-
آرزوی ادامه تحصیل همسرم و عدم همکاری او
سلام به همه دوستانی که وجودشون یه دلگرمی بزرگه واسه من
من 15ماهه که ازدواج کردم دو سال هست که همسرم رو میشناسم...همکار بودیم و ایشون به من علاقه مند شدن و به صورت سنتی خواستگاری کردن... من هدف بعدی و مهمم ادامه تحصیل بود هردومون مهندسیم از دانشگاه دولتی و دبیرستان هم تیز هوشان بودیم ایشون 30 و من 24 سالمه.
اون زمان ایشون هم ابراز علاقه کردن به اینکه دزس بخونن ...من توی یکی از دانشگاههای خوب ایران درس خوندم و بخاطر موفقیت های تحصیلیم با شرایط خاص استخدام شدم که یه جورایی پیش رفت کاریمو در شرکت دو برابر بقیه افراد میکنه در طولانی مدت...
جو دانشگاه ما طوری بود که ادامه تحصیل تا دکترا و رفتن به امریکا غایت اقصوی مقصود و هدف اخر بود...ولی من تا لیسانس بیشتر نتونستم ادامه بدم بخاطر نیاز مالی اومدم سر کار و بعد هم که ازدواج کردم ...امسال دانشگاه ازاد قبول شدم ...ولی همسرم حتی ازاد هم قبول نشده...از دستش دلخورم چون به قولش عمل نکرد.اصلا نمی دونم چرا اصلا به ادامه تحصیل و درس خوندن علاقه نشون نمیده این برا من مهمه که هر دومون پیشرفت کنیم و اون پایه نیست با ادامه تحصیل من اسلا مشکلی نداره و حتی خیلی خیلی همکاری میکنه ولی واسه خودش بی نهایت کاهل و تنبله...اعصابمو بهم میریزه وقتی میبینم همکلاسی های لیسانسم دارن میرن و من موندم و تلاش بی حاصل واسه مجبور کردنش به تحصیل نمی دونم چرا اینقدر توی کارهاش بی اراده ست...نه زبان می خونه نه درس نه مطالعه تخصصی فقط میره سر کار و برمیگرده...دلم بخاطر هوشش می سوزه که مفت مفت داره حروم میشه...هزار تا راه رفتم تشویق التماس اجبار اصلا تاثیر نداره....می دونید احساس بدی دارم علیرغم تمام خوبی های بینهایت مهم و بزرگش این تنبلی و کاهلی توی پیش رفت و بی توجهی به قولش مبنی بر ادامه تحصیل منو از ادامه زندگی باهاش دلسرد میکنه...گاهی میشینم فکر میکنم نمیشد هر دومون تلاش می کردیم و درس می خوندیم مثل دوستام و شوهراشون که نمی مونن و میرن.
میدونین من 10 ساله دیگه رومیبینم که من هنوز رو همین مدرک و کار موندم با بچه و دردسر هاش و اونا با همسراشون دکتراشون رو از دانشگاههای امریکا گرفتن...دیروز یکی از همکلاسهای پسرم رو که قبلا خواستگارم بود دیدم...چقدر طرز تفکرش با شوهر من متفاوته...فقط داره به ترقی و پیش رفت علمیش فکر میکنه اونوقت همسر من حتی دانشکاه ازاد هم قبول نمیشه...
ما هر دو شاغلیم و موقعیت اجتماعی خوبی داریم رفاه نسبی بالا خونواده های خوب صداقت وفاداری اعتماد، شغلی که خیلیا ارزوشو دارن توی یه شرکت مطرح ...سلامت جسمی و روحی تفاهم نسبی ارامش و علاقه سازش و خیلی چیزا که واسه یه زندگی خوب لازمه...میدونین من فاکتور های مهم تر خوشبختی رو تو زندگیم دارم ولی فاکتور مهم رو ندارم ....نمی دونم حق دارم از زندگیم به این خاطر ناراضی باشم...یا از شوهرم ...اصلا این خواسته منطقیه که ازش انتظار داشته باشم حتما ادامه تحصیل بده ؟می تونم هم چین خواسته ای داشته باشم؟گاهی احساس پشیمونی میکنم اصلا نمی دونم ازدواجم کار درستی بود با توجه به اینکه یه سد شده جلوی پیش رفتم؟اخه اگه اون نتونه ادامه تحصیل بده من چطور می تونم رویای رفتن و دکترا گرفتن رو داشته باشم؟
اگر اصلا تا اخرش نتونم مجبورش کنم چی؟؟؟؟؟؟همینجوری باید درجا بزنیم؟توی همین شرایط؟
-
RE: آرزوی ادامه تحصیل همسرم و عدم همکاری او
سلام دوست عزیز
خیلی خوبه که اینقدر به درس خوندن اهمیت میدی
اما عزیزم فکر کردی تحصیلات تکمیلی برای چی هست؟ چه افرادی باید ادامه بدهند؟ بعد از تحصیلاتشون به کجا میرسند؟
دیگه شرایط جامعه به گونه ای شده که افراد با انگیزه های مشابهی ادامه میدهند
عاشق تحصیلن، پلی برای مهاجرت، ارتقا موقعیت اجتماعی
واقعا چرا فکر میکنی هر کسی تحصیلات بیشتر داره موفق تره یا موقعیت بهتری داره؟
الان شرایط جامعه به گونه ای هست که داشتن یه موقعیت شغلی خوب اولویت داره، در عین حال درس خوندن حس و حال میخواد ، علاقه میخواد، شما نمیتونی کسی را مجبور کنی
باور کن همه این افرادی که تا 30-35 درس میخونن بعد از اتمام، مدت طولانی در جایگاه اصلی خودشون قرار نمیگیرند یا دیده شده افرادی که هیچوقت قرار نگرفتند، حتی دیدم افرادی را که از ادامه تحصیل پشیمان شدند چون ارزش وقتی را که گذاشتند نداشته و نتیجه ای که در اجتماع میخواستند داشته باشند را نیافتند.
همسرتون با توجه به اینکه متعهل هستند بیشتر به موقعیت شغلی فکر میکنند و کسب درآمد که به نظر من درست هم هست، اصلا ایشون را با باقی مقایسه نکنین، عوض دیدن نداشته هاتون و بزرگ کردنشون ، بیشتر به داشتهاتون و خصوصیات مثبت همسر نگاه کنین، کار جوهره مرد و جنم کاری یکی از مهمترین ویژیگیهای مثبت یه مرد به شمار میره، بزارین خود همسرتون اگر دوست داشت ادامه بده اگر نه که میل خودشون هست
از طرفی شما فرمودین ایشون 30 ساله، شما 24 ساله، واقعا یه نگاه بکنین هم کلاسیهای شما تو رده سنی شما هستند و متفاوتند با یک آ قای 30
شما درستون را ادامه بدین اما کسی را مجبور نکنین
-
RE: آرزوی ادامه تحصیل همسرم و عدم همکاری او
سلام
میدونید ما آدم ها خیلی زود میتونیم احساس خوشبختی کنیم اگه به داشته های خودمون نگاه کنیم و این خوشبختی به کمتر از لحظه ای از بین میره وقتی به داشته های دیگران چشم میدوزیم
مشخص شما دائم دارید خودتون را با دیگران (هم کلاسی ها ) مقایسه میکنید و تو ذهنتون میگید اونا که رفتند خوشبخت شدند و ما که موندیم نه
ادامه تحصیل خیلی خوبه اما نه برا اینکه دیگران رفتند ما هم بریم ... ممکنه شما بگید من به تحقیق علاقه دارم من میخام ی نظریه پرداز بشم من میخام علم را ی قدم به جلو ببرم و ،،، راهش ادامه تحصیل
نکته دیگه این که من هیچ تناقضی بین ادامه تحصیل شما و عدم ادامه تحصیل شوهر تون نمیبینم. به خصوص که میگید ایشون هم مانع شما نیست و همکاری میکنه
خوب بتونید با هم درس بخونید و پیشرفت کنید اما مهمتر اینه که خوش حال و خوش بخت زندگی کنید. خودتون خیلی خوب داشته هاتون را شمردید نکنه به خاطر دیگران و یا حتا خاسته خودمون اینهمه خوبی را نبینید.
خیلی موقع ها ما بدون اینکه به عرض زندگی فکر کنیم تو طولش میرویم جلو. من مدرک، پول، امکانات و ... میخام که چی؟ غیر اینه که خوشبخت و سالم زندگی کنم.
خوبه بتونید ایشون را هم تشویق کنید اما اگه نشود هم طوری نیست از زندگی لذت ببرید:72:
-
RE: آرزوی ادامه تحصیل همسرم و عدم همکاری او
الهه و سید عزیز بابت جواب های پخته و دوستانه تون بی نهایت ممنون.
درسته که اون سنش بالاست و دیگه شاید به فکر ادامه تحصیل به طور جدی نباشه ولی من عدم همکاری اون رو مثل یه مانع میبینم میدونین این که من مثلا دانشگاه برم دکترا بگیرم اصلا فاز زندگیم کم کم ازش جدا میشه من از این میترسم که پیش رفت . ادامه تحصیل من باعث ایجاد تفاوت فکری و حتی اختلاف بشه...ثلا همین الان من توی زبان . کامپیوتر از اون جلو ترم حتی توی اطلاعات عمومی و سیاسی البته اون هم توی رشته خودش و مکانیک وسایل و ماشین ها خیلی حرفه ایه ولی این که زن توی یه خونه پیش رفت کنه و مرد بمونه به نظرم یه خرده مشکل سازه...بهم گفته حتی اگر بخوام بعد از فوق لیسانس واسه دکترا می تونیم به رفتن فکر کنیم ولی اخه من برم دکترا اون با لیسانس با این وضعیت زبان می خواد چه کار کنه اون جا؟
توی همین اداره خودمون ادمهای هم سنش هستن که به شدت دنبال ادامه تحصیل و مهاجرتن....ولی اون فقط به فکر زندگی امروزش کارش مسافرت و منه...کتاب زبان می خره ولی دو روز بعد میندازش یه گوشه آزمون نظام مهندسی شرکت میکنه دو روز بعد کتابا رو میبنده و بی خیال میشه...کلاس کنکور اسم مینویسه ولی درست حسابی سر کلاس نمی ره...دیگه ازش نا امید شدم این کارای نصفه نیمه وتعللش عصبیم میکنه دیگه...یه حس بدی نسبت به قولهاش تو این زمینه پیدا کردم...مثل باد هوا میمونن .امروز داغن فردا سرد....میدونین زیاد اینده نگر نیست هم توی زمینه درسی هم مالی...کلا زندگی رو ساده میگیره برعکس من که این همه جدی ام...
دو روز جلوترش رو نمی بینه که یه نسل دیگه با تحصیلات بالاتر وارد شرکت میشن و اون کم کم از اعتبار ساقط میشه...میشیم مثل پدر مادرامون که تو جوونی با دیپلمشون کلاس میذاشتن ولی حالا با دیپلم واسه ادم تره هم خرد نمی کنن...لیسانس داره بی اعتبار میشه و وجهه ی اجتماعی قبلی رو نداره....ما چرا باید از قافله عقب بمونیم؟
-
RE: آرزوی ادامه تحصیل همسرم و عدم همکاری او
فرشته عزیز
شما شروع کن به تحصیل، اجباری نداشته باش، ایشون سعی میکنن خودشون را برسونن، امروزت را بگزرون اینقدرم نگران آینده نباش، ایشون که همه شرایط را برای شما فراهم کرده، به خودت بپرداز،
-
RE: آرزوی ادامه تحصیل همسرم و عدم همکاری او
اون چه قدر در روز زمان داره که درس بخونه یا کلاس زبان بره ؟ تو این اوقات چه کارای دیگه داره و چه قدر خستس ؟ من نمی دونم جواب این سوالات رو ولی شاید علت این مسئله بی انگیزگی اون نباشه و علت اصلی مسئله خستگی ایشون بعد از کار باشه به طور مثال البته ...
ضمنا این که شما از لحاظ مالی تو چه موقعیتی هستید هم مهمه . اصولا آقایون تو زندگی مشترک خودشون رو مسئول شرایط مالی می دونن و ممکنه همسر شما هراس این رو داشته باشه که ادامه تحصیل باعث بشه از این لحاظ نتونه کارائی مناسب رو داشته باشه و اون ترجیح می ده به جای برابری در تحصیلات با شما و پیشرفت توی اون حوزه ، از لحاظ مالی کارا باشه ...
-
RE: آرزوی ادامه تحصیل همسرم و عدم همکاری او
زندگي جنبه هاي زيادي داره فقط درس و تحصيل و مدرك نيست. شما بايد با آزادي فردي هركسي آشنا بشين. ايشون اگر دوست داشت درس بخونه بيشتر، قبل از 30 سالگي ميخوند. اين حقشه كه بخواد اونطوري كه ميخواد زندگي كنه. به هر دليل نميخواد الان. شما بايد فقط براي خودتون برنامه ريزي كنيد. يك بار ميگيد به عنوان نظرتون ولي نبايد اجباري در كار باشه. شما خودتون رو با ايشون تطبيق بديد اگر كار ساده ايه.
واقعا زندگي داريد كه خيلي ها ممكنه حسرتش رو بخورن ،چرا اين زمان ها رو با مسائلي كه حتي جز اختيارات شما نيست تلف مي كنيد. همسر شما حتما خوبي هاي زياد ديگه اي دارن كه بشه از اين موردش گذشت كرد.
راستش چون توي همچين محيطي با پدري با طرز فكر شما بزرگ شدم ، خيلي ناراحت شدم از مشكلتون و اينكه چرا ادم ها خودشون رو اينقدر اذيت ميكنن تا ديگران اونجوري بشن كه اونا ميخوان. با اينكه خودمم تيزهوشان بودم ولي از هرچي ادم كه سرشون بيشتر از اندازه تو درس و كتابه و بقيه لذت هاي زندگي رو نميبينن بدم مياد.
اگر اصرارهاتون رو بيشتر كنيد ميتونه باعث دور شدن شما از همسرتون بشه ، نه پرداختن به كاري كه خودتون دوست داريد و اون هم همينطور و پذيرش اين مسئله از طرف شما.
زندگي رو ساده تر بگيريد، كمالگرا نباشيد و بپذيريد ايشون مسئول درس خوندن خودشه و به اجبار همه چي خراب و فاصله هابيشتر ميشه
خيلي ناراحت شدم واقعا، نميدونم چرا. يهو همسرتون رو جاي خودم تصور كردم كه چقدر براي خشنودي پدرم خودم رو اذيت كردم و از كلي لذت هام گذشتم و چقدر ازش فاصله گرفتم.
-
RE: آرزوی ادامه تحصیل همسرم و عدم همکاری او
اون چه که این دوستمون مستر 62 هم گفتن خیلی مهمه ... درسته که با ازدواج ما دارای زندگی مشترک و بالطبع اهداف مشترکی هم هستیم اما این دلیل نمی شه که برای هم تعیین کنیم که از حالا به بعد باید چی کار کنه همسرمون ؟ شاید اصلا تو این برهه ی زمانی ایشون آمادگی روحی دانشجو شدن رو نداره ... بهترین کار صحبت با ایشون برای فهمیدن اصل موضوع و فشار نیاوردنه ... مثه این می مونه که شما الان به شدت دلتون ادامه ی تحصیل می خواد و همسر شما با یه دلیل موجه بخواد به شما فشار بیاره که باید فعلا دست از این تصمیم بکشید ...
یه مسئله دیگه هم این که شما دارید زندگی خودتون رو با دیگران مقایسه می کنید ، آیا اونا با شما در شرایط یکسانی هستند ؟ آدم های شبیه شما هستند ؟
-
RE: آرزوی ادامه تحصیل همسرم و عدم همکاری او
شما باید سعی کنید همسرتونو هموونجوری که هست بپذیری
مگه از اول که ازدواج کردین قرارتون بر این بود که ایشون ادامه تحصیل بدن
و حالا زیر قولشون زدن؟
اگر این طور نبوده شما الان نمیتونی اونو به خاطر این موضوع ناراحت و سرزنش کنی
اگه ایشون باهوش هستن هوششون الان که داره هدر نمیره
خب توی کارش داره استفاده میشه
خودتونم گفتین تو کارش موفقه
مگه حتما باید همه ادامه تحصیل بدن
آدم تا خودش کاری رو نخواد که نمیتونه از جون و دل انجام بده
این کنکور دادن و کلاس زبان اسم نوشتن و کتاب زبان خریدن رو شما هی بهش گفتین که انجام بده؟
یا اینکه میل باطنی خودش هم هست؟
اگر خودش نخواد (واقعاً از ته دل) هیچوقت هم نمیتونه توش موفق باشه
چون انگیزه کافی نداره
یه لحظه شما تصور کن که شوهرت انتظار داشت که تو مثل خیلی خانومای دیگه خیلی به آشپزی و ... توجه بیشتری کنی
یا اینکه دوست داشت مثل خانوم دوستاش مثلا خیاط خوبی باشی
عزیزم اون شمارو همونطوری که هستی پذیرفته
تو هم اونو بپذیر
و با این کارا زندگیتو الکی خراب نکن
میتونی گاهی هم از فواید اینکه اگه ادامه تحصیل بده چی میشه واسش بگی
ولی نه اینکه بگی تو هم این کارو بکن
فقط نظرتو بگو
در ضمن اگه شما پیشرفت کنی از نظر تحصیلی
اون هم ممکنه بعد یه مدت برای اینکه از قافله عقب نمونه
انگیزه کافی رو برای ادامه تحصیل پیدا کنه
موفق باشی :72:
-
RE: آرزوی ادامه تحصیل همسرم و عدم همکاری او
الهه و سید عزیز متشکرم که پیگیر مشکل من هستین دوستان...
میثاق عزیز من یه جورایی با حرف شما موافقم ولی نمی دونم چرا احساسم نسبت به این موضوع عوض نمیشه.شایدم حق با شماست و بخاطر من فقط توی ظاهر امر نشون میده علاقه داره...میدونید معمولا تا 6 سر کاره و وقتی میاد میخواد استراحت کنه.من درکش می کنم اخه کار دارهد درامدش هم شکر خدا خوبه تک پسره و از اینده مالی ش هم تا حدی خیالش راحته...انگیزه کمی برای ادامه تحصیل داره و اگر یک ذره هم تغییر رویه داده بخاطر علاقه منه...مثلا حاضر شده دانشگاه ازاد شرکت کنه...
حق با شماست دوست عزیز من نه خانه دار خوبیم نه اشپز خوبی و نه حتی زن خوبی چون بخاطر درس و کارم نمیرسم حتی ماهی یه بار ارایشگاه برم و به خودم برسم.ولی اون هرگز هرگز هرگز منو نه مقایسه کرده نه سرزنش نه از دستپخت بدم گلایه کرده نه از اینکه از زندگیم بخاطر اهداف و کارم میزنم...همیشه میگه همه جوره حامی منه.
mr6262متاسفم که از دست پدرتون دلخورین ولی بخدا به خاطر خودت اصرار کرده خواسته سرافراز باشی ولی نمی دونسته کارش ازار دهنده ست..مثل من.رفتار پدرتون مثل مادر منه الانم که متاهلم پیگیر ادامه تحصیل منه سفت و سخت...یه جورایی ازش می ترسم...درسته همه چیز مدرک نیست ولی از زندگی بی هدف و پیشرفت خوشم نمیاد حالا ادم بگه خوب لیسانس گرفتم بسه دیگه مثل راکد شدن و مردنه مغزه...دوست ندارم.
بله دوست عزیز من متاسفانه کمالگرا و تایید طلبم و تحت نظر روانپزشک قرص هم میخورم و جالبه دونین حتی توی زمینه درمان هم همسرم همراهمه و با من مطب میاد بی اونکه ناراحت باشه...
فکور عزیز شما هم کمالگرایی من پیگیر تاپیکت هستم عزیزم.اینو حتی از پاسخ هایی که به دوستان میدی میشه فهمید جواب تک تکشون رو با ذکر جزییات میدی رفتارات خیلی شبیه یکی از دوستای منه اون هم حالاحس الان شما رو داره
ولی جالبه بدونین من ارزوی جایگاه شما رو دارم و همه سختگیری هام به خودم و همسرم برای اینه که به جایی که الان هستی برسم..نمی دونم کارم درسته یا نه...شما خواهر عزیز تجربه زیادی داری لطفا من رو راهنمایی کن.شما به خودت سخت میگیری من به خودم و بقیه...شما با این که شوهرتون از شما عقب موند مشکلی نداشتی عزیزم؟براتی مهم نیست با هم تفاوت فکری و تحصیلی دارین؟
من هم اگه درس نخونم احساس بطالت و بیهودگی میکنم ولی خیلیش برای تایید بقیه ست.
-
RE: آرزوی ادامه تحصیل همسرم و عدم همکاری او
به نظر من مشكل شما اينه كه پيشرفت و عدم بطالت براتون توي درس خوندن تعريف شده در صورتي كه اين ديدگاه درست نيست و بايد اصلاح بشه. ميتونم درك كنم چرا اينجور فكر ميكنيد چون تو محيطي بزرگ شديد كه همه باهوش و درسخوان بودند و در كل در جامعه ما همه موفقيت ها در مدرك و درسخواني خلاصه شده
به نظرم يه فرد موقعي موفق ميشه كه استعدادهاي درونيش را بشناسه و در جهت اونها حركت كنه و ازشون خوب استفاده كنه حالا ممكنه ادامه تحصيل هم بخشي از اون باشه يا نباشه
ببينيد من خودم هم ادم كمالگرايي هستم و خودم هم ادامه تحصيل دادم و الان دارم دكتري ميگيرم بنابراين ميتونم كاملا متوجه بشم شما چي ميگيد اما فكر ميكنم مشكل عمده شما به همون تاييد طلبي كه گفتيد برميگرده
يعني شما ميخوايد با ادامه تحصيل خودتون و شوهرتون به بقيه بگيد موفق هستيد درصورتي كه من تو همون پست اولم هم گفتم برنامه ريزي زندگي براساس نظر ديگران مث ساختن خانه رو اب هست چون نظر مردم همش عوض ميشه و بعد هم هميشه يه موضوعي هست كه باهاش به شما گير بدند مثلا فرض كنيم شما بريد درس بخونيد و دكتري بگيريد بعد ممكن بگند عجب زني شوهرش و بچه اش را ول كرده رفته دنبال درس! و ....
خلاصه كلامم اينه كه بياد از داشته هامون لذت ببريم و در عين حال كه برا اينده برنامه ريزي ميكنيم اين برنامه ريزي اولا براساس خواسته هاي خودمون باشه و نه تاييد ديگران و ثانيا حال را به خاطر اينده خراب نكنيم
راستي مگه كمالگرايي درمان دارويي داره كه شما پيش روانپزشك ميريد؟ چه دارويي براتون تجويز كرده؟
-
RE: آرزوی ادامه تحصیل همسرم و عدم همکاری او
سلام مجدد دوست من
من خودمم عاشق تحصیلات بودم، یکی ازشریط ازدواجم هم ادامه تحصیلاتم بود، همسر سابق من با اینکه خودش پزشک بود، سر درس خوندن و موفقیتم کلی اذیتم کرد، اخر سر هم وقتی خانوده هامون جمع شده بودند تا زندگی ما رو دو باره وصل بدهند، یکی از شرایطش، ترک تحصیل من بود!اون موقع ارشد میخوندم، باور نمیکنی بگم با چه زحمتی قبول شدم، صبحها موقع سر کار رفتن و عصرها موقع برگشت از کار و زمان ناهار درس میخوندم برای کنکور، همه همه حقوقم را هم با وجود تمکن مالی میگرفت و برای اجاره خونه میداد، پو ل داشت اما اگر حقوق من عقب میافتاد، اجاره هم عقب میافتاد! حتی یادمه برای یکی از منابع امتحانی میخواستم کلاس برم، گفت پول نداریم!
آخر سر هم رتبه یک ارشد تو دانشگاه خودمون شدم، برای اینکه بهانه دست شوهرم ندهم مجبور شدم کارمو کنار بزارم! باور کن وقتی بخواهی برای رسیدن به حداقل های خواستت تو زندگی باج بدهی یا در مقابل توهین و بی ادبی سکوت اختیار کنی تا حداقل هات رو هم از دست ندهی، خیلی سخته! نمیخوام برات مرثیه بگم، گفتم تا قدر شوهرت را بدانی و از امکاناتی که برات فراهم کرده نهایت استفاده را بکن، همسر سابق پزشک من قده یک فرد زیر سیکلم شعور اجتماعی نداشت و نه مرد کار بود و فقط به پشتوانه ثروت پدری به خود و خانواده افتخار میکرد!
زمانی هم که خاستگار من بود سال آخر عمومیش بود و قرار بود تخصص بخونه، اما..............اینقدر بیکاری بی عاریش اذیتم کرده بود، برای اینکه تخصص بخونه حتما ، جهازم را فروختم و پول جور کردم و با خرج خودم فرستادمش کشوری که پزشکی خونده بود!وحشتناکهههههههههههههه ههههههههههه اما بعد از چند ماه نه تنها درس نخوند، پولها هم حیف و میل شد آخرشم کلی بدو بیراه که تو با اصرار من رو فرستادی!
باور کن زندگی فرا تر از این حرفاست که بگی دیگران پیشرفت میکنن و همسر من یا من.....
یکی از اقوام نزدیک ما، دو برادر بودند، نخبه، هم رشته در یکی از بهترین دانشگاههای تهران
برادر کوچکتر بعد از لیسانس وارد بازار کار شد، برادر بزرگتر بعد از فوق لیسانس و بورس دولت برای دکتری رفت، باور کن بدون اغراق میگم، برادر بزرگتر تازه یکی دو ماهه برگشته، با دو بچه، فقط درس خونده، برادر کوچکتر داره خرجش رو میده، باور کن سطح زندگی دو برادر قابل مقایسه نیست، برادر بزرگتر از دید من تقریبا زیر خط فقر زندگی میکنه، تازه چون بورس بوده 10 سالم باید بره یکی از دانشگاههای دور افتاده کشور، 40 سالشه، غیر قابل باور،
همه خانواده ما تحصیلات عالیه دارند و داشتن تحصیلات عالی خیلی مهمه، اما هیچ کس برادر بزرگ را تایید نمیکنه و کسی به برادر کوچکتر نمیگه تو با لیسانس جایگاه اجتماعی نداری! باور کن حتی برادر بزرگ با وجود 2 دکتری مرتب خودش را با برادر کوچکتر مقایسه میکنه و پشیمان از رفتنه!
شما خیلی جوونی، مطمئن باش 5-6 ساله دیگه متوجه میشی، خیلی چیزهایی که فکر میکردی مهمه شاید مهم نبوده و بیجا فقط حرص خوردی، چه اهمیتی داره دوستان شما با دکتری فلان برگردند و شما....
مهم میزان رضایت از زندگی هست................
به عنوان خواهر بزرگتر میگم و کسی که تجربه زندگی داشته و کما بیش میفهمم چی میگی
نوعه نگرشت به زندگی را تغییر بده
-
RE: آرزوی ادامه تحصیل همسرم و عدم همکاری او
سلام دوست عزیز
ضمن تایید صحبتهای دوستان
اول اینکه هرکسی رو باید همونطور که هست بپذیری
دوم اینکه به نظر من هم سخت هست که آدم تمرکزش رو روی دو تا کار بذاره و احتمال موفق نشدنش زیاده. من و همسرم هردو لیسانس بودیم که ازدواج کردیم البته همسر من شاغل بود و چند سالی بود که کار میکرد درآمدش هم خیلی بالا نبود.الان من فارغ التحصیل دکتری هستم (رتبه هام هم همیشه خوب بود و از استعدادهای درخشان بودم) همسرم هم کارش رو ادامه داده من اگر بعد کلی وقت حکم شروع به کار رسمی رو برام بزنن درآمدم دو سوم درآمد همسرم میشه یعنی من درآمد معادل هم ندارم.
تازه در آمد به کنار اون داره تولید میکنه و احساس مفید بودن میکنه من باید برم به یک سری دانشجوی بی انگیزه درسهایی که یاد گرفتم رو بدم و زیاد هم احساس مفید بودن نکنم.
البته ادامه تحصیل رو دوست داشتم و به خاطر دوست داشتن توش وارد شدم ولی اگر کسی علاقه هم نداشته باشه واقعا تمرکز داشتن روی شغل برای خود فرد و جامعه مفیدتر هست.الان خودت که بری دانشگاه متوجه میشی که توی دوره ارشد و دکتری چیزهایی که یاد میدن بیشتر جنبه تئوری داره و آدم توی محیط کار عملا بیشتر یاد میگیره همونطور که الان همسر من در عمل شاید از من تواناتر باشه.
-
RE: آرزوی ادامه تحصیل همسرم و عدم همکاری او
سید و الهه عزیزم خیلی از بابت جوابهاتون متشکرم.خوشحالم که هکه افرادی که منو کمک میکنن روز ی شرایط من رو داشتن و درکم میکنن و از طرفی الان به اونجایی رسیدن که واسه من ارزوهه...سید فکور و الهه احساس خودتون رو بگین و بگین اگه بازهم برگردین همین کارو میکنین یانه؟
برای داشتن اینجا از چی گذشتین؟ارزششو داشت؟
سید عزیز اونایی که کمالگران دو تا خالت دارن:وسواس فکری و استرس قرصهای اینا رو میخورم.واقعا تاثیر داره
-
RE: آرزوی ادامه تحصیل همسرم و عدم همکاری او
خاهش میکنم.
ببینید من میگم فکر و احساسم را اما این به شما کمکی نمیکنه. من ی آدم هستم با تمام مختصات خودم که با شما احتمالا متفاوت. اگه میخاید از من نوعی کمک بگیرید باید از شرایط اینجا (یا ایران) به پرسید و قضاوت های افراد را ازش جدا کنید تا شرایط خالص (نه چیزایی که به خاطر شخصیت ی نفر پیش امده ) را بفهمید.
من اگه با اطلاعات امروزم برگردم به ۵ سال پیش و بخام تصمیم بگیرم احتمالا تصمیمی متفاوت بگیرم اما اگه با خاسته ها و اطلاعات ون روزم بخام تصمیم بگیرم باز هم همون تصمیم را میگیرم چون ون بهترین تصمیم در ون زمان بود.
من برا داشتن چیزی که امروز دارم مجبور شدم ۵ سال دور از خانواده زندگی کنم. ۵ سال تنهائی و غربت را تحمل کنم. خیلی چیزها و خاطره هم را با خودم جا گذاشتم و اومدم. احتمالا ازدواجم ی کم دیر شد باشه.
در مقابلش تحصیلم را تمام کردم. با فرهنگ ها و مذهب های دیگه آشنا شدم. جهان بینیم تغییر کرد. دیدم به دنیا و فرهنگ خودم و داشته هام تغییر کرد. با ی زبان دیگه مسلط شدم. ۷-۸ کشور دنیا را دیدم. ۵ سال با ستاندارد بالا زندگی کاردم. مستقغل شدم. آشپزی و ... یاد گرفتم. امکان زندگی و اقامت تو ی کشور دیگه را دارم و ....
من شخصا فکر میکنم تا اینجا ارزشش را داشت اما از اینجا به بعد را مطمئن نیستم. من سعی کردم چیزی را فدای رسیدن به این مدرک نکنم. با اینکه از خونه دور بودم اما هر سال برگشتم و زمانی را با دوستان و خانواده گذروندم.
اما بهر حال همونطور که اول هم گفتم این که من موفق بودم یا نه یا برا من ارزش داشت یا نه به درد شما نمیخوره چون خیلی پارامترها در تصمیم من و شما موثر که اینجا مجال گفتنش نیست. مثل من مجرد بودم احتمالا اگه متاهل میبودم شاید تصمیمم چیز دیگه ای میبود.:311:
میتونم بپرسم دقیقا چه قرصی مصرف میکنید با چه دزی؟
ممنون
-
RE: آرزوی ادامه تحصیل همسرم و عدم همکاری او
به نظر من تحصیلات متضمن خوشبختی نیست!!!
به دور از مقایسه فقط همسرتون رو تشویق کنید نه مجبور به درس خوندن، اون یه آدمه و اختیار تصمیم گیری داره...
میتونید علاقه مندش کنید، اگه اشتباه نکنم رشته هاتون یکی بود، میتونی مثلا یه سوال ازش بپرسین و ذهنش رو دزگیز جوابش کنید تا مجبور شه بره درس بخونه... ولی اگرم که نخواست ادامه تحصیل بده عصبانی نشین و نگین من از خوشبختی عقبم!!!
-
RE: آرزوی ادامه تحصیل همسرم و عدم همکاری او
من گاهی احساس خوبی دارم و گاهی احساس رسیدن به بن بست میکنم.یکی از دفعاتی که احساس بدی داشتم یک تاپیک هم برای اون زدم که اگه دوست داشتی بخونش
http://www.hamdardi.net/thread-24618-post-228519.html#pid228519
میدونی من یک موقعیت ادامه تحصیل در خارج از کشور رو هم به دلیل همراهی نکردن همسرم از دست دادم استادم میگفت شماره همسرت رو بده من راضیش کنم انقدر باهام صحبت کرد ولی بی فایده بود به هر حال همسر من دوست نداشت 5 سال دور از خانوادش باشه و نمیخواست موقعیت کاریش رو از دست بده.بعد هم توی دوره دکترا بچه دار شدم و باعث شد از فرصت مطالعاتی نتونم استفاده کنم شاید از نظر تحصیلی میشد به نحو بهتری کار کنم و شرایط بهتری داشته باشم ولی
به جاش تونستم توی بهترین سن برای بارداری که همون 25 سالگی هست یک بچه داشته باشم که انگیزه زیادی توی زندگیم بهم میده
تونستم یک همسر خوب داشته باشم که من رو درک میکنه و همیشه راحت باهاش حرف میزنم و با هم تفاهم داریم خوب سن ازدواج برای خانمها زیاد نیست نمیشه مثل آقایان تا 35-40 سالگی صبر کرد.
به هرحال درس خوندن برای بهتر شدن شرایط زندگی هست اصلا قرار نیست درس خوندن ما رو از روال عادی زندگی خارج کنه
نمیدونم با برگشت به گذشته چه میکردم ولی من به دلیل اعتیاد به درس خوندن احتمالا همین راه رو میرفتم البته با یک سری تغییرات.
موفق باشی
-
RE: آرزوی ادامه تحصیل همسرم و عدم همکاری او
نظاتتون رو چند بار با دقت خوندم...متشکرم از بابت نظرات خوبتون
فکور عزیز من تا÷یکت رو قبلا خونده بودم...امیدوارم موفق باشی...مرسی که منو از تجربیاتت اگاه کردی...میثاق عزیز از شما هم متشکرم و از الهه و سید...میدونین چی واسم جالبه اینه که همه شما عزیزا توی شرایطی هستین که ارزوی منه یا حداقل بوده...شما این جوری زندگی میکنین و من اینجوری ادمیزاد همینه دیگه هیچ وقت از هیچی راضی نیست همش به فکر دارایی و شرایط بقیه ست و متاسفانه چنان توی داشته های دیگران و نداشته های خودش غرقه که داشته ها و نعمت های بزرگ خودش رو از یاد میبره...از خدا همیشه معذرت می خوام که ناشکر اینهمه نعمتم.من بچگی سخت و پررنجی داشتم و تا همی چند سال پیش داشته های الانم واسم رویا و ارزوی بزرگ بود ولی الان که بهش رسیدم مثل توپ زیرش میزنم و میگم اینو نمی خوام....
می دونین چیز دیگه ای که بهش اشاره کردم اینه که من 2 سال با اقایی رابطه عاطفی داشتم که از شاگرد اول های دانشگامون بود و همه ارزش زندگیش به درس و پیش رفت بود هر چند توی اون دو سال من شدم پله و ایشون بالا رفت و اخرش هم با نامردی تموم من رو ول کرد و رفت سراغ کس دیگه ومن همه این مدت به پیش رفت های اون افتخار کردم چون فکر میکردم باهاش ازدواج میکنم و لی اون رفت و من موندم و بعدشن ازدواج با یه پسر مهربون و خوب که ادامه تحصیل رو شاید دوست داشته باشه ولی اراده و حوصله شو نداره....من موندم و ارزوهایی که یه موقع فکر میکردم محقق شدن ولی بعد به باد رفت...شاید حالا احساس شکست میکنم که اینهمه به دنبال داشته های بقیه م و متاسفانه احساس می کنم اونایی که ادامه تحصیل میدن بیشتر قابل احترام و تحسینن و باز هم متاسفانه این فرهنگیه که توی خونواده ما جا فاتاده...
با این همه تام تلاشم سعی بر اینه که به این نتیجه برسم که فقط دکترا گرفتن خوشبختی نیست ولی باز هم ته دلم یه جاهایی به حال بقیه غبطه می خورم...
میثاق عزیز بی تجویز دکتر چیزی مصرف نکنید یه موقع...من روزانه یه قرص سرترالین 10 می خورم و یه پرفنازین...
با هم متشکرم...ای کاش میشد از دست این احساس بد رها بشم...احساسی که نتیجه ش گاهی سرزنش همسرم چه ظاهری و چه پنهانی ست واین خیلی بده...من حتی به خاطر این موضوع که از بقیه عقب نیفتم زیر بار بچه دار شدن هم نمیرم...
-
RE: آرزوی ادامه تحصیل همسرم و عدم همکاری او
دوست من
همه میدویم برای لحظه ای آرامش، برای داشتن لحظه ای عشق حقیقی و بی منت و پاک، برای لحظهای خوشی و حس شاد بودن، فکر میکنم همشو داری
یه لحظه دلم همه داشته های تو رو خواست، یه همسر مهربون و همراه! یه مردی که بهش تکیه کنم، یه سیبیله کلفته مردونه که حس کنم پشت و پناهمه!
اکثر دوستان من یا دانشجوی دکتری هستند یا فارغ اتحصیل، تقریبا همه مجرد ها به همسر خوب با لیسانسم قانع هستند، چون اونقدر بزرگ شدن و فهمیدن که این تحصیلات نیست که شعور میاره و مردونگی، تحصیلات خوشبختی نمیاره! موقعیت کاری و اجتماعی اولویت داره.
برای دلخوشیت نگفتم! واقعیت هست
قدر لحظه به لحظه زندگیتو بدون،
-
RE: آرزوی ادامه تحصیل همسرم و عدم همکاری او
الهه عزیز متشکرم
حق با شماست تمامتلاش ادما برای رفاه روحی وارامشه و من همشو دارم....هم رفاه مالی هم روحی هم ارامش هم سلامتی هم اعتماد به همسرم هم حمتیت بی دریغش هم علاقه عاشفا نه ش هم وفاداری تمامش...همه اینا هدف یک رابطه خوبه که من دازم.من کمی هم پیش رفت رو در زندگی دوست دارم که هم منو کمک میکنه هم اون رو....من هفته دیگه باید برای ارشد ثبت نام کنم علیرغم میل باطنیم توی دانشگاه ازاد...دیشب همسرم واسم توضیح داد که میخواد واسه کنکور امسال چه کار کنه و درس بخونه ازمون بده و هدفش هم دولتی هست نه ازاد....ولی من اصلا نه بهش مشورت دادم نه به حرفاش گوش دادم خودمو زدم به بی محلی و هیچی نگفتم...میدونین دیگه حرفاش که می خواد درس بخونه و ادامه بده به نظرم فقط در حد همون حرفه و اراده ای پشتش نییست.
می خوام کلا نسبت به این موضوع بی خیال شم...خلایق هر چه لایق تا کی میتونم اصرارش کنم.؟خودم خسته شدم...می خواد بخونه نمی خواد هم نخونه...من راه خودمو ادامه میدم....بذار اونم یه روزی می فهمه کارش اشتباه بوده اون روز نوبت منه که بهش همه اینا رو یاداوری کنم.
-
RE: آرزوی ادامه تحصیل همسرم و عدم همکاری او
سلام بر فرشته خانم:72:
نقل قول:
...خلایق هر چه لایق تا کی میتونم اصرارش کنم.؟خودم خسته شدم...می خواد بخونه نمی خواد هم نخونه...من راه خودمو ادامه میدم....بذار اونم یه روزی می فهمه کارش اشتباه بوده اون روز نوبت منه که بهش همه اینا رو یاداوری کنم.
خانمی پاتو از رو پدال گاز بردار... تاپیکتو که میخوندم یاد چند تا ضرب المثل افتادم :
نه به اون شوریه شور نه با این بی نمکی:316:
اگه اینجوری ادامه بدی از اون ور بوم می افتیا:305:
سعی کن واسه همسرت یه همراه خوب باشی. تو همه زمینه ها تشویق و تاییدش کنی و به تصمیماش احترام بگذاری و در عین حال اینو در نظر داشته باشی که همونطور که شما انسان آزادی هستی ایشون هم مثل شما انسان هستند و حق دارن از همسرشون توقع حمایت داشته باشند.
برات پیش اومده که تو یه موضوع دو دل باشی و نتونی تصمیم قاطع بگیری؟ همسرت در چنین شرایطی چه واکنشی نشون داده؟
سعی کن تو خوبی کردن از شوهرت سبقت بگیری.
سعی کن خوبی هاش رو تلافی کن.
اینجوری شاید حتی اگه تمایلی به ادامه تحصیل نداشته باشه فقط بخاطر رضایت شما تلاشش رو بکنه. هر چند که به نظر من حرفای دیشبش هم فقط بخاطر شما بوده.
:72::72:
-
RE: آرزوی ادامه تحصیل همسرم و عدم همکاری او
فرشته من ببخشید که دارم اینجا سوالمو میپرسم
منم وسواس فکری شدید دارم،
کمالگرا هم هستم تا حدودی،
استرس هم دارم!
باید برم پیش روانپزشک یا روانشناس بالینی؟
سرترالین عوارض نداره؟
روی حافظه تأثیر سوء نمیذاره؟
شما با مصرف این قرصا دیگه وسواس فکری تون خوب شده و مشکلی ندارین؟
-
RE: آرزوی ادامه تحصیل همسرم و عدم همکاری او
شاید فرشته مهربان خیلی سر نمیزنه به همدردی
لطفاً اگر کس دیگه ای هم در این زمینه اطلاع داره بهم بگه
آخه دیگه خیلی وضعم خراب شده تو وسواس فکری
بازدهیم توی درس خیلی پایین اومده
همش فکرم مشغوله
بیشتر هم مربوط میشه به نداشتن رفتار جرات مندانه
که باعث میشه همش خودخوری کنم که تو اون موقعیت چرا جواب ندادم و ....
:316::302::316::302:
-
RE: آرزوی ادامه تحصیل همسرم و عدم همکاری او
میثاق چان باید برین روانپزشک.عوارض این داروها خیلی کمه و لی تقریبا معمول ترین درمان وسواسه ...شناخت درمانی هم به کمالگراییت تا حدی کمک میکنه ولی باز هم می گم بدون نسخه پزشک هرگز دارو نخور...سرترالین به من تا حد زیادی کمک کرد میدونی مثل یه سد جلوی فکرای زنجیر وارت رو میگیره...حداقل به من که کمک کرد.