نمایش نسخه قابل چاپ
سلام . امروز اولین روزی هست که من در این سایت عضو شده ام می خوام براتون از مشکلی بگم که مسببش خانواده دختر هست. من و همسرم با هم مشکلی نداریم ولی اختلافی که پدر و مادرم بین ما ( من و همسرم) و خواهرم اینا ( خواهرم و همسرش) می ذارن عامل تمام مشکلات ما هست. من بعضی وقتا واقعاً نمیدونم چیکار کنم نمیدونم از همسرم دفاع کنم یا از خانوادم بیشتر وقتها بحث و جدل ما با گریه من تموم میشه. لطفاً اگه کسی در این زمینه تجربه ای داره یا راه حلی به نظرش می رسه من رو راهنمایی کنه.
سلام سنگ صبور
به تالار خوش اومدی
من فکر میکنم اگه ببیشتر با شوهرت همدردی کنی نتیجه بهتری میگیری
تا حالا با خانوادت صحبت کردی؟
سلام دوست جديد
اول از همه اگر برات مغدوره، بيشتر توضيح بده كه خانواده شما چه جور تفاوتهايي بين شما دو زوج قائل مي شوند؟!
اين تفاوتها تا چه حد بزرگ است؟! آيا در مقابل اين تفاوتها شما بيشتر واكنش نشان مي دهيد يا همسرتان؟!
با سلام و تشکر از دوستان عزیزم الینا و دانه
من شوهرم رو متقاعد می کنم که این طور نبوده و این چیز ها فقط زائده فکر و خیال اون هست ولی تو دلم حق رو به اون می دم راستش شوهر خواهرم پسر داییم هست و مادرم خیلی دوستش داره و نا گفته نماند که شوهر خواهرم بیش از حد خودشو واسه اونا شیرین می کنه اصلاً به کسی فرصت نمی ده مبادا کسی جای اونو تو دل پدر و مادرم بگیره با سیاست و خود شیرینکی خودشو عزیز می کنه مرتب احوال ما رو از مامانم می پرسه ولی الان مدت هاست که خودش مستقیماً از ما احوال پرسی نمی کنه اصلا براش مهم نیست ولی از مادرم می پرسه تا فکر کنه این چه پسر خوبیه به فکر همه هست مادرم هم به من زنگ می زنه که چرا شما برای اونا احترام قائل نیستید چرا ازشون حالی نمی پرسید چرا بهشون خبر ندادید که می خوایید فلان کار کنید یا فلان جا برید همیشه ما باید به اونا خبر بدیم و احترام بذاریم ولی اونا هیچ وقت نباید .....اونا فقط با مادرم اینا هماهنگ می کنن بیشتر وقتا ما از برنامه های مادرم اینا با اونا خبر نداریم .
من با خانوادم صحبت کردم چندین بار بهشون تذکر دادم چندین بار نتونستم تحمل کنم و گریه کردم ولی اونا می گن تو که این جوری نبودی حالا مثل شوهرت حساس شدی این قدر حساس نباش.
ولی تازگی ها چون می دونن ما ناراحت می شیم اگه از چیزی خبر نداشته باشیم مادرم یه جوری با یه بهانه ای سعی می کنه درستش کنه یا اگه بخوان کاری کنن یا جایی برن در آخرین لحظه خبر می دن می گن بعداً گله نکنید که نمی دونستید. یعنی خبر دادنشون فقط به خاطر اینه که ما بعداً گله نکنیم. همین. نه به خاطر اینکه دوست داشته باشن ما هم ......
دیگه واقعاَ نمیدونم چی کار کنم.... لطفاً اگه راه حلی به ذهنتون می رسه بهم بگید.
واقعا مشكل بزرگي يه. به نظر من يك بار به صورت جدي ، تنها با مادرت صحبت كن و مسئله و عواقب كاري كه مي كنند را بهشان توضيح بده و يا اگر بزرگتري مثل پدربزرگ و مادربزرگ هست كه پدر و مادرت ازشون حرف شنوي دارند، بخواه كه در مورد اين مشكل آنها را آگاه و روشن كند.
خود شما هم بهتر است كمتر از آنها توقع كنيدو دائماخودتان را با خانواده خواهرت مقايسه نكنيد چون زماني كه شما مي گوييد خانواده من با آنها فلان كار را كردند ولي با ما نه، اين مقايسه باعث رنجش خاطر شما مي شه. تا جايي كه امكان داره شوهرت را از اين حرف و حديثها دور نگه دار تا او در اين كشمكش ها به مرور زمان خداي ناكرده به خانواده ات بي احترامي نكند و يا دچار تنفر و دوري نشود.
من با مادرم چندین دفعه صحبت کردم . اونم بنده خدا دست خودش نیست میگه من خیلی باید مواظب حرف زدنم باشم که کسی ناراحت نشه و البته ناگفته نماند که سعی هم می کنه ولی خوب رفتاراش یه کم غیر طبیعی هست یعنی کاملاً مشخصه که از ته دل نیست و فقط حالت تعارف داره .ما تو خانوادمون بزرگی نداریم که مادر و پدرم حرفشونو قبول کنن شاید اگه مادر بزرگم زنده بود این مشکل پیش نمیومد . دانه جون من خودم رو با اونا مقایسه نمی کنم خانوادم بیشتر مقایسه می کنن که باعث شده ما هم این جوری بشیم. من کم کم دارم سعی می کنم که خودمو و همسرم رو بی خیال نشون بدم و دیگه کاراشون واسمون مهم نباشه ولی در عین حال احترام می ذاریم و نمیذاریم حرمت ها شکسته بشه. نمی دونم این تصمیم خوبه یا نه و نمی دونم اصلاً عملی هست یا نه. لطفاً نظرتون رو بگین.
مي شه از خواهرت بگي. تا حالا با خواهرت در مورد شوهرش صحبت كردي؟! او دقيقا مي دونه كه داره چه اتفاقي ميفته؟
سلام سنگ صبور عزيز
رفتار آنها با يكديگر و رفت وآمدشان با يكديگر در اختيار خودشان است و شما فقط ارتباط خودتان با آنها را مي توانيد تنظيم كنيد .نبايد خودتان را درگير مسائل آنها كنيد بيشتر در زندگي خودتان تمركز نماييد و هر جور كه صلاح مي دانيد با آنها ارتباط برقرار كنيد بدون توجه به روابط آنها با يكديگر . شما و همسرتان شخصيت متفاوتي با خواهر و همسرتان داريد و هرگز هيچكدامتان نمي توانيد مثل هم رفتار كنيد و دليلي هم ندارد كه مثل آنها رفتار كنيد .
موفق باشيد
ضمن تشکر از شاین و پیگیری دانه عزیز
در جواب دانه باید بگم خواهرم شخصیت بسیار وابسته و حساسی داره و اون یه بار از من پرسید آیا شوهرت با شوهر من مشکلی داره؟ به نظر اونا فقط ما مشکل داریم من نمی گم رفتار ما بدون اشکال هست ولی اونا فکر می کنن خودشون کاملاً بی تقصیر هستند و رفتارشون هیچ مشکلی بوجود نمیاره هر موقع هم که سعی کردم بهش بگم همش حالت تدافعی به خودش می گیره که نشون بده اونا خیلی مظلوم هستند. خلاصه اینکه من به این نتیجه رسیدم که هر چی بیشتر مسئله رو با اونا در میون بذارم خودم بیشتر کوچیک شدم و هیچ نتیجه ای هم جز بوجود اومدن کدورت بین ما تا حالا نداشته. خواهرم هیچوقت از هیچی راضی نیست همیشه خانوادم سعی کردن بهترین چیزها رو براش فراهم کنن تا راضی باشه ولی اون هیچ وقت از هیچی احساس رضایت نمی کنه.
يكي از مسائلي كه باعث شده اين مشكل پررنگ بشه، بدليل پيگيري هاي شما و توجه شماست. به نظر من اگر شما بي اهميت باشيد و سرتون به كارخ ودتون گرم باشه،ديگر دليلي وجود نداره كه شوهر خواهرت قصد رقابت بكنه و بخواهد كه از شوهر شما پيشي بگيرد. مراقب باش خودت نيز در اين گونه موارد با شوهرت به اختلاف نيفتي. بگذار زمان بگذرد. خواهر خوبم،زمان نشان داده كه هيچ وقت چنين مسائلي پايدار نخواهد بود، محبت ها همگي بايد عميق باشند نه از سر زبون. دست آدم چرب زبان و زبان باز خيلي زود در مواقع مشكلات رو مي شود. محبت واقعي است كه پايدار است. اين حرفهايي كه مي گويم شعار نيست. دقيقا در زندگي خودم مورد مشابهي پيش آمد كه ديگران بالاخره توانستند فريبكاري و محبتهاي دروغين ديگري را بفهمند. شما صبر و تحمل كنيد و نگذاريد ديگران بفهمند كه شما به چنين مسئله اي حساس هستيد. به قول معروف آدم نبايد به ديگران آتو بده تا دم به ساعت توسط همين،آدمو اذيت كنند.
موفق باشي عزيزم.
سلام سنگ صبور عزیز
به نظر منم بهتره زیاد خودتو حساس نشون ندی، اما همیشه هوای همسرتون رو داشته باشین، اگه مادرتون این طوری برخورد می کنه بهترین کار اینه که وقتی خونه مادرتون هستین، به همسرتون بیش از پیش بها بدین، منتظر نباشین که دیگران بخوان توجه نشون بدن، این کار شما باعث می شه که هم همسرتون دلخور نشه و هم اینکه مادرتون توی رفتارش با ایشون تجدید نظر کنه.
مثلا سر سفره براش غذا رو بکشید، یه لیوان آب کنار بشقابش بذارین، ازش بپرسید میوه می خوری؟ چای می خوری؟ طوری رفتار کنید که خونوادتون بدونن همسرتون براتون خیلی مهمه.
مادرتون باید این قضیه رو بدونن که بی توجهی کردن به همسرتون، بی توجهی کردن به وجود شماست و برعکس