RE: چراغي كه به خانه رواست به مسجد حرام است
دروود
خودت بهتر می دونی که مردها غیرتی هستن و بهشون خیلی سخت میاد که از خانومشون پول بگیرن ولی اگه می خوای با مشورت همسرت پولتو برای زندگی تون خرج کنی بهتره تو یه نامه هدفتو بگی چون میگم مستقیم گفتن به احتمال زیاد فایده نداره و باعث ناراحتیش می شه.
بهش فرصت بده این حرفایی که میزنه من با تو بدبخت شدم و ..... فشار روحی و روانی است که بر اثر بیکاری و اینکه نمی تونه نیازها مالی رو برطرف کنه است. در حقیقت اون یه جورایی خودشو مقصر میدونه.
بهتره بهش دلگرمی بدهی . ارامش بدی . با هاش صحبت کنی که می تونیم به برادرت یا خواهرت که به ما بدهکارند از مشکلات مالیمون بگیم اونا هم حتما می فهمند چرا داریم به اونا می گیم و بدهکاریشون را پس میدن.
موفق و پیروز باشی.
بدروود
RE: مشكلات مالي من و همسرم
سلام
با تشكر از masom عزيز
يعني هيچ كس راهكار ديگه اي نداره ؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!
RE: مشكلات مالي من و همسرم
دوستم تجربه خودمو میگم شاید کمکت کنه:
منو همسرم موقع عقد ترم آخر دانشگاه بودیم و اون باید سربازی میرفت من شانسم خوب بود هنوز مدرکمو نگرفته بودم یه کار خوب دولتی گیرم اومد. همسرم خیلی معذب بود و خجالت میکشید. از طرفی اصلا دلش نمیخواست با توجه به شناختش از خانوادش ازشون کمکی بگیره. خیلی به غرورش برخورده بود احساس میکردم سرشکسته شده جلو من. من هیچوقت بهش نگفتم حقوقم همش گفتم پولمونو بدن فلان کار کنیم یا مثلا تا حقوقمو میگرفتم نصفشو برمیداشتم بقیشو با کارت میذاشتم تو کیف همسرم تا میومد تشکر کنه می گفتم این چیزی نیست فقط اندازه پول تو جیبیمونه تو کارات روبراه شه میری سره یه کار عالی کلی پول درمیاری میدی به من اینکارو میکنم ااینو میخرم.....یا میگفتم اینکه چیزی نیست تو بری سر کار دیگه تا آخر عمرمون باید خرجم کنی:311:..... خلاصه کلی سربسرش میذاشتمو میخندیدم. یکسال نشد همسرم سربازیش بخشیده شدو رفت سرکار و هر چی حقوق میگرفت با ذوق میورد میداد دستم.الان شاید درآمدش 10 برابر من باشه اما همشو برا دوتامون میدونه و اصلا نمیگه پول من میگه پولامون....هرچی هم که تا حالا بدست آورده به نام من کرده با اینکه من نمیخواستم و دوست داشتم به نام دوتامون باشه. میگه نه من بیشتر از خودم به تو اعتماد دارم......
نتیجه رفتار اون ماههای اول سر کار رفتنم (اینکه هرچی داشتم بیمنت و بدون ذکر ضمیر من دراختیار زندگیمون گذاشتم)اینا شد:
1-همسرم غرورش خدشه دار نمیشد
2-میفهمید که من روی اون حساب کردم و اونه که باید زندگی رو بچرخونه(معضل اکثر کمکهای خانم به همسر اینه که متاسفانه آقایون یادشون میره نقششونو و ومتکی به همسرشون میشن)
3-میدونست چقدر بهش ایمان دارم و اعتماد به نفسش بالا میرفت که این بعدها چقدر به نفع زندگیمون شد
4-جلوی خانوادش غرورش حفظ شد و همیشه سرشو بالا میگیره
5-هر چی که بعدها بدست آورد هم دراختیار من گذاشت.و بهم اعتماد کامل داره
حالا از شما میپرسم. اگه کمک شما همسرتونو متکی به شما نمیکنه و روی نقش پذیریش تاثیر نمیذاره که خدای نکرده متوقع و قدرنشناس بشه چه اشکالی داره با کمک شما زندگیتون روبراه شه؟؟؟؟بذار تو زندگی فقط رو خودتون حساب کنین. کمکایی که به خانوادش کرده مربوط به دوران مجردیش بوده روش حساس نشین.یه مدت بگذره و ببینه که هر چی مشکل یا موفقیته برا خودتون دوتاست مطمئن باش خودش پا میشه میره حقشو میگیره.البته بازم میگه اینا همش به این بستگی داره که همسرتون اخلاقش جوری نباشه که به کمکتون عادت کنه و وظیفه شما بدونه.
RE: مشكلات مالي من و همسرم
ممنون روژان عزيز
ديروز كه مطلبتو خوندم يه نيروي خاصي گرفتم و به خودم گفتم ديگه شك رو ميزارم كنار و تا هرجا كه از دستم برمياد بهش كمك ميكنم براي شروع يه زندگي بهتر
مي دوني چي شد ؟
چند شبه كه تا ساعت 2 و 3 نصفه شب پاي اينترنته و من جرئت هيچگونه اعتراضي رو ندارم
ديشب وقتي من رفتم تو اتاق كه بخوابم اونم اومد و من خواستم يه جوري ناراحتيمو از شب بيدارياش بيان كنم بهش گفتم چقدر شبايي كه مياي پيشم آروم ترم و راحت ميخوابم ولي وقتي پيشم نيستي خوابم نميبره و 1000 تا فكر منفي مياد سراغم
يه دفه ديدم رفت تو خودش فهميدم كه باز من نبايد حرف ميزدم
گفت اينا فكراي مزخرف توئه ساعت خوابيدن و بيدار شدن ما هيچ وقت با هم جور نبوده و قرار هم نيست جور بشه گفت من هر موقع خوابم بياد مي خوابم به من چه ربطي داره تو زود بايد بري سر كار ؟
بعد كلي داد و بيداد از اتاق رفت بيرون و صبح هم پيام داده كه برو يه مشاور پيدا كن مشكلاتت رو حل كن وقتي هم برگشتي ميري خونتون اينجا نمياي
خيلي خسته شدم
ديگه نميدونم بايد چيكار كنم هر روز يه مشكل جديد داريم
RE: مشكلات مالي من و همسرم
سلام
خواستم بگم اگه همسرت زیاد اهل کار نیست سرمایه ات با ایجاد سرمایه برای ایشون به هدر میره.همون خرید خونه فعلا خیلی مناسب تر هست.
شما خودت باید کشف کنی ببینی همسرت چقدر اهل تلاش هست و ضمنا چقدر قدرشناس هست
اگه زیاد اهل کار نیست تو این اوضاع وانفسای اقتصادی جهانی و ایران اصلا نمیتونه گلیمش رو از آب بکشه و هم این پول دیگه از دست میره و هم شما تا آخر عمرت طلبکار ایشون میشی و هم ایشون ناسازگارتر میشه
اگه ایشون زیاد تلاشگر نیست بهتره یک کار حقوق بگیری حتی با حقوق کم داشته باشه چون ساعت کار شغل آزاد زیاد هست و هرکسی نمیتونه تحمل کنه.
همسر شما الان خودش چه برنامه کاری داره؟آیا دنبال پیدا کردن کار هست یا نه؟در حال حاضر چه قدر تلاش و تقلا میکنه که زنگی بهتر بشه ؟
RE: مشكلات مالي من و همسرم
سلام عزیزم
بدون این که شک کنی با تمام پولت خونه بخر، به نام خودت... این طوری اگر بعدها باهاش مشکل پیدا کردی پشیمون نمیشی
به همسرتم بگو این خونه جفتمونه، موقع خرید همش ازش نظر بپرس و درگیرش کن، و هیچ وقت سرش منت نذار...
با سیاست پیش برو ...
هر مردی لیاقت اون چیزی که روژان عزیز گفت رو نداره
RE: مشكلات مالي من و همسرم
با سلام و تشكر از فكور عزيز
همسر من تا يه ماه پيش مغازه داشت و بيشتر وقتش رو توي مغازه بود ولي به علت اجاره سنگين مغازه رو تخليه كرده و الان تلفني كارهاشو انجام ميده و توي زمينه خودش تقريبا داره يه تحقيقاتي ميكنه كه پيشرفت داشته باشه ولي 60% نگرانيش بخاطر نداشتن سرمايه و پشتوانه ي مالي هست و خيلي وقتا بخاطر اينكه همراهي نميكنم من رو سرزنش ميكنه و ميگه بخاطر تو من هيچ پيشرفتي نميكنم
خيلي نگران زندگيمون هستم ولي نميتونم تصميم درستي بگيرم بخاطر همين هم هر كاري كه تا الان براي بهتر شدن زندگيمون انجام دادم نتيجه عكس داده و اين تصور براي من پيش اومده كه هميشه آخرش كاسه كوزه ها سر من خراب ميشه و در هر صورت من مقصرم :316:
درگير يه چرخه ي ظالم و مظلوم بودن بيخود شديم
من فكر ميكنم اون در حقم كوتاهي ميكنه و من همه كار براش انجام دادم و اون هم همينطور
:305:از زندگي راضي تر بوديم اگر همه ي آدم ها به اين گفته ي حضرت علي عمل ميكردند:
"هر آنچه براي خود نميپسندي براي ديگران هم مپسند و هر آنچه براي خود دوست داري براي ديگران هم بخواه"
ممنون از همه شما دوستان كه وقت گذاشتين و نظر خودتون رو عنوان كردين
RE: مشكلات مالي من و همسرم
قبل از این مغازه همسرت چی کار میکرده قبلا موفق بوده یانه؟
RE: مشكلات مالي من و همسرم
كاراي مختلفي داشته ولي خودش كار اجرا ميكرده و درآمدش هم بد نبوده ولي بعدا به خاطر فشاري كه روي پاهاش اومده كار اجرا رو گذاشته كنار و مغازه زده ولي درآمدش تو يه سال فقط در حدي بوده كه هزينه هاش رو تامين كنه و سودي براش نداشته
RE: مشكلات مالي من و همسرم
همسرت چند ساله که داره کار میکنه؟
از موقعی که درآمدش خوب بوده آیا پی اندازی داره؟
به نظ من توی این شرایط ایشون باید از خواهر برادرش بخواد پولشو پس بدن.حداقلش اینه که یک تمرینی میشه که توی جامعه با کم رویی اجازه نده دیگران حقش رو پایمال کنن.
