-
حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
سلام
میخواستم توی تاپیک حال و احوال یاران همدردی بنویسم گفتم کلا موضوع تاپیک رو منحرف نکنم
منم دقیقا حس و حال زن امیدوار رو دارم....در هرجا رو میکوبم و کاسه گداییم رو میبرم جلو تا یکی یکمی محبت یکمی ارامش توش بریزه..دریغ از یه نیم نگاه....
همیشه منع میکردم کسایی رو که ناشکری میکردن...همش میگفتم:خداروشکر کن...خجالت بکش..کفر نگو..
حالا خودم شدم نهایت ناشکر....
نمیدونم این مصیبتهایی که داره از زمین و زمان بر سرمون میاد برای چیه؟
امتحانه؟
عذابه؟
چطوری به خدا بگم خدایا من خسته شدم انقدر تو زندگی صفر گرفتم...کی میگه هرکی در این بزم مقراب تر است جام بلا بیشترش میدهند؟
خدایا نمیخوام اینجوری به تو نزدیک باشم...خدایا کمرم شکست به خدا....مگه نمیبینی منم ادمم؟پوست و گوشت و خونم....به خدا کم آوردم.....
کی گفته ظرفیت ما ادما زیاده؟
خدایا با این امتحانا من فقط دارم ازت دور میشم...
اگر با این زبون گناه میکنم به خدا راضی ام..لالم کن
اگر با این دستا گناه میکنم به خدا راضی ام..قطعشون کن
اگر با این چشمها گناه میکنم به خدا راضی ام..کورشون کن
اگر با این پاها گناه میکنم به خدا راضی ام...فلجشون کن
خدایا دل کیو شکستم که هر روز دلمو میشکنی؟
خدایا تو اگر جای من بودی کفر نمیگفتی؟
مگه نگفتی امام زمان همیشه حواسش به ماست؟پس کجاست؟خسته شدم....خدایا
من ناشکرم؟خدایا یه سیلی بزن تو گوشم بیدار شم....بیدار شم و ببینم خدا انقدر منو تنها نذاشته....
مگه نمیگی ارحم و راحمینی؟
دست به هرچی میزنم خراب میشه...داغون میشه...چرا اخه؟
مگه تو عادل نیستی خدایا؟پس چرا انقدر بنده هات باهم فرق دارن؟
چرا به ما بدبختا یارانه نمیدی تا یکم اوضاعمون بهتر بشه؟
به خدا دارم از ترس میمیرم اینا رو مینویسم...میدونم تا شب نشده جزای ناشکریمو میدی...هر وقت قدم کج برداشتم تو محکم زدی توی دهنم....ولم کن خدایا
میخوام بد باشم...نمیخوام مقرب باشم...میخوام خودم باشم....
چرا اینهمه قدم که تو راه تو برداشتم دستمو نگرفتی؟
خدایا چرا از اون عرش نمیای پایین که درد منو بفهمی؟
اینهمه عذاب بسه..من تنبیه شدم...
خدا دلم بغل تورو میخواد...دلم دستای تورو میخواد...دلم صدای تورو میخواد....
من راهمو گم کردم...
مولای یا مولای
انت الخالق وانا المخلوق وهل یرحم امخلوق الا الخالق
خدایا به ضعف من رحم کن
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
مریم عزیز سلام
دوست خوبم وقتی انقدر درونت نا آرومه و پریشونی....فقط درد دل کن
برای شما درد دل آزاد....بیشتر از ناراحتی و چیزی که نگرانت میکنه بنویس
این حس و حال اغلب برای همه ما پیش میاد
ما دوستانه کنارتیم همین جور که وقتی این حال داشتیم تو کنارمون بودی!!
به خدا توکل کن و مشکلات رو مدتی بسپار دست خودش...
مراقب خودت باش و نگران نباش:46:
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
سلام مریم جان
از این فراز و فرودها همیشه توی زندگی همه هست
شما که خودت بمب انرژی بودی چی شده؟ یک کم با آرامش بگو چی شده؟
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
سلام. اگه برات ممکنه و واست مشکلی پیش نمیاد مشکلت و اون چیزی رو که ناراحتت کرده و فکر می کنی امتحانه بنویس. شاید کسی بتونه راه حلی پیدا کنه و ربطی به امتحان و تنبیه الهی و این مواردی که فکر می کنی نداشته باشه و بشه حل بشه مشکلت. اما اگه هم فکر می کنی نمی تونی بگی و فقط می خوای دردل کنی هر طور که تو بخوای. ما هم اینجا هستیم و می خونیم دردلاتو عزیزم. موفق باشی.:72:
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
چیشده خواهر من . چرا انقدر ناراحتی :302:
همه ما مشکلاتی داریم یکی بیشتر یکی کمتر اونی هم که از نگاه ما کمترین مشکل هست برای اون صاحبش:72:
بزرگترین مشکل بچشمش میاد :72:
توکه این همه ایمانت قوی هست نباید نا امید بشی .خدا در همه شرایط ماهارو امتحان میکنه ببینه که چقدر :72:
صبوریم. و هدیه ای که بعداز این همه مشکلات بهمون میده رو میتونیم. خوب نگهش داریم. :72:
درد دل خوبه اما نباید باعث بشه که از خدا واز ایمانمون دور بشیم. :72:
امید وارم. مشکلاتت هر چه زودتر حل بشه . :72:
بیایی پست بزنی خدایا اذت ممنونم.:72:
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
سلام مریم جان
شما که همیشه خودت به همه نیرو و انرژی می دادی دوست گلم چرا اینقدر درمانده شدی؟
میدونم همه ما آدمیم و بعضی جاها واقعا کم میاریم
دوست خوبم اگه نیکی میکنی اگه دل نمیشکنی اگه حرمت نگه میداری اگه خیلی از کارها که میدونی خدا دوستشون داره انجام میدی ولی در عوض به جای خوبی دیدن بدتر از اون بدی و ناحقی میبنی و دلت رو میشکنن بذار به حساب همین دنیا و مطمئن باش خدا از نفس هم بهت نزدیکتره و داره تمام این اتفاقات رو نگاه میکنه نه فقط به تو بلکه داره تمام اعمال دیگران هم که بهت بدی میکنن می بینه
این داستان رو بخون:
آهنگری پس از گذراندن جوانی پرشر و شور،
تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند.
سالها با علاقه کار کرد،
به دیگران نیکی کرد،
اما با تمامپرهیزگاری،
در زندگیاش اوضاع درست به نظر نمیآمد.
حتی مشکلاتش مدام بیشتر میشد.
یک روز عصر،دوستی که به دیدنش آمده بود
و از وضعیت دشوارش مطلع شد، گفت:
«واقعا که عجبا. درست بعد از این که تصمیم
گرفتهای مرد خداترسی بشوی، زندگیات بدتر شده،
نمیخواهم ایمانت را ضعیف کنم
اما با وجود تمام رنج هایی که در مسیر معنویت
به خود دادهای، زندگییات بهتر نشده.
آهنگر مکث کرد و بلافاصله پاسخ نداد.
سرانجام در سکوت،
پاسخی را که میخواست یافت.
این پاسخ آهنگر بود:
در این کارگاه، فولاد خام برایم میآورند
و باید از آن شمشیر بسازم.
میدانی چه طور این کار را میکنم؟
اول تکهی فولاد را به اندازهی
جهنم حرارت میدهم تا سرخ شود.
بعد با بیرحمی، سنگینترین پتک را بر میدارم
و پشت سر هم به آن ضربه میزنم،
تا این که فولاد، شکلی را بگیرد که میخواهم.
بعد آن را در تشت آب سرد فرو میکنم،
و تمام این کارگاه را بخار آب میگیرد،
فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما،
ناله میکند و رنج میبرد.
باید این کار را آن قدر تکرار کنم
تا به شمشیر مورد نظرم دست
بیابم. یک بار کافی نیست.
آهنگر مدتی سکوت کرد و سپس ادامه داد:
گاهی فولادی که به دستم میرسد،
نمیتواند تاب این عملیات را بیاورد.
حرارت، ضربات پتک و آب سرد، تمامش را ترک میاندازد.
میدانم که این فولاد،
هرگز تیغهی شمشیر مناسبی در نخواهد آمد.
آن وقت است که آنرا
به میان انبوه زبالههای کارگاه میاندازم.
باز مکث کرد و بعد ادامه داد:
میدانم که در آتش رنج فرو میروم.
ضربات پتکی را که زندگی بر من وارد کرده، پذیرفتهام،
و گاهی به شدت احساس سرما میکنم.
انگار فولادی باشم که از آبدیده شدن رنج میبرد.
اما تنها دعایی که به درگاه خداوند دارم این است :
«خدای من، ازآنچه برای من خواسته ای
صرف نظر نکن تا شکلی را که میخواهی، به خود بگیرم.
به هر روشی که میپسندی ادامه بده ؛
هر مدت که لازم است،ادامه بده،
اما هرگز،
هرگز مرا به کوه زبالههای فولادهای بی فایده
پرتاب نکن».
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
مریم جان به شخصه گریم گرفت ار دردودلت
منم از این حرفها با خدا میزنم
اما میگم بعد هر سختی آسانی است و بالاخره اون آسانی میرسه از راه....
ببخشید کمکی نمیتونم بکنم اما فقط میتونم باهات همدلی داشته باشم و درکت کنم
به امید روزهای خوب
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
سلام
من شما رو نمیشناسم ولی دوست منی فرق نداره امیدوارم مشکلت حل بشه
چرا همه چی رو برمیگردونی به خدا؟ چرا فکر میکنی که خدا با تو لج کرده؟ عزیزم خدا که بیکار نیست و بازیش نگرفته که بخواد با ما لج کنه ! حتی اگر که این آرومت میکنه اینجوری به قضیه نگاه نکن که به پروردگار شخصیت انسانی بدی!
مسیر زندگی ماست که گاهی ناهموار میشه و همشم راهیه که خودمون انتخاب کردیم! گاهی هم مسئله در دیدگاه ما به مشکله!
فعلا که دلت گرفته به نظر من به جای تمرکز روی مشکلت و مشاوره خواستن بهتره یه خرده حواس خودتو پرت کنی تا آرامش پیدا کنی و اون موقع بتونی منطقی تر بهش فکر کنی
این راه حل واسه خودم جواب میده واسه شما نمیدونم
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
سلام دوست عزیز
این شعر (از کیوان شاهبداغی) بنظرم مناسب حال شماست:
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد، آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
سلام
بدجوری می فهممتون.
مولای یا مولای انت المولا و انا العبد و هل یرحم العبد الا المولا
آره خدا مدلش همینه! میگه بهشت را به بها می دهیم نه به بهانه. خوب خیلی اوقات بهاش واسه من و شما سخت میاد. خیلی وقتا کم میاریم خسته می شیم. اون وقت سرمون را می گیریم بالا و می گیم خدای عزیزم رسمش همین بود؟
اما خودمونم می دونیم که آره رسمش همین بود!
میگیم خدا کم آوردیم. اما بازم اون ته دلمون هنوزم همین راه را می خوایم!
خودمو می گم خیلی کلافه شده بودم و می گفتم مگه نمی گن الا بذکر الله تطمئن القلوب؟ پس چرا این دل لامصب من آروم نمی گیره؟ اما آروم گرفت! خوب هم آروم گرفت.
بعضی وقت ها خدا باهام بازی می کنه! می بره می گذاردم توی آتیش خوب داغ کنم بعد با پتک می کوبه توی سرم! جدی می گما! می بردم تا نزدیک نزدیک اون چیزی که می خوامش خیلی هم می خوامش! بعد همین که حس می کنم توی دست هام گرفتمش با سرعت نور ازش دورم می کنه!
همینه دیگه رسم دنیا!
آهن را می گذارن توی کوره تا خوب سرخ شه بعد می زنن توی سرش بعد می گذارنش توی آب! این جوری آهن می شه فولاد!
مگه« الیوم یومان یوم لک و یوم علیک » چه معنی میده؟
خدا هم با ما همین معامله را می کنه! اینقدر این بازی را تکرار می کنه تا زنگ و ناخالصی ازمون دور بشه و بشیم فولاد!
آخه می دونید که ناخالصی توی بهشت راه نداره! اگه توی دنیا با همین کارها ناخالصی مون گرفته نشد اون وقت باید ببرنمون توی کوره ی جهنم بپزنمون تا ناخالصی هامون جدا بشه!
همین چند شب پیش بود که بازم دقیقا لحظه ای که فکر می کردم دیگه همه ی مشکلات حل شد دوباره خدا از اون بالا ولم کرد پایین سقوط آزاد کردم! اشکم در اومد! درد داره . خیلی هم درد داره. داد آدم را هم در میاره. اما وقتی تموم بشه شیرینیش می مونه!
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
ویدای عزیزم سلام
ممنون که کنارمی...سپردم دستش همه چیز رو..همه کس رو...اما هزار تا چرا توذهنم...
چرا هرجا میرم میگن ادرس اشتباهه؟چرا هر چی میگم میگن نگو غلطه؟چرا هر چی میخوام میگن نه خواسته ات اشتباهه؟مگه میشه یکی انقدر غلط باشه؟
من همه چیزم با نام و یاد خدابود...هنوزم هست...هیچ وقت اسم و یادش از ذهنم نمیره...ازش توقع دارم دستمو بگیره....وقتی بنده هاش محتاج بودن کمکشون کردم...حالا که من محتاجم و همون بنده ها منو پس میزنن کی قراره جز خدا دستمو بگیره؟
فکور مهربان سلام
واقعا تا به حال انقدر احساس ضعف نکرده بودم...الان که پستهای قبلی خودمو میبینم واقعا شک دارم که اینا رو من نوشتم یا نه.به قولی شارژم کاملا تموم شده...اجازه بدید حرفهام در قالب درد و دل بمونه.چون اگر بخوام بازش کنم میترسم حرفی بشنوم که این نیم درصد امیدم رو هم ناامید کنه.
سلام ,meinoush خوبم
ممنون..واقعا حضور شما منو دلگرم میکنه
سلام پدربزرگ
اره خیلی دلم میخواد خدا بهم بگه مشکلاتت تموم میشه...خودم میدونم تموم میشه اما خیلی سخته که ظاهرت همه رو گول بزنه و همه بگن تو دیگه چی میخوای از خدا؟! اما وقتی پشتتو میکنی بهشون بغض گلوت میخواد بترکه....
سارا@ عزیزم سلام
همه ترسم از اینه که نکنه از راه خدا برم بیرون...نکنه بزنم جاده خاکی...اونوقت من بمونم یه دنیای ویران و یه آخرت داغون
داستانت زیبا و با معنی بود...ولی نمیدونم من چقدر ظرفیت دارم....
شوکا جان ..عروس خانوم
سلام
ممنون..همین که کنارمی خودش یه دنیاست.حرفهات رو قبول دارم.همش میگم خدایا کمکم کن از این سختی بیام بیرون ..قول میدم بنده خوبی بشم...اما دریغ....
