فوری: من دوباره به همسرم شک کردم

سلام
شوهرم هر شب گوشی شو می گذاره بغل تخت و آلارمشو تنظیم می کنه تا صبح بیدارش کند.امروز صبح دیدم که بعد از بیدار شدن، گوشیش و سایلنت کرد.
دارم دیوونه می شوم به خدا.نمی توانید بفهمید چه حالی دارم.تازه زندگیمون داشت رنگ آرامش به خودش می گرفت.تازه داشتم اعتماد می کردم بهش.می خواستم قرص های ضد افسردگیم و قطع کنم.
موبایلشو چک کردم چیزی ندیدم(به خودم قول داده بودم چک نکنم ولی نشد). از روی Silient بیرون آوردمش تا اگه کسی زنگ زد بهش متوجه شوم. اما دوش گرفت و صبحانه خورد و توی این 1 ساعت کسی بهش زنگ نزد.
تو رو خدا کارشناسا راهنمایی ام کنند. دکتر خودم تا شنبه نیست. دارم دیوونه می شوم.

سلام دوست عزیز

بنده خدا اول صبح سایلنت کرده! این کجاش شک برانگیزه؟ خیلی احتمالهای مثبت هست، سایلنت کرده صدای گوشی شما و ایشون را آزار نده! سایلنت کرده تا اول صبحشو با حرف و کار مشغله بیرون شروع نکنه!
مطمئن باش، اگر مردی بخواد با گوشیش شیطنت کنه یا..... اینقدر انواع و اقسام سیم کارت ارزون اومده که خیلی راحت و بی دغدغه میتونه از اونها استفاده کنه و نه اینکه بخواد از ترس شما که مبادا بفهمی گوشیشو سایلت کنه!
نمیشه عوض فکرای منفی، فکر خوب بکنی! فکر کنی تعطیلات آخر هفته کجا با هم برین بهتون خوش بگذره، فکر اینکه چه غذای خوشمزه ای که تو طول هفته وقت گیره درست کردنش، اما هوس کردین را درست کنین!
یه فیلم قشنگ ببینین! اوووووه چه قدر برنامه میشه گذاشت!

موفق باشی

خیلی حالم بده
به یه بهونه ای زنگ زدم شرکتشون که ببینم رفته یا نه.رسیده بود. اما فهمید که رفتم سراغ موبایلش. بهش گفتم چرا سایلنت کرده بودی؟
گفت از قصد این کارو کردم و جلوی تو هم این کار و کردم تا ببینی.می خواستم ببینیم بهم اعتماد داری یا مثل دفعه های قبل می روی سراغ موبایلم! این هم شد توجیه؟اگاه واقعا قصدش این بوده که پس سادیسن داره شوهرم.چون می دونه که من چقدر حساسم، مخصوصا این روزا.اصلا نمی فهمم. با این کارش قصد داشت منو دیوونه کنه؟
بعئ هم بهم گفت دیگه هیچ وقت بهت اعتماد نمی کنم!
لابذ الان تا چند روز هم می خواد قهر کنه و طلبکار شه.دیگه خسته شدم واقعا

سلام عزیزم. میگی قرص ضد افسردگی مصرف میکنی. خوب پس یه جورایی مشکل اعصاب داری.البته تقریبا تمام زنا مشکل اعصابو دارن ولی خیلیا قبول نمیکنن خیلیا هم مثل شما مشکلشو میپذیره و دکتر میره .عزیز دلم خواهر شوهر و مادر شوهره من هم این مشکل شما رو دارن البته یه خورده حاده.خود خوری بیش از ح و استرس و اظراب همیشگی و به دیگران و رفتارهای اونا همیشه مشکوکا و همه چیز به این منظور برداشت میکنن که همه منظورشون از رفتاراشون اونا هستن. آخرشم بدترین عکس العملو نشون میدن که حرص آدم در میاد بعد از دو سال زندگی به این نتیجه رسیدم که باید بی تفاوت باشم و بگم مشکل خودشونه .البته همیشه گفتم که هر مرضی یه درمان داره و تا کسی نخواد درمان نمیشه دوست خوبم بهتره گامی برای به دست آوردنه سلامتیت برداری تا بتونی بعد از مدت کوتاهی سلامتیتو به دست بیاری و خودت و خانوادت رو به آرامش برسونی.توصیه میکنم فیلم<درباره زندگی رو ببینی>گاهی اوقت اگر واقعا همسرامون یه لغزشیم داشته باشن ما باید ندیده بگیریم حالا شما که هیچی ندیدی چرا بیخودی غصه میخوری.از زندگیت لذت ببر تا دیگران از با تو بودن لذت برن.:72::72::72::72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط aphd