اگه قراره شما سرمایه گذاری کنی ایشون خودش هم باید یه حرکتی بکنه نمیشه شما پولت رو در اختیار بذاری ایشون حتی مطالباتش رو هم از اطرافیان طلب نکنه.
حالا اگه طلب کنه و اونا ندن حداقل میشه گفت سعیش رو کرده ولی اگه طلب نکنه یعنی اینکه توی بازار آزاد زیاد نمیتونه موفق باشه چون توی بازار گرگ زیاده و اگه یه کم سادگی کنی یکدفعه میبینی هر چی داشتی از دستت رفته.
اینکه میگی ایشون تا آخر شب راحت پای کامپیوتر میشینه (در حالی که بیکار هست و باید دغدغه اون رو داشته باشه) مفهومش از نظر من اینه که ایشون یک مقدار بی خیال هست.چون کسی که کاری هم نداره باید شب زود بخوابه تا صبح سرحال دنبال کار بگرده.
اگه خواستی هم سرمایه گذاری کنی حتما توی قسمتی سرمایه گذاری کن که پولش قابل وصول هست مثلا به جای خرید خونه مغازه بگیر که یه ملک باشه که به هرحال قابل از دست رفتن نباشه.
البته من حدسم رو گفتم
الان شرایط کار آزاد خراب هست چه برسه به اینکه کسی بی خیال هم بخواد رفتار کنه.
شغل دولتی و کارمندی برای همسرت وجود نداره؟
RE: مشكلات مالي من و همسرم
دقيق نميدونم شايد 10 سال و كارهاي مختلف
پس اندازي نداره فقط وام هايي رو كه ميگرفته مجبور بوده برگردونه و الان فقط يه ماشين داره
قبلا خيلي ولخرجي ميكرده و مسافرت و خوش گذروني زياد داشته
يه نكته اينكه همسرم به خواست خودش پولاشو به ديگران ميده و اصلا كم رويي در كار نيست برعكس خيلي وقتا من از صراحتي كه توي بيان خواسته هاش به اطرافيان داره تعجب ميكنم
اون اعتقادش اينه كه ما الان با اين پول ها مشكلمون حل نميشه و من نميتونم اين منطق رو قبول كنم و ميگم خب همه ي آدم ها از يه جايي براي پس انداز شروع كردن
الان هر جا بري واسه مصاحبه گواهي سوء پيشينه ميخوان ازت و ايشون يه سوء سابقه سياسي تو پروندش داره كه مربوط ميشه به نوجونيش
جشن عروسي دو برادر در يك سالن
سلام دوستاي عزيزم
من زياد وقت ندارم ازتون خواهش ميكنم كمكم كنيد زودتر تصميم بگيرم
من و جاريم هر دو يكساله كه عقد كرديم و تا دو هفته ديگه برادر شوهرم قراره يه جشن بگيره و برن سر خونه زندگي خودشون ديروز بحث عروسي و تالار بود سر يه شوخي كوچيك بحث كشيد به اينجا كه بد نيست حالا كه دارن جشن ميگيرن ما هم جشنمون رو بگيريم كه هزينه هامون نصف بشه و من هم اونموقع نميدونم چي شد كه قبول كردم مراسم رو با اونها همزمان و در يك سالن برگزار كنيم ولي الان كه بهش فكر ميكنم خيلي به نظرم مسخره مياد و به هر كي گفتم با تعجب ميگه همچين كاري نكنيا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!::305:
دارم ديوونه ميشم :316:
روم نميشه الان بگم نه
بزرگترين مشكل كار هم اينجاس كه ما حالا حالاها قرار نيست بريم خونه ي خودمون (به خاطر شرايط كاري همسرم و مشكلات مالي كه قبلا گفته بودم)
فكر كنيد همه بعد مراسم ميرن خونه ي برادر شوهرم اونوقت من و شوهرم چيكار كنيم مثل آدماي سرخوش يه گوشه وايسيم بقيه رو نگاه كنيم ؟
نميدونم چرا اين پيشنهاد احمقانه رو دادم فقط 11 روز فرصت دارم و هيچگونه آمادگي براي مراسم ندارم
خدايا كمكم كن