زنگ تفریح (خنده و نشاط .... ) 2
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
این تاپیک زنگ تفریحی است برای دوستان همدردی
از دوستان عزیزی که قصد دارند در اینجا مطلب طنز بگذارند ، تقاضا می کنم نکات زیر را مورد توجه قرار دهند :
اگر چه می دانم ناگفته همه توجه دارند ، فقط از باب یادآوری عرض می کنم .
1 - هدف از طنز در اینجا نه فقط لحظاتی ایجاد نشاط است ، بلکه پند آموزی و تفکر هم هست .
2 - از ذکر طنزهایی که تمسخر آمیز باشد ( در حق ملیت یا زبان یا حتی جنسیت زن یا مرد ) پرهیز شود .
3 - از قرار دادن جک های بی محتوا به عنوان طنز خود داری کنید ( مقوله جک با طنز بسیار متفاوت است .
4 - طنزهایی که در آن رعایت ادب ، حریم ، و اخلاق ، و اعتقادات نشده باشد را مرقوم نفرمائید .
ممنون و سپاسگذار از توجه و دقت شما
RE: زنگ تفریح (خنده و نشاط .... ) 2
ترجیح میدم صبح جمعه تو رختخواب باشم و به کوه فکر کنم ،
تا اینکه تو کوه باشم و به خواب فکر کنم...
:311::311:
RE: زنگ تفریح (خنده و نشاط .... ) 2
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ویدا@
ترجیح میدم صبح جمعه تو رختخواب باشم و به کوه فکر کنم ،
تا اینکه تو کوه باشم و به خواب فکر کنم...
:311::311:
این صبح جمعه که ترجیع دادی در تالار باشی و به زنگ تفریح فکر کنی:311:
پس می شود یک جایی بود و به همان جا هم فکر کرد.
لذا بهتر است ترجیع داد که در کوه باشیم و به طبیعت فکر کنیم.
مثل الان که در تالار هستیم و به همین تالار هم فکر می کنیم.
RE: زنگ تفریح (خنده و نشاط .... ) 2
چه كشكي، چه پشمي
چوپاني گله را به صحرا برد به درخت گردوي تنومندي رسيد.
از آن بالا رفت و به چيدن گردو مشغول شد كه ناگهان گردباد سختي در گرفت،
خواست فرود آيد، ترسيد. باد شاخه اي را كه چوپان روي آن بود به اين طرف و آن طرف مي برد.
ديد نزديك است كه بيفتد و دست و پايش بشكند.
در حال مستاصل شد...
از دور بقعه امامزاده اي را ديد و گفت:
اي امام زاده گله ام نذر تو، از درخت سالم پايين بيايم.
قدري باد ساكت شد و چوپان به شاخه قوي تري دست زد و جاي پايي پيدا كرده و خود را محكم گرفت.
گفت:
اي امام زاده خدا راضي نمي شود كه زن و بچه من بيچاره از تنگي و خواري بميرند و تو همه گله را صاحب شوي.
نصف گله را به تو مي دهم و نصفي هم براي خودم....
قدري پايين تر آمد.
وقتي كه نزديك تنه درخت رسيد گفت:
اي امام زاده نصف گله را چطور نگهداري مي كني؟
آنهار ا خودم نگهداري مي كنم در عوض كشك و پشم نصف گله را به تو مي دهم.
وقتي كمي پايين تر آمد گفت:
بالاخره چوپان هم كه بي مزد نمي شود كشكش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد.
وقتي باقي تنه را سُرخورد و پايش به زمين رسيد نگاهي به گنبد امامزاده انداخت و گفت:
مرد حسابي چه كشكي چه پشمي؟
ما از هول خودمان يك غلطي كرديم
غلط زيادي كه جريمه ندارد.
چه وقت زنان خدا را شکر می کنند؟
زن رو به خدا کرد و گفت: چرا باید دیه ما نصف مردها باشد؟
خداوند مهربانانه فرمود: عزیز من ! اگر تو را بكشند، به شوهرت
شصت میلیون می رسد، ولی اگر او را بکشند تو صاحب صد و بیست میلیون می شوی !!!