سلام unknown girl عزیز
حرفهای شما دقیقا درسته..کلمه به کلمه اش رو قبول دارم...میدونم که اگر مصیبتی سرم میاد خودم باعث بانیش بودم...اما فقط توقع دارم از خدا تنهام نذاره....وارد راهی شدم که هر بار خواستم ازش بیام بیرون خدا خودش نذاشت...حالا که اومدم حداقل ازش میخوام باهام باشه
جویای شخصیت عزیز سلام
ممنونم از شعر زیبات...ارامش بخش بود واقعا
سلام بچه مثبت عزیز
از شما هم ممنونم.شما دقیقا حال منو نوشتی...اما رسم خدا بی انصافی و تنها گذاشتن نیست...وقت درد ادم با هیچ مسکن و هیچ ارامبخشی اروم نگیره ....وقتی هم مجبوری درد جسم بکشی هم روح....
جسممو دو تا آمپول مسکن اروم میکنه اما روحمو نه....
اگر روحم له و لورده باشه جسمم که دیگه خیلی زودتر کم میاره و از پای میفته
خدایا ببخش منو...کاش روزی که میخواستی منو بفرستی این دنیا بهم میگفتی قراره چی سرم بیاد...قراره هفته ای حداقل یه بار تا دم مرگ بری و بیای....قراره اطرافیانت به جای فهمیدن دردت یه درد دیگه بذارن رو دلت....
اونوقت ارگ ازم میپرسیدی میخوای بری اون دنیا من میگفتم...................................... ..........................
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
خواهر چه چیزی باعث شده احساس کنید زمین و زمان به شما پشت کرده که اینقدر دلسرد شدید. از نظر سلامتی حالتون خوبه؟ اگر اشتباه نکنم قلبتون شما رو اذیت میکرد (؟). امیدوارم همه رو با پستم نگران نکرده باشم و تصورم اشتباه بوده باشه :-(. براتون حتماً دعا میکنم، شما هم با خودتون عهد ببندید که صبور باشید.
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
هر وقت تو زندگی اتفاق بدی میوفته که ناامید میشی و میگی دیگه از این بدتر نمیشه
دقیقا همون موقع اتفاقی میوفته که میبینی
نه بابا
از این بدترم میشه :311:
شوخی کردم عزیزم از این حال و هوا بیای بیرون
انقدددددددددددددددر تو زندگی ،منم این حال و هواتو داشتم که نگو
انقدددددددددددددددر تو زندگی ، تا حالا کم اوردم و زمین و زمان و به بدوبیراه بستم که نگو
انقدددددددددددددددر تو زندگی ، شبا رفتم زیر پتومو گریه کردم و با خدا کشتی گرفتم که نگو
بعضی وقتا با خدا حرف میزنم..باهاش دعوا میکنم..کلنجار میرم..حتی :163:
آخرش که کلی باهاش دادو بیداد کردم انگاری قلقلکم میده
باهاش جک میگم و میخندم
میدونم الان حساااابی کفری هستیو حتی حوصله خودتم نداری
این مشکلتم مثل بقیه مشکلاتت حل میشه و دوباره به زندگی عادیت برمیگردی
بهت قول میدم
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
سلام مریم جان:72:
من این موقع ها به خدا میگم اگه اینجوری راضی هستی و حال میکنی، ادامه بده، من اگه تو راضی باشی که حرفی ندارم. فقط بهم صــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــبر بده بتونم تحمل کنم:323:
برات آرزوی صبر میکنم:72::72:
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
بازم ممنون از همه تون که کنارم هستید
واقعا نمیدونم اگر شماها رو نداشتم چیکار میکردم...خدارو شکر
سلام serok عزیز
متاسفانه حال جسمم خوب نیست..بله.شما خوب یادتون مونده .مشکل قلب من حسابی داره این روزا منو اذیت میکنه....ولی باشه چشم...سعی میکنم صبور باشم
نادیا جان سلام..خوبی؟
اره..شما واقعا روزهای سختی رو گذروندی..اما من نمیدونم چرا همش خراب و خراب تر میشه...همش میگن:نه مریم...نکن مریم..نخور مریم...نشین مریم...نرو مریم...نخند مریم..گریه نکن مریم...نه نه نه....اخر سر هم میگن تو همینی ! خرابکاری !
صبای عزیزم سلام.
واقعا از پستهایی که برای سیسیلی میذاشتی لذت میبردم
نکته مهمی گفتی...بهم صبر بده...کاش به اندازه مشکلم بهم صبر میداد...
یه چیزی در جواب پست بچه مثبت یادم اومد...میگفتی دقیقا چیزی رو که فکر میکنی تو دستت یهو خدا ازت میگیره...
اگر بهتون بگم من تمام خواسته هام هیمنطوری شدن باورتون میشه؟!
وقتی فکر کردم قرارمون بههم خورده و ما نیمیریم منزل پدر شوهرم ساکن بشیم....وقتی رفتیم با همسرم قرارداد یه خونه جدید رو نوشتیم...وقتی بعد از 6 ماه فکر و خیال جورواجور که برم اونجا چی میشه و چی نمیشه...
بعد از نوشتن قرارداد جدید امدیم خونه و من بلافاصله سجده شکر کردم و نماز شکر خودندم....داشتم بال درمیاوردم...اما دمت گرم خدایا !! نذاشتی به 24 ساعت برسه خوشحالیم !!
فرداش همه چی بهم خورد در عرض چند ثانیه ! و ما دست از دست از پا درازتر با خفت و خواری و گردن کج امدیم منزل پدر شوهرم !
وقتی فکر کردم در دو قدمی دکترا هستم....چقدر خوشحال بودم....چقدر خدایا شکرت میکردم...اما درست وقتی گرفتمش تو دستام...از دستام پرید و رفت....حالا کسانی که خدا میدونه سواد خوندن و نوشتن ندارن میان دکترای نوه عمه همسایه بغلی بابابزرگشونو !! میزنن تو سر من....
عجب رسمی شده...عجب دنیایی شده...چقدر زود یادمون میره که قبرمون خیلی کوچیکه....خیلی...
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
سلام مريم:72:
خيلي خوشحالم
نه ازين كه دلت غصه داره
ازينكه قفل دلتو شكستي و حرفاتو ريختي بيرون
ميدوني كه چقدر دوستت دارم
خيلي داشتي به خودت سخت ميگرفتي , عزيزم همه مون ادميم, يادته چقدر منم حالم بد بود منم داشتم به مرز كفر ميرسيدم, حرفامو ريخته بودم تو خودم, يه وقتايي دلم ميخواست داد بزنمو يقه خدارو بگيرم و بگم دست از سر من يكي برداره
با تمام وجود ميخواستم بهش بگم هر چي بلا داره بره سر يكي ديگه خالي كنه و زورشو به يكي ديگه نشون بده
اصلا بد جوري كم اورده بودم
شب وروزم شده بود كلنجار با خودم
حرفامو باخودم ميزدم
اما چه كار خوبي كردم ريختمشون بيرون
كلماتم كه از ذهنم ريخت بيرون تخليه شدم
تو هم بريزشون بيرون, فكر نكن داري ناشكري ميكني يا فقط تويي كه تو دنيا اينجوري ميشي يا تو تو دنيا تنها موندي و هيچكس نمي فهمت
اصلا اينا مهم نيست
حرفاتو بريز از ذهنت بيرون
اينقدر خودتو مقيد نكن محكم باشي
به خدا ما هم ادميم مثل همه
نترس كه بقيه چي فكر ميكنن و يا خدا ميگه بنده منو باش !!!
