رفتار دو گانه همسرم،گاه بسيار مسئوليت پذير گاه به شدت بي مسئوليت و سلب اعتماد من...
سلام دوستان خوب همدرد...
خيلي وقت بود كه تاپيك نميزدم،احساس ميكردم مشكلاتمو ميتونم خودم يا با استفاده از تجربه هايي كه از پستهاي ديگران در تاپيكهاي ديگه ميبينم حل كنم...
اما...4 روزه كه اتفاقهايي افتاده كه كلا فكرمو تعطيل كرده...نياز به مشورت و راهنمايي دارم.
فكر ميكنم اكثر اعضاي قديمي با مشكلات سابق من آشنايي دارن(در صورت تمايل ميتونيد تاپيكهاي قديمي منو كه مربوط به حدود يك سال پيشه بخونيد).در اين مدت تلاش در پذيرش همسرم،كاهش حمايتهاي افراطي من ، بالا بردن آگاهي وشناختم از خودم وهمسرم داشتم.نتايجي هم گرفتم،برخي از صفات نامطلوب همسرم ديگه اصلا به چشمم نمياد،خودمو نيازمند توجه يا محبت افراطيش نميبينم،بسيار مستقل وواقع بين تر شدم،همسرم به آرامي در حال تغيير بود،روابطمون خيلي بهتر شده بود،و ...
در چند ماه گذشته همسرم شغل بهتري پيدا كرد،مغازه اي كه روزي فقط به واسطه تلاش من پابر جا مونده بود حالامورد توجه همسرم هم بود،وسعت پيدا كرد به حدي كه الان 3 فروشنده ي فعال درش كار ميكنن وحقوق ميگيرن،با كمكي كه از خانواده ام گرفتم خونه خريديم وهمسرم هم پذيرفت كه اقساط بانك مسكن رو بده و...
خلاصه زندگي با فراز وفرود در حال گذربود ومن به شدت به آينده اميدوار بودم.
در اين برهه گاه همسرم حقوق نداشت يا خيلي كم(مثلا فقط 200 هزار!)،اما من ياد گرفتم كهچطور اوضاع رو با هم مديريت كنيم،خريدخيلي چيزها روبه تعويق مي انداختيم،سعي ميكرديم درست وبه جا برنامه ريزي كنيم،وتقريبا همه چي خوب پيش ميرفت تا اين كه...همسرم دو ماه حقوق به خونه نياورد(جايي كه كار ميكنه تازه باز شده،حالت خصوصي داره،يكي از دوستان صميمي من خريدش،منم ميدونستم كه به واسطه ي تازه بودنش هنوزبه مرحله ي بازدهي نرسيده) وقتي به ماه سوم رسيد و هنوز حقوقي به خونه نياورد(مجموعاين سه ماه مبلغ قابل توجهي ميشه) با دوستم تماس گرفتم و فهميدم كه حقوق هر سه ماه رو به كارمنداش يه جا داد،در اين سه ماه مجموعه اي ازاقساط مختلف روي هم تلنبار شده بود،و ما منتظر اين مبلغ بوديم،اما همسرم بهم نگفته بود كه حقوقشو گرفته،وقتي با آرامش ازش توضيح خواستم(البته متوجه رفتاري عجيبش در چند روزقبلش شده بودم،اين كه منو به زور به شهرستان فرستاد تا مثلا به پدرومادرم سر بزنم،و مرتب با اس ام اس يا در حرف ازم ميپرسيد كه حمايتم ميكني،بهم ريخته بود،اما نميتونستم به هيچ طريقي قفل دلشو باز كنم) گفت كه در شغل قبليش مبالغي رشوه گرفته:302:(واي كه چقدر من از اين قسمتش ناراحتم:302::302:) و چون نتونسته كارشونو راه بندازه اونهارو پس داده وتازه هنوزم مبلغي ازش مونده واحتمالا بايد تا دو ماه ديگه حقوقشو بده...
حالا اين كه من چقدر بانفس رشوه گرفتن مشكل دارم بماند...
اين كه اصلا نميدونم اون پولي كه رشوه گرفته كجاي زندگيمون رفته بماند(خودشم اقرار ميكنه كه عملاهيچيشو خرج زندگي نكرده،اگر چه مبلغ قابل توجهيه و ميگه خرد خرد تو جيبم بود و خرج شد...)
اين كه چطور سه ماه اين موضوعو عقب انداخت ونگفت،و غير مسئولانه و با برنامه هاي تفريحي (مثل سفر چند روزه به يكي از كشورهاي همسايه) مبلغي در حدود همون مقدار كه بايد پس بده رو بي جهت خرج كرد بماند...
اين كه احساس كردم بازي خوردم بماند...
چيزيكه بيشتر از همه ناراحتم ميكنه احساس بي اعتمادي ونا امني كه يك باره منو در بر گرفته،احساس اين كه تمام تلاشهام بي ثمر بود،من موندم وكوهي از مشكلات،خواسته هاي بر آورده نشده،گذشتهاي ريزودرشت و همسري كه هنوزدروغ ميگه وحتي كارهاي بدتري هم ميكنه...
ديشب شب بدي داشتيم ،بعد از حدود يك سال دوباره به شدت دعوامون شد،همسرم از خونه زد بيرون، و من موندمو و ذهني پر از سوال؟
سوال اين كه چرا زودتر نگفت،چرا تن به رشوه گرفتن داد؟چرا از خرجهاي بيهوده اش نزد؟چرا دروغ گفت؟چرا؟چرا؟
متاسفانه مادر همسرمم در جريان اين مشكلات قرار گرفته،البته ايشون توشكه!من در تهران اقوام نزديكي ندارم،خيلي بهم دلداري داد،و خيلي متعحب كه شما كه همه چيتون خوب بود پس چي شد يهو؟بهم گفت چندروزي بيا خونه ي ما تاآروم شي...
خلاصه حالم خيلي بده!نميتونم بهش نگاه كنم،تمام اعتمادم فروريخته،اصولم زير پا گذاشته شده(شايد اصول و خط قرمزهاي زندگي من بيش از انگشتهاي دستم نباشه)،احساس خستگي ميكنم،خستگي تلاشهاي اين يك سال تو تنم موند،احساس ميكنم نميتونم ببخشمش،....
بايد چي كار كنم؟نظر شما چيه؟
(ببخشيد كه طولاني نوشتم،و سعي كردم واقع بينانه و بدون دخالت احساس بنويسم تا بتونم راهكار بگيرم)
RE: رفتار دو گانه همسرم،گاه بسيار مسئوليت پذير گاه به شدت بي مسئوليت و صلب اعتماد من...
سلام دوست خوبم....من زیاد مشاوره دادن بلد نیستم پس چیزی نمیگم که یه وقت حرف اشتباهی نزنم...ولی خواستم اینو بگم که این یه سال شما به خاطر خدا و حفظ خونونده ت تلاش کردی که هدر نرفته که هیچ, حتما جواب خوبی هاتو می گیری....من برات دعا می کنم..ایشالا مشکلاتت حل میشه....فراموش نکن که که اینجا دوستای زیادی داری ...از دوستان صاحب نظر خواهش می کنم کمکت کنن...:72:
RE: رفتار دو گانه همسرم،گاه بسيار مسئوليت پذير گاه به شدت بي مسئوليت و صلب اعتماد من...
سلام
البته شما خودتون در مدیریت روابط استاد هستید و من فقط نظراتم رو براتون مینویسم.
