اختلاف قومیتی دلیل مخالفت است!!!
سلام
من دختری هستم 24 ساله که حدود یک سال پیش با پسری که پنج سال از خودم بزرگتر بود دوست شدم. از ابتدا قصد ایشون خیلی جدی بود و به ازدواج فکر می کردند. اوایل تابستان امسال ایشون با خانوادشون درباره من صحبت کردند و از همون ابتدا با مخالفت پدرشون مواجه شدند که البته خیلی هم دور از انتظار نبود، چون پدرشون پیشتر هم با ازدواج ایشون مخالفت کرده بودند. این بار گویا تنها دلیل مخالفتشون فارس بودن من و خانواده ام هستش (ایشون کرد هستند). گویا غیر از این دلیل دیگه ای برای مخالفت ندارند که البته همین دلیل هم خیلی منطقی به نظر نمی یاد (تر و خشک رو با هم سوزوندن). علی رغم اصرار اطرافیان مبنی بر اینکه حداقل برای خواستگاری پا پیش بذارند (اطرافیان نزدیک) ایشون حاضر نشدند به خواستگاری بیان و وقتی هم که اصرار پسرشون رو دیدند گفتند که استخاره کردند و بد اومده. آیا به نظر شما شرایط این استخاره درسته؟ یعنی ایشون بی توجه به مشورت و نظر اطرافیان و فقط برای اثبات حرف خودشون از استخاره به عنوان سلاح برای ساکت کردن پسرشون استفاده کردند و در ضمن اینکه حتی حاضر نشدند بیان خواستگاری، حالا موافقت با ازدواج پیش کش! :161:
خانواده هر دو ما مذهبی و معتقد هستند (خانواده ایشون یکم بیشتر) و ایشون هم متعاقبا اعتقادات مذهبی دارند و نمی خوان که خانواده شون رو کنار بذارند (وابستگی عاطفی، نه مالی) و اگر بخوان این کار رو بکنند باید کاملا دور خانوادشون رو خط بکشن و هر گونه ارتباطی قدغن می شه -تا ابد- که طاقت فرساست و من همچین انتظاری از ایشون ندارم. از طرفی هم می گه که من قبلا هم همین مشکلات رو با پدرم داشتم و نمی دونم چیکارش کنم. (گویا دخالت های ایشون تنها محدود به ازدواج ایشون نمی شه بلکه پدرشون عادت دارند برای همه تصمیم بگیرند و به نظر هیچ کس هم اهمیت نمی دهند حتی همسرشون-از دکور خونه گرفته تا ازدواج فرزندانشون-) و از اونجایی که ایشون هم پسر بزرگ خانواده هستند یکم حساسیت پدرشون روشون بیشتره. :302:
البته ناگفته نمونه که پسر دوم خانواده هم همین مشکلات رو با پدر داره و به نحوی که از خونه فراریه به خاطر همین اخلاق های پدرش. البته دختر مورد علاقه ایشون فارس نیست و دختر یکی از دوستان پدرش هستش که البته پدرش با ایشون هم مخالفت کرده! (من که واقعا نمی دونم مشکل چیه؟! :162: ) چند سال پیش هم خواهر کوچکتر ایشون به خاطر اصرار پدرش علی رغم مخالفت خودش و مادرش مجبور به ازدواج با کسی شد که هیچ علاقه ای بهش نداشت و اصرار پدر هم به خاطر خوب اومدن استخاره بود. الآن هم ایشون با یک بچه 3-4 ساله مجبور به طلاق شدند. :(
از اونجایی که پدر ایشون علاقه وافری دارند که حرف حرف خودشون باشه، فکر نمی کنم در باطن دلیل منطقی برای مخالفت داشته باشند که اگر داشتند حتما عنوان می کردند. حتی ایشون یک بار پسرشون رو چند سال پیش بدون اطلاع خودشون به خواستگاری یکی از دختران فامیل بردند که اون دختر حتی محجبه هم نبوده (فکر کنم برای خانواده های مذهبی فاکتور مهمی باشه و همین مسئله نشون می ده که ایشون به اعتقادات مذهبی عروس آیندشون اهمیت نمی دهند و هدف تنها به کرسی نشوندن حرف خودشونه:33:). اون طور که ما خانواده هامون رو ارزیابی کردیم و از هم شناخت پیدا کردیم، فهمیدیم که فاصله چندانی غیر از همین قومیت نداریم و همین امر باعث شده بود ایشون مصمم تر باشند چون فکر می کردند که پدرشون حتما این بار موافقت می کنند که اینطور نشد. حالا هم چند ماهی از این داستان و کش مکش هاش گذشته و ما هنوز ارتباطمون قطع نشده (البته رابطمون احساسی نیست و بیشتر در حد صحبت های معمول و مکاتبات از راه دوره). چند هفته پیش ایشون عنوان کردند که قصد دارند دوباره با پدرشون صحبت کنند ولی اگر این بار هم با مخالفت روبرو بشند معلوم نیست چی پیش میاد (در مورد رابطه ایشون با پدرشون عرض می کنم). :305:
از اونجایی که من با خود ایشون مشکل خاص و اساسی ندارم و فکر می کنم آینده خوبی رو در کنار هم داشته باشیم چون با هم خیلی تفاهم داریم، می ترسم دیگه نتونم کسی رو با شرایط ایشون پیدا کنم. از اونجایی هم که دلیل مخالفت پدرشون اصلا منطقی نیست، نگرانم که نکنه در آینده متضرر و پشیمون بشم. از طرفی هم بدون رضایت پدرشون که نمی شه. البته لازم به ذکره که بگم خانواده من هنوز از این ماجرا خبری ندارند ولی از اونجایی که پدر من کاملا آدم منطقی هستش و پسر مورد علاقه ام هم تمام شرایط مورد نظر پدرم رو داره (دینداری، اهل کار و زندگی بودن، مسئولیت پذیر بودن، مستقل بودن و ... ) و خانواده ایشون هم کاملا موجه هستند (پدرشون در اجتماع بسیار محترم، آبرودار و کاملا مورد تاییده ولی در خانه و با خانواده ... !:exclamation: ). حالا من موندم که چه کنم! اگر نشه و بعدا پشیمون بشم چی؟ با این ترس ها و نگرانی هام چی کار کنم؟ شما راه حلی برای راضی کردن پدرشون سراغ دارید یا نه؟ از طرفی هم اگر پدرشون موافقت کنند، با دخالت های رنگ و وارنگ ایشون در آینده چه کنم؟ لطفا راهنماییم کنید.
