رفتار مرموز کسی که دوستش دارم در هنگام حضور خانواده اش

سلام به همگی
راستش این مشکلی که مطرح میکنم مربوط به یکی از دوستانم هست که الان کنارم نشسته ولی خودش عضو این سایت نیست لطفا اگر ممکن هست راهنمایی کنید
چند وقتی هست که با پسری آشنا شدم(6 ماه) که دانشجوی دکتری هست و حدود 10 سال هست که دور از خانواده اش در تهران زندگی میکنه ، خانواده اش اونطوری که از عکسهای موجود در فیس بوک و صحبتهای خودش استنباط میشه روشنفکر هستند و به نظر نمیاد که زیاد به این ایشون کاری داشته باشند حالا مشکل اینجاست که این آقا پس از حدود 6 ماه برگشته به خانه و اصلا به هیچ وجه حاضر نیست با من تلفنی صحبت کنه!!! و دائم اس ام اس میده حتی با اصرار من هم حاضر نشد اینکار رو انجام بده بجز یکبار دیروز صبح که تلفن زد و من اون لحظه نتونستم جواب بدم و دیگه گفت که من نمیتونم حرف بزنم دلیلش هم این هست که خانواده ام حساس میشن که دارم با کی حرف میزنم و من خودم خجالت میکشم که اونا متوجه بشن دارم با دختر صحبت میکنم این رو هم اضافه کنم که میگه خانواده ام کاری با این موضوع ندارن و من خودم خجالت میکشم در حالیکه اصلا آدم خجالتی نیست و اینکه خونه خیلی بزرگی دارن و جمعیت کمی در خانه زندگی میکنن به طوریکه به راحتی میتونه یه جای خلوت پیدا کنه و تلفن بزنه ، من میخوام بدونم به نظر دوستان این رفتار طبیعی هست ؟؟ به نظر من که خیلی مشکوک و مسخره هست و نمیتونم حتی حدس بزنم که دلیلش چی میتونه با شه راستی من 28 سالمه و ایشون 31 سال !! خواهش میکنم زود بهم جواب بدید چون خیلی نگرانم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط keyvan

با سلام
پیشنهاد میکنم عنوان فعلی تاپیک خود را تغییر دهید(در همین تاپیک اعلام کنید تغییر میدهیم)زیرا عنوان فعلی کلی هست، و مورد توجه قرار نمیگیرد،

---

نمیدونم آخه چی بذارم ؟؟؟ شما یه پیشنهادی بدید لطفاً

Shahrzad_vat عزیز سلام

آروم باش و یه عنوان که گویای مشکلت باشه ذکر کن

مدیران زحمت تغییرش را میدهند

نگران نباش

خوب این عنوان خوبه به نظرتون
تلفنی صحبت نکردن دوست پسرم در حضور خانواده
واقعا انقدر آخه عجیبه به نظرم که نمیدونم چی بذارم عنوانش رو ؟؟؟

یعنی هیچکس نظری نداره ؟؟؟؟؟!!!!!

سلام دوست عزيز :72::72::72:

اين تالار در خصوص روابط دوستي مشاوره نميده... و توصيه اي كه داره اينه كه وارد اين روابط بي تعهد نشين... چون آسيبي كه ميبينين به مراتب بيشتر از تنهاييه

فقط تا اين حد به نظرم ميرسه كه ممكنه اين آقا متاهل باشن و اين مساله رو پنهان كردن از شما... و نميخواد همسرش بهش شك كنه
شما از تجرد اين آقا اطمينان دارين؟؟؟؟؟؟؟

لطفا خودتون زمينه مشكلات رو واسه خودتون فراهم نكنيد... توي اين رابطه غير رسمي و شبهه آلود و مشكوك به دنبال چي هستين؟؟؟
رفع تنهايي؟؟؟
خوش گزروني؟؟؟
يا ازدواج؟؟؟

ممنون که جواب دادین
خوب اگرم کارم اشتباه هست که بهتره بدونم
والا این آقا توی این شش ماه که رفتار مشکوکی اصلا نداشته و همیشه در دسترس بوده
توی عکسها هم هیچ اثری از خانم دیگه ای نیست مثلا همسر برادرش توی همه عکسهای فیس بوک هست ولی ایشون همه جا تنهاست!!
ولی راستش تنها چیزی که به ذهن خودمم میرسه اینکه ایشون یه نامزدی چیزی داره یا کسی هست که به شکل جدی توی زندگیش هست و نمیخواد خانوادش متوجه من بشن ولی از طرفی چون اس ام اس میده و چت میکنه و تنها مشکلش تلفن هست یه کم این شک منو کم میکنه چون دائم توی مسنجر on هست و به راحتی جواب میده
در ضمن خوب دوستی ما خیلی سالم هست و اصلا رابطه فیزیکی یا چیز دیگه ای در میون نیست و به شکل مستقیم در مورد ازدواج حرف نزدیم ولی خوب یه جورایی همیشه خودش که درمورد آینده حرف میزنه منو دخیل میدونه من دلم میخواست که ایشون رو بشناسم و اگه مناسب هم بودیم بحث ازدواج رو وسط بکشم که الان اینطوری شده
حالا اگه دوستان لطف کنن و نظر بدن که من ممنون میشم
من الان چطوری متوجه بشم که موضوع چیه؟

ضمن اینکه بهتره عنوان تاپیکت رو عوض کنی دختر خوب
یک توصیه بهت میکنم
هرگز سعی نکن خودت رو به کسی تحمیل کنی یا خدانکرده طرف فکر کنه آویزونش هستی.
کامل خودت رو بکش کنار و وقتت رو تلف نکن.
اگر اون آقا شمارو بخواد خودش میاد جلو و پیشنهاد ازدواج میده.شما هم میگی رسمی با خانوادش عمل کنه
قدر خودت رو بدون و تو رویا زندگی نکن

خوشبخت باشی

عزيزه دلم ، مسلمه كه رابطه با اس ام اس و چت خيلي راحت تر از تلفنه!!!!
اينكه هميشه on هستن و جواب شما رو ميدن اصلا دليلي بر قابل اطمينان بودن ايشون نيست...

وقتي صحبتي از ازدواج به صورت مستقيم نشده، الكي خودتون رو گول نزنين!!! ... اينكه در مورد آينده با من صحبت ميكنه پس قصدش ازدواجه ساخته ذهن خودتونه
ما خانوم ها بعضي اوقات از كوچك ترين حركات واسه خودمون يه داستان عاشقانه ميسازيم، در حالي كه حتي روح آقا هم از اون خبر دار نيست!!!
پس تا وقتي دقيقا از زبون خود آقا حرفي از تصميمشون واسه ازدواج با شما نشنيدين، خيال پردازي نكنين!!!

اين كاراگاه بازي ها فايده اي نداره.... مسلما ايشون اون قدر با هوش هستن كه دم به تله ندن فعلا... همون طور كه تا الان تونستن شما رو دنبال خودشون بكشونن، بدون هيچ تعهدي

واسه اينكه قضيه واست روشن بشه، ميتوني بهش بگي كه از اين قايم موشك بازي ها خسته شدي و دنبال يه رابطه مطمئن و متعهد هستي...اگه خيليييي اسرار كرد كه باهاش بموني و رابطه رو ادامه بدين ، بهش بگو اگه خواهان شماست رسما پا پيش بزارن و زودتر خانوادشون رو تو جريان بزارن
اگه مقاومت كردن و شونه خالي كردن كه ميتونه 2 تا دليل داشته باشه:
1- اون قدرها خواهان شما نيستن كه آيندشون رو با شما ساخته باشن و فقط قصدشون يه رابطه دوستي ساده اس ((كه مطمئننا عواقبش بيشتر گريبان شما رو ميگيره))
2- نامزد، همسر، يا يه معشوق ديگه هم تو زندگيشون هست

چه دليل 1 درست باشه چه دومي براي شما فرقي نميكنه، و بهتره خودتون رو از اين بازي بكشين بيرون... چون گذر زمان كار رو واستون مشكل تر ميكنه

و اما اگه اقدام رسمي هم كردن كه شما به مقصود دلتون ميرسين :227::227::227:

در ضمن همه رابطه هاي دوستي اولش با رابطه فيزيكي شروع نميشه... و اگه آقا كمي هم با هوش باشن و خانوم ها رو خوب بشناسن اول ذهن شما رو درگير خودشون ميكنن و وقتي وابستگي عاطفي پيدا كردين كم كم خواسته هاي بعديشونم ميگن... رابطه ما پاكه و پاك ميمونه يه شعاره... دل بعضي اوقات بد جوري كار خودش رو ميكنه

اگه يه كم لحنم تند بود ازت عذر ميخوام... فقط قصدم كمك به تو دوست خوبم بود
:72::72: :46::43::46: :72::72:

سلام
ممنون از کمک
من نمیدونم اسم تاپیک رو چی بذارم و چطوری عوضش کنم لطف کنید اگه ممکنه راهنماییم کنید
منم اصلا خودم رو آویزون نکردم :311:
ولی شما خودتون رو بذارید به جای من، معمولا کسانی که حیله توی کارشون هست
دنبال رابطه جنسی هستند ولی ایشون اصلا اینطوری نیست یعنی اولش اینو میخواست ولی
من گفتم که اصلا اهل چنین روابطی نیستم و اون هم پذیرفت که رابطمون رو به همین شکل ادامه بدیم
الان از اون موقعی که در مورد این موضوع صحبت کردیم دو ماه میگذره و دیگه هیچ تلاشی برای این برقراری این رابطه نکرده
خوب من سودی برای این آقا ندارم که بخواد منو فریب بده و سرکارم بذاره!! تاحالا هم اصلا بهم دروغ نگفته
مجموع این شرایط باعث شد که من به این رابطه ادامه بدم و فکر کنم شاید به ازدواج برسه
اینم اضافه کنم ایشون الان نزدیک دفاع دوره دکتری هست و وقت مناسبی برای ازدواجش نیست، و میدونم که بعد از دفاع برنامه ازدواج داره حالا با من یا هر کس دیگه
ولی چیزی که برام مهمه این هست که بدونم الان این رفتار دلیلش چی هست نمیتونید انتظار داشته باشید که همین طوری بدون دلیل موجه و بدون اینکه مطمئن باشم مساله ایشون چی هست به این ارتباط خاتمه بدم؟! خوب اینطوری بیشتر ضربه میخورم چون تا آخر عمر فکر میکنم شاید اشتباه کردم
لطفا راهنماییم کنیدکه بدونم چطوری تصمیم بگیرم
در ضمن چون بهش گفتم که خیلی ناراحتم واگه باهام تماس نگیره همه چیز تمومه بهم زنگ زد الان و یکم باهاش حرف زدم ولی هنوز دلم آروم نشده
خیلی نگرانم :(((

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

من الان انقدر حالم بده که متوجه لحن کسی نمیشم
فقط میخوام یه تصمیم درست بگیرم
خوب راستش منم در صورتی میخوام این رابطه به ازدواج برسه که این ادم از نظر روانی سالم باشه و آدم متعهدی باشه
راستش دلم نمیخواد موضوع ازدواج رو من مطرح کنم و اینم که تاحالا بحث نکردیم یه دلیلش اینه میخوام خودش اگه خواست بگه اگه هم نخواست من چیزی رو ازدست ندادم !! حداقل تا الان
ولی خوب الان دارم فکر میکنم شاید هم مشکل روانی داره ؟!!

شهرزاد عزیز عنوان مناسب یعنی عنوانی که بیان کننده مشل باشه . اولین قدم واسه کاربر اینه که فکر کنه ببینه اصل مشکل او چیه .این کار باعث درک اولیه از مشکلش میشود.

پس به دوستتون بگید عنوان رو انتخاب کنه . از همه اعضا تالار همدردی خواسته شده از دادن پست مشاوره ای قبل از تغییر عنوان تاپیک خودداری کنند.

پس ابتدا عنوان مناسب را در پست بعد بیاورید تا مدیران تالار عنوان را تغییر دهند.تغییرعنوان باعث میشود اعضا بتوانند شما را در رفع مشکلتون یاری کنند.

خوب حالا که عنوان رو تغییر دادم میشه خواهش کنم که نظرتون رو بگید ؟
لطفا یه کم خودتون رو بذارید جای من، نمیشه واقعا آدمی رو به خاطر شک داشتن ترک کرد
آقایون اگه جواب بدن ممنون میشم ، به نظرتون من الان چه طوری میتونم از صلاحیت یا عدم صلاحیت این آدم
مطمئن بشم، حتی الان اگه حرف ازدواج هم پیش بیاد من اطمینانی به کسی که اینطوری داره رفتار میکنه ندارم
اصلا قاطی کردم ، خواهش میکنم کمکم کنید که بیشتر از این ضربه نخورم و تصمیمی بگیرم که ازش مطمئن باشم

Shahrzad_vat عزیز سلام

اول از همه بگم که چقدر خوبه که اومدید اینجا و مشکلتون رو مطرح کردی و امیدوارم با توجه به نظرات بهترین تصمیم رو بگیری

حقیقت اینه ادامه رابطه به ضرر شما هست

در رابطه بی تعهد امکان هر چی هست

پیشنهاد دارم از طریق خانواده پیگیر باشید

موفق باشی:72:

نقل قول:

---

شما خودتون رو بذارید به جای من، معمولا کسانی که حیله توی کارشون هست
دنبال رابطه جنسی هستند ولی ایشون اصلا اینطوری نیست یعنی اولش اینو میخواست ولی
من گفتم که اصلا اهل چنین روابطی نیستم و اون هم پذیرفت که رابطمون رو به همین شکل ادامه بدیم

---

عزیزم این اشتباهی است که خیلی از دختر ها میکنند . ولی باید بدونند خیلی از اونایی که کلکی تو کارشون هست همون ابتدا دست خودشونو رو نمیکنند وقتی درخواستشونو میگن که دختر از نظر عاطفی وابسته شده و حتی اگر دختر اصلا این روابط رو قبل از ازدواج قبول نداشته باشند به خاطر اثبات عشقشون و راضی کردن پسر قبول میکنند.

به نظر من این پسر در سنی است که آمادگی ازدواج رو داره و میتونه موضوع رو به خانوادشون بگه و تعلل اون نشونه خوبی نیست. راه حل این مشکل قطع رابطه کامل هست . اگر پسر خواهان ازدواج باشه که خودش اقدام میکنه . پس از خواستگاری رسمی برای شناختن دقیق او تحقیق کنید.

از دوستان عزیز تشکر می کنم که برای من وقت گذاشتند
راستش من خودم هم همیشه به اطرافیانم توصیه می کنم که ارتباطشون رو شفاف کنن، تمام سعیم رو می کنم که خیال پردازی نکنم، این هم که گفتم از روی صحبتهای ایشون استنباط کردم که قصد بدی از رابطه با من ندارند و به ازدواج فکر می کنند با کمک یک مشاور بود که البته چون هزینه زیادی برای مشاور هست دیگه نمی تونم برای هر موضوعی به ایشون مراجعه کنم، در هر حال چون تا چند روز پیش اوضاع عادی بود و هیچ رفتار مشکوک و نامعقولی از این آقا سر نمی زد من بهشون تا حدودی اطمینان کرده بودم و الان یه مقدار سخته برام که بخوام قبول کنم که یه آدم می تونه تا این عمق به من دروغ گفته باشه و انقدر راحت نقش آدمهای صاف و ساده رو بازی کرده باشه!! به همین دلیل دلم می خواد راهی پیدا کنم که حرمتها شکسته نشه و قضیه ازدواج از طرف من مطرح نشه ولی تکلیفم هم روشن بشه، نمیدونم شاید بهتر باشه اینطوری راهنماییم کنید که من چطوری با رعایت احترام و آرامش و بدون دعوا و قطع رابطه بتونم وضعیتم رو روشن کنم؟

من الان خیلی جدی باهاش صحبت کردم و بهش گفتم که باید وضعیتش رو روشن کنه
اونم راستش شاکی هست از خیلی چیزها!! از اینکه من دلم نمیخواد که اون هیئت علمی دانشگاه توی شهرستان بشه و دوست ندارم برم شهر دیگه ای زندگی کنم و اینا یعنی خوب یه بار بحث شد من گفتم سعی کنه توی تهران یه جایی پذیرفته بشه و بره ولی خوب تهرانم الان سخته هیئت علمی شدن... میگم شاید استرس داره که ادامه بده و بعد من مانع پیشرفتش بشم؟؟؟
البته چون برای شام صداش کردن الان وسط حرفمون قطع شد ولی خواستم بدونم نظرتون چی هست؟

سلام دوست عزیز. شما از چه طریقی با این آقا آشنا شدین؟؟ فقط تو فیسبوک همو دیدین یا ملاقات داشتین با هم؟ فکر نمیکنین یه دانشجوی دکترا که وقت دفاعشه صبح تا شب on هست و تو چته و اس بازی یه کم غیر عادی نیست؟؟تو مدت آشناییتون این اولین باره که رفته شهرستان؟ خب مردا واسه اینکه دختری رو تو دستشون نگه دارن خیلی راحت دروغ میگن شوهر من وقتی با دختری ارتباط پنهانی داشت بهش هی اس میداد و چت میکرد ولی تماس نمیگرفت و بعضی وقتا که تابلو میشد یواشکی میرفت یه ذره باهاش حرف میزد تا دختره مشکوک نشه و...

دوست عزیز ممنون از نظر خوبت ، من توی دانشگاه باهاش آشنا شدم
من کلا خودمم هم همیشه آنلاین هستم ولی با کسی چت نمیکنم مگر در موارد خاص
اونم من زیاد باهاش توی دانشگاه بودم توی آزمایشگاه هم وقتی که من کنارش بودم هم همیشه آنلاین بود ولی با کسی چت نمیکرد کسی هم بهش پی ام نمیداد این یه مساله روتین هست بین کسانی که زیاد با کامپیوتر کار میکنن
از اینکه الان در کنار پدر و مادرش داره زندگی میکنه هم مطمئنم ولی تنها چیزی که بهش شک دارم این هست که شاید یه شخصی به شکل غیررسمی توی زندگیش باشه مثلا یکی از آشناها که باهم قرار مداری برای ازدواج گذاشته باشن و خانواده اش هم در جریان باشن و الان هم جلوی خانواده اش نمیتونه بگه که با دختر دیگه ای هست ولی خوب اینم بگم که هیچ وقت توی این مدت شش ماه رفتار مشکوکی نداشته هرموقع من باهاش تماس گرفتم جواب داده، از صبح تا نزدیکای 6 و 7 بعداز ظهر توی آزمایشگاه دانشگاه روی تزش کار می کنه و توی چند ماه گذشته یک کتاب تالیف کرده و کلی مقاله داده و .... خوب مجموع این شرایط به من میگه با آدم بیکار و بی هدف و اراذلی در ارتباط نیستم و نمی تونم از این آدم تصور یک غول دروغ گویی که چنین دروغ بزرگی رو بهم گفته داشته باشم
الانم که باهاش حرف زدم خوب یه جورایی خودم رو مقصر میدونم چون اونم هیچ وقت احساس نکرده که من حاضرم به خاطرش گذشت کنم
بازهم منتظر جواب دوستان هستم
واقعا هر نظری که بدید به من خیلی کمک می کنه پس لطفا هرچی به ذهنتون میرسه بگید بهم من خودم یه جمع بندی میکنم در نهایت :323:

ميخواي ما چه پيشنهادي بهت بديم؟؟؟؟
مثلا بگيم يه دفعه برو در خونه شون و مچش رو بگير؟؟؟؟
يا بگيم يه پارتي پيدا كن و مكالمات تلفنيش رو شنود كن؟؟؟؟
يا بگيم راه بيفت تو كوچه و محله ازش تحقيق كن؟؟؟؟


اگه مطمئني كه هيچ وقت بهت دروغ نگفته و نميگه و آدم خوبيه ، خوب چرا حرفش رو باور نميكني!!!!
گفته نميخواد خانوادش از چيزي با خبر بشن... چرا با اين همه تعريف و تمجيدي كه ازش ميكني نميتوني حرفش رو باور كني؟؟؟؟؟؟
پس خودتم ميدوني كه اين آقا يه جاي كارش لنگ ميزنه، و تا زماني كه نيومده خواستگاريت و رابطه بي تعهد دارين راهي براي كشف دروغ هاش نيست... چون نميتونين از دوست و آشنا و فاميلش تحقيق كنين!!!!!

من از شما تشکر میکنم که برام وقت میذارین
گاهی دوستانم که باهام مشورت میکنن و من نگرانشون میشم هم همینطور مثل شما عصبانی میشم چون اون آدم رو در معرض خطر میبینم و حس میکنم که خودش داره خودش رو گول میزنه
علت اینکه ازش تعریف و تمجید میکنم این هست که میخوام اطلاعات بیشتر به دوستان و شما بدم که بتونید بهتر راهنماییم کنید خوب اون دوستمون پرسیدن که کجا باهاش آشناشدم و چرا همیشه آنلاین هست و یه جورایی به نظرم بحث تحصیلاتش رو زیر سوال برد خوب من خواستم بگم که اینا رو دروغ نگفته منم از اینترنت باهاش آشنا نشدم که اون بتونه هر دروغی رو بگه، توی این شش ماه این اولین بار هست که میره شهرشون و دلیلش این هست که خیلی فشرده داره روی درسش کارمیکنه
من اگر میخواستم راه بیفتم دنبالش ببینم داره چکار میکنه خودم میدونستم ، اون زمانیکه توی چرایی رابطه اش با خودم گیر کرده بودم و میخواستم قصدش رو بدونم با یک مشاوری توی مرکز سیاوشان مشورت کردم که خیلی کمکم کرد من بدون اینکه درگیری ایجاد کنم تونستم تا حد خیلی خوبی رابطم رو شکل بدم و پیش ببرم و کنترل کنم من فکر کردم شاید اینجا کسی بتونه چنین راهکاری بهم بده تا من بتونم با صحبت کردن با خودش به یک اطمینان یا عدم اطمینان برسم و تصمیم درستی بگیرم
راستش من اعتقاد دارم اگه دوستی به شکل کورکورانه نباشه و به درستی هدایت بشه میتونه سرآغاز یک ازدواج خوب باشه، حالاهم شاید برم پیش همون مشاور شاید با آرامش بیشتری راهنماییم کنه، اینکه من یهو یک آدمیکه میدونم توی چه شرایط بحرانی هست رو تحت فشار قرار بدم که بیاد خواستگاریم خیلی منطقی نیست اون هم میتونه من رو یک آدم خودخواه عجول و عصبی تلقی کنه که شرایط رو درک نمیکنه!!
در هر حال من خوشحال میشم که دوستان نظراتشون رو بدن و مدام اینجا رو چک میکنم ولی یه چیزی که به وضوح توی این سایت دیدم که به نظرم زیاد جالب نیست اینه که همه کسانی که مشاوره میدن یه جورایی با عجله نظر نهاییشون رو مطرح میکنن شما هرچی اطلاعات از اشخاص درگیریک رابطه بگیرید بهتر میتونید کمکشون کنید لزوما خواستگاری رفتن دلیل بر تعهد و همه فاکتورهای خوب نیست، همین چند وقت پیش یکی از دوستان من با یک آقایی تا دم ازدواج رفت و بعد متوجه شد که این آقا زن داره که توی آلمان زندگی میکنه!!! خوب این آقا خواستگاری هم رفت نامزد هم کردن ، تحقیقات هم کامل انجام شد ولی هیچکس از زندگی مشترک ایشون در آلمان اطلاعات نداشت
این آقایی هم که من باهاش در تماسم فرض کنید که اومد خواستگاری!! که چی ؟! به نظرم بهتره که راهکارهایی جهت شناخت آدم ها و تشخیص درستی و نادرستی افراد بدید.(البته اینا پیشنهاد بود امیدوارم که کسی که ناراحت نشه)

دوست عزیز
ببخشید رک میگم ولی به این میگن پیچوندن یا بهتر بگم اماده کردن طرف برای پیچوندن کلی!
امیدوارم دوست شما این نوشته ی من رو نخونن،تاریخ مصرف دوستتون براش تموم شده!

البته تماس عزیز من پسورد شهرزاد رو گرفتم و خودم دارم این تاپیک رو اداره میکنم چون راستش با ایمیل خودم نمیخواستم که اینجا عضو بشم چون بهرحال دارم شخصی ترین مسئله ام رو به شور میزارم و راستش حوصله درست کردن ایمیل جدید و عضو شدن و اینا رو نداشتم
در هرحال ممنون که نظرت رو گفتی من بازهم منتظرم که اگه کسی نظری داره بگه، برام جالب شده اصلا ، دوست دارم بدونم بقیه اگه جای من بودن چه کار میکردن؟؟ و جالب ترش اینه چقدر آدمی که توی یک رابطه هست احساس متفاوتی با آدمهای بیرون داره، البته دارم سعی میکنم که به خودم مسلط باشم و بتونم مشکلم رو حل کنم
من راستش دوست دارم اگه قرار هست که این رابطه تموم بشه هم با اعلام شفاف مواضع این کار صورت بگیره یعنی این که دوستان گفتن من قطع رابطه کنم ببینم اون چه کار می کنه زیاد به نظرم راه خوبی نیست من اگه رابطمو قطع کنم میدونم چی میشه اون دیر یا زود سعی می کنه که منو برگردونه و منم چون دوسش دارم ممکنه دوباره حرفاش رو قبول کنم :163:و این اتفاق زمانی می افته که اون برگشته تهران بنابراین برام مهمه تو همین زمانیکه در کنار خانواده اش هست وداره این رفتار رو بروز میده به نتیجه برسم!!
نمیدونم خوب اگه گفت باهم بمونیم تا من درسم تموم شه بعد با خانواده هامون مطرح کنیم موضوع رو من باید چی بگم؟ باید چطوری تشخیص بدم که راست میگه؟ یا میخواد منو سرکار بذاره خوب احتمالش هست که این آدم دروغگو باشه و من تا به حال متوجه نشده باشم باز هم بهم دروغ بگه
اگه بخوام مجبورش کنم که همین الان اقدام کنه هم واقعا در توان من نیست چون میدونم که چه شرایط سخت و استرسی داره، الان توی این ماه گذشته فقط 6-7 کیلو وزن کم کرده چون تنها بوده و فرصت نمی کرده برای خودش غذا آماده کنه!! خوب من نمیتونم انتظار داشته باشم که با این شرایط بیاد خواستگاری به خاطر همین هم میخواستم صبر کنم تا بهمن ماه که انشالله درسش تموم شد و اونموقع موضووع رو یه جوری جدی کنم اما با شرایط حاضر الان گیج گیج شدم
الانم واقعا ناراحتم که دو روز برگشته خونشون من دارم اینجوری اذیتش میکنم و هی گیر میدم بهش:302: دیگه نمیخوام گیر بدم که چرا اینجوری رفتار میکنی
لطفا اگه کسی نظری داره بگه که من قاطی کردم اساسی:316:

Shahrzad_vat عزیز آروم باش و قاطی نکن
از اینجا به بعد همه چیز بستگی به خودت داره
ببین میتونی صبر کنی تا این آقا شرایطش فراهم شه و در وقت مناسبش (که نمیدونم چه وقت هست) بیاد خواستگاری و اقدامات لازم برای ازدواج یا اینکه نمیتونی صبر کنی و عجله داری برای ازدواج و روشن شدن تکلیفت.

دوراه داری تا از این بلاتکلیفی بیای بیرون:

1- هیچ حرفی از ازدواج نزنی و منتظر بمونی تا ببینی کی ایشون اقدام میکنند (البته بستگی داره چقدر ایشون رو بخواین و حاظر باشید بخاطرش از تمام خواستگارای دیگتون بگذرید)

2- خیلی شفاف و واضح و بدون هیچ ترسی در کمال احترام و آرامش ازش بپرسید که آیا ایشون واقعا شما رو برای ازدواج میخوان؟
که اگر جوابشون مثبت بود بگید : چقدر زمان میخواد تا بهشون فرصت بدین
اگرم گفتن : حالا فعلا باهم باشیم تا ببینیم وضعیت چجوری میشه و اگه همه چیز اوکی بود بله، اقدام میکنه به ازدواج، بازم به شما برمیگرده که میتونید صبر کنید یا نه

در هر صورت بستگی به خودتون داره که چقدر ایشون رو بخواید که بتونید به پاش وایسید ضمن اینکه هیچ تضمینی هم وجود نداره که باهاشون ازدواج کنید (هیچ اقدامی مبنی بر این زمینه صورت نگرفته)

شایدم قسمت هم بودین که اینم 100% نمیتونه باشه
خوشبخت باشید

مرسی از همه دوستان که کمکم کردید
من بالاخره با همه سختی که بود با ایشون صحبت کردم و اون هم گفت که به خاطر محدودیت هایی که داره !!! نمیتونه ازدواج کنه و اگر من بخوام این محدودیت ها رو بدونم باید تا هفته دیگه صبر کنم که برگرده تهران و توی یک قرار حضوری اونها رو توضیح بده
راستش دیگه از نظر من همه چیز تمومه، محدودیتهاش هرچی که باشه به خودش مربوط میشه مهم برای من اینه که اون منو برای ازدواج نمی خواد و به قول شماها ادامه این رابطه ممکنه باعث دردسرهای دیگه ای برای من بشه
منم نمیخوام دیگه جواب تلفنهاش رو بدم و یا باهاش بیرون برم
مرسی از راهنماییهاتون

Shahrzad_vat عزیز سلام

برای این تصمیم درست بهت تبریک میگم

اگه واقعا برای زندگی و ازدواج بخواهتت از راه رسمی اقدام میکنه

اگرم نه چه بهتر همین الان قطع بشه

موفق باشی:72:

الان با اینکه میدونم اون آقا منو نمیخواد و به احتمال زیاد پای شخص دیگه ای در میون هست ولی خیلی حالم بده
اصلا نمیتونم بفهمم چرا اینطوری شد اون منو خیلی دوست داشت و اخرین بار که شب قبل از سفرش بود خیلی عاشقانه از هم جدا شدیم الان اصلا نمیدونم باید چکار کنم؟؟ خیلی باور کردنش سخته خیلی

احساس می کنم تا واقعا شکست از این ادم نخوری به خودت ثابت نمی شه...اصلا چرا نباید خانوادش بدونن؟؟؟؟ یکی از پسرای اقوام ما فینگیل بچه هست پدر مادرشو کچل کرده با دوست دخترش کارو به جایی رسوند که دو تا خانواده با هم دیدار کردنو فعلا هم نامزد شدن!!! پسره 20 سالشه!!! همه این ادمایی که اینجا بودن یه روزی عاشق بودن...همین خود من...همه از اولش دروغ نشنیدن...اتفاقا تا لحظات آخر به طرف اعتماد داشتن و اصلا فکر نمی کردن که طرف تو زرد از اب در بیاد...یه تجربه هایی رو ادم باید خودش بکنه انگاری از زبون کسه دیگه بشنوه باورش نمیشه...اگه می گی باهات صادق بوده فکرتو پاک کن از هر چی و برو جلو...ایشالا ختم به خیر بشه و با هم ازدواج کنید...

من همین حالا هم شکست خوردم از این آدم ، میدونید بعضی از آدمها از روز اول تکلیفشون معلومه ، مشخصه که به یک نفر دل نمی بندن و حتی اگه ازدواج هم کنن پایبند نیستند ولی این آقا توی ظاهر اینطوری نبود، و منم اوایل زیاد ازش خوشم نمیومد یکی دو ماهی طول کشید که بهش علاقه پیدا کردم توی تمام این مدت روزی هزار بار ازم میپرسید که من عشقش میشم یا نه؟ من مال اون هستم یانه؟ نمیدونم انگار از موقعی که متوجه شد من دوستش دارم همه ورقها برگشت ، انگار نباید دوستش میداشتم، یا احساسم رو ازش پنهان میکردم، یعنی میخوام بدونم که واقعا نباید به پسرها ابراز علاقه کرد؟!! باید فقط بشینیم نگاه کنیم اونا قربون صدقه ما برن؟ یعنی من اشتباه کردم که علاقمو بهش نشون دادم؟ آخه میخوام بدونم چی کم گذاشتم که الان این آدم انقدر با وقاحت بهم بگه که رابطه ما از دوستی نمیتونه فراتر بره و من اصلا قصد ازدواج با هیچکس رو ندارم و ...

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Shahrzad_vat

من همین حالا هم شکست خوردم از این آدم ، میدونید بعضی از آدمها از روز اول تکلیفشون معلومه ، مشخصه که به یک نفر دل نمی بندن و حتی اگه ازدواج هم کنن پایبند نیستند ولی این آقا توی ظاهر اینطوری نبود، و منم اوایل زیاد ازش خوشم نمیومد یکی دو ماهی طول کشید که بهش علاقه پیدا کردم توی تمام این مدت روزی هزار بار ازم میپرسید که من عشقش میشم یا نه؟ من مال اون هستم یانه؟ نمیدونم انگار از موقعی که متوجه شد من دوستش دارم همه ورقها برگشت ، انگار نباید دوستش میداشتم، یا احساسم رو ازش پنهان میکردم، یعنی میخوام بدونم که واقعا نباید به پسرها ابراز علاقه کرد؟!! باید فقط بشینیم نگاه کنیم اونا قربون صدقه ما برن؟ یعنی من اشتباه کردم که علاقمو بهش نشون دادم؟ آخه میخوام بدونم چی کم گذاشتم که الان این آدم انقدر با وقاحت بهم بگه که رابطه ما از دوستی نمیتونه فراتر بره و من اصلا قصد ازدواج با هیچکس رو ندارم و ...

---

اخ اخ ...هر چی هم که می کشیم اتفاقا از این ادمای دورو هست..یه کسایی از اول معلومه چین و چی می خوان اما اینایی که خیلی با شخصیت رفتار می کنن ها من یکی دیگه جلوشون گارد می گیرم!! ولش کن عزیزم چرا خودتو ناراحت می کنی می دونم سخته منم کشیدم اما فکرتو به این نده که پای کس دیگه ایی هست خودتو داغون می کنی ها

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

حالا شنیدن حرفاش اما پای تلفن بد هم نیست ببین چه دلایل بچه گانه ایی رو میاره...می دونم دیگه الان می گه واسه ادامه رابطه اما نه با قصد ازدواج من هستم اما ازدواج نه....بعد اگه اکی بدی و بگی باشه باز شروع می کنه 4 ماه بعد باز همین اش و کاسه هست و کلا دیگه نمی خواد!!!!

شهرزاد عزیز

خدا را شکر کن که زود فهمیدی.
مبادا برگرده و تماس بگیره و مجدد گول بخوری. ادامه این رابطه فقط روانت را فرسوده می کنه و فرصت ها را ازت می گیره.