من و خانواده و نداشتن خواستگار
به نام او که عشق را برای من نیافرید!!
سلام. اسم اینجا همدردیه، اگه لطف کنی و حرفای من رو هم بخونی و چیزی به ذهنت اومد برام بنویسی، خیلی ممنونت میشم.
یه دختری هستم که چند روزه 21 سال رو تموم کردم و رفتم توی 22. اما تا حالا هیچ خواستگار جدی ای نداشتم. و این موضوع چند وقتیه که خیلی خیلی عذابم میده. دانشجوی سال آخرم توی بهترین دانشگاه تهران.ظاهر بدی ندارم. مثل همه دخترا، معمولی.
از وقتی خیلی کوچیک بودم، نماز میخوندم. یه دختری هستم که سعی میکنم به همه تا اونجایی که از دستم برمیاد کمک کنم. همه میگن خیلی مهربونم.از خودم تعریف نمیکنم، اینا رو میگم که مشکلم رو بگم.
مدتیه که فک میکنم چرا هیچ خواستگاری برام نمیاد و هر کاری میکنم نتیجه نمیده. تا اینکه به این نتیجه رسیدم شاید مشکل خانوادمه!
من خاله و عمو ندارم. 3 تا عمه دارم و 2 دایی. ولی تا حالا اصلا حس نکردم که عمه و دایی دارم. از وقتی یادم میاد مادرم با عمه هام یا قهر بود یا اگه قهرم نبود باهاشون با کنایه حرف میزد. دایی هام هم همینطور. فامیل های دور تر هم که سالی یکبار هم نمیبینیمشون.
مادرم تا حالا هزار بار با بیان های مختلف بهم گفته که من وقتی 18 سالم بود ازدواج کردم اما تو الان 22 شدی و هنوز... .
نمیدونید چقد داغون میشم وقتی این حرفا رو بهم میزنه. خدا نگذره از همسایه هایی که به مادرم گفتن واسه دخترم تا حالا 2 تا خواستگار اومده و اون یکی میگه واسه دخترم 4 تا اومده.
من تا تقریبا یک سال پیش خیلی به فکر ازدواج نبودم، اما حالا دیگه خسته شدم از این زندگی. دلم اونقدر گرفته که دوست دارم زمین دهن باز کنه و من برم توش، یا بمیرم. همین الان که مینویسم اشکام داره مثل ابر بهار میریزه.
نمیدونم چرا انقد بدشانسم. چرا خدا کمکم نمیکنه، اون که میدونه همیشه و همه جا به یادش بودم. چادری نیستم اما حجابم بد نیست، فقط یه خورده از موهای جلوم معلومه، البته اونم ناخوداگاهه! منظورم اینه از قصد و به مدل خاصی بیرون نمیزارم.
توی دانشگاه 90درصد به بالا دخترا ابروهاشون رو برداشتن، اما مادرم نمیزاره من یه خورده ابروهامو مرتب کنم. میگه وقتی ازدواج کردی. خواهرم پیش دانشگاهیه،میگه سال دیگه که رفتم دانشگاه ابروهامو برمیدارم، بد نیست؟
دلم خیلی شکسته. دخترهایی توی فامیل های دورمون ازدواج کردن که زیر 20 سال هستن و 100 قلم آرایش میکنن.
توی شهرستان ما که اصلیتمون اونجاست همه مردم دورو و دهن بینن، این بارها بهم ثابت شده. کسی میاد جلوت یه حرفی بزنه، پشت سرت 180 درجه برعکس حرف میزنه. مادرم این رو میدونه و هر چند وقت زنگ میزنه خونه آشناهای شهرستان و پشت عمه هام بدگویی میکنه. این باعث نمیشه آبروی من بره؟ همه فک کنن منم مثل مادرم هستم؟؟
مشکل ازدواج فقط برای من نیست. برادم 26 سالشه. مهندس و کارمند با درآمد بالا، ماشین هم داره، وقتی ازدواج کنه از محل کارش بهش خونه هم میدن، خیلی هم پسر خوبیه، تا حالا با هیچ دختری نبوده، مثل من که تا حالا با هیچ پسری نبودم. من خودم که آرزوی همچین خواستگاری رو دارم، اما تا حالا خواستگاری 3 تا دختر رفته و جواب رد شنیده.
نمیدونم شاید بگید من یا برادرم هنوز سن ازدواجمون نیست ولی همین مادرم از 3-4 سال پیش برادرم رو تحت فشار گذاشته برای ازدواج. به منم که گوشه و کنایه میزنه.
2سال پیش یکی از فامیل های دورمون من رو برای پسر همسایشون معرفی کرد، اینطور که میگفت پسر خوبی بود. وقتی به مادرم گفت، شنیدم که مادرم به بابام گفت چه حقی داره این حرف رو بزنه؟ مگه ما بهش گفتیم برای دختر ما شوهر پیدا کنه!!!
