دریافت اس ام اس مشکوک از گوشی شوهرم

سلام دوستای عزیزم
من دوباره با یه مشکل جدید اومدم.اما ایندفعه به بقیه فرق داره.
میخوام یه راست برم سر اصل مطلب.حدود یه هفته پیش که ما خونه عموی شوهرم مهمون بودیم یه اس ام اس واسه شوهرم اومد و گفتش همکارشه که شیفت شبه و ازش خواسته اگه میتونه صبح یه ساعتی زودتر بیاد سر کار تا بره و به یه کاری که داره برسه.شوهرمم داشت جوابشو میداد.ولی چون خطها به خاطر زلزله قاطی کرده بودن اس ام اسا مشکل داشتن و نمیرفتن.یهو بهم گفت گوشیتو بده من.منم دادم.بعده مهمونی بهم گفت چون اس ام اسم به همکارم نمیرفت یه اس ام اس به گوشیه تو واسه امتحان زدم که فعلا نرسیده اما اگه رسید قول بده که نمیخونیش منم گفتم باشه و گیر ندادم.
چند تا اس ام اس خالی هم فرستاده بود که همشونو نخونده پاک کردم.اون یه دونه اس ام اس اساسی دو روز بعدش اومد و منم که دیگه اون جریانا یادم رفته بودخوندمش.مضمون اس ام اس این بود:
"مهمونیم,از اخرین باری که دیدمت خیلی دلم برات تنگ شده من خیلی دوست داشتم ولی دیگه متاهل شدی"
به شوهرم گفتم اونم گفت این از اس ام اساییه که اون زمون اون خانومه واسم فرستاده بود و منم پاکشون نکردم و اون شب همینطوری یه اس ام اس به خطت فرستادم و گفتم نخونش که گذشته ها یادت نیفته.(اینو بگم که ما وقتی ازدواج کردیم سر و کله همکار قبلی شوهرم پیدا شده بود و هی به شوهرم ابراز علاقه میکرد و دست وردار نبود.البته شوهرم منو تو جریان همه ی اون قضایا قرار داده بود و همه کاری کردیم که گورشو گم کنه.)
و اما مشکل من!
من رو این مساله اونروز حساس نشدم و حرفشو باور کردم.ولی الان با گذشت چند روز این مساله مثل خوره افتاده به جونم.مخصوصا این کلمه "مهمونیم" خیلی ذهنمو به خودش مشغول کرده چون ما جدا اون شب مهمون بودیم!و یا اصلا اینکه چرا شوهرم باید واسه امتحان خطها اون اس ام اسو از بین اون همه اس ام اس به من فرستاده باشه؟و اینکه چرا اصرار داشت نخونمش؟
همش به این فکر میکنم که شوهرم دروغ میگه و اون شب اس ام اسو اشتباهی به من فرستاد و واسه همین هول کرد.
شما بودین چیکار میکردین؟خواهش میکنم منو راهنمایی کنین.چند روزه همش خوابایه بد میبینم.اگه شوهرم بهم خیانت کرده باشه چی؟؟