سلام عزیزم. میگی قرص ضد افسردگی مصرف میکنی. خوب پس یه جورایی مشکل اعصاب داری.البته تقریبا تمام زنا مشکل اعصابو دارن ولی خیلیا قبول نمیکنن خیلیا هم مثل شما مشکلشو میپذیره و دکتر میره .عزیز دلم خواهر شوهر و مادر شوهره من هم این مشکل شما رو دارن البته یه خورده حاده.خود خوری بیش از ح و استرس و اظراب همیشگی و به دیگران و رفتارهای اونا همیشه مشکوکا و همه چیز به این منظور برداشت میکنن که همه منظورشون از رفتاراشون اونا هستن. آخرشم بدترین عکس العملو نشون میدن که حرص آدم در میاد بعد از دو سال زندگی به این نتیجه رسیدم که باید بی تفاوت باشم و بگم مشکل خودشونه .البته همیشه گفتم که هر مرضی یه درمان داره و تا کسی نخواد درمان نمیشه دوست خوبم بهتره گامی برای به دست آوردنه سلامتیت برداری تا بتونی بعد از مدت کوتاهی سلامتیتو به دست بیاری و خودت و خانوادت رو به آرامش برسونی.توصیه میکنم فیلم<درباره زندگی رو ببینی>گاهی اوقت اگر واقعا همسرامون یه لغزشیم داشته باشن ما باید ندیده بگیریم حالا شما که هیچی ندیدی چرا بیخودی غصه میخوری.از زندگیت لذت ببر تا دیگران از با تو بودن لذت برن.:72::72::72::72:

---

چرا عزیزم.اگه پست های قبلیمو بخونی متوجه می شوی که مسبب مشکل افسردگی من شوهرمه.اون چند ماه پیش بهم خیانت کرد.اما قول داد که دیگه تکرار نشه.از اون به بعد من واقعا اعتمادمو بهش از دست دادم و نمی توانم فراموش کنم.
انصاف نیست که شوهرم واقعا به خاطر امتحان کردن من موبایلشو سایلنت کرده باشه.آخه چقدر می خواد عذابم بده؟

مردا از اینکه میبینن که خانماشون بهشون شک دارن و باز رسیشون میکنن متنفرن و این باعث میشه که بیشتر عکس العمل نشون بدن.اگه بخوان خیلی راحت میتونن حتی چند تا زن رو با هم صیغه کنن ولی قول میدم میتونن کاری کنن که شما کوچکترین شکی نکنید.توصیه میکنم به جای وارسی کردن همسرت بیشتر اعلام اعتماد رو به همسرت کنی مردا عاشق تائید و تحسین شدنن و گاهی اوقات از دست کارای ما زنا جوش میارن.آگرم نمیتونی اعتماد کنی شاید بتونی تظاهر به اعتماد کنی تا موقعی که اعتماد شوهرتو جلب کنی و اون وقت میتونی از صمیم قلب بهش اعتماد کنی.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

میشه بدونم خیانتش به شما چی بوده؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط shabe niloofari

به یه بهونه ای زنگ زدم شرکتشون که ببینم رفته یا نه.رسیده بود. اما فهمید که رفتم سراغ موبایلش. بهش گفتم چرا سایلنت کرده بودی؟
گفت از قصد این کارو کردم و جلوی تو هم این کار و کردم تا ببینی.می خواستم ببینیم بهم اعتماد داری یا مثل دفعه های قبل می روی سراغ موبایلم! این هم شد توجیه؟

---

شما دوست عزیز با این افکارتون همسرتون را دارید تحریک میکنید که دست بکاری بزند که میل به اون کار ندارد.

