RE: میخوام از همسرم جدا بشم
سلام دوست عزیز
شوهرتون . از همسر قبلیش پیش شما حرفی نمیزنه .
یا مسال نمیکشه کارهای شما رو با او.
یا مقایسه نمیکند .
RE: میخوام از همسرم جدا بشم
کسی نیست کمکم کنه
خواهش می کنم
حرف که می زنه اما مقایسه نمی کنه
همسر قبلیش واقعا زن خوبی بوده به خاطر دخالت های مادر همسرم ازش جدا شده
چهار سال زمان کمی نیست
توی خیلی از عکسهاشون هست توی خیلی از فیلمهاشون هست
RE: میخوام از همسرم جدا بشم
این رفتارایی که از طرف همسرت شما رو آزار میده چیه ؟
عکس العمل همسرتون نسبت به جدایی چی بوده؟
آیا به مشاوره هم مراجعه کردید ؟
RE: میخوام از همسرم جدا بشم
خب نمی دونم چطوری توضیح بگم که رفتارش چطوری
تا باهاش حرف نزنم حرف نمی زنه
توی خونه سرش به کار خودشه و با من کاری نداره
جایی اگه بریم توجهی به من نداره که چیکار می کنم بیشتر دنبال اینه که به خودش خوش بگذره
رفتارش سرد و بی توجهه
اگه مریض باشم براش مهم نیست
اگه چیزی بخوام زیاد توجه نمی کنه
اگه بخواد منو بیرون ببره با ماشین یه دوری تو خیابونها می زنیم و نیم ساعتی برمیگردیم خونه اونم اینه که تو ماشین فقط من باهاش حرف می زنم و اون فقط جواب می ده
وقتی بهش می گم چرا شاد نیستی بهم می گه دیگه سنی ازم گذشته این کارا بهم نمی اد
وقتی بهش گفتم جدا بشیم خیلی راحت گفت باشه بیا جدا شیم
نمی دونم مشکلش چیه ؟
بخدا نذاشتم از هیچ نظر کم و کاستی داشته باشه همیشه کنارش بودم تو سختی هاش دلدریش دادم و تمام تلاشم رو کردم که مشکلش برطرف بشه
RE: میخوام از همسرم جدا بشم
شما تصمیمت چیه ؟ یعنی هدفت از ایجاد این تاپیک چیه ؟
تصمیمت رو برای جدایی گرفتی یا نه میخوای زندگیت رو حفظ کنی؟
RE: میخوام از همسرم جدا بشم
دلم می خواد زندگیم رو حفظ کنم
اما نمی دونم که دیگه راهی مونده این کارو بکنم یا نه
چکاری می تونم بکنم که توجه همسرم به من برگرده؟
این آخرین امیدم برای برگشتن به زندگیه وگرنه واقعا دارم عذاب می کشم
اگه واقعا راهی هست کمکم کنید خواهش می کنم
الان تو وضعیت بدی قرار گرفتم یک هفته است که نتونستم چیزی بخورم آخه هروقت اضطراب دارم نمی تونم چیزی بخورم یا نمی تونم بخوابم دارم قرص ضد افسردگی و اضطراب می خورم که شبا بتونم بخوابم
RE: میخوام از همسرم جدا بشم
راهش اینه که شخصیت همسرت رو دقیقا بشناسی و همونطوری که هست بپذیریش . در این زمینه از مشاوره حضوری اون هم در کنار همسرت کمک بگیر . ازحرف های ناامید کننده هم خودداری کن . صحبت از جدایی هم فقط زندگی رو بی ارزش میکنه این کلمه رو بذار واسه وقتی که تصمیم قطعی برای این کار گرفتی نه الان که میخوای زندگیت رو بسازی . قرص رو هم بذار کنار این راهش نیست .
ممکنه همسرت از دسته آدم های خشک و حتی درون گرا باشه که به سختی ابراز احساس کنه و خیلی چیزهایی که برای شما هیجان انگیزه برای ایشون بی اهمییت باشه و....
اگر خودت بخوای روحیات همسرت رو بررسی کنی اون رو چطور آدمی میدونی ؟ تاالان چقدر شناختیش؟
RE: میخوام از همسرم جدا بشم
رسپنای عزیز سلام
توجهت رو به پست زیر که که در تاپیک قبلی برات گذاشتم جلب می کنم
پست 5 از تاپیک همسرم بی تفاوت است
تو قرار شد روی برقرای ارتباط با همسرت کار کنی. هنوز 1 ماه نشده خسته شدی؟
تلاش کن واسه ساختن زندگیت و خوشبختیت! چقدر سعی کردی به همسرت نزدیک بشی و باهاش وارد گفتگو بشی؟
چقد سعی کردی چنان همسرت رو جلب کنی که خانوادش نتونن روش اثر بگذارن؟
بهمون میگی تو این یک ماه و نیم جز کارایی که نوشتی برای جلب اعتماد و درک رفتارهای همسرت چه کردی؟
RE: میخوام از همسرم جدا بشم
خب از نظر من آدم صبوری است
و میتونه راحت توجه و محبتشو رو نشون بدم چون قبلا بدون اینکه من چیزی بگم یا بخوام بی دریغ بهم محبت می کرد
برخورد و رفتارش هم توی اجتماع خیلی خوبه
خسیس نیست
اما اخلاقش یه طرفس یعنی نمی تونه بین من و خونوادش تعادل برقرار کنه اگه قرار باشه به اونا محبت کنه با من بی محبت می شه و اگه به من محبت کنه با اونا بی محبت می شه
بهار شادی جان
تو این یک ماه سعی کردم همیشه خنده رو باشم و محبتم رو چند برابر کردم همیشه وقتی به خونه بر می گشت با روی گشاده به استقبالش می رفتم
براش اس ام اس های امیدوار کننده و عاشقانه می فرستادم
براش نامه های قشنگ می نوشتم
بهش فرصت دادم بیشتر وقتش رو در اختیار خودش باشه
RE: میخوام از همسرم جدا بشم
خوب این خیلی خوبه که شما این کارها رو کردی.
نباید انقدر زود خسته بشی و از طلاق حرف بزنی. محبتی که با توقع پاسخ انجام بشه زود آدم رو خسته می کنه.
باید صبور باشی و سعی کنی بیشتر بشناسیش و درکش کنی.
قبلا هم بهت گفتم اون با خودش فکر میکنه که رسپینا میدونه که من دوستش دارم پس دیگه نیازی به گفتن نیست.
سعی کن به دنیاش نزدیک بشی. تغییرات در بلند مدت رخ میده نه در کوتاه مدت! اون باید محبت کردن رو یاد بگیره!
بهش فضای یادگیری بده و صبور باش! تو به اعتدال محبت کن و اعتمادش رو مثل یک دوست جلب کن! دوستی که با
هیچ کس در دنیا عوضش نکنه!
ضمنا بهت تبریک میگم. تو یک کشف بزرگ کردی. عدم برقراری اعتدال بین شما و خانوادش.
خوب شما این اعتدال رو بهش یاد بده! بهش نزدیک شو. مثل یک دوست. پای صحبت هاش بشین تا اعتمادش جلب
بشه. بذا حس کنه جز خانوادش کس دیگه ای هست که میتونه بهش اعتماد کنه و تجربه تلخ قبلی رو فراموش کنه!
بذار بفهمه دوستش داری و زندگیتون رو هم همینطور!
بهمون نگفتی در مقابل این کارهات برخورد همسرت چی بود؟ یعنی چطوری محبتت رو پاسخ می داد؟ بهمون میگی؟
رسپینا خواهشا فکر طلاق رو از سرت بیرون کن فعلا!
هنوز راه های زیادی هست که نرفتی!
دیگه هم حرف جدایی رو نزن!
ببینم تاحالا براش دوست بودی؟
:72:
RE: میخوام از همسرم جدا بشم
بهار شادی جان
تو جواب این محبتها میگه ممنون ولی قدرشو نمی دونم و سعی نمی کنه یاد بگیره
اول ازدواجمون بهش گفتم هیچ وقت فکر کن ما زن و شوهر هستیم همیشه فکر کن من دوستت هستم نزدیک دو سال من تمام تلاشم رو کردم که محبت کردن رو بهش یاد بدم
همیشه درد دلهای کاریش رو بهم می گفت و من تا آخر این درد دلها رو گوش می دم و بهش دلداری می دم تو نامه هایی که براش می نویسم بهش گفتم همیشه می تونی روی من حساب کنی بهش گفتم بی قید و شرط دوستش دارم بهش گفتم همیشه بخاطر نعمت دادن تو از خدا تشکر می کنم .....
خواهش می کنم کمکم کنید
بهم راهکار بدید مطمئن باشید هم بهشون عمل می کنم و نهایت تلاشمم رو می کنم سعی می کنم جدایی آخرین تصمیمم باشه
حتما بعدا میام راهکارها رو می خونم
RE: میخوام از همسرم جدا بشم
سلام من هم متاسف شدم چون مشکلی شبیه مشکل شما و هم خیلی خیلی بدتر از مشکل شما دارم چون شوهر من بد بینه منفی نگره عقد هایی قبلا داشته منو برا خالی کردن عقده هاش می خواسته و از همه مهمتره میگه منو نمی خواسته و حدود 5 ماهه رهام کرده....... اینارو گفتم تا بدونی شرایط خیلییا بدتر از تو هم هست ولی طلاق رو باز انتخاب نکردن تا تونستن جنگیدن واسه زندگیشون پس به این موضوع زوده فکر کنی و دیگه اینکه محبت زیادی بعضی وقتا باعث سو تفاهم میشه پس وقتی میبینی جواب نمیده اعتدال رو رعایت کن بعدش ببین از چه طریقی خانوادش در اون نفوذ پیدا کردن به چی حساسه از محیط یا صحبت هایی که بیشتر باعث تنش میشه دوری کن به خودت برس مثبت اندیشی کن واسه خودت هدف های کوتاه مدت در نظر بگیر تا افسردگی سراغت نیاد و بتونی بهتر تصمیم گیری کنی سخته ولی ممکنه من دارم امتحان میکنم و خوب جواب داده تا حالا .به رفتاراش حساسیتنشون نده ببین از چی خوشش میاد تا به این طریق بتونی باش رابطه بر قرار کنی فقط این رو باید بگم تا کسی خودش نخواهد هیچکس دیگه ای نمی تونه عوضش کنه پس این فکرو از سرت بیرون کن چون بارها من این کاره کردم و جواب نگرفتم و کار اشتباهیه.
RE: میخوام از همسرم جدا بشم
مشکل شما را خوب میفهمم ....
من هم مشکل شما را دارم از بعضی جهات
شوهرم که زندگی سابق 4 ساله اش با همسرش سر مادرش و دخالت های بیجای مادر شوهرم که حالا نیز زندگی ما را به آتش گشیده از هم پاشیده
من هم فیلم ها و عکس های آنها را دیدم
عاشق و معشوق بودند
همه همین رو میگن که اونها عاشق و معشوق بودن اما شوهر من با یک نادانی محض کار را به جایی کشید که همسرش رفت و جدا شد
الان هم باز ما تو این مخمصه افتادیم
نمیدونم چطور راهنماییت کنم چون خودم دچار مشکلم
اما این رو فراومش نکن که اول از همه باید خیلی مواظب خودت باشی
مشکلات را در خودت نریز
اینجب در میون بگذار
به طلاق خیلی فکر نکن
من خودم هم یکبار جدا شدم و میدانم در جامعه ما خانم متارکه کرده چه مشکلاتی داره
سعی کن خیلی با همسرت صمیمی بشی
اگر اهل اینه که نامه بخونه برایش هرچی تو دلته بنویس
بهش بگو که زندگیت مهمه و نمیخواهی از دستش بدی
چاره ای نیست
متاسفانه اکثرا ما خانم ها هستیم که باید اوضاع رو مدیریت کنیم
به خانواده اش تو هم محبت کن و بگو دوستشون داری اما بهش بگو زندگی خودتون خیلی با ارزشه
امیدوارم موفق بشی خانمم
RE: میخوام از همسرم جدا بشم
سلام رسپینا جان
خوبی خانومی؟
تازه دو ساله ازدواج کردید و شما به این نتیجه رسیدی؟!
اکثر مشاورا میگن 80 درصد طلاقها در زندگی های زیر 4 سال اتفاق میفته.اونم به خاطر اینه که از هم شناخت ندارن و نمیتونن باهم کنار بیان.
به نظر من اول از همه فکر طلاق رو از ذهنت بنداز بیرون.از مدیران هم بخواه که عنوان تاپیکت رو عوض کنن.این عنوان خودش جلوی پیشرفتت رو میگیره.به نظرم عنوانت رو بذار میخوام زندگیمو درست کنم
رسپینا جان
به نظرم شما هم مثل همسرت داری از نوعی بی تعادلی یا کم تعادلی رنج مییبری...
چرا که شما هم در محبت به همسرت افراط کردی.اگر به کسی زیاد و بیش از حد محبت کنی کار شما براش عادی میشه و در نهایت اون کار دیگه براش خوشحال کننده نیست و شما فکر میکنی که داره سرد جواب رفتارت رو میده
چرا سعی نمیکنی همسرت رو بیشتر درک کنی؟
همسرت با خانوادش مشکل داره و به قول شما اونا دوست دارن زندگی شما از هم بپاشه و تلاششون رو میکنن که این اتفاق بیفته.پس طبیعتا خانواده دلسوزی نیستن و این روی همسرت تاثیر منفی بسیار بدی میذاره.
حالا سوالی ازت دارم:
به نظرت چی شد که همسرت بعد از عقد از این رو به اون رو شد؟
دقیقا فردای روز عقد اخلاقش تغییر کرد؟
رسپینا جان
فکر نکن بعد از طلاق یه بهشت منتظرته.همه چی خوب میشه و شما ازاد و خوشحال میری پی زندگیت.نه..طلاق در بیشتر مواقع شروع مشکلات جدید و با جنس جدیده
به نظرم همه تلاشت رو بکن.شما در محبتت افراط کردی.
یعنی نتونستی بین محبت کردن و محبت نکردن یه تعادل برقرار کنی.
شما باید کانون خونه رو گرم کنی (این از وظایف زنه).
خب این طبیعیعه..مردها کم حرف هستن.حتی خیلی وقتها دوست ندارن حرف بزنن.(بی دلیل)
شما شروع کننده باش..چه اشکالی داره؟
شما یه رابطه گرم رو شروع کن..اینم که اشکالی نداره؟
رسپینا
تو یه زنی
مظهر قدرت و ارامشی.
هم میتونی با قدرتت اوضاع رو درست کنی و هم با ارامشت به اونم ارامش بدی
میدونی هربار که رفتی سمت طلاق و حرف از جدایی زدی چه ضربه ای به زندگیت و روحیه خودت و همسرت زدی؟
این ضربه ها در داز مدت تاثیرش رو نشون میده.
تمام مشکلت اینه که رگ خواب همسرت رو پیدا نکردی...نمیدونی چی خوشحالش میکنه و چی ناراحتش میکنه
شاید اصلا نامه های عاشقانه و اس ام اسها و استقبالها و ...همسرت رو ارضای روحی نمیکنه...!؟
شاید همسرت در درون شما دنبال چیز دیگه ای میگرده...چون با کارهایی که شما کردی براش باید طبیعتا خوشحال باشه..اما نیست...
پس اینجا یه خلاء عاطفی رو داره تجربه میکنه.
نظر خودت چیه؟
RE: میخوام از همسرم جدا بشم
ممنون از همه دوستای خوبم
ندای عزیز ، مهری عزیز و مریم عزیز ممنون از همدردیتون
مهری عزیز دقیقا منم مشکل شمارو دارم همسرم و همسر سابقشون عاشق و معشوق بودن و بعد از یک سال دوستی و جنگ و دعوا و اختلافها به هم رسیدن و تقریبا سال های اول زندگیشون خیلی زیبا بوده تا اینکه کم کم خانواده همسرم تاثیر خودش رو روی همسرم گذاشت البته الان خود همسرم اعتراف می کنه که مقصر اصلی خودش بوده
مریم عزیز
همیشه سعی کردم اعتدال رو در محبت هام برقرار کنم نامه نوشتن و اس ام اس زدن کار هر روزم نبوده بعضی روزها حالت عادی زندگیم رو حفظ کردم سعی کردم همیشه مثل یه دوست رفتار کنم نه یک زن
کسی که همیشه به کارهای شوهرش گیر میده ، همیشه سعی کردم درکش کنم و خونه جای امنی برای همسرم باشه وقتی برمیگرده خونه آرامش داشته باشه همیشه ظاهرم مرتب بوده ، خونمون همیشه مرتب بوده هر وقت برمیگرده خونه از درد دلای کاریش میگه به حرفاش گوش می دم و چون کاری از دستم برنمیاد سعی می کنم بهش دلگرمی بدم ، نمی گم من آدم کاملی هستم چون هیچ کس کامل نیست اما تمام سعیم این بوده محیط خونه من آرامشبخش باشه.
هدفم از ایجاد این تاپیک هم این بود که تمام تلاشم رو برای نجات دادن زندگیم انجام بدم که بعدا پشیمانی نداشته باشم که چرا تمام تلاشم رو نکردم .
منظورم از عنوان این تاپیک هم این بود که تصمیم دارم از همسرم جدا شم و از شما هم تقاضا دارم اگه راهی برای نجات زندگیم هست بهم کمک کنید.
RE: میخوام از همسرم جدا بشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط رسپینا
سعی کردم همیشه مثل یه دوست رفتار کنم نه یک زن کسی که همیشه به کارهای شوهرش گیر میده
رسپینای عزیز
مطمئنی براش مثل یک دوست بودی بدون توقع؟
دوست که انقدر زود خسته نمیشه گلم :46: یادمه بهترین دوستم 4 سال همراهیم کرد تا دختر شیطونی مثل من
رو همیشه حفظ کنه از خطرات و من رو تشویق کنه به درس. اگه من امروز صاحب تحصیلات خوب و اخلاق
سالم هستم بعد خانوادم مدیون همین دوستان خوبمم.
میخوام بگم یک دوست خیلی زود خسته نمیشه. ماه ها و سالها برای دوستش زمان میگذاره بدون توقع
چون میدونه جوهره دوستش خوبه. میخوام بگم زود خسته نشو.
آموزش و ایجاد تغییرات مثبت گاهی ماه ها و حتی سالها زمان میبره.
نمیشه یک شبه به همه چی رسید.
:72:
RE: میخوام از همسرم جدا بشم
بهار شادی عزیز حرفاتون به حدی قشنگ و آرامشبخش هست که دیگه نمی تونم چیز دیگه ای بگم حق با شماست من نباید زود خسته بشم چون همسرم رو دوست دارم
RE: میخوام از همسرم جدا بشم
رسپینا جان ببخشید که راهنمایی به ذهنم نمی رسه.
یه سوال از دوستان داشتم؛
شما پست مهری (پست 14) رو می تونی بخونین؟!
RE: میخوام از همسرم جدا بشم
بازم سلام
دوستای عزیزم از وقتی مشکلم رو اینجا با شما در میون گذاشتم یه کم سبک تر شدم
یه مشکل دیگه پیدا کردم
دیشب داشتم کتاب می خوندم و همسرم با لب تاپ ور می رفت می دونستم تو اینترنته هر وقت تو اینترنت باشه زیاد دور و برش نمی رم چون نمی خوام احساس کنه که از جانب من کنترل می شه و دوست دارم آزاد باشه
ولی دیشب یه چیزی که توجه منو جلب کرد این بود که داشت تایپ می کرد چیزی نگفتم تا امروز صبح کنجکاویم خیلی گل کرده بود و فزولیم گل کرد البته این اولین بارم بود که کنترلش می کردم رفتم تو history دیدم همشو پاک کرده بعد رفتم تو ایمیلش عادت داره همه ایمیلاشو حذف کنه اما یه ایمیل بود که حذفش نکرده بود اونم متنش این بود
سلام من سارا هستم از تهران 23 ساله اگه دوست داری بیشتر با هم آشنا بشیم بیا تو چت روم فلان منم رو لینکش کلیک کردم تو قسمت ورودش اسم همسرم رو دیدم البته یه بار هم با اسم من وارد شده بود ایمیل رو حذف کردم حالا به نظر شما بهش بگم یا نه؟
دوستان نظرتون واسم خیلی مهمه لطفا کمکم کنید