نوشته اصلی توسط Mashoogh Haminjast
عشق یعنی ، گاه بر بی احترامی ، احترام
بخشش و مردی به جای انتقام
عاشقی دیدی خودت را خاک کن
سینه ات را در حضورش چاک کن
عشق یعنی مشکلی آسان کنی
دردی از درمانده ای درمان کنی
در تنور عاشقی سردی مکن
در مقام عشق نا مردی نکن
لاف مردی میزنی مردانه باش
در مسیر عاشقی افسانه باش
عشق یعنی ظاهری باطن نما
باطنی آکنده از نور خدا
عشق یعنی آن چنان در نیستی
تا که معشوقت نداند کیستی
عشق یعنی جسم روحانی شده
قلب خورشیدی و نورانی شده
عشق یعنی ذهن زیبا آفرین
آسمانی تر شدن روی زمین
هر که با عشق آشنا شد مست شد
وارد یک راه بی بن بست شد
هر کجا عشق آید و ساکن شود
هر چه نا ممکن بود ممکن شود
در جهان هر کار خوب و ماندنی ست
رد پای عشق در او دیدنیست
عشق یعنی دوستی تا حد مرگ
عشق یعنی له شدن مثل یه برگ
عاشقی یعنی اسیردل شدن
با هزاران درد و غم یکی شدن
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^