اصلا حساب و كتاب خدا اينجوري كه ما فكر ميكنيم نيست
هر چي خودتو محكم تر بگيري محكم تر ميشكني
خدارو يه جور ديگه بشناس با مهربونيش با رحمتش با اغوش گرمش
اصلا چرا همه چيو ربط ميدي به خدا
چرا خودتو از بنده هاش سوا كردي و يادت رفته خدا تو بنده هاشم نشونه هاشو قرار داده
باهاش معامله نكن يه وقتايي
خودتو بسپر به دست جريان اب و رها كن, هي نگو من محكمم .من شنا ميكنم, رها شو مريم
انقدر گلوي خودتو فشار نده
باخدا راحت باش, راحت راحت
خواستي داد بزن خواستي فرياد بزن اما تو خودت نريز
همه حرفاتم بدون رودرواسي بنويس, منظورم اين نيست با جزييات اما درد دل كن تا تخليه بشي و راحت بشي
من تجربه كردم و از يه فشار سخت رها شدم تو هم اين كارو بكن
درسته دردي ازت دوا نميكنه اما مطمين باش ارومت ميكنه
ما هم كنارتيم دوست هميشه مهربونم:46:
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
مریم جون تاپیکتو که تو لیست تاپیک ها دیدم گفتم حتما از این تاپیکای آموزندته. واقعا جا خوردم وقتی حرفاتو خوندم. همیشه پیش خودم حس می کنم که شما واقعا خیلی خوشبختی! چون قدرت درک بالایی داری. مطمئنم که بازم حالت خوب می شه. حالا از اون موقع هایی هست که باید به اون چیزایی که داری فکر کنی. به مدرک تحصیلیت که خیلی ها انقدر مشکل دارن که آرزوشونه می تونستن برن دانشگاه! به همسر خوبت که باهم رفتید خرید ولی پول کافی نداشتن و می خواستن هرجوری شده اون چیزی که شما می خواستی و برات بخرن. خب همین دوتا که خیلی قشنگن! حتما چیزای دیگه ای هم هستن که حواست بهشون نیست. منم خیلی از این حرفا به خدا می زنم ولی به همون خدا یه وقتایی یه چیزایی می بینم که به خدا می گم غلط کردم! فقط نگاهتو از من برنگردون و اگر هم چیزی ازت می خوام در حد خواهشه و واقعا به خاطر چیزایی که دادی ازت ممنون. مریم جون الان که یادم می افته مو به تنم راست می شه. مطمئنم آدم هایی که من دیدم رو ندیدی که اینارو می گی. :302: امیدوارم زودتر همه چیز بازم خوب و عالی بشه :323:
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
به قول یه روانشناس خوب :
محبت را از کسی گدایی نکنیم به گدا چیز با ارزش نمی دهند !
ما آدما هممون تنهاییم دلامون تنهاست انقد باید قوی باشیم که هیجا کم نیاریم .
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
بچه ها ممنونم که کنارمین...خیلی حالم بهتر شده...
اینو مدیون شما عزیزانم....
زهره جون....سلام
مرسی که مثل همیشه منو شرمنده لطفت میکنی...
اره..خیلی گفتم من قوی ام...من قدرت دارم...اینا که چیزی نیست....من اینو دارم..من اونو دارم....اما غافل از اینکه آمپر صبر من داشت همینجوری میرفت بالا و در نهایت منفجر شد....
امروز خیلی کم اوردم...خیلی...حتی دیگه نای ایستادن نداشتم....دلم ترکید..؟قلبم ترکید؟؟نمیدونم....ولی یهو دیگه صبرم لبریز شد...چنان مشتم رو فشار دادم که جای ناخن هام کف دستم رو خراش داد....
من دلم خدارو میخواد...اغوششو میخواد...شبا خوابای خوب خوب میبینم....اما وقتی صبح چشمام رو باز میکنم و صدای مادر همسرم که داره با همسایه ها دعوا میکنه میاد تو گوشم.....وای وای....
مرضیه جان
اره..من شرمنده همه شماها شدم...خودمم خیلی مردد بودم این تاپیک رو بزنم یا نه..اما زدم...حالم که بهتر بشه بازم تاپیک اموزنده میزنم..قول میدم
تا خوشبختی چی باشه عزیزم...من از دنیا نه ماشین خواستم..نه خونه انچنانی...نه مال و منال...من فقط کمی ارامش و کمی محبت میخوام...خیلی سخته همیشه سرکوفت بخوری....ممنونم که یاداوری کردی محبت همسرم رو...اما همسر منم دیگه در مقابل مشکلات کم آورده....
راست میگی...منم نباید ناشکری کنم...باید به داشته هام فکر کنم...
مهسایی جان
ممنونم که بهم سر زدی
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
مریم جان نمی دونم مشکلت چیه. اما چند تا موردو گفتی. یکی ناراحتی قلب. دیگه انقدر به خودت فشار میاریو هیچی نمی گی که حتی دستتو مشت کردی و جای ناخنت مونده. دیگه اینکه صدای همسایه صبح اذیتت کرده و خونه ی پدر شوهرتون هستین و در واقع انگار محل زندگیت و همسایه هات برات جالب نیستن. در مورد سرکوفت شنیدن هم نوشتی.
در مورد قلبت. اصلا اصلا اصلا وقتی ناراحتی یا عصبانی هستی یا حتی خوشحالی و پرانرژی احساساتو توی خودت نریز. می شه فشار روی قلب. قلب سالم هم به مرور بهش فشار میاد. شما که باید مراقبت کنی از قلبت. اصلا اصلا اصلا هیچ نوع احساسیو توی خودت نریز. یه جوری یه مقدار تخلیه کن هم غصه هاتو هم شادیتو. ببین چه راهی واست راحت تره. ممکنه وقتی عصبانی هستی بری بیرون تند تند راه بری حالت بهتر بشه. ممکنه بری دوش بگیری حالت بهتر شه ممکنه بیای توی اینترنت بهتر شی یا ممکنه موسیقی گوش بدی یا هر چی. نشین با غصه هات گلم. بهت فشار میاد و بعدا می بینی زیادی بهت فشار اومده. واسه ناراحتی قلبت هم خودت حتما بهتر می دونی چه کار باید بکنی. اگه ویتامین های خاصی یا روغن ماهی یا امگا3 هم می تونی بخوری ممکنه واست خوب باشه. البته خودت چیزایی که مفیده واسه قلبتو می دونی فقط می خواستم یاداوری کنم که وسط غصه هات خودتو و سلامتیتو رها نکنی گلم.
خوب صدای همسایه ها. ممکنه محل زندگیت جایی باشه که خیلی همسایه های با ملاحظه ای نداشته باشی. یا حتی ممکنه با سرو صدای زیاد صبح ها از خواب بپری و بشه واست هول و تپش قلب و هر چی شب استراحت کردی یه باره به لطف یه همسایه ی بی ملاحظه بشه خستگی. یه راهش اگه برات اسونه و شدنی اینه که تایم بیداریه مردم ازارای دور و برت رو بفهمی و سعی کنی واسه 5 دقیقه هم شده زودتر از اونا بیدار شی که صدای بلندشونو وقتی بیداری و اگاه بشنوی که به قلبت فشار نیاد.
در مورد سرکوفت. گلم تا اینجای زندگیم فهمیدم هر کی حرفی می زنه در واقع داره خودشو وصف می کنه! قضیه ی همونه که می گن چشمات خوشگل می بینه. سرکوفت و تحقیر کردن دیگران که بازسازی نمی کنه کسی رو. پس یه کار بده و فقط از سر ضعف خود گوینده است. معمولا هم اگه خیلی حرفه ای نباشه طرف توی سرکوفت زدن وقتی ناراحت و احساساتی نیستی به حرفاش فکر کنی می بینی خیلیاش شامل حال خودش بوده فقط و بس! یعنی توصیف خودشو داره بلند بلند می کنه و شما هم می شنوی. پس بهتره خودتو ناراحت نکنی. البته بعضیا یه عمر کارشون همینه و کاملا حرفه ای سرکوفت می زنن و یه مقدار سخت می شه گفته هاشونو تحلیل کرد. اما هیچوقت سرکوفت زندنای کسی رو نیاز نیست باور کنی یا به خودت بگیری. چون نمی تونی بگی راست می گه. انتقاد نکرده که قصد سازندگی و خیرخواهی داشته باشه. پس گوشاتو ببند به روشون. حتی اگه نیازه دلتو هم به روشون ببند که کمتر اسیب ببینی (به جز شوهرت و بچه هات. اونا رو باید سعی کنی اموزش بدی تا یاد بگیرن باهات چه رفتاری بکنن. اموزش دادن هم توی همین سایت خودت حتما کلی مقاله خوندی. من بیشتر از نمی دونم. خودت حتما همشو می دونی)
ببخشید طولانی شد. می دونم خودت همه چی رو بهتر از من می دونی. اما سعی کردم تا حد توانم از توی صحبتات بتونم چیزی بفهمم و نظری بدم. موفق باشی.
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
دوباره سلام مریم جان
اولش خواستم بگم خوش به حالت که همه آدمای این سایت به فکرت هستن.من که یک روز خیلی دلم گرفته بود تا دو ساعت بعد از ایجاد تاپیک کسی چیزی برام ننوشت البته خوب شما در حق همه خواهری کردی و همه دوستت دارن و براشون مهم هستی به هر حال در نظر اعضا جور دیگه ای هستی.
مریم جان همکلاسیهای دوره دکتری من همه شهر خودشون بورس شدن(البته شهر خودشون کوچک بود و دانشگاه درجه یک نبود ولی شهر من دانشگاهش خیلی معتبر و سخت گیر بود)،من هم در شهر خودم خیلی از رزومه و درخواست بورسم استقبال شد و به قول مسافر زمان تا یک قدمی اون که رفتم یکدفعه دیدم که با پارتی بازی از چنگم درآوردن خیلی ناراحت بودم اون فرصت هیچوقت تکرار نمیشد.من تا اون موقع شکست بزرگ رو تجربه نکرده بودم خیلی خیلی برام سخت بود یعنی من دیگه هیچوقت نمیتونستم پیش خانوادم باشم با اینکه سعی میکردم خونسرد باشم ولی فکرش مثل خوره توی جونم افتاده بود.
یک روز پشت ترافیک ایستاده بودیم باران میومد که یکدفعه صدای مهیبی از پشت سرمون شنیدیم نفهمیدم چی شد تمام ماشین پر خرده شیشه شده بود پدرم سرش پر از خون نشسته بود بعد که از ماشین پیاده شدیم دیدیم ماشین داغون شده یک تریلی رفته بود روی ماشین البته بعد ضربه اول پیچیده بود توی پیاده رو و کامل روی ماشین نبود
ما یک قدم تا له شدن کامل فاصله داشتیم فقط کافی بود تریلی به سمت پیاده رو نمیرفت و کامل میومد روی ماشین.من تا مدتها شوکه بودم هنوزم که هنوزه بهش فکر میکنم همون احساس بهم دست میده (ترس از ماشینهای سنگین که در من نهادینه شده)
از اون روز احساس میکنم زندگی ارزش اینقدر فکر کردن و سخت گرفتن رو نداره تحمل اون شکست هم برام آسون شد هرچند هنوز اون افراد پارتی باز برام قابل بخشیدن نیستند ولی خودم کمتر خودخوری میکنم
همیشه شرایطی بدتر از اون که توش هستی وجود داره
یک صحبت دیگه هم دارم اینکه از هیچ کس توقع نداشته باش بهت خوبی کنه وقتی از دیگران توقع نداشته باشی راحت تر زندگی میکنی خیلی راحت میشی.البته متقابلا زیادی هم برای خوبی به دیگران خودت رو خرد نکن...
:72::72::72::72::72:
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
خانم مریم عزیز...
شما به خیلی از بچه های انجمن کمک های مثمر ثمری کردین مطمئنا این کارتون بی پاسخ نمیمونه ...
.
من تو پست اولتون این مطلب خیلی برام پررنگ شد که خواستم گوشزد کنم براتون ... من خیلی از گذشته شما و زندگی و رابطه باخانواده شوهر و ... آشنایی ندارم ولی این خصوصیت که که شما در پست اولتون هم بهش اشاره کردین یکی از دلایل مهم افسردگی و از دست دادن اعتماد به نفس در انسان ها میتونه باشه.
.
"نمیخوام مقرب باشم...میخوام خودم باشم...." و "من فقط کمی ارامش و کمی محبت میخوام"
.
خیلی وقت ها پیش میاد که تسلسل شرایط محیطی و روابط با جامعه پیرامون آدم رو تو حلقه تکرار بیهوده و بدون پایان قرار میده که آخرش از این همه یکنواختی و بیهودگی آدم میبره ...
.
چرا باید رفتاری داشته باشیم که در نظر دیگران خوب جلوه کنیم ؟
چرا باید احساسات خودمون رو بزاریم زیر پا که احیانا احساسات کس دیگه ای جریحه دار نشه ؟
از این چرا ها خیلی خیلی میشه مثال زد که آدم وقتی به خودش میاد این سوالات رو از خودش میپرسه !
.
حقیقتش من قدرت بیان قویی ندارم و نمیتونم چیزی که تو ذهنم هست به درستی بیان کنم اما فقط میتونم این نصیحت رو براتون داشته باشم که "خودتون باشین" کاری رو که دوست دارین دنبال کنین ... نگین "اگه دوست آشنا ببینن مریم داره این کار رو میکنه چی فکر میکنن راجع بهم "
.
حقیقت وجودی خودتون رو پیدا کنین ... از طریق مطالعه تفاسیر قرآن از افراد با کمالات (خیلی ها گیر میدن که روخوانی خود قرآن خیلی خوبه ولی جایی که مفهومش رو نمیدونی هیچ فایده ای نداره ) یا شعر های پر مغز مثل مولوی و حافظ خیلی میتونه براتون کمک کنه ...
بهترین ها رو براتون آرزو دارم
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
بازم سلام به شما دوستان که با الطافتون منو حسابی شرمنده میکنین
مینوش عزیزم
ممنون از توصیه هات..حتما عمل میکنم به تک تکشون...در واقع ناراحتیم فقط از صدای همسایه ها نبود...من اصلا کاری ندارم به کار دیگران...اما وقتی میبینم مادر همسرمه که داره با همه دعوا میکنه و میدونم هدف بعدیش منم...این ناراحتم میکنه.احتمالا منظورم رو بد رسوندم
خیلی جملاتت خوب و آموزنده بود...چندتاش رو روی کاغذ نوشتم تا داشته باشم
فکور عزیزم
مرسی که بازم بهم سر زدی
بچه ها فقط منو شرمنده میکنن و دور از تعارف بچه ها اینجا با معرفتن...معمولا کسی رو تنها نمیذارن...تاپیک شما به نظرم تا حدودی نیاز بود که کسی باهات همدردی کنه که خودش تجربه دوری و غربت رو داشته باشه
خیلی ممنونم از لطفت و جملاتت.خیلی کمکم کرد..
جناب saeeded
ممنونم که شما هم بهم سر زدین
من حرفتون رو قبول دارم.این ایراده منه.دوست دارم همه دوستم داشته باشن....اگر کسی منو دوست نداشته باشه تا تو دلش نفوذ نکنم دست بردار نیستم !من همیشه روابطم با ادمهایی که اصلا نمیشه بهشون نفوذ کرد خیلی خوب بوده
تمام مشکل من اینه که من اجازه ندارم خودم باشم....باید طوری باشم که اونا از من راضی باشن وگرنه اجازه نمیدن یک روز آب خوش از گلوم بره پایین !
منم به خودم امدم و به قول شما انقدر از این چراها گفتم که یه دفعه بریدم...
قدرت بیانتون هم خوب بود.من کاملا منظور شما رو فهمیدم.
بله..مدتیه روابطم با قرآن کمی تیره شده ..ممنونم از گوشزد به موقع شما.
از همتون ممنونم دوستان که تنهام نمیذارید
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
مریم جان
غمگین نبینمت عزیز
خانمی بیا یه کاری بکن .
یکی یکی آنچه ازش ناراحتی را بیان کن و بگو از اینکه فلان شده و یا فلان بهم گفتند و یا .... فلان حس را پیدا کردم . بیان کن تا با هم تکنیکی بریم جلو و مرهم برای دردت پیدا کنیم نه مسکن . باشه ؟
منظرم ز آن چیزهایی که همین اخیر باعث رنجت شده شروع کنی .
.
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
سلام مریم جان
اول اینکه امیدوارم هر چه زودتر به ساحل ارامش برسی
دوم اینکه امیدوارم خدا دلت رو به ارزش هر چیزی تو این دنیا آگاه کنه تا قلب نازنینت برای چیزهای کم ارزش تر از خودش به درد نیاد.
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
صبر و ظفر هر دو دوستان قديم اند
بر اثر صبر نوبت ظفر آيد.......
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
سلام علیکم دوستان
آشناست درد
آدم بودن و درد
و لذت و رنج زندگی
روز به روز با ریز و درشتهایی از مسائل
اما آرامش ریشه در نگاه عمیق به همه زندگی دارد
شاید زیر و بم هایی که داشته ام و نوشته ام، مرا بی نیاز از تکرار خیلی حرفهایم در این یادداشت بکنه.
می تونی با شبیه دردهایت به نوعی آشنا شوی وقتی دردهایم را، جراحت هایم را و التیام هایش را در موضوع زیر حوصله کنی و بنوشی
http://www.hamdardi.net/thread-766.html
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
سلام
من هم خیلی ناراحت شدم تاپیک شما را دیدم. شاید خیلی حرفی بیش از دوستان دیگه نداشته باشم. به خصوص اینکه خودم هم خیلی تو شرایط خوبی نیستم.
نمیدونم دعای سمات را هیچ وقت دیدید یا نه. تو ون دعا ی دور تاریخ انبیا دوره میشه :) ی استاد عرفان بود ایشون میگفت فکر میکنید چرا خدا ما را به آزمایش های سختی که انبیا را گرفتار کرد امتحان نمیکنه؟ آیا خدا با ما نسبت فامیلی داره؟ نه ما (خودم را البته میگم) اینقدر بچه هستیم که ارزش امتحان شدن نداریم.
اگه شما دارید از سمت خدا امتحان میشید مطمئن باشید که درجه خوبی دارید که خدا داره ازتون چنین امتحان هایی میگیره.
یادم تو فیلم ایوب (ع) وقتی ون مصیبت های زیاد براش پیش اومد زنش بهش گفت از خدا بخا که مصیبت ها را برداره. ایوب گفت خدا چند سال به من نعمت داد شرط مروت اینه که حداقل به همون میزان صبر کنم بعد ازش بخام
امیداورم آرامش را زودتر درک کنید:72:
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
maryam123عزيز،سلام...
ميدونم كه با اون نوشته ي من توي حالواحوال همدردي هم حسي كردي و ميفهميش...ميدوني من كي بيشتر از اين احساسات بهم دست ميده؟وقتي ميشينم وهمه ي زندگيمو،همه ي داشته ها ونداشته هامو،همه ي موفقيتها وشكستهامو دو دوتا چهارتا ميكنم!يعني وقتي كه كفه ي عقلانيت صرف تو زندگيم به كفه ي شناخت وفلسفه واحساس سنگيني ميكنه!(البته يه وقت فكر نكني منظورم رد عقلانيته ها،نه اما به قول مولانا گاهي بايد ديوانه شيم وبس!)
به خدا اعتماد كن،نه اعتمادي ازجنس دين،اعتمادي از جنس شناخت،از جنس رهايي...
باور كن بهترين چيزها رو وقتي به دست آوردم كه به معناي واقعي برام بي ارزش شده بودن وازشون دست شستم،لحظاتيكه خدابرام همه چيز و همه كس بود...و خدا شاهده كه همون خدايي كه منم روزهايي ناسپاسيشو كردم وقتي به مفهوم واقعي كلمه(نه فقط بازبان) به رضاش راضي شدم،و به خيلي خيلي كمتر از چيزهايي كه تو الان داري فقط چون خدا برام خواسته بود تن دادم،بهترين ها رو بهم داد...
مريم خوذت باش،از خودت نترس،با مفاهيم ذهني هم كه به غلط براساس آمورش نادرست دين توي ذهنت جا كرده بجنگ،خودتو بشناس تا خداي خودتم بشناسي...
(پ.ن:حتما به توصيه فرشته ي مهربان هم توجه كن)
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
مریم جان
وقتی دو تا خانواده مستقل توی یک خونه میخوان زندگی کنن ناخوشایند هست.حالا اگه یک طرف بخواد به دیگری که توی خونش هست اعمال قدرت هم بکنه که دیگه نور علی نور میشه.
من درک میکنم که شرایط شما الان باید خیلی سخت باشه.از دیدگاه خودم میگم که شخصیت استقلال طلبی دارم و زندگی قاطی با دیگران رو نمیتونم تحمل کنم.
البته چون بچه نداری باز هم شرایطت خیلی بهتره چون بچه آدم رو مجبور میکنه با دیگران باشه.
به هر حال شما ظاهرا مجبور هستی این مرحله رو پشت سر بذاری.
به نظر من سعی کن روزها به کلاسی چیزی بری تا حداقل کمتر اصطکاک پیش بیاد.کلاس قرآن کلاسهای هنری هر چیزی که فکر میکنی همسرت موافق هست و بقیه زمان روز رو هم به جز مواقع غذا درست کردن و ... به کارهای اون کلاس بپرداز.بشین توی یک اتاق و کارهای کلاست رو انجام بده.
اگه برخوردهاتون کمتر بشه حالت بهتر میشه
اگه کسی هم به شما ایراد میگیره که کارهات اشتباهه زیاد بهش فکر نکن خوب به نظر شما هم کارهای اونا اشتباهه.اصلا بهش فکر نکن چون اصلا ارزش فکر کردن نداره...