می دونی چیه؟ جدیدا روی مسأله خیانت مردان دارم بررسی هایی انجام می دم. جون خیلی می بینم و می شنوم.
به جرأت میگم 90% مردها به سادگی پتانسیل خیانت رو دارند.(10% بقیه رو گذاشتم واسه آقایون متعهد که یهو بهشون برنخوره.)...
همکاری دارم که چندین سال از ازدواجش میگذره. خیلی در مورد خیانت و اینکه کار بدی هست و ادم نتیجه اش رو می بینه حرف می زنه. یک روز بهم گفت بنظر تو من تا الان چه دروغی گفتم؟ بهش گفتم: شما خیلی دلتون می خواد خیانت کنید اما نمیتونید. چشماش از تعجب گرد شد. گفت چطوری متوجه شدی؟ گفتم از اونجا که زیاد حرفشو می زنید. البته علیرغم شیطونیش مرد خوب و متعهدیه و خداروشکر بر این احساسش غلبه می کنه. متاسفانه این موضوع اخیرا دامنگیر زندگی خیلی ار زن و شوهرها شده و نگران کننده است.
شما به عنوان یک زن اولین چیزی که در مقابل این مسائل باید یاد بگیری اینه که روی این موضوع زوم نکنی و حساسیت نشون ندی. نمی گم زندگیتو ول کنی به امان خدا، اما نباید هم به شوهرت گیر بدی. نباید اجازه بدی قبح این مسائل بین شما از بین بره و حیا برداشته بشه. چون اونوقت واقعا دیگه نمی شه کاریش کرد.
بهترین کاری که شما می تونی انجام بدی اینه که پایه های زندگیتو بر اساس مهارتهای ارتباط با همسر محکم کنی. تاکید می کنم که این مهارتها لزوما ابراز علاقه و محبت افراطی به همسر و درواقع نقش مادر رو گرفتن نیست.
بهتون مژده می دم اگر بتونین این ور قضیه رو محکم کنید موفق می شید. مردان همواره یک دیوار قوی بین زندگی شخصی شون با همسرشون و اون نفر سوم قائل میشن و بیشتر به جنبه سرگرمی به نفر سوم نگاه می کنن که البته همیشه هم سرشون به سنگ می خوره. نمونه هاش در تالار خیلی زیاده.
شما هم بهتره بدونی اینکه خواب و خوراک رو بر خودت حرام کردی یک اشتباه خیلی خیلی بزرگه. در زندگی زناشوییت، حال و احوال خودت رو در اولویت قرار بده و به خودت روحیه بده تا بتونی زندگیتو از چنین خطراتی حفظ کنی. ازدواج پایان راه و شروع استراحت شما نیست بلکه آغاز یک کوه پیمایی عاشقانه نرم برای رسیدن به قله آرامشه. همین الان تمرکزت رو از اون اسمس بردار و به زندگیت بچسب. راههای برآوردن نیازهای زناشویی رو یاد بگیر و از این راه روی شوهرت تاثیر بذار. نفر سوم خودبخود حذف می شه.
البته می دونم کم کردن این حساسیت خیلی سخته. درک می کنم و واقعا سخته. اما تنها راهیه که من فعلا براش پیدا کردم و بنظرم به نفع هر دو طرف جواب می ده.

ممنون از توجهت سرافراز عزیز
همه حرفای شما درست و کاملا معقول و منطقیه ولی با این شک و تردید نمیشه زندگی عادی رو ادامه داد.
اگه شوهرم باهام بد بود و بی توجهی میکرد این شکم صددرصد میشد ولی این مساله با رفتارای شوهرم در تناقضه.چون خیلی نسبت به من حساس و مهربونه.
دقیقا منم به این خاطر که قبح مساله از بین نره با خودش مطرح نکردم.نمیخوام به جایی برسه که مثلا بگه:اره خوب کردم!

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط نیلوی عاشق

ممنون از توجهت سرافراز عزیز
همه حرفای شما درست و کاملا معقول و منطقیه ولی با این شک و تردید نمیشه زندگی عادی رو ادامه داد.
تا وقتی اتفاقی نیفتاده زندگی کردن راحته اما وقتی چنین مسأله ای پیش میاد نشون می ده مسئولیت شما بیشتره. وقتی لیوان آبی از روی میز سر می خوره و می شکنه اتفاقیه که افتاده. نمیشه به یاد لحظه قبل از شکستن خودخوری کرد و آه و ناله راه انداخت. افتاد و شکست همین! واقعیت موجود همینه مثل واقعیت الان زندگی تو! بجای نشستن و غصه خوردن بشین خورده های شکسته رو جمع کن و حواستو بیشتر جمع زندگی کن.
می تونی هم وقتی همسرت باهات مهربونه بهش بگی من خیلی بهت افتخار میکنم. تو خیلی خوب و مهربونی. توی این جامعه مردهای کمی پیدا مشن که اینجوری مهربون و خانواده دوست باشن. انقدر بدم میاد از مردهایی که به همسراشون پایبند نیستنددددد که نگو! بعد بپر بوسش کن! مطمئن باش در درونش یک اتفاق مهم میافته و اگر یواشکی داره کارهای بدی می کنه کمی می ترسه.
اگه شوهرم باهام بد بود و بی توجهی میکرد این شکم صددرصد میشد ولی این مساله با رفتارای شوهرم در تناقضه.چون خیلی نسبت به من حساس و مهربونه.
خوشحالم.:46:

دقیقا منم به این خاطر که قبح مساله از بین نره با خودش مطرح نکردم.نمیخوام به جایی برسه که مثلا بگه:اره خوب کردم!

آفرین!:104:

---

سلام دوست من .

بعید میدونم کسی که بخواد یه پیام به دختری یا کسی بفرسته .

بیاد همون پیام رو به شما بده . خیلی بعیده که یه مرد عاقل این کارو بکنه .


به دلتون بد راه ندید خواهرم. وسعی نکنید به پیامها تماسها حساسیت نشون بدید .


اگر این کار شما باعث آزارش شود از شما دوری میکند .

و پنهانی حتی به همکارانش پیام میدهد.

چون مردها از این رفتار بیزارند که همسرشون هی گوشیشون رو چک کنه.

کسی اگر خدایی نکرد ه بخواد خلاف کنه خیلی راهای دیگری هست که

هزار بارم گوشیشو چک کنید متوجه نمیشوید .

پس دلتون رو سیاه نکنید .

همان طوری که گفته شاید پیام برای چند سال پیش بوده.

شما در این مدت فقط همان مهمانی که نبودید . شاید در آن زمان مهمانی بودید .

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط سرافراز

می دونی چیه؟ جدیدا روی مسأله خیانت مردان دارم بررسی هایی انجام می دم. جون خیلی می بینم و می شنوم.
به جرأت میگم 90% مردها به سادگی پتانسیل خیانت رو دارند.(10% بقیه رو گذاشتم واسه آقایون متعهد که یهو بهشون برنخوره.)...
همکاری دارم که چندین سال از ازدواجش میگذره. خیلی در مورد خیانت و اینکه کار بدی هست و ادم نتیجه اش رو می بینه حرف می زنه. یک روز بهم گفت بنظر تو من تا الان چه دروغی گفتم؟ بهش گفتم: شما خیلی دلتون می خواد خیانت کنید اما نمیتونید. چشماش از تعجب گرد شد.

---

سلام دوست عزیز شما نمیتونید انقدر محکم م متمعا بگی 90 درصد آقایون

خیانت میکنند یا غیره.

این برسی ها به چندتا آقای اطرافتون جواب منطقی نمیده .

شما اگر میخوای برسی یا تحقیق کنی قبل از اینکه

نتیجه 90درصدی رو به همین راحتی بگید . لطف کنید به تحقیقات تون ادامه

بدید . ونه یک یا 10 آقا .

بلکه هزاران آقا بعد نتیجه گیری کنید .

هنوز برسی هاتون رو شروع نکردید چطور میگید 90 درصد .

شما با این افکار وبا این دید چطوری میخوای تحققیق کنید .

شما از همین الان فکرتون آلوده شده .پس 90 درصد آقایون رو خیانت کار میبینید .

نمیتونید با این افکار ادامه به تحقیق و برسی بدید .

اول دیدگاهتون رو پاک کنید بعد برید سراغ تحقیقات تون .

با تشکر

آقای پدربرزگ! اول به کلمه "پتانسیل" دقت کنید بعد موضع بگیرید! خداروشکر که شما جزء 10% هستید. همین الان یک آمار از تاپیک هایی که توی همین تالار زده میشه متوجه میشید قضیه چقدر بغرنج شده. بله برای خود من هم چندین و چندین مورد پیش اومده . دیدم و شنیدم و می بینم و می شنوم. لازم نیست آدم هزارتا مرد رو تست کنه فقط کمی باید چشم و گوشش رو باز کنه و حقایق رو بهتر ببینه و سرشو نکنه زیر برف. آدم همیشه باید حواسشو جمع کنه. من خودم به عنوان یک دختر که توی این جامعه زندگی می کنم وظیفه خودم می دونم که آگاه باشم و روی حرف و شعارهای "من خوبم من بهترینم از من دیگه بهتر پیدا نمی شه" کسی روش قضاوت نکنم.