بارها گفتم بازهم میگم خانمها با حساسیت هاتون و افکارتون کاری نکنید همسرتون پای لج لجبازی بردارد

دودش در چشم شما میره .

دوست عزیز مگر از همسرتون چیزی دیده اید که انقدر چک میکنید . ؟؟؟؟

مگر خلافی کرده . مگر با کسی تلفنی حرف زده در پنهانی .

خواهر من دست از جستجو وچک بردارید . حساسیت نشون ندید .

میگن ماهی را صفت بگیری از روی دست میپرد .یا اگر شول بگیری از زیره دست می افتدد.

شما دارید صفت میگیری و با این کارتون این ماهی مپرد و حسرت زندگیتون رو خواهی خورد .

بقول دوستمون انقدر سیم کارتهای ارزان موجود است که میتواند از آنها استفاده کند .

دستی دستی زندگی خودتون رو نابود نکنید . اگر شکاک هستید و میدونید چنین اخلاقی رو دارید

به مشاوره بروید .چرا وقتی سرما میخوردید به پزشک مراجعه میکنید .

مشاوره ام پزشک روان شماست باید درمان شود . روح شما آسیب دیده است .

شب نیلوفری عزیز

داستان زیر رو بخون :

نقل قول:

---

هیزم شکن صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده.

شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد برای همین تمام روز او را زیر نظر گرفت.

متوجه شد همسایه اش در دزدی مهارت دارد مثل یک دزد راه می رود مثل دزدی که می خواهد چیزی را پنهان کند پچ پچ میکند ...

آن قدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد لباسش را عوض کند و نزد قاضی برود !

اما همین که وارد خانه شد تبرش را پیدا کرد !!!

زنش آن را جابه جا کرده بود...

مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه را زیر نظر گرفت :

و دریافت که او مثل یک آدم شریف راه می رود حرف می زند و رفتار می کند...!

---

ذهن بیمار و یا مستعد شرایط و به گونه ای دیگر تفسیر می کنه. درست مثل حکایت بالا.

پس به درمانت نزد یک مشاور خوب ادامه بده و به همسرت هم لطفا اجازه بده که احساس کنه که تو بهش اعتماد

داری. این حس گاهی براش چنان شیرینه که به خاطر تو دست از پا خطا نکنه.

و به نظر من هم نگرانی شما بی مورده و معلومه شدیدا به درمان نیاز داری.

تا شنبه هم با تکنیک توقف فکر و مثبت اندیشی و نوشتن جملات مثبت خودت رو کنترل کن و بروز نده افکارت رو.

:72:

دوستان به خدا من تا همین چند ماه پیش اصلا آدم شکاکی نبودم.تا اینکه اون اتفاق افتاد.اگه راجع به قضیه دوست دارید بیشتر بدونید می تونید تاپیک های قبلیمو بخوانید.
شوهرم خودش باعث شد که اعتمادم بهش از بین برود.تو برهه ای از زندگیمون که هر دومون معتقد بودیم بیشتر از همیشه عاشق همیم، شوهرم با همکلاسی دانشگاهش(11 سال پیش) که خودش می گفت یک زمانی دوستش داشته، تماس داشت.در حد تلفن و اس ام اس و چند تا قرار.ولی چه اس ام اس هایی... حتی رویم نشد محتوا شو به مشاورم بگویم. آخه چرا؟ مگه ما عاشق هم نبودیم؟مگه هر شب تو گوشم نمی گفت که عاشقمه؟پس چرا این کارو با من کرد؟ اون هم وقتی که هیچ مشکلی با هم نداشتیم.به خدا هیچ چیزی برایش کم نگذاشتم.تا قبل از این جریان مثل چشمام بهش اعتماد داشتم.پس تقصیر من چی بود؟ به خدا اگه یک کوتاهی کرده بودم بهتر با قضیه کنار میومدم.می گفتم به خودم این عیبم و رفع می کنم تا دیگه شوهرم سراغ کس دیگه ای نرود.ولی وقتی شوهرم بهم می گفت که تو ایده آلی، پس چرا بهم خیانت کرد؟
خانمی که خودش شوهر و بچه داشت هر روز حداقل 3-4 بار به شوهرم زنگ می زد.و اون هم متقابلا کلی اس ام اس و ...
تو رو خدا به جای سرزنش یه کم خودتون و بگذارید جای من. تمام زندگیمو نابود شده می بینم.نمی توانم دوباره اعتماد کنم.به خدا می خواهم. اما نمی توانم.
کمکم کنید لطفا

عزیز دلم

ما که سرزنشت نکردیم . بهت هم حق میدم که اعتماد برات سخت باشه.

اما گفتم چون دچار شرایط نا مساعد شدی مثل هیزم شکن داستان ما فکرت همیش به جاهای منفی میره با کوچکترین

تغییر در رفتار.

پس برای درمان این روح آسیب دیده باید حتما مشاوره هات رو هم تنها هم با همسرت ادامه بدی!

البته چون توی دوران نقاهت هستی طبیعیه و همسر شما باید وقت بیشتری برای جلب اعتمادت بذاره و

شما رو حساس نکنه. در تاپیکی گفته بودی که خیلی حساسی و طاقت قهرش رو نداری.

روی این مواردت کار کن. سعی کن شخصیت مستقل تری داشته باشی و حساسیتت رو کاهش بدی.

برای درمان این پس لرزه ها هم مراجعه به مشاور رو با همسرت 2 تایی با هم ادامه بدین.

ساخت این دیوار ترک خورده کمی زمان بره.

حتما کمکت می کنیم برای ادامه راه. به شرطی که تو هم به خودت کمک کنی.

در تاپیک زندگی خوب بعد از خیانتت پست ها و لینک های زیادی برات گذاشتم.

شرایط رو چطور طی کردی؟

آیا به این نکات عمل کردی؟ باید از این احساس منفی خالی بشی.

برامون بیشتر بگو.

سعی کن خودت رو قوی کنی.

سعی کن بهش فکر نکنی چون بیشتر رنجت میده فکر کردن به اون دوران.

ما درکت می کنیم.

:72:

سلام عزیز تو داری بخودت صدمه میرسونی و بزندگیت . مادامی که تو بخوای همش کنترلش کنی ازت دلزده میشه واخرش منجر به این میشه که بره ارامش وخوشی رو نزد کس دیگه پیدا کنه سعی کن حداقل در ظاهر نشون بدی که بهش اعتماد داری سین جیمش نکنی بهش عشق بورزی مطمئن باش اون وقت لحظه شماری میکنه که کارش تموم بشه وپیش تو بیاد از گذشته ها هیچ وق یاد نکن و بروش نیار چیکار کرده

