-
جدا از همسر زندگی کردن؛ آیا ممکنه؟
شوهرم برای درس خواندن میخواد بره شهرستان و من و بچه نوپا ام رو تنها بذاره. من اینجا درس می خونم و کار هم می کنم؛ نمی تونم باهاش برم. موقع انتخاب رشته دوستاش و خانوادش بهش گفتن شهرستان بزنه. من نمی تونستم جلوشو بگیرم. هر دو خانواده (خودم و شوهرم) در شهر خودمون پیش من هستن اما اگه می خواستم پیش مامانم باشم که شوهر نمی کردم تا زحمت یه بچه رو هم بکشم. تازه از من طلب کار هم هست وقتی بهش خوابگاه نمی دن...پول کم میاره...
من نمی گم برای ما فداکاری کنه؛ اما این قدر خود خواه هم نباشه. می تونست یه رشته دیگه شهر خودمون قبول شه. البته می دونم اگه اینجا هم قبول می شد باز اذیتمون می کرد!
من ترسو شدم. از همه چی می ترسم؛ از تاریکی, از تنهایی, از حشره...!!! دلیلش ترس از تنها موندن در آینده ست فکر می کنم.
می دونم اگه درسش تموم شه بالاخره باعث پیشرفت خودمون میشه؛ اما به چه قیمتی؟ چند سال دیگه؟ حداقل 4 الی 6 سال طول می کشه...تا اون موقع دیگه بچه ام میره مدرسه...
دیگه دوستش ندارم. فقط به خاطر حفظ زندگی تحملش می کنم. البته اینو اصلا جلوی خودش بروز نمیدم؛ چون همین مونده که از من بدش بیاد و اونجا بره سراغ....
برام دعا کنید
-
RE: جدا از همسر زندگی کردن؛ آیا ممکنه؟
سلام دوست عزیز
منم همین مشکل را با شوهرم دارم.من در دوره عقدم ولی شوهرم انقدر در حق خودم و خانواده م بد کرده و انقدر بداخلاق و بیش از حد حساسه که ازش متنفر شدم.نمی دونم چیکار کنم.شوهر در چه مقطعی قبول شده؟لیسانس یا فوق لیسانس یا دکترا؟اگر فوق لیسانس و دکترا باشه میتونه رفت و آمد کنه، چون کلاساش کمه.
-
RE: جدا از همسر زندگی کردن؛ آیا ممکنه؟
سلام mignonne جان
شوهرم تخصص پزشکی قبول شده. درسشون توی بیمارستانه و حتی شیفت شب هم داره. گفته شاید ماهی یک بار بیاد سربزنه. تنها دلخوشی ام اینه که به خاطر بچه اش بیاد سر بزنه. آخه خیلی بچه اش رو دوست داره.
چند وقت پیش خانوادگی رفتیم خونه اقوام من که شهرستان زندگی می کنه. یه اتفاقی افتاد و شوهرم انقدر بهشون توهین کرد که من واقعا دیگه روم نمیشه اونا رو ببینم. کلی خونه اونا خورد و خوابید آخرش هم این جوری کرد.
راستش من در حدی نیستم که بخوام شما رو راهنمایی کنم اما انشاا... که عاقبتتون خیر بشه عزیزم
شوهر من وقنی نامزد بودیم قرص آرام بخش می خورد و به من هم نگفته بود. انقدر خوش اخلاق بود که نگو! اینو بعد ها فهمیدم. الان طوری شده که اگه دو شب قرص نخوره اصلا نمیشه طرفش رفت! باز شما می تونی مطمئن باشی که چنین کلاهی سرت نذاشته...
با همه این ها ته دلم دوستش دارم
-
RE: جدا از همسر زندگی کردن؛ آیا ممکنه؟
سلام و به همدردی خوش اومدین و عیدتون هم مبارک باشه .
مسلماً تحصیلات پسر و اونم تخصص در پزشکی می تونه عامل بسیار مهمی در پیشرفت مالی خانواده داشته باشه ولی اون جیزی که الان برای شما وجود داره اینه که ایشون توی یه شهر دیگه ایی موخوان تحصیلاتشون رو ادامه بدن و مسلما برای انتخاب این رشته دلیل های خاص خودشون رو دارند ، از جمله علاقه ، پیشرفتهای مالی در اینده و ... .
اما اون جیزی که در خانواده اهمیت داره اینه که دو طرف برای حفظ خانواده شون ، تصمیم درستی رو بگیرن ، یعنی ببینند در شرایط کنونی جه تصمیمی می تونه بهترین کمک رو برای خانواده شون بکنه.
مثلاً میشه راههای زیر رو بررسی کرد :
1-ایشون از ادامه تحصیل منصرف بشن .
2-شما از ادامه تحصیل منصرف بشین و با همسر و فرزندتون یه مدت توی اون شهر زندگی کنین.
3-شما از دانشگاه تون انتقالی بگیرین
4- و ... .
این از این موضوع .
.
.
.
یک کمی بیشتر توضیح بدین تا دوستان بهتر کمک کنن .
در مورد آرامبخش خوردن ایشون . در مورد ترس شما از آینده . در مورد تحصیلات خودتون . در مورد اینکه ایشون جه جوری داره با این قضیه کنار می یاد. ناراحت نیست که داره از شما جدا میشه ؟ سن هاتون و جه جوری با هم اشنا شدین ؟ ازدواج سنتی یا دوستی ؟
-
RE: جدا از همسر زندگی کردن؛ آیا ممکنه؟
سلام
ببینید مقطع تحصیلی من و همسرم طوری نیست که به این راحتی منصرف بشیم. من از اول می دونستم می خواد درس بخونه اما نمیدونستم درسش براش از ما مهم تره. تا الان هم درس من به خاطر بچه و مسئولیت خونه کلی عقب افتاده. چرا من با کلی درد سر انتقالی بگیرم؟ اون می تونست اینجا یه رشته دیگه قبول شه. که این کارو نکرد. یه بار گفت اونم ناراحته که میره ولی فعلا که از نگرانی رفتن و اینا همش با ما دعوا می کنه. این یعنی به فکر خانواده بودن یا یعنی خودخواهی؟
خب به خاطر پیشرفت مالی درس می خونه. اما با این سن بالای ما و اینکه بعد درس چند سال طول می کشه تا در کارش جا بیفته و درآمدش زیاد شه...مگه ما چند سال زنده ایم که این همه سختی بکشیم؟
ازدواجمون سنتی بود.
-
RE: جدا از همسر زندگی کردن؛ آیا ممکنه؟
سلام
چرا اینطوری فکر می کنی قطعا و صد در صد برای اونم راحت نیست دوری از شما و هر کاری می کنی برای زندگیتونه
به نظر من راه حل مشکلتون همین جمله استه که خودتون گفتید:
نقل قول:
چرا من با کلی درد سر انتقالی بگیرم؟ اون می تونست اینجا یه رشته دیگه قبول شه
چرا انتقالی نگیری؟!!!!!!!!
قطعا همسرت هیچ وقت این لطف تورو فراموش نمی کنه
عمه همسر من در شزایط به مراتب سخت تر از زندگی شما در گذشته بوده ولی الان که کار و بارشون درست شده همسرش دائما میگه من تمام زندگیم رو مدیون زنم هستم........
سحر جان اگرم به خاطر شما نره و انصراف بده همیشه تا آخر زندگیتون پتکی میشه بر سرت ، که تو جلوی پیشرفتشو گرفتی
-
RE: جدا از همسر زندگی کردن؛ آیا ممکنه؟
سلام eghlima جان
خیلی ممنون از راهنمایی ت. راستش این روحیه کاملا در من وجود داره که خیلی فداکاری کنم. اما از یک طرف خانواده خودم هستن که میگن چرا تو همش خودت رو فدا می کنی و از طرف دیگه یه چیزی درونم میگه شوهرم فداکاری های منو نمی فهمه!
