-
شوهرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم حالا ديگه ناسازگاري ميكنه!
سلام
اميدوارم منو به خاطر داشته باشين.
لينك زير تاپيك قبلي منه.
http://www.hamdardi.net/thread-23878.html
يه مختصري از زندگيم را ميگم:
7 ساله كه ازدواج كردم و 2 سالي هم نامزد بوديم.همسرم ازدواج دومش بود.از ازدواج قبليش 2 تا بچه داشت كه پيش مادرشون خارج از كشور هستن.چند ماهي ميشه كه فهميدم شوهرم قبل از ازدواج با من وازكتومي كرده و به من نگفته.در طول اين چند سال زندگي مشترك هر وقت موضوع بچه مطرح ميشد ميگفت بچه نميخواد ولي براي اينكه من به زندگي دلگرم باشم هر چيزي كه خريديم به اسم من ميخريم.
حالا كه فهميدم وازكتومي كرده و علتش را ازش جويا شدم به جاي اينكه از من دلجوئي كنه ميگه بايد اون اموال مثلا باغ شمال را به نام خودم بزني.حدود 3 ماهي ميشه كه كاملا ناسازگاري ميكنه شب هر وقت دوست داره مياد خونه ساعت 11:30 يا حتي ديرتر. بهم پول نميده براي خونه خرج نميكنه.هيچ تفريحي نداريم با توجه به اينكه ما توي تهران غريبيم خيلي دارم اذيت ميشم.ميگه تا وقتي به حرفم گوش ندي همين وضعه حق اعتراض هم نداري.
فقط توي رابطه مصر هست.اگه بهش رو نشون ندم با دعوا و عصبانيت و تهديد به هدفش ميرسه.
ديگه از اين وضع خسته شدم همش بايد به همه خواسته هاش تن بدم.بهم هزارتا حرف و صفت نسبت ميده مثلا حريص و طماع بعدش ميخواد باهام بخوابه.
حسابي كم آوردم .يه مدتي گفتم فقط بهش محبت كنم تا سر عقل بياد ولي بدتر شد بهم گفت فكر كردي به خواسته من بيخيال باشي من كم كم فراموش ميكنم به هيچ وجه.
حالا ديگه كمتر به بچه فكر ميكنم و سعي ميكنم سرنوشتم بدونم و به زندگيم بچسبم. ولي اون همش شرايط را براي من سخت ميكنه.
بعضي مواقع به طلاق فكر ميكنم.
خواهشا كمكم كنيد.:323:
-
RE: شوهرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم حالا ديگه ناسازگاري ميكنه!
چرا هيچ كس به مشكل من توجهي نميكنه؟
مثل اينكه توي اين تالار كارشناسا فقط به مشكلات دوستاشون توجه ميكنن و به بقيه نه؟
من خيلي تنها و مستاصلم تو را خدا كمكم كنين!:316:
-
RE: شوهرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم حالا ديگه ناسازگاري ميكنه!
خوش خبر،
در جریان تاپیک های دیگه ات بودم و یکی دو بار برات نوشتم.
شاید یکی از دلایلی که دوستان چیزی نمیگن اینه که تجربه ای توی این زمینه نداشتن. ناراحت نباش.
به تفاوت تاپیک 6 ماه پیشت و تاپیک الانت نگاه کن.
فکر کنم نکات مهمی توش پیدا میشه.
اول مشکلت این بود که شوهرت بچه دوس نداره و و وازکتومی کرده و . . . و تو به دنبال راه حلی بودی تا راضیش کنی.
الان میگی بابا بچه رو بی خیال، می خوام زندگیمو بچسبم ولی اون شرایط رو سخت میکنه.
خب من فکر می کنم با روندی که تو پیش گرفته بودی، این اتفاقات طبیعیه.
تو همسرت رو تحت فشار گذاشته بودی (چرا بچه نمی خوایی، چرا دروغ گفته بودی، چرا وازکتومی کرده بودی، چرا نمیری عمل برگشت انجام بدی و . . . ) و اون هم تصمیم گرفته تو رو تحت فشار بزاره تا تو هم از فشارت کم کنی.
اتفاقی که همین الان افتاده.
نه کار همسرت مورد تائیده و نه کار تو.
با فشار هیچ کاری از پیش نمیره و فقط باعث میشه عکس العمل فشار به خودت برگرده.
و الان تو درگیر عکس العمل فشار شدی.
به نظرم همسرت داره این کارها رو میکنه تا تو انقدر ذهنت درگیر باشه که دیگه بچه برات مهم نباشه.
به نظرم اگه زندگیت رو دوس داری بشین و با آرامش و منطقی با همسرت صحبت کن. اگه واقعا بی خیال بچه شدی، بهش توضیح بده و فشاری رو که روی اون هست بردار. میبینی که کم کم اوضاع بر میگرده به حالت اول.
اگرم هنوز بچه می خوایی، باز هم فشار رو از روی اون بردار. منطقی باهاش صحبت کن. نیازهاتو بگو ولی مطمئنش کن که فشاری روش نیست برای بچه دار شدن. مطمئنش کن که تو میدونی که اون هم حق داره برای داشتن و نداشتن بچه (و مسئولیتش) و بزار آزادانه نظر خودشو داشته باشه.
-
RE: شوهرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم حالا ديگه ناسازگاري ميكنه!
با سلام و تشكر از آقا يا خانم همدردي!
اول از اينكه بالاخره به مشكل من توجه كردين ممنونم!
چطوري ميشه هم همسرم آزادانه نظر خودشو در مورد نداشتن بچه داشته باشه و هم من به خواسته داشتن بچه برسم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شوهرم چون نداشتن بچه براش اصلا مهم نيست فكر ميكنه نبايد براي منم مهم باشه.
چند روز پيش سعي كردم با آرامش براش توضيح بدم كه داشتن بچه براي من مهمه و خيلي برام سخته كه ازش بگذرم ! در جواب بهم ميگه: اگه ما با هم بچه دار بشيم اون بچه مال منه.يعني تو براي من بچه مياري نه اينكه من به تو بچه بدم!!!!!!!!!!!!!ميگه اگه من ميدونستم كه اون بچه مال توئه حتما دنبال عمل برگشت ميرفتم.
وقتي به اين حرفاش فكر ميكردم به خودم ميگفتم كه شوهرم داره به جدا شدن فكر ميكنه و ميگه اگه يه روزي بخوام جدا بشم بچه ها پيش من ميمونن و برام مشكل درست ميشه!
واقعا اون داره به جدا شدن فكر ميكنه و من همش دنبال نگه داشتن زندگي مشتركمون هستم.
-
RE: شوهرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم حالا ديگه ناسازگاري ميكنه!
سلام دوست عزیز
میتونم بپرسم برای چی دنبال نگه داشتن زندگیت هستی؟
شوهرت چه ویژگیهای مثبتی داره؟
بودن یا نبودنش چقدر مهمه؟
اگر به فرض زمینت را بدی زندگیت به روال خوب و عادی بر میگرده؟
اگر به نام کنی و درخواست جدایی کنه، مهریه یا تعهدی ازش داری تا بتونی زندگیتو تامین کنی؟
میتونی زمین را به نام ایشان کنی و ازش یه تعهد محضری بگیری که بعد از فوتشون یا طلاق، اون زمین متعلق به شما هست، اینجوری مادامی که با همین زمین ماله ایشونه و لذت استفادشو دو نفر میبرین و شاید سر عقل اومد و...
و زمانی خوای نکرده زبونم لال، خواست طلاق بده یا فوت کنند متعلق به شما میشه. (البته نسبت به شرایطش با یک وکیل مشورت کن)
-
RE: شوهرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم حالا ديگه ناسازگاري ميكنه!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط khoshkhabar
چطوري ميشه هم همسرم آزادانه نظر خودشو در مورد نداشتن بچه داشته باشه و هم من به خواسته داشتن بچه برسم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آیا قبول داری همون قدر که تو حق داری بچه بخوایی و مسئولیتش رو بپذیری، همون قدر هم همسرت حق داره که بچه نخواد و مسئولیتی نپذیره؟
اگه قبول داری، پس میدونی که قضیه ی بچه آوردن 50-50 هستش.
تو 50 خودت رو داری ولی همسرت صفره.
بهت قول میدم که با فشار و بحث و جدل هیچی درست نمیشه و همین طور اوضاعتون بدتر میشه و تاپیک های آینده ات پیچیده تر میشه.
فقط و فقط با منطق و مهربونی باید پیش بری.
باید منطقی با همسرت صحبت کنی ببینی چرا نسبت به بچه دار شدن مقاومت داره.
خودت رو از خودت رها کنی و بدون پیش داوری و احساسات زنانه خودتو بزاری جای اون. ببینی واقعا اگه تو جای اون بودی چی کار میکردی. سعی کن نگرانی های ذهنیشو حل کنی.
در نهایت این اتفاق توی هر زندگی ای میتونه بیافته. توی آخرین مرحله اگه توافقی حاصل نشد باید ببینی حاضری با این شرایط ادامه بدی یا واقعا بچه دار شدن انقدر برات مهمه که می خوایی جدا شی. خلاصه پرونده اشو باید ببندی و نباید بزاری همیشه مثل یه زخم توی زندگیت باشه چون نابودت میکنه.
در موارد زمین و سند و این جور چیزها هم، نظرم اینه که این کار رو نکن (انتقال نده).
اگه پرونده ی بچه بسته بشه احتمالا این مشکلات هم حل میشه.
من کارشناس نیستم و صرفا نظرات شخصیمو گفتم. امیدوارم مشکلت حل شه.
-
RE: شوهرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم حالا ديگه ناسازگاري ميكنه!
با سلام!
از همه ممنونم كه براي مشكل من وقت ميذارين!:72:
اول ميخوام جواب elahe.a عزيز را بدم:
چرا ميخوام زندگيمو نگه دارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به خاطر اينكه از جدا شدن ميترسم
از مراحل طلاق ميترسم
از تنهايي ميترسم
ميدونين خيلي وقته به طلاق فكر ميكنم و حتي از يه وكيل هم وقت گرفتم اما اصلا باورم نميشه كه به اين مرحله رسيدم.دوست دارم يه بهونه پيدا كنم و زندگيم را بسازم.به خدا خيلي تلاش ميكنم حتي با خودم و نياز با مادر شدنم خيلي جنگيدم و به خودم تلقين كردم كه خواست خداست و يه مصلحتي توي اين قضيه است.
خيلي وقت بود كه ديگه براي بچه به همسرم فشار نمي آوردم.اما اون هيچ قدمي براي زندگيمون برنميداره همش دنبال مادياته و براي درآمدش و توسعه كارش وقت ميذاره حتي وقتي خونه باشه و بخواد با هام حرف بزنه در مورد كارش و همكاراش حرف ميزنه.اصلا دوست نداره با كسي رفت و آمد كنيم .
بذارين يه مورد از رفتارش را بگم:
ديروز داشتيم شام ميخورديم. داشت در مورد كارش حرف ميزد يه دفعه گفت راستي 4شنبه تعطيله!گفتم جدا چرا گفت شهادته!بعد كلي خنديد گفتم به چي ميخندي؟گفت به اينكه تو چند روز تعطيل ميشي و توي خونه كلي اذيت ميشي!!!!!!!!!!!!!!!!!!
انقدر دلم شكست كه اون از اينكه من قراره اذيت بشم خوشحاله!!!!!!!!!!!!!!
از اينكه اون انقدر زندگيمون براش بي ارزشه و من انقدر به فكر نگه داشتنش هستم احساس ضعيف بودن بهم دست ميده.
در جواب hamdardi1390 عزيز!
درسته كه اون حق داره بچه نخواد ولي چون يه چيز خلاف عرف هست بايد روز خواستگاري ميگفت.وقتي يه دختر 26 ساله با يه مرد بيوه اي كه 2 تا بچه داره ازدواج ميكنه معلومه كه بچه ميخواد!!!!!!!!!!!!
من خيلي با منطق و به دور از احساسات باهاش صحبت كردم ولي فايده اي نداشته.در حالي كه من با ملايمت باهاش حرف زدم و دلايلم براي بچه دار شدن را گفتم اون عصباني شد و حتي يه بار به سمتم هجوم آورد كه منو بزنه و حتي تهديد كرد كه يا خودمو ميكشم يا تو را!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
كلا اصلا طاقت نداره كه كسي در مقابل خواسته اون مقاومت كنه و هر چند حق با طرف مقابل باشه اصلا منطقي نيست و در اين جور مواقع به راحتي اون شخص را كنار ميذاره.
خواهش ميكنم نظرتون را بگين.:316:
از بين حرفايي كه بهم زده متوجه شدم كه كلا دوست نداره درگير باشه از مسئوليت خوشش نمياد ميگه نميخوام به كسي سرويس بدم تو هم اگه برام فايده اي نداشتي ( گفت كه اگه بخاطر س ك س باهات نبود )هيچ سرويسي بهت نميدادم.اينا را گفتم شايد بتونه توي نظر دادن كمك كنه.
-
RE: شوهرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم حالا ديگه ناسازگاري ميكنه!
سلام دوست عزیز
همیشه یه خط فرضی بین ما انسانها در روابط متقابل هست که حریم دو طرف را مشخص میکنه. هر چی یک نفر عقب تر بره، طرف مقابل حس میکنه خط فرضی حریم عقب تر رفته و وارد حریم فرد مقابل میشه...
جدا میگم، بشین خواسته هات و زندگی ایده ال و حریمهات را در یک کاغذ کاغذ بنویس
ببین در زندگی فعلی چه حدش را داری و چه حدش زیر پا رفته
یه وقتهای باید حقت را از زندگی، محکم بایستی و بگیری، نه اینکه به میل طرف مقابل رفتار کنی
به برخی افراد باید یاد داد که زندگی دوسویه است و خواسته ها و تمایلاتشونم حائز اهمیتند
عزیزم، کسی نمیگه جدا شو، اما قرار نیست به هر شرایطی تن بدهی
مطمئنن همسر شما هم که ازدواج دومش هست بیش از شما از طلاق واهمه داره اما چون نقطه ضعف شما رو فهمیده از همین مسئله داره استفاده میکنه، توپ را تو زمین شما انداخته، (انقطه ضعفهای شما: شدت وابستگیت به همسرت، ترس از طلاق، ترس از تنهایی ....)همسرتون همه این ضعفها رو کامل شناخته!
به نظرم با کمک یک مشاور خوب، و با تغییر در عملکردهات میتونی رویه زندگی زناشوییت را تغییر بدهی
اگر هم تغییر نکرد، شما با ابن شرایط هم تنها هستی، آیا با موندن در این زندگی نیاز های شما مثل نیاز به مادر شدن را تطمیع میکنه؟
ما از شرایط زندگی شما خبر نداریم، فقط همون چیزی هست که خودتون ابراز کردین، به نظرم با توجه به راهنمایی دوستان و... و خواسته هات در زندگی یه تصمیم جدی بگیر،
موفق باشی
-
RE: شوهرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم حالا ديگه ناسازگاري ميكنه!
سلام
به نظر من شما نمیتونی و نباید بچه دار نشدن رو خواست خدا ببینی چون خواست همسرت هست اگه تلاشتون رو کردید و بچه دار نشدید اون موقع خواست خداست...
به نظر من ازش بپرس ببین چه مشکلاتی با بچه های همسر قبلیش داشته شاید توی اون پروسه بچه داری خیلی اذیت شده ببین نگرانیهاش چی بوده احتمالا از اینکه باید در هرحال هزینه بچه رو بده حتی در صورت طلاق ناراحت هست یا شاید از گریه های بچه نصفه شب و ... به هرحال بچه داری خیلی سخته و اون تجربه اش رو داشته شاید همسر قبلیش زیاد مسولیت نگه داشتن بچه رو به عهده نمیگرفته و مثلا نصفه شب بیدارش میکرده بچه رو نگه داره ببین اگر نگرانیهاش اینهاست بهش اطمینان بده که شما طور دیگه ای رفتار میکنی.
چیز دیگه ای هم که هست اینه که من فکر میکنم همسر شما احتمالا به خاطر رفت و آمد زیاد با دوستاش تحت تاثیر اونا قرار گرفته احتمالا اونا مثلا بهش گفتن اگه همه چیز به اسم زنت باشه اینطوری میشه و اونطوری میشه و شوهرت ترسیده و شما رو تحت فشار گذاشته اون الان از شخصیت واقعیش دور شده.آیا شوهر شما فرد دهان بینی هست؟شاید من اشتباه میکنم ولی این احتمال از نظر من زیاد هست.
راستی اگه میتونی صفات خوب همسرت رو هم بنویس
امیدوارم مشکلاتت حل بشه
-
RE: شوهرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم حالا ديگه ناسازگاري ميكنه!
من در مورد علت دوست نداشتن بچه زياد پرسيدم. ميگه از اينكه بخواد به كسي ديگه سرويس بده متنفره.در مورد همسر قبليش هم چيزايي كه از خونواده خودش شنيدم اينه كه زياد مسئوليت بچه را به عهده نميگرفته.و كلا توي زندگي مسئوليت پذير نبوده.اوايل آشنايي كه من ازش علت اينكه به من علاقه داره را ميپرسيدم. ميگفت از اينكه تو آدم مستقلي هستي و حاضر شدي براي كار به شهر ديگه اي بري و مثل بعضي از دخترا بعد از فارغ التحصيلي ننشستي توي خونه و منتظر شوهر بشي خيلي خوشم اومد.
من كه توي زندگي بهش ثابت كردم كه آدم مسئولي هستم و هزار بار اين اطمينان را بهش دادم كه تا جائي كه معقول و منطقي باشه كاراي مربوط به بچه را قبول ميكنم و مزاحم كارش نميشم.ولي اون يه بار گفت كه حاضري همه مسئوليتش چه مادي و چه معنوي با خودت باشه گفتم به نظرت اين كار عاقلانه است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
در مورد اين موضوع كه من توي زندگي نيازهام برآورده ميشه يا نه؟بايد بگم انصافا فقط نياز جنسي برآورده ميشه.اون به هر كاري و فعاليتي كه خودش صلاح بدونه اهميت ميده و به خواسته هاي من توجهي نميكنه.
آقا يا خانم فكور عزيز درسته منم همين فكر را ميكنم يه بار كه در اين مورد حرف ميزديم با عصبانيت بهم گفت همش بهم ميگن همه چيز به اسم زنت باشه تو روت وايمسه و به حرفت گوش نميده من همش بهشون گفتم نه اون منو خيلي دوست داره.
ميدونين فكر ميكنم ديگه هيچ حريمي براي زندگيمون نمونده:
يه بار به سمتم هجوم آورد كه منو بزنه
تهديدم كرد كه منو ميكشه
سرم داد ميزنه
بهم گفت اگه بچه ميخواستي هرجوري شده نبايد ميذاشتي من بچه ها را به مادرشون بدم
بهم خرجي نميده ميگه خودت شاغلي خرجت با خودته
همش دنبال اينه كه چه جوري منو اذيت كنه و تحت فشار بزاره
-
RE: شوهرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم حالا ديگه ناسازگاري ميكنه!
سلام به همه!
زندگيم خيلي خرابه!
حدود 4 ماهه كه زوم كرده روي باغ و ماشين من و همش ميگه بايد به نام من كني و با كاراي مختلف بهم فشار مياره.از نظر روحي داغون داغون شدم.
پيش يه وكيل رفتم و ازش راهنمايي خواستم اونم بهم گفت به نظر مياد كه ميخواي تحت هر شرايطي زندگيتو حفظ كني!خلاصه توي يه دفتر يه سري يادداشت از حرفاي وكيل نوشتم.شب كه شوهرم اومد خونه وقتي من رفتم بخوابم رفته بود از توي كيفم دفتر يادداشت را برداشته بود و خونده بود!!!!!!!!!!!!
بعدش منو صدا كرد و گفت اينا چيه!
كلي با هم حرف زديم و اون قول داد كه ديگه اسم باغ و ماشين را نياره منم اسم بچه را نيارم و تمام خرج و مخارج باغ با خودم باشه.همون موقع من بهش گفتم ديگه زير حرفت نميزني؟گفت نه اكگه تو به حرفات عمل كني من كه مردم و حرف زدم مطمئن باش از قبل بهتر ميشم!!!!!!!!!!!!!!!!
هفته پيش رفتيم باغ اونجا بنايي داشتيم و همه مخارجشو من دادم اون يه قرون هم نداد.وقتي كار بنايي درحال تموم شدن بود يه دفعه گفت من ميخوام باغ همسايمون را بخرم منم گفتم اگه دوست داري باشه.بعد گفت تو نصف باغتو به من بده منم نصفشو ميدم بهت.
بهش گفتم مگه قرار نبود ديگه حرفشو نزني!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
گفت من ميام اينجا تو باغ تو كار ميكنم و زحمت ميكشم اينجوري اصلا راحت نيستم بهم فشار مياد.
خلاصه دوباره به شدت عصباني شد و توي ماشين كه داشتيم برميگشتيم تهران با سرعت رانندگي ميكردو تهديد ميكرد كه من تو را ميكشم و دو بار هم با دست گردنمو فشار داد در حالي كه من باهاش بحث نميكردم و فقط به آرامش دعوتش ميكردم.
الان يه هفته از اين ماجرا ميگذره و اون مثل يه همخونه اي رفتار ميكنه و هيچ خرجي و توجهي به خونه نداره!
دوباره برگشتيم سر خونه اول!
تو را خدا نظرتون را بگيد.:323:
-
RE: شوهرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم حالا ديگه ناسازگاري ميكنه!
عزیزم از قرار معلوم این داستان ادامه دارد تا روزیکه حرف شوهرت به کرسی بشینه
مثل جریان مهریه من!!!
منم سر مهریه ام پای جونم درمیون بود..با چاقو میشست جلوم و میگفت یا مهرتو ببخش یا تا دسته میکنم تو شیکمت!!!
منم بخشیدم
چون تو اون شهر هیچکس رو نداشتم و تک و تنها با یه بچه شیرخوره بودم
اگر تو شهر خودت هستی و کس و کارت همونجا هستند اصلا زیر بار همچین حرف زوووووووووری نرو
درگیری ایجاد نکن...همش آرامش داشته باش و عصبیش نکن
بعضی وقتها لازمه پای 2 تا بزرگتر عاقل و بالغ بیاد وسط
عزیزم گلوت رو فشار میده
ممکنه تو همین ضد و خوردها بلایی سرت بیاد
کی میخواد جوابشو بده وقتی خدانکرده یه چیزیت بشه تو این هاگیرواگیر؟؟؟
حتما با بزرگتر مشورت کن
نمیشه که آش نخورده و دهن سوخته!!!
-
RE: شوهرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم حالا ديگه ناسازگاري ميكنه!
سلام نادياي عزيز!
ممنونم كه به مشكلم توجه كردي!
نميدوني چقدر احساس تنهايي ميكنم.
من توي تهران غريبم.خونواده ام شهرستانه.نه يه داداش دارم نه يه داعي.فقط يه پدر پير مريض دارم كه اگه اين چيزا را بفهمه يه بلايي سرش مياد.
يه خواهر بزرگتر از خودم دارم ديروز ديگه بهم خيلي فشار اومده بود( چون دوباره بحثش را شروع كرد و نزديك بود كتكم بزنه كه من گفتم ببخشيد غلط كردم منو ببخش!!!:302:به خواهرم زنگ زدم و همه چيز را گفتم ( خونوادم از وازكتومي و رفتاراي شوهرم خبر نداشتن).اولش همش گفت كه من كه از اول گفتم اين كار را نكن تو كه يه مهندس برق از بهترين دانشگاه كشوري و يه شغل خوب توي يه شركت بزرگ دولتي داري چرا به يه مرد بيوه با 2 تا بچه راضي شدي......
خلاصه گفت شايد آخر هفته بياد تهران و باهاش حرف بزنه.
ميدوني ناديا جان خودم فكر ميكنم كه توي مرحله انكار هستم و نميخوام قبول كنم كه زندگيم به نقطه آخر رسيده.
ديشب حتي اسم مهريه منو آورد كه با اين مهريه زياد تو منو بدبخت ميكني.
ميشه يه راهي بهم نشون بدين كه چطوري واقعيت را ببينم خودمو گول نزنم.
خواهش ميكنم منو تنها نذارين.:323::316:
-
RE: شوهرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم حالا ديگه ناسازگاري ميكنه!
عزیزم اون مشاوره ای که مدنظر خودمه و باید بدم رو نمیتونم اینجا بگم
شما خیلییییییی اشتباه بزرگی کردی که به همچین ازدواجی رضایت دادی
ولی دیگه کار از کار گذشته و وقت سرزنش کردن نیست
حالا بشین خودت رو نگاه کن از دید یکی دیگه
از دید کسی که خارج از گوده
ببین چه تصمیمی درسته
به هرحال هر تمیمی یه سری مزیتها داره یه سری معایب
ولی ببین در هر تصمیم کدوم کفه ترازو سنگینتره
-
RE: شوهرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم حالا ديگه ناسازگاري ميكنه!
ناديا جان چرا نميتونين بهم اون مشاوره اي كه مد نظرتونه را بگين؟
اگه اينجا محدوديت داره بهم بگين چه جوري ميتونين بگين!!!!!!!!!!
من تو موقعيت روحي خيلي بدي هستم همش انكار ميكنم نمتونم تصميم بگيرم از تنهايي ميترسم.
عقلم بهم ميگه اين زندگي هيچ چيزي برات نداره و احتمال اينكه بعد از گرفتن همه چيز منو مجبور كنه كه مهريه را هم ببخشم و بعد طلاق خيلييييييييييييييييي زياده.هيچ اعتمادي بهش ندارم.
هيچ امنيتي ندارم.
توي اين مدت هيچ حرمتي برام نذاشته از توهين تا تهديد تا فحش و اقدام به زدن و ..........
با اينهمه چرا براي خودم ارزشي قائل نيستم چرا عزت نفس ندارم چرا انقدر از طلاق ميترسم
با اينكه عملا همين حالا هم تنهام
نميدونم
دوست دارم بتونم يه تصميم قاطع بگيرم.
تو را خدا كمكم كنين.:316:
-
RE: شوهرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم حالا ديگه ناسازگاري ميكنه!
سلام
نميخواستم پست بزنم اما اين همه تجاهل جدا ازار دهنده است
ياداوري اشتباهاتت هم دردي از تو دوا نميكنه كه چي شد كه زن مردي شدي با دوتا بچه و ...
اميدوارم اين ياداوري هاي خواهرت و اومدنش كمكي بهت بكنه
اما چيزي كه واضحه و منم ديگه خسته شدم از تجاهل توي تالار اينه كه از ضعف و ناتواني يه انسان عليه خودش استفاده ميشه
گاهي تو لفاف دوستت دارم, گاهي تو لفاف من مردم و سر حرفم هستم,
گاهي تو لفاف من دارم كمكت ميكنم, گاهي هم تو نعره و گلو فشار دادن
ته همه خواسته ها هم اينه:
تو ميخواي ضعيف باشي و همه جوره يه موجود وابسته اي پس من ميتونم از قبال تو به يه جايي برسم(البته اين محترمانه شه)
ايشون با اين رفتار فقط ميخواد به خواسته هاي ماديش برسه,
تهش هم مطمينا وقتي رسيد وجود تو براش مهم نيست و خيلي راحت با همه اون چيزي كه بهش رسيد ميتونه تنهات بزاره
تو الان تنهايي چون وابسته اي,
نميخواي باور كني اشتباه كردي و نميخواي باور كني با اشتباهات مدوامت فقط داري از خودت يه موجود ضعيف و بي اراده نشون ميدي
كه لياقتشه از هر راهي وارد بشن تا به خواسته شون برسن
ميخواي باور كن ميخواي نه اما اين ادم از كسي نميترسه و فقط ميخواد به خواسته اش برسه
طلاق يا غيرطلاق با اين وضعيت روحي تو ويرانت ميكنه
چون بعدشم ميگي كاش ميساختم كاش صبر ميكردم...
مشاوره اي غير ازينكه خودت هم ميدوني تهش چيه نميشه بهت داد
تو اين اوضاع اما فقط عصبانيترش نكن
و سعي كن با كمي سياست موضوع رو منحرف كني تا حداقل اسيب جسمي نبيني
در ضمن به هيچ وجه به خواست ايشون تن نده
درست نيست گفتنش اما واضحه ايشون شما رو بخاطر خودت نميخواد
هرقدر هم خودتو فريب بدي
از تصميماتت هم پيشابيش اگاهش نكن
با يه مشاور زبده مشورت كن
اين حرف جاش اينجا نيست اما متاسفم براي تمام دختراي مملكتم,كه از خود ماست كه بر ماست!
-
RE: شوهرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم حالا ديگه ناسازگاري ميكنه!
آیا از زندگی در کنار این مرد لذت می بری؟ با کسی باید زندگی کنی که از شستن لباسهاش با دست هم احساس عشق کنی، نه کسی که کنارش لقمه را با بغض قورت بدی.
این مدت از زندگیت، آشپزیت، غذا خوردنت، تفریح رفتنت، مهمانی رفتنت، رابطه جنسی ات و ... لذت می بری؟ یا همه اش یک بغض و کینه پشتش است؟
تا کی؟؟ کجا؟؟
دو راه داری.
یا اینقد عاشق همسرت هستی که بدون هیچ پشتوانه مالی و همینطور بچه، بهش اعتماد کنی و باهاش زندگی کنی. پس همه چیزت را ببخش. همه اموال را به نامش کن، حقوقت را بریز به حسابش و زندگی کن.
یا عقل و منطقت این همه ظلم را قبول نمی کنه. کسی که گولت زده و الان هم داره به هر شکل ممکن اذیتت می کنه. از آزار کلامی تا جسمی و ... هیچ حقی برات قایل نیست و تاوان اشتباه زندگی گذشته اش را از تو می خواد بگیره و چون تجربه تلخی داره از تو می ترسه.
اگر عشق و دلبستگیت اونقد زیاد نیست که بتونی از خودت بگذری، برای طلاق اقدام کن.
مشاوره حضوری برو. وکیل بگیر. برای خودت و زندگیت ارزش قایل باش. همیشه سی ساله نیستی. یک کم هزینه کن تا بتونی راه زندگیت را پیدا کنی.
نمی دونم مورد شما فریب در ازدواج محسوب می شه یا نه.
ولی اگر بشه به راحتی می تونی طلاق بگیری.
با یک وکیل زبده مشورت کن. شما که تحصیلکرده ای و شاغل دیگه چرا اینقد دست و پای خودت را بستی؟
-
RE: شوهرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم حالا ديگه ناسازگاري ميكنه!
سلام دوست عزیز
من طلاق رو به شما پیشنهاد نمیکنم چون تصمیمی هست که خودتان باید بگیرین و باید به حدی برسین که کامل از اون زندگی دل کنده شین تا خدای ناکرده بعد از طلاق دچار پشیمانی یا حسرت نشین،
اما من و خیلی های دیگه تو این تالار شرایط شما رو لمس کردیم، من خودم به شدت از طلاق میترسیدم، برای موندن توی اون زندگی التماس میکردم و تا آخرین لحظه اشک ریختم، اما 3 هفته بعد باور نمیکنی بگم، خدا رو از اینکه فرصت دوباره زندگی بهم داده، سجده میکردم، درسته طلاق خیلی معایب داره اما من یکی که شاکر خدام، چون عقیده دارم و به این باور رسیدم، طلاق پایان راه نیست بلکه شروع و آغاز یه زندگی جدیده،
اما یک بار دیگم بهتون گفتم، بودن یا نبودن همسرتان را سبک سنگین کن و تصمیمت را بگیر، شما هنوز جوانی و فرصت هر کاری رو داری، یا با همسرتون میتونین کنار بیاین برای یک زندگی خوب مشترک و یا بهتر این هست که مسیرتان را جدا کنین!
امید وارم هر چه زودتر مشکلتان رفع شه:72:
-
RE: شوهرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم حالا ديگه ناسازگاري ميكنه!
با سلام
از همه دوستاني كه براي من وقت گذاشتن ممنونم.
حق با شماست.من براي خودم ارزشي قائل نيستم.اعتماد به نفسم خيلي پائينه.عزت نفس ندارم.
فكر ميكنم دوست داشتني نيستم.اگه ازش جدا بشم تا آخر عمرم تنها ميمونم.
همش باخودم فكر ميكنم كه اگه بخوام جدا بشم و طلاق بگيرم خيلي اذيتم ميكنه.
بهم گفته اگه بري دنبال طلاق منم ميگم نميخوام زنم شاغل باشه.
با اينكه توي عقدنامه من عنوان شده شغل خانم كارمند فلان شركت ميتونه اين كار را بكنه كه كارم را ازم بگيره؟
يه وكيل خوب بهم معرفي ميكنين؟
با يه وكيل صحبت كردم بهم گفت اينكه اون وازكتومي كرده و بهت نگفته نميتونه به عنوان اغفال مطرح بشه چون قابل برگشت هست. گفت از طريق مهريه اقدام كن.
به نظر شما اگه من تصميمم براي جدايي قطعي باشه درسته كه خواهرم باهاش صحبت كنه؟( چون خودمم فكر ميكنم فايده اي نداره؟)
خواهش ميكنم كمكم كنين و نظرتون را بدين:316:
يه سئوال زهره خانم چرا گفتي كه نميخواستي برام پست بذاري؟كمك كردن به يه انساني كه به شما روي آورده را چرا پس ميزنين؟چون براي خودش ارزشي قائل نشده؟؟؟؟؟؟؟؟
اون آدم اومده تا شما كمكش كنين.
خانم الهه ميشه از مراحل طلاقتون بگين؟
-
RE: شوهرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم حالا ديگه ناسازگاري ميكنه!
دوست عزيز
مشكل كمك كردن به يه انسان نيست
نميخواستم بست بزام چون عصباني بودم
از ديدن اين همه ترس
اين همه تنش
مشكل اين بود كه همه علايم واضحه ودليلي براي كمك نيست وقتي واضحه دوستم
تو خودتم خوب ميدوني اون ادم صحبت كردن يا نكردن خواهرت براش فرقي نميكنه
خودت ميدوني فقط ترسته كه نميذاره درست تصميم بگيري
وگرنه منم اين مشكلات رو گذروندم اما تصميم قاطع گرفتم
اما شما تا خودت شرايطتو نسنجي نميشه نظر داد
اخه كيه كه به تو بگه برو جدا شو يا نشو
مگه ما حال تو و شرايطت رو ميفهميم؟
اين همه تحقير و وابستگي براي چيه؟
ترس از طلاق و تنهايي يا ترس از اينده ات ؟
تنهايي بهتره يا اين همه حقارت؟
يا ميتوني تحمل كني و محكم باشي و اينقدر خودتو ضعيف نشون ندي؟
در مورد كارت هم اصلا و اصلا نميتونه مانع بشه مگر اين كه كارت خلاف شان همسرت باشه و اين هم كه تو عقدنامه نوشته شده به نفع تويه
اصلا نگران نباش
تا اروم نشدي و نتونستي ازين همه فشار رها بشي
تصميم واسه جدا شدن و يا نشدن نگير,
هر دوش پشيمونت ميكنه
فقط اگه واقعا ميتوني و دوستش داري اين يه حرفه
اما اگه خودتو مجبور كردي به خاطر ترست لطفا از طلاق نترس
يه وقتايي طلاق راه نجات ادما از خفت و حقارت يه زندگيه
-
RE: شوهرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم حالا ديگه ناسازگاري ميكنه!
زهره خانم ممنونم كه وقت گذاشتين.
چطوري ميتونم به آرامش برسم و بعد تصميم بگيرم.وقتي رفتاراشو ميبينم .مثلا همون ديشب بعد از كلي دعوا و تهديد و توهين و حمله براي كتك زدن و ... آخر شب اومده پيشم كه من وظايف زناشوئيم را انجام بدم.اول براش توضيح دادم كه من از نظر روحي آمادگيشو ندارم.ولي اون با زور و اصرار به خواسته خودش رسيد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!:302
از صبح نميدونين چه حس بدي نسبت به خودم دارم.حالم از خودم بهم ميخوره.
چطوري ميتونم از اين ترس رها بشم.ترس از مراحل طلاق-ترس از تنها شدن-ترس از مطلقه شدن-
خدايا كمكم كن.
راستي 7آبان از آقاي دكتر افتخار وقت مشاوره دارم.چند ماه پيش وقت گرفتم خيلي دير وقت ميدن.
-
RE: شوهرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من بي اطلاع بودم حالا ديگه ناسازگاري ميكنه!
پس حتما برو مشاوره حضوری چون اونجا راهکارهای بهتری با توجه به حالت بهت میدن
تا اون موقع هم اینقدر نجنگ و غصه نخور
متاسفانه ایشون خوب فهمیده چطور اذیتت کنه پس تو اروم باش
اگه میتونی یه مدت کوتاه,مثلا یکی دوروز برو مسافرت
شرایطتو نمیدونم مثلا اگه میتونی به مادر یا خونواده ات سربزن تا کمی ازین همه تشنج دور بشی
حق داری توی فشار نفهمی درست و غلط چیه
پس یاصبرکن یا یه مدت دورشو
موفق باشی