با تشکر
RE: اختلاف قومیتی دلیل مخالفت است!!!
فرشته کوچولو عزیز
به همدردی خوش اومدی دختر گل :72:
انقدر فکر نکن و استرس هم به خودت وارد نکن..بشین تکیه بده و نظاره گر باش
چون
از دست شما هیچ کاری برنمیاد
آقای خواستگار اگه خیلی شما رو بخواد و نتونه بدون شما زندگی کنه و طاقت دوریتونو نداشته باشه و فقط بخواد شما زن زندگیش باشی هرکاری برای بدست اوردنت میکنه و بالاخره یه راهی پیدا میکنه
شما که نمیتونی بری خواستگاری و بگی الا و بلا من این آقا رو میخوام که..میتونی عزیز دلم؟؟
تو همین سایت لینکهایی هست واسه اینکه چطور یه پسر خانوادشو میتونه راضی به ازدواج کنه
برای ایشون بفرست..ایشالله که جواب میده
RE: اختلاف قومیتی دلیل مخالفت است!!!
سلام
خواستگار شما میتونن از افراد مسن و تاثیرگذاری که در فامیل یا آشنا وجود دارن کمک بخوان تا با پدرشون صحبت کنن
ضمن اینکه خانواده شما هم بعد از مراسم خواستگاری حتما برای تحقیق از ایشان و خانواده شان اقدام کنن
اینکه بعد از عروسی نگران دخالتهای پدر شون هستی باید مشخص بشه قرار هست شهر ایشان زندگی کنید یا شهر خودتون؟ اگه دور باشید دخالت زیادی نمیتونه داشته باشه ولی اگه نزدیک با توجه به خصوصیات اخلاقیش باید ظرفیت پذیرش نصیحت و انتقاد خودتون رو بالا ببرید تا سر این موضوع با همسر تون درگیر نشید
آیا فکر میکنید میتونی در این مورد صبور باشید؟
یکسری سوال ها هست که باید خودتون به خودتون جواب بدید
RE: اختلاف قومیتی دلیل مخالفت است!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نادیا-7777
فرشته کوچولو عزیز
به همدردی خوش اومدی دختر گل :72:
انقدر فکر نکن و استرس هم به خودت وارد نکن..بشین تکیه بده و نظاره گر باش
چون
از دست شما هیچ کاری برنمیاد
آقای خواستگار اگه خیلی شما رو بخواد و نتونه بدون شما زندگی کنه و طاقت دوریتونو نداشته باشه و فقط بخواد شما زن زندگیش باشی هرکاری برای بدست اوردنت میکنه و بالاخره یه راهی پیدا میکنه
شما که نمیتونی بری خواستگاری و بگی الا و بلا من این آقا رو میخوام که..میتونی عزیز دلم؟؟
تو همین سایت لینکهایی هست واسه اینکه چطور یه پسر خانوادشو میتونه راضی به ازدواج کنه
برای ایشون بفرست..ایشالله که جواب میده
ممنون نادیا ی عزیز
منم خوشحالم که با این تالار آشنا شدم و امیدوارم که مشکلات من و همه ی دوستانی که توی این تالار مشکلاتشون رو مطرح می کنند به زودی حل بشه!
من توی این تالار تازه وارد هستم، میشه این لینک هایی که می گید رو برام بفرستید تا به ایشون هم بدم، بلکم چاره ی مشکل ما هم پیدا بشه!