سلام دوست عزیز من

خواهش میکنم آرامشتو حفظ کن واقعا چیز مهمی نیست که اینقدر برآشفته بشی عزیزم.
راستش شوهر من هم تا حالا چند بار امتحانم کرده که ببینه بهش اعتماد دارم یا نه! به نظرم طبیعیه اون میخواد مطمئن یشه که همه چیز به حال عادی برگشته و تو هم باید اینو بهش القا میکردی. بهنظرم کار بدی کردی که گذاشتی بفهمه کنترلش میکنی اگه هم میخواستی اینکارو بکنی باید بسیار پنهانی و سیاستمدارانه اینکارو میکردی عزیزم. باید به شوهرت نشون بدی کاملا بهش اعتماد داری حتی اگه توی قلبت اینجور نباشه!! من الان یک ماهه دارم نقش بازی میکنم. اون فکر میکنه من اعتمادم رو بدست آوردم در حالیکه اینطور نبوده. ما مجبوریم اینکارو بکنیم. چون اون بعد از یک مدتی خسته میشه و میگه اینکه من هر کاری هم بکنم و هر چه وفاداری کنم بازم به من اعتماد پیدا نمیکنه پس این وفاداری چه فایده داره اون به هر جال منو گناهکار میبینه و شاید به طرف کارایی سوق پیدا کنه که در اصل دلش هم نمیخواد ولی حتی از روی لجبازی انجام میده.
پس عزیزم باهاش صحبت کن و بچو تصمیم گرفتی بهش اعتماد کنی و این رو توی عمل هم نشون بدی. میدونم خیلی سخته ولی ما مجبوریم این کارو بکنیم. حتما پیش دکترت برو. بخود خودتو اذیت نکن من مطمئنم کهچیزس نبوده فقط میخواسته بفهمه که درجه اعتمادت بهش چقدره.
راستی عزیزم پیامتو کرفتم ولی نمیتونم جوابتو بدم سعی میکنم تو این هفته عضو بشم تا بتونم جوابتو بدم.
امشب بازم میام برات پیام میذارم ولی الان مجبورم برم. مواظب خودت باش عزیزم:46:

امروز به خودم قول دادم که دیگه دست به گوشیش نزنم.خیلی می ترسیدم که از لج من برای گوشیش پسورد بگذاره.ولی این کار و نکرده خدا رو شکر
بچه ها می شود برایم دعا کنید؟ من زندگیمو دوست دارم.عاشق شوهرم هستم.این توقع زیادی است که نمی خواهم اینا رو با کس دیگه ای تقسیم کنم؟
این روزا دایم دارم با خدا حرف می زنم.همه اش می گویم خدا جونم من آرامش می خواهم.بهم بده لطفا.دیگه دوست ندارم اون روزای کذایی تکرار بشود.
خدا هیچ کس و به درد من دچار نکنه

اگه دوسش داری باید با تموم خوبیها و بدیهاش دوسش داشته باشی

اگه قدیم یه اشتباهی کرده دلیل نمیشه همیشه اونو تکرار کنه باید پشتش باشی تا دیگه راه اشتباه رو نره

نه اینکه توهم با بی اعتمادیت باعث تکرار اشتباهش بشی

ببین عزیزم اولین کار برای اینکه به خودت و همسرت و زندگیتون کمک کنی اینه که شک و بذاری کنار

بهترین روش برای اینکار توقف فکر و تمرکز حواس (یعنی هر موقع فکر منفی اومد توی ذهنت فوری توقف بده

به ذهنت و اونو با یه فکر مثبت جایگزین کن)

مثلا=گوشیشو روی سایلنت گذاشته برای اینکه تو صدای گوشی تورو اذیت نکنه(دوست داشتنش نسبت به تو)

باید واقعا بهش اعتماد کنی و هر کاری بکنی برای اینکه بدونه بهش شک نداری

گوشیشو به هیچ وجه چک نکن چه دلیلی داره چک کنی؟

باهاش طوری حرف نزن که فکر کنه بهش مشکوکی...سعی کن به اونم اجازه بدی دلتنگت بشه

نه اینکه تا از در خونه رفت بیرون هی تلفن بزنی که کجاست چه کار میکنه عزیزه من اونم ادمه باید یه وقتایی هم

برای خودش باشه:300:

باز هم میگم اجازه نده افکار منفی بیاد توی ذهنت...
سعی کن محیط خونه رو براش پر ارامش محبت کنی که حتی لحظه ای هم نخواد به چیز دیگه فکر کنه

سعی کن هر موقع باهمین از باهم بودن لذت ببرین شاد باشین...

سلام شب نیلوفری عزیزم

امیدوارم امروز حالت بهتر باشه :43: چرا اینقدر برآشفته ای و فکر میکنی شوهرت دوباره داره بهت خیانت میکنه تو که چیزی ازش ندیدی فقط گوشیشو گذاشته بود روی سایلنـت!! این هم ممکنه هزار و یک دلیل داشته باشه که اصلا ربطی به بی وفایی نداره. با شک های بدون دلیلت هیچ وقت شوهرتو منزجر و بیزار نکن عزیزم. اصلا با حرفات بهش کنایه نزن اصلا دیگه اون موضوع رو به روش نیار. میدونم عزیزم خیلی سخته من خودمم هماین شرایط رو تجربه کردم تازه خیلی بدتر!! اگه هم تازه متوجه چیزی شدی با مشاورت اول صحبت کن و از اون کمک بخواه و بعد عکس العمل نشون بده. چون مطمئن باش که توی شرایط احساسی که قرار بگیریم نمیتونیم درست تصمیم بگیریم. اصلا نرو سراغ گوشیش عزیزم. من برای مشاوره رفتم پیش دکتر لواسانی و خیلی راه کارهای خوبی بهم دادند. ای کاش زودتر پیششون میرفتم شاید این بحران توی زندگیم رو بهتر مدیریت میکردم!! از بهار شادی عزیز خیلی ممنونم. :72::72::72:
عزیزم من توی این مدت چند ماه و از روی تجربه فهمیدم که مرد ر به زور و تهدید و .... نمیشه رد رو مجبور به کاری کرد بلکه خودش باید بفهمه که کارش اشتباهه!! :72:پس از عکس العمل های تند بپرهیز که فایده ای نمیبری
سعی کن آرامشتو حفظ کنی و اصلا به این فکر نکنی که اون داره بی وفایی میکنه. عزیزم باور کن این تنها راهه. سعی کن محیط خونه رو از حالت متشنج دربیاری و به شوهرت هم آرامش بدی. باز میام اینجا ولی الان باید برم:46:نمیدونم این مردا چرا به اینکه خانمها پشت کامپیوتر بشینن حساسن ولی خودشون 10 ساعتم که بشینن اشکالی نداره:311:

زیبا جونم ممنون که به فکرمی:46:
می شود شماره دکتر لواسانی رو بهم بدهی؟
امروز روز خوبیه. من همیشه عادت دارم که توی خونه گل طبیعی داشته باشیم.(البته کلی هم گلدان آپارتمانی داریم).دیروز چند تا شاخه لیلیوم بنفش گرفتم.امروز صبح که از خواب پاشدم بویش همه خونه رو برداشته بود.کلی هم خونه رو قشنگ کرده. :72::72:
می خواهم که امروز یک روز خوب باشد.خدایا کمکم کن

موفق باشی دوستم. جز تو و احساست چی مهمه دیگه؟؟سعی کن خوب باشی و شادی و نشاطتو بدست میاری.
عوض اینکه فکرتو مشغول کارای همسرت کنی بخودت برس و هر روز شادتر و پرانرژی تر از قبلت باش. من بهت قول میدم هیچ مردی تو دنیا از یه همچین همسری دل نمیکنه. :43:

سلام من برکشتم:46:

شوهرم رفت دراز بجشه منم از خدا خواسته اومدم سر وقت اینترنت:227::227:

عزیزم تلفن دکتر لواسانی:22546088

رلستش از وقتی پیشش رفتم خیلی حالم بهتره!! شما هم اگه تونستی پیشش برو. به من گفت اگه شوهرم هم بره پیشش برای مشاوره که یک چیزایی رو بهش گوشزد کنه و هنوزم یک مطالبی مونده باشه که من میبایست بدونم. نظرت چیه؟ به شوهرم بگم؟ راستش هنوز نمیدونه که من پیش مشاور رفتم. البته یک چیز دیگه هم هست که داره منو اذیت میکنه!! چند روز دیگه یک تاپیک جدید باز میکنمو مطرحش میکنم. فعلا به خدا میسپرمت:46::46:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط زیبا کردستانی

سلام من برکشتم:46:

شوهرم رفت دراز بجشه منم از خدا خواسته اومدم سر وقت اینترنت:227::227:

عزیزم تلفن دکتر لواسانی:22546088

رلستش از وقتی پیشش رفتم خیلی حالم بهتره!! شما هم اگه تونستی پیشش برو. به من گفت اگه شوهرم هم بره پیشش برای مشاوره که یک چیزایی رو بهش گوشزد کنه و هنوزم یک مطالبی مونده باشه که من میبایست بدونم. نظرت چیه؟ به شوهرم بگم؟ راستش هنوز نمیدونه که من پیش مشاور رفتم. البته یک چیز دیگه هم هست که داره منو اذیت میکنه!! چند روز دیگه یک تاپیک جدید باز میکنمو مطرحش میکنم. فعلا به خدا میسپرمت:46::46:

---

عزیزم ممنون بابت شماره تلفن
آره به نظرم حتما به شوهرت بگو و ازش بخواه که باهات بیاید اونم.واقعا تاثیر مثبت داره.مثلا مشاور به من می گفت که من قضیه رو طور دیگه ای با شوهرت مطرح می کنم. طوری که عزت نفسش حفظ بشود، اما متوجه اشتباهش هم بشه.اونا روش های خوبی رو بلدند و خودشون می دونند چطوری با مراجعشون صحبت کنند که تاثیر داشته باشه.
شوهرم هم استقبال می کرد که با من بخواهد بیاید.
موفق باشی دوستم

سلام عزیزم/واقعا متاسفم/به نظر من تقصیر تو نیست بعضی مردا هوس رانند/سعی کن بیشتر به فکر خودت باشی و خودتو بکشی بالا /طوری باشی که مردا ارزوی داشتن تو داشته باشن / به شوهرت بگو اگه من به کسی اس ام میزدم ناراحت نمی شدی؟پس لطفا سعی کن کاری نکنی که خاطرات گذشته برام زنده بشه مثل سایلنت گذاشتنه تلفن/به نظر من مگه چند سال دیگه زنده ای/مثلا 40 سال /ابدی که نیست/40 سال واقعا ارزش داره هر روز بشینی گریه کنی و به شوهرت شک کنی؟کمی به هدف نظام خلقت/انتظارات خدا از خودت وانتظارات خودت از خودت باش/سعی کن طوری باشی که همه دلشون بخواد چند دقیقه پشت باشن/ بی خیال شو/اگه شوهرت واقعا لیاقتش ارازل بودنه بذار باشه مگه تا کی میتونه هوس رانی کنی/خلایق هر چه لایق/میدونم واقعا سخته ولی کم کم سعی کن خودتو بسازی وقوی کنی/و طوری باش که همه حسرتتو بخورن

گاهی وقتها توهمات و یا سوءتفاهم باعث میشود بنیان زندگی از هم بپاشد. شما حق دارید نگران باشید که مبادا باز خبری باشد، اما آیا این نوع نگرانی بیش از حد ،باعث ایجاد وسواس و بدبینی حتی نسبت به روابط ساده اجتماعی همسرتان نمیشود؟
پس ما حق نداریم در حالی که هیچ مشکل خاصی پیش نیامده ،در ذهن خود سریع به استقبال افکار منفی برویم؛ تا جائی که برایتان امکان پذیر است حمل بر خطا نکنید.

وقتی که شما یک زندگی خوب و راحت دارید، همسرتان نسبت به شما بی تفاوت نیست، در روابط زناشویی هیچ مشکلی ندارید،در خصوص مسائل عاطفی میان زن و شوهر هم برای شما کم نمیگذارد ،دیگر نیازی به سرک کشیدن های بی مورد نیست. بدین خاطر است که توصیه میشود خانم ها و حتی آقایان دست از پلیس بازی و شک بی مورد بکشند.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط shabe niloofari

بچه ها می شود برایم دعا کنید؟

---

تنها کسی که میتواند به شما کمک کند ،خود شما هستید. افکار مخرب و سمی را کنار بگذارد، و به فکر تقویت مهارتهای زندگی و مهارتهای زندگی مشترک باشید.

