امروز 30 ساله شدم اما...

سلام به همه دوستان خوبم

امروز تولدمه، مرتب گوشیم زنگ میخوره برای تبریک اما یه حسه بدی دارم!
امشب مامان تولد گرفته اما این جشن و دوست ندارم:302:
دوره 20 تموم شد و هنوز هیچ کار خاصی تو زندگی نکردم، نه مداله خاصی تو ورزش نه کار هنری خاص، نه پروفسور شدم ونه از لحاظ روحی و عرفانی و عقلی پیشرفت خاصی داشتم.....افسوس دوره جوونی 20 ساله من تموم شد که 6 سالش در سختی و رنج و عذاب رفت!
وای خدایا چقدر آرزوهای دور و دراز داشتم اما حالا حس میکنم افتادم تو سراشیبی پیری، نکنه جسمم هم متوجه شه؟
البته فکر کنم امروز صبح چند تا تار موی سفید جدید دیدم!
نکنه دیگه استخوانهام یاری نکنه؟ نکنه دیگه مسابقات نتونم برم؟
دیروز فکر میکردم نه تنها هیچ کار خاصی نکردم، حتی یه مادر 30 سالم نیستم، باز خیلیها، به جایگاه مادری رسیدن اما من هنوز اندر خم یه کوچم،
چه قدر سخته باورش، امروز همش میگم تا ساعت 10 دقیقه به نیمه شب که زمان تولدم هست هنوز وقت دارم، این ساعتها رو چطور میتونم به بهترین شکل و عالی ترین درجه بگذرونم؟
کسی مثل من شده؟ وواقعا این حسم طبیعیه یا ....
یعنی دوره 30 سالگی چه جوریه؟
.....

تولدتون مبارک
اما من شنیدم ادما تو 30 سالگی یه بار دیگه متولد میشوند

تولدت مبارک آبجی .:104::227:

سن 30 که اول چلچلیه .

من 35 سالمه اما روحیه 25 ساله هارو دارم. نباید خودتو ببازی

کی گفته 30 سالگی سراشیبیه .

به سن توجه نکن مهم اینه روحت جوون باشه .

خواهرم از این فرستها استفاده رو ببر فردای که شدی 40 مثل الان حسرت 30 سالگیت رو

نخوری . برنامه ریزی کن در کارهات یکی یکی انجام بده به هدف هات برسی .

سلام الهه جان

من هم چند ماه پیش 30 ساله شدم و من هم اصلا حس خوبی نداشتم.

من یه مادر هم هستم ولی باز هم از اتمام دوره 20 ناراضی بوده و هستم

کاریش نمیشه کرد اتفاقی هست که برای همه می افته ولی تا جایی که دیدم بیشتر آدما خوششون نمیاد از دوره 20 دربیان.

حالا به این فکر کن که خدا این لطف رو به ما داشته که 30 سال بهمون عمر داده

تا جایی که من میشناسمت شما آدم پر تلاشی هستی پس از نعمتی که خدا در اختیارت گذاشته به خوبی استفاده کردی اگه هم بخشی از زندگیت باب میلت نبوده خوب همه اش که دست خودت نبوده یه نفر دیگه هم توش بوده که نذاشته اون بخش رو مثل بقیه مراحل با موفقیت پشت سر بذاری

تا جایی که در توان داشتی تلاش کردی و این تنها چیزی هست که اهمیت داره پس افسوس نخور البته خیلی خوبه که آدم تو این موقعیتها کمی روند زندگیش رو بررسی کنه و سعی کنه نقاط ضعفش رو بشناسه و برای آینده برای رفعش برنامه بریزه

در کل بدون که اگه مادر هم بودی اگه مدال المپیک جایزه نوبل و هرافتخار دیگه ای رو هم داشتی باز هم از اینکه دوره جوانیت تمام بشه خوشحال نمیشدی این حست طبیعی هست حداقل به نظر من

