درخواست مشورت برای انتخاب خواستگارم

سلام به تمام دوستان خوبی که این تاپیک رو میخونن

ببخشیدا طولانیه :D

بعضی از دوستانی که در این تالار هستند من رو کمابیش میشناسندو شرایطم رو هم میدونن.

من زن 33ساله هستم که یکبار ازدواج کردم و یک پسر 5ساله دارم که با پدرش خارج از کشور زندگی میکنه و 2سالو 2ماهه که جدا شدم.

مهندس کامپیوترم و شاغل و با خانوادم زندگی میکنم.خانواده و فامیل و دوستان خیلی خوبیم خداروشکر دارم و وضعیت زندگیمم خوبه.
الان نزدیکه 1ساله که خواستگار دارم و شرایط اکثرشون خوب بوده ولی همشون بدون استثنا یک مشکل داشتند(البته از نظر من مشکل بوده و از نظر بقیه مشکلی نبوده)..اینکه سن همشون از من کمتر بوده.

نمیدونم چرا همیشه رو این مساله حساس بودم دوست دارم طرف مقابلم حتی شده 1روز ازم بزرگتر باشه.

حالا مدت 3 ماه هست که یک خواستگاری دارم که تو شناسنامه 2ماه از من کوچیکتره ولی خودش میگه که شناسنامشو دیر گرفتن و در اصل 1 ماه ازم بزرگتره!!!(خدا میدونه)!!!

دیگه اندفعه میخواستم همه چیز از همون اول مشخص باشه و بعدا پشیمون نشم و به قول معروف تکلیف خودمو از اول روشن کنم این شرطها رو گذاشتم و گفتم اگه قبول دارین که ادامه آشنایی رو در پیش میگیریم زیر نظر خانواده و اگر نه که شمارو به خیر و مارو به سلامت و امیدوارم کیس مورد نظرتون رو پیدا کنید و خوشبخت بشین.چون نه میخوام اون شرایط بهتر از منو از دست بده و نه من شرایط بهتر از اونو.

1- تعیین محل زندگی با من باشه (چون دیگه نمیتونم برم یه شهر دیگه زندگی کنم و دور از چشم خانوادم طرف هر بلایی میخواد سرم بیاره و غریب و بیکس باشم چون کلا عادت ندارم مسائل زندگیمو به کسی حتی خانوادم بگم)

2- حق ادامه تحصیل داشته باشم

3- حق کار کردن داشته باشم (البته دوست ندارم بعد ازدواج کار کنم ولی شرطش رو گذاشتم)

4- تعهدنامه محضری برای اینکه اگه روزی پسرم بخواد برگرده و بامن زندگی کنه باید مثل پسر خودش اونو بپذیره

5- شش دانگ خانه به عنوان مهریه

همه این شرایط رو قبول کرد.

با خانوادم صحبت کرد و قرار شد با خانوادش به صورت رسمی بیان.ویژگیهاش ایناست :
اونم مهندس کامپیوتره و کنکور ارشد هم قبول شده و در شرکت دولتی پست خوبی داره و از نظر ظاهری و اینا هم خوبه و خونه و ماشین و امکانات زندگی داره و تا حالا هم ازدواج نکرده.اهل ذسیگار و مشروب این چیزام نیست و نماز میخونه و روزه میگیره و کلا پسره پاکی هست و آروم.بددل و کینه ای هم نیست (کلا برعکس همسر قبلیم)

خیلی ابراز عشق و علاقه میکنه ولی دوست ندارم قبل از رسمی شدن بیوفتم تو فاز احساسات و این مسائل و میخوام عاقلانه جلو برم.

ایشون در همین تهران کار میکنند و زندگی میکنند و خانوادشون در شهرستان.

حالا مشکلی که این آقا داره اینه:

در طول این 3ماه چندین بار رفتند شهرشون و با خانوادشون صحبت کردند برای این ازدواج و مادر و پدرشون راضی هستند ولی یک خواهر دارند که 40سالشه و وقتی حرف از ازدواج برادراش میشه به شدت واکنش نشون میده و بساطی تو خونشون راه میندازه که همرو دیوانه میکنه و مخالف ازدواج داداشاش هست.
(قبلا هم موردهایی بوده که همین خواهر نذاشته به انتها برسه و هر دفعه یه جوری ازدواج داداشاشو بهم زده--این مساله رو آشناهاشونم تایید کردند)

جدیدا قرار شده این خواهرشون با یک آقایی ازدواج کنند و عقد هم شدند ولی تا فهمید داداشش میخواد ازدواج کنه دوباره پاشو تو یه کفش کرده که نمیخوام اصلا ازدواج کنم.
از ترس اون خواهره، پدر مادر این آقا(خواستگار) هم میترسن چون خیلی بابا و مامانشو اذیت میکنه.

مشکل اینجاست که پدر و مادر میترسن پا پیش بذارند و گفتند: تو خودت تمام اقدامات رو بکن فوقش آخرش ما میایم مراسمتون.

این آقای خواستگار الان حاظر شده یکی از خونه هاشو که تو شهرستان داره به عنوان کادو یکسال بده تا خواهرش و شوهرخواهر جدیدش برن اونجا زندگی کنن تا شاید دست از سر پدر مادره برداره.

هنوز منتظر جواب هست از طرف اونا و در موقعیت احساسی بدی گیرکرده.
از یک طرف پدرو مادرش هستند که زیر فشار دخترشونن و از طرف دیگه دوست داره زودتر باهم ازدواج کنیمو سروسامون بگیره.

از نظر مذهبی و اخلاقی و اجتماعی و فرهنگی به هم میخوریم.یه چیزیم رک بگم (راستش من عاشقش نیستم فقط شاید یکم بهش علاقه دارم و اون شورو هیجان عشق و عاشقی رو نسبت بهش ندارم :( )

من بهش گفتم اگه قسمت نشد که ایشالله خوشبخت بشی ولی اگر قسمت شد من همیشه خانوادتو دوست دارم و هروقتم بیان اینجا قدمشون روچشم و مثل خانواده خودم ازشون پذیرایی میکنم ولی دوست دارم حتما از اول خواستگاری اونام باشند.

ازتون مشورت میخوام اگه خانوادش راضی به خواستگاری نشند و فقط بخوان تو مراسممون باشند بازم این مورد رو قبول کنم یا صرف این موضوع کلا بیخیال شم؟

درضمن تحقیقات هم دربارشون صورت گرفته و همه چیز درست و اوکی بوده.

سلام نادیای عزیزم

به به به سلامتی مبارکه عزیز دلم :46:

خوب همه چیز خوبه اما فقط یک نگرانی هست. خواهری که انقدر نفوذ داره بعدا نمیتونه توی زندگیت موش بدوونه؟

بعد هم واقعا دلیل پدر و مادرش فقط خواهرشونه؟ این یک بهانه نیست که پسر خانوادش رو در عمل انجام شده قرار بده

و مطمئنی خانوادش موافقن با شما ازدواج کنه چون میگی تاحالا ازدواج نکرده؟

جواب این سوالات مهم و تعیین کنندست در تصمیمت.

:72:

مرسی bahar.shadi عزیزم که مطالعه کردی
دفعه اولی که ایشون با مادرش صحبت کرد مادرش بعد از شنیدن حرفها و صحبتهای آقای خواستگار، اوکی رو داد و حتی وقتی از همونجا با من تماس گرفتند باهام کوتاه حرفم زد و نظرش مثبت بود ولی در جلسات بعدی که خواهر این آقا از جریان مطلع شده بود شروع کرده بود جارو جنجال راه انداختن.

یک موضوع دیگه اینکه مورد مخالفت خواهر ایشون ، من نیستم بلکه کلا درباره بقیه داداشهاشم اینطوریه و حتی درباره موردهای قبل از من برای این آقا هم همین رفتارو داشته.

خواهره توی زندگی این آقا هیچ تاثیری نداره چون محل زندگی ایشون کلا تهرانه ولی در این موقعیت حساس برای خواستگاری به وجود پدر و مادرش نیازه که اون خواهر داره سنگ میندازه که اگه فلان کارو بکنید من اصلا ازدواج نمیکنم.

خوب ازدواج نکنه :)

چه پدر و مادر جالبی داره. بچشون رو تربیت نکردن انگار. مثل این بچه ها که پاشون رو میکوبونن زمین میگن ما شکلات

میخوایم.

خوب با این تفاسیر اگر این خواهر قدرتمند زورش بچربه به شما و انقدر روی مادر و پدر آقا اثر گذار باشه ممکنه موفق

بشه کاری کنه توی مراسمتون هم شرکت نکنن.

به نظر بهتره سر این قضیه مفصل تر باهاش صحبت کنی اگر برات انقدر حضور خانوادش مهمه.

نادیا عزیز:72:

خیلی خیلی عجیبه که بابا و مامان و داششا همه از این خانم می ترسند و حتی شوهرشم هیچ نفوذی روی اون نداره؟!

فکر نمی کنی مسئله کمی بوداره؟؟

موفق باشی:72:

سلام
شاید من خیلی بی سواد تر از اون باشم که اینجا بنویسم اما گفتم نظرم رو بنویسم شاید به دردتون خورد. فقط خواهش می کنم ناراحت نشید اگه بی احترامی توش بود.
راستش واسم جالب بود که یه پسر اونم از شهرستان که تا حالا ازدواج نکرده مشتاق ازدواج با یه خانم که قبلا ازدواج کرده هست و تازه اینهمه هم مشتاق که تمام شرط ها رو قبول کرده و از همه جالب تر که خونوادش هم راضی هستند. باور کنید نمی خوام بی احترامی کنم اما تا حالا خودتون فکر نکردید ممکنه یه جای کار مشکل داشته باشه؟
فرهنگ شهرستان عموماً سنتی تر هست نسبت به شهر.....

از نظر مذهبی با این آقا تفاهم دارم ولی خودشون میگن که خانوادش مذهبی تر هستند و همچنین سنتی تر.
راستش نمیدونم چجوری توضیح بدم ولی این اولین و تنهاترین خواستگارم نیست که به این موضوعها خیلی مشکوک شم و بقیه خواستگارا هم شرایط خیلی خوبی داشتند ضمن اینکه شروط من رو هم قبول میکردند همشون.

مشکل من با بقیه فقط سنشون بود که کمتر از من بود.
ولی بازم به قول شما چشم بسته عمل نکردم و برادرامو برای تحقیق محل کارش و محل زندگیش و حتی دوستانی رو برای تحقیق به شهر محل سکونت خانوادش فرستادیم و همه چیز درست و اوکی بود.

من خیلی اصراری به ازدواج ندارم که بخوام چشم بسته عمل کنم و دلم میخواد خیلی عاقلانه ایندفعه پیش برم .(با کمک شما دوستان عزیزم البته)

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

ضمنا از دوستان خواهش میکنم هر نظری دارند بفرمایند و حتی خوشحال میشم تجربیات شخصی رو هم بیان کنند.

تا حالا ازشون پرسیدید که چرا شما رو انتخاب کردند؟ خودتون فکر کردید که چه ویژگی شما ممکن واسه ایشون اینقدر جذاب بوده باشه؟

ببخشید اگه بد صحبت می‌کنم اما چند وقت پیش یه دوستی‌ می‌خواست اینجا ازدواج کنه. یه دختر خانم (تازه چندین سال کوچکتر) هم بودند که جدا شده بودند و به نظر من خیلی‌ از آقا زیبا تر بودند اما وقتی‌ بحث ایشون مطرح میشد نه تنها خودش بلکه بقیه دوستانش هم می‌گفتن نه ایشون به دارد اقای ایکس نمیخوره. من میدونم شاید درست نیست اما فرهنگ ایرانیه دیگه. تازه فکر کن این آقا اینجا خیلی‌ واسعش ساخته ازدواج و این خانم خیلی‌ ویژگی‌‌های خوب داشت. این آقا تا قابل اینکه بدون ایشون قبلان ازدواج کردن خیلی‌ مشتاق بود اما بعدش نه.البته من فکر کردم یادمه یه بر گفت بودید خیلی‌ زیبا هستید شاید ....

به هر حال به عنوان یه نفر که خودم شهرستانی هستم میدونم خانواده‌ها به راحتی‌ با این قضیه کنار نمیان متأسّفانه.

اصلا تا حالا ازش پرسیدید که یه شهرستانی چرا تا ۳۳ سالگی ازدواج نکرده؟ ممکن قبلان عقد کرده باشه و قابل عروسی‌ بهم خرده باشه و از شناسنامه‌ها هم پاک شده باشه. مخصوصا که گفتید خواهرش ۴۰ سالشه و هنوز ازدواج نکرده !

والا خواهرش هم عجیبه ! تو شهرستان خیلی‌ بعیده که یه دختر به این سنّ برسه و مجرّد بمونه.

به هر حال من واسه شما آرزوی خوشبختی‌ می‌کنم.

سلام:72:

ولی با این بخش از حرفای ایشون هم موافق هستم که بررسی کنید چرا سن ازدواج در این خانواده اینقدر بالاست؟ چرا همه این خانواده مطیع این خواهر هستند ؟ به ایشون مدیون هستند؟ ایشون از بیماری جسمی یا روحی خاصی رنج می برند که تا این حد نظراتشون لحاظ میشه؟ خب خواهر ایشون ازدواج نکنه دلیل نمیشه که بقیه مطیع اوامرشون باشند!!!