در اینکه از دست من کاری بر نمی یاد که حرفی نیست ولی مسئله اینجاست که پدر ایشون حرف هیچ کس رو قبول ندارند و در جواب سارا ی عزیز که گفتند بزرگی توی فامیل پیدا بشه که با ایشون صحبت کنه، باید بگم که ایشون به حرف برادر و اطرافیان خودشون هم توجه نکردند و تقریبا بزرگتر دیگری هم نیست که ایشون حرفشون رو قبول داشته باشند. همون طور که گفتم پسرشون سر مسائل دیگه هم با پدرشون جر و بحث دارند و تنها بحث ازدواج نیست که بگم اگه منو بخواد حتما راهشم پیدا می کنه. ایشون به هر راهی که به ذهنشون می رسیده بارها و بارها پیشتر متوصل شدند و به نتیجه نرسیدند. تو این مدت من هم هر راهی به نظرم اومد بهشون گفتم ولی ایشون گفتند که من و خانوادم قبلا این راه ها رو امتحان کردیم و جواب نگرفتیم. حتی سعی کردیم از راه دین که نقطه ضعف پدرشون هست وارد بشیم ولی باز هم جواب نگرفتیم چون پدرشون معتقد بودند که این اطرافیان هستند که دارند ایشون رو آزار می دهند. این همه تلاش بی حاصل باعث شده که ایشون از تغییر اوضاع ناامید بشن و به عبارتی مغلوب شرایط شدند که اون هم از سر بی چارگیه. اگر راه حل عملی پیدا بشه که بشه به جواب دادنش امیدوار بود ایشون استقبال می کنند و به کار می بندند. چون به قول خودشون صحبت دوباره با پدرشون راجع به این مسئله به اندازه ی کافی استرس بر انگیز و ترسناک هست و همین که خواستند دوباره پا پیش بذارند یعنی خیلی دل و جگر دارن!! :223:
در مورد دخالت هاشون هم باید بگم که خانواده های ما در یک شهر زندگی می کنند و در صورتی که ما با هم ازدواج کنیم برای مدت نا معلومی خارج از ایران زندگی خواهیم کرد ولی در نهایت هدف هر دومون بازگشت به ایرانه که در اون صورت هم باید فکری در مورد این دخالت ها کرد!
البته من در کل سعی می کنم آدم انتقاد پذیری باشم و تا جایی که قصد انتقاد کننده اصلاح باشه نه تخریب شخصیت با آغوش باز از انتقاد استقبال می کنم چون خود من هم نسبتا تو همچین خانواده ای بزرگ شدم که اخلاق پدرم چندان تفاوتی با اخلاقیات پدر ایشون نداره، با این تفاوت که پدر من کاملا منطقیه و الآن هم اخلاقش خیلی بهتر از گذشته شده. اگر لطف کنید و لینک ها رو برام بفرستید ممنون می شم. پیشاپیش از راهنمایی دیگر دوستان هم استفبال می شه!
با سپاس
RE: اختلاف قومیتی دلیل مخالفت است!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نادیا-7777
فرشته کوچولو عزیز
آقای خواستگار اگه خیلی شما رو بخواد و نتونه بدون شما زندگی کنه و طاقت دوریتونو نداشته باشه و فقط بخواد شما زن زندگیش باشی هرکاری برای بدست اوردنت میکنه و بالاخره یه راهی پیدا میکنه
یک چیز دیگه ای که می خواستم در مورد این حرف نادیا جان بگم این بود که این آقا قبلا دختری رو دوست داشتند و گویا ایشون خیلی هم دختر معتقدی بودند که پدرشون با ازدواجشون مخالفت کردند. البته این جریان مربوط به سالها پیشه و ایشون هم خیلی کم سن و سال بودند، ولی همین قضیه باعث می شه که مطمئن بشم ایشون هر کاری در توانشون بوده انجام دادن که پدرشون رو راضی کنند (حتی اگر یک درصد هم شک داشتم که من رو بخواد و نتونه بدون من زندگی کنه، در مورد اون دختر و حس این آقا بهشون اصلا شک ندارم و مطمئنم اگه راهی برای راضی کردنشون بلد بودند حتما اون موقع به کار می گرفتند!!)
RE: اختلاف قومیتی دلیل مخالفت است!!!
بیا عزیزم این لینک خوبیه
http://moshaver-41.mihanblog.com/extrapage/sokhanrani
RE: اختلاف قومیتی دلیل مخالفت است!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نادیا-7777
بیا عزیزم این لینک خوبیه
http://moshaver-41.mihanblog.com/extrapage/sokhanrani
لینک های دانلودش که فیلتره نادیا جان!! :-؟
RE: اختلاف قومیتی دلیل مخالفت است!!!
سلام فرشته کوچولو
احساست رو درک می کنم اما قاطعانه بهت می گم به حرف نادیا گوش کن و پات رو از این معرکه بکش بیرون!
شرایط شما رو من 2 سال پیش داشتم! جرم من هم فارس بودنم بود. اما خوشحالم امروز که خودم و درگیر گرفتاریهای
اینچنینی نکردم.
شما هم همین کار رو بکن. به خواستگارت بگو خودش مسئول راضی کردن خانوادشه. وگرنه شما رو به خیر و اون رو به
سلامت. علاوه بر این اختلاف فرهنگی ممکنه اگر الان هم این ازدواج شکل بگیره در سالهای آتی دردسر ساز بشه.
پس سری رو که درد نمی کنه دستمال نبند.
موفق باشی گلم.
:72:
RE: اختلاف قومیتی دلیل مخالفت است!!!
با سلام و احترام،
- از نظر فرهنگی تا چه اندازه شما و خواستگارتون با هم هماهنگ هستید؟
- آیا هر دو شیعه (یا سنی) هستید؟ در صورت پاسخ منفی، آیا با تفاوت مذهب خواستگارتون میتونید کنار بیاید؟ و آیا شما (یا ایشون) راضی هستید فرزندها با مذهبی متفاوت از مذهب خودتون بزرگ شوند؟
- آیا جز پدر ایشون، فرد یا افراد دیگری در بین خانواده یا فامیل طرفین وجود داره که با تفاوت قومیت مشکلی داشته باشند؟ به نظر شما اطرافیانتون با کرد بودن خواستگار تا چه اندازه موافق هستند؟
- علت مخالفت پدر خواستگارتون با عروس غیر کرد چیه؟ نژاد پرستی؟ صرفاً مخالفت با خواسته پسرش(از سر عادت)؟ یا اینکه در گذشته فردی از اقوام یا آشنایان پدر خواستگارتون توسط فردی غیر کرد آسیب دیده یا کشته شده؟
تفاوت فرهنگی (یا حتی مذهبی) الآن ممکنه چندان برای شما عزیزان اهمیت نداشته باشه ولی وقتی روابط کمی سرد شد یا اختلافات بالا گرفت آنموقع اوضاع به راحتی میتونه به آشوبی تمام عیار تبدیل بشه.
خیلی ناراحت شدم وقتی شنیدم بخاطر فارس بودنتون پس زده شدید. خانم بهار شادی هم فرمودند به جرم فارس بودنشون تجربه تلخی رو داشتند. آن دسته از افراد که انسانی رو تنها به علت قومیتش مردود میدونند در واقع کسانی هستند که نیاز به تجدید نظر دارند. مشکل از آنهاست، نه از چگونگی چیدمان ژنتیک دیگران.
من کرد هستم، تجربه شناخت جهت ازدواج با فارس زبان رو داشته ام. باور کنید مشکل از هیچ نژاد/قومی نیست، مشکل اصلی تفاوت دیدگاه و فرهنگ طرفین هست.
خانم نادیا و دیگر عزیزان فرمودند در رابطه با مشکل خواستگارتون بهتره خودش راه حلی پیدا کنند و شما درگیر این مسئله نشوید. درست هم فرمودند. راه حل برای آن مشکل وجود داره، اما بهتره شما به خواستگارتون پیشنهادی ندهید، بلکه خودش راه و چاره ای را پیدا کند.
با اجازه نادیا خانم، فایلهایی که میخواستید دانلود کنید ولی فیلتر بودند رو میتونید از اینجا دانلود کنید: (سی جلسه، سی قسمت)
https://docs.google.com/folder/d/0B6KULCZneYI0OE9qX1FNS2FHWkk/edit
RE: اختلاف قومیتی دلیل مخالفت است!!!
[align=justify]سلام فرشته کوچولو:72:
یه انسان وقتی برای ازدواج مناسبه که قدرت مقابله با مشکلات اینچنین رو داشته باشه. این مشکل می تونه یه محک برای پسر مورد نظر شما باشه.
اگه ایشون تونست بدون کمک شما این مشکلش رو حل کنه، که بعدا با همفکری خونواده ت مسئله ازدواجتون رو بررسی می کنی. و اگه نتونست به تنهایی از عهده بربیاد با از دست دادنش، چیزی رو از دست ندادی...
این مسئله، یه مسئله خانوادگیه، و باید بدون دخالت و حتی هم فکری شما حل بشه. وگرنه بعدها مشکلات پیچیده تر می شن.
موفق باشی عزیزم.:72:[/align]
RE: اختلاف قومیتی دلیل مخالفت است!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Serok
با سلام و احترام،
- از نظر فرهنگی تا چه اندازه شما و خواستگارتون با هم هماهنگ هستید؟
- آیا هر دو شیعه (یا سنی) هستید؟ در صورت پاسخ منفی، آیا با تفاوت مذهب خواستگارتون میتونید کنار بیاید؟ و آیا شما (یا ایشون) راضی هستید فرزندها با مذهبی متفاوت از مذهب خودتون بزرگ شوند؟
- آیا جز پدر ایشون، فرد یا افراد دیگری در بین خانواده یا فامیل طرفین وجود داره که با تفاوت قومیت مشکلی داشته باشند؟ به نظر شما اطرافیانتون با کرد بودن خواستگار تا چه اندازه موافق هستند؟
- علت مخالفت پدر خواستگارتون با عروس غیر کرد چیه؟ نژاد پرستی؟ صرفاً مخالفت با خواسته پسرش(از سر عادت)؟ یا اینکه در گذشته فردی از اقوام یا آشنایان پدر خواستگارتون توسط فردی غیر کرد آسیب دیده یا کشته شده؟
تفاوت فرهنگی (یا حتی مذهبی) الآن ممکنه چندان برای شما عزیزان اهمیت نداشته باشه ولی وقتی روابط کمی سرد شد یا اختلافات بالا گرفت آنموقع اوضاع به راحتی میتونه به آشوبی تمام عیار تبدیل بشه.
خیلی ناراحت شدم وقتی شنیدم بخاطر فارس بودنتون پس زده شدید. خانم بهار شادی هم فرمودند به جرم فارس بودنشون تجربه تلخی رو داشتند. آن دسته از افراد که انسانی رو تنها به علت قومیتش مردود میدونند در واقع کسانی هستند که نیاز به تجدید نظر دارند. مشکل از آنهاست، نه از چگونگی چیدمان ژنتیک دیگران.
من کرد هستم، تجربه شناخت جهت ازدواج با فارس زبان رو داشته ام. باور کنید مشکل از هیچ نژاد/قومی نیست، مشکل اصلی تفاوت دیدگاه و فرهنگ طرفین هست.
خانم نادیا و دیگر عزیزان فرمودند در رابطه با مشکل خواستگارتون بهتره خودش راه حلی پیدا کنند و شما درگیر این مسئله نشوید. درست هم فرمودند. راه حل برای آن مشکل وجود داره، اما بهتره شما به خواستگارتون پیشنهادی ندهید، بلکه خودش راه و چاره ای را پیدا کند.