اون لحظه به خاطر این تفکر واقعا ازش متنفر شدم ولی خیل زود فراموش کردم.
شما لطفا بهم بگید چیکار کنم؟ من فقط به فکر کنکور ارشد بهمن ماه بودم، از تابستون شروع کرده بودم و مطمئن بودم قبول میشم، اما الان چند روزیه درس نمیخونم، و اولویت برای من شده خواستار و ازدواج. هر کی که میخواد باشه.
مرسی که وقتتو برام گذاشتی.:72:
RE: من و خانواده و نداشتن خواستگار
22 سالتونه و نگران نداشتن شوهر هستید!!؟:162:
مطمعنید توی تهران زندگی میکنید!!؟
اگه 32 سالت هم بود نباید انقدر نگران میبودی!
طی سال های آینده انقدر فرصت برای ازدواج برات پیدا میشه که خودت تعجب میکنی...!
یه خورده به سر و وضع خودت برس.به بهونه مهمونی یا چیزی یه خورده ابروهاتون رو مرتب کنید تا تابوش توی خونه شکسته بشه...
RE: من و خانواده و نداشتن خواستگار
سلام دوست عزیز
برای نگرانی از خواستگار خیلی زوده شما
تازه 22 سالتونه و در این جامعه سن ازدواج کمی بالا رفته
پس جایی نگرانی نداره تازه اول راهی کمی بگذره انقدر خواستگار برات میاد
میای پست میزنی (ازبین این همه خواستگارهام کدومشون رو انتخاب کنم)
RE: من و خانواده و نداشتن خواستگار
عزییییییییییییییزم! 22 سال که چیزی نیست. البته خب باید حواست رو جمع کنی! سعی کن به مادرت خوبی کنی که هر جا نشست خوبیت رو بگه! تو مجالس حتما خیلی مرتب باش. تو کلاس های آموزشی شرکت کن. باشگاه ورزشی هم اگه تونستی برو! البته اینم بگما! من خودم چندروز پیش 25 رو تموم کردم و مثل تو مجردم. غصه نخور! سعی کن موقعیت خودت رو بهتر کنی دختر خوب!
RE: من و خانواده و نداشتن خواستگار
سلام دوست عزیز
اول از همه بگم سنت برای نگرانی خیلی کمه!
دوم اینکه سعی کن حتما ارشد قبول شی و در کنارش سر کار هم بری، اینجوری شانس انتخاب کردن و شدنت بیشتره، چون با افراد بیشتری در ارتباط میشی!
از طرفی عزیزم چرا فکر میکنی ازدواج اولویت زندگیه و حالا که نیست پس همه ذهنت را درگیر کنی؟
دیگه این دوره زمونه کمتر کسی راه می افته و خاستگار سنتی معرفی کنه، علاوه بر تغییر فرهنگ از ازدواج سنتی به مدرن، به خاطر طلاقهای این زمانه که طبق آمار همین امروز ایران در رتبه چهارم جهان هست، دیگه مردم میترسن تا افراد رو به هم معرفی کنن، چون آخر سر با شکست طرفین اونها مقصر شناخته میشن، طفلکی ها آش نخورده و دهن سوخته میشن،
عزیزم سعی کن در ابتدا خودت به تنهایی خوشبخت شی، شاد باشی، وقتی از زندگیت لذت ببری، خیلی ها خنده را تو نگاهت میبینن و میخوان در این خنده و شادیت شریک باشن!
عزیزم، مادر شما با نگاه خودشون نگرانیهاشونو منتقل میکنن، اما ایشون در دل شما نیستند و در لحظه ای از زندگی شما چه شادی و چه ناراحتی دخیل نخواهند بود، پس خدای نا کرده به خاطر ترسهای مادر تن به ازدواج برای خلاص و نجات از شرایط فعلی ندی که نتیجش چیزی جز پشیمانی نخواهد بود، اونقدر خودت را بساز و اونقدر شاد باش که بتونی فردی در خور شان و شخصیتت به سمت خودت جلب کنی!!
مطمئن باش خداوند بهترین جفت را برای شما در نظر گرفته،
من هم طبق نظر دوستمون پیشنهاد میکن کمی دستی به صورت بکشی و سعی کنی ساده اما نجیب و شیک لباس بپوشی، واقعا ظاهر انسانها در کشش متقابل مهم هست!!
میتونی وارد دانشگاه برای ارشد که شدی تغییر را کمی در صورتت ایجاد کنی!
برات آرزوی خوشبختی میکنم:72:
RE: من و خانواده و نداشتن خواستگار
من شما رو درک می کنم چون چنین خانواده ای که همه زیر 20سال ازدواج می کنند را دیدم
شما میتوانید بیشتر از خانه خار ج شوید مثلا برای خرید. خرید خانه رابه عهده بگیرید
RE: من و خانواده و نداشتن خواستگار
اولویت برای من شده خواستار و ازدواج. هر کی که میخواد باشه.
این آفت زندگیته همین یه جمله میتونه زندگیتو به آتیش بکشه
دیگه هیچوقت همچین فکری نکن
الان که 22 سالته حتی اگه 62 سالت هم شد با هرکی شد ازدواج نکن
اینو مطمئن باش مجردی حتی تو سن بالا خیلی بهتر از ازدواج نا موفقه
خواستگار که پیدا میشه اگه خونسرد باشی و حرص ازدواج رو نخوری و از هر نظر بیشتر به خودت برسی مثلا ورزش تفریح گردش .........
نمیگم شرایط سختی واسه خواستگارات بذار اما هیچوقت خودتو دست کم نگیر به کسی بله بگو که فکرمیکنی لیاقتتو داره واست آرزوی خوشبختی دارم:72::72::72:
RE: من و خانواده و نداشتن خواستگار
اخی عزیزم:46:
من فکر نمیکنم تو جامعه اصلا به شما به عنوان یه دختر دم بخت نگاه کنه کسی با این سنت که بخواد خواستگاری هم بیاد.
ابروهاتو هم مرتب کن حتما
RE: من و خانواده و نداشتن خواستگار
مامان منم به شدت مخالف ابرو برداشتن بود ولی یه بار خودم دست به کار شدمو خدمت ابروهام رسیدم اولش خیلی کنتاک شد ولی بعد یه مدت تسلیم شد بعد مدتی خودش نظر میداد چه مدلی بردارم زیاد از عکس العملش نترس واسش عادی میشه تو این سن باید کیف دنیا رو بکنی بعدا ازدواج میکنی و حتی در بهترین حالت هم یه محدودیت هایی واست پیش میاد که حسرت روزای الانتو میخوری من هم چندین سال حرص ازدواج نکردنو خوردم غافل از اینکه اون روزا بهترین روزای جوونیم بود که استفاده نکردم الانم خوشبختم ولی مجردی یه چیز دیگه اس;););)
RE: من و خانواده و نداشتن خواستگار
سلاممممممم! عزییییزززممم!... این حرفا چیه میزنی خانوم گل؟! :311:... نگو این حرفا رو... یه سال دیگه میای اینا رو میخونی به خودت میخندی و خجالت میکشی... عزیزم یکی از دلایل اصلی اینکه الان این مساله برات بزرگ شده و به هیچ چیز دیگه ای نمیتونی فک کنی اینه که داری نزدیک به کنکور میشی و استرس و فشار و سختی درس خوندن و صبر کردن آدم رو به دنبال بهونه برای نخوندن میندازه... از سندروم یخچال تا پیدا کردن کارهای مختلف و افراد مختلف که کمک میخوان و جاهایی که آدم باید حتما بره و انگار اگه نره دیگران بدبخت میشن و... تا افسرده شدن و از کوه کاه ساختن و گریه کردن در مورد همه چیزهایی که به ذهنمون میاد و همچنین علاقه زیادی به خوابیدن!...
اینا رو گفتم که بدونی ذهنت داره بازیت میده! گولشو نخور. بشین درستو بخون و آرامش و صبر داشته باش. برای آرامش هم به خدا توکل کن.
بگو:لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم.
:72:
RE: من و خانواده و نداشتن خواستگار
سارای عزیز!
به نظر من نگرانی تو به جا هست .
خوبه که از الان به فکر هستی.
دوستان عزیز ، دیدن این صحبت ها خجالت نداره که ! قبول کنین که هر چه سن دختر توی ایران بالاتر میره خواستگاراش کمتر میشن .
شما اول باید مشکلات موجود رو حل کنین و بعدش به خدا توکل کنین . نه اینکه دست روی دست بندازی و دور و برت رو نگاه کنی و هیچ کاری نکنی.
مشکلاتی که به نظر من میرسه اینهاست :
1-در مورد قیافه ظاهری شما ، مطمئن باش مادر شما داره اشتباه می کنه که این موضوع رو اینقدر بزرگ کرده . به نظر من هر چه زودترکاری رو که می خوای انجام بده ، ببخشید ها شما دختری نه پسر . پس ظاهر و چهره و طرز لباس پوشیدنت رو مرتب تر کن .شلخته نباش! جلف هم نباش!
2-درست کردن افکار پدر و مادرتون : باید بدونن که در این زمونه ازدواج سخت شده و پسر آماده به ازدواج خیلی کم شده . از طرفی معرفی کردن واسه ازدواج ثواب زیادی هم داره . پس اینکه اون فامیل دورتون این کار رو انجام داده خیلی هم کار خوبی انجام داده . پس اگه پدر و مادرتون همچین عکس العملی انجام دادن یا از شرایط کنونی جامعه خبر ندارند یا اینکه از قصد شما برای ازدواج خبر ندارند .