خود من به عنوان یه زن خیلی زود با یه کم صحبت حاضرم همه جوره خودمو فدا کنم. اگه مردها بدونن زنها چقدر راحت با حرف زدن نظرشون عوض میشه... (البته در مورد من این جوریه. بقیه خانومها ناراحت نشن)
اگه شوهرم در این مدت که قبول شده تا قبل اینکه مارو تنها بذاره و بره یه بار می گفت "عزیزم ببخشید که دارم تنهاتون میذارم؛ می دونم داری به خاطر من این سختی رو تحمل می کنی؛ می فهمم داری فداکاری می کنی ..." و از این جور حرف ها, من اینقدر ازش ناراحت نمی شدم. متاسفانه اینقدر اخلاقش عجیب غریبه که حتی موقع رفتن نذاشت ازش خداحافظی کنم!!! انگار که تقصیر من بوده که اون شهرستان قبول شده و حالا باید بره تنها بمونه و من نیستم که کلفتی اش رو بکنم!
قبول دارم که من هم یه مقدار حساس هستم. خیلی دلم می خواست درد دل کنم. ممنونم که به درد دلم گوش کردید و راهنماییم کردید.
-
RE: جدا از همسر زندگی کردن؛ آیا ممکنه؟
سحر جان چرا اینجوری فکر نمی کنی:
اون اینقدر ناراحته از دوری شما که نخواسته خداحافظی کنه
اونم مثل تو نیاز داشته به بهش دلداری بدی برای این دوری
بهش بگی که چه قدر دلت براش تنگ میشه
سحر جان آیا تو راهی رو برای درد و دل اون باز کردی
آیا جوری رفتار کردی که بیاد بگه که................
یا همش به سرش غر زدی که چرا می ری
و یا چرا ههمش من باید..........
سحر زندگیتو جمع و جور کن یه روز دو روز که نیست .........به فکر بچه ات هم باش
اصلا تو به خاطر اون اینکارو نمی کنی به خاطر بچه ات و آرامش خودت اینکارو می کنی
من به جای بودم تو اولین فرصت بدون اینکه بهش بگم کارهای انتقالیمو انجام می دادم و می رفتم ور دل شوهرم
-
RE: جدا از همسر زندگی کردن؛ آیا ممکنه؟
من سرش غر زدم که چرا ما رو میذاره می ره؛ چون انتظار داشتم اول اون از من دلجویی کنه.
بارها اشکم در اومده و گفتم من بدون تو امید به زندگی ندارم و دلم برات تنگ میشه؛ توی این چند بار گریه, یه بار گفت من بیشتر از خودتون به فکر شما هستم.
وقتی می خوام باهاش صحبت کنم؛ با کوچکترین سربالا جواب دادن هاش؛ بهم بر می خوره و دیگه حرفمو ادامه نمی دم!
من انتظار یه رابطه عشقولانه رو دارم اما اون (مثل خیلی مردهای دیگه) از این لوس بازی ها خوشش نمیاد
اما من لوس هستم و زود بهم بر می خوره!
من از کوتاه ترین فرصت ها استفاده می کنم تا حتی شده برای مدت کوتاه زود زود بهش سر بزنم.
برام دعا کنید قوی باشم و سختی ها منو از پا در نیاره
خدایا کمکم کن عاقلانه رفتار و زندگی کنم
طوری حرف زدم که به نظر خیلی لوس و خودخواه هستم!
اینو هم به طور کلی بگم: من به طور میانگین خیلی از اون از لحاظ مختلف برتری داشتم. من اونو خیلی بالا کشیدم. یعنی اگه بخواهیم یه لیست درست کنیم و پیشرفت های بعد از ازدواج رو توش بنویسیم؛ مال شوهرم پر می شه و مال من حتی منفی هم میشه.
برای من همیشه شوهر و بچه ام اولویت داشتن. اگه من جای اون بودم هیچ وقت شهرستان نمی زدم.
اما خوبه آدم بتونه احساسش رو بذاره کنار و با عقل زندگی کنه. هرجا موقعیتش مناسب بود از احساس استفاده کنه.
-
RE: جدا از همسر زندگی کردن؛ آیا ممکنه؟
خدایا من کجا بودم و به کجا رسیدم؟
من در چه خانواده ای بودم.... و حالا این مرد این طوری به من توهین می کنه... من از چه خانواده ای اومدم عروس چنین خانواده ای شدم
-
RE: جدا از همسر زندگی کردن؛ آیا ممکنه؟
ببینید الان دیگه زمان این حرفها و فکرها نیست . باید با این افکار مبارزه کنین وگرنه همین افکار کار رو بدتر می کنه .
-
RE: جدا از همسر زندگی کردن؛ آیا ممکنه؟
سلام سحر جان
آخه چرا این همه ناشکری می کنی؟؟
یه زندگی خوب داری، یه بچه خوب، یه همسر خوب که داره تو شغلش و تحصیلش خیلی پیشرفت می کنه، تخصص گرفتن تو یه رشته پزشکی کم کاری نیست، هر شهرستان دور افتاده ای هم باشه مهم نیست، درسته زحمت داره ولی بعد زندگیتون از این رو به اون رو میشه، همسرت به یک باره توی شغلش پیشرفت می کنه، در آمد بالا، اعتبار اجتماعی بالاتر و...
من حرفات رو خوندم حقیقتش به نظرم رفتارهای تو ایراد داشته تو برخورد با شوهرت ( ببخشید البته رک گفتم)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سحر91
من سرش غر زدم که چرا ما رو میذاره می ره؛ چون انتظار داشتم اول اون از من دلجویی کنه.
بارها اشکم در اومده و گفتم من بدون تو امید به زندگی ندارم و دلم برات تنگ میشه؛ توی این چند بار گریه, یه بار گفت من بیشتر از خودتون به فکر شما هستم.
خودت اینجا گفتی که بهت گفته بیشتر از شما به فکر شماست، اون بنده خدا غصه هاش رو و درد جدایی از زن و فرزندش رو تو دلش ریخته منتظر بوده تو یه بار بری دلداریش بدی، ولی تو هم خیلی حق به جانب همش بهش غر میزدی تازه انتظار داشتی که اون رشته مورد علاقش رو نره یا حتی بره یه رشته دیگه بخونه...اینطوری که نمیشه
به نظر من اگه الان رفته و پیشت نیست باهاش تماس بگیر و حسابی باهاش صحبت کن، بگو دلت تنگ شده، بگو دلت می خواسته وقتی هست باهاش حرف بزنی و بهش بگی که طاقت دوریش رو نداری ولی چون می ترسیدی گریت بگیره و ناراحتش کنی این کارو نکردی
اگه راهی وجود داره که آخر هفته های هر هفته تو و بچت بتونین برین پیش همسرت خوب است ولی اگه نه راه انتقالی گرفتن شما هم که بچه ها پیشنهاد دادن خیلی خوبه
باید برای نگه داشتن یه زندگی زحمت کشید، همش نباید بگی من کردم، من این کارو کردم من اون کارو کردم همش من دارم فداکاری می کنم، همش داری من من می کنی، اینطوری نمیشه یه زندگی مشترک خوب داشت
به نظر من جدا از همسر نمیشه زندگی کرد، اونم برای 4 سال، اگه باز شرایط طوری بود که چند روز از هفته رو پیش هم بودین بهتر بود، باید یه تدبیری بیندیشی برای حل این دوری
چون یه مورد دیدم که زن و شوهر این مدلی از هم دور بودند بعد خانم به آقا شک کرده بود که آقا تو اون شهرستان با خانم دیگه ای رابطه داره و خلاصه سر همین جریان زندگیشون از هم پاشید...
-
RE: جدا از همسر زندگی کردن؛ آیا ممکنه؟
خیلی ممنون از همه تون
راستش ستاره جان از روزی که داشت می رفت من تصمیم گرفتم سعی کنم رفتارم رو خوب کنم. اما طوری شده که وقتی بهش ابراز محبت کردم؛ برگشت فحش داد! فحشی که تو زمان مجردی اصلا نشنیده بودم!
احساس می کنم خیلی شخصیتم خرد شده
به نظرم اینقدر بهش گفتم دوستت دارم و محبت کردم حالش ازم بهم می خوره. فکر کنم جلوش شخصیت آویزوون پیدا کردم. پست های دوستان در بحث "تلاش برای رو به راه کردن یک زندگی زخم خورده" رو خوندم. شاید کمی سرد باهاش رفتار کنم؛ اون جلو بیاد.
من هیچ وقت به خاطر اون لیست پر و پیشرفت هایی که بعد ازدواج کرده سرش منت نذاشتم؛ فقط خواستم شکل زندگیمونو برای شما به تصویر بکشم
خیلی دلم شکسته
واقعیت اینه که الان زیاد نگران جدا زندگی کردن نیستم؛ بیشتر از این ناراحتم که باز وقتی همدیگه رو ببینیم یا حتی تلفنی صحبت کنیم اون چه جوری می خواد باهام دعوا کنه
-
RE: جدا از همسر زندگی کردن؛ آیا ممکنه؟
سحر عزیز سلام
کمی روی خودتون و اعتماد به نفستون کار کنید تا از این قالب ضعف و نیاز در بیاید. همونطور که خودتون هم گفتید زیاد
ضعف نشون دادید. برای خودتون حرمت قائل بشید. اگر توهینی به شما میشه در ازاش توهین نکنید، اما لزومی نداره قربون صدقه هم برید. همسر شما باید متوجه اشتباهش بشه.
همسر شما باید متوجه بشه که نقش همسری داره .
برای مدتی ارامش خودتون رو ارتقا بدید. تو این مدت همسرتون هم شرایطش ثبات پیدا میکنه.
موفق باشید
-
RE: جدا از همسر زندگی کردن؛ آیا ممکنه؟
عزیزم من هم زمانی در شرایط شما بودم.
اما اگر واقعا می خوای زندگی کنی (بحث یک همره نه این 4 تا 6 سال) و سایه پدر و مادر روی سر فرزندت باشه حتما حتما سعی کن همرا ه همسرت بری حتی اگر شده درس و کارت رو معلق کنی. شاید اولش سخت باشه اما به همسرت اعتماد کن و این اعتماد رو بهش نشون بده. الان وقت دلخوری و پای احساسات رو وسط کشیدن نیست. باید با کلام نوازشگر با همسرت صحبت کنی و با هم مشورت کنید که چطوری می تونید برید پیشش و زندگی ای رو بسازید که کمتر این چند سال سختی ببینید. شاید بهتر باشه گزینه های کاری و تحصیلی در شهر جدید رو بررسی کنی و کم کم خودت رو برای رفتن اماده کنی.
من اگر جای شما بودم به هیچ وجه تسلیم نمی شدم و تمام تلاشم رو می کردم تا با همسرم به توافق خوبی برسم که برم پیشش. خانواده ات هم سر جاشون هستند. جایی نمی روند. اما همانطور که شما می
خواهی پیش خانوادت باشی فرزندت هم نیاز به خانواده دارد.
موفق باشی.
-
RE: جدا از همسر زندگی کردن؛ آیا ممکنه؟
با سلام و تشکر از دوستان
فعلا موقعیتشو ندارم که برم اما شاید بعد یک سال این کارو بکنم.
sea عزیز شما راست می گویید. دارم رفتارم رو کنترل می کنم.
deljoo جان؛ ممنون.
من از اینکه با شوهرم رابطه خوبی نداریم (در حال حاضر) خیلی غصه می خورم اما اون وقتی پای درس در میان باشه ما رو خیلی راحت کنار میذاره. ما فعلا نمی تونیم با هم زندگی کنیم چون اون سر مشکلات خودش باما دعوا می کنه. فکر کنم بهتره مدتی از هم دور باشیم
برام دعا کنید شوهرم رفتارش رو با ما خوب کنه و بتونیم زود زود به هم سر بزنیم.
من دارم افسرده می شم از دست بداخلاقی و بی مسئولیتیش . حتی از قیافه ام هم معلومه....
-
RE: جدا از همسر زندگی کردن؛ آیا ممکنه؟
چند روزه از هم خبر نداریم... نه زنگ؛ نه اس ام اس...هیچی
می دونم اگه من زنگ بزنم بد رفتار می کنه...یا منتظره من زنگ بزنم؟ پیامک هم نمیزنم....می ترسم مثل دفعه قبل فحش بده...
-
RE: جدا از همسر زندگی کردن؛ آیا ممکنه؟
فکر می کنی راهی هست که همسرت تمام تلاششو بکنه تا شما رو ببره پیش خودش؟
فکر می کنی راهی هست که شما و همسرتون بفهمید که این همه دلخوری به خاطر اینه که همو دوست دارید و این دوری از هم آزردتون کرده چون به اجبار بوده؟
فکر می کنی راهی هست که همسرتون متوجه بشه شما اشتیاق دارید پیشش باشید اما نگران آینده اید؟ آینده ای که برای هردوتونه نه آینده ای که هر کس دنبال خواسته خودش باشه.
-
RE: جدا از همسر زندگی کردن؛ آیا ممکنه؟
سلام
امروز شوهرم خودش بهم زنگ زد :)
می خوام همین شیوه مقتدارنه با اعتماد به نفس رو دنبال کنم و زیاد هم قربون صدقه نرم. اما در عین حال مهربون باشم مثل همیشه. قرار شد یه سری کار براش بکنم اون هم چند هفته دیگه شاید بیاد سر بزنه
من خوشحالم
ممنون از همه
-
RE: جدا از همسر زندگی کردن؛ آیا ممکنه؟
رابطه مون هنوز کامل خوب نشده..من خیلی آسیب پذیر شدم. هنوز نمی دونم ... باید برم پیش روان شناس
-
RE: جدا از همسر زندگی کردن؛ آیا ممکنه؟
شما درستون کی تموم میشه؟
اگه 1 سال دیگه میتونین برین که خیلی خوبه.
تا 1 سال رو یجوری تحمل کنین بعدش درست میشه.
راستی به نظر من این که شوهر شما تخصصشو تو یه رشته ای بگیره که مورد علاقشه خیلی فرق داره با اینکه زیاد دوست نداشته باشه. ینی همینکاری که الان کرده.
وقتی رتبه بهتری میخواسته حتماً پول بهتری هم در آینده توش هست.
اینم بدون خیلیلا از خداشونه شوهرشون بخواد تخصص بخونه تا هر جا شده باهاشون میرن تا اون بتونه بخونه.
البته من اصلاً منکر فداکاریایی که شما کردین نمیشم.
-
RE: جدا از همسر زندگی کردن؛ آیا ممکنه؟
سلام
خیلی ازتون ممنونم
بله سعی می کنم بعد مدتی برم پیشش. تا اینجا که خدا خیلی بهم قدرت داده...انشاا... بتونم همه سختی ها رو پشت سر بذارم و همسرم هم باهام مهربون باشه
-
RE: جدا از همسر زندگی کردن؛ آیا ممکنه؟
سلام
مشکلات داره به جاهای دیگه کشیده میشه. تقریبا یک هفته از وقتی که شوهرم بهم زنگ زد گذشته و در این مدت ارتباط خاصی نداشتیم. اما اون اونجا کارش به مشکل برخورده و زنگ زد من رو دعوا و تهدید کرد. مشکل فقط دوری نیست. شوهرم انتظار داره من از اینجا مشکلات اونو هم حل کنم...چیزایی که به من ربطی هم نداره....با مرد های لوس و لجباز و بی عرضه (بلا نسبت بقیه) چکار باید کرد؟! یا من لوس هستم؟!
-
RE: جدا از همسر زندگی کردن؛ آیا ممکنه؟
میشه بیشتر توضیح بدید؟ چه انتظاری دارن؟
-
RE: جدا از همسر زندگی کردن؛ آیا ممکنه؟
سلام
انتظار داره من براش پول جور کنم. همیشه من براش قرض گرفتم ولی دیگه نمی تونم.
من با یه مشاور خانواده مشورت کردم. گفت دلیل همه بد اخلاقی ها , شرایط سختیه که توش قرار داره.. از مسائل مالی گرفته تا آبگوشت....همون.....
حالا دیگه برای خودم حقی برای غر زدن نمی بینم!
-
RE: جدا از همسر زندگی کردن؛ آیا ممکنه؟
سلام سحر جان
تعجب می کنم یعنی یک هفته هیچ خبری از هم نداشتید
به خدا سنگم بود کم می اورد
سحر جان اون از تو دوره و غیر از مسائل عاطفی با هزار مسئله دیگه مواجهه و خیلی زیاد نیاز به توجه و محبت و بالا بردن اعتماد به نفس از جانب تو داره یه هفته هیچ ارتباطی باهم نداشتید!!!!!!!!!!!!!!
توروخدا یه کم حمایتش کن
می دونم تو هم نیاز هایی داری
ولی اون اوضاعش بدتره تو لااقل پیش پدر و مادرتی
-
RE: جدا از همسر زندگی کردن؛ آیا ممکنه؟
سلام اقلیما جان
آخه وقتی دعوا می کنه نمی تونم دوستش داشته باشم. اتفاقا من خیلی احساس دارم ولی عشق من یه آدم خیالی در رویاهامه! وقتی شوهرم مهربونه, آدم رویایی و شوهر واقعی ام یک نفرند اما وقتی بداخلاق می شه, خاطرات خوبمونو یادم میارم و با خاطرات زندگی می کنم!
تصمیم گرفتم چند روز برم پیش شوهرم...
-
RE: جدا از همسر زندگی کردن؛ آیا ممکنه؟
کار خوبی می کنی
امکانش هست که کلا بری پیشش؟
می تونی کارتو جور کنی و انتقالی بگیری بری پیشش
قطعا همسر تو هیچ وقت این لطف تورو فراموش نمی کنه
-
RE: جدا از همسر زندگی کردن؛ آیا ممکنه؟
سلام
فعلا ممکن نیست کلا برم, اما شاید تا یکی دو سال دیگه بشه برم...منم از خدامه برم پیشش
-
RE: جدا از همسر زندگی کردن؛ آیا ممکنه؟
سلام دوستان
زندگی در جریانه...ماهی یک بار همدیگه رو می بینیم...قبل رفتن اینقدر اذیتم کرد که خیلی دلم براش تنگ نمی شه.
جواب: دور از همسر تا الان ممکن بوده!
در بلند مدت هم توکل به خدا
-
RE: جدا از همسر زندگی کردن؛ آیا ممکنه؟
سلام سحر جان
امیدوارم که خوب باشی
تو این دنیا هر چیزی ممکنه ولی باید ببینی که ممکن ها به چه قیمتی تموم میشه...........
-
RE: جدا از همسر زندگی کردن؛ آیا ممکنه؟
سلام اقلیما جان
کاملا حق با شماست. اما وقتی مجبور باشید و کاری هم نتونید انجام بدید؛ باید به خدا توکل کرد و از خدا خواست تا کمک کنه همه چبز در این مدت خوب پیش بره
این شرایط برای هر سه ما خیلی سخته مخصوصا برای شوهرم که تنهاست
-
RE: جدا از همسر زندگی کردن؛ آیا ممکنه؟
سحر جان مگه نگفتی که می تونی انتقالی بگیری؟
چرا اینکارو نمی کنی؟
-
RE: جدا از همسر زندگی کردن؛ آیا ممکنه؟
آخه هنوز درس هم دارم می خونم. من می دونم شوهرم در نگهداری بچه کمکم نمی کنه و همه کارهای خودم (کار بیرون)، درس، کار خونه و بچه با منه. می خوام حداقل درسم تموم شه، بعد برم. اینجا که هستم خانواده ام خیلی کمک می کنن. اوضاع درسم یه کم به هم ریخته ست چون تا الان بیشتر وقتم و اولویتم رو روی شوهر و بچه ام گذاشته بودم. دیگه بیشتر از این نمی خوام خودمو فدا کنم.