عزیزم سلام :72:.خوب حالت رو میفهمم اما... دوست دارم بدونی راه دوست داشتن همسرت اشتباهه... عشق واقعی اینه که همسرت مثل یه پرنده رها باشه و تو اون همه ازادی انتخاب کنه که رو بوم تو بشینه....عشق اینه که نتونی غمگین ببینیش...که نتونی غمگینش کنی ...منم یه همسرم ... باورم اینه که اگه دوستش دارم باید پرو بالش باشم نه بند وزنجیرش...من اونو به خاطر خودش دوست دارم نه برای خودم... به اون حقیرانه مثل یه شیئ نگاه نمیکنم ...اونو ذره ای از خدا میدونم که باهاش زیبایی های زندگی رو کشف کنم...شاید فکر کنی اون چه ادم منحصر به فردیه یا بدون اشتباهه اما نه باور کن یه ادم معمولی حتی به خاطر مشکلات کاری عصبی وتا حدی بددهنه که تا حالا کلی هم اشتباه کرده حتی مدل دوست داشتنش هم مثل شماست منو فقط برا خودش میخواد اما مهم اینه که من چه طور فکر میکنم .ومن اونو هر طوری که هست دوست دارم ...این رهایی من اونو اسیر کرده ... بارها گفته که محیط امادست برای خطا اما من مگه چی میخوام که برم ...باهاش مثل رفیق حرف میزنم تا خواسته هاشو بگه...و بهشون عمل میکنم دو تا بچه داریم اما همیشه بهش گفتم عشق به اون برام اولویت داره و بگم برای عاشق بودنم هیچوقت خودمو له نکردم میدونو اون موقع دیگه دوست داشتنی نیستم:72: ...این نگاه من به عشقه که منو بیمه کرده تو این گرداب نیوفتم...خودتو مثل یه پروانه رها کن از اسمون به همه چیز نگاه کن همه اینا خیلی کوچکند...محتاج عشق نباش تا میتونی به همه عشق بده.اینارو نگفتم بگم کارم درسته منم کلی مسئله دارم که اینجام اما این نگاه از موضع ضعف خانمها که همیشه نتیجه عکس میده اذیتم میکنه یه تجربه موفق داشتم خواستم راهنمایی کنم به امید اینکه تو هم تو حل مسائلی که به اونا مسلطی به من کمک کنی ...دوست دارم:72:

عزیزم تاپیک های قبلیتو خوندم
مطمئن باش شوهری که به اشتباهش قلبا پی برده دوباره تکرار نمیکنه( مگر اینکه اولا ادم تنوع طلب و بیماری باشه که نوع خیانت شوهرت اینو نشون نمیده دوما مگر اینکه خودت باعث بشی احساس کنه خونه ارامش نداره) اون خودشو بهت ثابت کرده و سربلند شده الان اون داره پیش خودش به خاطر حفظ زندگیش به خودش افتخار میکنه و انتظار داره تو هم تحسینش کنی ولی جواب نمیگیره که هیچ، برعکسشو میبینه سرخورده میشه پس پشیمونش نکن که برا خودت ضرر داره اون الان وفاداریش بهت صد در صده اذیتش نکن
عزیزم اصلا یک درصد هم بهش شک نکن
پیشنهاد میکنم برا ارامش گرفتن خودت هر روز نماز فاطمه زهرا رو به نیت خوشبختیت بخون ( مثل نماز صبح) و به خدا توکل کن و زندگیتو به خدا بسپار تا ارامش بگیری ( خودم وقتی مشکلی پیدا میکنم با هر نماز این دو رکعت رو هم میخونم واقعا هم اثرش رو میبینم)