زن خندید و گفت: خدایا حکمتت را شکر :311::311::311:
RE: زنگ تفریح (خنده و نشاط .... ) 2
آخه چه نسلیه این نسل جدید؟
پریروز سر میز شام به داداشم گفتم: برو آب بیار سر میز بزار
گفت: بروبابا! من خودم ازتشنگی دارم ماست میخورم:311:
چند سال پیش یکی از دوستام با یه دختره دوست شد که اسمش مريم بود.
کلی عاشقش شده بود و دیوونه اش بود،اینقد که با تیغ رو دستش نوشت" مريم " .
بعد چند وقت فهمید اسمشو دروغ گفته بهش!!!:311:
RE: زنگ تفریح (خنده و نشاط .... ) 2
بابا بزرگم لپ تاپمُ دیده میگه چندتا قـــُوّه میخوره ؟!!! :)))
RE: زنگ تفریح (خنده و نشاط .... ) 2
مواظب خودكارت باش:
اگه خودكارتو گم كني نميتوني جزوه بنويسي
اگه جزوه ننويسي نميتوني درس بخوني
اگه درس نخوني واحدهاتو پاس نميكني
اگه واحداتو پاس نكني مدرك نميگيري
اگه مدرك نگيري كار پيدا نميكني
اگه كار پيدا نكني غذا نداري كه بخوري
اگه غذا نداشته باشي گرسنه ميشي
اگه گرسنه شي لاغر ميشي
اگه لاغر شي زشت ميشي
اگه زشت شي كسي باهات ازدواج نميكنه
اگه ازدواج نكني بچه دار نميشي
اگه بچه دار نشي افسرده ميشي
اگه افسرده بشي مريض ميشي
اگه مريض بشي ميميري
پس مواظب خودكارت باش تا گم نشه وگرنه ميميري!!
RE: زنگ تفریح (خنده و نشاط .... ) 2
غضنفر زنگ میزنه به دوستش، آهسته میگه: من الان توی جلسه ام، بعدا باهات تماس می گیرم !!!!!!!!
RE: زنگ تفریح (خنده و نشاط .... ) 2
حیف نون زنگ می زنه ثبت احوال، می گه: ببخشید، اونجا ثبت احواله؟ من امروز احوالم خیلی خوبه، می خواستم ثبت كنم!
RE: زنگ تفریح (خنده و نشاط .... ) 2
یکی از نمایندگان فروش شرکت کوکاکولا، مایوس و نا امید از خاورمیانه بازگشت.
دوستی از وی پرسید: «چرا در کشورهای عربی موفق نشدی؟»
وی جواب داد: «هنگامی که من به آنجا رسیدم مطمئن بودم که می توانم موفق شوم
و فروش خوبی داشته باشم. اما مشکلی که داشتم این بود که عربی نمی دانستم.
لذا تصمیم گرفتم پیام خود را از طریق پوستر به آنها انتقال دهم.
بنابراین سه پوستر زیر را طراحی کردم:
پوستر اول مردی را نشان می داد که خسته و کوفته در بیابان بیهوش افتاده بود.
پوستر دوم مردی را نشان می داد که در حال نوشیدن کوکا کولا بود.
پوستر سوم مردی بسیار سرحال و شاداب را نشان می داد.
پوستر ها را در همه جا چسباندم.»
دوستش از وی پرسید: «آیا این روش به کار آمد؟»
وی جواب داد: «متاسفانه من نمی دانستم عربها از راست به چپ می خوانند
و لذا آنها ابتدا تصویر سوم، سپس دوم و بعد اول را دیدند.»!!
:311::311::311::311::311::311::311::311::311:
.
RE: زنگ تفریح (خنده و نشاط .... ) 2
پلیسه به یارو میگه :
گواهینامه داری؟
میگه :
بزار داشبورد رو ببینم
شانس بیاری که داشته باشم ، کارت راه بیفته !
RE: زنگ تفریح (خنده و نشاط .... ) 2
قرار ملاقاتی با مدیر عامل بانک برای آن خانم ترتیب داده شد . پیرزن در روز تعیین شده به ساختمان مرکزی بانک رفت و به دفتر مدیر عامل راهنمائی شد . مدیر عامل به گرمی به او خوشامد گفت و دیری نگذشت که آن دو سرگرم گپ زدن پیرامون موضوعات متنوعی شدند . تا آنکه صحبت به حساب بانکی پیرزن رسید و مدیر عامل با کنجکاوی پرسید راستی این پول زیاد داستانش چیست یا به تازگی به شما ارث رسیده است . زن در پاسخ گفت خیر ، این پول را با پرداختن به سرگرمی مورد علاقه ام که همانا شرط بندی است ، پس انداز کرده ام . پیرزن ادامه داد و از آنجائی که این کار برای من به عادت بدل شده است ، مایلم از این فرصت استفاده کنم و شرط ببندم که شما شکم دارید !
مرد مدیر عامل که اندامی لاغر و نحیف داشت با شنیدن آن پیشنهاد بی اختیار به خنده افتاد و مشتاقانه پرسید مثلاً سر چه مقدار پول . زن پاسخ داد ۲۰ هزار دلار و اگر موافق هستید ، من فردا ساعت ۱۰ صبح با وکیلم در دفتر شما حاضر خواهم شد تا در حضور او شرط بندی مان را رسمی کنیم و سپس ببینیم چه کسی برنده است . مرد مدیر عامل پذیرفت و از منشی خود خواست تا برای فردا ساعت ۱۰ صبح برنامه ای برایش نگذارد .
روز بعد درست سر ساعت ۱۰ صبح آن خانم به همراه مردی که ظاهراً وکیلش بود در محل دفتر مدیر عامل حضور یافت . پیرزن بسیار محترمانه از مرد مدیر عامل خواست کرد که در صورت امکان پیراهن و زیر پیراهن خود را از تن به درآورد . مرد مدیر عامل که مشتاق بود ببیند سرانجام آن جریان به کجا ختم می شود ، با لبخندی که بر لب داشت به درخواست پیرزن عمل کرد .
وکیل پیرزن با دیدن آن صحنه عصبانی و آشفته حال شد . مرد مدیر عامل که پریشانی او را دید ، با تعجب از پیر زن علت را جویا شد . پیرزن پاسخ داد من با این مرد سر ۱۰۰ هزار دلار شرط بسته بودم که کاری خواهم کرد تا مدیر عامل بزرگترین بانک کانادا در پیش چشمان ما پیراهن و زیر پیراهن خود را از تن بیرون کند !
RE: زنگ تفریح (خنده و نشاط .... ) 2
دیگه کم کم هوا داره سرد میشه....
از دست دعوا با بابامون سر کولر راحت میشیم...
اما باید خودمونو واسه مسابقات کم و زیاد کردن بخاری آماده کنیم !!!!:311:
RE: زنگ تفریح (خنده و نشاط .... ) 2
به يارو ميگم:
از اينجا چطوري ميشه برم ميدون خراسون ؟؟!!!
ميگه: بايد بپرسي !!!
بهش گفتم :
پس به نظرت من الان دارم نقاشی! می کنم ؟!!!! :311:
میدونین چرا مردا عینک آفتابی میزنن ؟
.
.
.
.
.
7% : بخاطر نور خورشید
23% : بخاطر اینکه ظاهر باحالی داشته باشن
70% : نمیخوان بقیه بدوونن دارن به کجا نگاه میکنن!!!
خیلی دوست دارم یکی بهم بگه: “قدر این روزاتونو بدونید”
بعد بزنم پس گردنش و بگم دقیقا کدوم روزا..؟
نشون بده با دست!
اینجا ؛ همه ی نسل ها ؛ نسل سوخته هستند ...
فقط درصد سوختگی فرق می کند و محــلّ سوختگی ...
