-
من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
من حدود 5 ماهه که با یکی از بستگان دور پدرم عقد کردم.من 23سالمه لیسانس دارم آدم خونگرمی هستم با هرکسی مثل خودش رفتار میکنم همیشه سعی میکنم آدمارو در شرایط مختلف درک کنم.من2خواهر متاهل و یک برادر متاهل دارم ورفت وامد ما کلا با خانواده ی خودمون هست وپدرم خیلی با فامیلا رفت وامد نداره.طرف مقابلم 26سالشه سیکل داره تو شغل آزاده و درامد نسبتا خوب و بالایی داره و طبق گفته خودش تاحالا روی پای خودش وایساده وبااینکه پدرش وکیله وزندگیه مرفهی دارن ولی میگه من آدم مستقلی هستم.ادم احساساتی ومهربون و دست ودلبازیه پدرومادرش رو خیلی دوست داره و رو احترام گذاشتن حساسه زود عصبانی میشه و زودم آروم میشه خیلی اهل رفت وآمد کردن با فامیل نیست و بیشتر دوستاشو ترجیح میده.1خواهرمتاهل و1 برادرمتاهل داره که هردوشون 10سال پیش ازدواج کردن و نامزدم بچه اخرشونه. پدرو مادرش با همه ی فامیلا رفت وامد دارن و یه جورایی بزرگ فامیلن.ارتباط ما بااونا در سال یکبار بود و من شناخت زیادی از پسرشون نداشتم کلا ادمی هست که بیشتر با دوستانش هست و تو همون یکبار هم اصلا خونه نبود. وقتی اومدن خواستگاری من و اون باهم رفتیم صحبت کردیم و شرایط همدیگرو پذیرفتیم البته خودش منو انتخاب کرده و منم خیلی دوست داره خیلی رو احترام متقابل به پدر مادرا و خودمون دوتا تاکید داشت.گفته بود که دوست داره زندگی مستقلی داشته باشه.بهم گفته بود که در هفته یکبار خونه پدر مادرمون میریم ودر ماه یکبار خونه خواهروبرادرمون و منم قبول کردم.همه چیز خیلی خوب داشت پیش می رفت که برادر اون به خواهر من ابراز علاقه کرد و خواهر من این موضوع رو به مادرم گفت و الان این موضوع باعث شده که خانواده ی من مخالف ادامه ی ارتباط ما بشن و میگن ما باید طلاق بگیریم.البته درباره این موضوع به خانواده اون حرفی نزدن.چند بارهم بین من ونامزدم مسائلی پیش اومد که خانواده من گفتن بهش بگم ما به درد هم نمی خوریم و طلاق میخام .پدر و مادرش دوبار اومدن خونمون و گفتن این مسائل قابل حل شدنه و اینا هنوز تجربه ندارن پدرم گفت من از ته دلم راضی به این ازدواج نیستم من گفتم که نامزدمو دوست دارم ولی نامزدم و خانوادش میگن وقتی پدرمادرت راضی نیستن ما نمی تونیم کاری کنیم ومنم هرچه قدر با بابام حرف میزنم میگه تو تحصیلکرده ای از اون سرتری و موردای خوبی برای تو هست تو دختر آرومی هستی من تورو دوست دارم .برادر اون چشم بد داره و حالا برخلاف میلم باید طلاق بگیرم.لطفا راهنمایی کنید
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
سلام میترا جان . بااینکه ننوشته بودی که چه مشکلاتی بین خودتو نامزدت بوده غیر از ابراز علاقه داداشش به خواهرتون اما در کل فکر میکنم شما که تحصیلکرده ای و از روی منطق ایشونو پسندیدی(دلیلم برای این نظر نحوه آشناییت که از طریق خواستگاری بوده نه عشق خیابونی وووو همینطور آشنایی و شناختی که با خانواده ها داشتین)
الانم خودت باید در مورد زندگیت تصمیم بگیری این تیتری که نوشتی اصلا برا من و مطمئنا خیلیها قابل قبول نیست یعنی چی که بخاطر خانواده ها جدا شیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اگه مسئله دیگه بینتون نیست و شما قبولش داری و مطمئنی میتونی باهاش خوشبخت شی این بقیه ان که باید تصمیم تو رو بپذیرن.بازم میگم اینا درصورتیه که شما اایشونو قبول داری و مطمئنی خوشبختت میکنه.
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط میترا
خواهر من این موضوع رو به مادرم گفت و الان این موضوع باعث شده که خانواده ی من مخالف ادامه ی ارتباط ما بشن و میگن ما باید طلاق بگیریم
مگه جرم کرده برادر شوهرت؟ ابراز علاقه کرده همین. بعدش هم گیرم که جرمه باید زندگی شما بپاشه؟؟؟
من گفتم که نامزدمو دوست دارم ولی نامزدم و خانوادش میگن وقتی پدرمادرت راضی نیستن ما نمی تونیم کاری کنیم ومنم هرچه قدر با بابام حرف میزنم میگه تو تحصیلکرده ای از اون سرتری و موردای خوبی برای تو هست تو دختر آرومی هستی من تورو دوست دارم .برادر اون چشم بد داره و حالا برخلاف میلم باید طلاق بگیرم.لطفا راهنمایی کنید
اگر بهانه تحصیلات و اینا هست چرا از اول مخالفت نکردن؟مورد بهتر از کجا میدونن گیر میاد؟ مگه اون ادم لباسه که بشه بهترش رو گیر اورد. در ضمن مورد بهتر برای دختر مطلقه کمتر هست.اصلا برادرش چشم ناپاک به شوهرت چه ربطی داره؟
محکم وایسا بگو من شوهرمو دوست دارم و اجازه دخالت به هیچ کس نده.
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
من و اون همدیگرو دوست داریم من شرایط اونو پذیرفتم ولی پدر مادر من میگن اونا خانواده ی سخت گیری هستن وتو نمی تونی تحمل کنی چون تو خانواده ی اونا مخصوصا نامزد من به حرف پدرش خیلی ارزش قائلن وقبولش دارن البته با حفظ استقلال خودش بخاطر همین پدر مادر من میگن اونا مغرورن.میگن ما راحتیم ولی اونا با بچه هاشون خشک برخورد میکنن
من و اون تو این چند ماه شاید فقط یک ماهش رو با هم بودیم بیشتر باهم تلفنی حرف میزدیم
مشکل ما این بود که با اینکه ما قرار گذاشته بودیم هرجا میریم بهم بگیم و اون این کارو می کرد ولی من یه بار بدون گفتن به اون رفتم شب خونه عمم موندم و وقتی هم زنگ زد به گوشیم جواب ندادم و اون از این موضوع خیلی ناراحت و عصبانی شده بود وحتی تنهایی اومد با پدر مادرم حرف زد ولی پدر مادر من گفتن این که چیزی نیست اون خیلی سخت گیری میکنه پس چرا خودش با دوستاش رفته بود شمال چرا باتو نرفته بود در حالی که اون بخاطر کارش رفته بود و من خودم به اشتباهم پی برده بودم.بعد از این ماجرا این موضوع بین من و اون دیگه حل شد و قرار شد حرفی ازش نزنیم ولی خانواده ی من هر بار میگن.
یه چیز دیگه هم اینکه اون گفته بود از مسافرت به مناطق کویری خوشم نمیاد وفقط شمال کشور و مسافرتهای خارجی رو دوست دارم البته باهم ومن هم قبول کرده بودم که تو این دوران پدر من ترتیب یه مسافرت به کاشان وقم رو دید و به اون و خانوادشم گفتن که بیاد ولی اون به من گفته بود که دوست نداره بیاد و بعدا باهم خانوادگی میریم شمال و فقط پدر و مادرش همراه ما اومدن و خیلی هم خوش گذشت ولی بعد از یه مدتی که این ماجراها پیش اومد پدرم میگفت اون باید بخاطر نامزدش میومد یعنی چی از جاهای کویری خوشم نمیاد بخاطر تو نباید این حرفارو میزد تو چرا قبول کردی واز این بهانه ها بابام میگه اون ادم منحصر بفردیه و بدرد تو نمی خوره میگه تو چه اصراری داری که با این ازدواج کنی
البته ناگفته نماند دامادای خانواده ی ما هم تقریبا همه ی مسافرت ها با ما میان ولی نامزد من میگه من از این کار خوشم نمیاد و میخام زندگی مستقلی داشته باشم نمیخام کسی تو زندگیم دخالت کنه میگه من با اون یکی داماداتون فرق میکنم میگه شما خیلی میرید خونه ی همدیگه ولی خوب من شرایط رفت و امد کردن اونو هم قبول کردم
الانم پدرمن واقعا پاشو کرده تو یه کفش میگه من دخترمو نمیدم من اشتباه کردم .من حتی بهشون گفتم که دوسش دارم ولی همش به من میگن دخترم اشتباه نکن خانواده ی اونا بدرد ما نمی خورن اون پسره بدرد تو نمی خوره.بابام به پدرش گفته همون جور که اومدید باید بربریشون طلاق بگیرن نامزدمم از دست بابا ومامانم خیلی عصبانیه میگه من با نیت خیر اومدم.پدر مادرم دوبار اومدن اختلافاتو حل کنن اما شما به ما بی احترامی کردید اونم الان راضی شده میگه احترامات از بین رفته میگه بابات ومامانت همش میگن طلاق چرا با زندگی دخترشون بازی میکنن. منم این وسط بین پدر مادرم ونامزدم موندم اصلا گیج شدم نمی تونم دیگه تصمیم بگیرم
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
برادر متاهل اون به خواهر شما که متاهل هست و شوهر داره ابراز علاقه کرده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!
درست متوجه شدم؟
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
سلام
اگر زندگیت رو دوست داری و فکر میکنی با این فرد خوشبخت میشی یک تصمیم قاطع بگیر و عملیش کن حتی اگه پدر مادرت مخالف باشن چون شما دیگه زن و شوهر هستید و با وضعیت کسی که توی مرحله آشنایی هستش فرق میکنه.چه تضمینی وجود داره بعد از این آقا کسی با شما ازدواج کنه که با خانوادت مسافرت بیاد یا برادرش این مشکل رو نداشته باشه.
به همسرت هم اطمینان بده تصمیم گیرنده خودتون دو تا هستید
با پدر مادرت صحبت کن و راضیشون کن و اگه راضی هم نشدن بگو تصمیم نهایی شما این هست
مطمئنا بعد یه مدت اونا هم با این قضیه کنار میان
هر آدمی یک سری ویژگی منفی ممکنه داشته باشه به عبارتی گل بی خار خداست...
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
هم خواهر من بچه داره هم برادر اون بهش گفته ازهمسرت جدا شو بعد از اینکه این دونفر رفتن سر زندگیشون منم میام تورو میگیرم .بهش گفته من هر وقت خواهرت رو میبینم یاد تو می افتم بخاطر همینم مامان من میگه چشم بدداره اصلا قابل اعتماد نیست میخاد زندگی خواهرت رو از هم بپاشه . یه چیز دیگه هم که وجود داره اینه که تو خانواده ی ما همه حتی دامادامون میگن اون بدرد میترا نمی خوره به نظر خودم چون تیپ و قیافش با اونا و با همه ی اعضای خانواده ی من فرق میکنه توی جمع خیلی اهل حرف زدن نیست وساکته تحصیلاتش کمتر از منه هنوز خیلی با بقیه راحت نشده.اون تو جمع خیلی به من توجه نمیکنه میگه به بزرگترها بی احترامی میشه که مامانو بابام میگن خیلی خشکه یکم باهم بگید بخندید ولی وقتایی که خودمون دوتا هستیم خیلی خوبه دوسم داره اصلا دوست نداره من ازش ناراحت شم خیلی هوای منو داره
یه سوال ازتون دارم به نظرتون چون تحصیلاتش کمتره تو زندگی به مشکل میخوریم توی تربیت بچه یا مسائل دیگه.خب من همین حالا هم خواستگار تحصیلکرده دارم که همشون بعد از اینکه من نامزد کردم صداشون در اومده بخاطر همینم پدر مادرم میگن جداشم ولی من حالا اونو دوست دارم .حالا با این اتفاقا دید نامزدم به پدر و مادرم خیلی بد شده و میگه اگر حتی ماجرای ما ادامه داشته باشه حالا حالا ها نمیخام مخصوصا باباتو ببینم حتی گفته اگرم طلاق خواستسم بگیریم به بابات بگو نیاد دادگاه خیلی شاکی شده.منم میترسم بعد از ازدواج کینه به دل بگیره و با خانوادم رفت وامد نکنه اخه مامانم وبابامم میگن اینا ادمای کینه ای هستن
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
نقل قول:
هم خواهر من بچه داره هم برادر اون بهش گفته ازهمسرت جدا شو بعد از اینکه این دونفر رفتن سر زندگیشون منم میام تورو میگیرم
میترای عزیز انچه مسلم است اینه که برادر نامزدتون از سلامت اخلاقی برخوردار نیست . نباید به خودشون اجازه نگاه ناپاک به یه زن متاهل رو میداد .
نقل قول:
حالا با این اتفاقا دید نامزدم به پدر و مادرم خیلی بد شده و میگه اگر حتی ماجرای ما ادامه داشته باشه حالا حالا ها نمیخام مخصوصا باباتو ببینم حتی گفته اگرم طلاق خواستسم بگیریم به بابات بگو نیاد دادگاه خیلی شاکی شده.منم میترسم بعد از ازدواج کینه به دل بگیره اخه مامانم وبابامم میگن اینا ادمای کینه ای هستن
با پیش آمدن اتفاق بالا که مقصر آن هم برادر نامزدتون بودند ، نامزدتون باید مدارا میکردند و حداقل کاری که میتونستند کنند مدیریت مسئله و حل مشکل بود نه اینکه خودشون باعث دامن زدن به مشکل بشن و از الان التیماتوم بدن که نمیخوام باباتون رو ببینم.
شاد باشید:72:
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
به نظر من حق با نامزدتونه هر کس هم بود ناراحت میشد پدر مادرت ایرادای بنی اسراییلی میگیرن.
کس دیگه اشتباه کرده به نامزد تو چه ربطی داره؟
ببخشید که رک میگم ولی پدر و مادرت واقعا ندانسته دارن عمل میکتن و دارن زندگیتونو خراب میکنن.
تحصیلات هم مهمه ولی نه انقد که بخوای زندگیتو خراب کنی وقتی تفاهم دارین نباید بذاری کسی خرابش کنه.
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
میترا خانم؛ ازدواج کردن خریدن وسیله نیست که بعدش یادتون بیافته تحصیلاتش فلانه یا سطح خانوادگیش ویساره.
طرفتون "آدمه"، نه یه وسیله که راحت دور بندازیتش.
--------------------------
این قسمت از نظرم اصلا کارشناسی نیست، و امکان داره اشتباه باشه. بقیه دوستان راهنماییت میکنن حرفم درسته یا نه:
قضیه رو (علاقه برادر همسرتون) به همسرتون بگید. البته ازش خواهش کنید بین خودتون بمونه. به هر جهت ایشون هم یه سر قضیه هستند و چون این اتفاق عملا باعث این رفتارهای خانوادتون شده، ایشون حق دارند بدونند.
اگر ندونند، شما هر سری بابت رفتارهای خانوادتون باید بهانه تراشی کنید، و این بهانه تراشی ها روح همسرتون رو خسته میکنه......
ایشون باید بدونند، چه بسا خودشون یه راه حل پیش پاتون گذاشتند.... شاید کلا گره مشکلتون باز شد.
------------------------
به جز این قضیه، در کل شما همسرتون رو دوست دارید. از دستش ندید که هم به ضرر خودتون تموم میشه و هم ایشون.
یه چیز رو صادقانه میگم:
دختری در فامیل داشتیم که از هر لحاظ تک بود. عالی بود. 18 سالگی ازدواج کرد و در اثر صحبت های مادرش که این برای تو کمه و .... چند ماه بعد طلاق گرفت.
الان در سن 40 سالگی هنوز مجرد هست. چوب خدا صدا نداره. نمیشه بابت هوای نفس (یکی بهتر از این گیرم میاد) با زندگی کسی بازی کرد. کسی که الان همسرتونه و وجودش به وجودتون گره خورده.
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
من فقط به نامزدم ابراز علاقه داداشش رو گفتم نه چیزای دیگه رو اونم گفت داداشه من مقصربوده ولی خواهر تو نباید جواب میداده باید قطع میکرده یه زنی که به شوهرش وفاداره نباید با مرد غریبه حرف بزنه.کلا نامزد من خیلی رو این جور چیزا حساسه مسایلی مثل دروغ گفتن و خیانت کردن میگه زن باید نگاهش فقط به شوهرش باشه البته خودشم تاجایی که من دیدم وباهاش بودم تو این مدت رعایت میکنه
حالا پدر مادرم روشون نمیشه به خانواده ی اون مشکل اصلی رو بگن بهشون بگن پسربزرگتون این کارو کرده و نگاه ناپاک داره میترسن چندتا زندگی ازهم بپاشه.مامانم میگه فردا تو عروسی شما چجوری روش میشه تو روی ما نگاه کنه.به نظرتون اینم درسته که ما جداشیم .من تصمیم گرفتم با پدر شوهرم درباره این موضوع حرف بزنم و همه چیرو بهش بگم
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط میترا
حالا پدر مادرم روشون نمیشه به خانواده ی اون مشکل اصلی رو بگن بهشون بگن پسربزرگتون این کارو کرده و نگاه ناپاک داره میترسن چندتا زندگی ازهم بپاشه.مامانم میگه فردا تو عروسی شما چجوری روش میشه تو روی ما نگاه کنه.به نظرتون اینم درسته که ما جداشیم .من تصمیم گرفتم با پدر شوهرم درباره این موضوع حرف بزنم و همه چیرو بهش بگم
یعنی زندگی دو تا بی گناه که نه سر پیازن نه تهش ، از هم بپاشه ایراد نداره؟
روش نشه نگاه کنه . اینم شد دلیل طلاق شما؟ دلیل محکمه پسندیه!!!!!
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
میدونید اخه ما در عرض یه ماه عقد کردیم و دوره اشنایی نداشتیم الانم بابام میگه ما که رو اینا اشنایی نداشتیم وحالا طوری نشده برای خیلی ها ممکنه پیش بیاد پسر اونا بدرده ما نمی خوره
اخه خود نامزدمم میگه وقتی بابا مامانت راضی نیستن من نمیخام دعای بد پشت سرم باشه اگه منو نفرین کنن تو زندگیم باید یه عمر سختی بکشم.راستش بابای من همش میگه من از ته دلم راضی نیستم خودمم حالا دیگه میترسم اگه برم بدبخت بشم
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
آخه دختر خوب، آدم وقتی ازدواج کرد باید رفتارهای بالغانه رو در خودش تقویت کنه.
زندگی مشترک رو که نمیشه با حرفهای "مامانم میگه" "بابام میگه" "دامادمون میگه" "بقیه میگن" و .... اداره کرد.
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط میترا
میدونید اخه ما در عرض یه ماه عقد کردیم و دوره اشنایی نداشتیم الانم بابام میگه ما که رو اینا اشنایی نداشتیم وحالا طوری نشده برای خیلی ها ممکنه پیش بیاد پسر اونا بدرده ما نمی خوره
اخه خود نامزدمم میگه وقتی بابا مامانت راضی نیستن من نمیخام دعای بد پشت سرم باشه اگه منو نفرین کنن تو زندگیم باید یه عمر سختی بکشم.راستش بابای من همش میگه من از ته دلم راضی نیستم خودمم حالا دیگه میترسم اگه برم بدبخت بشم
نداشتین که نداشتین. الان که خوشبختی. میخواستین دوره اشنایی بذارین حالا یادتون اومده؟
ببخشید ها پدرت اون موقع رضایت داده الان زده زیرش حرفش هم منطقی نیست.
به هر حال از ما گفتن بود.
امیدوارم تصمیم عاقلانه بگیری
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
راستش به نظر خودم بابا مامانه من کوتاه نمیان دارن بجای من تصمیم میگیرن خیلی ناامید شدم از طرفی نامزدم دیگه باهام حرف نمیزنه میگه به صلاحته باهات حرف نزنم بعدها اگه جداشیم اذیت میشی میگه دیگه همه چیز تموم شد میگه احترامات از بین رفته.من فقط یکی دوبار به خواهرش زنگ زدم آخه خیلی خانومه خوبیه بهش گفتم نمیخام زندگیم خراب شه اونم بهم گفت اگه نظرت اینه قاطعانه حرفتو بزن ولی نمیدونه توخانواده ی ما پدر و مادرم دارن بجای من حرف میزنن و اصلا به من اجازه نمیدن نظرم رو بگم فکر میکنن هنوز من بچه ام و دارم اشتباه میکنم اونا خیرو صلاحه منو میخان وقتی میگم زندگیم از هم میپاشه میگن توکه با اون سر زندگی نرفتی میگن موردای خوبتری برات میاد ولی خدا خودش شاهده که من دوست ندارم ایجوری بشه
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
من فکر میکنم تو لازمه با رفتار جرات مندانه بیشتر آشنا شی.
آشنایی با این رفتار کمکت میکنه در عین احترام، حرفت رو به پدر مادر بزنی و زندگیت رو حفظ کنی.
یه گشت بزنی تو تالار تاپیک رفتار جرات مندانه رو پیدا میکنی.
موفق باشی خانمی.:72::72:
اینم بدون که در نهایت مسیر زندگی ما، دست خودمونه.
امروز بابت حرف پدر مادر کاری بکنی که خودت راضی نیستی، پس فردا اگر ضررش معلوم شه میگن میخواستی نکنی، ما که مجبورت نکردیم! میخواستی بگی .....
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
سلام ميترا جان فكري كه خودت كردي يعني صحبت با پدر نامزدتون و گفتن مشكل اصلي به نظر من راه حل خوبي است. نترس زندگي هيچ كسي از هم پاشيده نمي شه، پدر همسرتون با پسرش صحبت مي كنه و شايد هم همه مسائل فقط يك سوئ تفاهم باشه كه با گفتگو حل بشه و شايد هم نامزدتون حق داشته باشه ؛ يعني خواهرتون هم حريم ها رو رعايت نكرده حالا شده بلاي جونتون.
به مادرت بگو كه كه عقد كرده ايم و جدا شدن براي من حكم طلاق رو داره كه نظر ديگران را در مورد من منفي مي كنه از كجا معلوم با اين طلاق مورد مناسبي پيدا كنم به آنها بگوييد كه شما والدين قبل از عقد من بايد تحقيقات مي كرديد. اگر طلاق بگيرم و بدبخت بشوم من هم هرگز شما والدينم را نخواهم بخشيد چون مسبب بدبختي من شديد. بنابراين درست تصميم گيري كنيد و نگذاريد آينده ام تباه شود.
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
میترا عزیز سلام
به تالار همدردی خوش آمدی
کمی صبور باش تا کارشناسان به تاپیکت سر بزنن
نظر من اینه نامزدت حق داره که رضایت پدر و مادرت رو خواهان باشه
به خواستش احترام بزار و همه تلاشت رو برای رضایت قلبی پدر و مادرت انجام بده
قطعا جدایی رو کار صحیحی نمیدونم اما نیازه اطرافیانت از ته دل راضی و کنارت باشن!
ازدواج پیوند دو نفر نیست پیوند دو خانواده هست پس دوست عزیزم همه توجه ات رو روی راضی کردن خانوادت و مدیریت بحران قرار بده
پاییزان عزیز لطف کرده تاپیکت رو در تاپیک های نیازمند حضور کارشناس قرار داده
نگران نباش امیدوارم در کنار کارشناسان بهترین راه حل رو پیدا کنی
موفق باشی:72:
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
راستی پدر مادرم میگن ما برای طلاق استخاره کردیم و خوب اومده وادامه دادن این رابطه دیگه خوب نیست به نظر شما استخاره میتونه نشون بده که ما با یه نفر تا آخر عمر می تونیم خوشبخت یا بد بخت بشیم
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط میترا
راستی پدر مادرم میگن ما برای طلاق استخاره کردیم و خوب اومده وادامه دادن این رابطه دیگه خوب نیست به نظر شما استخاره میتونه نشون بده که ما با یه نفر تا آخر عمر می تونیم خوشبخت یا بد بخت بشیم
؟ خير (البته پدر و مادر مي تونن اگه ازدواجت به دلخواه اونا نباشه بعدا مقدمات بدبختيتو فراهم كنن)
در كار خير حاجت هيچ استخاره نيست
عجبا!!!!! اگر مي خواستند استخاره كنند هم بايد قبل از برقراري روابط شما اين كار را مي كردند.
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
یعنی اگه اولش استخاره می کردن و بد میومد درست بود
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط میترا
یعنی اگه اولش استخاره می کردن و بد میومد درست بود
ميترا جان من اصلا به استخاره و اين جور چيزها اعتقاد ندارم استخاره عقل آدم هست كه مي تونه نظر بدهد كاري درست است يا نه اگر هم عقل خود آدم كار نمي كند مشورت بگيرد تحقيق كند.
استخاره كردم درست نيامد جوابي هست كه مردم وقتي نمي خواهند دليل موضوعي را بگويند به كار مي برند. منظورم اين بود كه والدينت قبل از برقراري ارتباط شما اين بهانه را مي آوردند
شايد بهتر باشد از يك بزرگتر كمك بگيري، شما و نامزدتان مشكلي نداريد اگر شما فرزند كوچك هميشه حرف گوش كن خانواده هستيد از پدر بزرگ يا مادر بزرگ يا بزرگ فاميل كمك بخواهيد
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
میترا جان افرادی که به استخاره خیلی اعتقاد دارن هم میگن استخاره شرایطی داره اونم اینکه عقلت واقعا بین دو راه بمونه و هر دو راه نفع و ضررش یک اندازه باشه که در مورد شما راه درست مشخصه
یکی از آشناهای ما برای ازدواج بچه اش استخاره کرد و بسیار خوب اومد بعدش هم عروسشون بسیار بد بود که با کلی دادگاه رفتن و اینها طلاقش دادن یک آدم دو به هم زن و لوس که آداب معاشرت اصلا بلد نبود.
تا جایی که من میدونم در مورد ازدواج واینها استخاره صحیح نیست.
خدا به آدم عقل و فکر داده که با استفاده از اون تصمیم بگیره.
پدر مادر شما از اینکه موردهای ازدواج دیگه براتون پیدا شده دو دل شدن ولی مطمئن باش اون افراد با طلاق گرفتن شما دیگه به سراغ شما نمیان (یا احتمال کمی داره که بیان) حتی شاید اگه مجرد هم بودی به سراغت نمیومدن شخصا خیلی افراد رو دیدم که بعد ازدواج یک دختر به پدرش میگن ما میخواستیم بیایم خواستگاری و ... ولی روح پسرشون هم از این حرف خبر نداره یا خبر داره ولی چون دیگه قضیه جدی نیست نظرش رو اعلام نمیکنه با اینکه موافق نیست.
این شما هستی که توی زندگی باید تصمیم نهایی رو بگیری و رگ خواب پدر مادرت رو هم بدونی و راضیشون کنی همینطور همسرت رو...
زندگیت رو خراب نکن اگه همسرت ارزشش رو داره مبارزه کن.
راستی در مورد اختلاف تحصیلی که گفته بودی به نظر من دو نفر باید از نظر سطح شعور به هم بخورن یعنی باید دید فرهنگ هر کسی در چه سطحی هست سراغ دارم آدم دیپلمه ای که سطح فرهنگ و شعورش از یک پزشک خیلی بیشتر هست...
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
میترا جان به نظر من شما خیلی خوش فکری که در شرایطی که بزرگترهات نمیتونن راه درست رو تشخیص بدن انقدر ذهنت روشنه و میدونی که هدف چیه
هدف اینه که شما زندگیتو حفظ کنی دوست من
این همه مقایسه و سبک سنگین کردن واسه قبل از ازدواج بود!! الان باید همسرت رو همونی که هست ببینی
نذارین کسی زندگیتونو به هم بریزه
با چیزایی که گفتید من که در همسر شما مشکلی نمیبینم فقط شاید یه خرده صبرشون کمه همین!
به نظر من چون شما خیلی قوی و خوش فکر بودی این مسئله سر راهت قرار داده شده چون میبینم که توان حلش رو داری عزیز
دوستان راهنمایی های خیلی خوبی کردن امیدوارم بتونی استفاده کنی
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
برادر همسرتون فقط یکبار با خواهر شما تماس گرفتند و مساله طلاق و ازدواج را مطرح کردند یا مدتی در تماس بودند؟
اگر خانواده شما معتقدند که برادرش چشم ناپاک هست، فکر می کنم کار خواهر شما هم دست کمی نداشته. کما اینکه نامزد شما هم گفتند که خواهر تو چرا جواب داد؟؟
نگرانی والدینتون قابل درکه. چون کل مجموعه را می بینند و دلشون می خواد که همه بچه هاشون در آرامش زندگی کنند. احساس می کنند با نزدیک شدن دو خانواده به هم، زندگی دختر دیگشون در خطره.
اون دختر بچه داره و شما عقد هستید. پس بهتره شما جدا بشید. ( راه حل والدین )
اما اگر به شکل فردی نگاه کنیم، درست نیست که بخاطر خطای برادر شوهر و خواهر شما، شما و آیندتون فدا بشه.
شما از طلاق ضربه عاطفی می خورید و کنار اومدن باهاش آسون نیست.
بعد از طلاق شرایط خواستگارهاتون فرق می کنه و شما را مطلقه می دونند.
بهتره مشاوره حضوری برید.
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
هرچی با خانوادم حرف میزنم بابام میگه من راضی نیستم اگرم رفتی حق نداری با ما رفت وامد کنی به خدا موندم چه تصمیمی بگیرم حتی مامانمم منو درک نمی کنه از نظر روحی خسته شدم من خاطراتی که با نامزدم داشتم نمی تونم فراموش کنم اونا متوجه نمی شن من تحت چه فشاری هستم البته ما فقط ارتباط عاطفی داشتیم حتی مادرشوهر و پدرشوهرمم به بابام گفتن که پسر ما به دختر شما وابسته شده واقعا دوسش داره اما متاسفانه بابای من معنی دوست داشتن رو درک نمی کنه.به بابام میگم اگه این کارو بکنی تا آخر عمرم شما رو نمی بخشم اونم گفت نبخش گفت تو با این کارت منو خرد میکنی و منم تورو نمی بخشم رفتی دیگه پشت سرت رو هم نگاه نمی کنی از هر راهی وارد میشم رضایت نمیده.من دوست ندارم پدر مادرم با نامزدم بد رفتار کنن میترسم نمیدونید تو خونمون چه فضای بدی وجود داره خسته شدم
یه چیز دیگه ای هم که هست خانواده ی من اصلا طلاق رو بد نمی دونن و خیلی راحت برخورد میکنن ولی اونا میگن ما دوست و دشمن داریم طلاق تو خانوادمون نداریم همون برادرش با اینکه باخانمش تو این 10سال مشکل داشته و از زندگیش راضی نیست ولی مادرشوهرم نذاشته پسرش زنشو طلاق بده
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
راستش من برادر شوهرم رو دوست دارم و درک میکنم و در جریان این موضوع هم بودم البته اونم خیلی من و نامزدم رو دوست داره وهمیشه هر جا ما رو با هم میدید میگفت از این که میبینم شما با هم خوبید خیلی خوشحالم بهمون میگفت نگران نباشید من همیشه پشتتونم آخه نامزدم با داداشش باهم کار می کنن
به نظرتون برم با برادرشوهرم حرف بزنم بگم شما باعث شدید زندگی ما خراب بشه و پدر مادر من این تصمیم رو بگیرن مطمئنم الان خودشم خیلی ناراحته. هرچند اگر خواهر من نمیومد موضوع رو به مامانم بگه اونا نمی فهمیدن حالا مامانمم به داداشمم گفته اونم غیرتی شده میگه من اصلا دیگه دوست ندارم چشمم به چشمش بیوفته
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
میترا جان نمیتونی از یک نفر سوم مثل عموی بزرگ پدربزرگ یا حتی مشاور خانواده کمک بگیری از یک مشاور بخواه برای پدر مادرت توضیح بده توی این فاصله هم همسرت رو تنها نذار.نذار فکر کنه از دستت داده یا فکر کنه انقدر بی اراده هستی که با کوچکترین ناملایمت تنهاش میذاری
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
نه بابای من حرف کسی رو گوش نمی کنه فقط حرف حرف خودشه و خیلی زود عصبانی میشه البته هیچکدومم در قید حیات نیستن
چون خواهرا وبرادرم با غریبه وصلت کردن حالا بابام میگه من اصلا دوست ندارم با فامیل وصلت کنم و از این بهانه ها....میگه فامیل به ادم ضربه میزنن
پدرشوهرم چون قاضی بوده و در حال حاضر وکالت میکنه خیلی منطقیه عادلانه قضاوت میکنه تو اتفاقایی که بین منو نامزدم افتاده بود هم اونو راهنمایی کرد هم منو یعنی اشتباهات وکوتاهی های پسرشونم قبول کرد
یه بار بعد از اتفاقایی که برای منو نامزدم افتاد نامزدم به من گفت میترا میتونی زن مطیعی باشی یعنی تو زندگی در تمام کارا با من مشورت کنی هیچ کاری رو بدون هماهنگی من انجام ندی حتی دعوت مهمون البته ادم دیکتاتوری نیست میگه من دوست دارم زندگیم قانون داشته باشه ولی من اون موقع لج کردم گفتم نه ولی بعدش که فکر کردم دیدم چیزبدی نمیگه میگفت اگر تو اینجوری باشی زندگی رو برات گلستان میکنم باباشم همیشه به من میگه برای خوشبختی هردوتاتون در اطاعت شوهرت باش
حالا شاید برم باپدرشوهرم صحبت کنم که حداقل بدونه اصل قضیه چیه ولی نمیدونم چی بگم
بچه ها خواهش میکنم راهنمایی کنید شدیدا دودل شدم نمی تونم تصمیم بگیرم البته تو اخرین باری که اومدن خونمون تصمیم براین شد که هر وقت باباش از مسافرت اومد خودش بره برای طلاقمون اقدام کنه خیلی ناراحتم از اینکه نمی تونم شرایط رو تغییر بدم
به نامزدم گفتم حالا که خانواده ی من مخالفت میکنن بیا طلاق بگیریم یکی دوسال دیگه که آبا از آسیاب افتاد دوباره بیا چون من نمی تونم تورو فراموش کنم میدونم اونم نمی تونه ولی نمیگه که من اذیت نشم ولی اون میگه دیگه نمیشه دید خانواده ها بهم بد میشه دیگه خانواده ی من نمیذارن من بیام جلو
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
میترای عزیز
به تالار همدردی خوش آمدی
چون موضوع جنبه اخلاقی پیدا کرده به اینجا کشیده شده .
بهتره یک مدتی سکوت از دو طرف باشه . و همچنین شما با پدر شوهر و برادر شوهرت در حضور هم صحبت کنی و به برادر شوهرت بگی این مشکل را شما باعث شدی و احساس پدر و مادرت را در حضور اونها درک کنی و بگی حق دارند چون از نظر اخلاقی کار خوبی نکردید و به پدر شوهرت بگو شما خودتونو بزارید جای پدر و مادر من و همچین رفتاری ببینی بی تفاوت خواهی بود و نسبت به برادر شوهر دخترتون حس بدی پیدا نخواهی کرد ؟.
نیاز هست منطقی آنها را به سوی اینکه از پدر و مادر شما عذر خواهی کرده و برادر شوهرتون رسماًعذرخواهی کرده و بخواهد که بخشیده بشه سوق دهی . همسر شما هم لازمه به سهم خودش اظهار تأسف از کار برادرش نزد پدر و مادر شما کنه و بگه به شما حق می دهم و کار برادرم قابل توجیه نیست .
در کل این موضوع با عذر خواهی و درک احساس ناخوشایند خانوادتون از سوی خانواده شوهرت بخصوص عذر خواهی و اظهار تأسف برادر شوهر و شوهر و پدر شوهر شما می تواند حل شود .
شما حرمت پدر و مادرت را نگه دار و نزد خانواده شوهرت اعتبار آنها را حفظ کن تا آنها نگران از اینکه فردا روزی حریمشون نزد اعضاء خانواده شوهرت حفظ نمیشه نباشند .
کار برادر شوهر شما بسیار ناپسند بوده و نوعی حس ناامنی در خانواده شما ایجاد کرده و این حس بای برطرف بشه .
شما هم همه جوانب را بسنج اگر همچنان خواهان نامزدت هستی راهش اینه .
موفق باشی
.
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
بچه ها کمکم کنید این خیلی بی انصافی من راضی به طلاق نیستم ولی شنبه باید بریم دادگاه برای طلاق توافقی من شکست خوردم خیلی حالم بده از اینکه نمی تونم هیچ تغییری ایجاد کنم خیلی داغونم با مامان بابام دیگه حرف نمی زنم اگر موقع طلاق من توی دلم راضی نباشم آخه درسته این چه قانونیه چیکار کنم خیلی غصه می خورم دلم برای نامزدم خیلی تنگ میشه دیگه نمی تونم ببینمش
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
میترا جان کاری که فرشته مهربان گفتند انجام دادید؟
خانواده شوهرت راضی به عذر خواهی شدند؟
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
امیدوارم یکی از اعضا که شارژ دارن دوباره این تاپیک رو جزو تاپیکهای نیازمند به کارشناس قرار بدن چون وضعیت شما الان اورژانس هست.
به نظر من همیشه هم اطاعت از والدین ضروری نیست.من اگه جای شما بودم به هیچ عنوان دادگاه نمیرفتم به هیچ عنوان:324:
همین فردا با فامیل شوهرم صحبت میکردم و دلیل ناراحتی والدینم رو میگفتم دقیق و کامل
با شوهرم هم صحبت میکردم که حداقل خودش بابت این کار یه عذرخواهی ضمنی بکنه و به هرحال برای اقدام به طلاق اصلا زمان مناسبی نیست
هرچند به نظر من دلیل خانواده شما تنها مشکل برادر شوهرت نیست این بیشتر بهانه است خانواده شما فکر میکنن بعد طلاق مورد مناسب دیگه پیدا میشه.
درست و غلط رو نمیدونم ولی اگه جای شما بودم حتی حاضر میشدم خونه رو ترک کنم و مدتی با شوهرم در هتلی جایی (و نه البته خونه پدر شوهر که حرمت خانوادم از بین بره) مستقر بشم و به همه ثابت میکردم من رو باید کنار این همسر بپذیرن و من یک شی بی احساس نیستم که هر وقت بقیه خواستن ازدواج کنم و نخواستن طلاق بگیرم.
امیدوارم کارشناسها نظر بدن و مشکل شما به نحو مطلوب حل بشه
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
نقل قول:
درست و غلط رو نمیدونم ولی اگه جای شما بودم حتی حاضر میشدم خونه رو ترک کنم و مدتی با شوهرم در هتلی جایی (و نه البته خونه پدر شوهر که حرمت خانوادم از بین بره) مستقر بشم و به همه ثابت میکردم من رو باید کنار این همسر بپذیرن و من یک شی بی احساس نیستم که هر وقت بقیه خواستن ازدواج کنم و نخواستن طلاق بگیرم.
:300::300::300:
به نظر من اصلا این کار رو نکنید:316:
با پدر شوهرتون صحبت کردید؟شوهرتون برای حل این بحران و از دست ندادن شما چیکار کردند ؟
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پاییزان
نقل قول:
درست و غلط رو نمیدونم ولی اگه جای شما بودم حتی حاضر میشدم خونه رو ترک کنم و مدتی با شوهرم در هتلی جایی (و نه البته خونه پدر شوهر که حرمت خانوادم از بین بره) مستقر بشم و به همه ثابت میکردم من رو باید کنار این همسر بپذیرن و من یک شی بی احساس نیستم که هر وقت بقیه خواستن ازدواج کنم و نخواستن طلاق بگیرم.
:300::300::300:
به نظر من اصلا این کار رو نکنید:316:
با پدر شوهرتون صحبت کردید؟شوهرتون برای حل این بحران و از دست ندادن شما چیکار کردند ؟
دوست عزیز من هم به عنوان آخرین راه این رو عنوان کردم
به هر حال امیدوارم کارشناسها کمکشون کنن چون شرایط اورژانس هست و اگه هیچ کاری انجام نشه ایشون واقعا بی دلیل باید بره طلاق بگیره و تا آخر عمر نفهمه از کجا خورده و افسوس بخوره
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
میترای عزیز
به تالار همدردی خوش آمدی
چون موضوع جنبه اخلاقی پیدا کرده به اینجا کشیده شده .
بهتره یک مدتی سکوت از دو طرف باشه . و همچنین شما با پدر شوهر و برادر شوهرت در حضور هم صحبت کنی و به برادر شوهرت بگی این مشکل را شما باعث شدی و احساس پدر و مادرت را در حضور اونها درک کنی و بگی حق دارند چون از نظر اخلاقی کار خوبی نکردید و به پدر شوهرت بگو شما خودتونو بزارید جای پدر و مادر من و همچین رفتاری ببینی بی تفاوت خواهی بود و نسبت به برادر شوهر دخترتون حس بدی پیدا نخواهی کرد ؟.
نیاز هست منطقی آنها را به سوی اینکه از پدر و مادر شما عذر خواهی کرده و برادر شوهرتون رسماًعذرخواهی کرده و بخواهد که بخشیده بشه سوق دهی . همسر شما هم لازمه به سهم خودش اظهار تأسف از کار برادرش نزد پدر و مادر شما کنه و بگه به شما حق می دهم و کار برادرم قابل توجیه نیست .
در کل این موضوع با عذر خواهی و درک احساس ناخوشایند خانوادتون از سوی خانواده شوهرت بخصوص عذر خواهی و اظهار تأسف برادر شوهر و شوهر و پدر شوهر شما می تواند حل شود .
شما حرمت پدر و مادرت را نگه دار و نزد خانواده شوهرت اعتبار آنها را حفظ کن تا آنها نگران از اینکه فردا روزی حریمشون نزد اعضاء خانواده شوهرت حفظ نمیشه نباشند .
کار برادر شوهر شما بسیار ناپسند بوده و نوعی حس ناامنی در خانواده شما ایجاد کرده و این حس باید برطرف بشه .
شما هم همه جوانب را بسنج اگر همچنان خواهان نامزدت هستی راهش اینه .
موفق باشی
.
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
فرشته مهربان
ایشون داره شنبه میره برای طلاق.اونوقت سکوت دو طرفه الان مفهومش چیه؟
لطفا بهشون بگید در این شرایط که نوبت دادگاه گرفته شده چه کار کنن برن؟ نرن؟
اگه نرفتن و پدرشون گفت باید از خونه من بری چه کار کنه؟
اگه بره و طلاق بگیره فقط به خاطر نظر پدر و مادر به نظر شما تا آخر عمر افسوس نمیخوره که چرا کسی که همسرش بود و دوستش داشته رو به خاطر یک سری قضایا که به هیچکدوم مربوط نبوده از دست داده؟
ضمنا علت حرف پدر مادر ایشون تنها به خاطر کار برادر شوهر نیست یک علت دیگه اش اینه که بعد عقد ایشون بعضی اطرافیان گفتن ما میخواستیم دخترتون رو برای پسرمون! الان پدر مادر ایشون فکر میکنن که ایشون طلاق بگیره و با یکی از اونا ازدواج کنه. یعنی اگه خانواده همسر ایشون دسته جمعی معذرت خواهی کنن باز هم پدر ایشون میگه طلاق.
به نظر من اگه ممکنه برای شرایط فعلی یک راهنمایی داشته باشید که ایشون حداقل بدونن نوبت دادگاه فردا رو باید چه کار کنن؟و چه برخوردی داشته باشن؟
-
RE: من ونامزدم بخاطر خانواده ی من باید طلاق بگیریم
میترا نباید با این شرایط در دادگاه حاضر بشه باید به پدر و مادرش بگه من فرصت میخواهم تا با خودم کنار بیام و نیازه نزد مشاور برم . و اینجوری زمان بخره و سپس به همراه همسرش نزد مشاور خانواده به طور حضوری بره و شرایط و سنخیتها را کاملاً به کمک یک مشاور بررسی کنند . در صورتی که سنخیتهای ایندو و شرایط مساعد تشخیص داده شد . قاطع ایستاده و زندگیش را حفظ کند .
.