من در مورد یک فردی فکر می کنم یا در موردش احساسی دارم، آیا این موضوع را می فهمه؟

سلام،

من با یک سوال یا شاید مشکل یا شاید یه بیماری مزمن برخورد کردم و خواستم مشکلم رو با شما در میون بزارم. :325:

لطفا با راهنمایی هایتان در حل آن یاری بفرمایید.

اول یه بیو گرافی از خودم:

دانشجو 28 ساله، تا چند وقت پیش شاغل و الان بیکار، مجرد، جنس مذکر، ببخشید فکر کردم ازین سایتای همسریابیه همینجور داشتم میرفتم جلو :163: خلاصه الان در خدمت شما هستم :322:

اما مشکلم اینه که یه مدت که چه عرض کنم یه مدت مدیدیه که دچار وسواس به فکر کردن به این و اون شدم :101: و میدونم این آخریا که شدید شده به خاطر بیکارشدن و آزادشدن اوقاتمه :223:

زیاد سرتونو بدرد نمیارم و میرم سر اصل مطلب:
من احساس میکنم مواقعی که به یه شخصی فکر میکنم و غالباً به رابطه با اون شخص که مثلا الان من اینو گفتم اون چی فکر می کنه یا چه احساسی پیدا میکنه و از این سلسله فکرای تخیلی:303: سوالم اینه موقعی که من این فکرا رو میکنم اون شخص مورد تفکر من آیا ازین فکر من با خودم بویی میبره و میفهمه؟ مثلا چهره من یهو میاد تو ذهنش؟ یا توی یه لول دیگه بر اساس گیرندگیش توی خواب من رو می بینه ؟ اصلن این گیرندگی تا چه حدی واقعیت داره تو روابط عادی و روزمره ما؟ اصولا چه چیزی باعث میشه که یکی خواب اون یکی رو ببینه؟

من مهارت های آنچنانی در اینجور موارد ندارم و کلا قاطی کردم همه چیز رو :316:


جنسیت طرف هم فرق نداره ها هر کسی زن، مرد، دختر، پسر، پیر، جوون فرق نداره. احساس میکنم مردم می فهمن که من به فکرشون بودم. بهر حال تا یه کار گیرم بیاد گفتم بیام این گیرم رو اینجا مطرح کنم شاید با کمک دوستان حل بشه. :104:

برای اولین پست خیلی پر حرفی کردم ولی میخواستم جامع باشه توضیحات. :160:

یکی نیست یه جواب خشک وخالی بده؟
این موضوع روانم رو ریخته بهم.
کلی تو ارتباطاتم تاثیر گذاشته.
شدم مثه این دیوونه ها :316::316::316:
اگه سوال مصخره ایه لااقل بگید سوالت مسخره است و ارزش جواب نداره.
شاید بهتر یود خودم رو یه خانم معرفی میکردم یا میگفتم می خوام برم خارجه عجله دارم زودتر جواب بدید:163:

سلام آقای محترم جویای شخصیت به تالار خوش آمدید
در مورد سوال شما باید بگم منم مثه شما وخیلی در مورد اینکه چرا خواب فلانی رو دیدم چیزی نمیدونم از قدیم قدیمیا میگفتن بفکرش بودی بعضیها هم میگفتن بفکرت بود خلاصه بنظرم هیچکدوم سندیت نداره ولی...
اینکه شما خیلی فکر میکنید در مورد دیگران
1- وقت زیادی رو از دست میدید
2-گهگاه دچار گناه غیبت ،عیبجویی و حتی تهمت میشوید
3-روابطتونو بخاطر این حساب کتابا دچار مشکل میکنید
4-با افراد جدید به سختی رابطه برقرار میکنید
5-حتی دوستی های چند ساله تونو میتونید زیر سوال ببرید
6-با خیلی از دوستانتون بهم میزنید چون درموردشون انققققققققققققد فکر کردید که نقاط منفی شونو پیدا کردید
7-و...
اینا رو من به تنهایی خودم کشف کردم:311: آخه منم این مشکلو دارم
موفق باشید و شاد شاد شاااااااااااااااااااد

الان شما در مورد شخصیت من دارید قضاوت میکنید نه ؟؟؟:163:

سلام سینگل عزیز، ممنونم از جوابتون. واقعا چه چیزیایی رو که کشف نکردید، اون هم به تنهایی :D
دوستان دیگر جوابی ندارن؟در مورد گیرندگی افراد از افکار و احساسات دیگران؟

سلام

فکر میکنم اون جمله که توی فیلم مارمولک گفته میشد خیلی در این مورد گفتنش مصداق داره

در نظر داشته باش بیشتر وقتها "اصولا کسی به شما فکر نمیکنه" (نه به شما و نه به کس دیگه کسی بی دلیل به کسی فکر نمیکنه)شما الان وسواس فکری پیدا کردید دیگران فقط زمانی به شما فکر میکنن که تازه دیدنتون اونم وقتی از جلو چشمشون رفتید دیگه یادشون میره

راه حلش به نظر من سرگرم کردن خودتون هست در عین حال که به دنبال کار میرید بهتره ورزش و سرگرمی هم برای خودتون در نظر بگیرید.

یه بار از یه روانشناسی شنیدم که میگفت سالم ترین وضعیت روح زمانی رخ میده که جسم خسته باشه وقتی جسم خسته نباشه روح خسته و کسل میشه کسالت روحتون رو برطرف کنید.معمولا آدما به آدمای دیگه بی دلیل و یهویی فکر نمیکنن.

ضمنا اگه میخواین بیشتر جواب بگیرید بهتره عنوان رو عوض کنید عنوانتون به نظر یه موضوع روانشناسی میاد نه طرح یک مشکل

این سایت مدیر نداره؟

بیش از 100 بازدید همش دو پاسخ نصفه نیمه از دوستان؟ :316:

واقعا تشکر بابت این همه توجه به تاپیک ها! :305:

من رفتم تو فاز خلاصی از این عالم :310: جواب بدید تا برگردم به روال عادی زندگی :311: منتظر جوابم.

دوباره سلام

زیاد عجله نکن یکی دو روز صبر کن.من فکر میکنم جواب سوال شما مشخص هست و نمیدونم چرا حساس شدی مگه بقیه آدما علم غیب دارن که وقتی شما بهشون فکر میکنی بفهمن یا ذهن خوانی دارن؟یا پیغمبر هستن که بهشون وحی بشه؟

اگه قرار بود ما ذهن همه رو بخونیم به نظر شما هیچ بزهکاری میتونست توی جامعه بزهی رو انجام بده هر وقت میومد کاری رو بکنه یا نقشه ای بکشه همه میفهمیدن یا فورا توی ذهن صاحب مال یا پلیس میومد و کارش نیمه تمام میموند.

کسی ذهن کسی رو نمیخونه و تا زمانی که شما رفتار خاصی نشون ندین نمیفهمه که شما چه فکری دارید.

سلام فکور عزیز

آخه مشکل اینجاست که من فکر می کنم خودم هم این وسط فرستندگی قوی دارم مثه این: :324:
و تا به یک شخصی فکر کنم یا احساسی پیدا کنم اون می فهمه مثله این: :158:
بارها شده که به یک کسی وسواس گونه و ناخودآگاه فکر کردم فرداش که دیدمش طرف طاقچه بالا گذاشته تو همون برخورد اول. انگار مثلا تو خواب من رو دیده باشه و ...
اتفاقا هر وقت به کسی توجه نکنم اون خودش یه جورایی جذب من میشه و میاد سمتم. گفتم فرقی نداره مرد باشه زن باشه سوء تفاهم نشه یه وقت :304:

حالا بنظرتون پاک قاطی کردم و باید خودمو به یک جایی معرفی کنم؟! :311:
ولی نه اینو جدی گفتم.

درحال حاضر من به یک پارادوکس خوردم و توش موندم که فکر یا احساس من واقعا چقدر درگیره تو این روابط بین الانسانی؟ :162:

شاید شما فکری راجع به کسی کردی بعدش فردا دیدیش و اون شخص براش یه مشکلی اون روز پیش اومده بوده و برخوردی باهات کرده شما به اشتباه ربطش دادی به فکر دیروزت.