با اجازه نادیا خانم، فایلهایی که میخواستید دانلود کنید ولی فیلتر بودند رو میتونید از اینجا دانلود کنید: (سی جلسه، سی قسمت)
https://docs.google.com/folder/d/0B6KULCZneYI0OE9qX1FNS2FHWkk/edit
والا خانواده ی هر دوی ما شیعه هستند و همون طور که گفتم خانواده ی اونها یکم مذهبی تر از ما هستند (نوع حجاب و ...) اما مشکل اینجاست که عقاید پدر ایشون تا حد بسیار زیادی خشکه مقدس و بیش از حد مذهبیه تا جایی که همه از دست ایشون به تنگ اومدند که گویا این اخلاقیات ارثیه چون برادر ایشون (عموی خواستگار من) هم تا حدودی همچین عقایدی دارند. مشکل اینجاست که در فامیل ایشون ازدواج ها بیشتر فامیلی و یا نهایتا کرد با کرد بوده و کسانی هم که به قول خودشون با غریبه ازدواج کردند کارشون به طلاق کشیده. البته ناگفته نمونه که کسانی که با کرد ها هم ازدواج کردند 100% خوب و خوش نبوده و گاها به طلاق کشیده شده ولی همین قضیه باعث شده بهانه ای دست اونها باشه تا مخالفت کنند. من هم به طور غیر مستقیم نظر پدرم رو راجع به کرد ها پرسیدم و نظر مثبتی داشتند ولی داشتن داماد کرد داستانش کاملا متفاوته که باید به وقتش دید که نظرشون چیه! البته این قضیه به خودی خود مشکل ساز نیست به شرطی که طرفین فداکاری لازم رو داشته باشند. در بین دوستان من هم کسانی هستند که با کرد ها ازدواج کرده اند و مشکلی از این بابت نداشتند.
اطرافیان هم موافق 100% نبودند ولی کاملا هم مخالف نبودند و با وجود همه ی این موارد سعی کردند پدر ایشون را راضی به خواستگاری کنند. خاله های ایشون و دخترانشون هم وقتی بحث ازدواج خواستگار من پیش اومد و فهمیدند ایشون کسی رو مد نظر دارند استقبال کردند و خودشون گفتند که پدرشون رو راضی می کنند اما تلاش هاشون بی نتیجه موند.
والا اینکه دقیقا مشکل پدر خواستگار من با فارس ها چیه رو خود خواستگار من هم نمی دونند چون پدرشون در این باره صحبتی نمی کنند. می تونه همه ی این دلایل باشه و با توجه به اینکه خانواده ایشون هم بعد از جنگ تحمیلی به ایران کوچ کردند، ممکنه فارس ها مشکلاتی رو برای ایشون به وجود آوردند که برای همیشه ازشون متنفر باشند. من خودم به شخصه حق رو به ایشون میدهم، چون از جنگ ها و مشکلاتی که بین این دو قومیت افتاده و هنوز هم می افته آگاهم ولی اینکه در مورد مسئله ای به این مهمی فردی رو بدون شناخت و تنها به دلیل اینکه فارس هستند رد کنند و تر و خشک رو با هم بسوزونند اصلا انصاف نیست! :(
RE: اختلاف قومیتی دلیل مخالفت است!!!
خوشحالم از نظر مذهبی با هم هماهنگی دارید، این مسئله به تنهایی جلوی خیلی از اختلافات رو میگیره.
ولی از نظر فرهنگی به نظر بیش از انتظار متفاوت هستید، مخصوصاً در رابطه با مسائلی حساس چون حجاب و آداب و رسوم پذیرفته شده طرفین.
فکر میکنم در کردستان زندگی نکرده باشید برای همین درک این مطلب ممکنه کمی مشکل باشه: در کردستان به علت بیش از اندازه سنتی بودن جامعه هنوز اکثریت مردم دیدگاهی به قول شما خشک و مقدس گونه نسبت به هنجارهای پذیرفته شده دارند، بطوری که مسائل ناموسی و آبرویی تفریباً برای هیچکس شوخی نیست. این مسائل اگر همین الآن در رابطشون بصورتی جدی فکر نکنید در آینده ممکن هست برای شما (و خواستگارتون) مشکلاتی بزرگ بوجود بیارن.
بعید میدونم اخلاقیات پدر خواستگارتون ارثی باشه - اگر بود، رفتار و کردار فرزندانش تقریباً مشابه پدر/مادر میبود. برای مثال همه فرانسویها حقه باز نیستند، یا همه فرانسویهایی که برادر/خواهر هستند یک خلق و خو رو ندارند - اما اگر یک فارس، یک کرد، یک ترک و یک عرب همگی در یک محیط مشابه متولد و رشد کرده باشند، رفتار مشترک زیادی بین این افراد دیده خواهد شد. (رفتار وابسته به محیط و شرایط رشد فرد داره).
من فکر میکنم پدر خواستگارتون دلیل موجهی ندارند - حتی اگر هم دلیلی داشتند مستقل از شما و 99 درصد فارس زبانها میبود. اگر ایشون از کردستان عراق به ایران کوچ کردند، توسط ایران هر چند کم اما حمایت شدند.
