با یکی اینترنتی آشنا شدم ، تقاضای دیدار کرد ، اماچرا سر قرار نیومد؟؟؟
یه بار من توی فیسبوک با یکی اشنا شدم که هرشب با هم چت می کردیم و کلی هم سر به سر هم میذاشتیم و میخندیدیم.البته اون یکی از دوستای پسر عممه و دوستی ما هم از اونجا شروع شد,من کلا از آدمای شوخ و باجنبه خوشم میاد و اینم دقیقا همین جوری بود...حداقل داخل نت.....
بعد از یه مدت بهم گفت بیا یه شب شام دعوتم کن!ازش پرسیدم چرا؟گفت همین جوری،یه شب شام بریم بیرون....!گفتم نمی تونم،مامانم نمیذاره(واقعا هم نمیذاشت).گفت خب باشه با اشکان(پسر عمم) و چند تا از دوستاش که منم می شناختم می ریم،ولی می دونستم که بازم مامانم نمی ذاره پس بازم گفتم نه
بعد از اون شب رفتم تو فکرش که چه جوری می تونم برم؟از اون به بعد هرشب که باهم چت میکردیم کلی میگفت که مامانتو راضی کن.حدود یه هفته بعدش به مامانم گفتم میشه یه شب با خالم شام برم بیرون؟اول تعجب کرد و پرسید کجا و چرا و........؟ولی اخرش قبول کرد منم همون شب به خالم گفتم که 5شنبه میتونه بیاد فلان رستوران؟اونم گفت اره
وقتی رفتم تو فیسبوک و بهش گفتم که 5شنبه میاد با خوشرویی گفت اره...........ولی بعدش فکر کردم که بریم یه رستوران دیگه،وقتی رفتم که بهش خبر بدم دیدم از دوستاش حذفم کرده...خیلی ناراحت شدم با این حال براش پیام گذاشتم که اگه خواستی بیایی بیا این یکی رستوران و اگه خواستی بیایی تا فردا بهم خبر بده
ولی اون دیگه هیچ خبری نداد و من هنوزم تو فکرشم............به نظرتون چرا نیومد؟؟یعنی من واقعا عاشقش بودم و هستم؟؟؟چرا.......؟؟؟ :325:
RE: با یکی اینترنتی آشنا شدم ، تقاضای دیدار کرد ، اماچرا سر قرار نیومد؟؟؟
نقل قول:
اصلاً از کجا معلوم یک دختر نبوده باشه .
حداقل اینو دیگه مطمئم چون هم دوست پسرعممه هم عکس هاشو تو فیسبوک دیدم.....
RE: با یکی اینترنتی آشنا شدم ، تقاضای دیدار کرد ، اماچرا سر قرار نیومد؟؟؟
خانمم ازدواج برایه شما زوده.شما به تجربیاته بیشتری برایه تشکیل خانواده احتیاج دارید. زندگی فقط دوست داشتنو با هم بیرون رفتنو سر رو شونه هم گذاشتنو از عشقه هم مردن نیست.زندگی یعنی گاهی اوقات با نون خشک سر کردن یعنی صورتو با سیلی سرخ نگه داشتن یعنی اگه از شوهرت یه دست کتک خوردی پاشی و به خودت بگی دوباره شروع میکنم یعنی با تمام مصیبتایی که خانواده شوهرت برات درست میکنن بتونی کنار بیای .زندگی یعنی وقتی بچت گرسنست لقمه دهان خودتو تو دهنش بزاری.زندگی یعنی هزار تا راه پر پیچو خم اینارو دارم میگم چون منم وقتی عروسی میرفتیم میگفتم کی منم لباس عروس بپوشم و دست تو دست همسرم از زندگی لذت ببرم و هیچ وقت باور نمیکردم باید این همه سختی ببینم بشنوم و بکشمو آخرش مجبور باشم بگم فدای سرت.بچسب به درسو آیندت فرصت برایه ازدواج مناسب تر پیدا کن که فردا روزی مثل من حسرت نخوری گلم.