 1 سال و نیم خوشبخت و موفقم و ازشون واقعا ممنونم :72:
خوب بریم سراغ مسئله جدیدت.
عزیزم بهت توصیه می کنم منهای همه تفکرات قبلیت راجع به همسرت ، مسائلی که مهاجرت پیش میاره رو در
تاپیک هایی که توی سایت هست در خصوص مهاجرت بخونی. بسیار مفیده.
مهاجرت کلا زندگی خانواده ها رو دچار نوسان می کنه. خوب فرهنگ جدید ، شرایط جدید ، موقعیت جدید و ... روی
آدمها اثرات مختلف میگذاره.
و شما هم میخوای بری اونور زندگی کنی باید همه جانبه راجع به این موضوع تحقیق کنی.
من چون دوست صمیمیم اونجا بوده 4 سال تا حدودی با فرهنگش آشنا هستم و محیط خوبی داره اما نقاط ضعفی
هم داره. باید بررسیشون کنی.
در مورد این سفر هم بالاخره باید بهش یک روز این اعتماد کردن رو شروع کنی و فرصت بدی برای اثبات خودش!
همیشه که نمیتونی دنبالش باشی.
اما لطفا در مورد تبعات مهاجرت و معایب و مزایای اون تحقیق کن.
مثلا اونجا خانم ها پوششون با اینجا فرق داره! غذاهاشون ، آب و هوای گرم و شرجیشون و ...
از خانوادت دور میشی و خوب زندگیت دچار چالش هایی میشه.
همه شرایط رو بسنج و بعد تصمیم بگیر.
اما اگر منظورت اعتماد به همسرته خوب بالاخره دیر یا زود باید این فرصت رو بهش بدی.
میتونی نظر مشاورت رو هم بپرسی.
:72:
-
RE: به خاطر کار شوهرم مدتی مجبوره تنهایی بره خارج از کشور. آیا موافقت کنم.
شب نیلوفری عزیز ممنون از اینکه پست گذاشتی:46:
راستش از نظر وابستگی خیلی اذیت نمیشم. من توی زندگیم خیلی متکی به نفسم. فکر کنم زمان دوریمون حدود 6 ماه طول بکشه. قبلا هم (البته 10 سال پیش ) شده بود که مدتی به خاطر کارش از هم دور باشیم. البته جدیدا بعد از اون جریانات خیلی بهش وابسته تر شدم. تا وقتی بیرون خونه است کلافه ام تا بیاد خونه!!! ولی در این مورد میتونم خودمو کنترل کنم.
اول که این فکر توی سرش افتاد به نظرم رسید که شاید میخواد از من فرار کنه ولی الان میدونم که اینطور نیست و یک جورایی خودش هم دلواپسه که خانواده اش رو میذاره و میره!! مخصوصا به دخترم هم خیلی وابسته است. راستش اصلا خوشحال نیستم که تصمیم کیری به این مهمی رو انداخته روی دوش من!!!
:43:ممنون بهار شادی عزیز. طبق معمول خیلی از نظرهاتون استفاده کردم. واقعا ممنون از توصیه دکتر لواسانی به عنوان مشاور تا آخر عمر دعاگوتون میمونم.:43::43:
البته راجع به سایت همدردی و شما باهاشون صحبت کردم ولی اسم شما رو نمیدونستم که ایشون بشناسن. به هر حال یک دنیا ممنون.
در مورد مهاجرت، حرفای شما رو قبول دارم و در این مورد هم با شوهرم صحبت کردم. ولی با توجه به مورد اکازیونی که برای ایشون پیش اومده واقعا حیفه که اون رو رد کنیم. یک جورایی باعث پیشرفتمون میشه. البته من قبلا به مدت 8 ماه هم دبی زندگی کردم. از لحاظ هوای شرجی که مشکلی ندارم قبلا هم این هوا رو تجربه کردم!! از این لحاظ که یک کشور اسلامیه هم من و همسرم خوشحالیم. یه هر حال یک چیزایی رعایت میشه!! فقط اگه من بتونم اونجا با توجه به شغلم کاری پیدا کنم خیلی خوب میشه
راستش همسرم بهم پیشنهاد داده که قبل از اینکه تصمیم بگیرم یک سفر تنهایی برم اونجا و ببینم برای زندگی خوشم میاد یا نه ( البته دخترعموم هم اونجا زندگی میکنه و خیلی تعریف میکنه! ) میتونم برم پیشش و همه چیز رو در نظر بگیرم.
بهار شادی عزیز میدونم که مهاجرت چالش بزرگی در زندگیه و حداقل یکی دو سال اول خیلی سخت میگذره. و باید از الان منتظر سختی های این تغییر بزرگ در زندگیم باشم. برای همین هم هست که مقداری دلهره دارم. مخصوصا که به تازگی یک اتفاق بد رو از سر گذروندیم و هنوز زندگیمون کاملا به حالت عادی برنگشته!! ولی این تصمیم رو باید بگیرم. حتما بیشتر راجع به مالزی و مهاجرت به اونجا تحقیق میکنم. از دوستانی که تجربیاتی در این مورد هم دارند خواهش میکنم نظر بدند. واقعا از همه تون ممنونم .
-
RE: به خاطر کار شوهرم مدتی مجبوره تنهایی بره خارج از کشور. آیا موافقت کنم.
سلام دوستان عزیز:43:
کسی تجربه مهاجرت به مالزی از خودش یا اطرافیانش نداره که بتونه کمکم کنه!!:325::325::325:
موضوع دیکه اینکه با توجه به مشکلی که تازگی من و شوهرم از سر گذروندیم آیا صلاحه که به مهاجرت فکر کنیم؟!
آیا بعدا دچار مشکل نمیشیم؟! خود همسرم هم در این مورد دودله و تصمیم گیری رو به عهده من گذاشته!! خواهشا کمکم کنید. واقعا توی تصمیم گیری موندم:316::316::316:
-
RE: به خاطر کار شوهرم مدتی مجبوره تنهایی بره خارج از کشور. آیا موافقت کنم.
واقعا هیچ کس نظری نداره!؟ :302::302::302:
ماییم و نوای بی نوایی
بسم ا... اگر حریف مایی
-
RE: به خاطر کار شوهرم مدتی مجبوره تنهایی بره خارج از کشور. آیا موافقت کنم.
زیبا جان
مهاجرت و زندگی در یک کشور دیگه...بستگی به خودتون داره که چه تیپ آدمهایی هستید
آیا میتونید دووم بیارید یا نه
آیا وابسته به کشور و خانواده و فامیل و دوستانتون در اینجا هستید یا اینکه براتون فرقی نداره اونجا باشید
کسی نمیتونه تجربه خودش رو در این زمینه بهت دیکته کنه
چون هرکس یه جوری هست
مثلا برای خود من...خیلی سخته مهاجرت و اینچیزا
ولی شاید برای شما اینطور نباشه
خیلی از اقوام و فامیل من هم رفتند اونور و دارند زندگی میکنند
اوایل تا جا بیوفتند خب براشون سخت بوده
ولی بعد مدتی به اون سیستم عادت کردند و حالا دیگه با سیستم اینجا اصلا نمیتونن کنار بیاین
یا مثلا 1-2 ماه میان ایران ولی نمیتونن ایران رو تحمل کنند و زود میرن بلیط برگشتشون به کشور دیگه رو میگیرند
البته من خودم بچم اروپا هست و خیلی از نظر تحصیلی و آموزشی و سرگرمی و ..... براش بهتر شد
باید ببینی چی از زندگیت میخوای
ولی درکل
برای بچه ها و آیندشون، اونطرف بهتره
-
RE: به خاطر کار شوهرم مدتی مجبوره تنهایی بره خارج از کشور. آیا موافقت کنم.
من خيلي نظر كارشناسي نمي تونم بتهون بدم ولي دوري مرد از همسرش حتي در شرايط عادي كه مساله بي وفايي مطرح نيست كمي سخت و تامل برانگيزه.مخصوصا براي مردهايي كه چندان تعهدات مذهبي و اخلاقي هم نداشته باشند كه ديگر داستان خيلي خيلي جدي تر ميشه.واقعيتشو اگر بخواهيد من نظرم اينه كه شما با ايشون بريد. حتي شده دخترتون يه مدت از درساش دور بشه.البته مالزي كشور خوبيه و حتي براي زندگي خانواده و مهاجرت جز گزينه هاي خوب براي ما ايراني هاست.
الان شما مي تونيد ضمن اينكه همراه شوهرتون بريد شرايط زندگي ايده ال تري رو براي خود و خانوادتون فراهم كنيد. اگربخواهيد مقابل همسرتون ايستادگي كنيد ايشون فكر ميكنند شما اعتماد نداريد و همين دليلي ميشه كه شايد ناخواسته مجددا مرتكب خطايي بشوند. اگر اجازه بدهيد تنهايي بروند كه خودتان در عذاب و ناراحتي هستيد و مسلما روي برخوردتون تاثير مي گذارد. بهترين كار به نظر من اينه كه عزمتون جزم كنيد كه حتي شده براي دو سه هفته با همسرتون برويد و شرايط انجا رو خودتون ارزيابي كنيد و بعد تصميم گيري كنيد كه چه راهي بهتره.
-
RE: به خاطر کار شوهرم مدتی مجبوره تنهایی بره خارج از کشور. آیا موافقت کنم.
درباره مالزی هم
من خودم تقریبا 1 ماه اونجا بودم
راستش شرایط آب و هوایی خوبی نداره (خیلی شرجی و استوایی هست)
ولی خب عادت میکنید
مدرسه ها و دانشگاههای خوبی داره که خیلیاشونم میتونید بعد از مدتی در شعبه اصلی همون دانشگاه که اصولا در انگلیس و اروپا هستند، ادامه تحصیل بدید
گرونی هم که همه جا هست دیگه
بستگی به میزان درآمدتون داره
-
RE: به خاطر کار شوهرم مدتی مجبوره تنهایی بره خارج از کشور. آیا موافقت کنم.
در كل باتوجه به شرايط گفته شده شايد بهتر باشه كه براي مهاجرت كردن تمركزتونو بيشتر كنيد. اينطور كه معلومه همسرتون هم نياز به كمك فكري شما داره و سعي كنيد تنش ها ونگراني هاشو كم كنيد جوري كه اگر با ايشون هم نرفتيد فكر نكنه بهش اعتمادي نداريد و از اينكه از شما دوره دلواپس لغزش و خطايي از ايشون هستيد.
-
RE: به خاطر کار شوهرم مدتی مجبوره تنهایی بره خارج از کشور. آیا موافقت کنم.
نادیا جان ممنون از راهنماییت از اینکه همیشه پست های منو میخونی واقعا لطف داری.
از لحظ وابستگی به اینجا و خانواده خیلی نگرتن نیستم. الانم با این همه گرفتاری و ... ماهی یک بار هم به زور خواهر برادرامونو میبنیم. اقوام درجه 2 که بماند!!!
راستش الان روابطم با شوهرم از قبل خیلی بهتر شده و واقعا دارم سعی میکنم اعتمادم رو بهش به تدریج بیشتر بکنم. و گام بزرگ در این راه اینه که بهش اعتماد کنم که مدتی تنهایی توی یک کشور غریب به دور از من و بچه اش بمونه!! الان دارم خیلی بهش محبت میکنم و سعی دارم بهش بفهمونم که بهش اعتماد دارم!! من قبل از این اتفاق از چشمم بیشتر بهش اعتماد داشتم حتی بیشتر از خودم!! خودش هم میگه مقصر این بی اعتمادی تو خودم هستم بنابراین سعی میکنم کاری کنم که اعتمادت دوباره جلب بشه!! در مورد مدرسه هاش و دانشگاهاش تحقیق کردم و فکر کنم برای دخترم خوب باشه! در مورد شرجی بودنش هم مشکلی ندارم ( کلا آدم سرمایی هستم و از گرما بیشتر خوشم میاد;) در مورد درآمد هم اگه منم اونجا کاری پیدا کنم فکر نکنم از لحاظ مالی هم مشکلی پیدا کنیم و درآمدمون در حدقابل قبولی میشه!! ولی به هر حال میدونم که یکی دو سال اول سخت میگذره. نادیای عزیزم امیدوارم شما هم هر چه زودتر پسر گلت رو ببینی عزیزم :323:
نادیا جان میخواستم بپرسم مردمش چه جور هستند؟ آیا از لحاظ فرهنگی به ما میخورند؟ شنیدم مالزی امنیت خوبی داره! همینطوره؟؟
----------------------------------------------
مهرو جان ممنون از اینکه برام پست گذاشتی:43::43:
شوهرم کلا آدم با اخلاقیه و میشه گفت تقریبا مذهبی هم هست ( نمارش حتی یک روزم ترک نشده!!) ولی هر چوری فکر کنی اوایلش نمیتونم باهاش برم چون نه دخترم میتونه درسشو ول کنه و ما میتونیم تنهاش بذاریم! چون هم من و هم شوهرم روی این مورد حساسیت داریم که تنها بمونه مخصوصا که 15 سالشه و توی سن بحرانیی هست!! خلاصه تنها راه اینه که یا پروژه رو کنسل کنیم و یا اینکه من بهش اعتماد کنم. و تصمیم گیری رو به من واگذار کرده!! چه کار سختی:162:
امیدوارم خدا کمکم کنه تا بهترین تصمیم رو برای خودم و خانوادم بگیرم.
-
RE: به خاطر کار شوهرم مدتی مجبوره تنهایی بره خارج از کشور. آیا موافقت کنم.
""نادیا جان میخواستم بپرسم مردمش چه جور هستند؟ آیا از لحاظ فرهنگی به ما میخورند؟ شنیدم مالزی امنیت خوبی داره! همینطوره؟؟""
مردمش اکثرا مسلمان هستند
ایرانی هم اونجا زیاده
خوبی زیاد داره
یه چیزیش که خیلی خوبه اینه که
کسی به کسی کاری نداره
فضولی وجود نداره
اینکه چرا اینو پوشیدی...چرا اینجوری راه میری...چرا میخندی...چرا الی..چرا بلی
همه سرشون تو لاک و زندگی خودشون هست
هرکسی یه هدفی داره و دنبال اهداف خودشه
امنیت خیلی خوبی هم داره
نصفه شب میتونی بری بیرون بدون اینکه کسی بهت کاری داشته باشه
ایرانیا هم اونجا خیلی باهم جور هستند و هوای همو دارند
همه جا خوب و بد پیدا میشه
باید زرنگ باشی
-
RE: به خاطر کار شوهرم مدتی مجبوره تنهایی بره خارج از کشور. آیا موافقت کنم.
البته نمی دونم الان رفتید یا نه
اما استادم میگفت خیلی جو سالمی نداره و فساد توش زیاده!
که البته همه جای دنیا همینه
اما بعضی جاها بیشتر
نمیدونم کار خوبی کردم که اینو گفتم یا نه !
-
خارج رفتن شوهرم
سلام فدات خوبی؟شوهرت ی باراشتباه کرده خب خطا ازهمه ی ماسرمیزنه درست؟خب خودشوساخت تو هم بهش اطمینان واعتمادکردی خب این خیلی خوبه خوشم اومدازاین اراده ای ک داری.خب پس ب این اعتمادواراده ای ک داری ادامه بده هرچقدسخت بگیری زندگیتوبدترمیشه اعتقاد دارم هرچقدقشنگ ب زندگی نگاکنی قشنگترمیشه .تلقین واین جورجاهاقبول دارم ک اگرشوهرتم رفت مالزی توباورش کنی ک فقط واسه کارمیره مطمئن باش همین میشه.کاری کردکه بهش اعتمادکردی پس .اعتمادشوجلب کن بذاربره کاش خودتم میرفتی.اماتواعتمادکن ایشالاجوابشم میگیری بایه دیدجدیدوقشنگ به شوهرت وکاراش نگاکن مطمئن باش ب اون نتیجه قلبیت میرسی.امیدوارم پس توام امیدوارباش خدارومیپرستیم وبهش اعتقاد داریم بهش توکل کن وبادلی صاف وساده شوهرتوراهی کن بره
-
RE: به خاطر کار شوهرم مدتی مجبوره تنهایی بره خارج از کشور. آیا موافقت کنم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Hamdardi2
البته نمی دونم الان رفتید یا نه
اما استادم میگفت خیلی جو سالمی نداره و فساد توش زیاده!
که البته همه جای دنیا همینه
اما بعضی جاها بیشتر
نمیدونم کار خوبی کردم که اینو گفتم یا نه !
البته اینو که گفتم از این جهت بود که از نادیا جون پرسیدین اوضاع اونجا چه طوره ، نه اینکه خدای نکرده بگم به شوهرت اعتماد نکن:163::163::163:
به هرحال یه کشور آسیایی پرجمعیت با فرهنگ خاص خودشونه ، استادم با شناختی که داشت گفتن
امیدوارم هرچی برای شما خیر و مصلحته اتفاق بیفته...
-
RE: به خاطر کار شوهرم مدتی مجبوره تنهایی بره خارج از کشور. آیا موافقت کنم.
ممنون از شما همدردی عزیز :43::43:
ممنون از اطلاعاتی که دادین. هنوز کارمون جور نشده که بریم ولی داریم روش کار میکنیم.من مطمئنم اگه آدمی خوب باشه و یا اگر اشتباهی هم کرده باشه بعد پشیمون یاشه به قبح کارش پی برده باشه، هر جای دنیا هم بره دیگه دنبال اون خطا و اشتباه نمیره! این نظر منه و نمیدونم شما موافقید یا نه! ولی همین ایران از همه جا بدتره!! شاید علنی نباشه ولی متاسفانه جوانها خیلی بد شده اند و اخلاقیات کمرنگ شده!! راستش من چند روز پیش توی یک جمع بودم (آرایشگاه) شنیدم که دوست شدن با مرد متاهل مد شده!! به حق حرفای نشنیده! باورتون میشه تازه به همدیگه پز هم بدهند به این خاطر!!!! :311:
منم مثل شما امیدوارم هر چی که خیر و صلاحمون هست اتفاق بیفته! راستش شوهرم داره سعی میکنه روز به روز اعتمادم رو بیشتر جلب کنه و خداییش داره خیلی زحمت میکشه!! منم الان 3 هفته ای میشه که هیچ جوری چکش نکردم و دارم بهش اعتماد میکنم.خدا رو شکر عشق و محبتمون به هم هم زیادتر شده و خیلی هوامو داره! اینروزا حالم خیلی بهتره و دنیا رو زیباتر میبینم. اون اتفاق باعث شد که هر دومون به خودمون بیایم و مشکلات زندگیمون رو برطرف کنیم.
گل مریم عزیز از شما هم متشکرم و واقعا دارم سعی میکنم که اعتماد گذشتهرو به شوهرم پیدا کنم و مثل قبل کاملا خیالم ازش راحت بشه :72::72::72:
-
RE: به خاطر کار شوهرم مدتی مجبوره تنهایی بره خارج از کشور. آیا موافقت کنم.
سلام عزيزم نميدونم چه تصميمي گرفتين و چيكاركردين من تجربه خودم رو ميگم سه سال پيش بايه آقايي آشنا شدم كه اومد خواستگاريم پدروبرادرش انگليس بودن اون هم ميخاست بره ولي نميتونست با من بره من نذاشتم بره از ترس اينكه بره اونجا و منو فراموش كنه و ديگه برنگرده يك سال گذشت و فهميدم تو همين مملكت بايه دختري دوست شده و بااينكه نزديكش بودم فراموش شدم پس دوري نميتونه دليل براين چيزاباشه اگه شوهرت خداترس باشه همه جا مواظب رفتارش هست وجاي نگراني نيست ولي اگه بخواد كاري كنه همين جاهم ميتونه.كسي كه نماز ميخونه ممكنه تالبه پرتگاه بره ولي خدادستش و ميگيره مثل اتفاقي واسه شوهرشماافتاده.
-
RE: به خاطر کار شوهرم مدتی مجبوره تنهایی بره خارج از کشور. آیا موافقت کنم.
سحر جان من جرفاتو قبول دارم و میدونم شوهرم اهل اینکارا نبود ولی از بدشانسی من توی محل کارش با دختری همکار شد که خیلی اینکاره بود و یک جورایی شوهرم رو به این بیراهه کشوند. این موقعها باید تقدیر رو عامل دونست و بیخیالی خودم که فکر میکردم شوهرم اصلا دنبال اینکارا نمیره و اصلا مواظبش نبودم. ولی روزگار بهم نشون داد حتی پاکترین مردها هم ممکنه اکر در شرایطش قرار بگیرند گول بخورند.هر چقدر هم تو از هر لحاظ خوب باشی و شوهرت و زندگیت رو دوست داشته باشی و شوهرت هم تو رو دوست داشته باشه، اگه گیر یک آدم بدو بدون اخلاق و بی وجدان بیفتی خیلی سخته که بتونی کنترلش کنی!!
طرف من واقعا برای زندگی من نقشه کشیده بود و مرحله به مرحله اون رو داشت عملی میکرد!! بسیار باهوش بود و میدونست داره چیکار میکنه!! شوهرم هم حسابی گولش رو خورده بود و با تلاش زیاد تونستم از زندگیم بیرونش کنم!
اولش به هوای اینکه مشکل داره شروع کرد با شوهرم درددل کردن و ترحم شوهرم رو برانگیخته بود و مرتب براش اس ام اس میفرستاد و یا حضوری باهاش مشورت میکرد و از شوهرم راهکار خواسته بود!! بعد هم اظهار علاقه و ازش خواسته بود که باهم برن چند روزی خارج از کشور!! تقریبا یک ماه هم از آشنایی شون نگذشته بود که میخواستند پند روزی برند خارج و با همدیگه باشند!! که خدا رو شکر من زودتر موضوع رو فهمیدم!! و شوهرم برنامه شون رو کنسل کرد! حتی بعد از اینکه من موضوع رو فهمیدم بازم دست بردار نبود و از شوهرم خواسته بود برنامه شون رو کنسل نکنه و دلخور شده بود!! بعدش که فهمید من دست بردار نیستم و از شوهرم خواستم که اخراجش کنه! به من زنگ زد و یک عالمه گریه و زاری و خواهشو التماس که منو ببخشید و دیگه از این غلطا نمیکنم و میرم یک قسمت دیگه شرکت کار میکنم و از این مزخرفات که من متاسفانه دلم سوخت و کوتاه اومدم و رضایت دادم که بره جای دیگه همون شرکت کار کنه!! ولی دست بردار از شوهرم نبود که !! آخرشم به من زنگ زد و با پررویی تمام گفت که من عاشق شوهرتم و دست بچه ات رو بگیر و برو !! ولی من مقاومت کردم و بیرونش کردم!!
امیدوارم مشکل شما هم هر چه زودتر حل بشه ولی اینو میدونم که نباید دلسرد بشی و تا حد امکان باید بجنگی تا زندگیت رو دوباره بدست بیاری!! موفق باشی عزیزم :72::72:
-
RE: به خاطر کار شوهرم مدتی مجبوره تنهایی بره خارج از کشور. آیا موافقت کنم.
عزيزم قضيه من و اون آقا به هيچ جا نرسيد ويه هفته قبل از عقدمون همه چي به هم خورد سه سال منو نگه داشت آخرشم گفت ما باهم تفاهم نداريم الآن دو سال ازاون موقع ميگذره ولي من هنوز نتونستم باهاش كناربيام چه موقعيت هايي كه به خاطرش ازدست دادم ازهمه چي افتادم تا يك سال توشك بودم و احساس مسكردم باهام مثل دستمال كاغذي رفتارشده خيلي سخت تونستم بااين قضيه كناربيام حتي وقتي فهميدم باكس ديگه دوست شده خودمو زدم به اون راه ولي ديدم هرروز پروترشد تا يه روز علنا بهم گفت ميخواد بااون باشه و من برم دنبال زندگيم.شوهرت گول خورد و خدشم فهميد وبرگشت ولي امان ازاون مردايي كه دونسته بهت خيانت ميكنن و حتي يه عذارخواهي واسه عمرتلف شدت نميكنن.الآن كه تنها موندم تازه ميفهمم اعتماد بيش ازحد گناهه
-
RE: به خاطر کار شوهرم مدتی مجبوره تنهایی بره خارج از کشور. آیا موافقت کنم.
سحر جان واقعا متاسف شدم. ولی از یک طرف هم خدا رو شکر کن که قبل از ازدواج دست اون آقا برات رو شد! اگه بعد از ازدواج و یا خدای نکرده با وجو بچه میفهمیدی بسیار برات دردناک تر بود. به این واقعه به این صورت نگاه کن که خیری درش بوده!! و ازش درس بگیر. من مطمئنم که مردی که شایستگی خانمی مثل شما رو داره در زندگیت قرار میگیره و میتونی دوستش داشته باشی و بهش اعتماد کنی! شک نکن عزیزم :43: موفق باشی :72::72:
ستاره روشن عزیزم :72::72: ممنون از پیغامت
شماره دکتر لواسانی رو برات اینجا میگذارم. چون مثل اینکه خودت تاپیک نداری و من هم نمیتونم پیغام برات بکذارم!!
راستی چرا یک تاپیک باز نمیکنی و مشکلت رو مطرح نمیکنی تا دوستان بتونند راهنمایی کنند!؟
مشاور آقای دکتر لواسانی
اینم شماره دفترشه :
22546088
-
RE: به خاطر کار شوهرم مدتی مجبوره تنهایی بره خارج از کشور. آیا موافقت کنم.
سلام مرسي زيبا جان شما چه تصميمي گرفتي؟
-
RE: به خاطر کار شوهرم مدتی مجبوره تنهایی بره خارج از کشور. آیا موافقت کنم.
فعلا که قضیه خارج رفتنمون کنسل شده! راستش یک جورایی خوشحالم ولی شوهرم اصلا!! به نظر میرسه که زیاد از وضع کار و مدل زندگیش توی اینجا و کلا از وضعیت اجتماعیش زیاد راضی نیست و دنبال یک تغییر در زندگی بود که فعلا با توجه به شرایط امکان پذیر نیست!! ولی از زندگی خانوادگیمون راضیه و شکر خدا با هم خیلی خوبیم و مشکلی نداریم. فکر میکنم بعد از اون اتفاق شکل رابطه زناشوییمون عوض شد و همدیگه رو بیشتر دوست داریم و قدر همدیگه رو بیشتر میدونیم!! خدا رو صد هزاز مرتبه شکر میکنم که اون اتفاقات ختم به خیر شد! فقط اینرو بگم که گاهی اوقات که به خاطرات اون چند ماه برمیگردم، غمی ناخودآگاه تمام وجودم رو فرامیگیره!! ولی سعی میکنم زود برطرفش کنم.
از توجهت خیلی ممنونم :72::72::72: