با فامیل خیلی نزدیک که سرشار از موج منفی ان چیکار کنم؟
سلام دوستان همدردی خوبین ؟
یه مدت بود نبودم حالم خوب نبود
من یک ادم اجتماعی و عاطفی و با ابراز احساسات باز هستم اما متاسفانه تو شهری که زندگی میکنم چنین کسی برام وجود نداره که مثبت و زیبا اندیش و رفت و امد باهاش خوب باشه چند تا دوس داشتم که ازدواج کردن و رفتن
حالا فقط یه فامیل داریم درجه یک هستن تنها اونجا رو دارم برم از خیلی وقت پیش من موج منفیشونو حس میکردم اما چاره ای نداشتم بازم میرفتم و هی یادشون میدادم اصلا عوض نمیشن
چند روز پیش خیلی تنها بودم و دلگیر با اون وضعم چنان حالمو بد کردن که تا الان ادامه داره و دایم چشام پر اشک میشه و بیقرارم و حس بدی دارم انگار کسیو میخوام که تو بغلش اروم اروم ولی طولانی گریه کنم و اروم شم اما مامانم هم اینطوری نیس کلا بسته ان برعکس من...
من همیشه سنگ صبور بودم اما الان شکسته شدم و خودم زخمی شدم
میدونم که این احساس غم همون انرزی منفیا هستن اما هیچ راهی برا خارج کردنشون نداارم
میدونم که دیگه وقتشه به خودم توجه کنم تا الان که همیشه شنونده ی دردای دورو بریام بودم اما یهو بخودم اومدم دیدم که همه ی نیازامو پنهون کردمو...
نمیدونم چی بر سرم اومد
حالا نمیدونم رابطم با این فامیل درجه یکمون چقدر باشه حتی ظرفیت یه حرف منفیم ندارن
کلا ادمای غصه خورو نمیخوام الان ..
با این احساس بد چه کنم؟
RE: با فامیل خیلی نزدیک که سرشار از موج منفی ان چیکار کنم؟
سلام فرشته جونم خوبی عزیزم؟؟؟؟
اول اینو بگیر :46::43:
بعدش یه نفس عمیق بکش و آروم باش عزیزم اینم ماله تو :72:البته به خوشگلی گلای خودت که نمیشه:310::rolleyes:
عزیزم یادته یه تایپیک زدم با خانواده افسرده ام چه کنم اومدی کلی حرفای امیدوارکننده بهم زدی :228:
تا اونجایی که لازمه ازشون دور شو ولی اقوامو و فامیل رو نمیشه تغییرشون داد جز اینکه فقط خصوصیات مثبتشون رو به یاد بیاری و ازش استفاده کنی مثلا میتونیم این کار کنیم که :
اگه یه فامیل داریم که خیلی حرفای رک میزنه واصلا رودربایسی نداره میشه در مجالس مهم مثل خواستگاری به نفع خودمون ازش استفاده بهینه کرد
یا خودمو مثال میزنم یه داماد داریم خیلی مارمولکه:311: اینقدر خودشو تو دل خانوادم جا کرده هر چی بگم کم گفتم اینقدر که اگه الان بگه روزه همه میگن درسته میخوام اینو بگم که کلا خانوادم تحت تاثیر حرفاشن این موضوع یه مدت خیلی آزارم میداد اینقدر از لحاظ روانی بهم فشار آورده بود که مریض شدم ولی حالا راهشو پیدا کردم حالا میدونم اگه حرفی یا کاری بخوام بکنم میرم به خودش میگم خانواده که تا دیروز مخالف بودن حالا همه موافق میشن :227::227: اینو بهش میگن استفاده درست از موقعیت کلا من چیزیو نتونستم تغییر بدم ولی به نفع خودم کار کردم
یا یکی از فامیلا که آقا هم هست خیلی خاله زنکه تو خونه ببینه من آب خوردم همه فهمیدن ما هم نتیجه گرفتیم که توی کارای مثبت دعوتش کنیم بیاد پیشمون مثلا یه بار واسه تولدش کیک پختیمو کادو دادیم اونم رفته بود کلی تعریف اینارو به همه کرده بود :311:
آدما همینن دیگه نمیشه تغییرشون داد باید باهاشون کنار اومد ولی نظر من اینه که خصوصیات مثبتشونو بنویسی و ازشون استفاده کنی عزیزم
موفق باشی
RE: با فامیل خیلی نزدیک که سرشار از موج منفی ان چیکار کنم؟
سلام پردیس جون
خوشحالم که خوبی عزیزم:46:
آره همه اینا رو میدونم اما یجورایی دوز موجشون خیلی بالاست و من مجبورم ببینمشون
و غیر اونا کسیو ندارم که برم خونشون اینجا یجورایی غریبیم
میدونی گاهی به این راحتیا اثرش از وجود ادم نمیره بیرون
توکل به خدا
RE: با فامیل خیلی نزدیک که سرشار از موج منفی ان چیکار کنم؟
می دونی دلیلش چیه؟ تو با دل باز به سمتشون می ری چون نوشتی که احتیاج داری بری دیدنشون و کس دیگه ای در اطرافت نیست. وقتی دل باز باشه همه چی می ره توش. هم منفی هم مثبت. اونا منفی می دن می ره توی دلت گلم. در صورتی که با ادمای منفی تا جایی که می شه باید از فاصله نشست و برخاست کرد و بهشون که می رسی در دلتو ببندی.
توی همون فامیل یکیشون مثلا یه دخترشون نیست که یه کمی بهتر باشه؟ اگه هست نرو خونشون. با دختره بیرون قرار بذارین برین با هم راه برین یا خرید برین (خریدم نکنین فقط نگاه کنین!) یا غذا بخورین بیرون که فقط اونو ببینی نه اینکه توی محیطشون قرار بگیری.
دانشگاه کلاس چیزی نمی تونی بری توی شهرتون که دوست جدید پیدا کنی؟
دوستات ازدواج کردن از اون شهر رفتن؟ اگه هستن خونه ی اونا می تونی بری یا با دوستات بیرون قرار بذارین برین بگردین خریدی سینمایی غذایی پیاده روی هر چی.
:72:
RE: با فامیل خیلی نزدیک که سرشار از موج منفی ان چیکار کنم؟
اره مینوش جان ممنون از نظرت
همینه
شاید انتظار یه همدلی کردن یه همراهی کوتاه یه سری حرفهای ساده زدن پذیرایی با یه لبخند اره شاید این انتظارم رو هم به انتظار های متروک بسپارم اون موقه راحتم
چرا دوستای بسیار خوبی دارم اما دورن نمیشه که دوباره برم دوست صمیمی پیدا کنم که پیشش خود خودم باشم
ولی دوستای سطحی و همکارو ...دارم
همین که اینجا گفتم و همین که دو نفر از دوستام شنیدن برام کلیه
RE: با فامیل خیلی نزدیک که سرشار از موج منفی ان چیکار کنم؟
اگه همینجا نوشتن برات خوبه و خوشحالت می کنه پس اینجا بنویس گلم. من هر وقت تاپیکاتو ببینم میام یه سلامی می کنمو نظر داشتم می دم :72: امیدوارم حالت زودی خوب بشه و بتونی دوست خوب و نزدیک داشته باشی.
RE: با فامیل خیلی نزدیک که سرشار از موج منفی ان چیکار کنم؟
سلام به همه دوستان عزیز
فرشته اردیبهشت گرامی امیدوارم مشکلتون اساسی حل بشه و نیازی به فامیل و ... نداشته باشین. فامیل تو این دوره زمونه محدوده اش از خانواده آدم جلوتر نمیره. دیگه خاله و دایی و عمه و عمو معنی خودشون رو از دست دادن، برای من که اینجور بوده.
همانطور که میدونید من یه تاپیکی با همین موضوع تاثیرات افکار و احساسات بر روابط ایجاد کردم که احتمالا از مطالبش مطلع هستید، ولی متاسفانه طرفی ازش نبستم و سوالام بی جواب موند.
این تاپیکی که زدین یه جورایی یه بخشی از سوالات من رو هم پوشش میده. همین موج منفی و ... که ذهن من رو هم با خودش درگیر کرده.
راستش من دوسال پیش یه تصادف خیلی بدی داشتم و یک سال هم خونه نشین بودم. اینقدر موج های منفی به سمتم سرازیر شد که هیچوقت فراموش نمی کنم. اما متاسفانه نفهمیدم و بلد نبودم که کی داره این موجها رو میفرسته تا ازش دوری کنم! سوالم ازتون اینه که شما از روی چی فهمیدید اون احساسات منفی منشائش فامیلتونه؟ آیا شخص خاصی یا یه جمعی از فامیل این کار رو میکنند؟
دوم اینکه میگید دل باز و دل بسته این رو توضیح بدید یعنی چی؟ و بقول دوستان که میگن دل باز باشه همه چی می ره توش و دل رو ببندیم چجوری این کار رو باید انجام داد که کمتر تحت تاثیر امواج و افکار دیگران قرار بگیره؟
میدونید آدمی که یک عمر سرش تو کتاب بوده و با آدمها زیاد نشست و برخواست نداشته همین میشه که یه مهارت های پایه ای مثل این رو نداشته باشه. :(
منتظر جوابتون هستم.
RE: با فامیل خیلی نزدیک که سرشار از موج منفی ان چیکار کنم؟
سلام جویای شخصیت عزیز ممنون که سرزدی
نه متاسفانه ندیدم تاپیکتونو وقت کردم میبینم میدونید ادم اکثرا میدونه که چی درسته چی غلط و راه ها رو بلده اما گاهی دل ادم انقدر میگیره که باید حرف بزنه و خالی شه منم خوب میدونم از کجا خوردم اما اون موقه که این تاپیکو میزدم حالم بد بود داشتم خفه میشدم
اینایی که میگین فامیل نیستن عمو و عمع نیستن درجه یکن برام وامسال امکان تفریح و مسافرت نداشتم وبا این حال برا خواهرم هم مشکلی ایجاد شده بود که خیلی کمکش کردم بلطف خدا اما حس کردم کمی شکسته شدم ضعفم رو قبول کردم که منم ادمم و نیاز هایی دارم جدا از دورو بریا خودمم هستم .
من حس حمایت بسیار قوی از طرف خدا میکنم و همیشه خیالم راحته و مثبتم روابط بسیار خوبی با همکارا و دوستان دورم دارم اما تو این مدت که حالم بد بود یکبار به عمرم این انتظارو داشتم که کسی باشه اما اونا بد تر داغونم کردن
دلم باز بود پیششون رفتم یعنی با تمام وجود م رفته بودم پیششون اما اونا شخصیتای غصه دار دارن
اما باعثش خودمم چون خودمو خیلی شجاع و مثبت و سنگ صبور نشون دادم عادت کردن که منو میبینن شورو کنن از چرت و پرت و غصه و غم و (که متنفرم از غم) دیگه بغض چند سالم ترکید و متوجه خودم شدم که بهم گفت :
فرشته منم هستم منم ببین ... دنیا بسیار زیبایی داره شایدم نداره اما مهم نگاه ماست همش میان دنبال شوهراشون خانوادشون حرف میزنن این چه زندگیه که ادم پشت سر عشقش حرف بزنه بهتر که نباشه خسته ام از همشون
با این سن و سال چی فهمیدن
بدبختانه من هم که خیلی اجتماعی ام نمیتونم دیگرانو نادیده بگیرم از همه چی خبر دارم حواسم به همه چی هست من با خانوادم خیلی فرق داریم بجز یک نفر که خیلی باسواد و روشن بین هست
اینا نه تفریح میدونن چیه نه دور هم جمع شدن نه به هم ارزش قایل شدن,زندگی رو زیبا دیدن نه قانونی دارن
اشتباهم این بود که زندگیمو صرف کمک ب اینا کردم بزرگای خانوادم انقدر اشتباه کردن و میکنن که طاقت نمیارم هرچند دیگه قاتی نمیشم
ادم هرچی بیشتر حالیش شه رنج میبرم الانم که دارم ارشد روانشناسی میخونم فک میکنم بضررم هست
الان میخوام پی خودم باشم سراغی از حال خودم بگیرم
کمی خود خواه باشم
من یه دنیای دیگه ا م زندگی با اینا بهم سخت میگذره اما سر کار فارغ از همه ای حال و هوا میشم و با عشق از زندگی لذت میبرم
اما جواب سولتون که از کجا میفهمیم موج منفی گرفتیم:
ببین فک کن من حالم خوبه کسیو میبینم که اکثرا افرادی که برات مهمن یه سری حرفا میزنن که انرزی منفی داره با بدبینی دنیارو میبینن نا امیدن انگار بد ذات شدن خدارو نمیبینن همه چیو هیچ و پوچ میکنن و و تو میفهمی که اینا مشکل دارن و بناید اینطور باشن شاید دفعات اول ظرفیتت زیاد باشه و متوجه نشی که تاثیر بد گذاشتن اما دیدن همچین ادمایی بمرور روحیات ادمو مریض میکنه مخصوصا کسایی که همیشه میبینیشون و سفت و سخت چسبیدن به اشتباهاشون
نمیدونم منظورتون کی بود اما من تو کل عمرم یسال سرم تو کتاب بوده و خیلی نشستو برخاست داشتم و دارم اما با کسای دیگه نه خانوادم
اره همون که شما خونه موندین خودش یه علت بدی بوده برا حس منفی منم الان خونه ام اینطور شدم
زیاد حرف زدم نمیدونم جوابو گرفتین؟
RE: با فامیل خیلی نزدیک که سرشار از موج منفی ان چیکار کنم؟
سلام دوباره به شما
فرشته اردیبهشت عزیز سعی کنید مثبت اندیش باشید و افکار مثبت رو به سمت خودتون جذب کنید. ممکنه رفتار اطرافیانتون شما رو آزرده کرده باشه ولی به نظر من شما باید سعی کنید افکارتون رو رها کنید از مسائلی که ناراحتتون می کنه.
اگه اون افراد تنها کسایی هستند که شما دارید، سعی کنید نقاط مثبتشون رو بیشتر از نقاط منفی شون ببینید. به هر حال هر آدمی یه نقاط مثبتی هم داره.
دیگه اینکه بقول meinoush اگه میتونید خودتون رو با درس و دانشگاه مشغول کنید.
اما برداشتم از نوشته های شما در جواب سوالم :
-این آدمهایی که موج منفی دادن به شما کلا آدمای ناراحتی هستند.
-افراد موثقی که قبولشون دارید بهتون گفتن این افراد مشکل دارند.
-خودتونم دیدید که آدمهای نا امیدی هستند و دائم مثلا در حال نالیدن هستند.
-اولش شما شخصیتتون قوی تر بوده و به مرور زمان احساس کردید که دارید تحت تاثیر حرف ها و رفتارشون قرار میگیرید و احساستون بد میشه.
-موقعی که میبینیدشون یعنی جلوتون حاضرن در واقع این موج منفی رو می گیریدو در مواقع دیگر که حضور ندارن احساس بدی ندارید.
درست برداشت کردم؟
اگه برداشتم درسته راه حل مشکل شما راحتره: کمتر با آنها رویرو بشوید.
راستی یادم رفت بگم منظورم از آدمی که یک عمر سرش تو کتاب بوده خودم بودم نه شما.
بهر حال من فکر کردم مشکل شما مانند خودم باشه ولی اینجوری نیست.
من کلا از راه دور هم فاز منفی ها رو دریافت میکنم. :199:
عنوان تاپیک من هم"من در مورد یک فردی فکر می کنم یا در موردش احساسی دارم، آیا این موضوع را می فهمه؟ " هست که من توش طرح مشکل کردم.
موفق باشید
RE: با فامیل خیلی نزدیک که سرشار از موج منفی ان چیکار کنم؟
ممنون جویا جان
آره دارم همین کارو میکنم دیگه کمتر میرم حالم بهتر شده دیگه از مهرماه هم سرم شلوغ تر میشه و ذهنم جا برا ناراحتیای اینا نداره
اما ته دلم یه سنگینی عجیب و قدیمی هست که سبک نمیشه انگار یه وزنه اویزونه بهش نمیونم حلش کنم جالب اینکه هیشکس نمیدونه من حتی یه غم بدلم دارم و همیشه خوشحالم شاید میخواستم دیگران هم همینطور بظاهرشاد باشن و اما اشتباه کردم....
خیلی نیاز به یه ادم خیلی والا که بشینه برام حرف بزنه و گوش بدم دارم اما نیست بلکه همه تو گودالن
خسته ام که برا دیگران حرف بزنم و ارومشون کنم نه اینکه کلا برا یزمان کوتاهی دور میشم ازین مسایل
نمیدونم درسته که ضعفم رو قبول کنم و کناره بگیرم یا بروی خودم نیارم و بازم محکم باشم یا تظاهر به محکم بودن کنم؟
راستی ربط تاپیکتونو نفهمیدم شما حرف از اینکه دیگران افکار شما رو میفهمن زده بودین!
RE: با فامیل خیلی نزدیک که سرشار از موج منفی ان چیکار کنم؟
"نمیدونم درسته که ضعفم رو قبول کنم و کناره بگیرم یا بروی خودم نیارم و بازم محکم باشم یا تظاهر به محکم بودن کنم؟"
من در مورد روحیات خانم ها زیاد اطلاعی ندارم و نمیدونم شما شرایطتون چیه و نمی تونم به این سوال جواب بدم.
تو همین سایت خانم های فهمیده ای فعالیت میکنند که شما میتونید باهاشون تبادل نظر کنید.
من دنبال تاثیر افکار و احساسات دیگران تو ارتباطات هستم به طور کلی.
موفق باشید
RE: با فامیل خیلی نزدیک که سرشار از موج منفی ان چیکار کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته اردیبهشت
من حس حمایت بسیار قوی از طرف خدا میکنم و همیشه خیالم راحته و مثبتم روابط بسیار خوبی با همکارا و دوستان دورم دارم اما تو این مدت که حالم بد بود یکبار به عمرم این انتظارو داشتم که کسی باشه اما اونا بد تر داغونم کردن
دلم باز بود پیششون رفتم یعنی با تمام وجود م رفته بودم پیششون اما اونا شخصیتای غصه دار دارن
اما باعثش خودمم چون خودمو خیلی شجاع و مثبت و سنگ صبور نشون دادم عادت کردن که منو میبینن شورو کنن از چرت و پرت و غصه و غم و (که متنفرم از غم) دیگه بغض چند سالم ترکید و متوجه خودم شدم که بهم گفت :
فرشته منم هستم منم ببین ... دنیا بسیار زیبایی داره شایدم نداره اما مهم نگاه ماست همش میان دنبال شوهراشون خانوادشون حرف میزنن این چه زندگیه که ادم پشت سر عشقش حرف بزنه بهتر که نباشه خسته ام از همشون
با این سن و سال چی فهمیدن
بدبختانه من هم که خیلی اجتماعی ام نمیتونم دیگرانو نادیده بگیرم از همه چی خبر دارم حواسم به همه چی هست من با خانوادم خیلی فرق داریم بجز یک نفر که خیلی باسواد و روشن بین هست
اینا نه تفریح میدونن چیه نه دور هم جمع شدن نه به هم ارزش قایل شدن,زندگی رو زیبا دیدن نه قانونی دارن
اشتباهم این بود که زندگیمو صرف کمک ب اینا کردم بزرگای خانوادم انقدر اشتباه کردن و میکنن که طاقت نمیارم هرچند دیگه قاتی نمیشم
ادم هرچی بیشتر حالیش شه رنج میبرم الانم که دارم ارشد روانشناسی میخونم فک میکنم بضررم هست
الان میخوام پی خودم باشم سراغی از حال خودم بگیرم
کمی خود خواه باشم
من یه دنیای دیگه ا م زندگی با اینا بهم سخت میگذره اما سر کار فارغ از همه ای حال و هوا میشم و با عشق از زندگی لذت میبرم
اما جواب سولتون که از کجا میفهمیم موج منفی گرفتیم:
ببین فک کن من حالم خوبه کسیو میبینم که اکثرا افرادی که برات مهمن یه سری حرفا میزنن که انرزی منفی داره با بدبینی دنیارو میبینن نا امیدن انگار بد ذات شدن خدارو نمیبینن همه چیو هیچ و پوچ میکنن و و تو میفهمی که اینا مشکل دارن و بناید اینطور باشن شاید دفعات اول ظرفیتت زیاد باشه و متوجه نشی که تاثیر بد گذاشتن اما دیدن همچین ادمایی بمرور روحیات ادمو مریض میکنه مخصوصا کسایی که همیشه میبینیشون و سفت و سخت چسبیدن به اشتباهاشون
:302::302::302:
فرشته جونم ما خیییییییییییییییلی شبیه همیماااااااااااااا
خانواده ام کلا منفی بینن اما آبجی بزرگم واویلاسسسسسسسسسسس
اینقدرو نفوذ داره رو خانواده که هر حرفی بزنه همه چشم بسته قبولش دارن
اگه بدونی چه کارایی کرده
یه بار یه جا به یه کارنیمه وقت مشغول بودم اومد دوستانه بهم سر زد بعدش اومد خونه هرچی دیده بود مثل بچه ها واسه مامانم تعریف که این چه همکاریه داریو خوشم نمیاد از این آدما و ....
خدا رو شکر ازدواج کرده از هم دوریم ولی با وجود اینکه خواهرمه و جونم واسه خودشو بچه اش میره نمیتونم تحملش کنم همش میگه بدبختم مشکل دارم کاری کرده که این چند روزه دلم میخواد فرار کنم از خونه اگه بدونی چه حالیم :302: اینفدرم حساسه که نمیشه بهش چیزی بگی
ولی با همه این حرفا میخوام بگم تنها نیستی گلم:46::46::46:
پردیس هم مثل تو اینجوری داره تحمل میکنه حالا خوبه تو سر کار میری من که بیکارم وضعم بدتر از توئه
راستی گلای گلدونم اینقدر خوشگل شده همش یاده تو میافتم وقتی میبینمشون:43:
RE: با فامیل خیلی نزدیک که سرشار از موج منفی ان چیکار کنم؟
سلام عزیزم:46:
من در حال حاضر با کسی کاری ندارم که چی میگه چیکار میکنه پس تاثیری هم روم نمیذاره
فقط خودم مطرحم که چه کنم چی بگم به خودم چطور به تنهایی راضی شم که از نظر نزدیکان و دورو بریا وضعخوب نیس بهر حال اینجور ادما زیادن
من فک میکنم مشکل من اینه که دنبال اتوپیای افلاطونم
اره تو این زمونه خوبی های جزییی ام نادر شدن
فک میکنم که همه باید رفتار درستی داشته باشن و خوب زندگی کنن فک میکردم که بهمه باید کمک کنم که خوب باشن و نرمال و عاشقانه زندگی کنن به وجود مشکلات لبخند بزنن اما دیگه نمیخوام کاری کنم
الان میخوام خودم لبخندم از بین نرهنمیدونم پردیس جان چند سالته اما تو غرق ادمای دورو برت نشو بهشون کمک کن اما هوای خودتم داشته باش
من فک میکنم باید خودمو بکشم بیرون و تا زمان اذدواج فارغ البال از هرچیزی از بدیا باشم تا خوب بتصمیمم
اره نه من و تو فقط زندگی همه شبیه همه
ادما ظرفیت خدا شدن تااااااااااا شیطان شدن رو دارن و همه چیه جهان تو وجود ما میتونه تجلی کنه
خوبی زیبایی خدا بهشت یا جهنم بدی و افکار منفی همه چی درون خودمونه
حرصم ازینه که چرا ادما نمیخواااااااااااااااان ؟
[گلاتو ببوس از طررفم باورت میشه گلها هم نیاز به دوست داشتن دارن؟
نیاز به کسی که زیباییشونو تحسین کنه اگه نباشه پزمرده میشن...من که یه ماه رفتم مسافرت اومدم دیدم زرد شدن و لاغرو نرم اما حالا خوب خوبن سرزنده و شاداب
color=#98FB98]جالبه که حتی تو تاپیک هم خودم مطرح کرد م موضوع رو و خودم دارم جواب میدم[/color]
RE: با فامیل خیلی نزدیک که سرشار از موج منفی ان چیکار کنم؟
سلام،
فرشته خانم ژاپنی ها یک ضرب المثل دارند: «جلوی پرنده هایی که روی سرتون پرواز میکنند رو نمیتونید بگیرید، اما میتونید نگذارید روی سرتون لانه بسازند».
این تکنیک فقط برای امواج منفی هست ( نه برای توهین و تحقیرها) که برای من جواب داده. :
وقتی کسی موجی منفی میفرسته یا به هر نحوی حرفی میزنه یا عملی انجام میده که میتونه موجب رنجش شما بشه از یک قانون ساده پیروی کنید: در همان لحظه که موج منفی رو شناسایی کردید با ضمیر خودتون حرف بزنید: "این حرفها/اعمال نمیتونند روز شادم رو خراب کنند."
معمولاً همون یکی دو ثانیه اول که حرکت منفی رو دریافت میکنید وقتی هست که میتونید "تصمیم" رو بگیرید: که ناراحت باشید، یا بیتفاوت از کنارش عبور کنید. نیازی نیست از امواج منفی فرار کنید، اینطوری خودتون رو محکوم به شکست کرده اید. نیازی هم نیست با امواج منفی مقابله کنید، تا کی میخواید به موجهای منفی پاسخ بدهید. هیچکس جز شما نباید افسار خلق و خو و افکار شما رو در دست بگیره. این پروسه به تمرین نیاز داره و زمانبر هست. شاید بارها این عمل رو تکرار کنید و اولش خیلی به هم بریزید! ناراحت و دلسرد بشید ولی به مرور و با تکرار میتونید در مقابل دنیایی از ضدیت، نفرت و امواج منفی به راحتی و در کمال آرامش به زندگیتون ادامه بدید.
RE: با فامیل خیلی نزدیک که سرشار از موج منفی ان چیکار کنم؟
ممنون سروک عزیز نظرت خوب بود
میدونی مشکل از کجا بود
این که من به خودم گفتم که یک ماه این شهریورو رو خودم زوم کنم و به خودم برسم با حرف انی جان سراغ کودک درونم رفتم نمیدونید چه خبرا بود
وقتی به خودم توجه کردم و به خودم محبت کردم انگار خستگیای دلم ریخت بیرون اما به کاملا میگم که الانم سنگینه دلم میخندم اما دلم پره شادم فعالیت میکنم ورزش اما حرفم از دلمه نمیدونم منظورمو رسوندم یا نه
اما نفهمیدم که خوب بود که به خودم توجه کردم تا اینطوری بشم؟
شاید فروید بتونه حلش کنه
الا باید چه کنم با حال نزارم؟ بخودم رو بدمو درد وغم و بریزم دور و کند وکاو کنم یا نه یه لباس بپوشم رو زخمهام که دیده نشن؟
شاید مساله من خیلی درونی و روانشناسی باشه
RE: با فامیل خیلی نزدیک که سرشار از موج منفی ان چیکار کنم؟
توجهی که به خودتون کردید در راستای مقابله کردن با افکار منفی بود یا بصورت کلی برای شناخت خودتون اینکار رو کردید؟
شما در آخرین پست در رابطه با خستگی دلتون و دلپر بودن در عین حالی که شاد هستید صحبت کردید. میتونید یکم بیشتر توضیح بدید؟ به نظرتون افسردگی ندارید؟
RE: با فامیل خیلی نزدیک که سرشار از موج منفی ان چیکار کنم؟
توجهم صرفا برای توجه کردن بود که ببینم چه حالیم
منظورم اینه که با این به ظاهر شادم اما غمهای قدیمی دیگران تو دلم لونه کرده و من اون موقه فک نمیکردم که اونا موندن
ولی اثرشون مونده با این توجهم فهمیدم
من اگه افسرده بودم که مشکلی نداشتم
دیگه نه رفت وامد میخواستم نه تفریح نه بگو بخند