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
باز هم سلام به دوستان خوب و همراهای همیشگی
فرشته مهربان عزیز
از اینکه امدی به تاپیکم خیلی خوشحالم کردی...اینو میدونم که شما هدفی جز کمک و یاری نه تنها به من بلکله به سایرین نداری...این کارت واقعا با ارزش و ستودنیست...اما اگر اجازه بدید من به دلایلی فکر نمیکنم باز کردن مشکلاتم کار درستی باشه...همیشه پرداختن و صحبت درباره مشکلات راه حلش نیست..خیلی وقتها فقط شنیدن حرف و اینکه بدونی تنها نیستی خودش خیلی التیام بخشه.کاری که شما و سایرین کردین و منو تنها نذاشتین
بزرگترین مشکلم در حال حاضر مشکل جسمیم هستش که باعث شده بنده ی واقعا افتضاحی بشم و به درگاهش ناشکری کنم...روحم بسیار آسیب پذیر شده و با یه تلنگر از هم میپاشه...خیلی دلم میخوست مثل این مریضایی که تو فیلما نشون میده و حالشون خیلی بده اما همش خداروشکر میکنن باشم...اما نشد...من کم آوردم و باختم...
دلجو دلتنگ عزیز
ممنون که امدی...شکر خدا با کمک شما و سایرین حالم بهتره و امیدوارم که بهترم میشم.کاش همه دنیا به امضای شما اعتقاد داشتن...
ممنونم ویدای عزیز
غریب آشنا عزیز
من تاپیک شما رو خودندم...همه پستهاش رو...چقدر تلخ بود و چه سوزی در نوشته های شماست...
اقای سید 1387
سلام
خوب هستین؟از شما هم یه دنیا ممنونم که لطف کردید و امدید اینجا
درک میکنم که شما هم اسیر غربتی و حال و روزت از من بهتر نیست.من همیشه میگفتم خدایا امتحان بگیر ازم..منو به خودت نزدیک کن...اما نمیدونستم امتحانای خدا همون جمع و تفریق ساده کلاس اول و دوم ابتدایی نیست !
کم کم امتحاناش شد جبر و هندسه و دیفرانسیل و ...!
اوایل همیشه 20 میگیرفتم...اما حالا وقتی ورقه ام رو بهم میده نخونده سفید بهش برمیگردونم ....
من خیلی میترسم...از اینکه از راه بندگیش بیام بیرون...میترسم...
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
مریم جان
لا یکلف الله نفسا الا وسعها
حتی خدا هم شما رو به بیش از توانتون مجبور نمیکنه و انتظار بیش از توانتون رو ازتون نداره شما هم توقعت رو از خودت کم کن خیلی چیزا بیشتر توی همون فیلمها اتفاق می افته...
من هم مثل شما فکر میکردم زمان بیماری آدم توکلش بیشتر میشه.زمان بارداری خصوصا دو ماه آخر روزهای بدی رو گذروندم کمر درد بسیار شدید حساسیت به هورمونهای بارداری هم باعث شده بود تمام پوستم پر از دانه های پر خارش بشه.احساس خارش و درد کمر کلا آرامشی برام نذاشته بود حالا اینا جدا از مشکلات حرکتی و این که شبیه توپ قلقلی شده بودم، بود.
فامیلام بهم زنگ میزدن میگفتن توی این شب بیدار بودن ها خیلی دعا کن دعای تو الان خیلی گیراست و ...
من هم با خنده بهشون میگفتم من توی اون زمانها فقط قدرت نفرین دارم اگه از کسی ناراحتید به من بسپارید...
جدا از شوخی خودم هم خیلی دوست داشتم اون موقع ها قرآن بخونم من میخواستم چند بار توی اون دوران قرآن رو ختم کنم ولی اصلا نمیتونستم نهایتا دیدم انتظار بیش از حد از خودم دارم خوب توی این شرایط نمیتونم
راهکار نهایی من این بود که میرفتم توی یک اتاق که تنها باشم برای خودم ناله میکردم گاهی دیگه از درد و گریه بی حس میشدم و خوابم میبرد
من هم نتونستم مثل توی فیلمها باشم.بعید میدونم کس دیگه ای هم اگه جای من بود میتونست مثل توی فیلمها باشه.
شما هم از خودت بیش از حد توقع نداشته باش و احساس یاس از اینکه نمیتونی مثل الگوهایی که توی ذهنت بوده عمل کنی رو نداشته باش.خدا هم بیش از توان شما از شما توقع نداره...
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
سلام مریم جان
خیلی ناراحت شدم که دیدم آزرده خاطری، با وجود مشغله فراوان امروز صبح تو دفتر کارم، محو تاپیکت هستم
عزیزم با درد دل کردنت یه جورایی شاید حرف دل همه را زدی، یعنی همه ما در زندگی این چنین لحظاتی رو تجربه کردیم و میکنیم، واقعا از خوندنه تک تک پستها لذت بردم، اکثرشو چند بار خوندم!
هیچی نمیتونم بگم، همه دوستان خیلی زیبا نوشتند! فقط میگم، زمان حلاله لحظلت سخته، یه وقتهایی برای برخی مشکلاتمون هیچ کاری نمیتونیم بکنیم و فقط میتونیم نظاره گر باشیم!
حتما استخر رفتی، نمیدونم شنا بلدی یا نه، افرادی که تازه کارن، به خاطر ترس از عمق آب، بدن خودشونو منقبض میکنن و دست و پایالکی میزنن که باعث میشه در آب بیشتر فرو برن! اما وقتی بدن خودشونو رها میکنن، انگاری آب هیچ عمقی نداره! دست و پا هم نزنن، شناور میمونن!
میدونی گاهی وقتها حس میکنیم مشکلاتمون و سختیهامون مرتب تکرار میشه و سخت تر، میتونه دلیلش این باشه که درسی رو که باید میگرفتیم نگرفتیم، و فقط از کنارش گذشتیم، واقعا یه وقتهایی سر بعضی مسایل فکر میکنم و با خدا نجوا میکنم، میگم خدای خوب من، چی رو میخواستی یاد بگیرم؟ باورت نمیشه وقتی با زور و کلنجار، دلیلش رو میفهمم یا حس میکنم، خواه ناخواه مشکل من هم کم وکم رنگ تر میشه!
خیلی حرف دارم برای زدن اما شاید الان حوصله نداشته باشی، فقط میتونم دعوتت کنم به آرامش و اینکه باور داشته باشیم خدایی داریم که از ما به ما نزدیکتر و از ما به ما مهربانتر است! پس خودتو تو مهربونیش غرق کن!
درو دیوار دنیا رنگی است.
خدا جهان را رنگ کرده است،
رنگ عشق و این رنگ، همیشه تازه است و هرگز خشک نخواهد شد. از هر طرف که بگذری، لباست به گوشه ای خواهد گرفت و رنگی خواهد شد. اما کاش چندان هم محتاط نباشی، شاد باش و بی پروا بگذر که خدا کسی را دوست تر دارد که لباسش رنگی تر است.
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
شاید همین حسی که دارید همون چیزیه که خدا میخاد... شما دارید به نقطه تسلیم نزدیک میشید... و این یعنی خیلی خوبه... :310:... شاید غرور پیروزی تو امتحان ها داره شکسته میشه.
من نمیدونم جنس مشکل شما چی اما اگه امتحان الهی باشه مطمئن باشید اجر بینهایتی برای صبر و استقامت دریافت خاهید کرد
إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّـهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ (فصلت ۳۰) :310:
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
سلام خانمی .. ناراحت نبینمت
من بعضی پستای شما رو خوندم ، واقعا الان دلم گرفت : (
نمیتونم مثل بقیه این قدر خوب برات حرف بزنم فقط میخواستم بگم برات دعا میکنم که بتونی این مشکلم پشت سر بزاری .. اینم بدون اگه سنگ توی راه رودخانه نباشه صدای رودخونه این قدر قشنگ نمیشه
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
سلام زن امیدوار عزیز
اره دقیقا با خوندن نوشته شما انگار جرقه ای که در وجود داشت اذیتم میکرد یهو تبدیل شد به یه کوه آتیش.ولی متوجه این جمله نشدم....با مفاهيم ذهني هم كه به غلط براساس آمورش نادرست دين توي ذهنت جا كرده بجنگ
خیلی دوست دارم بیشتر برام توضیح بدی...
سلام فکور جان
حسابی منو شرمنده میکنی ..ممنون که وقتت رو میذاری
راستش ما تو یه خونه نیستیم در دو تا واحد مستقل هستیم اما اگر کسی نخواد حریمها رو رعایت کنه دیگه کاری از دست کسی برنمیاد !
من حرفت رو قبول دارم...من خیلی به خودم سخت میگیرم چون دوست دارم در همه چیز بهتیرن باشم...شادی همین منو برخی مواقع از پا درمیاره
دوست دارم بهترین فرزند باشم...بهترین همسر باشم...بهترین همسایه باشم...بهترین شهروند ! باشم...بهترین همکلاس باشم....و وقتی میبینم که شکست میخورم خیلی سختم میشه
elahe جان ..دوست خوبم
متاسفام از اینکه فکرت رو مشغول کردم.و ممنونم که با این مشغله به فکرم بودی
حرفات رو قبول دارم...خیلی زیبا گفتی...اما در این زمانهای سخت ساعتها خیلی دیر میگذره...انگار در تمام این ساعتها یکی بهم میگه تو باید مثلا 10 ساعت دیگه این وضع رو تحمل کنی و این درحالیه که من دارم از بغض و خشم و کینه خفه میشم...
اقا سید از شما هم ممنونم که بهم دوباره سر زدید
کاش این نوشته شما حرف خدا باشه و اونم منو دوباره به بنده گیش قبول کنه
سنجاب بازیگوش عزیز سلام
نام کاربریت حس تازه شدن و شیطنت بهم میده !
از شما هم عذر میخوام اگر بابت ناراحتیت شدم...ازت ممنونم یه دنیا
دیشب سر نمازم (نمیدونم قبول بوده یا نه) برای تک تک شماها دعا کردم...از خدا خواستم که همونطور که منو در روزهای سخت تنها نذاشتید خدا هم شما رو تنها نذاره...
:72:
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
سلام مریم جان امیدوارم بهتر باشی. نمی دونم حرفهام تکراریه یا نه. اما اون چیزهایی که خودم در زندگی تجربه اش کردم و دیدم و بهت میگم.
وقتی در ابتدای جوانی قرار گرفتم دیدگاه من اینطوری بود که باید اونچیزهایی که از نظرم منطقی هست قاعدتا اتفاق بیفته، زندگی سیکل مشخصی رو طی کنه و نتایج مشخصی کسب بشه.
یکی از نتایج مشخصی که انتظار داشتم این بود که حتما بعد از فارغ التحصیلی کار پیدا کنم اما دو سال تمام ،لحظه به لحظه اش با مشکلات جورواجور گذشت و اونی که می خواستم نه تنها نشد بلکه داشتم ایمانم رو هم از دست می دادم. یه مدت حتی دست به انکار خدا زدم. گفتم خدایی که صدای من نشنوه خدا نیست من همچین موجودی رو نمی پرستم! ... 10 روز گذشت. دلم حسابی واسش تنگ شده بود... به طرز غیرمنتظره ای به سفره حضرت خدیجه دعوت شدم. اونجا یه خانمی از خدا گفت و گفت و من نتونستم طاقت بیارم. برگشتم به دامنش و یک دل سیر توی بغلش گریه کردم.
خیلی راحته بشینیم اینجا بهت بگیم نگران نباش خدا هدفی داره، خلقت آدمی هدفی داره، روزهای روشن در پیشه و ... اما می دونی چیه؟ چون خودم لحظات وحشتناکی در زندگیم گذروندم میدونم در اون لحظه یه چیزی توی دلت به این حرفها پوزخند می زنه! ...
نمی دونم با چه کلماتی حسم رو بهت منتقل کنم! فکر نکنم واژه ها بتونن درست روی این صفحه پیاده شن...
اما...
یه وقتایی توی زندگیمون لحظات پرت داریم. لحظاتی که بنظر بیخودن. فقط زجر و آزارن. وقت کشی هستن! آزاردهنده ان و ناامید کننده. انگار نمیشه اونارو جزء زندگی حساب کرد! به آدم دهن کجی می کنن! اما... هستن و برای ما نوشته شدند...
بنظرم حتی اشکالی هم نداره گاهی وقتا خیلی صبور و راضی نباشیم... ما انسانیم و من به عینه دیدم خدا با چنین غضبی به ما نگاه نمی کنه و وقتی داره نتیجه رو بهمون می ده بهترینش رو می ده و بزرگوارانه وقتایی که سرش غر زدیم نادیده می گیره!
این لحظه ها برای همه پیش میاد واسه یکی بیشتر یکی کمتر... رازش چیه؟ باورکن نمی دونم! فقط می دونم مثل یه پازل، یه بازی فکری می ذارن جلوت و اگر ردش نکنی نمی ری مرحله بعد...
اما در تمام اون لحظات سختی که بعدش آروم شدم یک چیز مشترک بود... رهایی! رها می کنی و آزاد میشی. اینو هم بهت بگم: حتی این رهاشدنت هم در زمان خودش اتفاق میافته... مصنوعی نمیشه بوجودش بیاری...
.
.
.
نتیجه آشتی اون موقع من و خدا... حدود یکسال بعدش کار و فوق لیسانسم باهم جور شد و فصل تازه ای از زندگیم شروع شد. هرگز دلم نمی خواد دوباره به اون دوران برگردم اما مشکلات به شیوه دیگری به زندگیم اومدند.
اما در مجموع...
این زندگیه و باید زندگی کرد...
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
یادمه دوران کودکی وقتی از چیزی ناراحت بودم و احساس اوج بحران روحی را داشتم در یک لحظه به خودم می گفتم مگه شب روز نمیشه ، روز هم شب میشه با این حرف یک دنیاآرامش نصیبم می شد و گویی آبی روی آتش می ریختند در واقع این کلام ترجمان همان این نیز بگذرد هست . خیلی وقتها دلم میخواد دقیقاً اون حسی که در دوران کودکی از این جمله داشتم را یک بار دیگه حس کنم اما فقط می دانم آرامش عجیبی می داد . گاهی باید کودکانه خود را آرام کنیم ، بدون پیچیدگیهای فلسفی و استدلالهای پیچ و تاب دار .
امتحان برای مچ گیری نیست برای آزار دادن نیست برای بالندگی هست ، راستی این ضرب المثل عوام را شنیدی " خدا کوه رو می بینه برف روش مینشونه " یعنی استقامت و توان برفهای سنگین را در کوه می بینه که بر آن می بارونه .
پس از خودش بخواهیم مار ا به اون ظرفیتی که در ما دیده رهنمون سازه و قطعاً هدایت میکنه کافیه عمیقاً بخواهیم . نخواهیم مشکل نباشه بخواهیم به ظرفیتی که برای این مشکلات بهمون داده راهمایی شویم
.
-
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
سلام مریم جان
دعا میکنم به آرامش برسید. :323::323: