چکار کنم که صلاح فرزندم باشد؟
سلام
خلاصه عرض میکنم
حدودا" چهارده ماه پیش بدلیل اختلاف و عدم تفاهم همسرم دست دخترک شش ساله ام را گرفت و از منزل قهر کرده و به منزل پدرش در شهرستانی دوردست رفت.اینبار دیگر از دستش حسابی خسته و کلافه بودم.شب قبل با او زد و خورد کردم و دخترم:323: متاسفانه صحنه کتکاریمان را دید و بشدت میترسید و گریه میکرد:302:(خدایا مراببخش)از آنروز به بعد دیگر هرگز دخترم را ندیدم و مادرش حتی اجازه نداد یکبار با او تلفنی صحبت کنم.البته بعد از یکسال یکبار که زیاد اصرار کردم او را پای تلفن آوردند اما او گفت مرا دوست ندارد و حاضر نیست با من صحبت کند.تا آن موقع هر وقت مادرش میگفت بچه حاضر نیست با تو صحبت کند حرفش را باور نمیکردم.اما آن شب باورم شد فرزندم از من متنفر شده.البته من تا قبل از این اتفاق او را خیلی دوست داشتم و بهش توجه زیادی میکردم.اون هم منو خیلی دوست میداشت اما بعد از اینکه با مادرش خانه را ترک کردند روز به روز از او دورتر شدم تا جاییکه دیگر حتی حاضر نیست مرا ببیند و با من صحبت کند.در طول این مدت همسرم با تمام ظرفیت موجود در قانون بر علیه من به احقاق حق ایستاد و ضمن شکایت برای اخذ مهریه دادخواست طلاق نیز تسلیم دادگاه کرد.حکم مهریه صادر و من محکوم به پرداخت شدم درخواست تقسیط نمودم پیش پرداخت و اقساط سنگینی برایم بریدند اعتراض کردم و در حال رسیدگی است.دادخواست طلاقش بدلیل مخالفت من در دادگاه موفق نگردید و رای بر ادامه زندگی صادر شد.من نیز از او شکایت کرده و دادخواست تمکین دادم.رای به نفعم صادر شد.دادخواست ازدواج مجدد دادم به نفعم صادر شد.حالا هم با توجه به اینکه دخترم وارد هفت سالگی شده قصد دارم دادخواست حضانتش را بدهم.اما نمیدانم آیا با این شرایط اینکار به نفع دخترم هست یا نه.بازهم تاکید میکنم نزدیک به 14ماه است او را ندیده ام.شب و روز به یادشم و روزی نیست که در فراغش اشک نریزم.اصلا" گرفتن دخترم از همسرم برایم آرزو شده و قصد دارم اگر موفق به اینکار شدم من هم کاری را که او بامن کرد و نگذاشت 14ماه حتی با او صحبت کنم من هم با او چنین نمایم.میدانم که اینکار برای روحیه فرزندم خوب نیست اما خوب من هم پدر آن فرزند هستم و من هم حقی دارم چگونه او حق مرا پایمال کرد.به نظرم باید من هم در عمل این را به او بفهمانم که دنیا دار مکافات است و هرچه کنی جوابش را پس میگیری.:305:
آنقدر برای دیدن فرزندم لحظه شماری کرده ام که قابل وصف نیست.شاید سوال پیش آید چرا در طول این مدت اقدام به مراجعه حضوری ننموده ام که عرض مینمایم.یکی بدلیل بعد مسافت زیاد اینکه من حدودا" 1500 کیلومتر از آنها فاصله دارم و دیگر اینکه آدمی بسبار مغرور هستم و اصلا" نمیتوانم به خود بقبولانم که برای دیدار فرزندم خودم را در برابر خانواده همسرم کوچک کنم و از آنجا که تکلیفم را با همسرم روشن دانسته و هیچ علاقه ای برای ادامه زندگی با وی را ندارم لذا اصلا" کشش یا تمایلی برای رفتن به شهرشان را نداشتم که مبادا او تلقی نماید برای آوردن او این اقدام را کرده ام.بهرحال خواستم از محضر اساتید کسب فیضی نمایم و مرا دراینخصوص راهنمایی فرمایید که در کل آیا این کار به صلاح است آیا قانون در این زمینه حقی برایم قائل است آیا با وجود اینکه طلاق صورت نگرفته میتوانم چنین درخواستی داشته باشم و آیا با توجه اینکه امکانات زندگی و بضاعت مالی خانواده همسرم در شهرستان ضعیف است و من در تهران میتوانم از این حیث فرزندم را بیشتر تامین نمایم این کار به صلاح میباشد یا خیرقبلا" از حسن توجه شما سپاسگزارم.:72:
RE: چکار کنم که صلاح فرزندم باشد؟
برادر عزیز
فقط بهتون یک توصیه میکنم:
به زور بچتون رو از مادرش جدا نکنید،صرف اینکه بخواین بهش نشون بدین که دنیا دار مکافاته
اگر حق با شما باشه،مطمئن باشید که دنیا دار مکافات بودنش رو خودش نشون میده
اون بچه درگیریهای بین شما و مادرش رو دیده و هیچی بدتر از این نیست
حالا که در کنار مادرش آرامش داره،اونو ازش دریغ نکنید
ازدواج مجدد رو هم فعلا فراموش کنید
شما هنوز خانوم قبلیتون رو تکلیفش رو روشن نکردین
چرا شما میتونید مهریه ندید و عدم تمکین بگیرید و درخواست ازدواج مجدد بدین و هم میتونید حضانت بچه رو بگیرید ولی خانوم شما نه مهریه بگیره و به خاطر اینکه طلاقش نمیدین،حق ازدواج مجدد نداشته باشه و هم نتونه بچش رو نگه داره چون زنه؟؟
فکر نمیکنید همه چیز رو برای خودتون میخواید؟
مگه اون زن چیکار کرده تو زندگی با شما که باید اینجوری تقاص پس بده؟
لطفا دلایل اینکه همسرتون با شما نیست (و دست روش بلند کردین) رو بفرمایید تا بهتر بشه کمک کرد
RE: چکار کنم که صلاح فرزندم باشد؟
سلام وقت بخیر
ایا واقعا و قلبا صلاح و خوشبختی تنها فرزندتون را میخواهید ؟
یا اینکه دنبال انقام هستید ؟
اول از همه موضع خودتون را دقیق مشخص کنید
ایا اینقدر دوستش دارید که حاضرید از مال و جان خودتون مایه بزارید ؟
اینقدر دوستش دارید که به خاطرش خودتون را به اب و اتش بزنید؟
دوست دارید اینده ای پیش روش قرار بدهید که باعث افتخارش باشه؟ (یا حداقل باعث ننگش نباشه)
شما صفحه ای از زندگیتون ورق خورده و نمیتونید و گذشته ای دارید که نمیتونید پاکش کنید
شما ازدواج دومتون تحت تاثیر ازدواج اول و دخترتونه چون شما الان مردی هستید که سابقه ناسزگاری با همسرش را داره شما مردی هستید که فرزندش احتیاج به سرپرست داره
اینا را گفتم که بدونید شرایط ازدواج مجدد شما و کیسهای پیش روتون مثل 10 -12 سال قبلتون که پسر مجرد بودید نیست
اما دخترتون شما به عنوان پدر در قبالش مسوول هستید دخترتون الان از مهر پدر محرومه
در اینده وقتی بزرگ شد شرمش میشه که بگه من فرزند طلاقم برا ازدواجش هم ممکنه جدایی پدر و مادر مشکل ساز باشه
پس به خاطر دخترت غرور و لج بازیت را کنار بزار
اینترنتم قطع و وصل میشه همینا را با بدبختی نوشتم بعدا میام و ادامهش را مینویسم
RE: چکار کنم که صلاح فرزندم باشد؟
sina_f عزیز سلام
احساستون رو بخوبی درک میکنم و میفهمم چقدر دلتنگ فرزندتان هستی
بهتون اطمینان میدم اگه رابطتتون رو با همسرتون بهبود ببخشی فرزندت مثه سابق علاقمند و مشتاق شما میشه
پیشنهاد دارم فقط و فقط از طریق منطق و محبت با همسرتون به تفاهم برسید
مطمئنا رفتار شما مناسب نبوده سعی کنید از دل همسرتون در بیارید
وقتی اختلافات بین شما حل بشه نهایتا به سود صلاح فرزندتون قدم برداشتی
بجای صرف وقت از طریق قانون از راه مصالحه آمیز و محبت جلو برو.....
بازم بخاطر وضعیتتون متاسفم و امیدوارم مشکلت حل بشه
موفق باشی:72:
RE: چکار کنم که صلاح فرزندم باشد؟
سلام به شما
خوش امدید به همدردی
من چند نکته در صحبتهای شما دیدم که شاید پررنگ کردنش بد نباشه.
اینکه کسی که گفته دنیا دار مکافاته ، خودش هم میدونه چطور مکافات کار مردم رو بهشون برگردونه.پس شما در این زمینه کاری نکنید و یادتون باشید شما بنده خدا هستید .
پس صرف اثبات اینکه دنیا دار مکافاته با روحیه حساس و شکننده دخترتون بازی نکنید.
جایی اشاره کرده بودید به غرور زیادتون.فکر نمیکنید همین غرور که اجازه نمیده شما جگر گوشه تون رو ببینید زمینه سازه مشکلاتی در زندگی شما شده و بعدا هم خواهد شد؟؟
دلیل این همه غرور چیه؟؟
فکر نمیکنید در این زمنیه کمی دارید افراط میکنید؟
حرفهای شما بیشتر بوی انتقام میده تا دلسوزی یک پدر برای فرزندش.
با ذهینتی که الان دختر شما ، از شما داره اصلا صلاح نیست اون رو پیش خودتون بیارین .
میشه بیشتر راجع به اختلاف و عدم تفاهمتون توضیح بدید؟
و ایا برای مصالحه (به خاطر دخترتون) اقدامی کردید یا نه؟
RE: چکار کنم که صلاح فرزندم باشد؟
شما و همسرتون مسئول زندگی و تربیت درست دخترتون هستید.
دخترتون وسیله انتقام گرفتن یا دعوای شما نیست که ازش برای دعوا و تلافی استفاده می کنید.
چه با هم زندگی کنید، چه جدا بشید، این را هم خودتون رعایت کنید و هم به همسرتون بگید که باید آرامش بچه حفظ بشه و نهایت سعی تون را در تربیتش بکنید.
هیچکدوم از دیگری بد نگه. شما بدترین همسر دنیا هم که باشید، پدر اون دخترید و باید سعی کنید بهترین پدر دنیا باشید براش.
هیچوقت از مادرش براش بد نگید. هیچوقت اون را قاطی دعواهاتون نکنید. الان نمی فهمه و ممکنه با یک حرف به سمت مادر کشیده بشه یا با یک وعده به سمت شما. اما چند سال بعد که بزرگتر بشه و عاقل خودش می فهمه که چه کسی دوستش داشته و صلاحش را می خواسته.
اگر صلاحش را می خواهید حساب اون را به طور کلی از بحث و کشمکش هاتون جدا کنید.
RE: چکار کنم که صلاح فرزندم باشد؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نادیا-7777
برادر عزیز
فقط بهتون یک توصیه میکنم:
به زور بچتون رو از مادرش جدا نکنید،صرف اینکه بخواین بهش نشون بدین که دنیا دار مکافاته
اگر حق با شما باشه،مطمئن باشید که دنیا دار مکافات بودنش رو خودش نشون میده
اون بچه درگیریهای بین شما و مادرش رو دیده و هیچی بدتر از این نیست
حالا که در کنار مادرش آرامش داره،اونو ازش دریغ نکنید
ازدواج مجدد رو هم فعلا فراموش کنید
شما هنوز خانوم قبلیتون رو تکلیفش رو روشن نکردین
چرا شما میتونید مهریه ندید و عدم تمکین بگیرید و درخواست ازدواج مجدد بدین و هم میتونید حضانت بچه رو بگیرید ولی خانوم شما نه مهریه بگیره و به خاطر اینکه طلاقش نمیدین،حق ازدواج مجدد نداشته باشه و هم نتونه بچش رو نگه داره چون زنه؟؟
فکر نمیکنید همه چیز رو برای خودتون میخواید؟
مگه اون زن چیکار کرده تو زندگی با شما که باید اینجوری تقاص پس بده؟
لطفا دلایل اینکه همسرتون با شما نیست (و دست روش بلند کردین) رو بفرمایید تا بهتر بشه کمک کرد
سلام نادیا خانوم
مرسی که توجه کردید.ظاهرا" بدلیل خلاصه نویسی من برای شما سوء تفاهم پیش آمده.من قصد ازدواج مجدد حداقل تا پایان این ماجرا را ندارم.همسرم فردی بسیار زیاده خواه است او اول اقدام به دادخواست نمود مهریه ،نفقه،طلاق من هم از آنجا که قضا در مملکت ما متاسفانه چیزی که در آن یافت نمیشود عدالت است و برای اینکه خانوم با دست پیش گرفتن مرا پس نیندازد اقدام به دادخواست تمکین و متعاقب آن استفاده از حق قانونی و شرعی خودم یعنی کسب مجوز برای ازدواج مجدد نمودم.فعلا" این مجوز را اخذ کرده و در کشوی میزم قرار داده ام و به این زودی هم قصد استفاده از آن را ندارم.هر چند برای یک مرد متاهل که 5 سال تجربه زندگی متاهلی را دارد تنها زیستن سخت است اما از آنجا که هیچ دختر یا حتی زن بیوه ای هم حاضر نیست در این وضعیت لنگ در هوایی که من هستم با من ازدواج نمایدو همینطور به قول فرمایش شما اینکار فعلا" عاقلانه هم نیست بنده با وجود کاستی های بسیاری که با آن مواجه هستم(باعرض پوزش رابطه جنسی بخش کوچکی از این کاستی ها است)فعلا" قصد انجام اینکار را ندارم.
چرا شما تصور کردید من همه چیز را میخواهم اصلا" اینطور نیست من طی نامه ای به ایشان مواضعم را شفاف بیان نمودم.به او گفتم از دست اعمال و رفتارش به ستوه آمده و اصلا" او را دوست ندارم و هرگز حاضر به بازگرداندن او و تلاش برای ادامه زندگی نیستم.لذا بهتر است او هم با یک حساب سرانگشتی و با بخشیدن مهریه اش هم طلاقش را بگیرد و هم حضانت بچه را بگیرد و با قدری تعامل وضعیتی را مهیا نماید تا امکان ملاقات بچه برای من هم میسر باشد.کجای این زیاده خواهی است.باور بفرمایید این کار عین صلاح هر سه ما است.بهرحال ضمن تشکر از همه دوستان که اعلام نظر نموده و توصیه به بازگشت ایشان و آشتی و ادامه زندگی نموده اند باید عرض کنم برای من اینکار واقعا" غیر ممکن بوده و متاسفانه همسرم از خطوط قرمزم عبور نموده و دیگر تمایلی به ادامه این رابطه ندارم.بهر حال من پیشنهاد سخاوتمندانه ای به ایشان نموده ام اگر عاقل باشد باید بپذیرد چرا که دیر یا زود دادگاه حضانت بچه را از او گرفته و بمن خواهد داد آنوقت است که بسا رفتاری سخیفتر از او در پیش خواهم گرفت و به هیچ وجه اجازه دیدن بچه اش را نخواهم داد و تازه اگر موفق به دریافت مهریه آنهم اقساطی و هر چندماه یک سکه گردید بنشیند و با سکه هایش خوش بگذارند.او که زندگی به واقع حسرت انگیزش را به افکار پوچ و مبتذل خانواده اش فروخت معلوم است که بازهم فکر نکرده و بی توجه به عواقب کارش و صرفا" برای حمله روحی و روانی به من مانع از دیدار فرزندم گردیده باید طاقت مقابله به مثل را داشته باشدچطور او مجاز به سوء استفاده از بچه است اما من که قصد پاسخش را دارم نکوهیده میشوم.بظر میرسد برخی از خانمها با نگرش فمنیستی و یا شاید هم صنفی به موضوع پرداخته و قصد دفاع از خانم در برابر آقا رادارند که اگر اینگونه است من دستهایم را بالا گرفته و از همین ابتدا اعلام تسلیم بودن را مینمایم چون اصلا" حال و حوصله این بحثهای سخیف را ندارم:316:
خلاصه عرض کنم که من نه معتادم نه بیکار نه بی عار نه خانوم باز نه مسکر نه خسیس نه تنبل نه بی محبت و سرد مزاج و نه زورگو نه زیاده خواه نه قلدر و نه پرخاشگر،یک آدم کاملا" معمولی که به همسر و فرزندم بسیار علاقه مند بودم و همواره تمام مساعی ام این بود که محیطی امن و آرام برای پرورش روحی و جسمی فرزندم مهیا نمایم.البته هرآدمی ممکن است در برخی مواقع تعادل عصبی نداشته و یا بدلایلی عصبانی یا افسرده گرددکه به نظر من اینها بخشی از زندگی یا بقولی نمک زندگی است که همسران عاقل و عاشق دراین مواقع یاریگر هم میگردند نه سوهان روح یکدیگر.متاسفانه همسر من علیرغم برخورداری از امکانات به نسبت کافی و همینطور زندگی بسیار آرام و بدون حاشیه آدمی قدرنشناس و زیاده خواه و بی سیاست و بی تدبیر بود.همانطورکه در بالا عرض نمودم اصلا" به عواقب کاری که میکند نمیندیشد.هر حرف و عمل ناپخته ای ازو سر میزد.در اوایل زندگی اینهارا میگذاشتم به حساب کم خردی و بی تجربگی اما به مرور از دستش کلافه شده و تحملش برایم سخت شد.کم کم و به مرور دستم به رویش باز شد و اوایل با سیلی و در آخر هم با کتک زدن او را مهار مینمودم.بسیار بی ادب و گستاخ بود میدانست که پاسخ گستاخی سیلی است اما بازهم نابخردانه گستاخی و در بعضی موارد فحاشی هم میکرد.بهر حال من قصد تبری برای خودم و تخریب وی را ندارم.شرح حال مینگارم شاید برای دوستان در ارایه نظر مفید باشد.امیدوارم بدور از حس همجنس دوستی و با در نظر گرفتن وجدان و فارغ از حواشی نظرات مفیدتان را ابراز فرمایید.دست یکایکتان را میبوسم.بدرود:72:
RE: چکار کنم که صلاح فرزندم باشد؟
سلام سینا عزیز
به همدردی خوش امدید.
شما نوشته بودید:
آنقدر برای دیدن فرزندم لحظه شماری کرده ام که قابل وصف نیست.شاید سوال پیش آید چرا در طول این مدت اقدام به مراجعه حضوری ننموده ام که عرض مینمایم.یکی بدلیل بعد مسافت زیاد اینکه من حدودا" 1500 کیلومتر از آنها فاصله دارم و دیگر اینکه آدمی بسبار مغرور هستم و اصلا" نمیتوانم به خود بقبولانم که برای دیدار فرزندم خودم را در برابر خانواده همسرم کوچک کنم و از آنجا که تکلیفم را با همسرم روشن دانسته و هیچ علاقه ای برای ادامه زندگی با وی را ندارم لذا اصلا" کشش یا تمایلی برای رفتن به شهرشان را نداشتم که مبادا او تلقی نماید برای آوردن او این اقدام را کرده ام.....
من نمیخواهم در مور همسرتان چیزی بگم. اما در مورد دخترتان.
دختر نازنینتون رو 14 ماهه که ندیدید و حق دارید که دلتنگ او باشید. باور کنید او هم دلتنگ شماست. من فکر میکنم برای اینکه بتوند یه تصمیم عاقلانه بگیرید که به نفع هر سه نفر شما باشه، ارزش 1500 کیلومتر رفاصله رو داشته باشه.
قرار نیست شما تحقیر بشید یا کوچیک بشید یا...
بلکه میتونید مثلاً از طریق یکی از اقوام همسرتون که فکر میکنید میتونن بهتون کمک کنن، فرزندتونو ببینید.
یه دختر 7 ساله که همه دنیاش ، باباشه. آقایی هستن توی تالار که ماجراشون کمی شبیه شماست. لینکشو براتون میزارم. الان که مدتی از جدا زندگی کردن همسرشون و دخترشون میگذره، اون دختر مدام از پدرش میپرسه : اون موقع که من شرایط سختی داشتم تو کجا بودی.
حتما جویای شرایط فرزندتون باشید. مخارجش رو برای مدرسه و ... تامین کنید که به خاطر فقر و شرایط مالی از شما دلگیر نباشه که چرا باباش تامینش نکرده.
شما فکر کنید هر روز به اون کودک گفته بشه بابات تو رو دوست نداره. بابات تو رو ول کرده. بابات خرجیتو نمیده. بابات برای دیدن تو نمیادو...خوب معلومه تصویر بسیار بدی از شما تو ذهنش نقش خواهد بست.
خواهش میکنم به دور از کشمکشی که با همسرتون دارید، به امور دخترتون رسیدگی کنید و تنهاش نذارید. حتماً برای دیدنش برید. براتون دخترتون مهم باشه و نه حرفهای دیگران در مورد تحقیر شما.
شاد باشید.
لینکی که میگفتم:
http://www.hamdardi.net/thread-23815.html
:72:
RE: چکار کنم که صلاح فرزندم باشد؟
میخواستم چند تا مطلب خدمتتون عرض کنم ما انگار شما خیلی عصبانی هستید و به چیزی جز انتقام فکر نمیکنید و هر چه بگوییم فایده ای نداره
اما باز یاداوری میکنم به عنوان یه پدر مسولید شما باید وسایل رفاه و اسایش فرزندتون را به بهترین نحو فراهم کنید دخترتون حق داره از لحاظ عاطفی و روانی احساس امنیت و اسایش خاطر داشته باشه
بهر حال خود دانید
RE: چکار کنم که صلاح فرزندم باشد؟
آقا سینای عزیز
شما همین الانشم تحمل انتقاد ندارید و از کوره سریع درمیرین و عصبی میشین
من مطمئنم در زندگیتونم تحمل صحبت رو نداشتین و سریع جوش میوردین
ببخشید برادر من ..ناراحت نشین و منطقی به قضیه نگاه کنیم
چرا دست روی زنتون بلند میکنید؟؟
چرا کتکش میزنین؟؟
میدونید هربار که اینکارو میکردین چقدددددددددددددر روح و غرور و شخصیت اون زن رو له و داغون میکردین؟
چون زورتون زیادتره؟
حالا به فرض مثال حرفی هم میزده..باید کتکش میزدین؟؟
بنده خودم اینجا به تمام خانومها مشاوره میدم که هرگز حرمت بین خودتون و شوهرتون رو نشکنید و حرف بدی بهش نزنید که غرورش آزرده شه
ولی هرگز به هیچ شوهری حق اینو نمیدم که دست روی زنش بلند کنه
زن وقتی ببینه با حرفی که میزنه سریع شوهرش عصبی میشه و کتکش میزنه ،بالاخره یه جا کم میاره و از اون زندگی میره بیرون
سنگ که نیست!!! انسانه
از کجا معلوم تو یکی از این کتک زدنای شما یه بلایی سرش نیاد؟؟
اونوقت کی میخواد جواب پس بده؟؟؟
آیا دوباره چیزی به حالت اولش برمیگرده؟؟
به هرحال گویا شما تصمیم خودتون رو گرفتین(مبنی بر گرفتن دخترتون)
ولی نباید ذهن دخترتون رو درباره مادرش خراب کنید
موفق باشید
RE: چکار کنم که صلاح فرزندم باشد؟
سلام برادر عزیز
البته اینجا محکمه نیست و ما قصد قضاوت در مورد ارتباط شما و همسرتان نداریم ولی کمی تناقض در صحبت هایتان به چشم می خورد کمی با خود رو راست باشید. واقعا دلتنگ کودکتان هستید و یا از رفتارهای همسرتان به تنگ آمده اید.
در پست اول گفته اید:
نقل قول:
حانزدیک به 14ماه است او را ندیده ام.شب و روز به یادشم و روزی نیست که در فراغش اشک نریزم.اصلا" گرفتن دخترم از همسرم برایم آرزو شده و قصد دارم اگر موفق به اینکار شدم من هم کاری را که او بامن کرد و نگذاشت 14ماه حتی با او صحبت کنم من هم با او چنین نمایم.
و در پست دوم:
نقل قول:
لذا بهتر است او هم با یک حساب سرانگشتی و با بخشیدن مهریه اش هم طلاقش را بگیرد و هم حضانت بچه را بگیرد و با قدری تعامل وضعیتی را مهیا نماید تا امکان ملاقات بچه برای من هم میسر باشد.کجای این زیاده خواهی است.باور بفرمایید این کار عین صلاح هر سه ما است.
اینکه خانم شما منطق و درکش در چه حد است چیزیست که ما نمی دانیم و حتی در مورد موارد اختلافی بین شما و همسرتان هم هیچ اطلاعی نداریم.
ولی برادر بزرگوار
تصمیم گیری در مورد دخترتان مسئله ساده ای نیست که با دید غرض ورزی و تلافی جویانه بتوان بدان نگاه کرد. در مورد آینده دخترتان دلسوزانه تصمیم بگیرید و اون طفل معصوم هیچ تقصیرینداشته نگران نباشید شاید الان تحت تاثیر حرفایی که پشت سر شما بهش می زنند ازتون دوری کنه ولی در آینده خوبی ها و ازخودگذشتگی های شما رو درک خواهد کرد.
RE: چکار کنم که صلاح فرزندم باشد؟
باسلام و احترام به همه بزرگواران
من در حال حاضر قدري عصبي و دلگيرم.شايد هركس ديگري هم جاي من بود اگه از من بدتر نبود قطعا" وضعيتي بهتر از من هم نداشت.بهرحال اگه روي زنم هم دست بلند كردم بعد از تلاش مستمر خودش بوده كه اين اتفاق افتاده.اون چون نميتونست با منطق و دليل كافي من رو به چالش بگيره تمام سعي خودش رو ميكرد كه به نوعي منو عصباني كنه كه من هم گزك به دستش بدم تا بتونه آب رو گل آلود كنه و بعدش با مظلوم نمايي و ياركشي منو مغلوب خواسته ناحقش كنه.كتك زدن من يا مردايه ديگه مگه فكر ميكنيد چيه يه سيلي يا فوقش دوتا.اين كه از نظر جسمي زنو ناكار نميكنه فقط باعث تحقيرش ميشه.اينكه زنم منو با زبون تلخش صدها برابر بيشتر از اين تحقير و خوار ميكنه بد نيست اما يه سيلي زدن من اينهمه بد ميشه .عليرغم احترامي كه براي شما كارشناسها قائلم اما احساس ميكنم به خاطر همجنس بودنتان داريد بيطرفي را فدا ميكنيد.من دنبال تاييد و تمجيد شما نيستم اما قبول كنيد اين يكه تازي شماو تماما" قصور را متوجه بنده كردن اصلا" راه و رسم منطقي يه مشاوره درست نيست شما داريد منو از مشاوره گرفتن پشيمون ميكنيد.من كه نيومدم اينجا مورد شماتت قرار بگيرم.من اومدم براي همدلي و راهنمايي.اگه قراره منو بندازيد گوشه رينگ و چپ و راستم كنيد.مارو بخير و شمارو به سلامت .اصلا" نميدونم چرا يه آقا بين شما نيست.آقايون احتمالا" منو بيشتر درك خواهند كرد.فقط يه آقاي ميتونه بفهمه زن بد يعني چي.:104:
همونطور كه دوستان اشاره كردند من تصميم خودمو گرفتم حالا كه زنم بچه را وسيله مبارزه قرار داده و منو از تنها فرزندم دور كرده من هم به لطف همون قانوني كه به ايشون اين فرصت رو داده مقابله به مثل ميكنم تا بفهمه كار بد چه عواقبي ميتونه داشته باشه.كسي كه حرف حساب حاليش نميشه بايد به روش خودش حاليش كني.من بهش پيشنهاد سخاوتمندانه اي كردم.من قصدم اين بود كه هر سه مون با كمترين آسيب از اين ماجرا خارج شويم اما حالا كه قدرت تحليل موضوع به اين سادگي رو نداره من هم به همون روشي كه گفتم عمل خواهم كرد.اميدوارم درست باشه انشاأالله
RE: چکار کنم که صلاح فرزندم باشد؟
[/quote]
اوایل با سیلی و در آخر هم با کتک زدن او را مهار مینمودم.بسیار بی ادب و گستاخ بود میدانست که پاسخ گستاخی سیلی است اما بازهم نابخردانه گستاخی و در بعضی موارد فحاشی هم میکرد.[/quote]
برادر عزیز، اگر همه محاسن عالم در وجود شما جمع شده باشند، داشتن چنین طرز تفکری کافیست که هر زنی را از شما دلزده کند. نمیدونم هیچ وقت مشابه این جمله هارو به همسرتون هم گفته بودید یا نه. ولی اگه گفتید مطمئن باشید که آنچنان غرورش رو خورد و خمیر کرده اید که کاملا از دلش رفتین... برادر من " با کتک مهار کردن" و "پاسخ گستاخی سیلی است" بیشتر در مورد چارپایان کاربرد دارد نه شریک زندگی و مادر فرزند آدم.
RE: چکار کنم که صلاح فرزندم باشد؟
بهر حال تصميم خودم رو گرفتم بچه را به هر طريقي كه امكان پذير باشد پس ميگرم.معتقدم دنيا دار مكافات است حالا كه بد كرده و بين من و بچه ام جدايي انداخته بايد منتظر بازخورد اعمالش باشد.شماها هم كه فقط بلديد آدم رو سرزنش كنيد ميگيد چرا كتكش زدي من كه به اين چراها چندبار پاسخ داده ام گفتم كه بابا جون اون از كتك خوردن بهره برداري ميكرد اصلا" خودش منو تحريك به اين كار ميكرد.چون براي حرفهاش هيچ منطقي نداشت ميخواست به نوعي مورد حمايت ديگر اعضاء فاميل باشد.ميخواست به هر طريقي به ديگران ثابت كند كه من مقصرم و براي اين كار چه چيزي بهتر از مظلوم نمايي و كتك خوردن.منو تحريك ميكرد كه كتكش بزنم بعدشم به همين بهونه قهر كنه بره خونه باباش و اوناهم فرداش راه بيفتن برند دادگاه دنبال مهريه اين قصه تو خونه ما بارها و بارها اتفاق افتاد.اما اين بار براي من بار آخره چون ديگه دوست ندارم با اين ادم حيله گر زير يه سقف زندگي كنم واسه همينم براش نوشتم كه بهتر از همه اينه كه با گفتگو و بصورت توافقي از هم جدا شويم.اين كار به صلاح هر سه ماست.اما اون مصر به دريافت مهريه است و باز هم بدون تفكر از عواقب كارش اصرار به تحميل عقيده اش دارد.اون اصلا" فكر اينو نميكنه كه من هم اگه بخوام مهريه بدم بچه را ازش ميگيرم و نهايتا" بايد راضي به توافق بشه فقط اين وسط باعث ميشه هم من بيشتر ازش متنفر بشم هم باعث آزردگي اين طفل معصوم ميشه و هم مايه آبروريزي و مضحكه كردن خودش و من ميگردد.اون تو تمام مراحل زندگي همين رويه را داشت.براي هيچ كارش استدلال و منطق و يا حتي احساس هم نداشت.تنها چيزي كه ياد گرفته بود مخالفت با حرفهاي من بود.بهر ترتيب از همه ممنونم كه وقت گذاشتند و راهنمايي كردند.بدرود
RE: چکار کنم که صلاح فرزندم باشد؟
sina_f عزیز سلام
یه کم به خودتون مسلط باشین...
اینجا هیچ کسی قصد قضاوت یا سرزنش نداره!!
وقتی شما تاپیک باز کردی یعنی ذره ای امید در وجودته !!!
در حال حاضر به هیچ وجه در شرایط تصمیم گیری نیستید پیشنهاد دارم در کنار آرامش تاپیکتون رو ادامه بدید تا کارشناسان نظر بدهند.
تاپیک شما رو در تاپیک های نیازمند حضور کارشناس گذاشتم.
امیدوارم به نتیجه برسید:72:
RE: چکار کنم که صلاح فرزندم باشد؟
آقای محترم
راستش عنوان تاپیکتان که توجه مرا به خود جلب کرد این است که "چکار کنم که صلاح فرزندم باشد؟"
من خیلی خوشحالم که شما پدری هستید که در قبال فرزندتان احساس مسولیت می کنید. خوب من فکر می کنم بهتر است که در این تاپیک بدون پرداختن به حاشیه ها بیشتر به این موضوع رابطه پدرو فرزندی توجه کنیم. بهترین کاری که می توانید انجام دهید که به صلاح فرزندتان باشد این است که برایش پدری کنید.
اما اگر دوست داشته باشید لطف کنید و برایمان بنویسید که معنای پدری کردن برای شما چیست و چه دغدغه ها و کارها و مسولیت هایی را شامل می شود؟
RE: چکار کنم که صلاح فرزندم باشد؟
سینای عزیز
خواهش میکم آروم باش
مردی مثل شما که این همه فهمیده و مسئولیت پذیر هستید، وقتی اینگونه از زندگیش میبره و دلزده شده، یعنی خیلی سختی کشیده.
یعنی دوست نداشته این روزا رو ببینه اما متاسفانه دیده. یعنی خانواده و زندگیشو دوست داشته اما ناخواسته اینطوری شده.
من رحف شما رو باور میکنم. من دیدم اینگونه زنانی که مظلوم نمایی میکنند. زنانی که خودشون همسرشونو وادار میکردند که کتکشون بزنه و بعد راه دادگاه و پزشکی قانونی رو در پیش میگرفتن. حق دارید. دلتنگ دختر نازنینتون هستید. خیلی سخته که 14 ماهه که ندیدینش.
انشالله به زودی در آغوشش خواهی گرفت.
اما بحث اینه که شما در مورد فرزندتون سوال کردید و صلاح او در این شرایط .
1- از نظر مالی حتماً بهش رسیدگی کنید تا سختی نکشه. اون فقط 6 سالشه و تو این اتفاقات با مادرش رخ داده ، مقصر نبوده.
2- حتماً برای دیدنش برید. نه تحقیر میشید و نه از حرف مردم بترسید. شما یه پدر هستید. حق دارید ببینیدش.
3- واقعا گزینه طلاق از همسرتونو ، در اخر لیست راه حل ها قرار بدید. به خاطر آینده دخترتون که تا اونجا که ممکنه فرزند طلاق نباشه. شما الان خیلی غصه و خشم دارید. عصبانی و دلتنگ هستید ، اما با اینحال نگران دختر دلبندتان هستید، آیا فکر میکنید هیچ راهی برای مصالحه و رفع مشکل با همسرتون نباشه؟
خواهش میکنم به تاپیکتون ادامه بدید. با صبر و امید.
RE: چکار کنم که صلاح فرزندم باشد؟
سلام
داستان زندگيتون به شدت متاثرم كرد.به عنوان يك مادر نمي تونم دوري دخترم رو حتي يك روز تحمل كنم چه برسه به 14 ماه. اينكه چرا از همسرتون ميخواهيد جدا بشويد به خودتان بر مي گردد و كاري به آن ندارم.(هر چند هميشه در يك دعوا دو طرف مقصرند)
يك سوال: ديدن دخترتان
(شما كه اينقدر عاشقش هستيد) ارزش پيمودن 1500 كيلومتر را نداشت؟ قرار نبود كه به پاي همسرتان بيقتيد. شما مي توانستيد دخترتان را ببينيد .به پارك يا جاهاي ديدني شهرشان ببريد.سرگرمش كنيد و برايش توضيح دهيد كه هر اتفاق يكه براي شما بيفتد هنوز عاشقش هستيد و پدرش. به لحاظ اقتصادي تامينش كنيد و تلاشتان اين باشد كه اگر در رابطه با ارتباط زناشوييتان به مشكل برخورديد لااقل وظايف پدري تان را در حد نرمال جامعه انجام دهيد.
از نحوه نوشتن و ادبيات شما مشخص است كه انسان اهل مطالعه اي هستيد .پس بايد در كتاب ها و حتي اينترنت خوانده باشيد كه همين رفتارهاي انتقام جويانه شما در قبال همسرتان زمينه را براي قضاوت كردن و نتيجه گيري كردن كودكتان در قبال احساسات و شخصيت شما فراهم مي كند .
به نظر من بهترين راه حل براي كودك شما فراهم كردن آرامشش باشد.شما كودكتان را ابزاري براي اعمال قدرت و مكافات همسرتان قرار ندهيد.آن چيزي كه الان در موردش حرف زديم يك موجود ظريف با روحيه اي شكننده است كه هر رفتار اشتباه شما يا مادرش مي تواند زندگي آينده اورا تحت تاثير قرار دهد.
از شما خواهش مي كنم ، در خصوص دخترتان مهربانانه تر برخورد كنيد. به او نشان دهيد آدم بزرگ ها هم مي توانند اشتباه كنند( كتك زدن مادرش اشتباه شما بود) ولي فرصت جبران دارند و مي توانند بهتر شوند .دوست بدارند و دوست داشته شوند.
RE: چکار کنم که صلاح فرزندم باشد؟
سلام آقا سینا
نگارش من رو هم بخون
کتک کاری شما که شاید شما هم عامل آن بوده اید . و خودتان هم باید قبول کنید که مقصر بوده اید و کار بسیار بدی کرده اید.
اما...
به این بهانه کودک شش ساله را بردن و بیش از یکسال از همسر دور بودن و حتی مشوش نمودن ذهن کودک شش ساله و ارائه تصویری بد از پدر ، بجای اینکه این حرکت زشت پدر را از ذهنش دور کنیم (این را میگویم چون میدانم با توجه به میزان ارتباط که دختر بچه شش ساله با پدر خود که بسیار عاطفی می باشد بسیار بعید است او به این صورت ناهجار از پدر کینه به دل بگیرد.)تا حدی که حتی او تمایل به صحبت تلفنی با پدری که ماه هاست او را ندیده هم کاری بسیار زشت است.
به هر حال برخلاف عده ای دیگر از دوستان که مقداری با عرق جنسیتی به موضوع نگاه می کنند عرض کنم آتشی که در زندگی شما برافروخته شده شما روشن کرده اید و متاسفانه همسر شما نیز با بی مسئولیتی آنرا روشن نگاه داشته و حتی آنرا شعله ور تر کرده است.
بنابراین
اقداماتی را که شما تصمیم دارید آنرا در آینده انجام دهید هیچ نفعی جز بر افروخته تر کردن این آتش نخواهد داشت .
ببینید.
مرد در زندگی قبل از اینکه یک (طرف یا عضو) باشد مسئول کل آن زندگی است بنابراین شما باید به خودتان بعنوان مسئول در زندگی بنگرید نه بعنوان جزئی از یک مجموعه . شما حق ندارید زندگی خودتان را با انتقام به نابودی بکشانید.
مهمترین اقدام شما اکنون اینست که داوطلب شده و بروید و همسر خود را متقاعد نموده و حتی از آن حادثه معذرت خواهی نموده و او را از دست بعضی که نمیخواهند زندگی شما ادامه داشته باشد نجات دهید.
همین و بس!
بنابراین غرور خود را کنار گذاشته و بزودی دختر عزیز خود را که می دانم چقدر دلتنگ او هستید بزودی ملاقات نمایید.
مطمئناً او نیز دلتنگ شماست پدر عزیز و قدر بی مسئولیت......
موفق باشید