خلاصه بگم ازبس دیگران رو شاد کردم که خودم خسته شدم
ببخشین که پیچوندم
RE: با فامیل خیلی نزدیک که سرشار از موج منفی ان چیکار کنم؟
فرشته جونم گاهی وقتا که می خوان شروع کنن بهت نقو غصه بگن همون اول تا دهنشونو دارن باز می کنن با خنده و مهربونی بگو نه نه از بدی نگین. اینهمه خوبی از خوبی بگین. می تونی به شوخی هم بگی و تا اخرش هم سر حرفت واستی. یعنی تا دوباره شروع کردن بازم به شوخی و حنده و با مهربونی بگو حرف خوب! تازه می تونی به گوشت هم اشاره کنی و با خنده و مهربونی نشون بدی که خیلی منتظری که همین الان دو سه تا حرف خوب بشنوی! اینطوری ناراحت نمی شن و دهنشون هم بسته می مونه. حداقلش کم کم یاد می گیرن که وقتی می بیننت همه غصه ها رو رو سرت تریزن. البته اینم به این بستگی داره که چقدر برات مهمن.
من خودم دیدم بعضیا رو که میشینن همه روز نق می زنن از زمین و زمان و اخرشم پر انرژی پا می شن! از همکلاسیا بودن نه نزدیک. یعنی انرژی و شادیشونو از نق زدن می گیرن. ما که عادت نداریم همه ی روز کنارشون بشینیم فرسوده می شیم و اخرش که پا می شیم می گیم عجب چقدر خسته ام. ولی من خودم دیدم که شنگول و پر انرژی پا می شدن بعد چندین ساعت نق زدن و ایراد گرفتن از همه!
خودخواهی نیست گلم. منم دیر اینو فهمیدم. اول خود ادم. اول از همه باید به خودمون اهمیت بدیم. همیشه اولویت باید با خودمون باشه. باید اول بتونیم خودمونو دوست داشته باشیم بعدم این دوست داشتنو نسبت به خودمون نشون بدیم که اهمیت اول دادن به خودمون همین نشونه ی دوست داشتن خودمونه. این با خودخواهی فرق داره. اصلا فکر نکن می خوای خودخواه بشی :) خودت هم نسبت به خودت حق و حقوقی داری دیگه!
RE: با فامیل خیلی نزدیک که سرشار از موج منفی ان چیکار کنم؟
فرشته جان توی پستای قبل تا اونجایی که میدونستم بهت راهنمایی دادم و پست آخرم فقط خواستم باهات همدردی داشته باشم عزیزم واسه همین پست بدون مشاوره گذاشتم
یه کتاب هست مطالبه مفیدی داره نمیدونم مطالعه کردی یا نه
كتاب ماندن در وضعیت آخر
نوشته :امی ب . هریس / تامس آ. هریس ترجمه اسماعیل فصیح
فک کنم دانلودش هم باشه
:72::43:
RE: با فامیل خیلی نزدیک که سرشار از موج منفی ان چیکار کنم؟
خیلی ممنون از توجهتون
مینوش جان اره واقعا نکته بین هستی اینجور ادما از نق زدن انرزی میگیرن حرفات خیلی قشنگن مرسی ولی دیگه دوباره دارم برمیگردم بحالت نرمالم سرمم دیگه گرمه انرزیمو گذاشتم که برم ارشد این دافع همه ی انرزیای بد هست فهمیدم که بهترین درمان روح کار و فعالیت و درس هست اینا نباشن من واقعا بیقرار میشم و بهم میزیزم مخصوصا با ایناییی که هستن:46:
پردیس جون ممنونم که برات مهم بود عزیزم خیلی ماهی
سعی میکنم بخونمش دانلودش میکنم:72::46: