شما بگین من چقدر مقصرم؟

با سلام به دوستان عزیز.

من قبلا یه تایپیک زده بودم در مورد آشنایی جهت ازدواج از طریق سایت همسریابی ودوستان با نظرات خوبشون من راهنمایی کردن و الان برام یه سوالی پیش اومده که ممنون میشم بازم راهنمایی کنید.

در مورد درست یا غلط بودن رابطمون در تایپیک دیگه ای بحث شد اینجا میخوام بدونم من کجا وچقدر مقصرم.

من خودم قبول دارم که یکم مغرورم واگه حس کردم ناراحته ونمیخواد ادامه بده اصلا اصراری نکردم وحتی SMS هم نداد تا اینکه خودش دوباره اومده.

گفته بودم که با هم زیاد بحث داریم و آخرین بار به من گفت که یکم رو رفتارات فکر کن شاید 1% من حق داشته باشم. من واقعا نمیدونم رفتارام درست بوده یا نه از دوسنام میخوام که بازم لطف کنن و من راهنمایی کنن که بفهمم ایرادهای رفتاریم کجاست و اصلاحشون کنم.

راستش من به خاطر نحوه ی آشناییمون(سایت همسریابی) همیشه یه جوارایی نگرانی و بی اعتمادی داشتم وبا وسواس خاصی رفتار وحرفاش زیر نظر داشتم(این به شما دارم میگم )مثلا اوایل فکر میکردم شاید دروغ گفته و اهل سیگاری چیزی باشه و رفتاراش زیر نظر میکرفتم وغیر مستقیم سوالهای مچ گیرانه میپرسیدم.

یکبار از طریق همون سایت امتحانش کردم ببینم با وجود بودن با من میره با کسی دیگه دیدم نرفت واصلا دیگه اون سایت نرفت.با یه شماره ناشناس امتحانش کردم بازم چیزی لو نداد.(اینارو خودش نمیدونه)نمیدونم از زرنگیشه یا واقعا....راستش هنوزم شک دارم که با کسی باشه.

بیشتر دعواهامون روی دیر اومدنش سر قرارها بوده همیشه با نیم ساعت تاخیر میرسید ووقتی من اعتراض میکردم میگفت تا از سرکار برم خونه آماده بشم بیام دیر میرسم.راستش من همیشه عصبانی میشدم از این همه خونسردی و بی تفاوتیش ومنم دفعه های بعدی دیر میرفتم ولی اون چیزی نمیگفت.

اگه بخوام کامل توضیح بدم خیلی طولانی میشه چند نمونه رو میگم که در جریان قرار بگیرین.
یکبار ازش پرسیدم که اگه قبلا با کسی رابطه داشته بهم بگه کلی این ور اون ور کرد که چرا میپرسی.بهم شک داری.اگه بوده مال گذشته بوده .چیز خاصی نبوده و انقدر اینجوری جواب داد که من کلافه شدم وگفتم حتما داشتی و هنوزم داری که رک جواب نمیدی و دعوا شد.همیشه به من میگه زیادی گیر میدی ,توی دعواها کوتاه نمیای وخیلی خوشت میاد بحث کنی.

من میگم اگه رک جوابم بده واقعا من دیگه ادامه نمیدم وهمونجا تموم میشه ولی اون .میگه این اخلاقته میگم قبل از ازدواج باید گیر داد بعدش دیگه نه میگه کسی که اخلاقی داره بعدا هم ترکش نمیکنه.انقدر تکرار کرده که اعتماد به نفسم داره از بین میبره.

هروقت من نمیتونم صحبت کنم SMS میده واکثر دعواهامون sms ای بوده هیچوقت رو در رو یا تلفنی دعوامون نشده میبینی من یه سوال میپرسم و امون بد جواب میده یه حرفایی میزنه که من ناراحت میکنه و من هم آدمی هستم که وقتی بهم نوهین بشه دیگه کوتاه نمیام و معمولا دیگه جوابش نمیدم ,چندبار اول SMS میداد وعذرخوهی میکرد ولی جدیدا دیگه نه.

به طورمثال اون همیشه 9 شب به بعد به من sms میده و من چندبار گفتم مگه6 از سرکار نمیای خوب زودتر بده همش میگفت خسته ام و میخوابم و....تا اینکه یکبار که ناراحت بودم گفتم ظاهرا من واسه وقتای بیکاریت میخوای و توی زندگی مشترک هم قرار اینجوری باشی که اینجوری جواب داد: تو انتظار داری من بشینم تو خونه و کارم تعطیل کنم بخاطر تو.خداییش شما باشین ناراحت نمیشین؟
آخرین دعوامون چند روز پیش بود به خاطر بعضی از حرفاش شک کردم و گفتم به نظر میاد قبلا صیغه داشتی بازم حسابی پیچوند واز در ودیوارگفت و هزارتا مسئله ی فقهی وشرعی و در نهایت که هر دو عصبانی شدیم گفت نه.با عصبانیت تمام.

بعدشم گفت زبونت مثل نیش مار میمونه بلد نیستی درست حرف بزنی اعصاب آدم بهم میریزی وانقدر گیر میدی که عصبانی میشم.من نمیتونم با این اخلاقت کناربیام یا عوضش کن یا تمام.منم بهم برخورد و گفتم باشه من کلا بدم امیدوارم یکی مثل خودت خوب وکامل پیدا کنی.که بهم گفت چندباره دارم تذکر میدم که از بحث کردن خوشم نمیاد سعی کن باهام بحث نکنی آرزو به دلم موند یکبار الکی هم شده بگی چشم سعیم میکنم.

اگه اون اهل بحث نیست چرا خودش بحث ادامه میده چرا 6تاSMS میده وحرفای تندو توهین آمیز به من میزنه تا دعوا میشه.وقتی من انقدر ناراحتم میتونم چشم بگم؟
[/color]
خداییش من چقدر مقصرم؟شما به عنوان شخص سوم بهتر میتونین قضاوت کنین.[color=#0000CD]

خواهش مکنم. از دوستان لطف کنید.

کوتاه مختصر بنویسند.

حالا اگر حرفایی هم دارید ودر 2 یا 3 بخش بنویسید تا بتونیم. راحتر بخونیم.

یعنی الان نمیتونید بخونیند؟چند بخشش کنم؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط bahar_1300k

یعنی الان نمیتونید بخونیند؟چند بخشش کنم؟

---

میتونیم. نکه نتونیم.

کوتاه مختصر باشه بهتره . و دوستان سوالهای میپرسند

میتونید در اون بخش مقداری حرفهاتون رو بگید.

حالا گذشته .

منتظر باشید ودوستان می آیند به راهنمایتون میپردازند.

سلام بهار جان

بهتر نبود به جای کنکاش و ماجراجویی کار رو به یه کاردان میسپردی؟!
مثلا خانوادت به صورت ناشناس میرفتن تحقیق؟
و یا با یه مشاور قبل از ازدواج صحبت میکردی؟حس و حالت رو میگفتی تا بیشتر کمکت کنه؟

اینکه دیر سر قرار میاد بایذ ببینی ایا واقعا انسان بدقولیه یا نه...شاید واقعا تا از سرکار بیاد خونه و آماده بشه زمان ببره.
وقتی میگی بابت دیر امدن شما حرفی نمیزنه این یعنی شما رو درک میکرده....

کارت خیلی اشتباه بوده که ازش پرسیدی با کسی بوده یاه نه

شما چیکار به گذشته اش داری؟
دوست داری دروغ بشنوی؟

برای شمایی که داری به ازدواج فکر میکنی این رفتار ناپخته خیلی بعیده...

اشتباه نکن !
قبل از ازدواج نباید گیر داد...

باید عاقل بود و منطقی و از راهش به دنبال پی بردن به نقاط ضعف و قوت خودت و طرف مقابلت باشی

نه اینکه انقدر سر مسائل جزیی گیر بدی که طرف فراری بشه

اینو یادت باشه هیچ مرد و هیچ زنی نمیاد در جواب کسی که قراره باهاش ازدواج کنه بگه :

آره عزیزم..من 4 تا دوست دختر /پسر داشتم !

اگر کسی گفت یا عقلش مشکل داره یا هدفش ازدواج نیست

بله..همیشه توقع نداشته باش ازت عذر خواهی کنه

چون کم کم براش عادی میشه..برای شما هم همینطور

بهار جان

به زور که نمیشه کسی رو مجبور کرد که میسج بده..میشه!؟

میذاشتی خودش هروقت دلش میخواست از ته دل این کار رو میکرد
نه با زور و فشار شما.

به نظر من شما رفتارت کمی تنده...

شما بخشی از زندگی اون اقایی...نه همش.
حرفش چندان هم ناراحت کننده نبوده

شما شما خیلی تند رفتی و مسائل بیهوده رو بهم دیگه بسط و ربط دادی....(تو منو برای زمان بیکاریت میخوای و ...)

دوست خوبم

شما خیلی شکاکی
و این در زندگی اینده شما ایجاد اختلال میکنه

به نظرم نیازه که اول دیدت رو درست کنی و تغییرش بدی

سیر کردن در گذشته کمکی به شما نمیکنه

اگر منتظری مردی بیاد خواستگاریت که آفتاب مهتاب ندیده ! باشه ...داری اشتباه میکنی

مگر اینکه یکی بیاد و بهت یه مشت دروغ تحویل بده

پس یادت باشه اول تغییر دیدگاه خودت

بعد فکر کردن در مورد ازدواج
اون هم زیر نظر یه فرد با تجربه

ممنونم ازت مریم جان که وقت گذاشتی و راهنمایی کردی.وافعا فکر نمیکردم انقدر تند رفته باشم واقعا که باید یکی بعضی وقتها به آدم بگه داره اشتباه میکنه.خودشم بهم گفت که چرا دوست داری گناهای گذشته من رو کنکاش کنی؟مهم آیندست.ولی...................فقط یه چیزی نگرانم میکنه اگه بعدها بفهمم که صیغه داشته چی؟آخه با تحقیق چی معلوم میشه؟کسی از زندگی خصوصی دیگران چیزی نمیدونه.....

یعنی کسی نیست من راهنمایی کنه؟

سلام بهار عزیز

من هم با مریم جان کاملا موافقم، چرا که شما خیلی تند رفتی و خارج از طاقت مخاطب برخورد کردی
عزیزم دورانه قبل از ازدواج دو رانه شناخت نه مچگیری!
اگر کسی به من حتی یه شوخی بگه تو قبلا صیغه کردی یا حرفهایی از این قبیل، حتی یک لحظم باهاش ادامه نمیدم
عزیزم شما تحقیقاتتون را باید نامحسوس انجام میدادی نه با مچ گرفتن و سوالهای نا به جا!
ما که این بنده خدا را نمیشناسیم، اما اگه با بهترین مرد رو زمین هم اینجوری برخورد کنی ، به صدا در میاد
رفتار مرد و زن، قانونه عمل و عکس العمل است، شما جلوی یه کوه هم داد بزنی، پژواک داره و داد شما رو به شما بر می گردونه.
عزیزم، اگه میخواهی رو رفتارت بررسی کنی، ببین اگر ایشان چنین برخوردی با شما میکرد، چه برخوردی می داشتی؟ خوشت میامد جایگاهتون عوض میشد؟
زن باید ناز کنه و مرد همه حس نیاز، اما تلخی که ناز کردن نیست اونوقت توقع نباید داشته باشی بیاد سراغت، منتتم بکشه، آیا شما همه مهربونی بودی و ایشون در زمان خوشی به شما توهین کردن؟
متاسفانه تو دخترای جوون دارم میبینم عوض اینکه همه مهربونی باشن، با لطافت باشن، همش یه شمشیر گرفتند دستشون بالای سر مرد، یا بد بخت را محکوم میکنند به کرده ها یا ناکرده ها و یا با زور میگن تو باید اعتراف کنی عاشق منی، تو بدون من میمیری، اعتراف کن من همه خوبی ام و تو همه بدی!
عزیزم حالا که اول راهی، بزار خاطرات قشنگ از آشناییتون شکل بگیره تو ذهنتون، بزار شناختتون پروسشو کامل طی کنه بعد قضاوت کن راجع بهشون
اگر هم واقعا شک داری با کمک مشاور یا خانواده در مورد صدق گفتارشون و شخصیتشون بیشتر تحقیق کن
اما به خودت اجازه نده رفتاری داشته باشی که به راحتی راجع بهشون قضاوت کنی، یا نتیجش میشه قطع ارتباطتون یا عملا و با زبانه بی زبانی خیلی رفتارهای غلط را خودت تو زندگی یاد ایشون میدی، اونوقت
پس فردا شما اطمینان خاطر پیدا میکنی، و میشی یه زن نمونه اما همسرت بدترین اخلاقها رو تو زندگی پیدا کرده، که با تغییر شما تغییر نمیکنه، چون خودت بهش یاد دادی!

حضور یه مشاور میتونه خیلی بهت کمک کنه
برات آرزوی خوشبختی میکنم

الهه جان ممنون از راهنماییت.بله شما درست میگین من تند رفتم ولی آخه این هم درسته که اون همش به من میگه اگهمیخوای ادامه بدیم باید اخلاقت عوض کنی حس میکنم همه ی خوبیهای من نادیده گرفته وفقط زوم کرده روی این حس میکنم به غرورم توهین میشه و میخواد زور بگه بهم.

نمیدونم شما تایپیک قبلی من خوندین یا نه(آشنایی از طریق سایت همسریابی...)ولی باور کنیدخونسرده از خودش و خانوادش و... چیز زیادی نمیگه وقتی هم میپرسم میپیچونه.با حرفایی که دوستان در تایپیک قبلیم گفتن شکم بهش بیشتر شد که شاید من واسه ازدواج نخواد.

رو حرفاش نمیمونه یادش میره مثلا میخواست بهم لطف کنه بارها گفته میخواستم برات کادو بگیرم (واسه عید)ولی هنوز خبری نشده , من اصلا به روش نیوردم.

در مورد حرف مریم جان که گفتن sms زوری نیست بذار خودش بده قبلا روزها من بهش s میدادم تا 9 شب جواب نمیداد ودر جواب میگفت سرکارم وقت ندارم حتی به گوشیم نگاهکنم و من قبول کردم ولی حتی روزای تعطیل هم همینه تا الان امکان نداشته تا قبلاز 9 شب به S هام جواب به حتی وقتی تعطیله و میگه الان sms ت رو دیدم.آخه این قابل قبول؟خداییش شما باور میکنید آدم وقتی خونه تنهاست وتعطیله تا 9-10 شب گوشیش نبینه؟
همین کارها رو میکنه مشکوک تر میشم.

دیگه از اینکه مدام گفته یه قراری میذارم و میام با خانوادت صحبت میکنم و هنوز اتفاق نیفتاده(قبلا به بهونه ی کار و الان به بهونه ی اخلاق من که مرددش کردم)هم که بگذریم.

خداییش الان بازم من کاملا مقصرم؟؟؟؟

بهار جان میشه بگین چرا اصرار دارین رابطه تون رو با این آقا ادامه بدین؟

عزیزم من تاپیک قبلی شما را نخوندم،
در مورد بد اخلاقی خوب تقصیر شماست، در ارتباط با مساله ازدواجتون هم راه را اشتباه رفتی
از هر طریق آشنا شدین، از ابتدا جهت ازدواج بوده، شماباید ادامه آشنایی را منوط به معرفی به خانواده و موافقت آنها انجام میدادی که نکردی، الانم دیر نشده، کمی عقب بشین، کمی آروم تر
اگر ابراز تمایل کرد، بگو من قبول دارم شاید کمی تند رفتم اما ادامه رابطه را به بعد از آشنایی با خانواده موکول کن. این را هم اعلام کن ، صرف خاستگاری، کسی نمیگه بیا سر سفره عقد بشین!
چرا روزه شک دار میخواهی بگیری؟
اگر اومد که خوب جدی بررسی میکنی
اگر هم نیامد، خوب قسمت هم نبودین، من کار ندارم، ایشون خوب یا بد، اینجا ایرانه و هر کاری اصول خودش را داره،
بهتر نیست تا هرچه سریعتر تکلیفتون روشن شه؟
این بلا تکلیفی نه به نفع شماست نه ایشون!

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط صبا_2009

بهار جان میشه بگین چرا اصرار دارین رابطه تون رو با این آقا ادامه بدین؟

---

عزیزم چون ویژگی های مثبتی هم ازشون دیدم که به نظرم نسبت به خیلی از آقایون بهتره.

به طور مثال همین تحقیقات من (به قول دوستان گیر دادنها)که ظاهرا اشتباه بوده, خیلی ها نتونستن تحمل کنن و....

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط elahe.a

عزیزم من تاپیک قبلی شما را نخوندم،
در مورد بد اخلاقی خوب تقصیر شماست، در ارتباط با مساله ازدواجتون هم راه را اشتباه رفتی
از هر طریق آشنا شدین، از ابتدا جهت ازدواج بوده، شماباید ادامه آشنایی را منوط به معرفی به خانواده و موافقت آنها انجام میدادی که نکردی، الانم دیر نشده، کمی عقب بشین، کمی آروم تر
اگر ابراز تمایل کرد، بگو من قبول دارم شاید کمی تند رفتم اما ادامه رابطه را به بعد از آشنایی با خانواده موکول کن. این را هم اعلام کن ، صرف خاستگاری، کسی نمیگه بیا سر سفره عقد بشین!
چرا روزه شک دار میخواهی بگیری؟
اگر اومد که خوب جدی بررسی میکنی
اگر هم نیامد، خوب قسمت هم نبودین، من کار ندارم، ایشون خوب یا بد، اینجا ایرانه و هر کاری اصول خودش را داره،
بهتر نیست تا هرچه سریعتر تکلیفتون روشن شه؟
این بلا تکلیفی نه به نفع شماست نه ایشون!

---

الهه جان من به توصیه دوستان این کار کردم ورابطه رو باهاشون قطع کردم ولی نه تنها اون قطع نکرد که این موردم به بداخلاقیم نسبت داد که این بچه بازیها چیه تو هنوز به من شک داری و فکر میکنی من بیکارم کهالکل با یکی دوست بشم و....

رابطه خاصی را در حاله حاضرا ز شما توقع داره؟

رابطه جنسی دارین؟ یا چیزی شبیه این؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط elahe.a

رابطه خاصی را در حاله حاضرا ز شما توقع داره؟

رابطه جنسی دارین؟ یا چیزی شبیه این؟

---

نه عزیزم.اون حتی دست من نگرفته(البته به درخواست من بود و اونم قبول کرد) فقط میگه اخلاقت عوض کن حرف شنویت از من بیشتر کن.میگه من میترسم زندگی آیندمون با این اخلاقت دچار مشکل بشه.میگه باهام مهربونتر باش که منم دلخوش بشم و پا پیش بذارم.

حالا من نمیدونم اون توقعش زیاده از من یا حرفاش واقعیت داره و من اخلاقم باید واقعا عوض شه.

دوست عزیز

بهتره دست از پرخاشگری و تجسس بردارید.
ایشون هنوز همسر شما نیست (تازه اگر هم بود مدام گیر دادن و بد اخلاقی رو هیچ همسری تحمل نمیکنه)

یک مدت کوتاه ارامش و متانت واقعی(نه ظاهری) خودتون رو به ایشون نشون بدید.

و تو این مدت اصلا گیر ندید چرا دیر اومدی ... چرا اس ام اس نمیدی.....

فقط اگر جلسه ای دارید با هم با متانت در مورد خواسته هاتون بگید(وقت شناس بودن و... البته کلی بگید نه اینکه بخواید با کلام محکومش کنید)

بهد از این مدت کوتاه اگر واقعا طبق گفته خودشون در مورد شما به اطمینان برسن برای خواستگاری رسمی میان
و گرنه شما این خواسته رو مطرح کنید. اگر باز هم رد کردن بهتره رابطتون رو قطع کنید

سلام بهار جان

تنها راه حل شما قطع کامل رابطه و مصمم بودن بر قطع آن هستش..تا زمانی که ایشون تصمیم جدی بگیره برای اقدام کردن رسمی.

این مسائلی که شما باهاش درگیر شدی از آفتهای دوستیها قبل از ازدواجه.ممکنه عصبانی بشی و بگی ما دوست نیستیم و هدف ازدواجه و ....

اما دقیقا شما وارد فاز احاساست و راه بسیار نادرست و اشتباه شدی.

ما به شما میگیم وارد فاز احاساست نشو...اونوقت شما میگی برام هنوز کادو نگرفته !؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

ایشون همسر شما نیست و شما نباید هیچ توقعی از ایشون داشته باشی.حتی اگر هم روزی ازدواج کردی این دیدت (توقع داشتن بابت کادو گرفتن) همیشه شما رو متوقع و پرخاشگر نگه میداره.


هر گونه محبت اعم از خرید کادو...اس ام اس عاشقانه و ...همه و همه باید کاملا از ته دل انجام بشه.نه با زور و قهر و توقع داشتن.اگر غیر از این باشه به زندگی مشترک ضربه وارد میشه

شما خیلی به این بنده خدا گیر دادی.یا مدام اس ام اس بارونش میکنی یا مدام غر میزنی که چرا به من مسیج نمیدی.

حد تعادل رو رعایت کن

ایشون هم که نمیخواد با شما وارد فاز احاساسات بشه شما داری مجبورش میکنی

اگر نگران آینده ات هستی..اگر دوست داری مشکلت حل بشه....

همین الان گوشیت رو بردار و بهش بگو خدانگهدار تا روزی که خانوادت به طور رسمی بیان خواستگاری(نه با جنگ و دعوا ..خیلی متین و محترم و با ادب)

موفق باشی

از همه ی دوستانی که لطف کردن راهنمایی کردن واقعا ممنونم باشه حتما همه ی سعیم میکنم که زود عصبانی نشم وصبورتر باشم.

مریم جان شما درست میگی من نباید وارد فاز احساسی میشدم ولی شما یکم زود قضاوت نکردی در مورد من؟

منظور من اصلا خریدن کادو نبود حرف من نموندن رو حرفش بود.من نه هیچوقت ازش چیزی خواستم نه اصلا به روش آوردم ونه به هیچ وجه دوست دارم به هر عنوانی زیر منت کسی باشم خرید کادو یه مثال بود از اینکه رو حرفی که خودش زد نموند و من نگران شدم نکنه بعدا هم رو هیچ حرفیش نمونه.همین

و در مورد این جمله
شما خیلی به این بنده خدا گیر دادی.یا مدام اس ام اس بارونش میکنی یا مدام غر میزنی که چرا به من مسیج نمیدی

باور کن اصلا اینطور نبوده اون شبها دیروقت به من S میداد ومن خواب بودم فرداش که پیغامش میدیدم جواب میدادم ولی تا 10 شب جوابی نمیداد اینم واسه اون اوایل بود که نمیدونستم, الان خیلی وقته که من اصلا بهش یدونه S نمیدم فقط وقتی اون S میده من جوابش میدم که دیگه خودش شاکی شده چرا یه حالی از من نمیپرسی.چرا تا من S ندم خبری ازت نمیشه.من اصلا دوست ندارم کسی رو مجبور به کاری بکنم که دوست نداره وقتی دیدم جواب نمیده دیگه پیغام ندادم

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

همین الان گوشیت رو بردار و بهش بگو خدانگهدار تا روزی که خانوادت به طور رسمی بیان خواستگاری(نه با جنگ و دعوا ..خیلی متین و محترم و با ادب)

عزیزم اون نسبت به من بدبین شده هرکلمه حرفی که در مورد قطع رابطه میزنم حتی با لحن آروم میذاره به حساب شکاک بودن وشروع بحث دوباره و دلخوریهای قبلی .اصلا هم به توضیحات من گوش نمیده ومدام میگه تو به من شک داری و میخوای رابطه رو قطع کنی چون فکر میکنی من سرکارت گذاشتم و......

فکر میکنم شاید Sea جان درست میگه من که تا اینجا کنار اومدم یه مدت دیگه هم باید با خوش اخلاقی بگذرونم شاید بدبینیش از بین بره.درسته؟

کاش از مشاوران عزیز هم لطف میکردن و با توجه به همه ی این صحبتها نظرشون میگفتن

به نظر من باید با حفظ محدودیتهای لازم با متانت با ایشون برخورد کنید. گله و شکایت نکنید (اصلا)

بگذارید ببینید قدم بعدی ایشون چی هست

با توجه به گفته خودتون، ایشون نسبت به شما بدبین شدن.
اینکه مدام ازشون بخواید زودتر بیا خواستگاری وجهه خوبی نداره. شاید در اینده هم دچار مشکل بشید
اما وارد فاز احساسی هم نشید.

از همه ی دوستانی که لطف کردن و راهنمایی کردن ممنونم

عزيزم بهتره كه حتما ازش بخوايين خانواده هاتون در جريان قرار بكيرن و با خانواده ي ايسشون اشنا بشين اينجوري خيلي از شك و ترديد هاتون هم برطرف ميشه من اكه بودم اينجوري ادامه نميدادم

مرسی نیاز جان.قبلا خیلی گیر میدادم که تکلیفمون زودتر معلوم شه و خیلی گیرهای دیگه که نوشتم و دوستان گقتن گیر نده .من هم دیگه تصمیم گرفتم هیچ گیری بهش ندم و هیچی هم راجع به اومدنش نگم.تقریبا زدم به بیخیالی ولی سعی دارم روابطم کم کنم و اگه خواستگار مناسبی هم پیدا شد دیگه رد نمیکنم و ازدواج میکنم.(البته اینارو به خودش نگفتم ولی دیگه دلیلی نمیبینم به پاش بشینم ظاهرا این آقا تکلیفش با خودشم معلوم نیست)

سلام.

من مشکل جدید پیدا کردم.

همونطوری که دوساتن گفتن من سعی کردم دیگه به اون آقا گیر ندم و جروبحث نکنم ولی حس میکنم اخلاقش عوض شده اصلا مثل اون اوایل نیست.هر فرصتی که پیدا میشه مدام میگه سعی کن اخلاقت درست کنی خیلی سرد و بی تفاوت شده البته من هیچ اعتراضی نکردم ولی خیلی بی محلی میکنه.بهش گفتم عوض شدی گفت قبلا خیلی باهات کنار میومدم دیدم نمی خوای کوتاه بیای و گیر میدی فهمیدم اشتباه کردم و باید اخلاقم عوض کنم....فکر کنم همونطوری شد که الهه جان میگفت.

حالا که من سعی کردم بهتر بشم اون اینجوری شده من باید چکار کنم؟چطوری رفتار کنم؟حس میکنم داره بی جنبه بازی درمیاره و از اخلاق من(که مهربون شدم)سو استفاده میکنه.میشه لطفا راهنماییم کنید واقعا موندم چطوری باید رفتار کنم

لطفا من راهنمایی کنید.

من واقعا موندم چطوری رفتار کنم.هدف من این بود که ببینم رفتارام چقدر ایراد داره که اگه تقصیر از منه درستش کنم و سعی کردم طبق گفته ی دوستان اخلاقم رو اصلاح کنم الان حدود 2 هفتست که عوض شدم ولی اون همش گذشته رو به رخم میکشه همش میگه سعی کن عوض شی انگار اون خودش هیچ مشکلی نداره .این من خسته کرده باید بیشتر تحمل کنم یا تمومش کنم؟

هر وقت که فرصتی پیش میاد میگه تمرین کن اخلاقت خوب شه,من هم میگم باشه ولی روز بعد بازم میگه.داریم خیلی آروم صحبت می کنیم میگم که دو نفر که قرار با هم زندگی کنن باید سعی کنن هم درک کنن.میگم زندگی مشترک با زندگی مجردی فرق داره باید هردومون سعی کنیم طرف مقبل درک کنیم وخدمون برای زندگی آینده آماده کنیم در جواب به من میگه آره سعی کن بهتر شی همه ی سعیت بکن.آخه این خودخواهی نیست؟؟؟؟

سلام

دقیقا تایپیک تونو یادم نمیاد ولی فک کنم در دوستی بسر می برین . اگر اینطوره بهتره حتما همین حالا رابطه تونو کاملا قطع کنین و ایشون اگه واقعا علاقه دارن به شما می تونن به صورت رسمی اقدام کنن . اینطوری چون از پایه رابطه مشکل داره یه دور باطل هست و تلف شدن عمر آخرشم ممکنه شما ضرر کننده اصلی باشین

دوست عزیزم ممنون از توجهتون.

نه رابطه ما دوستی نیست.هدف ما صرفا آشنایی جهت ازدواج.من اهل هیچ نوع دوستی نیستم و این رو بارها بهش ناکید کردم.

من دیگه خسته شدم. تحمل رفتارای سردش دیگه ندارم.حس میکنم من هم دیگه سرد شدم بهش.اصلا دیگه به من sms هم به زور میده در حد سلام و شب بخیر تا میخوام یه کلمه حرف بزنم میگه میخوای باز گیر بدی حوصله ندارم شب بخیر.میگه فردا بهت زنگ میزنم ولی 2 هفتست اصلا زنگ هم نزده میگه آخر هفته برنامت هماهنگ کن که هم ببینیم ولی دیگه پیگیری نمیکنه و 2هفته میگذره و به روی خودشم نمیاره البته من هم دیگه هیچی نمیگم.

همش دارم کوتاه میام شاید بفهمه رفتارم تغییر کرده و مثل قبل بشه که بعد سر یه فرصت مناسب منطقی بهش بگم باید تکلیفمون روشن بشه ولی اون انگار نمیبینه.

تنها آرزوم اینه که یه شخص مناسب پیدا شه بهش جواب مثبت بدم که حال این خودخواه شاید یکم گرفته شه.
من به راهنمایی نیاز دارم :302: خیلی ناراحتم بارها شده تصمیم گرفتم همه چیز تموم کنم اصلا بی خیال 8 ماه آشنایی و اومدن خواستگاری و رفتن آبروم پیش مامانم بشم.

لطفا راهنماییم کنید فقط یه دلیل قاطع و محکم میخوام که خودم قانع کنم که این آقا به درد من نمیخوره که بعدها نگم شاید اشتباه کردم.

میشه راهنماییم کنید لطفا:302:

سلام بهار عزیز

وقتی 8 ماه میگذره و مخاطب شما به هر دلیلی اقدامی عملی و رسمی نمی کنه یعنی با زبان بی زبانی داره میگه

شما رو نپسندیده و یا قصد ازدواج نداره!

ضمنا زندگی ای که شما دائم توش شک داشته باشی شکل نگیره بهتره. شما به این نحوه آشنایی خوش بین نیستی

پس بهتره تصمیم به قطع رابطه کامل بگیری!

اما یادت باشه هرگز سر رو کم کنی با کسی دیگر تصمیم به ازدواج نگیری چون ممکنه نه تنها حال اون فرد گرفته نشه

بلکه حال خودت گرفته بشه با یک انتخاب عجولانه و بدون شناخت کافی فقط از سر رو کم کنی.

شما راه و مسیر آشنایی رو اشتباه رفتی. حالا هم به هر دلیلی این آقا پاسخی قاطع نمیده. احتمالا میخواد خودت

خسته بشی و بذاری بری.

پس خودت محترمانه رابطه رو تمام کن عزیزم و به خواستگارانت با جدیت فکر کن.

ضمنا شناخت فقط باید زیر نظر خانواده باشه.

در گذشته آدمها کنکاش نکن. چون مالی گذشته ای بوده که تو توش نبودی.

موفق باشی

:72:

قربونت برم بهار شادی عزیز.ممنون از اینکه کمکم کردی.

ولی اگه من خواستگاری داشتم که دلم به این نامرد خوش نمیکردم:302::302::302:

من کلا باهاش سرد شدم امشب sms داد که چرا تحویل نمیگیری؟گفنم خودت خواستی.شروع کرد که این مسخره بازیها چیه درمیاری و ....میخواست دوباره بحث شروع کنه نذاشتم.

بهش گفتم یه مدته که نه بحث میکنم نه گیر میدم نه کاری به کارت دارم چقدر میخوای بهونه گیری کنی که جواب داده بخدا دوست دارم یکم درکم کن خسته ام شرایط روحیم و اخلاقم یکم تحمل کن.

راست میگه؟باید تحمل کنم؟:302: