هرگز خانوادم به خصوص پدرم رو نمیبخشم
[/font]اول بار که اومدم این قسمت رو بنویسم نمی دونستم چه اسمی واسش انتخاب کنم.واقعا سخت بود چون میخواستم همه مجذوب بشنو بیان بخونن.
نمی دونم از کجا شروع کنم.9سالم بود خواهرم به دنیا اومد من که 9سال دردونه ی مادرم و پدرم بودم حالا شده بودم خواهر بزرگ.یادم میاد هر کاری خواهرم میکرد تقصیر من بود چون طبق گفته ی پدر و مادرم من الگوش بودم.حالا چه خرابکاریش به من ربط داشت چه نمیداشت اخرش به من ختم میشد . هنوزم که هنوزه همینطوره.از اون موقع من(یعنی موقعی که خواهرم دنیا اومد) من دیگه نه عزیز بابا نه دختر بابا نه خوشگل بابا نه خیلی چیزایی دیگه که صدام میکرد نبودم یعنی خواهرم جانشین من شد.از اون موقع پدر من هرموقع منو صدام میکنه یا یه کاری بام داره یا غر کارای خودم یا غر اشتباهات و کارای خواهرم رو میخواد سرم بزنه.12ساله که پدرم هیچ نگفته افرین دخترم یا اینکه چه دختر خوبی دارم یا بگه عزیزم یا خیلی حرفایی که پدرا به دختراشون میزنن که بدونن پدرشون دوسش داره .
من هیچ وقت به خواهرم حسودی نکردم و نمیکنم همیشه میگفتم چون بچه اس شیرینه دوسش دارن.
یادم میاد راهنمایی که بودم همکلاسیام دوست پسر داشتن همیشه به خودم افتخار میکردم با اینکه پدرم به من محبت نمیکنه طرف این کارا نمیرم.فکر میکنم تاثیر مادرم مانع این کار میشد دوران دبیرستان رو هم همینطور مثله یه بچه مثبت با تعریفایی که دوستام از پدراشون میکردن و من حسرتشون رو میخوردم پشت سر گذاشتم.
RE: هرگز خانوادم به خصوص پدرم رو نمیبخشم
دوست عزیز شاید خواهر بزرگ من که دو سال هم بیشتر با من تفاوت نداره بیشتر از شما محق باشه که من را مقصر بدونه یا من که برادر کوچیکه ام باعث شد که موقعیتم را از دست بدهم اما :
به نظر می آید دبیرستانی هستید و زمان زیادی را باید پشت سر بگذارید که خودتان وارد زندگی بشید و چیزی را که می خوام بگم را درک کنید :
نزدیکی به خواهر بزرگترم و حضور در طول زندگی شون باعث شد خیلی تجربه کسب کنم و حتی پدر و مادر خودم را بهتر درک کنم . شاهد رشد خواهرزاده هایم بوده ام و تمام اون سختی هایی را که پدر و مادر می کشند تا یک فرزند خانواده بزرگ شود را مشاهده کرده ام و ...
شاید یکی از سخت ترین کارهای پدر و مادر داوری در بین کودکان و رعایت این عدالت می باشد . کوچکتر بودن فرزند کوچکتر و ناتوانی او در گرفتن حقش وضعیتی را ایجاد می کند که پدر و مادر خود به خود به او محبت بیشتری نشان می دهند و او را محق می دانند این در حالی است که فرزند بزرگتر هرگز جایگاه خویش را از دست نداده است و محبت به او ذره ای کم نشده است . مطمئنا شما در تمام این مدت رفتارهایی را ناشی از حسرت از دست رفتن موقعیت گذشته تان از خود نشان داده اید و یا درگیری هایی را با خواهر کوچکتان داشته اید و در تمام این مدت زمانی که خود به خود از شما رفتار بزرگترانه ای انتظار می رفته است لیکن به خود حق می دادید که هنوز کودکید و نباید از شما انتظار یک فرد بزرگسال را داشته باشند .
گرچه احساس شما کاملا طبیعی است و رفتار پدر و مادر شما غیر آگاهانه و ناخودآگاه بوده است شاید ایشان در صورت آگاهی بهتر می توانستند رفتار کنند .
به هر حال باور کنید که آن ها از ته قلب شما را دوست دارند و ذره ای جایگاه خویش را از دست نداده اید . روزی که خود در جایگاه رفیع مادر قرار گیرید بسیار حصرت خواهید خورد که چگونه نتوانستید والدین خویش را درک کنید . ( من به لطف خدا و به لطف عمو و دائی بودن کمی از دردسرهای بزرگ شدن یک کودک باخبرم )
RE: هرگز خانوادم به خصوص پدرم رو نمیبخشم
کم کم احساس میکردم که به یه کسی که دوستم داشته و بهم افتخار کنه نیاز دارم.خواهرم از من خوشگلتره گاهی مامانم بروم میاورد.منم حس میکردم با وجود خواهرم هیچ کس طرف من نمیاد همانطور که با اومدنش پدرم منو به کل فراموش کرد.تا اینکه طی یه جریان اتفاقی با دوست پسر عموم اشنا شدم.هیچ احساسی نسبت بش نداشتم تا اینکه اون نسبت به من پیدا کرد و بم گفت منم باش حرف زدم که دلیل علاقشو بپرسم.حرفا و دلیلش به دلم نشست ولی با این حال حس خاصی نسبت بش نداشتم اما کم کم با معاشرتای بیشتر واقعا از عقاید و شخصیتش خوشم اومد.دوسش داشتم اما عاشقش نبودم .اما کم کم عاشقش شدم.ولی به خاطر شرایط روابط پنهانی رفتن به جاهایی که نگیرنمون عشقمون در حال الوده شدن به هوس بود که دست به دامن تالار شدم که تاحدودی تاخیر انداخت که الوده نشه اما حالا انگار یه قسمتی از عشقمون هوسه.میتونید این قسمت رو تو سایر سئولات مربوط به ازدواج >داره عشقمون به هوس الوده میشه راجع بش بیشتر بخونید.
من که دختری بودم که تا به حال یه تار موم رو نامحرم ندیده حالا کارم به اینجا رسیده.هرگز نمیبخشمشون
تو این مدت تا مرز خودکشی هم رفتم.اما ترس از اینکه اسم دختر فاسد روم باشه مانعم شد.[/font]
RE: هرگز خانوادم به خصوص پدرم رو نمیبخشم
سلام به تارا خانم
بايد بگم اصلا از آخر اسمتون خوشم نمياد
تاراخانم از من گله داشتيد كه چرا در مورد پستتون نظر نمي دم ، اما خداييش هر وقت مي اومدم كه چيزي بنويسم نمي تونستم !!! و با خودم مي انديشيدم كه چرا دختري كه از درون احساس پاكي مي كنه و فطرت پاكي داره اينچنين بايد اسير احساسات بشه و خودش رو درگير چنين رابطه اي بكنه ، خب هر علتي معلولي داره كه شما داريد به هر طريق علتهايي رو بيان مي كنيد كه شما رو به اينجا كشونده من نمي خوام اين دلايل رو بي تاثير بدونم ،واقعا هم در رفتار آدمي تاثير داره اما مهمترين عاملي كه باعث شده شما درگير رابطه احساسي با جنس مخالف بشيد ( عدم داشتن اعتماد به نفس و حس ارزشمندي ) بوده ، اگر انسان قدر خودش رو بدونه هيچگاه احساس رو بر منطق و عقل خودش چيره نمي كنه ، ببنيد باز هم ممكنه بعد از صحبتهاي بنده برخي بيان و در مورد خوب يا بد بودن روابط دختر وپسر صحبت كنند ولي باور كنيد مسئله اين نيست ، مسئله ضربات روحي و جبران ناپذيري است كه بعد ايجاد ارتباطهاي احساسي بدون هدف بر روح و روان انسان وارد ميشه بخصوص دختران در اين ارتباطات بيشتر ضربه پذير هستند .
تا همينجا صحبتها م رو مي زارم چون احساس مي كنم شما هنوز حرفهاي نگفته اي داريد و خوشحالتر از اون هستم كه احساس مي كنم قصد داريد تصميمات درستي براي زندگيتون بگيريد و از احساسات دوري كنيد .پس خواهش مي كنم بيشتر با دوستان خودتون صحبت كنيد ما منتظر حرفاي خوب شما هستيم
RE: هرگز خانوادم به خصوص پدرم رو نمیبخشم
خوب تا جریان اشنایی منو پارسا رسدیم.که عاقبتشم تو قسمت (سایر سئوالات مر بوط به ازدواج >داره عشقمون به هوس الوده میشه ) دیدید.
جالبه با این همه کم لطفی های بابام که باعث این جریانات شد میگن ادم اگه ایمان داشته باشه و به دستورات خدا عمل کنه اینطور نمیشه.اون روزی که پدرم گفت تو مایه ی ننگی منم تو دلم گفتم حالا یه ننگی نشونت بدم که هز کنی و تصمیم گرفتم دوست پسر پیدا کنم یا اون روزی که وقتی با دوستام میرفتم بیرون میگفت چرا دوستات ارایش میکنن و این لباسارو میپوشن تو هم مثل اونا میشی در مقابلش پارسا میگفت من تورو دوست دارم چون مثل خواهرامو دخترای فامیلامون نیستی که بد لباس میپوشن و ارایش میکنن.اون روزی که من امتحان رانندگی داشتم و بابام به مجازات اینکه دختر ایده الش نیستم ماشین بم نمیداد که تمرین کنم و پارسا ماشین باباشو با تمام ریسکی که ممکن بود تصاذف کنم ومشکلات خونوادگیش چندبرابر بشه بم داد.و خیلی از این روزا که یاداوریش شکنجه ی منه رو کی پدرم فهمید.
حالا این تجربه رو برای همه یعنی مخصوصا دخترایی مثل خودم و پدران و پسرایی که قرار پدران اینده باشن مینویسم.
[size=large][color=#FF0000]دختر به محبت پدر نیاز داره و گرنه معلوم نیست چی سرش بیاد
RE: هرگز خانوادم به خصوص پدرم رو نمیبخشم
سلام، بعد از بوجود اومدن هر اتفاق بدي، بايد با خودمون فكر كنيم كه اتفاق بدتري هم ميتونست بوجود بياد، پس بايد مراقب باشيم وضع رو از ايني كه هست بدتر نكنيم وسعي كنيم شرايطو با تدبير و تمركزوارتقا توانايي هامون مناسب تر كنيم.
گاهي آدما براي اينكه از ديگران انتقام بگيرن، به خودشون ضربه ميزنن، براي همين بهترين راه ، بخشش خود و ديگرانه( بخصوص اگر طرف مقابل پدر يا مادر باشن)، اينجوري از وقوع اتفاقات بد بعدي جلوگيري ميشه و از طرف ديگه خشم و نفرت كه احساساتي مخرب اند، جلوي راه حلهاي منطقي و برنامه ريزي براي آينده اي دلخواهو نميگيرن.
همه بايد با توكل به خداوند مهربون و درنظر گرفتن آيندمون كاري نكنيم كه بعد پشيمون بشيم و اينو هم بدونيم كه خيليها آرزوي داشتن شرايطي (حتي به مراتب بدتر) از وضع فعلي مارو دارن.
مهم اينه كه هر اشتباهي كه تاحالا مرتكب شديم دوباره تكرار نكنيم، خدا بنده هاشو خيلي دوست داره، بخصوص جوانهايي كه به سمتش ميرن.( لطفا منطقي فكر كنيد و به منافع بلندمدتتون فكر كنيد، درسته انسان از محيط تاثير ميگيره ولي نهايتا موجودي مختاره كه خودش زندگيشو ميسازه.)
موفق باشيد.
RE: هرگز خانوادم به خصوص پدرم رو نمیبخشم
هیچ پدر ومادری رو نمی تونی پیدا کنی که نسبت به بچه شون محبت نداشته باشن .شاید اونا فکر کردن که دیگه شما بزرگ شدی ونیازی به بعضی از محبتها ندارین.یا اینکه شما زیاده خواهین .شما اگه به خواهرت حسادت نمی کنی چرا اینها رو نوشتی. خودت به خودت محبت کن .اینجوری درک بیشتری از زندگی داری .این جور مسائل رو زیاد به خودت سخت نگیر. من خودم دوست دارم پدر ومادرم کمتر بهم محبت کنن تا سردی وسختی زندگی رو بچشم.و این رابطه ی دوستی رو که شما در گیرش هستین یه راه برای فرار از مشکله .شما باید مشکلاتتون رو حل کنید یا اینکه یه جوری باهاش کنار بیاین.نه اینکه د ردی رو به دردهای دیگه اضافه کنید .رابطه ی دختر وپسر از نوع شدیدش مشکلات زیادی و به وجود میاری نه اینکه شما فکر کنین یه مرهمه.
RE: هرگز خانوادم به خصوص پدرم رو نمیبخشم
شما پسرین اقا کیوان در نتیجه درک نمیکنید من چی میگم.درضمن من حسود نیستم
RE: هرگز خانوادم به خصوص پدرم رو نمیبخشم
سلام تارا جان خوبی؟
دوست من می خوام یکم دعوات کنم. چرا فکر می کنی تمام این اتفاقات بدی که برات افتاده پدرت باعثشه؟ چرا فکر می کنی دختری هستی که کمبود داره؟ چرا با بی عقلی خودت ( باز هم تاکید می کنم خودت ) باعث شدی خودت لطمه ببینی ؟
ببین من شرایطم از تو خیلی بدتره در مورد پدر. من ته تغاری خونه هستم. ولی متاسفانه اخلاق پدرم طوری که من و خواهر برادرم ازش فراری هستیم. ببین مرد بدی نیست ولی ...
خواهر برادرم از ایران رفتند و من موندم. سن پدرمم هم بالا تر رفته بود و اخلاق های بدش بدتر شده بود.
اگه بگم از 18 سالگی تا الان یک قرون هم از پدرم نگرفتم باور می کنی؟ اگه بگم از 4 سال دوران دانشجوییم هیچی نفهمیدم و 4 سال مثل اسب فقط درس خوندم و کار کردم باور می کنی؟ منم دوست پسر داشتم عزیزم ولی همیشه به خودم می گفتم : من به خاطر خودم سعی می کنم خوب باشم و خوب بمونم نه پدرم. تارا جان سخت گیری هایی رو که پدر من در مورد ارایش و دیر اومدن خونه رو اگه برات بگم گوشات تیر می کشه !!! جالب اینجاست ما اصلا خانواده مذهبی نیستیم.
می دونی دوستم من 4 سال تلاش کردم و پارسال به جایی رسیده بودم که واقعا داشتم کم می اوردم. فکر کن من دختر 22 ساله ای بودم که لیسانس داشتم و اجتماع طور دیگه ای روم حساب می کرد. کاملا مستقل بودم ولی پدرم همیشه می گفت از من بی عرضه تر نیست !!!
حاضر شده بودم زن اولین کسی که در رو زد بشوم!!!حتی به مرز خودکشی هم رفتم.
اولین خواستگار بعد این تصمیم مرد فوق العاده جذاب پولدار تحصیل کرده ( البته در نگاه اول ) بود. ولی با یک نگاه متوجه شدم مرد زندگی نیست کما اینکه بعدا کلاهبردار از آب دراومد .
بعد این خواستگاری دوباره به خودم اومدم . پیش مشاور رفتم و باز هم به خدا توکل کردم ...
تا اینکه الان تو دوران عقد هستم و مرد خوبی هم نصیبم شده.
خوب اینا رو گفتم تا بدونی از تو بدتر هم هست عزیزم. ولی ما خودمون باید به خودمون کمک کنیم دوست من. با لجبازی چیزی حل نمی شه .تارا جان هر اشتباهی که بکنی شاید دیگران رو کمی عذاب بدی ولی عاقبت کار اول و آخر مال خودته . آخرش این تویی که می بازی. ببین واقعا زندگیت انقدر بی ارزش هست که این طوری با بی تفاوتیت خرابش کنی ؟؟؟
همیشه هم وقت واسه جبران هست. تارا جان به خدا توکل کن و پیش یک مشاور خوب برو. عزیزم تو الان از لحاظ روحی اسیب دیده ای . باید درمان بشی. (تارا من خودم پیش مشاور رفتم بدون اینگه خانوادم بفمند!!! یعنی خودم همیشه به خودم کمک کردم ) به حرف های مشاورت خوب گوش کن و سعی کن برای زندگیت هدف هایی رو درنظر بگیری و برای رسیدن بهشون تلاش کن. . خودت سعی کن زندگیتو بسازی و تمام کمبودهایی رو که داشتی سعی کن برای فرزندانت جبران کنی.
دوست من وقت واسه جبران همیشه هست و ماهی رو هر وقت از اب بگیری تازه است. فقط خودت و خودت می تونی به خودت کمک کنی.
RE: هرگز خانوادم به خصوص پدرم رو نمیبخشم
سلام .من قصد جسارت نداشتم .ببخشید.ولی فکر نمیکنم این موضوع ربطی به دختر یا پسر بودن داشته باشه.پسر هم به نوع خودش از این مشکلات داره مثلا" خود من مثل شما .فقط یه برادر دارم که از خودم کوچیکتره این داداش ما هر گندی بالا میاره مقصر اصلی رو من میدونن؟؟!.اگه این رو هم قبول ندارین .حداقل که میتونم خودم رو جای شما بذارم .آره بهتون حق میدم *ولی به خودتون سخت نگیرید قبلا"هم گفتم که هیچ پدر ومادری به فرزندشون کم لطفی نمیکنن ولی برخورد بعضی هاشون اینجوریه ..
میخواستم مطالب دیگه ای رو بنویسم ترسیدم باز ناراحت بشین !
RE: هرگز خانوادم به خصوص پدرم رو نمیبخشم
دوست من اگه ديدتو نسبت به شرايطت عوض كني ميتوني ازش بهره ببري ....
از اين شرايط سخت ميتوني استفاده كني تا روح خودتو وسعت ببخشي و خودتو مقاوم كني ... مثل فولاد آبديده شو
RE: هرگز خانوادم به خصوص پدرم رو نمیبخشم
سلام تارا جون و بقيه دوستان
با اجازتون منم دوست دارم نظرمو بگم. خانم گلم همه دوستان به نوعي جوابي كه من مي خوام بگم را گفتن منم به يه زبون ديگه مي گم اميدوارم كه اين حرفو از من به عنوان يه خواهر بزرگتر كه خودش توي زندگيش بكار برده و مي بره قبول كني. خوشگلم من بهت حق مي دم كه اين حرفهارو بزني ولي اين حقو نمي دم كه خودتو بي تقصير نشوني بدي. همه كارهاي ما به خودمون بر مي گرده و وقتي كاري انجام مي ديم بايد پيامد و نتيجه اونو چه خوب، چه بد قبول كنيم. چون ما انسانيمو و حق انتخاب داريم و هيچ اجباري در انتخاب ما نيست اين طبيعت ما انسانهاست كه براي عيوب و اشتباهات خودمون دنبال يه دليل توجيه كننده هستيم. ولي اي كاش بجاي توجيح كردن دنبال يه دليلي براي قانع كردن كارهامون باشيم. كار شما مثل اين مي مونه كه شما براي تنبيه پدرتون گوش اونو گرفتين و به همراه اون بالاي كوهي ميرين كه خطرناكه ولي غافلي از اينكه اين كارت علاوه بر اينكه به پدرتون ضربه مي زنه به خودتونم ضربه مي زنه. پس راهت اشتباهه. چرا سعي نمي كني بجاي اينكه انتقام و حرف نبخشيدن بزني اينو به عنوان يه تجربه قبول كني تا در آينده وقتي مادر شدي با بچه هات اين رفتاري كه پدرت داشته، نداشته باشي. ببين ،ديدتو به زندگي عوض كن كافيه بخواي و تمرين كني. بجاي اينكه تمركز روي افكار منفي و بد بكني روي خوبيها و موفقيتها بكن. بجاي اينكه كفران نعمت كني خدارو شكر كن كه توي اين خونواده اي و به عينه زندگي با اين افراد رو تجربه كردي و مي توني در آينده اونو به نحو احسنت با بچه هات و شوهرت و ديگران داشته باشي. بذار يه اعترافي بكنم اونم اينكه كاش جاي تو بودم نه از لحاظ تجربيات تلخي كه داشتي فقط از اين لحاظ كه پدر داري. من چون در دوران كودكي پدرمو از دست دادم و خيلي آرزو دارم كه كاش يكي بود كه من مي تونستم فقط يكبار پدر صداش كنم.حالا اون پدر مي خواست مثل پدر تو باشه يا ... بذار آخرين حرفم بزنم و رفع زحمت كنم. تارا جون قدر اين با هم بودنها رو بدون و سعي كن كه خودت باشي و از هيچ كس بجز خدا و خودت توقع و انتظاري نداشته باش اگه اين فكرو قبول كني مي بيني كه زندگيت هدفمند و زيبا ميشه. فداي صميمت و دل مهربونت برم.
RE: هرگز خانوادم به خصوص پدرم رو نمیبخشم
ره اخرش از ماست که بر ماست منم اومدم اینو اینجا بگم که درس عبرتی برای دخترای دیگه و پدرا یا پدرای اینده باشه.
پدر من بدنیست اما نسبت به من بی احساسه.درکل مرد خیلی خوب و صبوریه هرچند افکارش یه خرده قدیمیه
RE: هرگز خانوادم به خصوص پدرم رو نمیبخشم
تاراي عزيزم سلام... در مورد اتفاقي كه واست افتاده . اميدوارم با ديد بازتري كه پيدا كردي در فكر آينده بهتري واسه خودت باشي .... و اما در مورد پدرت ... باباي من خيلي سال پيش وقتي من 11 سالم بود به خاطر سكته قلبي ما رو تنها گذاشت و من هنوز كه هنوزه دارم جاي خاليشو هرروز پررنگتر توي زندگيم ميبينم... خيلي خيلي عاشقش بودم ... اميدمون بود كه تو جووني خاموش شد... همه باباها اميد خونه و دختراشونن... همه باباها گلند... همه باباها دختراشون و بچه هاشونو دوست دارن مطمئن باش ... فرقشون فقط تو اينه كه بعضيهاشون به زبون ميارن بعضيهاشون نه...
نميدوني چقدر دلم ميخواست باباي قشنگم زنده بود ولي هرروز دعوام ميكرد... نميدوني چقدر دلم واسه اخمهاش تنگ شده واسه خنده هاش... قدر باباتو بدون و سعي كن به عقايدش احترام بذاري حتي اگه فكر ميكني قديميه...
ببخشش .... چون همه چيز خيلي زود دير ميشه عزيزم....