متاسفانه این قضیه رشوه توی جامعه خیلی رایج شده و خیلی از افراد این کار رو میکنن
من توجیهی برای کار همسر شما و اینکه بگم مثلا به خاطر فشار زندگی خوب مجبور شده این کارو بکنه و ... ندارم چون خودم هم با این قضیه خیلی مشکل دارم و میتونم درک کنم سخت هست کسی با طرز تفکر مشابه الان شوهرش اقرار به گرفتن رشوه کرده.
ولی از زاویه خوبش هم نگاه کن خدا رو شکر اون کارو شوهرتون نتونسته انجام بده و اون پول اگه وارد زندگی شما شده داره دوباره از زندگیتون بیرون میره
البته اگه توضیح بدید که عکس العمل همسرتون نسبت به اعتراض شما به رشوه گرفتن چی بوده خیلی بهتره!
اگه واقعا از این کار پشیمان باشه و توبه کرده باشه قضیه خیلی فرق میکنه.
چون گاهی آدما به اصطلاح عام جو گیر میشن و کاری میکنن هرچند قلبا اعتقادی بهش ندارن
همینکه عکس العمل قاطع شما رو همسرتون دیده احتمالا به خودش اومده باشه
RE: رفتار دو گانه همسرم،گاه بسيار مسئوليت پذير گاه به شدت بي مسئوليت و صلب اعتماد من...
دوستاي خوبم...مرسي از جوابهاتون...
خودش ميگه پشيمونم،و ميتونستم هيچ وقتم پس ندم(از نظر موقعيت اجتماعي راست ميگه اون افراد عملا كاري از دستشون برنمياد)،و اين پول رشوه براي خودم نبوده ، وانقدرعجز و التماس كردن خواستم كمك كنم،و ميتونستم بهت دروغ بگم،يا هيچ وقت نگم اما ديگه ميخاستم رشته اين كلاف سر در گم همين جا وبراي هميشه قطع شه...
دوستان يه مختصري از شغل همسرم بگم،ايشون در يك آموزشگاه كار ميكنه گواهي صادره از اين آموزشگاه كه بسيار هم معتبره منوط به امضاي دو نفر هست 1.همسر من كه آزمون بخش عملي رو ميگيره. 2.يك مقام ارشد ديگه كه آزمون تئوري رو برگزار ميكنه.معمولا افراد كم سوادي كه در اين كار مهارت دارن ونياز به اين گواهيهم به شدت دارن(چون مربوط به شغلشون ميشه) آزمون عملي رو چون سالها كارشونه قبول ميشن(مطمئنم كه همسرم هيچ وقت كسيو به ناحق قبول نميكنه) اما توي آزمون تئوري حتي براي ساليان سال ميمونن وقبول نميشن ونميتونن گواهي بگيرن، و در نتيجه نميتونن از مزاياي دولتي استفاده كنن يا در صورت فعاليت جريمه ميشن.يه جورايي شغلشون وآينده شون در ازاي اين گواهيه،خيلي پيش مياد كه در اين حالت به سراغ اون مقام ارشد ميرن وباپول يا جلب دلسوزي يا هر چيز ديگه اي(البته اگه مهارت عمليشون اثبات بشه) سعي ميكنن تا قبولشون كنه،و چون اين آزمون تئوري بيشتر حالت فرماليته داره، وبارها وبارها هم نامه از وزارت خونه يا ادارات بالا دست مياد كه فلاني رو قبول كنيد و از اين قبيل موفق ميشن،در اين گير ودار خيليها هم ميان وبه همسر من رو ميزنن كه چون اون مقام ارشد ديگه دوستته وشما هم كه توانايي ما رو ديدي كمك كن نظر مساعدشو جلب كنيم(خودم بارها شاهد اين موضوع بودم)، واين جوري شده كه همسرم مبالغي گرفته ولي اون نفر دوم ديگه كه جديد اومده بود قبول نكرده(كه البته ايشون كار درست رو كرده) واز همسرم اصرار كه نميشه از اون افراد اصرار پشت هم كه حالا سعيتو بكن(البته در اون برهه ما به شدت مشكلات خانوادگي هم داشتيم) ونتيجه اين كه موضوع تا حالا ادامه پيدا كرده وهمسرم هم كه ديده نميشه تصميم گرفته پولشونو پس بده(كلا 4 نفر هستن).
توضيحي كه دادم سعي در بيگناه نشون دادن يا درست بودن كار همسرم نيست،فقط خواستم شرايط پيش اومده رو شفاف كنم تا دوستان بهتر بتونن راهنمايي كنن.
با اين احوالات به نظر من كار همسرم به شدت غلط بوده،در اثر اين كار غلط تبعات مالي به زندگيمون وارد ميشه كه ايشون نميدونه چه جوري حلشون كنه،ترس از تكرار اين كار توسط همسرم در من ريشه دونده،ترس از مسائل مالي كه با يك سال خون جگر خوردن تازه سر وسامان گرفته بود،ترس از انجام كارهاي ناشايست ديگه به وسيله همسرم...
خلاصه ذهنم حسابي درگيره،اگه پس فردا كار بدتر ي كرد وچون بخشش منوبه اين راحتي جلب كرده باز انتظار بخشش وناراحت نشدن داشت چي؟(كمااين كه خودشم گفت كه اگه همراه خوبي بودي دم نميزدي!) ،خدا شاهده اگه زودتر ميگفت ومنو توي عمل انجام شده نميزاشت شايد پذيرشش يرام راحت تر بود،اگر به جاي سفر به تركيه بهم ميگفت اين پولو بايد بدم به جاي اين موضوع راحت تر هضمش ميكردم،و صد البته بيشترين ناراحتي من اينه كه چرا اصلا اين كاروكرد؟؟؟؟:302:
RE: رفتار دو گانه همسرم،گاه بسيار مسئوليت پذير گاه به شدت بي مسئوليت و صلب اعتماد من...
سلام دوست خوب من!
میتونم درکت کنم. اعتماد شکسته! ذهن پر از سوال! و همهمه ای که تو سرت برپاست! سخته! اینو میدونم عزیزم!
ولی چکار میتونیم بکنیم؟ زندگی کردن اساساً کار آسانی نیست! هر روز یک داستان تازه! هر روز یه زورآزمایی جدید! هر روز یه آزمایش دیگه!
این طوری به قضیه نگاه کن! اونوقت از یک کابوس برات تبدیل میشه به یه مسئله که باید براش راه حل بیابی.
ذهنت شدیدا نیاز به آرامش داره. بذار این موضوع برای مدتی مسکوت باقی بمونه. زمان بخر تا بتونی خودت رو جمع و جور کنی. به همسرت هم بگو که نیاز به زمان بیشتری داری برای هضم این مسئله و بگو مطمئن نیست که میتونی باهاش کنار بیای یانه.
هر وقت که مناسب دیدی با بیان جرأتمندانه ایشون رو از احساست، و اعتمادی که شکست باخبر کن، بگو بخاطر عبور از خط قرمز های زندگیتون چقدر بهت سخت گذشته.
خب من چیزی در مورد همسرت نمیدونم، ولی از صحبت هات این طور برداشت میشه که ایشون واقعا تبعات اشتباهاتی که مرتکب شده اند رو نچشیده اند، چطوری بگم هزینه زیادی برای اشتباهاتشون نمیپردازند نمیدونم شاید اشتباه میکنم اما اگر این طوریه بذار این بار براش گرون تموم بشه!
از خط قرمز شما گذشته اند، خب پس نیازی نمیبینم که در حل این مشکل همراهیشون کنید، اما این اصلا به معنای جنگ و دعوا نیست، میشه این عدم همراهی در صلح و صفا انجام بشه. یعنی بعد از اینکه ذهنتون آروم شد و با این قضیه کنار آمدید، مثل سابق همراه صمیمی ایشون باشید اما نه در جبران خطایی که مرتکب شده اند. آنچه از در امد ایشون که صرف مخارج خونه میشده، کماکان باید صرف مخارج خونه بشه.
به هر حال فکر میکنم بد نباشه اگر تبعات این اشتباهشون رو از خاطر نبرند.
RE: رفتار دو گانه همسرم،گاه بسيار مسئوليت پذير گاه به شدت بي مسئوليت و صلب اعتماد من...
خوب خدا رو شکر در مورد موضوعی نبوده که حق کس دیگه ضایع بشه یا اینکه کسی که مهارتی نداره به اشتباه بهش مدرک داده بشه فقط چیزی که هست اگه برای اون افراد بیسواد این کار رو میخواسته بکنه (بر اساس اعتماد به مهارت) پول گرفتن کار بدی بوده.
به نظر من همین که با صداقت رفتار کرده و همه حقیقت رو گفته خودش ارزشمنده در ضمن اینکه قطعا خود همسر شما پشیمان شده و این کارو دیگه تکرار نمیکنه چون دیده آخرش چی میشه.خوب بعضی وقتا آدم تا چیزی رو تجربه نکنه نمیتونه به اشکالاتش پی ببره.
البته در نظر داشته باش که بعضی وقتا آدم مقابل جوری حرف میزنه که فرد اغفال میشه مثبل میگه این رو به عنوان هدیه بگیر یا مثلا این شیرینی هست و... اون آدمی هم که رشوه میگیره واقعا فکر میکنه این رشوه نیست.
به هرحال انسان جایز الخطاست مهم اینه که به اشتباه پی ببره جبران کنه و تکرار نکنه شما هم این رو به بقیه بزرگواریهات اضافه کن شاید یک روز هم شما اشتباه کنی اون موقع همسرت هم به تبعیت از شما میبخشدتون.
RE: رفتار دو گانه همسرم،گاه بسيار مسئوليت پذير گاه به شدت بي مسئوليت و سلب اعتماد من...
سلام خانم،
از همسرتون حمایت کنید و سعی کنید در مدیریت اوضاع مالی به ایشون کمک کنید
می توانید در چند قسمت پول رو پس بدهید
ارامش خودتون رو دوباره بدست بیاورید و به هیچ وجه به گذشته بر نگردید و سوالی نکنید، حتی از خودتون!
تصور کنید شخصی با این مشکل نزد شما اومده و تقاضای کمک می کنه، کمکشکنید
از سرزنش به شدت پرهیز کنید
فعلا از گفتگوهای پر تعارض پرهیز کنید
از تکرار کلماتی مانند رشوه و نظایر ان که در بالا بکار بردید به شدت پرهیز کنید
از جملاتی که با چرا شروع می شه پرهیز کنید و از خودتون سوال نکنید چرا که انرژی شما رو تخلیه کرده و اجازه ادامه زندگی رو از شما خواهد گرفت
پیشنهاد می کنم ارامش رو به خونه بر گردونید و برای مدیریت شرایط جدید گفتگو کنید
مراقبه بخشش انجام دهید
تمرینات تنفسی در هنگام عصبانیت به شما توصیه می کنم
سوالی بود بپرسید
RE: رفتار دو گانه همسرم،گاه بسيار مسئوليت پذير گاه به شدت بي مسئوليت و سلب اعتماد من...
اقاي sci خيلي ممنون كه بهم جواب داديد،
همسرم خودش وبدون مشورت با من حقوق سه ماهشو يك جا داده!و عملا جايي براي خرد خرد دادنش نميمونه(و اينم دقيقا يكي از دلايل اصلي اعتراض من بود كه گفتم ميزاشتي كم كم ميداديم).خلاصه رسما منو تو عمل انجام شده گذاشته...
تنها ترس من اينه كه آيا با برخورد مسالمت آميز من و همراهيش آيا عملا بهش نشون نميدم كه كارش چندان هم اشتباه نبوده و بعدا دوباره به خاطر برخورد راحت من سراغ اين كارا نميره؟
حقيقت اين كه من در يك سال گذشته خييييييلي باهاش راه اومدم واصلا انتظار اين چنين كاريو نداشتم،همه چي خيلي خوب داشت پيش ميرفت، كه يه دفعه:302:
دومين سوال اين كه اگه ميشه كمي در مورد مراقبه بخشش برام توضيح بدين...
و سومين سوال اين كه همسرم كلا آدميه كه زياد دروغ ميگه وبه شدت پشت گوش اندازه(حتي مادرشم اينو ميگه ومربوط به بعد از ازدواج بامن نيست) دروغهاي بسيار ريزي كه اصلا اگه راستشم بگه مشكلي پيش نمياد،مثلا حواله اي رو قراره واريز كنه،تمام پولو ميگيره وشب مياد ميگه ريختم،بعد ميفهمم كه يه هفته بعدش ريخته !من اين جور مواقع واكنشي نشون نميدم،يعني نه عصبانيت ونه توبيخ!منطقي ميگم اگه راستشم ميگفتي چيزي نميشد،خودشم ميگه عادت كردم به گفتن اين دروغها،حالا كه فكر ميكنم موضوع اون مبلغ هم سر نخش با دروغ شروع شد،به خاطر همين نسبت به راستگويي ودروغگويشم حساس شدم تقريبا هيچ حرفيشو ديگه باور نميكنم:302: در اين موردهم ميشه راهنماييم كنيد؟
ممنونم...
RE: رفتار دو گانه همسرم،گاه بسيار مسئوليت پذير گاه به شدت بي مسئوليت و سلب اعتماد من...
سلام یک زن امیدوارم عزیزم
امیدوارم مشکلات قبلیت حل شده باشند ..
می خوام فقط یک نکته رو یاداوری کنم که خودت بهتر از همه ما این نکات رو بلدی و فقط به خاطر درگیری ذهنی احساس می کنم فراموش کردی !
عزیزم همین کلمه [size=large]< غلط > اثرات مخربی داره اینکه می گی کار همسرت غلط بوده و اینکه می گی کاش چیزی نمی دونستی و اینکه می گی اعتمادت کم شده .....همه اینها از ذهنت داره نشات میگره ..
بهتره که این انرژی منفی رو از ذهنت دور کنی و کنار همسرت باشی و توی این بحران هم بهش کمک کنی ..
می دونم که باهاش مشکلات زیادی رو سر کردی اما خوب نمیشه که ادمها را بی عیب دونست ..
اینکه همسرت دروغگو هست رو نمیتونی همین الان تغییر بدی چون از قبل از آشنایی شما این مشکل رو داشته و ریشه در ذات دارد و ارداه محکم و قوی می خواد تا ترکش کند که فعلا این اراده باید در جای دیگری نقش ببندد ..
منظورم اینه که باید پله پله شروع کنی تا بتونی دروغگویی رو مهار کنی یعنی انقدر رابطه رو صمیمی کنی تا کم کم این دروغگویی از بین بره و وقتی هم حقیقت رو گفت واکنش بد نشو نده و بابت کارش تحقیرش نکن تا کم کم پیشت احساس راحتی کنه و کم کم شروع کنه به گشت راه درست !
وقتی شما رو دوش آ دوش خودش ببینه سعی می کنه خودش هم کنار شما بایسته !
اگر ایشان ترکیه رفتند یا کار اشتباه قبلیش را از شما مخفی کردند و حتی در زمان پرداخت هم از شما مخفی نگاه داشتند احساس می کنم به خاطر ترسی بوده که در وجودش از شما داشته این یعنی شما همسر بهتری باش !
الان هم که متوجه موضوع شدید بهتر است دست از انتقاد ایشان بردارید تمام سوالهای منفی ذهنی خودت را کور کنی و فقط با او به نرمی سخن بگو به دور از هر گونه توبیخ !
یک زن امیدوار عزیز این را فراموش نکن که ایشان در حال درست کردن قضیه بودن که شما متوجه شدید و قصدش این بوده که بدون اینکه شما را ناراحت کند این قضیه را به اتمام برسانند و تمام سعی اش این است که برای رفاه و شادی شما تلاش کند حالا چه اشتباه و چه درست باید نیت خیر ایشان هم دیده شود !
پس تا جایی که می توانی کنار همسرت باش نه در مقابلش ..به جای اینکه عیبهای او را ببینی سعی کن با با نرم گویی نکات مثبت ایشان را پرورش بدهی !
مادرشوهر من همیشه یه حرف جالب می زنه می گه مرد یه بار به دست مادرش تربیت میشه و یه بار هم به دست همسرش همیشه میگه ببینم کدوم یکی از عروسام توی تربیت پسرام موفق تر عمل می کنه :311:
پس می تونی همسرت رو خوب درک کنی و به ایشان بفهمانی که دوستی بالاتر از دوستی شما نیست و تا زمانی که باهم رفیق خوب باشید هزاران برابر برکت ان را در زندگی مشاهده می کنید . [/size]
RE: رفتار دو گانه همسرم،گاه بسيار مسئوليت پذير گاه به شدت بي مسئوليت و سلب اعتماد من...
چشمك عزيزم...
ممنون از پاسخ خوبت،حقيقت اين كه اينروزها اين قدر خالي از انرژي وانگيزه ام كه كلمات مثل حباب از سطح ذهنم رد ميشه وبه عمق نميرسه،راستش من خيلي دوشادوشش حركت كردم،اينونه از جانب خودم بلكه به اقرار خودش و حتي مادر يا خواهرش ميگم،فكرميكني من در قبال اونهمه پشت گوش اندازي ودروغهاي ريز و درشتش هرگز توبيخش كردم؟خدا شاهده هميشه با زبان خوش گفتم عزيزم،عشقم اگه دروغ نميگفتي وراستشو ميگفتي بهتر بود،و اونم هميشه شرمسار ميگه از اين به بعد،و اين از اين به بعد هرگز نمياد!يادمه اوايل ازدواج اگر دروغ ميگفت و من ميفهميدم انكار ميكرد خيلي روي اين موضوع با مشاورا كار كردم،حالا تازه به جايي رسيديم كه دروغ ميگه ويه هفته بعد مياد راستشو ميگه،از نظر مشاور اينم قدم بزرگيه...
من نميگم كاش به من نميگفت،كاش خبردار نبودم ،بلكه ميگم بعد از اين همه تلاش من حداقل ميومد وبا من مشورت ميكرد،ايا اين درسته كه بعد از اون هم دست وپنجه نرم كردن با مسائل مالي،با دستاي خودمون با اين زندگي شكننده بازم فشار بياريم؟چرا يك جا داد؟چرا حالا؟حالايي كه با ماهي دستكم 2 ميليون قسط دست به گريبانيم؟چرا زودتر نگفت؟
اگر چه اقاي sciبهم گفتن با اين چراها خودتو اذيت نكن،و دارم تلاشمم ميكنم،و تقريبا ازديروز عصر توي خونه همه چيز عادي شده،اما حقيقت اينه كه انتظارداشتم بعد از يك سال تلاش اگر حداقل مشكلات قبليمون حل نميشه با مسئله جديدي هم روبه رو نشم،در واقع من تمام توان روحي،جسمي،ذهني ،مادي ام رو گذاشته بودم روي حل چيزهايي كه ميدونستم مساله سازه وهمسرم يك باره منو به شدت سورپرايز كرد!
درحقيقت من از جون ودلم براي اين زندگي مايه ميزارم و اين طور ميشه كه بيشتر براش حسرت ميخورم،بيشتر نگرانشم،اما همسرم انگار خيلي خيالش راحته....خيلي....
RE: رفتار دو گانه همسرم،گاه بسيار مسئوليت پذير گاه به شدت بي مسئوليت و سلب اعتماد من...
یک زن امیدوار عزیز سلام
ایجاد پست در تاپیک شما خیلی مشکله چون خود شما فرد بسیار فهمیده و عاقلی هستی!!
نظرات همه دوستان و کارشناسان هم عالی بوده!!
من فقط پست زدم که بگم کاملا درکت میکنم میفهمم که در این بحران ها چه احساسات بدی میاد سراغ آدم....
به هر حال یک بحرانه که با خصوصیات شما ادارش و مدیریتش میکنید.
سعی کنید بجای ساختن چرا!!کمی به روحیه خودتون توجه کنید و تا میتونید درد دل کنید...
شما نیاز به آرامش دارید بعد کسب آرامش و تعادل احساسی دوباره همون زن امیدواره همیشه میشید:310:
ضمنا به شوهر شما بابت داشتن یک همسر محکم و نمونه تبریک میگم:72:
تلاش شما برای حفظ زندگی قابل تحسینه:72:
مراقب خودت باش و موفق باشی دوست من:46:
RE: رفتار دو گانه همسرم،گاه بسيار مسئوليت پذير گاه به شدت بي مسئوليت و سلب اعتماد من...
سلام
یک زن امیدوار عزیزم
من قبل از هرچیز می خواهم که آرامشت رو حفظ کنی . با توقف فکر ، پرهیز از بغرنج بینی ، دوری از بحران نگری . حفظ خونسردی .
تنها در آرامش هست که میشه واکنش درست و رفتار متعادل داشت، پس در موقعیتهای ناراحت کننده آن هم در هر سطحی که باشد ، گام اول بازگرداندن آرامش و تقویت و توسعه آن و تأخیر در واکنش هست .
و اما نکات مهم وضعیت شما :
الف - اصلاح نگرش :
1) شما نیازه نگرشت را نسبت به اشتباهاتی که در زندگی پیش میا را اصلاح کنی و با آن ها به صورت کمالگرایانه برخورد نکنی ، چه اشتباهات خودت ، چه همسرت . در تغییر نگرش در این زمینه نیازه به گونه ای کار کنی که به پذیرش اینکه پیش آمدن اشتباه در زندگی و رفتار هرکسی جرء ممکنات هست ، و مهم درست برخورد کردن با اشتباه و نماندن در آن و عدم تداوم آن هست که این هم در وقت پیش آمدن اشتباه قابل تأمل و بررسی و راهکار یابی هست
2 ) نیاز هست نگرشت را در مورد رفتارهای درست و تلاشی که در جهت حفظ زندگی بر محور سلامت و صحت داری از نتیجه گرایی ، توقع بازخورد قدرشناسانه عملی و زبانی داشتن و همیشه در خط صاف روبه صعود پیش رفتن ، تغییر دهی به سوی >>> تکلیف گرایی ، بی چشمداشت عمل کردن و تنها خود را مسئول رفتار خود دانستن و پذیرش منحنی های احتمالی در مسیر زندگی و مهم دانستن روبه صعو بودن این محنی ( یعنی افت و خیز را پیشاپیش احتمال دهی و بپذیری )
3 ) نیاز هست نگرشت را در مورد انتظار تغییر عادات ریشه ای در همسرت در مقابل تغییرات خودت ، بیشتر روی منفی هایش زوم کردن تغییر دهی به سوی >>>پذیرش همانطور که هست و مهم دانستن آموختن روش های رفتاری درست در اینگونه شرایط و در مقابل اینگونه عادات ، زوم کردن روی ویژگیهای مثبت بخصوص پیدا کردن یک نقطه قوت در رفتارش وقتی اشتباهی کرده و برجسته کردن آن در جهت تقویت عزت نفسش:
مثلاً در اینجااشتباه اصلی و اساسی همسرت ، رشوه ای بوده که دریافت کرده و کار درست وی اصلاح آن بوده ، روش درست مواجهه شما می بایست چگونه می بوده و باشد ؟ >>> پذیرش او با اشتباهش و برجسته کردن کاری که در جهت اصلاح کرده و اینکه خوشحالی که متوجه اشتباهش شده و خوشحالتر که اقدام به جبران کرده و اینگونه کاهش فشار روحی او و بعد از آن دعوتش به سمت اینکه با هم تبعات این اشتباه را بررسی و لیست کنید و فشارها و عوارض ناهنجارش را در بیارید و تبعاتی که بناچار گریبانتان را گرفته و اینکه اگر این اشتباه نبود وضعیت چگونه بود ( یعنی عکس آنچه لیست کردید ) و برجسته سازی اهیمت مراقبت و پیشگیری از اشتباهات و اینکه مشورت و به موقع در جریان امورات هم در زندگی مشترک بودن می تواند بسیار در پیشگیری موثر باشد و اینگونه دعوت به سوی پرهیز از پنهانکاری و دروغ ، بطور غیر مستقیم .
ب - با این اتفاق چگونه به طور صحیح مواجه شوی :
و اکنون اتفاقی که افتاده و اشتباهی که پیش آمده ، چه باید کرد ؟
1 ) همانطور که گفتم مهمترین کار حفظ و تقویت آرامش هست .
2 ) پذیرش آنچه پیش آمده و در پی هرچه بهتر عمل کردن
3 ) ابراز تأسف از این پیش آمد ، اما ابراز خوشحالی از اینکه به اشتباهش پی برده و تحسین و تشویق اقدامش در جهت جبران هرچند عوارضی مثل مشکلات مالی آفریده شده ، و یادآوری خط قرمزهای زندگی و اینکه عبور از آنهاتنها به خود فرد آسیب نمیزنه و آسیب را متوجه خانواده می کنه و این حق نیست و ظلم هست و برای پرهیز از این ظلم حفظ خطوط قرمز لازم هست ( در این یادآوری خطوط قرمز ذکر پرهیز از پنهانکاری و دروغ را به عنوان شاه کلید اشتباهات متعدد و مختلف را برجسته سازید )
4 ) ابراز ناراحتی از عملکرد همسر بعد از بازگشت آرامش و در شرایطی بسیار عاطفی و دعوت وی به رفتن نزد مشاور برای رفع پاره ای عادات هردو که زمینه ساز این مشکلات هست ، و اینجا نیاز هست عاداتی از خودتان را نیز بیان کنید که لزوم نیاز به مشاوره تا هردو عادات اشتباهی که مسئله آفرین در زندگی مشترک هست را بتوانید ترک کنید را تأکید کرده و قاطعانه برنامه عملی آنرا در دست گرفته و به جبران این اشتباه انتظار همراهی کردن در این زمینه را مطرح کرده و کوتاه نیایید . بگید اینم جبران تبعاتی هست که با این اشتباه برای من و زندگیمون آفریدی ، بصورتی عاطفی بیان کن چه تاوانی بهتر از این !!، من می خواهم کاری را انجام دهیم که دیگه زمینه اینجور مشکلات را از بین ببریم اونم با هم و دست در دست هم و همراه هم .
برخورد و سیگنالهای عاطفی شما در این موقعیت بسیار مهم هست . عاطفه ورزی در عین قاطعیت .
ج - عادات همسر شما :
اغلب عادات رفتاری اینگونه ماها ، ریشه در ضعف عزت نفس دارد ، کلاً بنده اعتقاد راسخ دارم که ریشه بسیاری از رفتارهای ناپسند، ضعف عزت نفس هست و برعکس آن نیز صادق هست یعنی ریشه بسیاری عادات پسندیده عزت نفس قوی هست . و این نکته قابل توجهی برای همه در جهت تربیت فرزند و اصلاح خود هست .
لذا همسر شما نیز ضعف عزت نفس دارد . سفارش می کنم که مقالات مربوط به عزت نفس ، چه کسی عزیز هست؟ ، چگونه میشه عزیز شد؟ و ..... را در همدردی و هرگونه مطلبی در این زمینه در جاهای دیگر را بخوانی ، و بیاموزی که چگونه می توانی عزت نفس همسرت را حفظ و تقویت کنی .
توصیه مهم من این است که با ظرافت و حفظ عزت نفس همسرت را تشویق به مشاوره حضوری نزد روانشناس بالینی کنی و با وی همراهی کنی نه به گونه ای که صرفاً وی احتیاج دارد ، بلکه ، هم بخاطر حفظ عزت نفس وی ، هم تقویت خودت نیاز هست به گونه ای که خودت نیز نیاز داری وی را ترغیب به دونفره نزد مشاور رفتن کنی و بگذاری عادات اشتباهش را خودش نزد مشاور مطرح کند .
موفق باشی عزیزم:43::46:
.
RE: رفتار دو گانه همسرم،گاه بسيار مسئوليت پذير گاه به شدت بي مسئوليت و سلب اعتماد من...
سلام ، از دعوتت ممنون
همان طور که ویدا گرامی گفت ، مشاوره دادن به شما آسون نیست ، چون از معدود کاربرانی هستی که با انگیزه و فکر خودت و نیز تلاش مستمرت ، از تک تک نوشته ها و نت های توی تالار به صورت کاربردی استفاده کرده ای
مطالب مشاوره ای خیلی زیاد در این سایت هست .....
مثل خواهر کوچکترم ، تو را می بینم و به همین خاطر از رشد و بالندگی و موفقیت تو ، سرافراز می شوم
یکسری مشاوره هایی گرفته ام که به نظر خودم (برای زندگی من) فوت آخر کوزه گری بود ، دلم می خواد اونها رو با تو قسمت کنم .... هرچند که مشاوره ها ، شاید ارتباطی با موضوع تاپیک شما و مشکل امروزی شما نداشته باشد
نقل قولی از مدیر همدردی:
===============================
ببین، اول باید فونداسیون اعتقادی و ارزشی و معیارهایت کاملا شفاف باشه و مشخص.
راهنمایی های من هم بر اساس این ارزشهای شما خواهد بود.
من به عنوان مثال 2 الگو متفاوت را می گویم، هر کدام به شما نزدیکتر هست به شما بیشتر کمک خواهد کرد.
الف) زندگی صرفا مبتنی بر سود و زیان.
در این زندگی راهی که بیشترین سود را می بریم، بر می گزینم. * شما تا کنون قسمتی از تصمیم سازی ها و روشتون بر این اساس بوده است و من هم راهنمایی داشته ام.
این حسابگری کاری به ارزش و معیارهای مذهبی ندارد. صرفا سود و زیان این جهانی هست. و فوایدی که خودمان و بچه امان و ... می برند. کاری نداریم که این روشها در جهان دیگر چه خاصیتی دارد.
ب) زندگی بر اساس معیارهای مذهبی، اعتقادی و ارزشی.
در این روش معیارهای ما به وسیله وحی و عقل به صورت توامان انتخاب می شود.
در واقع ما در این روش مزد زحمات خود را مستقیما و تماما از همسرمان طلب نداریم. بلکه کارهایمان را بر اساس اعتقادات و ارزشهایمان انجام داده و از خدا توقع کمک داریم. اگر همسرمان هم مثبت شد چه بهتر ، اما اگر تغییر زیادی نکرد و بازخورد مثبت نداد رنجیده می شویم ولی داغون نمی شویم.
در همین بند ب یعنی بر اساس معیارها، اینجا هم حساب رسی و سود و زیان داریم. اما سود و زیان را براساس اهداف متعالی انسانی خود بررسی می کنیم نه بر اساس سود و زیان مادی و لذت.
در بند دو هم ممکن است طلاق بگیریم. اما وقتی که بودن در این زندگی ما را بیشتر از اهداف و خدایمان دور می کند. (یعنی در اینجا وقتی به جدایی اعتقاد پیدا می کنیم که از اهداف متعالی دور می شویم نه اینکه رنج ما زیاد شده است و نه اینکه منافع مادی و لذت ما کم شده است.)
پس در هر دو بند سنجش و محاسبه هست. اما در بند اول صرفا مادی، و لذتها و فوائید دنیوی و نزدیک هست. اما در بند دوم محاسبات بر اساس رشد و آرامش دائمی و متعالی ماست.
اینها که گفتم پایه و فونداسیون کمک من به شماست.
====================================
وقتی مشاوره بالا را گرفتم ، فقط و فقط به این جمله چشم دوختم :
* شما تا کنون قسمتی از تصمیم سازی ها و روشتون بر این اساس بوده است و من هم راهنمایی داشته ام.
میدونی ، انگار حلقه مفقوده ام رو یافته بودم .... جواب تمام چرا ها ی ذهنم رو یافتم .... تمام سئوالات بی جوابم پاسخ داده شد
از اینکه بند یک را ناخودآگاه برگزیده بودم ،خوشم نیومد ، نه اینکه بد باشه ها ... نه اصلا هم این طور نیست ، اما با خوندن مشاوره مدیر دیدگاهم نسبت به زندگی عوض شد ، یه جورایی دلم نمی خواست از این فوندانسیون استفاده کنم ... انگار حقیقت زندگی که می خواستم این نبود .... مثل این می موند که توی یک اتوبان چهاربانده و نوساز داری تخته گاز میری تا به انتها برسی ولی هرچی میری به اون انتهایی که دلت می خواد نمیرسی ....
جمله اول مشاوره رو یک بار دیگه بخون :
فونداسیون اعتقادی و ارزشی و معیارهایت کاملا شفاف باشه و مشخص....
اگه بخواهم در همین پست ادامه بدهم ،پستم خیلی طولانی میشه
امیدوارم این مطالب برای شما مثمر ثمر واقع شود.
RE: رفتار دو گانه همسرم،گاه بسيار مسئوليت پذير گاه به شدت بي مسئوليت و سلب اعتماد من...
دوستان خوبم ....بسيار بسيار بسيار از راهنماييهاي سازنده تون استفاده كردم،و يه چيز كوچولوكه بين خودمون باشه،وقتي ديدم در يك دنياي مجازي چطور دوستان دلسوزي و دانايي پيدا كردم كه في الواقع منو در ريشه يابي وحل مشكلاتم كمك ميكنن اشك ريختم:43:
فرشته مهربان عزيزم:72:
ممنون كه درخواستمو براي راهنمايي اجابت كردي؛حقيقات اين كه نوشته ي شما رو از عصر تا شب حدود ده بار خوندم تا در ذهنم دقيق جا بيافته،در راه حفظ آرامش و ثبات اون از ديروز در تلاشم،اما انگار به ناگاه موجي از احساسات بر من فرود مياد كه در اون لحظه دلم نميخاد حتي به همسرم نگاه كنم:302:در حقيقت انگارنميتونم از بعد احساسي ببخشمش(بي صبرانه منتظر مراقبه ي بخشش آقاي sciهستم)،طي صحبتهايي كه در خلال امروز با همسرم داشتم سعي كردم كه به بعد مثبت قضيه بيشتر پر وبال بدم،لازم به ذكره كه من وهمسرم بارها از مشاوره حضوري هم استفاده كرديم،اما سوال مهمي كه در اين بين براي من پيش اومده اين هست:تا چه حد بايد در تبعات اين مشكل با ايشون همراهي كنم؟يعني دخالت مستقيم مالي كنم يا نه؟فقط به بخش حمايت روحي ومعنوي بپردازم؟خودم فكر ميكنم كه در بدو امر دخالت مستقيمي نكنم،اجازه بدم خودش براي حل تبعات اين مشكل اقدام كنه و در آخرين مراحل اگر نتونست من هم كمك كنم،اگر در اين مورد هم راهنماييم كنيد ممنون ميشم.
بالهاي صداقت مهربانم:72:
چه افتخاري براي من از اين بالاتر كه خواهري با فهم وشعور و كمالات شما داشته باشم.راهنماييتون در واقع پاسخ بسياري از چراهاي زندگي من بود،حقيقت اين كه اگر عميقا هر كاري براي خداباشه(حتي تلاش براي زندگي مشترك) بند دو مسجل ميشه و اين هدف غايي هر انسانيه!اما به هر حال من هم بشري هستم دوپا،سرشار از ندانسته ها،اشتباهات واحساسات و در تلاش براي انسان متعالي شدن...و شايد تمام اين قضايا راه من باشه به سمت اين تعالي...
از پاسخ عميق شما هم بسيار ممنونم.
و درنهايت اين كه دو سوال من هم چنان بي پاسخ موند:1.چگونه دوباره به همسرم اعتماد كنم؟ 2.رفتار مسالمت آميز من باعث نميشه كه اين مرز شكني درنظرش ساده وبي اهميت وقابل تكرار به نظر بياد؟
از تمام دوستان ديگه اي هم كه با كلام شيواشون مرهمي بر دل شكسته ام بودن ممنونم:ويداي مهربانم،چشمك عزيزم،a.a. عزيزم،دانوب نكته سنج ومهربان،آقاي sciفهيم و كمك رسان،....
اميدوارم كه در نهايت در اين تاپيك بتونم بهترين شيوه وبرخورد رو بياموزم:72:
RE: رفتار دو گانه همسرم،گاه بسيار مسئوليت پذير گاه به شدت بي مسئوليت و سلب اعتماد من...
عزیزم می تونی بگی در مورد مدیریت مسائل مالی زندگیتون از یکسال گذشته تا الان
1-نقش همسرت چی بوده ؟
2-توافقاتتون چی بوده؟
3-چه کسی قانون ها را وضع کرده و مجری چه کسی بوده؟
RE: رفتار دو گانه همسرم،گاه بسيار مسئوليت پذير گاه به شدت بي مسئوليت و سلب اعتماد من...
عزیزم
بگذار همسرت تمام مسئولیتهایی که به عهده اش هست را خودش عهده دار باشد و مشکل را خودش حل کند .
حمایت روحی و معنوی و عاطفی شما بسیار مهمه و در زمینه مالی قناعت و صرفنظر موقت از بعضی نیازها عمده ترین کمک هست البته با یادآوری آن به صورتی که نشان بدهی ناچاریم مدتی سختی مالی را بپذیریم و دلگرمی بده که اینم مدتی هست و میدونم دوباره همه چیز را خودت رو براه می کنی و حتی جبران می کنی . اعتماد نشون بده و تزریق کن تا او پشت گرم شود برای اثبات این حرفت .
ضمن اینکه از نظر تکنیکی با همسرت خوب رفتار می کنی روی آزردگی احساسیت هم کار کن و از خود او بخواه که کمکت کنه بر این آزردگی غلبه کنی ، بخواه بیشتر در کنار هم باشید بیشتر از نظر عاطفی همدیگر را تغذیه کنید .
داخل پرانتز :
عزیز دلم این موقعیتها فرصت های غنیمتی ای هست که می توانیم در جهت رهایی از تعلقات و کسب وارستگی از آنها کمک بگیریم . حتی در جهت رهایی از تعلقات محتوایی . مهمترین این تعلقات محتوایی خیرخواهی برای اعضاء خانواده هست . خیر را بخواهیم و کمک هم بکنیم اما وابسته به این خیر خواهی و آرزوی تحقق آن نباشیم و بپذیریم که شاید آنچه ما دوست داریم نشود ریز ترش اینه که هرکس به ما تعلق دارد را دوست داریم بهترین باشه ، خطا نکنه ، و افتخار و آبرویمان باشد . برای همین هم وقتی خلاف این می بینیم خیلی اذیت می شویم و احساسمان جریحه دار می شود . حرفم اینه که باید از این هم گذشت که شاید جزء سخترین گذشتن ها باشه.
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
یک زن مهربان نازنینم از گفتن این نوع حرفها معمولاً در روند مشاوره پرهیز می کنم مگر آنکه روزنه ای را خود فرد باز کند که در این پست آخرت چنین روزنه ای دیدم و تقدیم کردم امید که بر دل نشیند .
.
RE: رفتار دو گانه همسرم،گاه بسيار مسئوليت پذير گاه به شدت بي مسئوليت و سلب اعتماد من...
پاسخی که به پست من دادی ، کاملا صحیح بود و من همین انتظار رو ازت داشتم :43:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط یک زن امیدوار
>>>> ،وقتي ديدم در يك دنياي مجازي چطور دوستان دلسوزي و دانايي پيدا كردم كه في الواقع منو در ريشه يابي وحل مشكلاتم كمك ميكنن اشك ريختم
از زبان تجزبه ای ام را برایت می نویسم
وقتی این احساس قشنگی رو من نیز تجربه کردم ، با توجه به اینکه حرف ani نیز هنوز در گوشه ذهنم حلاجی نشده مانده بود .... با خودم گفتم چرا من باید وابسته به شارژ از سوی دیگری باشم؟
و اما در سئوال اخیر شما (نقل قول هایی از مدیر همدردی)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط یک زن امیدوار
و درنهايت اين كه دو سوال من هم چنان بي پاسخ موند:
1.چگونه دوباره به همسرم اعتماد كنم؟
وقتی پرسیدی چگونه دوباره اعتماد کنم ، یعنی حاضر به اعتماد شده ای
پس وقتی اعتماد می کنی این را نیز به خاطر داشته باش که :
همسر شما واقعا با این توضیحات که داده اید، ضعفهایی دارد که به روابط خانواده آسیب می رساند. و همسر را می رنجاند .
لیکن اگر در کنار این ضعفهای عمده، بستری بی آسیب از نظر رشد و ارامش شما فراهم کند. که تا اندازه ای نیازهای عاطفی، جنسی و مادی شما را برآورده سازد. می تواند زمینه و بستر آرامش بخشی برای زندگی شما فراهم سازد.
چون عدم اعتماد، در کنار اینکه شما را از این افکار و چرا ها آزاد می کند، اما متاسفانه چراهای جایگزین را می آورد. و باز هم شما آرامش ایده آل را نخواهید داشت.
لذا انتظارات شما به جا و صحیح هست. و همسر شما باید توجه بیشتری داشته باشد، اما اگر نداشت، فاجعه نیست. بلکه یک نقطه ضعف بسیار عمده است.
حالا برای برآورده کردن این نقطه ضعف باید در کنار صبر ، در مهارتهای خود هم استمرار داشته باشید.
به هر حال پذیرش و سازگاری اصل هست. و تصمیم گیری و تحمل رنج فراتر هست و نیاز به قدرت زیاد و مهارت ویژه دارد.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط یک زن امیدوار
2.رفتار مسالمت آميز من باعث نميشه كه اين مرز شكني درنظرش ساده وبي اهميت و قابل تكرار به نظر بياد؟
ببین من به شما نمی گویم که تکرار می شودیا نه . اما فراتر از آن این هست که در صورت تکرار واکنش شما چه خواهد بود ؟ عکس العمل شما چه خواهد ؟ رفتاری که در مقابل در پیش خواهی گرفت چه خواهد بود؟ چون ظرفیتت را خودت می شناسی. باید راهی بروی که ظرفیتش را داشته باشی و تو را شکوفا تر کند.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط یک زن امیدوار
حقيقت اين كه اگر عميقا هر كاري براي خداباشه(حتي تلاش براي زندگي مشترك) بند دو مسجل ميشه و اين هدف غايي هر انسانيه!اما به هر حال من هم بشري هستم دوپا،سرشار از ندانسته ها،اشتباهات واحساسات و در تلاش براي انسان متعالي شدن...و شايد تمام اين قضايا راه من باشه به سمت اين تعالي...
از پاسخ عميق شما هم بسيار ممنونم. ( پس عمیق روی متن مشاوره فکر کن ، همون طور که گفتم برای من فوت آخر کوزه گری بود)
به این نکته هم توجه کن:
اینکه گفتم ارتباطت را با خالقت محور قرار بده یعنی اینکه تحمل این رنج ها در زندگی ، شاید چیزی در خود نداشته باشه. اما اگر این رنجهایت را با خدا معامله کنی ارزش پیدا می کند و حتی ممکن است در همین دنیا هم ثمرش را دریافت کنی و یا در این دنیا دریافت نکنی.
در واقع شما مستقل از همسرتان در این دنیا عمل می کنید، مهم اینست که هدفت رضای خدا باشد، نه سرپا نگه داشته زندگیت و همسرت.
به هر حال تا هرجا ظرفیت داری ، خدا هم دوست دارد قوی بودن و صبور بودن و هدفدار بودن و تلاش کردن را .
بنابر این
عدم اعتماد فاجعه نیست. بلکه انتخاب اشتباه فاجعه می شود. وقتی که انسان می خواهد تعارض را پایان دهد و لذت ببرد بعد هر کدام را انتخاب می کند رنج و تعارض هم هست.
اما اگر بر اساس ظرفیت، فکر، و عقیده زندگی کنیم. نگران ماندن یا رفتن نیستیم.(نگران اگر اعتماد کنم ،،اگر این پول را هزینه کنم ، اگر این مسئولیت را من انجام دهم ، اگر...)
بلکه نگران درست عمل کردن هستیم. و این درست عمل کردن هم دراعتماد کردن می تواند باشد و هم در اعتماد نکردن.
.
RE: رفتار دو گانه همسرم،گاه بسيار مسئوليت پذير گاه به شدت بي مسئوليت و سلب اعتماد من...
از همه دوستان به خاطر پاسخهاي بكر ونابشون ممنونم:72:
deljoo_deltangعزيزم...
در پاسخ به سوالاتتون بايد بگم كه:1.نقش همسرم:ايشون تمام درامدش رو خرج زندگي ميكنه از ماههايي كه 200 هزار حقوقش بوده تا زماني كه بالاي 3 ميليون.به جز شغل ايشون ما مغازه اي هم داريم كه اول داشت جمع ميشد اما من واقعا نتونستم ازش بگذرم،و با مشورت با يك مشاور حضوري مجرب تصميم گرفتم مغازه رو بدون انتظار كمك از جانب همسرم و فقط يه خاطر مزايايي كه براي زندگيمون داشت نگه دارم،اوايل همسرم كمكي نميكرداما رفته رفته شروع كرد به كمك كردن،تا جايي كه يك بار مبلغ بالايي كه از پول رهن خونه بعد از خريد خونه اضافه اومد رو به سرمايه در گردش مغازه اضافه كرد.ميتونم بگم نقش ايشون 50% بود.(البته طبق برنامه مشاور قرار بود رفته رفته نقش من كمتر واثر ايشون پررنگ تر شه،به طوري كه ميتونم بگم از ابتداي امر حدود 5-10% بود وحالا به 50%رسيده بود)
2.توافقات ما:شامل تامين مايحتاج به وسيله ايشون وهمراهي وهمدلي من بود.كه حدودا تا 70-80% هم بر آورده شد.به جز اقساط خونه كه با اين مشكل اخيرا پبش آمده قرار بود ايشون بده وبه اين ترتيب براي ماهها عقب افتاد.وهم چنين ساير اقساط.
3.قانونها:قوانين بيشتر به شكل توافقي بود،يعني اگر مشكلي پيش ميومد با هم راجع بهش تصميم ميگرفتيم(بعضي وقتها نقش تصميم گيرنده من پررنگ تر بود) اما هرگزهمسرمو مجبور به كاري نكردم واگر ايشون كلا موافق كاري نبودمن چندان اصرار نمكيردم وهر دو هم اجرا ميكرديم.البته من با مسئوليت پذيري بالاتر و ايشون با گاهي اوقات تعلل.امادرصد مسئوليت پذيريش به شكل باور نكردني بالا وبالاتر ميرفت.اما يه وقتايي هم كلا بي خيال مسئوليت ومسئوليت پذيري ميشد مثل مورد اخير.
فرشته مهربان عزيزم...
اميدوارم كه بتونم در دنياي واقعي هم از راهنماييتون استفاده كنم،و نوشته هاي شما تبديل نشه به چيزهايي كه ميدونم اما عمل نميكنم...درسته من به همسرم تعلق خاطر دارم،ميبينم كه چه ذات پاكي داره،چه استعداد بالايي براي رشد معنوي و حتي مادي داره، و وقتي مشكلي اين چنيني پيش ميادواقعا ناراحت ميشم،دارم سعيمو ميكنم كه صرف نظر از انتظار نتيجه در راهي كه فكر ميكنم درسته قدم بر دارم،و اين روزها فهواي حقيقي اين كلام خدا بيش از پيش برام آشكارميشه: ان الانسان لفي خسر...
بالهاي صداقت عزيزم...
واقعيت اين كه نميدونم تا كجا ظرفيت دارم، وهمين منو ميترسونه!درسته عدم اعتماد فاجعه نيست،اما انتخاب اشتباه هم اون قدرها فاجعه نيست،اصلاخود وزن درست يا اشتباهي كه خودمون به وقايع ميديم فاجعه بارتره!به هر حال ما ناگزير از انتخابيم،و بدون گذشت زمان هرگز نميشه مطمئن بود اين انتخاب درست بوده يا غلط،در لحظه انتخاب مورد منتخب از نظر فرد انتخاب گر صحيح ترين مورده....اما چه بسابا گذشت زمان عكسش ثابت شه!
اين روزها كه ميگذره فكر وعقيد مو به شدت حلاجي ميكنم،انتخابهاي اشتباه زيادي در زندگيم داشتم،گاهي به خاطر اين بوده كه واقعا درست عمل نكردم، وگاهي هم نميدونستم كه دارم غلط عمل ميكنم.علي اي حال آنچه كه بيش از همه برام مسلم شده اين هست كه چيزي خارج از من وجود نداره،همه چيز اين جاست در درون من....اما ايكاش بتونم هر چه زودتر اين درون متلاطمم رو آرام كنم...
ازهمگيتون بسيار ممنونم :72:
RE: رفتار دو گانه همسرم،گاه بسيار مسئوليت پذير گاه به شدت بي مسئوليت و سلب اعتماد من...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط یک زن امیدوار
از همه دوستان به خاطر پاسخهاي بكر ونابشون ممنونم:72:
deljoo_deltangعزيزم...
در پاسخ به سوالاتتون بايد بگم كه:1.نقش همسرم:ايشون تمام درامدش رو خرج زندگي ميكنه از ماههايي كه 200 هزار حقوقش بوده تا زماني كه بالاي 3 ميليون.به جز شغل ايشون ما مغازه اي هم داريم كه اول داشت جمع ميشد اما من واقعا نتونستم ازش بگذرم،و با مشورت با يك مشاور حضوري مجرب تصميم گرفتم مغازه رو بدون انتظار كمك از جانب همسرم و فقط يه خاطر مزايايي كه براي زندگيمون داشت نگه دارم،اوايل همسرم كمكي نميكرداما رفته رفته شروع كرد به كمك كردن،تا جايي كه يك بار مبلغ بالايي كه از پول رهن خونه بعد از خريد خونه اضافه اومد رو به سرمايه در گردش مغازه اضافه كرد.ميتونم بگم نقش ايشون 50% بود.(البته طبق برنامه مشاور قرار بود رفته رفته نقش من كمتر واثر ايشون پررنگ تر شه،به طوري كه ميتونم بگم از ابتداي امر حدود 5-10% بود وحالا به 50%رسيده بود)
2.توافقات ما:شامل تامين مايحتاج به وسيله ايشون وهمراهي وهمدلي من بود.كه حدودا تا 70-80% هم بر آورده شد.به جز اقساط خونه كه با اين مشكل اخيرا پبش آمده قرار بود ايشون بده وبه اين ترتيب براي ماهها عقب افتاد.وهم چنين ساير اقساط.
3.قانونها:قوانين بيشتر به شكل توافقي بود،يعني اگر مشكلي پيش ميومد با هم راجع بهش تصميم ميگرفتيم(بعضي وقتها نقش تصميم گيرنده من پررنگ تر بود) اما هرگزهمسرمو مجبور به كاري نكردم واگر ايشون كلا موافق كاري نبودمن چندان اصرار نمكيردم وهر دو هم اجرا ميكرديم.البته من با مسئوليت پذيري بالاتر و ايشون با گاهي اوقات تعلل.امادرصد مسئوليت پذيريش به شكل باور نكردني بالا وبالاتر ميرفت.اما يه وقتايي هم كلا بي خيال مسئوليت ومسئوليت پذيري ميشد مثل مورد اخير.
[b][color=#FF1493]
خوب اگر تا حالا 80% موارد ایشون مبالغ رو پرداخت میکرده پس در این مساله هم به همین روند بهتره ادامه بدید. در مورد اینکه این مشکل رو چطور حل کنید هم باز به صورت یک روند پیوسته به گذشته این مساله رو بهتره ببینید. یعنی همونطور که قرار بوده کم کم مسولیت شما کمرنگتر بشه حتی در تصمیم گیریها اینجا هم باز شاید بهتره باشه به همون روند ادامه بدید.
در کل این مساله اخیر رو به نظر من (من کارشناس نیستم و شاید نظرم کارشناسی نباشه) با انچه که تا به حال گذشته پیوستگی بده و به همون سیاست و روند گذشته ادامه بده . نه به دنبال تنبیه باش و نه یک سایست جدید و نه به دنبال بهانه ای برای اعتماد. بلکه همسر شما همون مرد یکسال پیشه و شما هم همون زن یکسال پیش. اونروز تصمیم گرفتید اعتماد کنید و ادمه بدید و یک سیاست رو پیگیری کنید . و البته باید انتظار چنین فراز و نشیبهایی رو هم در این راه داشته باشید. پس باز هم امیدوارانه و با اقتدار به راهت ادامه بده.