ممنونم پدربزرگ عزیز
راستش منم سعی میکنم مثل شما فکر کنم ولی نمیدونم چرا همیشه یه طرف کار میلنگه.
ما تو زندگیمون هیچ گونه خلا عاطفی و ارتباطی نداریم و همین منو ناراحت میکنه که واقعا اگه اینکارو کرده من دیگه باید براش چیکار میکردم که نکردم.اساسی ترین مشکل زندگی ما اختلاف همسرم با خونواده منه که تو بیشتر موارد من همسرم رو حق دونستم چون واقعا همینطور بوده.
انصافا ایشون هم از هیچ نظر واسم کم نذاشته.ما خیلی سخت به هم رسیدیم.یه بار این اواخر که باز با خونوادم مشکل داشتیم بهم گفت که اگه قرار باشه خونوادت طلاقتو ازم بگیرن منم باید برم خودمو بکشم چون بدون تو نمیتونم.
ولی این اواخر خیلی تو خودشه.جدیدا یه مسافرت هم رفته بودیم و این کارش خیلی ناراحتم میکرد.چندبار هم ازش پرسیدم که چی شده اینقد تو خودتی همیشه میگه هیچی.
کاش راهی بود تا میتونستم بفهمم تو مغزش چی میگذره.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

هرچند ممکنه سر این درصدها اختلاف نظر وجود داشته باشه ولی نظر سرافراز در مورد اداره زندگی و تسلیم نشدن خیلی کمک میکنه چون این افکار واقعا بیش از حد نا امیدم کرده.

سلام نیلوی عاشق

نظر من تو این زمینه دقیقا برخلاف دیدگاه این تالاره.
من فکر می کنم در چنین مواردی زن به شوهرش شک می کنه (ممکنه همین مورد برای فرد دیگری شک برانگیز نباشه و برای فرد دیگری یقین و بسته به زن و شوهر و نوع زندگیشون داره)، بهتره بدون دنبال شکش بره و اون رو به یقین تبدیل کنه.
اگه به این یقین رسید که شوهرش خطا نکرده که اعتمادش بیشتر می شه.
و اگه به یقین رسید که ارتباطی در کاره. خوب هرچی زودتر متوجه بشه و جلوش رو بگیره بهتره. ابتدا جلوی ریشه دار شدن یک ارتباط باید گرفته بشه. چون اگه ریشه دار بشه، اولین عیبش اینه که زن رو نسبت به شوهرش دل چرکین می کنه و ممکنه بخشش غیرممکن بشه (از سر ناچاری به زندگی با مردی ادامه دادن هیچ فایده ای برای دو طرف نداره). و از طرف دیگه مرد هم هنوز دل نبسته و راحت می گذره.
بعد این مرحله نوبت می رسه که خیلی جدی مشکلات و کاستیهای زندگی بررسی بشه و حل بشه که دیگه چنین خطایی رخ نده.

من فکر می کنم دنبال این باشید که شکتون رو به یقین تبدیل کنید و از این افکار که معلوم نیست درسته یا غلط خودتون رو نجات بدید.
البته من صرفا یک کاربر هستم مثل خودتون. تصمیم آخر رو باید خودتون بگیرید.

ممنونم عزیز
درواقع من خودم هم به این نتیجه رسیدم که با این بی توجهی و بیخیالی نمیتونم زندگی کنم.شاید برای بعضیا راحت گذشتن از کنار چنین موردی زیاد سخت نباشه اما من با توجه به شناختی که از خودم دارم نمیتونم.نمیتونم اجازه بدم اگه چنین مساله ای وجود داره ادامه بیدا کنه.
فقط دنبال یه راهم که بتونم غیرمستقیم(بدون اینکه شوهرم متوجه بشه)این شک رو به یقین تبدیل کنم.
فقط از خدا میخوام بهم صبر اعطا کنه تا نتیجش هرچی باشه بتونم بهترین تصمیم رو تو اون شرایط بگیرم.
همیشه اطرافیانم بهم میگن تو خیلی صبوری و با مسایل خیلی ملایم و منطقی برخورد میکنی.امیدوارم الان هم همینطور باشه.

عزیزم متاسفانه پرداختن و دنبال به یقین رسیدن در بعضی شک ها هیچ حاصلی برای ادم نداره جز وسواس فکری پیدا کردن و از نظر روحی و جسمی فرسوده شدن. شک زن به شوهری که خیلی مهربونه و خوبه و خللی در زندگی وجود نداره هم از همین شکهاست که زندگی رو میسوزونه.

خواستم بگم اگر مردی بخواد کاری رو بکنه اولین نفری که متوجه میشه شما خواهید بود و مطمئن باشید با شک متوجه نمی شید بلکه با یقین متوجه میشید. پس سعی کنید کمی صبور باشید و به زندگیتون برسید. مطمئن باشید هیچ چیز بهتر و بیشتر از ارامش داشتن شما و دوری از شکها نمی تونه به شما و زندگیتون کمک کنه.

دوست عزیز

اقایون معمولا در خودشون هستند و به کارها و یا پیشرفت

ویا برخوردهای که در شرکت باهاشون میشه به فکر فرو میرند .

یه جورای در دلشون با آفکارشون حرف میزنند .

در این دوران سعی نکنید که به زور بخواهید ازش بپرسید که چه شده

چون جوابی نمیدن . یک کلمه میگن هیچی نیست همینطوری تو فکرم.

بزارید بعداز این که از اون غار بیرون اومدن خودشون ماجرارو بهت میگه.

و در مورد دوست عزیزمون blue sky همینطور که خودتون عرض کردید


راهنمایتون برخلاف تالار بوده .

و این نوع راهنمایها مشاوره ای نبوده فقط نظر شخص خود بوده که

باعث میشه مراجعه کننده افکارش به انحراف رفته .

ما در این تالار سعی داریم. مشکلات مراجعه کنندگان رو حل کنیم نه اینکه تشویق به عمل کاری که

میدانیم درست نیست بکنیم.

دوستان لطفا اگر نمیتوانید مشاوره بدیهد یا اگر از مشکل مراجعه کننده احساسی میشوید

خواهشن مشاوره اشتباه نکنید .

پدربزرگ عزیز
من در پستم گفتم که نظرم صرفا در حد یک کاربر معمولی است و نه کارشناس.
این پست هم نه دلیل بحث با شما و منحرف شدن تاپیک است، بلکه تجربه خودم است.
روند این تالار در این مورد خاص به من ضربه روحی زیادی زد و شک و وسواسم رو نسبت به شوهرم زیاد کرد.
البته مقصر خودم هم بودم که شناخت کافی از خودم نداشتم. من در مراجعات حضوری بارها بهم توصیه شده بود که دنبال شکم را بگیرم تا به حقیقت برسم یا اعتماد و از بین رفتن شکهای بعدی یا یافتن ارتباط.
منتها دیر به مشاوره حضوری رفتم.
فرد با فرد متفاوت است.
شاید برای نیلو هم بهتر باشد به مراجعه حضوری برود.
اما من به خودم لازم می بینم که نظر متناقضم رو در این تاپیک ها با اجازه مدیرمحترم همدردی و کارشناسان (اگه لازم دیدند پستم را پاک کنند) بگویم.
شاید برای آنها هم روش من نسخه رسیدن به آرامششون باشه.

نیلو جان شما هم پستهای مختلف رو بخون و خودت تصمیم بگیر که کدوم روش برات بهتره و زندگیت رو به آرامش می رسونه.

نیلوی عاشق سلام

با توجه به نظرات مختلف در تاپیک بهتره تصمیم نگیری تا کارشناسان نظر بدن

من تاپیکتو در تاپیک های نیاز به حضور کارشناسان قرار دادم

امیدوارم کارشناسان سر بزنن و کمکت کنن

نگران نباش:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط blue sky

پدربزرگ عزیز
من در پستم گفتم که نظرم صرفا در حد یک کاربر معمولی است و نه کارشناس.
این پست هم نه دلیل بحث با شما و منحرف شدن تاپیک است، بلکه تجربه خودم است.
روند این تالار در این مورد خاص به من ضربه روحی زیادی زد و شک و وسواسم رو نسبت به شوهرم زیاد کرد.
البته مقصر خودم هم بودم که شناخت کافی از خودم نداشتم. من در مراجعات حضوری بارها بهم توصیه شده بود که دنبال شکم را بگیرم تا به حقیقت برسم یا اعتماد و از بین رفتن شکهای بعدی یا یافتن ارتباط.
منتها دیر به مشاوره حضوری رفتم.
فرد با فرد متفاوت است.
شاید برای نیلو هم بهتر باشد به مراجعه حضوری برود.
اما من به خودم لازم می بینم که نظر متناقضم رو در این تاپیک ها با اجازه مدیرمحترم همدردی و کارشناسان (اگه لازم دیدند پستم را پاک کنند) بگویم.
شاید برای آنها هم روش من نسخه رسیدن به آرامششون باشه.

نیلو جان شما هم پستهای مختلف رو بخون و خودت تصمیم بگیر که کدوم روش برات بهتره و زندگیت رو به آرامش می رسونه.

---

با سلام و احترام
متاسفانه گاهی کم توجهی و عدم دقت به توصیه ها و مشاوره کارشناسان موجب می شود که مراجع با ذهنیات و برداشت های خود در تعامل باشد و با بی توجهی به خودشان آسیب برسانند و اگر چنین فردی برداشت های اشتباه خود را نیز به دیگران انتقال دهد ، موجب آشتفتگی آنها هم خواهد شد.

ما کی در تالار گفته ایم وقتی شما در معرض یک محرک مبهم، مشکوک یا غیر شفاف قرار گرفته اید بی خیال شوید؟ !(مگر اینکه فردی دچار اختلال پارانویا یا وسواس فکری هست و همه چیز را مشکوک بداند)
اتفاقا یادم می آید حدود 8 سال پیش در وبلاگی که راه اندازی کرده بودم مقاله ای نوشتم با عنوان « در ارتباط هايمان با ديگران به صورت مبهم عمل نکنيم » و به عکس آنچه که شما به رویکرد تالار همدردی نسبت داده اید ما نسبت به رفتارهای رازآلود و مبهم هشدار داده ایم. اتفاقا هم اکنون این مقاله در دهها سایت منتشر شده است اگرچه رفرنس نداده اند.(اینجا را کلیک فرمایید تا بیشتر مطلع شوید)

آنچه که بلو اسکای محترم به اشتباه از جوابهای ما برداشت کرده اند. این هست:

ما مخالف اکتیو و فعال بودن افراد در تجسس و وارسی و تعقیب و گریز همسرانشان هستیم. این یعنی اینکه همسران اجازه ندارند کیف و لباس یکدیگر را به بهانه خیانت بازرسی کنند. یواشکی برای آنها شنود بگذارند، آنها را تعقیب کنند. کارهای پلیسی کنند و از طریق دوستانشان به همسرشان زنگ بزنند و آنها را چک کنند. یا با آی دی های مختلف سعی در آزمایش همسرانشان بکنند.
این دست کارها به معنی این نیست که با همسرمان شفاف صحبت نکنیم. اتفاقا ما همیشه در جواب کسانی که به همسران خودمشکوک بودند دو نکته را همزمان گفته ایم.
یکم: عدم تجسس (نه عدم شفاف سازی)
دوم: مشخص کردن و شفاف کردن خطوط قرمز، بدون دخالت کردن در جزئیات


در مشکل مراجع این تاپیک بحث وارسی و تجسس نیست. همسر ایشون پیامی داده که اتفاقا مبهم و رازآلود هست و منجر به مشکل مراجع شده است. و راهش اینست که خیلی رک و شفاف مراجع از همسرشان در این مورد پیگیری کرده و توضیح بخواهند. و اگر صحبتهای همسرشان قانع کننده نبود به او با قاطعیت بگویند که تعهد برای ایشان مرز قرمز هست و اگر خدایی نکرده روزی چنین اتفاقی بیفتد، زندگی آنها به کلی آسیب خواهد دید.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط پدربزرگ

دوست عزیز

اقایون معمولا در خودشون هستند و به کارها و یا پیشرفت

ویا برخوردهای که در شرکت باهاشون میشه به فکر فرو میرند .

یه جورای در دلشون با آفکارشون حرف میزنند .

در این دوران سعی نکنید که به زور بخواهید ازش بپرسید که چه شده

چون جوابی نمیدن . یک کلمه میگن هیچی نیست همینطوری تو فکرم.

بزارید بعداز این که از اون غار بیرون اومدن خودشون ماجرارو بهت میگه.
[color=#0000CD]

---

بدربزرگ عزیز گفته شما در مورد زندگی ما میتونه درست باشه چون ما این اواخر یه سری مشکلات مالی داریم که گاها همسرم عنوان میکنه.ولی این تو خودش بودن رو نمیدونم میشه اینطوری تعبیر کرد یا نه.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

از مدیر همدردی محترم به خاطر حسن توجهشون بی نهایت ممنونم.
در واقع علت اینکه مستقیما نمیتونم با ایشون در میون بذارم اینه که نمیخوام منو نسبت به خودش بی اعتماد ببینه.چون رو این مسایل خیلی حساسن و تعصب دارن.
ولی مطمینا سعی میکنم از تجسس های غلطی که فرمودین برهیز کنم.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

یه نکته ای که شاید لازم بود زودتر بگم اینه که من باردار هستم.

معمولا همینطوره .

ما آقایون بیشتر بخاطره مشکلات مالی قسط یا

برخوردهای درشرکت وغیره بفکر فروم یریم.

جایی نگرانی نداره . فکرت رو به انحراف نکشون .

سعی کن کتابهای در مورد شناخت آقایون مطالعه کنی تابهتر همسرت رو بشناسی

تا به مشکل بر نخوری .

خانمها خیلی حساس و کنج کاو هستند طاقت ندارند ببیند همسرشون

در فکر فرو میره .هی سوال میکنند چیشده چرا حرف نمیزنی .از دست من ناراحتی .من چیزی گفتم.

اما برعکس خانمها در فکرفرو میرند دوست دارند همسرشون بیاد کنارش بشینه ازش سوال کنه عزیزم. چیشده

باهم درد دل کن تا سبک بشی .

سلام دوستان
ناراحتیم رو امروز با همسرم مطرح کردم البته خودش پرسید چون فهمیده چند روزه حال و احوالم زیاد خوب نیست.
خودش فهمید مساله چیه.فوری گفت اون اس ام اس ناراحتت کرده؟گفتم آره.گفت انتظار نداشتم حتی بهش فکر کنی یعنی تو این مدت منو نشناختی؟گفت وقتی میدیدم ناراحتی و دلیلشو میدونستم من بیشتر از تو ناراحت بودم چون انتظارم ازت بیشتر از اینا بود
گفت مگه نمیبینی من واسه زندگیمون چقد تلاش میکنم اگه بهت میلی نداشتم که اینکارارو نمیکردم
بعدشم من گریه کردمو پاشد عصبانی رفت بیرون.یه نیم ساعت دیگه برگشت.گفت خانوم خانوما این دفعه رو نمیشمارم میذارم به حساب بارداری و وضعیت روحیت تو این دوران
الان که اروم شدم اومدم و اینارو می نویسم.ولی واقعا سبک شدم خیییییلی سبک
ولی ربطی به بارداری نداره اگه شرایطم این نبود بازم تا روشن شدن مساله ناراحت می بودم فقط شاید یکم کمتر

سلام به نیلوی عاشق
از این احساسات تا دلت بخواد تو زندگییه مشترکم داشتم
و تا حدی تونستم جلوی اشخاصی را که سعی داشتند زندگیمو بهم بریزند بگیرم
ولی ترس از اینده هیچ وقت راحتم نمیذاره
یک روز همسرم بهم گفت این اس ام اس ها برای من فقط یک فان هست و من غیر از تو به شخص دیگه ای علاقه ندارم
منم بهش گفتم کسی که متاهل هست حتی به فان هم نباید فکر کنه.
می دونم الان چه انقلابی تو دلتون بر پاست ولی سعی کنید به خودتون قوت قلب بدید و با محبت کردن به همسرتون اجازه ندید شخص دیگه ای زندگیتونو تصرف کنه. که راههای زیادی برای ابراز محبت وجود داره

سلام نسترن جان.ممنون
.بله حق با شماست ممکنه بازم این مسایل پیش بیاد میدونم.ولی اینجا یاد گرفتم به جای اینکه نقش یه زن مظلوم و ناراحت و غم زده رو بازی کنم,قوی باشم و اعتماد به نفسم رو بیشتر تقویت کنم.

خیلی خوبه امیدوارم موفق باشید .
و یک زندگیه موفق با همسرتون داشته باشید
این رو بدونید که زنان مکار دورو بر همه زندگیهای مشترک هست این ماییم که نباید اجازه بدیم که اونها با حیله هاشون زندگی اشخاص دیگرو به راحتی خراب کنند.