به نظر من باید با کمک برادرتون در مورد قصد ازدواجتون با پدر و مادرتون صحبت کنین . به نظر من میرسه که پدر و مادرتون از شما باید دور باشن ولی اگه پدر و مادر منطقی ایی باشن حتما حرفاتون رو قبول می کنن .
هر چقدر هم که رفتارشون باهات سرد هم باشه بهتره که باهاشون صحبت کنی ، وظیفه عقلی و شرعی پدر و مادر اینه که دختر و پسرشون رو مزدوج کنن . نه اینکه بشینن کنج خونه . اصلا در این زمونه این باید اولویت زندگی شون باشه.
3- وقتی با پدر و مادرت صحبت کردی ، هر جا که رفتی اگه پرسیدن چرا ازدواج نمی کنی ، با طنز بگو "کو پسر خوب؟! نیست که عزیز من!" . نه اینکه بگی "می خوام درس بخونم" یا اینکه "اولم درسم".
4-پاشو برو درساتو بخون !!! چیه زانوی غم به بغل گرفتی ! بهتره که الان درساتو بخونی چون ازدواج اینجوری نیست که بگی از الان تا 3 ماه دیگه به خودم وقت می دم که برم ازدواج کنم . نمی شه که !
فقط خواهشاً حتماً با پدر و مادرت صحبت کن تا از قصد ازدواجت با خبر بشن ، نگن که چون دخترمون ارشد می خونه پس فعلا ازدواج نکنه تا بعد! حتماً اگه دانشجو هم شدی اگه خواستگار خوب و هم کفو خودت اومد قبول کن چون هم داره سنت بالا میره هم که توقعات با دانشجوی ارشد شدن بالاتر میره .
5-ازدواج با هرکی ممنوع!
6-افزایش اطلاعات در مورد ملاکهای انتخاب همسر : به لینک زیر برو و سمینار دکتر فرهنگ رو دانلود کن و گوش بده تا همه چی تو دستت بیاد.
http://www.hamdardi.net/thread-24510.html
7-فعالیت های اجتماعی تو زیاد کن ، کلاس زبان ، سفره آرایی و ...
اگه این هفت کار رو انجام دادی ، حالا دیگه توکل کن به خدا و از خدا کمک بخواه که یه پسر خوب :163: نصیبت بکنه!!!
RE: من و خانواده و نداشتن خواستگار
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mehrdad_m
22 سالتونه و نگران نداشتن شوهر هستید!!؟:162:
مطمعنید توی تهران زندگی میکنید!!؟
اگه 32 سالت هم بود نباید انقدر نگران میبودی!
طی سال های آینده انقدر فرصت برای ازدواج برات پیدا میشه که خودت تعجب میکنی...!
یه خورده به سر و وضع خودت برس.به بهونه مهمونی یا چیزی یه خورده ابروهاتون رو مرتب کنید تا تابوش توی خونه شکسته بشه...
ممنون. اینطوری که شما گفتید نه. یعنی نگران نداشتن شوهر نیستم، بیشتر ترسم از چیزای دیگس.
بله. تهران زندگی میکنم.
چطور ممکنه در 32 سالگی کسی نگران نباشه؟!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط omid65
سارای عزیز!
به نظر من نگرانی تو به جا هست .
خوبه که از الان به فکر هستی.
دوستان عزیز ، دیدن این صحبت ها خجالت نداره که ! قبول کنین که هر چه سن دختر توی ایران بالاتر میره خواستگاراش کمتر میشن .
شما اول باید مشکلات موجود رو حل کنین و بعدش به خدا توکل کنین . نه اینکه دست روی دست بندازی و دور و برت رو نگاه کنی و هیچ کاری نکنی.
مشکلاتی که به نظر من میرسه اینهاست :
1-در مورد قیافه ظاهری شما ، مطمئن باش مادر شما داره اشتباه می کنه که این موضوع رو اینقدر بزرگ کرده . به نظر من هر چه زودترکاری رو که می خوای انجام بده ، ببخشید ها شما دختری نه پسر . پس ظاهر و چهره و طرز لباس پوشیدنت رو مرتب تر کن .شلخته نباش! جلف هم نباش!
2-درست کردن افکار پدر و مادرتون : باید بدونن که در این زمونه ازدواج سخت شده و پسر آماده به ازدواج خیلی کم شده . از طرفی معرفی کردن واسه ازدواج ثواب زیادی هم داره . پس اینکه اون فامیل دورتون این کار رو انجام داده خیلی هم کار خوبی انجام داده . پس اگه پدر و مادرتون همچین عکس العملی انجام دادن یا از شرایط کنونی جامعه خبر ندارند یا اینکه از قصد شما برای ازدواج خبر ندارند .
به نظر من باید با کمک برادرتون در مورد قصد ازدواجتون با پدر و مادرتون صحبت کنین . به نظر من میرسه که پدر و مادرتون از شما باید دور باشن ولی اگه پدر و مادر منطقی ایی باشن حتما حرفاتون رو قبول می کنن .
هر چقدر هم که رفتارشون باهات سرد هم باشه بهتره که باهاشون صحبت کنی ، وظیفه عقلی و شرعی پدر و مادر اینه که دختر و پسرشون رو مزدوج کنن . نه اینکه بشینن کنج خونه . اصلا در این زمونه این باید اولویت زندگی شون باشه.
3- وقتی با پدر و مادرت صحبت کردی ، هر جا که رفتی اگه پرسیدن چرا ازدواج نمی کنی ، با طنز بگو "کو پسر خوب؟! نیست که عزیز من!" . نه اینکه بگی "می خوام درس بخونم" یا اینکه "اولم درسم".
4-پاشو برو درساتو بخون !!! چیه زانوی غم به بغل گرفتی ! بهتره که الان درساتو بخونی چون ازدواج اینجوری نیست که بگی از الان تا 3 ماه دیگه به خودم وقت می دم که برم ازدواج کنم . نمی شه که !
فقط خواهشاً حتماً با پدر و مادرت صحبت کن تا از قصد ازدواجت با خبر بشن ، نگن که چون دخترمون ارشد می خونه پس فعلا ازدواج نکنه تا بعد! حتماً اگه دانشجو هم شدی اگه خواستگار خوب و هم کفو خودت اومد قبول کن چون هم داره سنت بالا میره هم که توقعات با دانشجوی ارشد شدن بالاتر میره .
5-ازدواج با هرکی ممنوع!
6-افزایش اطلاعات در مورد ملاکهای انتخاب همسر : به لینک زیر برو و سمینار دکتر فرهنگ رو دانلود کن و گوش بده تا همه چی تو دستت بیاد.
http://www.hamdardi.net/thread-24510.html
7-فعالیت های اجتماعی تو زیاد کن ، کلاس زبان ، سفره آرایی و ...
اگه این هفت کار رو انجام دادی ، حالا دیگه توکل کن به خدا و از خدا کمک بخواه که یه پسر خوب :163: نصیبت بکنه!!!
بسیار ممنونم که وقت گذاشتین.
اما نمیدونم چرا همه این برداشت رو کردن که من نامرتب و شلختم!! اتفاقا اصلا اینطور نیست. من هیچ وقت نشده با لباس اتونکشیده و کثیف برم بیرون. همیشه مرتب بودم. ابروهام هم تابلو و کلفت نیست. یعنی یه دست بزنم نازک میشه خیلی. چجوری بگم آخه...
در مورد بقیه صحبت هاتون بازم ممنون.
فقط واقعا من موندم ملاک آقایون برای ازدواج چیه؟ کاش یکی دقیق در این مورد توضیح میداد.
RE: من و خانواده و نداشتن خواستگار
سلام عزیزم
دختر خوب، به نظر من به ملاکهای خودت برای ازدواج بیشتر توجه کن، و فعالیت و برخوردهای اجتماعیت را بالا ببر،
عزیزم به تعداد مردهای روی زمین، نظرات و ملاک های مختلف وجود داره برای ازدواج، چون سلایق افراد با هم متفاوته، پس بهتر هست سعی کنی بیشتر خودت باشی و هر چی هستی، سعی کن بهترینش باشی،
وقتی اعتماد به نفست بالا بره، وقتی حسه رضایت از خودت داشته باشی، طبق قانون جذب، افراد به سمتت ناخود اگاه متمایل میشن! اولین قدم این هست، که ذهنت را از نگرانی در مورد ازدواج پاک کنی، و مطمئن باشی بهترین در مسیر زندگی منتظر تو هست و فقط باید مسیر را طی کنی، و زمان بدهی تا به هم برسین و هم مسیر شین، اگر ذهنت مشوش باشه در این مورد، در طول مسیر، هی سرت به اطراف میگرده، چون میخواهی پیداش کنی اما غافل از اینکه چون خوب نگاه نمیکنی، گمش میکنی!
خداوند بهترین رو برای تو در نظر گرفته:72:
RE: من و خانواده و نداشتن خواستگار
دوستم با اینکه من مشکلتونو حاد نمیدونم اما ازونجاییکه خودتون قصد ازدواج دارین این مطالب بنظرم رسید شاید بدردتون بخوره:
آقایون ملاکهای مختلفی برای ازدواج دارن و همه یه جور دخترو که نمیپسندن دقیقا مثل دخترا که هر کدوم یه سلیقه ای دارن تو ازدواج. شما اول باید ببینی سلیقه شما چیه. یعنی ملاکهاتون برای مرد ایده آل چیه اونموقع میشه نظر داد حالا مرد ایده آل شما معمولا چطور زنی رو میپسنده. تازه اونم حدسه و گاهی صدق نمیکنه.
مثلا:
اگر شما مردهای اجتماعی و فعال و سرزنده رو میپسندین خب طبیعتا شما هم باید همچین ویژگیهایی داشته باشین و تو اینطور اجتماعات بیشتر فعالیت کنین تا احتمال برخورد و .. پیش بیاد براتون.
اگر فرد مذهبی هستین و مهمترین خصوصیت مرد ایده آل برای شما مقید بودنو... باشه خب طبیعیه که باید خیلی ساده بگردین حجاب چادر داشته باشین(البته بسته به درجه مذهبی بودن آقا داره) و توی اجتماعات مذهبی رفت و آمد و عضویت داشته باشین.
اگر مرد ایده آل شما یه مرد خوش تیپ و بروز باشه قطعا اینجور مردی همسر آیندشم باید نهایت آراستگی رو داشته باشه و از تیپهای ساده و ابرو برنداشتهو...معمولا خوششون نمیاد
......
خلاصه دوستم اول شما تصمیم بگیر چه ایده آلی برای ازدواجت داری اونموقع در مورد ملاکهای انتخابش تحقیق کن. و یه موضوع اینکه الان دوره و زمونه ای شده که نقش خانواده تو مراحل اولیه انتخاب همسر خیلی کمرنگه پس تقصیرو گردن خانوادت ننداز اینکه مامان شما ممکنه مثل هر آدم دیگه ای یه سری رفتارهای منفی داشته باشه طبیعیه در عوض شما الان سنتون بحدی رسیده که همه شخصیت شما رو جدا از خانوادتون تمیز میدن اگر مایل به ارتباط با خانواده پدری یا مادر هستین شخصا اقدام کنین و از یه تلفن ساده و احوالپرسی شروع کنین اتفاقا خیلی هم خوبه. سله رحم تاثیر خیلی خوبی رو شادی و آرامش زندگی داره من نمیدونم چرا الان مد شده مردم بگن برای دیدن هم وقت ندارن.چرا؟؟:311:
راستی با اینکه پر حرفی کردم بگم اینایی که گفتم قطعیت صد درصد نداره فقط احتمالش بیشتره مثلا من دیدم یه آقای خیلی مذهبی از یه دختر خیلی آزادو راحت خوشش اومده و ازدواج کرده اما خب تصور مشکلاتشون سخته نه؟
RE: من و خانواده و نداشتن خواستگار
با این تعاریف فکر نمی کنم مادرت بالای 50 سن داشته باشه.پس اونم برای زمان خودش زود ازدواج کرد.اشتباه محضه که با این سن کم به فکر خواستگار هستی.عمده خواستکارای من زمانی اومدن که من 27 سال یا بیشتر سن داشتم.در 30 سالکی هم ازدواج کردم.نمی گم تو هم 30 سالگی ازدواج کن ولی راستش زشته با این سن کم به فکر شوهری.برو درستو بخون و جوونیتو کن.ضمنا خودت گفتی حتی ابروهاتم بر نمی داری.خب پسرا از دختر بد تیپ شلخته که به خودش نمی رسه که خوششون نمیاد.این وضعیت تو دلیل بر خوب بودن و نجابت نیست.معیارها خیلی وقته عوض شده.
RE: من و خانواده و نداشتن خواستگار
نقل قول:
فقط واقعا من موندم ملاک آقایون برای ازدواج چیه؟ کاش یکی دقیق در این مورد توضیح میداد.
معیاری که بین همه ی آقایون مشترکه اول زیبایی و آراستگی دختره و دومی پیدا کردن حس اعتماد به دختر که با نجابت و رفتار مناسب و متین اون دختر این حس در پسر به وجود میاد. سایر ملاک ها سلیقه ایه و از شخص به شخص ممکنه متغیر باشه.
RE: من و خانواده و نداشتن خواستگار
نقل قول:
فقط واقعا من موندم ملاک آقایون برای ازدواج چیه؟ کاش یکی دقیق در این مورد توضیح میداد.
دو مورد اینجا مشخص میشه:
1- برای ازدواج
2- برای دوستی!
اگر میخوای سریع دوست پسر پیدا کنی خیلی راحت لباس بپوش و ...!
اگر ازدواج میخوای:
تو مباحث بین دانشجو ها شرکت کن, خصوصا مسائل درسی و گروهی.
ظاهر مرتب و با شخصیت و متین, کاملا محترمانه صحبت کن یعنی مثل این دخترای لق نباش که سریع تا یه پسر میبینن لوس میکنن خودشون رو!
و ...
مورد زیاده!
یه ترم این جوری باشی, کلیه ی پسرها شما رو به عنوان یه دختر خانواده دار, متین و قابل اعتماد میشناسن.
RE: من و خانواده و نداشتن خواستگار
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sahar20
با این تعاریف فکر نمی کنم مادرت بالای 50 سن داشته باشه.پس اونم برای زمان خودش زود ازدواج کرد.اشتباه محضه که با این سن کم به فکر خواستگار هستی.عمده خواستکارای من زمانی اومدن که من 27 سال یا بیشتر سن داشتم.در 30 سالکی هم ازدواج کردم.نمی گم تو هم 30 سالگی ازدواج کن ولی راستش زشته با این سن کم به فکر شوهری.برو درستو بخون و جوونیتو کن.ضمنا خودت گفتی حتی ابروهاتم بر نمی داری.خب پسرا از دختر بد تیپ شلخته که به خودش نمی رسه که خوششون نمیاد.این وضعیت تو دلیل بر خوب بودن و نجابت نیست.معیارها خیلی وقته عوض شده.
نه. مادرم 46 سالشه. اون زمان همه زیر 20 ازدواج میکردن. پس زود نبود.
ممنون از نظرتون. اما من قبلا هم گفتم نه شلختم نه بدتیپ و نامرتب. ابروهام هم اونقد نیست.
چرا فقط به این قسمت توجه میشه؟!!!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط HMD
نقل قول:
فقط واقعا من موندم ملاک آقایون برای ازدواج چیه؟ کاش یکی دقیق در این مورد توضیح میداد.
دو مورد اینجا مشخص میشه:
1- برای ازدواج
2- برای دوستی!
اگر میخوای سریع دوست پسر پیدا کنی خیلی راحت لباس بپوش و ...!
اگر ازدواج میخوای:
تو مباحث بین دانشجو ها شرکت کن, خصوصا مسائل درسی و گروهی.
ظاهر مرتب و با شخصیت و متین, کاملا محترمانه صحبت کن یعنی مثل این دخترای لق نباش که سریع تا یه پسر میبینن لوس میکنن خودشون رو!
و ...
مورد زیاده!
یه ترم این جوری باشی, کلیه ی پسرها شما رو به عنوان یه دختر خانواده دار, متین و قابل اعتماد میشناسن.
دوست پسر برام زیاد بود. من نمیخواستم.
دقیقا مثل مورد دوم برخورد میکنم. اما نمیدونم مشکل چیه
RE: من و خانواده و نداشتن خواستگار
خانم سارای گرامی.
با عرض معذرت باید عرض کنم که در تحلیل خود یک اشتباه سیستماتیک بد را مرتکب شدهاید.ببینید ما کاملا بایست این را در نظر داشته باشیم که ازدواج دختران تابعی است از ازدواج پسران، و در زمانه و شرایطی که پسران ازدواج نمیکنند یا به عبارت بهتر "نمیتوانند" به هزار و یک دلیل ازدواج کنند پس به طریق اولی دختران هم مجرد خواهند ماند.پس ملاحظه میفرمایید که هیچ کوتاهی و خبط و خطایی از طرف شما رخ نداده و قضیه از جای دیگری آب میخورد.یک مثال عینی برای شما میزنم: ببینید در بین دایره دوستان بسیار نزدیک خودم حداقل 10 نفر از ما که همگی هم حول و حوش 30 سال سن داریم (حالا یک سال کمتر یا بیشتر) و همگی هم دارای تحصیلات آکادمیک هستیم یا قید ازدواج را به کل زدهایم و یا در ملوترین نگاه آنرا به آیندهای نامعلوم موکول کردهایم. و در این بین جدی ترین عامل یک مسئله است: "عامل اقتصادی"
متاسفانه میبینم برخی دوستان اینجا و آنجا عباراتی چون بهترین قسمتها برای شما کنار گذاشته شده و... را بدون هیچ پیش زمینه تحلیلی مطرح میکنند.فارغ از توجه به این نکته مهم که امید واهی نتیجهاش یاس مطلق است.مهم این است که سارا خانم از همین امروز تصمیم بگیرد که هر حرکتش در راستای نوعی "خودسازی" و پرورش استعدادها و امکانات درونی باشد. بدیهی است که سارا خانم در آینده نزدیک یا دور امکان دارد ازدواج بکند و به همان اندازه هم امکان دارد ازدواج نکند، اما این هرگز نباید به معنای تعطیل کردن زندگی باشد.
پی نوشت 1: آن گوشزدهای خانوادگی را هم زیاد جدی نگیرید، آنها هم بر اساس نوعی دلسوزی فارغ از واکاوی علل یک پدیده استوار است. باور کنید برای من هم که پسرم این مسائل در خانواده بود اما من همیشه با تاکتیک عوض کردن تم و زمینه مباحث آن هم به شکل کاملا رندانه صحنه را مدیریت میکردم. هر چند این روزها این مسائل دیگر خیلی کمتر شده. (شاید به این خاطر که احساس میکنند که دیگر سن و سال و تجربهام بالا رفته)
پی نوشت 2: ایمان داشته باشید که حکایت غریب بیشتر پسران جامعه ما این روزها با حکایت خاص برادر شما کاملا متفاوت است، تازه برادر شما با آن شرایط به نگر من ایده آل دیدید که قضیهاش به کجا رسید تا چه رسد به قصه عجیب پسرهای بی پول...
RE: من و خانواده و نداشتن خواستگار
عزیزم سن مادرتو که درست حدس زدم.کی گفته اون زمان همه زیر 20 ازدواج می کردن؟اون زمان که دخترا زیر 20 ازدواج می کردن مربوط به دخترهای 40 سال پیشه که الان 60 سال یا بیشتر سن دارن.مادر شما نسبت به همسن و سالای خودش 6-7سال زودتر ازدواج کرده شاید همین باعث شده که الان شما تو این سن کم به این فکر بیوفتی.به نظر من همه چیزو بسپار به زمان.بذار خودبخود تو محیط درس (شاید در مقاطع بالاتر) یا تو محیط کار ارتباطاتت بیشتر بشه.و حتما شخص مورد نظر پیدا خواهد شد.عجله نکن.اصرار هم نداشته باش که بهت معرفی کنن.
RE: من و خانواده و نداشتن خواستگار
مادرم دیروز یه پدرم گفت نه هیچ کس برای پسرت پیدا میشه، نه دخترت.
خدایاااااااااا دیگه خسته شدم:302:
RE: من و خانواده و نداشتن خواستگار
درود
من تصورنمیکنم مقصراین مشکل شما باشید .الان دوستان پسر من به سه دلیل ازدواج نمی کنند. 1- مهمترین و اصلی ترین مشکل که بسیار هم فراگیره، مشکلات اقتصادیه.اکثردوستای من تحصیل کرده هایی درحد دکترای مهندسی یا ارشد مهندسی هستند. ولی وضعیت اقتصادی به شکل نگران کننده ای خراب و توقع خانوادده دخترها به صورت عکس توانایی پسرها در حال افزایش است. درآینده اوضاع بدتر خواهد شد.
2- آزادی که بسیاری از پسرها نمیخواهند از دست بدهند
3- به زعم برخی از پسرها قابل اعتماد نبودن برخی از دخترها( من هیچ دلیلی برای رد یا پذیرش این حرفها نمیگم. از واقعیت موجود حرف میزنم)
پس مقصر شما نیستید. ثانیا پسرها معممولا در سنین 22 تا 26-7 سالگی دختر خانومها دنبال شخصی برای ازدواج هستند. یعنی شما تازه در ابتدای راه هستید. ممکن است در سن 29-30 سالگی این حرف مقداری توجیه داشته باشد(آن هم مقداری) ولی 22 سالگی واقعا استرس زاست؟
در ضمن اون خونواده هایی که می گن دخترمون امسال 4 تا خواستگار داشته یا 10 تا خواستگار داشته اگراین رونگن که دخترشون دق میکنه،میخوان شما رو اذیت کنند . :227:
RE: من و خانواده و نداشتن خواستگار
منم موافقم شما سنی نداری...اگر با مامانت صحبت کنی ک شاید بخاطر شماس ک خواستگار نمیاد واسم شاید موثر باشه البته شاید هم واقعن رفتار مامان شما تاثیری نداشته باشه در اومدن یا نیومدن خواستگار
اگر احساس میکنی برای ازدواج دلیل داری و ازلحاظ روحی و ...نیاز داری بهش میتونی یسری اقدامات انجام بدی ک میگم اما اگه بخاطر فشار حرفهای مادر و..هست به روی خودت نیار گرچه میدونم سخته...
اما راه پیشنهادی من:دعا و استمداد از خدا...توسل ب ائمه از ته دل..واقعن جواب میده..ی نمازی رو آقای بهجت یاددان برای این مواقع شاید سرچ کنی پیداش کنی...از آدم موثق شنیدم ک میگفت توی حرم امام رضا(ع) نماز جعفر طیار خوندن کمک میکنه..حالا مشهدم نرفتین تو خونه بخونین ظهر جمعه وقت فضیلتشه
بعدم اینکه همه میگن ابرواتو بردار نمیفهمم بعنی چی؟خاستگاری ک برای چندتا دونه موی ابرو بخاد بیاد همون بهتر نیاد..تو فقط ببین خدا ازت چی میخاد و ببین تکلیفت تو این شرایط چیه؟درس خوندن؟ یا ناامید شدن و درس نخوندن و پشت پ زدن ب همه چی
خوشبخت باشی عزیزم