خوشبختانه نکته مثبت اینجاست که شما بجای احساسی رفتار کردن به نظر میاد شرابط رو منطقی سنجیدید، ولی آیا خواستگارتون در آینده مثل شما همکاری لازم رو خواهد کرد یا نه معلوم نیست. امیدوارم تنش بین کردها و دولت (و نه مردم فارس زبان!) با فداکاری دو طرف در رابطه تون مشکلی ایجاد نکنه - باور کنید این قبیل اختلافات میتونند بقای رابطه رو راحت تهدید کنند - مطمئن هستید این ریسک رو میخواید بکنید؟
اگر خواستگارتون تونستند برای مشکل مخالفت پدرشون راه حلی پیدا کنند، و نیز خانواده شما هم راضی به وصلت بودند، که مبارکه و آرزو دارم هر دوتاتون خوشبخت باشید. در غیر اینصورت قطع رابطه قبل از فرسایشی شدنش به صلاح شما و خواستگارتون خواهد بود، که باز هم آرزو میکنم هردو سفید بخت باشید.
- - - -
راستی این تاپیک خیلی به دردتون میخوره:
23 ساعت سمینار دکتر فرهنگ درباره ملاکهای انتخاب همسر، کفویت،بلوغ،خواستگاری
RE: اختلاف قومیتی دلیل مخالفت است!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Serok
خوشحالم از نظر مذهبی با هم هماهنگی دارید، این مسئله به تنهایی جلوی خیلی از اختلافات رو میگیره.
ولی از نظر فرهنگی به نظر بیش از انتظار متفاوت هستید، مخصوصاً در رابطه با مسائلی حساس چون حجاب و آداب و رسوم پذیرفته شده طرفین.
فکر میکنم در کردستان زندگی نکرده باشید برای همین درک این مطلب ممکنه کمی مشکل باشه: در کردستان به علت بیش از اندازه سنتی بودن جامعه هنوز اکثریت مردم دیدگاهی به قول شما خشک و مقدس گونه نسبت به هنجارهای پذیرفته شده دارند، بطوری که مسائل ناموسی و آبرویی تفریباً برای هیچکس شوخی نیست. این مسائل اگر همین الآن در رابطشون بصورتی جدی فکر نکنید در آینده ممکن هست برای شما (و خواستگارتون) مشکلاتی بزرگ بوجود بیارن.
بعید میدونم اخلاقیات پدر خواستگارتون ارثی باشه - اگر بود، رفتار و کردار فرزندانش تقریباً مشابه پدر/مادر میبود. برای مثال همه فرانسویها حقه باز نیستند، یا همه فرانسویهایی که برادر/خواهر هستند یک خلق و خو رو ندارند - اما اگر یک فارس، یک کرد، یک ترک و یک عرب همگی در یک محیط مشابه متولد و رشد کرده باشند، رفتار مشترک زیادی بین این افراد دیده خواهد شد. (رفتار وابسته به محیط و شرایط رشد فرد داره).
من فکر میکنم پدر خواستگارتون دلیل موجهی ندارند - حتی اگر هم دلیلی داشتند مستقل از شما و 99 درصد فارس زبانها میبود. اگر ایشون از کردستان عراق به ایران کوچ کردند، توسط ایران هر چند کم اما حمایت شدند.
خوشبختانه نکته مثبت اینجاست که شما بجای احساسی رفتار کردن به نظر میاد شرابط رو منطقی سنجیدید، ولی آیا خواستگارتون در آینده مثل شما همکاری لازم رو خواهد کرد یا نه معلوم نیست. امیدوارم تنش بین کردها و دولت (و نه مردم فارس زبان!) با فداکاری دو طرف در رابطه تون مشکلی ایجاد نکنه - باور کنید این قبیل اختلافات میتونند بقای رابطه رو راحت تهدید کنند - مطمئن هستید این ریسک رو میخواید بکنید؟
اگر خواستگارتون تونستند برای مشکل مخالفت پدرشون راه حلی پیدا کنند، و نیز خانواده شما هم راضی به وصلت بودند، که مبارکه و آرزو دارم هر دوتاتون خوشبخت باشید. در غیر اینصورت قطع رابطه قبل از فرسایشی شدنش به صلاح شما و خواستگارتون خواهد بود، که باز هم آرزو میکنم هردو سفید بخت باشید.
- - - -
راستی این تاپیک خیلی به دردتون میخوره:
23 ساعت سمینار دکتر فرهنگ درباره ملاکهای انتخاب همسر، کفویت،بلوغ،خواستگاری
مسئله اصلی اینجا نیست که من در کردستان زندگی نکردم بلکه مشکل اینجاست که خود ایشون هم تا به حال رنگ کردستان رو ندیدند. خانواده ی خواستگار من اصالتا ایلامی هستند ولی پدر بزرگ ایشون به عراق کوچ کردند و پدر ایشون هم متولد عراق هستند. متاسفانه هیچ کدوم هم رنگ ایلام رو تا به حال ندیدند و بعد از جنگ ایران و عراق به تهران کوچ کردند و همون جا هم ساکن شدند.
والا اینکه می گم پدر و عموی خواستگار من بیش از حد خشکه مقدس هستند با دلیله! خانواده ی مادری خواستگار من هم مذهبی هستند ولی خشکه مقدس نیستند که این دو خیلی با هم متفاوته! پدر و مادر خواستگار من هم دختر عمو و پسر عمو هستند و برام خیلی عجیبه که چطور عقاید دو برادر این طور می تونه متفاوت باشه و این همه تاثیر روی بچه هاشون بذاره!!!
من هم چند شب پیش با توجه به شرایط موجود به خواستگارم گفتم که وظیفه راضی کردن پدرشون پای خودشونه و این کاریه که تنها خودشون می تونند انجام بدن و من اگر خیلی هنر کنم بتونم خانواده خودم رو در صورت لزوم راضی کنم. بهشون گفتم که تا زمانی که خانوادشون رو راضی نکردند نباید با هم ارتباطی داشته باشیم (هر چند که تصمیم خیلی سخت و ناراحت کننده ای بود) و به قول معروف سنگ هامو باهاشون وا کندم ولی احساس نمی کردم که ایشون خیلی امیدی به راضی کردن پدرشون داشته باشند. بیشتر از اینکه نگران رضایت باشند نگران من و احساسات من بودند و اینکه من بعد از این داستان و در صورت رضایت ندادن پدرشون چه خواهم کرد. ایشون هم گفتند من قبل از این دعواها با خودم عهد کردم که اگر این بار نشه دیگه ازدواج نخواهم کرد!!!
شما به عنوان یه شخص ثالث فکر می کنید قصد ایشون برای تلاش مجدد تا چه اندازه جدی باشه و آیا امیدی هست یا خیر؟!
از همه ی دوستان می خوام برای هر دوی ما دعا کنند که همه چیز درست بشه! ممنون. :323:
RE: اختلاف قومیتی دلیل مخالفت است!!!
با سلام دوباره به دوستان عزیز تالار!
من باز یه سوال برام پیش اومده که گفتم شاید بشه از دوستان بپرسم و توصیه ای بگیرم که به کارم بیاد. خواستگار بنده تصمیمشون برای صحبت با خانوادشون کاملا جدیه ولی متاسفانه الآن جو خونشون به دلیل درگیری طلاق خواهرش خیلی متشنجه. ایشون به من گفتند که منتظرن جو خونه کمی آرومتر بشه تا بتونن دوباره با پدرشون حرف بزنن هرچند که امید چندانی به حل شدن موضوع ندارند. چند شب پیش سر این داستان با ایشون بحثم شد و گفتم جو خونه ی شما همیشه متشنجه به دلایل مختلف!!! اگه هیچ وقت این جو آروم نشه که تو بتونی باهاشون حرف بزنی چی؟! اگه تو این گیر و دار که ما منتظر جو خانوادتیم برای من خواستگاری بیاد که از نظر خانوادم همه چیز اوکی باشه من چیکار کنم؟ با چه بهونه ای ردش کنم؟ ایشونم به من گفتند که اگر واقعا خواستگار خوبی برات پیدا شد به خاطر من نه نگو و باهاش ازدواج کن! گفتم یعنی نمی خوای دیگه اون موقع هم با خانوادت حرف بزنی و شانست رو امتحان کنی؟ گفت وضعیت خانواده ی من مشخص نیست و تو نمی تونی همین طور مجرد بمونی! هر چه من گفتم که حداقل اون موقع تیر آخر رو بزن از جواب دادن سر باز زد و گفت به بقیه ی شانس های زندگیتم فکر کن!
ما قبلا هم راجع به این قضیه با هم بحث کرده بودیم و با وجود اینکه می دونم این حرف منطقیه و باید بهش عمل کنم، اما گاهی واقعا می ترسم! مخصوصا وقتی خیلی جدی بهش فکر می کنم! با خودم فکر می کنم که یعنی آدم وقتی کسی رو پیدا می کنه که می دونه کنارش می تونه خوشبخت بشه، باید به همین راحتی و با وقوع اولین مشکل پا پس بکشه؟ پس چه طور می تونه متعهد بشه که یه عمر با وجود تمام مشکلات زندگی کنار اون آدم بمونه؟! مخصوصا که پست های دوستانی رو دیدم که با همین مشکل دست به گریبان بودن و با صبر کردن و بعد از مدتی حتی بعد چند سال تونستن خانواده هاشونو راضی کنن و خانواده ها هم که اصرار اونها رو دیدن، متوجه شدن که تصمیم اونها جدیه و کوتاه اومدن!
حالا من با تمام این تفاسیر موندم که صبر کنم تا خانواده ها بالاخره کوتاه بیان یا به توصیه ایشون گوش کنم؟ می شه خواهش کنم دوستان بر اساس تجربه و دانششون راهنماییم کنن که کدوم راه رو انتخاب کنم؟ چون واقعا گیجم و از طرفی هم فکر می کنم که ایشون واقعا ارزش صبر کردن رو دارن و من باید با منتظر ایشون موندن عشق و علاقمو به ایشون ثابت کنم! :325:
RE: اختلاف قومیتی دلیل مخالفت است!!!
یا رومی یه روم، یا زنگی زنگ
مگه نمیخوای تکلیفت معلوم شه؟ مگه نمیخوای بفهمی آخرش میشه یا نه. اگر میشه که اوکی، اگه نمیشه الکی وقت و اعصاب و موقعیتت رو هدر ندی.
بنابراین:
مدتی (دست کم 3 ماه) رابطتت رو با ایشون کامل قطع کن. با این کار ایشون خیلی سریع همه چیز رو جم و جور میکنه.
یا محکم میگه میخواد. یا محکم میگه نمیخواد.
ایشون به اندازه کافی شما رو میشناسن. بنابراین میتونن بفهمن میخوان یا نه.
کسی هم که بخواد هیچ چیزی جلو دارش نیست. کسی هم که نخواد بهانش رو پیدا میکنه.
حالا فرضا میخواد ولی پدرش نمیگذاره. خوب همین الان وضعیتتون معلوم شه که بهتره. حداقل مورد های دیگه و وقتتون هدر نرفته. پس قطع کامل خود. اون خودش اگر بخواد جو رو آماده میکنه برای خواستگاری تو.