اولا سعی کن به خودت و اهدافت فکر کنی اصلا چرا راجع به دیگران فکر میکنی؟

ثانیا اگر هم به دیگران فکر کردی سعی کن توی برخوردت باهاشون عادی باشی اگه تو ذهنت هرچی که بوده لازم نیست نشون بدی که اونا از ذهن شما آگاه بشن

ضمنا این هم کاملا طبیعی هست اگه زیادی به کسی توجه کنی اون شخص متر بهت توجه میکنه اگه تعادل داشته باشی بیشتر جذبت میشه.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فکور

شاید شما فکری راجع به کسی کردی بعدش فردا دیدیش و اون شخص براش یه مشکلی اون روز پیش اومده بوده و برخوردی باهات کرده شما به اشتباه ربطش دادی به فکر دیروزت.

---

برای یکی دو بار یا حتی چند بار این درسته، ولی اگه همیشه این موضوع صدق کنه چی؟ اونوقت بازم میشه گفت برای اون شخص ممکنه اتفاقی افتاده باشه؟ و ...

این موضوع همیشه برای من برقرار بوده که هر وقت به یکی فکر کردم دقیقا انگار اون رو یه جور اذیت کرده باشم رفتارش تغییر میکنه.

فکر کنم به مرز جنون رسیدم نظرتون چبه دوستان؟

حتما فکرتون رو توی رفتارتون نشون دادید اگه با اون فکر نسبت به اون شخص احساس منفی پیدا کردید حتما بهش نشون دادید که اون شخص هم در جوابش باشما سرد برخورد کرده.به توصیه های پست قبلی توجه کنید.

به نظر من کسی وجود نداره که همه آدما بتونن ذهنش رو بخونن.شاید بعضی از آدما نیروی خارق العاده داشته باشن و بتونن ذهن همه رو بخونن (مثلا افرادی که با آیت الله بهجت برخورد داشتن میگفتن شخصیت واقعی آدما رو با یک نگاه تشخیص میده) ولی هیچ آدمی وجود نداره که همه بتونن ذهنش رو بخونن (اونم آدمای عادی) اگه همه ذهنت رو میخونن مطمئن باش هرچی تو ذهنت هست رو داری بهشون نشون میدی!

یه سوال:
تا حالا شده تصویر یه شخصی بیاد تو ذهنتون؟ مثلا وقتی اون بعدش یه اس ام اس داده یا زنگ زده یا داشته ایمیل شما رو میخونده و از این جور موارد؟

سلام دوست عزیز
به همدردی خوش اومدید
اگه بخوام تو یه جمله و با اطمینان بهتون جواب بدم، اینه که؛
خیر، این موضوع رو نمی فهمه.


حالا دقیق تر بگید که گمان فهمیدن رو شما صرفا از طاقچه بالا گذاشتن طرف حدس زدید یا دلیل دیگری هم دارید؟1÷

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط blue sky

سلام دوست عزیز
به همدردی خوش اومدید
اگه بخوام تو یه جمله و با اطمینان بهتون جواب بدم، اینه که؛
خیر، این موضوع رو نمی فهمه.


حالا دقیق تر بگید که گمان فهمیدن رو شما صرفا از طاقچه بالا گذاشتن طرف حدس زدید یا دلیل دیگری هم دارید؟1÷

---

سلام تشکر میکنم از توجه شما

نه توی خواب هم و همچنین بعضی مواقع احساس خودم و بعضی مواقع تصویر اون شخص که میاد تو ذهنم و ...

من سعی میکنم همیشه در مورد دیگران خوب فکر کنم و احساسی نداشته باشم یا اگه داشتم احساس منفی نباشه ولی خوب بعضی مواقع این احساس منفیه ناگزیر ایجاد میشه و بعدش هم انعکاسش رو چند وقت بعد می بینم.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

بزارید یه مثال بزنم من با یکی از همکلاسیها مشکل پیدا کردم و چند وقت اعصابم از دستش خورد بود و توی ذهنم نکوهشش می کردم. بعد از یه مدت که گذشت این احساس من فروکش کرد ولی یه شب تو خواب دیدم داریم به شدت باهم دعوا می کنیم.:316:

یا با یکی از استادانم مواقعی که کلاس داشتم مثلا نیم ساعت قبل از کلاس یهو ناخوداگاه تصویرشون میومد تو ذهنم و من متوجه ایشون میشدم.

از این جور موراد زیاد دارم که تعریف کنم و خیلی هم باعث شده در ارتباطهام محتاط باشم. :303:

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

دوستان من با کنکاش کردن خودم مشکلی ندارم ولی دوست داشتم می اومدید این تاثیرات افکار یا احساسات رو تو روابط با مثال هایی از خودتون تبیین می کردید که مثلا اگه من نوعی بیام به یکی فکر کنم در این حالت و این حالت ممکنه اون بهفمه.:81:

یه سوال اختصاصی هم از خانم ها دارم اینکه میگن خانم ها گیرندگی شون بالاست به چه معنی هست؟

سلام جویای شخصیت عزیز
تاپیکتونو که میخوندم یاده خودم افتادم چون منم مثل شما بعضی اوقات وقتی به یه چیزی با دقت تمرکزکنم واسم اتفاق میافته اینو بهش میگن قانون جذب که توی کتاب ومستند راز زیاد در موردش صحبت شده
من خودمو بارها امتحان کردم برای بعضی چیزا فورا جواب میگیرم ولی بعضب موارد نه اونم یه نوع مهارت میخواد یه قدرت تجسم و تمرکز
یه بار خودمو امتحان کردم مدتی بود از دوستی خبر نداشتم ولی همینجور که داشتم بهش فکر میکردم یهو دیدم خودش اس ام اس فرستاد :227:
یا خیلی چیزاهای دیگه که واسم اتفاق افتاده با همین قدرت تجسم و تمرکز ...

البته این مبحث خیلی بحثش طولانیه که دراینجا نمیگنجه ولی اگه این موضوع ناراحتتتون کرده , برای افکار آزاردهنده سعی کنید با تکنیک توقف فکر باهاش مقابله کنید
واز این مهارت و تمرکزی که دارین روی اهداف و خواسته های مثبت ازش استفاده کنید

موفق باشید:72:

سلامی دوباره به همه دوستان

امیدوارم آخر هفته خوبی رو پشت سر گذاشته باشید و هفته خوبی رو هم پیش رو داشته باشید.

برای بیکار ها هم دعا کرده باشید کار گیرشون بیاد برن سر کار اینقدر نیان اینجا خیالات به هم ببافند. :311:
البته به شخص شخیصی برنخوره خودم رو میگم :P

از pardis 1995 عزیز تشکر میکنم که نظرشون رو با یه خاطره گفتند.


از سینگل دوباره تشکر می کنم.

از فکور بزرگوار که اومدن و نظرات خیلی خوبی دادن باز تشکر میکنم امیدوارم غم غربت از دلشون بیرون بره. من خودم بشخصه هر وقت احساس غربت می کنم یاد عالم قبر می افتم و بعدش به خودم میگم این کجا و اون کجا. برای شادی روح همه رفتگان :103:

از این موضوعات که بگذریم دارم کم کم به یه نتایجی میرسم :cool:
1- این سایت جو غالبش رو خانم ها تشکیل میدن و آقایون حضور خیلی کمرنگی دارند. باید یه فراخوان بدم آقایون محترم بیان نظر بدن :324:
2- شاید همونجور که قبلا گفتم موضوع انتخابی یا خیلی غیر معموله یا خیلی مسخره و یا هردو تاش باهم! سیصد تا بازدید داشته و انگشت شمار نظر دادند .
3- تو چند پست نزدیک 10 - 12 تا سوال کردم و اکثر بی جواب موندند که این نشون میده که احتمالا این موضوع جاش اینجا نیست و اینکه کجاست؟ نمیدونم :162:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط جویای شخصیت!

بزارید یه مثال بزنم من با یکی از همکلاسیها مشکل پیدا کردم و چند وقت اعصابم از دستش خورد بود و توی ذهنم نکوهشش می کردم. بعد از یه مدت که گذشت این احساس من فروکش کرد ولی یه شب تو خواب دیدم داریم به شدت باهم دعوا می کنیم.:316:

یا با یکی از استادانم مواقعی که کلاس داشتم مثلا نیم ساعت قبل از کلاس یهو ناخوداگاه تصویرشون میومد تو ذهنم و من متوجه ایشون میشدم.

از این جور موراد زیاد دارم که تعریف کنم و خیلی هم باعث شده در ارتباطهام محتاط باشم.

---

این دو تا مثالی که زدید احتمالا باید تاپ ترین مثالهای ذهنتون باشه. که ظاهرا کاملا عادی است.
شما مدتها با کسی کشمکش داشتید، مشکل تموم شده اما هنوز ضمیر ناخودآگاه شما و روحتون درگیر اون مشکل بوده، پس خواب دیدید که بحث می کنید.
این کجاش به گیرندگی و فرستندگی و فکر خوانی و ... ربط داره؟

با استادتون کلاس دارید و خیلی عجیب نیست که حداقل نیم ساعت قبلش یادی ازشون بکنید !!

من احساس می کنم یک وسواس خاصی دارید که بهتره درمانش کنید.
راستش حرفهای من و بقیه دوستان چیز بخصوصی نداشت، چون سوال شما کلا یه جوریه!!
اگر یکی از کارشناسها این جا را بخونه بهتر می تونه بگه اسم مشکل شما چیه و باید چیکار کنید.
شاید وسواس؟؟

پیدا جان ممنون از پاسخ گویی تان

نقل قول:

---

راستش حرفهای من و بقیه دوستان چیز بخصوصی نداشت، چون سوال شما کلا یه جوریه!!

---

تائید میشود. :shy:

جویای شخصیت! گرامی

لطفاً دقت داشته باشید که تاپیک حالت نظر سنجی پیدا نکند چون در این صورت به انجمن آزاد منتقل می شود . برای همین مسئله خود را دقیق و به صورت اول شخص مطرح کرده و پیش ببر .


موفق باشید


.

فکر میکنم خوندن خاطرات بقیه هم کمکتون میکنه;)

http://www.hamdardi.net/thread-10533.html

با سلام به دوستان عزیز

داشتم یه گشت و گذاری می کردم که به یک متن برخورد کردم و تقریبا جواب تمام سوالاتم توش قابل طرح و جواب دادنه. گفتم اینجا هم بگذارمش تا اگه احتمالا افرادی سوالات مشابهی داشتند جوابشون رو از توش در بیارند.:72:

زبان گمشده

غیر از زبانی که هم اینک با آن گفتگو می کنیم و مقاصد و احساسات خود را به یکدیگر منتقل مینمایم مطمئنا زبان دیگری نیز وجود دارد که گذشتگان ما بیش از این با آن آشنا بودند و به یکدیگر پیام می دادند و آن زبان گمشده ، زبان تله پاتیک است.

گاهی به فکر دوستی که ماه ها از او خبری نداریم می افتیم یکباره به ما زنگ می زند ، گاهی همینکه در ذهن خود شعر و ترانه ای را زمزمه می کنیم فوری متوجه می شویم بغل دستی ما شروع می کند همان شعر و ترانه را بلند ، بلند خواندن و یا وقتی در خواب فوت یا بیماری عزیزی را بصورت یک رویا تجربه می کنیم روز بعد در حیرت تمام متوجه می شویم این اتفاق افتاده است.

زبان گمشده یا قدرت تله پاتی که به نوعی انتقال فکر از دیگری به ما و یا از ما به دیگری است یک واقعیت انکارناشدنی است که امروزعلم روان شناسی دررشته تخصصی خود (فراروان شناسی Para Psychology) آن را تاکید کرده است .

در وهله اول شاید فکر کنیم تله پاتی یا انتقال افکار و احساسات تنها محدود به همین موضوع است در حالیکه گسترده این توانائی که در بیشتر انسان ها به میزان های مختلف وجود دارد بسیار است و کاربردهای زیادی دارد . در زیر به برخی از آنها به اختصار اشاره می شود.

1- انتقال فکر

پرورش توانائی درک افکار دیگران و رویدادهای جاری زندگی ، گاهی ما به راحتی می توانیم از افکار پنهانی دیگران با خبر شویم و یا رویدادهائی را حس کنیم . همینطور می توانیم افکار و احساسات خود را بر حسب نیاز بدون حرف زدن و بیان کردن آنها را از راه دور به دیگران منتقل کنیم . در دوران گذشته که هنوز خبری از اداره پست ، تلفن ، موبایل و اینترنت نبود انسان ها با این زبان ناشناخته از راه دور با هم ارتباط برقرار کردند ولی امروزه به علت نیاز کمتر به این وسیله و استفاده زیاد از ابزارهای ارتباطی چنین نیروئی کمرنگ شده است.

2- اعلام خطر

زبان تله پاتی گاهی مارا از بروز خطری چه برای خود و چه برای نزدیکان ما آگاه می کند . اگر به این حس خود اعتماد کنید و آن را با یوگا ، مدیتیشن و خود هیپنوتیزم پرورش دهید مطمئنا در این تجربه با ما همراه خواهید شد . همانگونه که برخی از حیوانات ، وقوع زمین لرزه را جلوتر احساس می کنند.

3- استاد و راهنمای درونی

زبان تله پاتی یک زبان بکرو قدیمی و بر گرفته از ذات خلقت و طبیعت است. این زبان راهنمای ما برای شناخت حقیقت ، شناخت هستی و قواعد ذاتی اوست.

4- درمان

از امواج مغزی و ذهنی و انرژیک قدرت تله پاتی می توان برای شفابخشی و نیرو دهی به بیماران استفاده کرد. اگر بستگانی از شما بیمارند به آنها تمرکز دهید و افکار شفابخش خودتان بهره جوئید.

5- تاثیر گذاری مثبت

افراد با تولید افکار مثبت ، احساسات خوشایند و سازنده می توانند در دیگران تاثیر مثبت بگذارند برخی در اجتماع نا موفق هستند و شاید ندانند یکی از دلایل آن وجود افکار منفی و پنهانی در آنان باشد . هر فکر و احساسی در شما یک موجی است که در تمام هستی پخش می شود و می ماند و بعد عکس العمل آن دوباره به شما بر می گردد. همواره مراقب افکار و احساسات درونی خود باشید و افکار و احساس منفی را خود راه ندهید . با ایجاد افکار و احساسات مثبت شما در دیگران نگرش و احساس مثبت ایجاد می کنید . بطور مثال افرادی که در اثر بدبینی ، سوء ظن و بدگمانی و شک و تردید ، مدام زندگی خود را پر از حادثه ، خیانت و سوء استفاده می بینند . اول افکار خود را از این سمومات پاک کنند.

جالبه این مواردی که در بالا اومده و برای بعضیها در حد یه تفریح یا سرگرمی بشمار میره برای من یک مساله یا مشکل بشمار میرفت. :122:

جویای شخصیت گرامی

خدمت شما عارضم ، که در همدردی بنا به اهداف و روند مشاوره ای تخصصی ، ما در حیطه محتوا و مقالات به مباحث پاراسایکولوژی نمی پردازیم لذا از ارائه مقاله در این زمینه آنهم در تاپیک مشاوره ای پرهیز نمایید .


مباحث پاراسایکولوژِی ( فرا روان ) مباحثی جذاب و گیرا هست کلاً مباحث متافیزیکی چنین هست ، اما هم علمی نیست ، هم اینکه به همان اندازه که جذاب هست زمینه ساز آسیب پذیری و دوری از واقع گرایی هست ، لذا بهتره مواظب باشید .

و زیاد به این پیامهای ذهنی و برداشتها و خوابها توجه نکنید و مبنا و محور تصمیم و عمل برایتان نشود حتی اگر 90% حس های شما عینی شود

.