نادیا جان شما چه ویژگی های مثبتی نسبت به این آقا داری و بهتره اینجوری بگم ایشون عاشق چه ویژگی شما شدن که براحتی شروط شما رو قبول کردن؟

در ضمن آقا محسن ایشون گفتن این آقا شهرستانی هستن نه گفتن اهل یکی از روستاهای قمر و پشت کوه ایران هستند که اینجوری درباره فرهنگشون نظر میدین . از دید هم میهنان محترم پایتخت نشینمون مشهد و اصفهان و شیراز و هم شهرستان محسوب میشن. البته خودتون در جریانید که خیلی از همین هم میهنان پایتخت نشین هم اصالتشون برمیگرده به همون روستاهای قمر.:305:

دیر ازدواج کردن ربطی به محل اقامت نداره.پسرعموم نزدیک 40سالشه ازدواج نکرده اون یکی 35ساله ازودواج کرد.شهرستان م

هستن.شاید یکی تا اون سن نیاز به ازدواج نداشته یا به تفاهم نمی رسیده.شاید تو شهر شما فرق داشته باشه

ولی تعمیم به کل داد گفت هر کی تا اون سن ازدواج نکرده مشکوکه.

ضمن تشکر از تمامی دوستان عزیزی که تاپیک منو دنبال میکنند و نظرات خوبی میدند:

نقل قول:

---

تا حالا ازشون پرسیدید که چرا شما رو انتخاب کردند؟ خودتون فکر کردید که چه ویژگی شما ممکن واسه ایشون اینقدر جذاب بوده باشه؟

---

بله از تمامی خواستگارام این سوال رو پرسیدم و همگی دلایل قابل قبولی گفتند.(البته ببخشید اینجا نمیگم چون حمل بر خودستایی ممکنه بشه چون مشک آن است که خود ببوید نه اینکه عطار بگوید.)

نقل قول:

---

این آقا تا قابل اینکه بدون ایشون قبلان ازدواج کردن خیلی‌ مشتاق بود اما بعدش نه.

---

اما این آقا هم میدونند که من قبلا ازدواج کردم و هم میدونند که پسر 5ساله دارم و شرط اینکه پسرم رو قبول کنند با اینکه اینجا نیست رو پذیرفتند و حتی میگن تعهد محضری میدم که اگه اومد به اسم خودم براش شناسنامه میگیرم که البته موافق اینکار نیستم.

نقل قول:

---

اصلا تا حالا ازش پرسیدید که یه شهرستانی چرا تا ۳۳ سالگی ازدواج نکرده؟

---

بله..هم خودم پرسیدم و هم پدرم
سن ازدواج در خیلی از خانواده ها بالاست مثل خانواده خود ما...در جواب گفتند:
تا حالا مشغول درس و سربازیو کار بودند..ایشون 2 سال هم کارشناسی ارشد خوندند ولی چون رشتشو دوست نداشتند انصراف دادند و دوباره شرکت کردند و الان قبول شدند
ایشون کارمند رسمی هستند و 9سال سابقه کار دارند..دلیل ازدواج نکردنشون هم قبلا 2-3مورد بوده که همین خواهرشون بساط به پاکردند و در تحقیقات هم این موضوع رو فهمیدیم.

نقل قول:

---

چرا همه این خانواده مطیع این خواهر هستند ؟ به ایشون مدیون هستند؟ ایشون از بیماری جسمی یا روحی خاصی رنج می برند که تا این حد نظراتشون لحاظ میشه؟

---

صبای عزیز باید بگم بله..ایشون بیمار روانی هستند و دلیلش هم برمیگرده به سالیا پیش...
ایشون نامزد پسر عمش بوده و نزدیکای عروسی پسره میذاره و میره و میگه من اینو نمیخوام و عاشق یک نفر دیگه هستم و به زور خانواده نمیخوام تن به این ازدواج بدم و بعد هم با اون شخص ازدواج میکنه و یه حالت عقده ای شدید برای این دختر میمونه.

نقل قول:

---

نادیا جان شما چه ویژگی های مثبتی نسبت به این آقا داری و بهتره اینجوری بگم ایشون عاشق چه ویژگی شما شدن که براحتی شروط شما رو قبول کردن؟

---

ببخشید عزیزم که نمیتونم ویژگیهامو بگم در اینجا ولی به این اکتفا میکنم که فقط ویژگیهای ظاهری من نیست که ایشون پسندیدند بلکه حتی طی تماسی که با خانواده همسر قبلی من داشتند متوجه خیلی ویژگیهای دیگه شدند که میگن: باید با یه دختر شاید سالیان سال زندگی کرد تا دید آیا همونی هست که میخوای ولی شما رو با یه تحقیق ساده میشه شناخت.

نقل قول:

---

در ضمن آقا محسن ایشون گفتن این آقا شهرستانی هستن نه گفتن اهل یکی از روستاهای قمر و پشت کوه ایران هستند که اینجوری درباره فرهنگشون نظر میدین

---

من عاشق تمام مردم کشورم هستم..همسر قبلی من تهرانی نبود و این آقا هم تهرانی نیست ولی برای من این مساله مهم نیست.
تنها مساله ای که مهمه اینه که اینبار نمیتونم برم شهر دیگه ای زندگی کنم(مثل دفعه قبل)
خوشبختانه ایشون کار و خونش و زندگیش اینجا هست.

اگه سوالی هست بفرمایید جواب میدم.ممنونم ازتون

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

فرهنگ جان ممنونم که نظرت رو گفتی.

برام نظر تک تک شما مهم و قابل احترامه.خوشحالم که هرکسی نظر شخصیش رو بگه
هیچ اشکالی نداره..من خوشحال میشم عزیزانم

نادیا جان اختلاف سنی تا 3 سال به نظر من هیچ مشکلی پیش نمیاره. اصلا نگران اینکه شوهرت مثلا یه سال ازت کوچیکتر باشه نباشه. در عمل مشکلی ایجاد نمی کنه واقعا مگه اینکه خود پسر تفکراتش طوری باشه که بگه حتما خانم باید کوچک تر باشه.
در مورد خواستگارت و کلا خواستگاری هیچی نمی دونم و نمی تونم نظری بدم :)
موفق باشی.

meinoush عزیز ممنونم
این آقا تو شناسنامه 2ماه ازم کوچکتره ولی طبق گفته خودش و خواهرش که اینجا زندگی میکنه 1ماه از من بزرگتره.

سلام نادیا خانم گرامی

ظاهرا همه چیز از نظز شما خوبه و فقط مشکل خواهرشون هستند.

به نظر می رسه که برای خواهر خواستگارتون بیشتر دلسوزی می کنند تا اینکه تحت نفوذش باشند.

یعنی رعایت حالش رو میکنند نه اینکه ازش بترسند یا حساب ببرند.

از نظر من اگر شما تمام معیاراتون رو سنجیدید و مناسب ارزیابی کردید، در مورد خواهر ایشون میتونید کوتاه بیاین و اجازه بدید که پدر مادرش در این مورد بر اساس روش خودشون عمل کنند.

اما توجه داشته باشید که این دلسوزی ها ممکنه ادامه داشته باشه.

سلام نادیای عزیز

خیلی خوشحالم که خبر خیر میشنوم ازت
به نظر همه چیز اوکی میاد، البته قبل از ازدواج حتما یه بار هم شده با خانواده به عنوانه پس دادن بازدید یا یه همچین چیزهایی منزل پدریشون برین، در عین حال با یک کارشناس مشورت کنین و تست از خاستگارتون بگیرن ک آیا دهن بین هستند؟ امکانش هست بعدا تحت تاثیر حرفهای خواهر قرار بگیرند یا نه شخصیت کاملی دارند و خودشان منطقی هستند و میفکرند؟
امید وارم انچه خیرت هست به زودی اتفاق بیافته:72:

arash1348 گرامی ضمن اینکه تغییر رنگتون رو تبریک میگم ممنونم که نظر دادین.
دقیقا همینی هست که میفرمایید

دلسوزی برای این خانم

البته منم درکش میکنم چون خودم هم یک خانم هستم و خیلی سخته همچین اتفاقی برای یه دختر بیوفته..چیزی شبیه به اتفاقی که برای خانم هویشام توی آرزوهای بزرگ افتاد...

به نظر شما که آقا هستید دوری از خانواده چه تاثیری روی زندگی داره؟
البته دوری فیزیکی رو نمیگم چون خیلی وقته که دور از خانوادش زندگی میکنه...دوری روحی و اینکه نکنه همش احساس کنه که یه جورایی طرد شده.

البته خودم تقریبا مطمئن هستم خانوادش طاقت نمیارن و میان سراغش و نمیتونن از پسرشون بگذرن چون به هرحال بچشون هست و احتمال زیاد دوباره روابط حسنه میشه..ولی این دوران نقاهت از نظر آقایون خیلی سخته؟؟

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

elahe.a عزیز هر دو خواستار رفتن پیش مشاوره قبل از ازدواج هستیم

ممنون بابت تبریکتون، دیگه کم کم داریم مراحل تکاملی تغییر رنگ رو طی میکنیم.( آبی کمرنگ، آبی پررنگ حالا هم این رنگ)

البته سبز که هیچ وقت نمیشیم اما فعلا تو صفیم، شاید صورتی رو شدیم ;)

( شوخی بود بخدا)

اما؛

مگر قراره روابط غیر حسنه بشه؟شما که گفتید پدر مادرشون راضین و فقط به خاطر دخترشون میخوان خودشون رو تا مراسم کنار بکشن.

اما در مورد دوری آقایون، معمولا( ببینید روی این معمولا توقف کنید، یعنی در حالت عادی، شاید استثنا هم باشه) آقایون در مورد دوری فیزیکی از خانوادشون مشکلی ندارن، البته نه اینکه از نظر عاطفی وابسته نباشن و نگرانی نداشته باشن، اما معمولا مرد هایی که زندگی مجردی و دور از خانواده را تجربه کردند در این موارد زیاد اذیت نمیشن.
همچنین فکر میکنم خانم ها هم به همین ترتیب.

اما یک نکته را توجه داشته باشید، اختلاف سنیتون و تجربه ی یکبار ازدواجتون،
شاید این دو تا موضوع مثبت باشه و شاید هم منفی، به هر حال دقت داشته باشید.

البته من حسم رو گفتم، شما که میدونید نظرات من کارشناسی نیست.
شاید بحث که پیش بره منم این موضوع رو بیشتر باز کنم.

ممنونم آقا آرش
راستنش با خودم فکر کردمو دیروز باهاش صحبت کردم و گفتم بهتره که از اول همه چیز شفاف و ساده باشه .من حوصله پیچیدگی رو ندارم.

گفتم بهتره بازم با خانوادش صحبت کنه و از ته دل راضی باشند و اوناهم بیان و ما ببینیمشون چون میدونم بالاخره همش تو ذهنش هست و نمیتونه بیخیال شه..ممکنه در ظاهر اصلا کاری باهاشون نداشته باشه ولی من خودم درک میکنم که ذهنش خیلی مشغوله.

گفت اینجوری خیلی خوبه ولی ممکنه کمی زمان ببره.
منم گفتم که اشکالی نداره و زمان ببره..عجله که ندارم!

فوقش یا قسمت هست که میشه یا نیستو نمیشه دیگه.
اگه قراره بشه که با آرامش و خوبی و خوشی و بدون هیچ استرسی انجام بشه اگرم قراره نشه بهتره هیچکدم هیچ ضربه ای نخوریم و با زور نخوایم وارد زندگی متاهلی بشیم و بعدا پشیمون شیم.

راستش من به خودم تا 2سال دیگه زمان دادم که اگه ازدواج کردم که هیچ...اگرم ازدواج نکردم برم از ایران
برای همین خیلیم اصراری به اینکار ندارم...هرچی قسمت باشه

سلام نادیا
اولا خیلی خوشحال شدم که تصمیم به ازدواج دارید.
دوما بخاطر این روحیه خوبتون بهتون تبریک میگم نمونه اش "فوقش یا قسمت هست که میشه یا نیستو نمیشه دیگه"
این خیلی خوبه که عجول نیستید ، تلاش کنید که حتما حتما والدینش رضایت بر ازدواج پسرشان داشته باشند حتی خواستگارتان رو هم ترغیب به این کار کنید.

یه نکته کوچیک ، خیلی به شرط و شروطهای قبل از ازدواج دل خوش نباشیم و فرض رو بر این نذاریم که پذیرش شروط یعنی تضمین خوشبختی آینده.
با توجه به تغییر شرایط ، برخی از شروط قابلیت تغییر را دارند.
اما در نهایت بهتر است شروط را مکتوب کنید و امضا کنند.[/size]

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

[size=large]توکل به خدا یادت نره ، چرا که او بهترین وکیل است

baby عزیز خیلی ممنون که شما در تاپیک من حضور بهم رساندید و تشکر ویژه.

منم اصرار به همین دارم که خانوادش رضایت 100درصد داشته باشند.

راستش به نظرم اگر مردی واقعا زنی رو بخواد و بدونه که اون خانوم هم اونو میخواد،برای رسیدن بهش خیلی کارها میتونه بکنه(البته از راه صحیحش)
اگرم مردی خانومی رو نخواد هرکاریم خانوم بکنه بازم اون آقا فراریه و اقدامی نمیکنه..پس اگر این آقای خواستگار منو واقعا بخواد و دوست داشته باشه زن زندگیش باشم مطمئنم خودش اقدامات لازم رو انجام میده.

نقل قول:

---

خیلی به شرط و شروطهای قبل از ازدواج دل خوش نباشیم و فرض رو بر این نذاریم که پذیرش شروط یعنی تضمین خوشبختی آینده.
با توجه به تغییر شرایط ، برخی از شروط قابلیت تغییر را دارند.
اما در نهایت بهتر است شروط را مکتوب کنید و امضا کنند

---

بله قرار شده اگه وصلتی بخواد صورت بگیره تمام شروط در عقدنامه قید بشه.
منهم موافقم که شرط و شروط قبل از ازدواج هیچ تضمینی در خوشبختی نیست و با تغییر شرایط تغییر پیدا میکنه (نمونش مهریه خود بنده که در عقدنامه بود به میزان 26کیلو طلای ساخته شده زرگر پسند!!! ولی با توجه به شرایط افتضاح زندگی نه تنها بخشیدم بلکه نفقه ای هم دریافت نکردم و حتی خونه و ماشین و طلاهای خودمم دادم تا از اون جهنم خلاص شم)

سلام نادیا خانم بهتون پیشاپیش تبریک می گویم و با این دید مثبتی که دارید می دونم که خودتون حواستون هست و همه جوانب رو می سنجید و عجله نمی کنید این خیلی خوبه و امیدوارم که خدا کمکتون کنه که توی انتخابتون درست تصمیم بگیرید.
این کاری که اقدامات مربوط به خانواده شون رو به عهده خودشون گذاشتید خیلی خوبه می شه علاوه بر دوست داشتن اقتدار و اهمیت به زندگیش رو فهمید خلاصه سعی کنید توی موارد مختلفی خصوصیات اخلاقی شون رو بسنجید و ببینید چقدر قدرت انجام و فکر کردن کارها رو دارند . در اصل تا حدودی باید قبل ازدواج همسر رو توی مواردی مثل صداقت و ایمان و محبت و عزت نفس و صبر ازمایش کنی و بهشون نمره بدی بعد تصمیم بگیرید (ای کاش این چیزهایی که براتون نوشتم رو خودم قبل از ازدواجم می دونستم و انجام داده بودم - واقعا که از این تالار چیزهای بسیار مفیدی یاد گرفتم که البته یه کمیش خیلی دیره و فقط می تونم به دوستای گلم بگم ):46::72:

سلام نادیا خانم من عضو تازه وارد اینجام داشتم مبحث شما رو میخوندم چندتا سوال واسم پیش اومد اگه ممکنه جواب بدین.
من دختری مجردم 26 سالمه ظاهر زیبایی دارم ودررفتارم در بیرون از منزل خیلی با حجب و حیا برخورد میکنم وبه قول دوستانم جاذبه جنسی زیاد دارم ولی زیاد خواستگار نداشتم و چندتایی هم که بودن باهاشون صحبت میکردم با وجود همه این خصلتها اصلا حاضر نبودن واسم مهریه مثل شما بزارن و تا سر صحبت از جشن و خرید میشد کلا منصرف میشدن ... و سنشون هم خیلی از من بیشتر بود ...
راستش من تایپیک شما رو که میخوندم غبطه خوردم چرا من نباید مثل شما خواستگا ری داشته باشم که همه شرایطمو قبول کنه ؟؟؟
و زیادم بهم پیشنهاد ازدواج نمیشه در صورتی که کسایی مثل شرایط شما دوروبرم هستن با خواستگاران عالی
آیا شما رفتار خاصی با افراد دارین؟ آیا تیپ یا طرز فکر خاصی دارین؟
آیا از قانون جذب و مثبت اندیشی زیاد استفاده میکنید؟و...

نادیا جان ،

من درست متوجه نشدم خواهرشون چکار می کنه و هدفش چیه.
گفتید که این کار را برای ازدواج بقیه برادرها هم می کنه و در موارد دیگه هم برای این برادر انجام داده.

اون کار چی هست؟ گریه می کنه؟ دعوا می کنه؟ تهدید به چیزی؟ چیکار می کنه؟

خانواده اش چه کار می کنند؟
بقیه برادرها ازدواج نکردند به خاطر این خواهر؟
خواستگاریهای قبلی هم به هم خورده بخاطر این خواهر؟

بهتر نیست خواهرشون را ببرند مشاوره و درمان؟

یک درصد هم احتمال این هست که خانواده مخالفند اما نقش و قدرت چندانی هم در این انتخاب ندارند. گفتند که مایل نیستند خواستگاری و بقیه مراسم را باشند و برای عروسی یک شب می آیند و برمی گردند. شما هم که دور هستید زندگیتان را بکنید.
مخالفت سرد ...

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

پریناز جان،
نادیا علاوه بر زیبایی خانواده ثروتمندی هم داره. این مساله بی تاثیر نیست.
زیاد هم نگران مهریه و غیره نباش. گاهی اوقات به جایی می رسی که حاضر می شی یه چیزی هم بدی که طلاقت بدهند و راحت شی.
کما اینکه نادیا جان چند پست قبل تر نوشتند که مهریه کلانشون را بخشیدند و خونه و ماشین خودش و از همه مهمتر بچه اش را هم داد تا طلاق گرفت.
انشالله که فرد مناسبت را پیدا کنی. این شرط و شروط برای بقای زندگی و خوشبختی کافی نیست.

سلام آبجی نادیا .

من نظر و تجربه شخصیم. رو میدم.

با تجربه ای که مشابه شما دارم. ازدواج با پسر مجرد یک زن مطلقه درست نیست

و همینطور مردی که طلاق داده ازدواج با دوشیزه از نظر بنده درست نیست .

شاید اوایل تازگی داشته باشه .اما بعداز مدتی به مشکل بر میخورید .

با کوچکترین بحث همسر گذشته تلختون رو به رخ میکشه . هرکی بگه نه اینطور نیست من قبول ندارم.

در زندگی من که هر دو تامون هم به نوعی مثل هم هستیم. بازم در مشاجرها گذشته کشیده میشه

چه برسد که یک مرد که اصلا ازدواج نکرده .

سعی کن خواهر من یکی مثل خودت سختی کشیده شکست خورده تا طعم زندگی رو بدونه انتخاب کن.

یه مثال مردی که یک بار طلاق داده باشد انقدر این راه دادگاه رو رفته اومده که حاضر نیست دوباره اتفاق بیوفته

با هرچی که شده زندگی رو نگه میداره . زن همینطور

اما یک پسر براش تجربه نشده این راه رو نرفته .

بگذریم از این مسایل .

خیلی دلایلی هست که این نوع ازدواج هارو ممنوع میکنه . استثنا پیدا شده که خوش بخت بودن. اما انگشت شمار

شما که طعم تلخ جدای رو گشیدید جگر گوشتون رو ازتون گرفته خیلی بیشتراز اینها باید دقت کنی .

با زبان میگی من زیاد هم عجله به ازدواج ندارم. اما دلتون چیزه دیگری میگه .

یک سوال :شما با این خواستگار در تماس تلفنی هستی .؟؟

و چرا این همه فاصله همسر انتخاب کردی تهران کجا شهرستان کجا .

اگراین آقا بیاد جو گیر بشه و از خودش در بیاد چی میتونی کنترول کنید زندگی رو .محیط تهران با شهرستان خیلی

فرق داره .

من خیلی راحت بدون کلمات کتابی حرف هامو تجربیاتم رو گفتم. بلدم. نیستم از کلمات خوب با کلاس استفاده کنم.

امید وارم خواهر نادیا . بهترین تصمیم رو بگیری تا در زندگی به مشکل بر نخوری .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط پیدا

نادیا جان ،

من درست متوجه نشدم خواهرشون چکار می کنه و هدفش چیه.
گفتید که این کار را برای ازدواج بقیه برادرها هم می کنه و در موارد دیگه هم برای این برادر انجام داده.

اون کار چی هست؟ گریه می کنه؟ دعوا می کنه؟ تهدید به چیزی؟ چیکار می کنه؟

خانواده اش چه کار می کنند؟
بقیه برادرها ازدواج نکردند به خاطر این خواهر؟
خواستگاریهای قبلی هم به هم خورده بخاطر این خواهر؟

بهتر نیست خواهرشون را ببرند مشاوره و درمان؟

یک درصد هم احتمال این هست که خانواده مخالفند اما نقش و قدرت چندانی هم در این انتخاب ندارند. گفتند که مایل نیستند خواستگاری و بقیه مراسم را باشند و برای عروسی یک شب می آیند و برمی گردند. شما هم که دور هستید زندگیتان را بکنید.
مخالفت سرد ...

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

پریناز جان،
نادیا علاوه بر زیبایی خانواده ثروتمندی هم داره. این مساله بی تاثیر نیست.
زیاد هم نگران مهریه و غیره نباش. گاهی اوقات به جایی می رسی که حاضر می شی یه چیزی هم بدی که طلاقت بدهند و راحت شی.
کما اینکه نادیا جان چند پست قبل تر نوشتند که مهریه کلانشون را بخشیدند و خونه و ماشین خودش و از همه مهمتر بچه اش را هم داد تا طلاق گرفت.
انشالله که فرد مناسبت را پیدا کنی. این شرط و شروط برای بقای زندگی و خوشبختی کافی نیست.

---

متشکرم از پاسخ و ابراز لطف پیدا جان عزیز :72:

ولی اگه نادیا خانم کمی از خودشان رفتار یا هر چیزی که باعث بشه خواستگار مناسب را جلب کنیم صحبت کنن خوشحال میشوم .:72:

قربون همتوووووووووون برم که انقدر خوبین و به فکر من هستین و تاپیک منو دنبال میکنید

من میخواستم یه مدت همدردی نیاما چون چشم درد گرفتم، ولی مگه میذارید :324:

یا قهوه ایم میکنید یا هی تاپیکمو میارید بالا :311:

پیدا جون درست میگه، مهریه بالا نه تنها خوشبختی نمیاره بلکه همین مهریه باعث خیلی برخوردها و دعواها و چه بسا بدبختیا میشه(حتی برای خود دختر)

در ازدواج قبلیم مهریه بسیار بالایی داشتم که البته بابای بچم ، خودش این مهریه رو برام تعیین کرده بود
هنگام طلاق نه تنها تمامش رو بخشیدم بلکه هیچ پولی هم دریافت نکردم و همانطور که پیدا جان گفتند خیلی چیزها رو هم بخشیدم برای اینکه از اون زندگی جهنمی که چندبارم تا کشته شدن پیش رفتم بیام بیرون.

پریناز جووون جان
به جای فکر درباره مهریه بالا به فکر انتخاب مناسب باش
من البته به تمام دختران حق میدم که به خاطر خیلی از مسائل(ترس از مجرد بودن و تنهایی،استرس داشتن وقتی میبینن دخترای اطرافشون ازدواج میکنن، علاقه به داشتن جنس مخالف در کنار خودشون که نازشو بکشه و دوسش داشته باشه ،گاهی اوقات برای فرار از زندگی در خانه پدری،برای تامین مالی و مادر شدن و......)دلشون میخواد که ازدواج کنن

خود منم دلایلی برای ازدواج داشتم..ولی الان دیگه دختر مجرد نیستم که از بالا رفتن سنم و ازدواج نکردن دلهره داشته باشم،چون هم ازدواجم رو کردم و هم پسرم رو دارم

اینو برای این گفتم تا بدونید که وقتی دختری و داره سنت میره بالا طبیعی هست که دلهره بی شوهری باعث بشه که سطح توقع رو بیاری پایین تا خواستگاراتو از دست ندی و چون پسر میدونه که دامنه انتخابش بالاست ممکنه یه حالتی مثل باجگیری پیش بیاد و تن به خواسته های شما (مثل مهریه بالا) نده

کما اینکه در همین سایت اگر ببینی، پسرا میان مینویسیند:
ما دختری رو میخوایم که مهریه پایین بخواد و همه چیز تموم هم باشه

تمام اینا برمیگرده به همون دامنه انتخاب بالاتر
من که الان ازدواجم رو کردمو بچمم دارم مثل مردا، دامنه انتخابم بیشتره، چون نیازی هم به ازدواج ندارم پس
این منم که تعیین میکنم و انتخاب میکنم

اونقدرام پولدار نیستیم و خداروشکر راضیم

برخوردهایی که در جامعه با آدمها میشه خیلیاش (البته نه 100%) بستگی به خود آدمها داره

خیلی هم بستگی به خانواده داره...وقتی من دوباره برگشتم خانه پدری، باهام مثل نادیای قبل از ازدواجم برخورد شد
و اصلا انگار نه انگار که ازدواجی بوده و بچه ای و طلاقی

خانواده و فامیل و دوستان بسیار خوبی(خداروشکر) دارم..حتی در همین همدردی

پدربزرگ عزیز
حرف شما رو هم تا حدود زیادی قبول دارم
من خیلی دلم میخواد که کسی با شرایط خودم بیاد جلو ولی نمیدونم چرا خواستگارام اینجورین (البته دلایلی هم هست که این مدل خواستگار دارم که بهتره نگم)

پیدا جان
در رابطه با خواهر این آقا باید بگم که ایشون طی ضربه عشقی که بهش وارد شده بسیار حساس شده و میشه گفت قاطی کرده

به هرحال فعلا خودم رو از این جریان کشیدم کنار و گفتم باید خانوادش بیان و هیچ تلاشی برای این وصلت از طرف من نخواهد بود و این مشکل خودشون هست که باید حلش کنند

هروقت خانوادگی اومدن جلو منم در خدمتشون هستم، درغیر اینصورت من هیچ حرکتی نمیکنم

نادیا جان سلام

امیدوارم تو این انتخاب موفق باشید. فقط یه نکته ای به ذهنم رسید بگم. ثبت شروط حتما بعد عقد باید در دفتر اسناد رسمی باشه. تو عقد نامه اگر هم نوشته بشه سندیت اجرایی نداره.

موفق باشی:72:

ممنونم نادیای عزیز امیدوارم هر چی که به صلاحتون هست پیش بیاد و خوشبخت بشین
منظور من بیشتر جذب خواستگار مناسب بود چون من زیاد پرتوقع هم نیستم وتا اونجایی که امکانش باشه سعی دارم مستقل بشم که کمتر به اطرافیانم وابسته بشم و عجله ای هم ندارم چون سنم این اجازه رو بهم میده که بادرایت بیشتری انتخاب کنم
ولی با این تفاسیر منم مثل شما خواستار خواستگار تحصیلکرده با شغل مناسب یا خانواده بافرهنگ و فهمیده هستم
واقعا اخلاق ورفتار طرف مقابل برام مهمه چون خودم خیلی سعی میکنم عاقلانه وفهمیده رفتارکنم ولی متاسفانه جذب کسانی میشم که خیلی از من پایینتر هستن ظاهر،اصالت خانوادگی،فرهنگ تحصیلات و...
نمیدونم متوجه منظورم شدید یا نه ؟

تاپیک رو از اول خوندم. خوشحالم که نهایت تلاشتون رو میکنید که منطقی با مسئله ازدواج برخورد کنید.
.
صحبت های پدر بزرک کمی نزدیک به تفکرات من نیز هست.
.
برای من سواله که:
1. چرا پسر مجرد خواستار ازدواج با زن طلاق گرفته ای هست که فرزندی هم داره ... با این توصیفی که کردین پسره رو هر دختر مجردی انگشت بزاره فکر نمیکنم ردش کنن .. پسره هم مطمئنا اینو میدونه ولی با اینحال شما رو انتخاب کرده.
.
2. خانواده ایشون (پدر و مادر) از تصمیم غیر متعارف فرزندشون استقبال کردن (به گفته پسره) دو حالت میتونه داشته باشه ... اول اینکه: خیلی روشن فکر هستن از این بابت که بچشون با کسی که واقعا دوستش داره و همکف همدیگه هستن میخواد ازدواج کنه و بیوه بودن خانم و اینجور مسائل خیلی نمیتونه تاثیر داشته باشه رو خشبختی طرفین. دوم اینکه: خصوصیات فردی (اخلاقی) فرزندشون طوری هست که به خودشون هیچ وقت این اجازه رو نمیدن که تو سرنوشت (انتخاب) پسرشون ( حتی در حد مشاوره) دخالت کنن، احتمال میدن که فردای روزگار مورد توبیخ قرار بگیرن (این مسئله در مورد ازدواج برادر خود من افتاده ).
.
خانم نادیا از لحاظ سطح اجتماعی دو خانواده چطور ؟! آیا باهمدیگه همخوانی دارین ؟
شما میگین همه ایرانی ها برام قابل احترام هست، این حرف شما درست و متین ولی اختلاف فرهنگی رو هیچوقت نادیده نگیرین. مطمئنا ارزش ها تو هر فرهنگی و هر طبقه اجتماعی باهمدیگه متفاوت هست.
.
بعدششش ...
.
خودتون میدونین ... تا با کسی به مدت طولانی زیر یه سقف زندگی نکنی نمیشه شناخت کامل و درستی ازش داشت. اینطور که مابین نوشته های شما متوجه شما شما علاوه بر اینکه جوان تر از سن واقعیتون نشون میدین و احتمالا از صورت و مطمئنا از سیرت زیبایی هم برخوردار هستین و از لحاظ اجتماعی در حد قابل قبولی هستین. هیچوقت اجازه ندین این مسائل دلیل اصلی کشش مخاطب هاتون به سمت شما برای تصمیم مهمی همچون ازدواج باشه. بحث یک عمر زندگیه !
.
منو میبخشین که کفه منفی ترازوم سنگینی میکرد، امیدوارم این خواستگارتون همونی باشه که انتظارش رو میکشیدین و در صورت به نتیجه رسیدن باهمدیگه خوشبخت باشین !

پریناز جووون عزیز ، منظور شما رو کاملا متوجه میشم
با توجه به اینکه من قبلا زندگی متاهلی داشتم،باید بهم حق بدین که تجربیات و دیدم و نحوه برخوردم به مسائل زندگی مشترک بالاتر از دختران مجرد هست.

دیگه میدونم کی باید چه عکس العملی نشون بدم.
مثلا میدونم کی یک مرد نیاز داره بره تو لاک تنهایی خودش..کی باید ناز کنم و چقدر..کی باید ناز بکشم و چقدر..خواسته هامو در چه شرایطی عنوان کنم..وقتی یک مرد عصبانی هست چه برخوردی نشون بدم..وقتی یک مرد شاده چه برخوردی کنم و خیلی چیزای دیگه

پریناز جووون عزیز
اکثر آقایون از خانومی که خودشو هی میچسبونه بهشون و اصرار به ازدواج داره و تشنه محبت اوناست ،کناره میگیرند.این در ذاتشون هست و نمیشه کاریش کرد
باید یه جوری رفتار کنی که مرد متوجه شه از پس زدن شما، این خودشه که ضرر میکنه نه شما
این نکته خیلی مهمه در جذب افراد

همیشه طوری رفتار کن که از نبودت طرف مقابلت ضرر کنه و شما تازه سود هم بکنی

اعتماد به نفستم ببر بالا و خودتو دست کم نگیر..همیشه رفتار منفعلانه جواب نمیده...بعضی وقتا باید حق و حقوقتم بدونی.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

. چرا پسر مجرد خواستار ازدواج با زن طلاق گرفته ای هست که فرزندی هم داره

---

saeeded عزیز
راستش این سوال رو باید از اونا پرسید..ولی خب منم خودم پرسیدم ازشون و یکسری جواب رو اینجا مینویسم

- لااقل میدونیم که شما شوهر داشتی و طلاق گرفتی و خیلی آبرومندانه زندگی کردی و شوهرت میدونسته که چجور دختری هستی و حتما دربارت تحقیقات لازم رو کرده و به این نتیجه رسیده که مناسب برای ازدواجی و باهات ازدواج کرده و انقدر زن خوبی بودی که ازت بچه دار شده و اصرار برای دوباره بچه دار شدنت داشته

- با یک تحقیق ساده درباره زندگی متاهلی گذشتت و صحبت با خانواده شوهرت میشه به راحتی فهمید که زن زندگی بودی و هیچی برای شوهر و بچت کم نذاشتی و خودشونم اعتراف کردند که مشکل از جانب مرد زندگیت بوده و نمونه های زیادی رو تعریف کردند

- از نظر اخلاق و رفتار و منش زندگی چیزی کم نداری ومیدونی کی باید چه رفتاری کنی و خیلی پخته و سنجیده عمل میکنی و مثل خیلی از دخترای بی تجربه رفتار خامی نداری (توهینی به دخترای گلمون نشه، این نظر اوناست)

- با یک تحقیق ساده متوجه شدیم که خانه داری و دست پخت و شوهرداریت(ارتباط زناشویی هم شاملش میشه) خیلی خوبه (دقت کنید ، این سه گزینه خیلی مهم در زندگی متاهلی هست)

- چون یک بار جدا شدی ،اینبار خیلی محکمتر در زندگی متاهلیت میمونی و خیالمون راحتتر هست که از دستت نمیدیم (البته من همیشه براشون روشن میکنم که اینجوریام نیست که به هر خفتی تن بدم و اجازه بدم هر بلایی خواستند سرم بیارن (چون جدا نمیشم)، اگر میخواستم اینجوری باشم که زیر ظلم اون قبلی میموندم)

- خب از نظر زیبایی و موقعیت اجتماعی هم بد نیستم (خودم هم چون دلم نمیخواد این مورد ملاک اصلی انتخاب من باشه،برای همین خیلی ساده و افتاده جلوشون ظاهر میشم،دلم میخواد ملاک اصلی هموناییکه در بالا ذکر شد باشه)

- و البته دلایل دیگه ای که همشونو یادم نمیاد (کلا تایپ کردن چیزاییکه تو ذهنمه ، برام سخته)

حالا خانواده ایشون:
خانوادش در شهرستان زندگی میکنند و ایشون از سن نوجوانی در تهران بودند وکاملا مستقل بودند و تمام تحصیل و کار و خونه و ماشین و پس انداز و همه چیزم از خودشون دارند

البته به هر حال هرچی باشه پسره اون خانواده هستند و من با توجه به سنم و تجربم میدونم که این مساله چیز ساده ای نیست و به هر حال از نظر احساسی بهشون وابستگی داره

برای همینم گفتم که خانوادش باید رضایت کامل داشته باشند و با خانواده بیان جلو

سلام نادیا خانم
دوستان گفتنی ها رو گفتن
فقط یک نکته در مورد حضور والدین این آقا در مراسم خواستگاری، اگه میخوان فعلا دخترشون نفهمه تا جنجال درست نکنه میتونن بگن فقط برای دیدن پسرشون میخوان بیان تهران و اینجوری در مراسم خواستگاری که حق شما و خانواده شما هست که باهاشون آشنا بشید شرکت کنن
انشالله با خبرهای خوبی برگردی
:72:

زیبایی چهره

و چهره تان نشان نمیدهد که یک زن مطلقه هستی .و همچنان چهره دخترها رو داری

این باعث میشه بیشتر خواستگاراتون پسر مجرد باشند .

این خوبه که همیشه چهره جوانی دارید . اما نباید دلیل بشه که تن به ازدواج با مجرد بدهی .

عرض کردم در پستم که استثناع پیدا میشه که خیلی باهم خوبند.

اما از گفته های شما نشان میده که مقداری عجله دارید برای ازدواج .ولی خودتان میگید که ندارم. !!!

من نظرم رو دادم. و حرف و نظرمن هم 100درصد کامل نیست اما از تجربیاتم بوده که از نظر خودم مهم بوده .

و عینن دیدم.

بازهم باید خیلی تحقیق و صبر کنی . نه صیقه کن نه زود عقد . بزار زمان خودش باطن خواستگارت رو نشون

میده . و از راهای که تجربشو داری و از دوستان کمک بگیر انتحانش کن ببین در هر شرایطی چگونه است .

مثال در عصبانیت ببینید حرمتهارو میشکند یا حرفهای میزند . معمولا یکی دوبار اول سعی در این دارند که خود را کنترول کنن اما طول نیمکشه که از کوره در میرند .

و در مسایل مادی همینطور .

در مسایل خانواد.

بازهم میگم. خواهرم. یک بار طمع تلخ جدای رو کشیدی سعی تلاش کن این آخرین انتخابتون باشه .

شما یک بار فرصت دارید که انتخاب کنید . پس دقت کنید . با این شرایط و روحیه طافت شکستی دوباره رو ندارید.

چشم دوستان گلم
خیلی خوشحالم که شمارو در کنارم دارم و بهم آرامش و روحیه و مشاوره میدین
همتونم دوست دارم :46:

برای من به عنوان یک پسر باور پذیر نیست چنین شرایطی که می فرمایید
هرچه قدر که دختری زیبا باشه و خانواده ثروت مند بازهم خواستگاری که شما می فرمایید! عجیب غریبه
مگر اینکه ایشون صرفا یک خواستگار نباشن و با شما وارد ارتباط دوستی شده باشن و طی ارتباط عاشق شده باشن
مگرنه بعیده یک خواستگار با این شرایط کناربیاد..مگر اینکه شما رو طمعه قرار داده باشه
به نظر من اگر واقعا کسی هست که شرایط شما رو پذیرفته و مناسب هست دست دست نکنید چون چنین شرایطی محاله بازم تکرار شه براتون

mehras عزیز
شاید از نظر شما زنی با شرایط من خیلیییییییییییییییییی غیر قابل قبول باشه
ولی از نظر خیلی از پسرها هم خیلی قابل قبوله، به خاطر دلایلی که خودشون دارند

درباره اینکه گفتین دست دست نکنین تا از دستش ندین
باید بگم که
من اصلا عجله ای ندارم و چون خواستگارای دیگه ای هم دارم به هیچ وجه نمیخوام با سرعت و عجله تصمیم بگیرم

در رابطه با اینکه باهم ارتباط عشقی داریم که باعث شده ایشون عاشق و وابستم بشه باید بگم اینطور نیست

من نیازی ندارم برای اینکه ازدواج کنم تن به هرکاری بدم.شد شد ...نشد نشد
من چیزی از دست نمیدم

به هرحال خیلی خوشحالم که نظرات گوناگونی رو ببینم و بشنوم تا تجربیاتم از اینم بالاتر بره

باتشکر:72:

سلام نادیا جان:72:


نمیشه یه کاری کرد که خواهرشون به پزشک اعصاب و روان مراجعه کنند؟چون این طوری که هم خودشون و هم دیگران در عذاب هستندکه.....

شوکای عزیزم
اونا خودشون میدونن که باید چکار بکنند و چکار نکنند
فعلا من این وسط هیچکاره ام و به نظرم به من ربطی نداره که نظری بدم در مورد مسائل خانوادگیشون و مشکلاتشون

عزیزکم
من نمیخوام درگیر مسائل خانوادگی کسی بشم..میخوام آرامش داشته باشم و با شریک زندگی آیندم خوش باشم
هروقت از من نظر یا مشورتی خواستند (در صورتیکه در زندگیش بودم) در خدمتشونم ولی تا وقتی ازم نظری نخواند و به من مربوط نباشه، ترجیح میدم دخالتی نکنم

سلام نادیا خانم میشه بپرسم که ازدواجتون صورت گرفت یا نه؟اگه سر گرفته با خواهر شوهرتون مشکلی دارید یا نه؟

aphd جان
من زیاد فکر کردم و دیدم از خیلی جهات با این خواستگارم و مخصوصا خانوادش اختلاف داریم

فرهنگی،اقتصادی،تحصیلی،مذه بی و .....

البته خودشون پسر خوبی هست و فوق لیسانس و از نظر مالی خوبه
ولی من چون تجربه یکبار جدایی دارم، نمیخوام ایندفعه بی گدار به آب بزنم

و فقط صرف ازدواج کردن و یا بالا رفتن سنم
اونچیزی رو که واقعا دوست ندارم ، انتخاب کنم

هرچند من احساس یه دختر 20 ساله رو دارم ،با اینکه از نظر پختگی مثل یه زن 40 ساله هستم

آآآآآآآآآآآآآآخر اعتماد به سقف بود این یه تیکه ها :311:

چرا از همسر اولتون جدا شدید واقعا دلتون برای بچتون تنگ نشده؟