RE: اختلاف قومیتی دلیل مخالفت است!!!
سلام.دختر 24 ساله ای هستم که به خاطر اختلاف قومیت از کسی که خیلی دوستش داشتم الان یک ساله جدا شدم.قضیه از این قراره که این آقا اولین ترم دانشگاه به من پیشنهاد ازدواج داد و من چون بچه بود اصلا به این قضیه اهمیتی ندادم.تا اینکه این 4 سال گذشت و دیدم طرف همچنان سر حرفش مونده و همین منو عاشق اون کرد...اما تا روزی که اومدند خواستگاری از قومیتشون خبری نداشتم.اون اهل لرستان بود و پدر من به شدددددددت مخالف بود.یه جورایی خودمم مردد بودم.آخه اختلاف قومیتی تا این حد؟اصفهانی و لرستانی !!!!ولی برخلاف این همه گوشزد که از این طرف و اون طرف شنیدم که حواست جمع باشه اما متاسفانه من خیلی بهش علاقه مند شده بودم و گوشم رو روی همه این حرفا بسته بودم تا اینکه تصمیم گرفتم باهاش برم مشاوره.اون چند تا نکته منفی داشت علاوه بر این قضیه.سنش 5ماه از من کمتر بود ,احساس میکردم با خانوما خیلی راحته و خندیدناشو تو دانشگاه با دخترای همکلاسی و اردو رفتنای دختر پسری خیلی منو مردد کرده بود طوری که با اینکه خیلی دوستش داشتم به شدت هم از ازدواج باهاش میترسیدم...میترسیدم که نکنه بعدا هم همین مدلی باشه.من خانوادم نه زیاد مذهبی اند نه زیاد غیرمذهبی اما احساس میکردم خانواده اونا یه کم زیادی راحتند.مثلا وقتی برای آشنایی یه سفر رفتیم ولایتشون خواهرش که 2 سال از من بزرگتر بود جلو بابام بلوز شلوار پوشیده بود!! خلاصه اختلاف فرهنگی بین ما بیداد میکرد اما هیچ کدوم صدامون در نمیومد چون عاشق هم بودیم.هردومون میترسیدیم از این ازدواج اما میریختیم تو خودمون.تا اینکه این قضیه سر مهریه کاملا واضح و مشخص شد.پدر من شرط 2دانگ خونه رو گذاشت براش اما اون بعد از 3 روز فکر کردن بهم گفت نمیتونه شرط رو قبول کنه و دعواها و قهرهامون از همینجا شروع شد.راستش نه من کسی بودم که برای یه خونه خواستگار خوب رد کنم نه بابام.اما خانوادش وواقعا میخواستند زرنگ بازی در بیارند و این لج منو در میاورد.اونا هیچ کدوم از شرط های بابای منو قبول نکردند حتی حاضر نبودند یه عروسی تو اصفهان بگیرند...خیلی زرنگ بودند.تحصیل کرده و زرنگ.من دیدم اگه بابام تو شرط خونه هم کوتاه بیاد دیگه عملا ما کاملا در مقابل حرفای اونا تسلیم شدیم و بابای نازنینم کوچیک میشه...واسه همین با اینکه میدونستم دق میکنم حرف اخر رو بهش زدم و همه چیز تموم شد...الان یک سال و نیم از اون قضیه گذشته و من هنوز.....عاشقشم.نمیگم کاش با اون شرایط افتضاح قضیمون سر میگرفت اما آآآآآرزوم بو کاش اونم اهل اصفهان بود چون میدونم اگه بود هیچوقت اینطوری نمیشد.هیچ وقت من دودل نمیشدم.هیچوقت.و به خاطر این دودلی باهاش سرد برخورد نمیکردم.و همه چیز حل بود.هنوز بعد از 1 سال خوابشو میبینم تو فکرشم و آرزوی فقط دیدنشو دارم چون ازدواج ما عاقلانه نیست....از خدا خواستم فقط لا اقل ماهی یه بار یه جایی اتفاقی ببینمش. نظر شما دوستای عزیزم چیه راجع به قضیه من؟فکر میکنید به هم خوردن قضیه به نفع من بوده؟پیشاپیش ممنون از راهنماییتون
RE: اختلاف قومیتی دلیل مخالفت است!!!
یعنی فکر می کنی اگه اصفهانی بودند این مشکلات پیش نمی اومد؟ یعنی بین اصفهانی ها خانواده هایی نیستند که به قول شما بخوان زرنگ بازی در بیارن که می گی کاش اهل اصفهان بود؟
RE: اختلاف قومیتی دلیل مخالفت است!!!
فرشته کوچولو عزیزم
منظور دوستمون شیما گلابتون، این بود که
شاید اگر طرفشون اصفهانی بودند از اول..با دید بهتری پدرشون و خانوادشون نگاه میکردند به قضیه
نه اینکه مثلا لرستانیها بدند و یا اصفهانیا همشون خوبند
همه جا خوب و بد داره
این بسته به تربیت و فرهنگ هر خانواده میشه
مثلا خود بنده چنان داغی از اصفهانیها دیدم که تا آخر عمرم فراموش نمیکنم
ولی دلیلی نداره که همشون بد هستند
اونی که گیر من افتاد اینجوری بود
RE: اختلاف قومیتی دلیل مخالفت است!!!
منم خواستم همین مسئله برام روشن بشه، چون نمی خواستم برداشت اشتباهی از حرف ایشون داشته باشم!!
ممنون