بی خیال بابا! من چی بگم؟!
بچه به دنیا اوردن کاری نداره که. مامان بودن مهمه و سخته. لزوما اون ادمایی که می بینی ممکنه مامانای خوبی نباشن. پس فکرشو نکن.
منم دوست ندارم این سن برامون اینهمه محدودیت ایجاد کرد و می کنه. ولی خوب قراردادیه بین خیلی از ادما. اما در اصل و واقعش رو دقت کنی خود سن مهم نیست. من بودم به یه ادم 70 ساله به همون اندازه ی یه 18 ساله برای دانشگاه و کمک هزینه کمک می کردم چون ممکنه یکی که 70 سالشه بتونه حتی توی یه سال یه کاری بکنه که انقدر مفید باشه که یه 18 ساله نتونه تا اخر عمرش اون کارو بکنه. می دونم هر جا بریم و هر کاری بکنیم این محدودیت سنی رو همه بهمون یاداوری می کنن. وقتی هم تنهاییم پوست و مو و سلامتی و توانایی های جسمی مون بهمون یاداوری می کنن اما واقعیت اینه که اصلا سن نباید محدودیت باشه و ملاک هیچی نیست. نه در کارکردن نه در درس خوندن نه در مورد ازدواج کردن نه هیچ چیز دیگه. پس عزیزم به این چیزا فکر نکن.
تولدت هم مبارک. خیلی هم خوبه که هی گوشیت زنگ می خوره و براتم تولد گرفتن. اگه فراموش می کردن روز تولدتو چه کار می کردی؟ به اینهمه خوبی که داری فکر کن. ورزش می کنی ادم خوبی هستی پست هایی که میذاری و دیدم اتفاقا همشون نشونه درک بالات هستن. مهربونی به نظرم و به نظر میاد کلی ادم هستن که بهت اهمیت بدن. تازه اینا چیزایی هستن که من توی پستات می بینم. خودت کلی خوبی دیگه هم می تونی پیدا کنی و به خودت ببال!
راستشو بخوای خود ازدواج کردن و اقدام واسه بچه دارشدن کلا شاید یه هفته هم نشه! مهم اینه که ادم بتونه اون کسی رو که می خواد باهاش زندگی کنه پیدا کنه. وگرنه به فرض 40 سالگی هم ازدواج کنیم کاری نداره که یه سال بعدش بچه امون به دنیا اومده! مهم خود زندگیه. مهم خود شادی و رضایته. مهم اینه که ادم اون کسی رو که بشه ارامشش پیدا کنه. مهم اینه که ادم بتونه برای بچه اش مامان و بابای خوبی باشه. وگرنه خود ازدواج و بچه دار شدن که کاری نداره که فکر کنی بقیه خیلی وضعشون درسته!
تازه تو می دونی چه ساعتی به دنیا اومدی من اصلا نمی دونم شب به دنیا اومدم یا روز!
موفق باشی عزیزم.

سلام الهه جان
اين چه تاپيكيه زدي سنمون لو رفت:311:
الهه جان من هم دقيقا شبيه فكور
و زندگي من هم خيلي شبيه تويه, توچقدر شبيه مني!!!!
با كلي مشكلات دست و پنجه نرم كردم و دقيقا همه اين حس هارو منم داشتم
من يكماه نرسيده به سي گريه ميكردم و همه اش به دوستام ميگفتم ميترسم !!!
يه بارم احساس كردم ديگه اخر خطم و منتظر مرك بايد بمونم:311:
نميدونم تو اقايونم اينجوريه يا نه اما واسه ما خانوما دهه سوم يه اغاز ترسناكه
من حتا به دوستام ايميل ميدادم حالم بده كمكم كنيد!انگار اونا ميتونن مانع بشن!
اما الهه جان الان كه مدت كوتاهي گذشته ميفهمم تازه اغاز رشدمه,
هيج چيز عوض نشد نه موهام نه صورتم نه ظاهرم اما يه چيز خيلي خوب عوض شد
من ادم يكسال قبل نيستم, اينقدر تو اون دهه بي حاصل سختي كشيدم(از لحاظ فكري)كه حالا دارم تمام نتيجه شو درو ميكنم
اين نتيجه هم تو فكر منه, حس خوبيه كه از خودم دارم ,
ميدوني چه حسيه؟ حس يه دختر 20 ساله اما عقل يه دختر 30 ساله, ببين چه محشري ميشه:227:

باور كن وقتي با گذشت زمان نجنگيدم و تجربياتمو جمع بندي كردم
و خودمو به جاي مقايسه كردن با ديگران تو بچه دار شدن يا نشدن, ازدواج كردن يا نكردن و... فقط با خودم مقايسه كردم خيلي از خودم راضي بودم
كلي برنامه هم دارم براي اينده
دلت مياد اين همه تجربه كه ريخته تو وجود يه دختر بيست ساله رو رها كني و اداي نود ساله هارو دربياري؟

شرايط فرهنگي كشور ما اين حسو بهمون ميده دوست من كه از من بزرگتر بود سال قبل كه از ايران خارج شد گفت زهره تازه ميفهمم چرا ما عقبيم چون تمام عمرمون دخترامون به خاطر ترس از سنشون دست به كاراي عجولانه ميزنن
ازدواج عجولانه, تصميمات عجولانه , انتخاباي عجولانه!
اما به جاي جلو افتادن از زندگي عقب ميفتيم

اما وقتي واسه زندگي دلايلت سن و جنسيت و... نباشه و يادت بيفته يه انساني تازه كلي هدف داري تا شصت سالگيت, بقيه شم بعدا برنامه ريزي كن!
اين احساسو از طرف دختري داشته باش كه يكماه فقط خودخوري كرد و اينقدر ترسيده بودم كه تب كردم!

هيچ اتفاق خاصي نميفته,
نه موهات سفيد ميشن نه دندونات لق, من كه احساس بهتري نسبت به ظاهرم دارم
هيچ كسم باورش نميشه من سي سالمه چون ادا در نياوردم و خودم بودم
فقط مشكل اينه ميترسي و مطمين باش اين حس ها تو اغاز چهل سالگيتم ميان سراغت

پس باهاش نجنگ و ازش لذت ببر
باور كن يكماه ديگه ميگي سي سالگي يه چيز ديگه است

ورزش و ... همه اينا با يه برنامه ريزي درست خيلي بهتر از قبل پيش ميره چون الان ديگه ميدوني چي ميخواي
يادت نره: فكر ما در كار ما ازار ماست!

باور كن من يه بار ديگه متولد شدم

:227:درضمن تولد, تولد تولدت مبارك:227::46::43::72:

سلام الهه جان

خانوم تولدت مبارررررررررررررررررررررر رررررررک :46: :43:

بچه ها که راجع به حس ها خوب توضیح دادن.

اما هرگز برای طی عمرت ناراحت نشو!

حال رو دریاب که در آینده وقتی برمیگردی عقب کیف کنی از نگاه به گذشته.

من الان تو دهه بیستم و حسابی برای خودم برنامه دارم.

برای 30 تا 40 هم همینجور. برای 40 تا 50 و 50 تا 70 هم همینجور.پس مهم برنامه داشتنه و دل پر از انگیزه.

حتما همه اشتباهاتی داشتیم اما مهم نیست. تا آدم اشتباه نکنه که تجربه بدست نمیاد واسه آینده.

پس تو الان 1 کوله بار از تجربه ای واسه حرکت به سمت آینده.

شریک جدید من توی کار یک خانم 50 ساله است. میبینمش کیف می کنم.

با هم داریم درس میخونیم واسه ارشد ، کار رو گسترش میدیم ، تحقیق می کنیم ، میریم کوه و ...

بخدا از من سر حال تر و پر انگیزه تره و من واقعا کیف می کنم می بینمش از این همه انرژی و انگیزه.

می بینی؟

آدمی که برنامه و هدف داره دیگه ناراحت بالا رفتن سنش نیست.

مثلا اگر الان مادر نیستی میتونی حضانت 1 بچه بی سرپرست رو بگیری که.

هزاران کار مختلف میشه کرد.

من خودم تصمیم دارم برای دوره میانسالیم برم دنبال عکاسی و زدن یک رستوران سنتی در یک روستای زیبای

شمال و تاسیس یک پرورشگاه و تالیف برخی دروس جدید دانشگاهی و جهانگردی و هزار تا برنامه دیگه

(انقد برنامه دارم که فکر کنم عمرم کفاف نده و خدا بگه بسته دیگه باید بری اون ور واسه بقیش :311: )

از الان هم فرصت دارم که 26 سالمه تا وقتی که از دنیا برم به جهان بعدی.

انشالا که پر بار برم. تو هم به این فکر کن.

ضمنا من میرم کوه انقدر پیرمرد و پیرزن 60 سال به بالا می بینم که از من سالم تر و سرحال ترن و چابک تر.

اصلا به سن نیست!

ضمنا باید یک شیرینی تپل هم به ما بدی تولدته ها :227:

تولدتون مبارک
خوش به حالت ما پسرا چی که دهه 20 تا 30 رو 8 سال طی میکنیم(دو سال سربازی):101:

مهم اینه که برا خودت هدف تعیین کنی و سعی کنی به هدفت برسی سنو سال که مهم نیست

همت بلند آر که مردان روزگار از همت بلند به جایی رسیده اند :305:

[b]تولدتون مبارک

سن فقط یه عدد هست که اصلا نباید شمرده بشه...من اصلا حساب هم نمیکنم سنم رو...الان 3 ساله 21 سال موندم...واقعا چند سالمه؟؟؟؟؟؟
30 سال میتونه اوج روند پیشرفت شما باشه...فرض کنید 20 ساله هستید..

ارزوی موفقیت دارم براتون

الهه جان به لینک زیر یه سر بزن یه خبراییه

http://www.hamdardi.net/thread-17777-post-237226.html#pid237226

سلامی گرم به همه دوستای خوبم،
اممممممممممشب در سر شوری دارم
اممممممممممشب در دل...................
.
.



چه تولدی دارم امشب، یه عالمه ذوق کردم، خیلی حسه خوبیه وقتی آدم این همه دوست خوب داره:43:
کلی سورپرایزم کردین، یه عالمه ممنون
چه گلهای قشنگی برام گذاشتین، هدیه همتون بسیار زیبا بود، زهره عزیز، برادر بزرگوارم پدربزرگ، ویدای گل، بهار شادی مهربان و دوست خوبم فکور که وقتی وارد تاپیکم شدم یه هو چراغ و روشن کرد انگاری همه حورا کشیدن
.........................

از خوشحالی میخوام اشک شوق بریزم، چه تولدی شد امشب، شاید بگم جزئ بهترین تولدام
صادق جان ممنون از جمله تفکر برانگیزت، سعی میکنم تولدی دوباره را تجربه کنم، زندگی به سمت تعالی:72:
پدربزرگ عزیز راست میگی باید یه جور زندگی کرد که به چهل که رسیدم حسرت دهه 30 رو نخورم، ممنونم یادم انداختی، منونم از گل زیباتون، تو زحمت افتادین به خاطر من:72:
دوست خوبم فکور جان حق داری، این یه حسه طبیعیه، هیچ کدام ما از پایان جوونی خوشحال نمیشیم، یه حقیقت محضه، یادم رفته بود، مسافریم و ...ممنون عزیز:72:
مینوشه مهربانم، خیلی به من لطف داری، حق داری خیلی کارها به سن نیست،ممنونم:72:
زهره عزیز و گلم، کاملا درست میگی، باید از همه لحظات لذت کامل روبرد وسخت نگرفت، خیلی لطف داری به من، ممنونم عزیز، زهره جان یه آسمون با دو تا قوی عاشق هدیه دادی، کلی لذت بردم، ممنون:72:
بهار شادی مهربانم، واقعا حق داری و درست میگی، دل باید جوون باشه و شاد و سرحال، راستی چه دسته گل زیبایی دادیی، شکلاتها هم اینقدر خوشمزه بود که تمومش کردم، ممنونم:72:
نیو فلدر عزیز، سربازی هم عالمی داره، ممنونم:72:
سرنا جان، راست میگی، میشه سن رو محاسبه نکرد، بهار که بیاد شکوفه ها در بیان، من میشم 14 ساله، ممنونم:72:
من حق عضویتم رو پرداخت کردم اما هنوز تایید نشده تا توی تاپیک تاریخ تولد هم از دوستان عزیزم، تشکر کنم،
ویدای گل و مهربونم، ممنون یادم کردی و چه دسته گل زیبایی هدیه گرفتم ازت، ممنون از آرزوی زیبات:72:


امشب همه مهمونی دعوتینا، یادتون نره ها منتظر همتون هستم،
آدرس، همین نزدیکیها، خیابان آشنایی، کوچه دوستی، ساختمان محبت
ارادتمند و دوستدار همتون
elahe.a

تولدت مبارک عزیزم:72::72::72::72::72::72::72::72:

کتاب زن سی ساله نوشته اونوره دو بالزاک رو خوندی؟
البنه من خیییییییییییلی وقت پیش خواندم و چیز زیادی ازش یادم نیست اما همیشه این قسمتش یادمه:
به جایی تو کتاب می گفت" زنا تو دهه 30 زندگیشون به اوج دلبری و جذابیت و تکامل می رسند.چون که از ناپختگی نوجوانی دور شدن،دلبری کردن و یاد گرفتن،زندگی کردن و یادگرفتن و خلاصه می گفت که حتی از نظر زیبایی هم یک زن 30 ساله به یک دختر 18 ساله ارجحیت داره.در 30 سالگی، زنان در اوج پختگی شون هستند"
خلاصه که از اون موقعی که این کتابو خوندم منتظر 30 سالگیم هستم!البته الان که دارم بهش نزدیک می شم زیاد هم عجله ای ندارم:311:

الهه جان تولدتو تبریک میگم ایشالا تولد 130سالگیت دوستم.
در پاسخ به سوالت بعله منم امسال سی ساله شدم هنوزم باورش سخته برام. وقتی جایی تو فرم باید سنمو بنویسم یادر جواب کسی بگم اول بیستو ..میاد تو ذهنم بعد فکر میکنمو یادم میاد که نه انگار سی سالم شده. من خیلی ایده آلا تو ذهنم برای سی سالگیم داشتم. خب بعضیا رو رسیدم بعضیام نه. بعضیاشم الان دیگه برام جذاب نیستن.
اما با این حال وقتی منصفانه نگاه میکنم من 30ساله از من 20سالم خیلی بهترو کاملتره. یعنی یه چیزایی هست که فقط گذر زمان به آدم میده.پس به افتخار من 60ساله یه کف مرتب بزنین.:104:
چون حتما خیلی خیلی از الانم بهتره

سلام مجدد دوستان خوبم

شب نیلوفری عزیزم ممنون، حتما همین فردا کتاب و سرچ میکنم و امیدوارم بتونم پیداش کنم و بخرم:72:
روژان عزیزم، حق داری، الهه 30 ساله الان خیلی خوشبخت تر و کامل تر از الهه 20 ساله است،ممنون یادم انداختی:72:
نادیای عزیزم، راحیل مهربونم، صبا جانم، مریم گلم، ممنونم:72::72::72:در تاپیک جشن تولد نتوانستم تشکر کنم، تشکر مرا در این قسمت با گرمای وجود خودتون پذیرا باشین:43:

با وجود شما دوستان گلم و راهنماییهاتون، حسه خوبی دارم از این که 30 ساله شدم:72::43:

سپاس فراوان از محبت همگی
elahe.a