هربار از بيرون ميام بابام ميپرسه كجا بودي،
منم هربار ميگم: بيرون بودم.
بعدش ديگه هيچي نمي پرسه.
دوست داره فقط مطمئن شه خونه نبودم!! :311:
روایت هست که توماس ادیسون تا 12 سالگی خِنگ بوده اما مادرش همیشه بهش می گفته که روزی تو مرد بزرگی میشی و همینطور هم شد!!!
اما ما از بچگی اگه اّنیشتین هم باشیم از بس پدرو مادرمون میگن: "تو هیچ پُخی نمیشی"
آخرش با کلی ترفیعِ درجه میشیم همون پُـــــــخ :-))))
RE: زنگ تفریح (خنده و نشاط .... ) 2
شباهت زندگی من و انیشتین در اینه که
...
هر دو بچگی هامون خنگ بودیم
...
ولی خب از وسطهای بیوگرافیمون به بعد یه کم متفاوت میشه...! :)
RE: زنگ تفریح (خنده و نشاط .... ) 2
دیشب پشت چراغ قرمز میدون بودیم
دیدم افسر داره یکیو جریمه میکنه که از چراغ قرمز قبلی رد شده...
یارو گفت سرکار ننویس ندیدمت !
:311:
RE: زنگ تفریح (خنده و نشاط .... ) 2
پزشک و مهندس
یک پزشک و یک مهندس در یک مسافرت طولانى هوائى کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند
http://www.hamdardi.net/imgup/26123/...846ffef5c7.jpg
پزشک رو به مهندس کرد و گفت: مایلى با همدیگر بازى کنیم؟ مهندس که می خواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشید.
پزشک دوباره گفت: بازى سرگرم کننده اى است. من از شما یک سوال می پرسم و اگر شما جوابش را نمی دانستید 5 دلار به من بدهید. بعد شما از من یک سوال می کنید و اگر من جوابش را نمی دانستم من 5 دلار به شما می دهم. مهندس مجدداً معذرت خواست و چشمهایش را روى هم گذاشت تا خوابش ببرد.
این بار، پزشک پیشنهاد دیگرى داد. گفت: خوب، اگر شما سوال مرا جواب ندادید 5 دلار بدهید ولى اگر من نتوانستم سوال شما را جواب دهم 5٠ دلار به شما می دهم. این پیشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و رضایت داد که با پزشک بازى کند. پزشک نخستین سوال را مطرح کرد: «فاصله زمین تا ماه چقدر است؟» مهندس بدون اینکه کلمه اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و 5 دلار به پزشک داد.
حالا نوبت خودش بود. مهندس گفت: «آن چیست که وقتى از تپه بالا می رود 3 پا دارد و وقتى پائین می آید 4 پا؟»
پزشک نگاه تعجب آمیزى کرد و سپس به سراغ کامپیوتر قابل حملش رفت و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد. آنگاه از طریق مودم بیسیم کامپیوترش به اینترنت وصل شد و اطلاعات موجود در کتابخانه کنگره آمریکا را هم جستجو کرد. باز هم چیز به درد بخورى پیدا نکرد. سپس براى تمام همکارانش پست الکترونیک فرستاد و سوال را با آنها در میان گذاشت و با یکى دو نفر هم گپ زد ولى آنها هم نتوانستند کمکى کنند. بالاخره بعد از 3 ساعت، مهندس را از خواب بیدار کرد و 5٠ دلار به او داد. مهندس مؤدبانه 5٠ دلار را گرفت و رویش را برگرداند تا دوباره بخوابد.
پزشک بعد از کمى مکث، او را تکان داد و گفت: «خوب، جواب سوالت چه بود؟» مهندس دوباره بدون اینکه کلمه اى بر زبان آورد، دست در جیبش کرد و 5 دلار به پزشک داد و رویش را برگرداند و خوابید.
:311::311:
RE: زنگ تفریح (خنده و نشاط .... ) 2
استاد:دانشجویان عزیزوقتی که شما سر کلاس اس ام اس بازی می کنید من می فهمم
چون هیچ آدم عاقلی به شلوار خودش زل نمیزنه و لبخند بزنه ᵎ
................................
هر کس به طریقی دل ما میشکند.
اما تو خیلی خلاقیت به خرج دادیᵎ
آفرینᵎ
................................
نگاهم کرد.پنداشتم دوستم دارد.
نگاهم در نگاهش هزاران عشق خواند.
نگاهم کرد دل به او بستم.
باز نگاهم کرد و ....
تازه فهمیدم یارو خله .فقط نگاه میکنهᵎ
RE: زنگ تفریح (خنده و نشاط .... ) 2
دیگه از عشق به آدما نا امید شدم؛ الان چند وقته عاشق خوراکیها شدم
خیلی هم راضیم
http://www.hamdardi.net/imgup/19427/...dbed2d44a6.jpg
RE: زنگ تفریح (خنده و نشاط .... ) 2
يه استاد بود هر دفعه مي آمد سر کلاس به دخترا تيکه مي انداخت يه بار دخترها تصميم گرفتند با اولين تيکه اي که انداخت از کلاس برن بيرون. قضيه به گوش استاد
مي رسه. جلسه بعد يه کم دير مياد سر کلاس، مي گه از آزادی داشتم مي آمدم ديدم يه صف طولاني از دخترها تشکيل شده رفتم جلو پرسيدم، گفتن با کارت
!دانشجويي شوهر مي دن!دخترها پا مي شن برن بيرون، استاده مي گه کجا ميريد؟ وقتش تموم شد، تا ساعت ۸ بود
RE: زنگ تفریح (خنده و نشاط .... ) 2
ویژه شب امتحان
روش درس خوندن من در ایام امتحانات :
این که نمیاد …
اینم که طولانیه ولش کن …
اینم که تابلویه جوابش چیه !
آخیش ، پاشم برم بیرون !:311:[align=justify]
قابل توجه دانشجویان :
امتحان وسیله هستش ، نمره دست استاده!
به سلامتی همه استادایی که امتحان می گیرن نه انتقام !:104::104:
من نمی دوم این درس خوندن چی داره که; تا میری دو کلمه درس بخونی حتی خاطرات دوران مهد کودک, اونم با وضوح HD یادِ آدم میاد !:311:
http://www.hamdardi.net/imgup/26123/...2f40f9e132.jpg
دقت کردین استرسی که ما موقع باز کردن سایت دانشگاه واسه دیدن نمرمون داریم ،
تروریست القاعده برای عملیات انتحاری نداره.........
تا حالا دقت کردین یک ساعت مونده به امتحان به این فکر میفتیم که; اگه فقط یه کم زودتر می خوندیمش ۲۰ میشدیم ؛ چه راحت بود ؟؟؟
[/align]
مراحل درس خوندن یک دانشجو :
خوابیدن روی جزوه
گرفتن مشکلات و نواقص گل های قالی
جمع کردن آشغال های ریز و درشت اطراف زمین
خاک گیری گوشه های موبایل
گرفتن چندین عکس با گوشی از خود در حالت های مختلف و در ژست درس خواندن
اس ام اس بازی با بچه های کلاس که هر کدوم چقدر درس خوندن
خوندن یادگاری های جزوه که رفقا سر کلاس نوشتن
بد گفتن به درس و دانشگاه و در آخر هم خسته شدن و رفتن و یه چیزی خوردن!!!!
:311::311:
RE: زنگ تفریح (خنده و نشاط .... ) 2
رفتم یوگا اسم بنویسم، لامصـــب دو به شک بودم حوصلم میشه برم یا نه!
یارو گفت میای کلاس ملافه و بالشم بیار!! فهمیدم همون ورزشیه که یه عمر دنبالش بودم
:311::311:
RE: زنگ تفریح (خنده و نشاط .... ) 2
ما تو خونمون سینه خیز میریم تا سماور که کسی نفهمه
اگه یکی بفهمه ، یه سینی چای رفته تو پاچمون !!!!!!!!!:311::311: