-
وحشت از زلزله...چطور می تونم به اطرافیانم کمک کنم؟
سلام به همه دوستان خوب همدردی
همونطور که همتون اطلاع دارید از روز یکشنبه طی زلزله های اخیر استانمون،به شدت لرزیدیم
ووحشت تمام شهر رو فراگرفت.والان که 4 روز از اون روز میگذره هر روز 3 الی 4 زمین لرزه رو
احساس می کنیم.مردم هنوز از خیابونها جمع نشدند.البته که خودم هم مجزا نیستم،هرلحظه
وثانیه منتظر یک رویداد دیگه ام،برای لحظه ای که چشمام رو می بندم خواب زلزله وفلاکت ومرگ
ومیر می بینم راحت تر بگم که اصلا آرامش روحی ندارم.اما وقتی به اطرافیانم دقت می کنم
می بینم که خیلی ها وضعشون از من وخیم تره! همسایه از شدت ترس سکته کرد وفوت شد،
خواهرم از ترسش عین آدمهای روانی شده و یه گوشه کز کرده ومی لرزه...پسرش شبها
نمی تونه بخوابه وداد وفریاد می کنه وخیلی موارد دیگه...
حالا من واقعا نمی دونم چه کاری از دستم برمیاد تا بتونم قدری از نا آرومی های خودم
واطرافیانم بکاهم.
-
RE: وحشت از زلزله...چطور می تونم به اطرافیانم کمک کنم؟
سلام داملای عزیزم.
واقعا برای اتفاقی که افتاده متاسفم و امیدوارم خدا صبرتون بده و درگذشتگان رو هم بیامرزه.
به نظر من ترستون کاملا طبیعیه..یعنی گمونم هر کس دیگه ایم بود همینطور میترسید..به نظرم بهترین کار اینه که همتون دور هم باشید و به هم دلداری بدید..وقتی پیش همید خصوصا شبها دعا بخونید..ایه الکرسی بخونید.
اگه امکانش هست یه مدت برین یه شهر دیگه خونه اقوامی اشنایی.
بیشتر خواستم بهت دلداری بدم و بگم اگه ادم عمرش بدنیا باشه از زیر اوار زلزله هم بیرون میاد اگه نه با یه لیوان اب هم ممکنه بمیره.
اما چون عمق فاجعه اونجا زیاده اگه میشه یه مدت از اونجا دور بشید.
و اینطور که من تو روزنامه خوندم شدت زلزله زیاد نبوده اما چون کانونش نزدیک سطح زمین بوده و خونه های روستایی محکم نبودن خسارتها زیاد بوده.
پس اگه قراره همونجا بمونید جاهای امن باشید و به خودتون یاداوری کنید اگه اون روستاییا هم خونشون محکم بود کمتر خسارت میدیدن.
موفق باشی
-
RE: وحشت از زلزله...چطور می تونم به اطرافیانم کمک کنم؟
سلام واقعا برای اتفاقی افتاده متاسفم عزیزان در گذشتگان رو هم خدا بیامرزه روحشان شاد
به نظر من شما از شهر تبریز باید دور باشید چند وقت به یک شهر دیگر بروید در انجا سکونت کنید
ارامش داشته باشید به مردم تبریز دلداری بدهید
-
RE: وحشت از زلزله...چطور می تونم به اطرافیانم کمک کنم؟
سلام داملا
امیدوارم که هرچه زودتر این روزهای سخت تموم بشه و بره
متاسفانه خیلی بد هست
من خودم با وجود اینکه چون وقت زلزله بیرون از خونه بودم کمتر ترسیدم
اما شبی نیست که تا صبح چندبار بیدار نشم,به هر صدای کوچکی از تختم میپرم
من این حس رو شدیدترش رو توی زلرله هایی که 3-4 سال پیش اتفاق افتاد تجربه کردم
بنظرم راه حل اول اینه که زمان باید بگذره
وقتی تا دیروز عصر زلزله به اون شدت شد,آدم چطور میتونه آروم باشه
دوم هم استفاده از دکتر و دارو هست
-
RE: وحشت از زلزله...چطور می تونم به اطرافیانم کمک کنم؟
سلام داملای عزیز
من هم بابت این حادثه به شما و همشهریات تسلیت میگم.
درک میکنم چون خودم زلزله 7 ریشتری رو تجربه کردم و جلوی چشمان خودم خونه مون با خاک یکسان شد.واقعا حس بدیه.
داملا جان
یکی از همسایه های ما در همان زلزله 7 ریشتری این دعا توی منزلش بوده و تنها خونه ای که خراب نشد همون خونه بود.
با نیت پاک بخونش
بر حسب حدیث وارده از حضرت رسول (ص) خواندن این آیه موجب حفظ بنا از زلزله و غیر آن خواهد شد انشاءا...
اِنَّ اللهَ یُمْسِکُ السَّمواتِ وَ الأرْضَ اَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا اِنْ اَمْسَکَهُما مِنْ اَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ اِنَّهُ کانَ حَلیماً غَفُوراً.
انشالله که رفع بلا میکنه
-
RE: وحشت از زلزله...چطور می تونم به اطرافیانم کمک کنم؟
سلام داملا جان
ما هم در استان مجاور هستیم و ضمنا به مرکز زلزله هم نزدیک هستیم. اون پس لرزه ها رو حس میکنیم.اصل زلزله رو هم حس کردیم و کلی شوکه شدیم.من تحقیقات زیادی راجع بهش کردم متخصصین میگن اصل زلزله رد شده و فقط پس لرزه هاش مونده که از اصل زلزله سبک تر هستن و تا 1 ماه قراره ادامه داشته باشن.
الان تنها کاری که میکنیم شبها در جایی که هم بالا سرمون ستونه و هم در مجاورتش اونجا میخوابیم.
همسرم دیشب میگفت میخوای چند شب دیگه بیرون خونه بخوابیم من هم گفتم وقتی وزیر بهداشت و کلی مسئولین دیگه پا شدن اومدن به مرکز زلزله حتما میدونستن که خطر برطرف شده پس بهتره ما هم فعلا به زندگی معمولی برگردیم.
البته گسلهای دیگه ای هم این طرفا هستن که احتمال فعالیت دارن ولی در مورد این گسل فعال شده در نزدیکیای اهر خطرش این دفعه ظاهرا برطرف شده.
خوب نمیشه که مثلا یک ماه کار رو ترک کرد و جای دیگه رفت
-
RE: وحشت از زلزله...چطور می تونم به اطرافیانم کمک کنم؟
داملا جان سلام منم واقعا متاسفم که چنین اتفاقی واستون افتاده.ترساتون طبیعیه و گذشت زمان خودش حل می کنه.شما باید با هم باشید و سعی کنید تنها نمونید
اینو بدون فکر همه ما پیش شماهاست و دعاتون می کنیم هر چه زودتر از این بحران خارج بشید:72:
-
RE: وحشت از زلزله...چطور می تونم به اطرافیانم کمک کنم؟
سلام داملا جان
نمی دونم واقعا چی بگم
من که تهرانم ولی دقیقا از روز زلزله یک لحظه نشده که بهش فکر نکنم و همش خوابشو می بینم چه برسه شما که از نزدیک حس کردیش.
نمی دونم اونجا که هستین فقط لرزیده یا نه خسارت زده و فوت شده هم داشتین در هرصورت
شرایط خیلی بدی هست و جز همدردی کار از دست ما برنمی اد...
به نظر من برای بهتر شدن وضعیت روحی تون به جز دعا خوندن و به خدا توکل کردن کار دیگه از دستت بر نمی اد...
الان تو اوج بحران هستید و نمی شه انتظار داشت اطرافیان و خودت بتونید احساسات و استرستون رو کنترل کنید...
به نظرمن ناراحتی تون رو باید تخلیه کنید اگر دوست دارید گریه کنید ،گریه کنید.....اصلا جلوی این احساسات منفی رو نگیرید...بزارید بریزن بیرون :(
مثلا در مورد پسر خواهرت خوب بچه شوکه شده دیگه
زمان میبره تا بتونه این اتفاق رو حضم کنه
میدونم که نباید ترسش رو انکار کنید وبگیدترس نداره یا گریه نداره...
باید بزارید راجع به ترسش حرف بزنه راجع به اون اتفاق حرف بزنه.......
:(
چیز دیگه ای نمی دونم :(
از قرص های آرام بخش هم استفاده کنید خوبه واقعا تو این شرایط.
الان دولت باید ی کاری کنه اوضاع به حالت عادی برگرده
زود باید سطح شهرو تمیزکن
این ویرانیهارو جمع کنن
باید اوضاع ظاهری شهر رو سریع سر و سامان بدن
باید از زلزله زده ها حمایت کنند و تنهاشون نزارن
خوب دارن رسیدگی می کنن
ایشالا زود شرایط به حالت عادی برگرده ...
--------------------
داملا فقط روستا ها ریخته یا خونه های شهری هم ریختن؟
راستی ماهم کلی فامیل داریم اون ورا،هم آذر بایجان شرقی هم غربی...
:(
اوناهم خیلی ترسیدن:(
-
RE: وحشت از زلزله...چطور می تونم به اطرافیانم کمک کنم؟
سلام
داملاي عزيز
هر چند ما تو اون اتفاق نبوديم اما حداقل صحنه هاي كوچيكي از بعد از زلزله ديديم كه همون ها هم همه مارو به هم ريخت و ذره اي از ترس و رنجتون رو درك كرديم
تو اين شرايط احساس تنهايي و وحشت رو بايد كنترل كنيد و هميشه با هم و كنار هم باشيد, بودن اعضاي خانواده كنار هم ارامش و امنيتتونو بيشتر ميكنه
و نزاريد كسي تنها بمونه( مثلا خواهرتون يا پسرتون)
حرف من هم تكرار حرف بچه هاست اما گفتم شايد نوشتن اين جملات قدري ارومتون كنه, از خدا براي همه تون صبر ميخوام
اميدوارم اين روزاي سخت رو هم سپري كنيد و ارامش و شادي برگرده تو دلاي همه تون:72:
-
RE: وحشت از زلزله...چطور می تونم به اطرافیانم کمک کنم؟
ممنون از همدردی همه دوستان.
به نظر خودم که مسافرت یا دور بودن از شهر اصلا کار درستی نیست! فرار راه حل نمی تونه باشه،آدم چطور دلش میاد
این اوضاع رو ببینه وفرار کنه وعذاب وجدان نداشته باشه!اما واقعا دربرابر خواهرم وبچه اش عاجز موندیم وکاری از
دستمون برنمیاد.
در جواب نازنین عزیز باید بگم ، نه ،توی شهر اتفاق خاصی نیفتاده فقط مردم اصلا روحیه خوبی ندارند.
بعضی خونه ها ترک برداشتند اما روستاها تخریب 100%شدند!
-
RE: وحشت از زلزله...چطور می تونم به اطرافیانم کمک کنم؟
دوست عزیز فاجعه عمیقتر و تحملش سنگین تر از اونه که با همدردی بشه بار غمش رو کم کرد و به بازماندگان و آسیب دیدگان تسلی داد.
با اینحال مراتب همدردی و تاسف ما را پذیرا باشید.
به قول فکور گرامی، اصل موضوع تموم شده و فعلا فقط پس لرزه هایی هست که شدتش کمتر از زلزله ی اصلی خواهد بود.
همیشه یک یا چند نقطه از امنترین قسمت های خونه رو که فکر میکنید محکم هستند و در برابر تکان ها مقاومتر ، مشخص کنید تا در هر زمان زلزله ایی احساس کردید همه ی افراد خانواده به آن جا پناه ببرند.
در هنگام خواب و استراحت، جای خواب زیر لوستر نباشد، همچنین به دور از پنجره قرار داشته باشد.
به محض وقوع زلزله در کنار مبل یا کاناپه یا تخت یا میز، به حالت جنینی، قرار بگیرید.
دقت داشته بشید گفتم در کنارشون نه اینکه زیر تخت یا میز برید.
زلزله یک پدیده ی طبیعی هستش که میشه با مهارت ها و تکنیک های مختلف خسارت ناشی از وقوع اون رو به حداقل کاهش داد.
-
RE: وحشت از زلزله...چطور می تونم به اطرافیانم کمک کنم؟
داملای عزیزم سلام
خیلی متاسف شدم از حادثه پیش اومده. بدون همه ما به فکرتیم و خوشحالم از اینکه بهت آسیبی نرسیده و متاسف
واسه هم شهری هات.
عزیز دلم
ترس تو کاملا طبیعیه اما یک نکته و همیشه به خاطر بسپار. اینکه این جلوه ای از قدرت خداونده و بدون همون خدایی
که مقدر کرد زمین بلرزه به روال طبیعتش ، داملا و بقیه رو از خطر مرگ نجات داد و از حکومت خدا جز به خودش نمیشه
پناه برد. پس خودت رو بسپار بهش و ازش بخواه مراقبتون باشه و البته نکات ایمنی رو رعایت کن!
اگر خونه ها محکم ساخته می شدن و افراد آموزش دیده بودن شاید فقط چند نفر زخمی می شدن. پس برای یک
حرکت مفید سعی کن به مناطق آسیب دیده اگر روحیش رو داری بری و آموزش های مقابله با زلزله رو بدی و حتی
در مقاوم سازی خونه ها مردم رو آگاه کنی. اگر بیکار نباشی ذهنت هم کمتر درگیر میشه.
زیاد عبادت کن و ذکر بگو! خواهرت رو هم پیش یک روانشناس خوب ببر. تنهاش نذار و بهش جملات امید بخش بگو
و حتی ببرش در مراسم های دعا تا آروم بگیره.
همدردی با دیگران و آسیب دیده ها از غمتون کم می کنه. پس از خداوند صبر و روحیه سازندگی و تلاش دوباره بخواه
تا بتونی بهشون کمک کنی.
خیلی دوست داشتم بیام و به مردم کمک کنم اما متاسفانه واسه نمایشگاهی به شرق کشور رفتم. اما از همینجا
مراتب همدردیم رو بهت اعلام می کنم و امیدوارم که خداوند که درد رو داده درمان رو هم بده.
برای آرامشت امشب دعا می کنیم عزیز دلم.
:72:
-
RE: وحشت از زلزله...چطور می تونم به اطرافیانم کمک کنم؟
سلام داملای عزیز.
ممنون از اینکه این تاپیک رو برای همدلی ایجاد کردی.من هم ساکن تبریزم البته نمیدونم شما ساکن کدوم شهر استان قشنگمون هستی.
برای رفتگان مغفرت و برای بازمانده هاشو از خدای مهربون صبر طلب میکنم.
جدا این زلزله دل خیلیارو لرزوند.خسارت جانی عزیزانمون تو اهر و ورزقان همه مونو داغدار کرده.
اوناییکه از نزدیک رفتن و وضع مردم اونجارو دیدن یه چیزایی تعریف میکنن که دل ادمو کباب میکنه.
راستش من و همسرم هم از اونایی بودیم که دو شب بیرون تو پارک خوابیدیم!البته به اصرار همسرم.من خودم به این عقیده هستم که عمر هر کسی از قبل تعیین شده اگه قرار باشه بمیریم هرجا باشیم اجل میاد سراغمون.مثلا تو یکی از شهرستانهای اطراف(اسکو)یکی از شدت ترسش دویده بیرون و یه ماشین زده بهش و همونجا تموم کرده.
خون ما از اوناییکه رفتن که رنگینترین نیست.
اینروزا وقتی میبینم کسی از دوستا و اشناها ترسیده اینارو میگم بهش.
بهتره همه مون سعی کنیم ایمانمونو قویتر کنیم.
ولی خوب احتیاط هم شرط عقله.احتیاط,نه ترس.
-
RE: وحشت از زلزله...چطور می تونم به اطرافیانم کمک کنم؟
همونطور که گفتم من هم نزدیک به کانون زلزله هستم البته اهل اینجا نیستم ولی مدتی هست به دلیل شرایط کاری اینجا هستیم و به شدت برای آدمهای اینجا احترام قائلم چون خیلی پاک، بی آلایش و غریب نواز هستند.از صمیم قلب از وقوع این حادثه ناراحتم.
راستی یک سوالی از افراد نزدیک به کانون زلزله دارم.من از بعد از ظهر بیشتر اوقات در زمین لرزش حس میکنم خواستم ببینم اثر روانی این تاپیک هست یا واقعا بقیه هم چنین حسی دارن
-
RE: وحشت از زلزله...چطور می تونم به اطرافیانم کمک کنم؟
دوست عزیز در اینجا می تونید آمار 60 زمین لرزه اخیر در سطح کشور رو مشاهده کنید.
-
RE: وحشت از زلزله...چطور می تونم به اطرافیانم کمک کنم؟
دوست عزیز
همه ما که این زلزله رو تجربه کردیم دقیقا همین احساس رو داریم
مثلا خود من همیشه چشمم به لوستره ببینم تکون میخوره یا نه و یا بعضا احساس سرگیجه میکنم و فکر میکنم دوباره زلزله شده.
این ها بیشترش واکنش های روانی ما به این جادثه هست . تو روانشناسی یه حالتی هست به نام PTSD یعنی فرد بعد از یک سانحه ای که براش وحشت ایجاد میکنه دچار استرس میشه. البته گاها واقعا پس لرزه ها هم اتفاق میافتن و چون همه ما حساسیتمون بالا رفته و منتظر زلزله هستیم اونا رو احساس میکنیم در صورتی که در شرایط عادی شاید اصلا اونا رو حس نمی کردیم.
-
RE: وحشت از زلزله...چطور می تونم به اطرافیانم کمک کنم؟
متاسفانه با این روندی که ادامه داره سخت بتونیم آروم بشیم
من خودم رفته رفته داره حالم بدتر میشه
الان با اینکه برگشتم خونه ولی همش احساس میکنم همجا داره میلرزه
یادم رفت واسه بچه هایی که اینجا نیستن بگم که
یکم پیش 2تا زلزله 5.1 و 3.3 در فاصله 45 کیلومتری تبریز شد و باز همه مردم ریختن بیرون
-
RE: وحشت از زلزله...چطور می تونم به اطرافیانم کمک کنم؟
یک ساعت پیش زلزله دیگه ای اومد...واقعا خدا کمک کنه
-
RE: وحشت از زلزله...چطور می تونم به اطرافیانم کمک کنم؟
سلام به همه ی دوستان
داملا جان کاملا درک میکنم که چی میکشید چون خودم هم تبریز هستم و حال و روز مردم رو از نزدیک می بینم ولی عزیزم چاره ای نیست باید تحمل کنیم و از خدا بخوایم خودش کمکمون کنه:323: باید سعی کنیم به همدیگه دلداری بدیم
دوستان وضع این منطقه خیلی خرابه همه ی مردم انگار مثل مرده متحرک هستن خود من نه می تونم شبها بخوابم نه اینکه به کارای دیگم برسم:302:
دوستان از همتون میخوام واسمون دعاکنید که بتونیم ازاین امتحان الهی سربلند بیرون بیاییم:323:
-
RE: وحشت از زلزله...چطور می تونم به اطرافیانم کمک کنم؟
داملای عزیز من امیدوارم و دعا میکنم که مشکلات شما حل شه. اینقدر ناراحت نباشید.
راستش شاید نباید اینجا چنین حرفی بزنم .
وقتی بم زلزله شد . وقتی چیزی حدود 50 هزار نفر آدم کشته شدن، وقتی تو بهشت زهرای بم راه میرم و میبینم که چقدر زیادن خانواده هایی که همشون اونجا خوابیدن.
وقتی اون نخلای بلند خرما ، افتادن.
وقتی هنوزم کسایی هستن که توی کانکس زندگی میکنن و من میبینم.
وقتی هنوز خیلی از مغازه ها کانکس هستن .
وقتی هزاران نفر بازمانده هستن که باورش براشون سخته که از یه خانواده 200 نفری فقط اون ها موندن و همه رفتن.
.
.
.
اما بم هنوز زنده است.
هنوزم میلرزه اما زنده است و مردمش نفس میکشن و زندگی جریان داره.
بم باشه.
زرند باشه
یا آذربایجان
همه شون زنده اندو برمیگردند.
چون آدما بهم کمک میکنن. چون هنوز انسانیت وجود داره.
داملای گلم. نترس . به این فکر کن که خیلی بدتر از اون تو بم اتفاق افتاد. اما امروز همه چی آرومه.
به امید ینکه اونجام آروم باشه.
زنده باد بم.
زنده باد زرند.
زنده باد آذربایجان.
-
RE: وحشت از زلزله...چطور می تونم به اطرافیانم کمک کنم؟
عــــزیـــــزم
همه ما از این خبر متاثر شدیم فقط بودن در مرکز زلزله تن ها رو به لرزه ننداخت وقتی قلب همه ایرانی ها با هم باشه اگر روزگار قلبیو نااروم کنه مابقی هم اروم نخواهند ماند
گذر زمان بهترین راه حل در این شرایطه فقط و فقط از خداوند واستون آرامش طلب میکنم و بهبود شرایط ان شاالله
-
RE: وحشت از زلزله...چطور می تونم به اطرافیانم کمک کنم؟
من هم تبریز زندگی میکنم اوضاع روحی مردم خیلی بده دیشب توپارک که بودیم چندنفرسرم به دست اومده بودن همه ی چهره هاوحشت زده وپرازترس تکرارزلزلست.تقریباهردوسه ساعت پس لرزه دوسه ریشتری میاددیروز هم پنج ریشتری که باز همه ریختن بیرون.من خودم نمیدونم چطورخودمو آروم کنم چه برسه به خانوادم ودیگران چون این پس لرزه هاامون نمیدن :302::316::302:
-
RE: وحشت از زلزله...چطور می تونم به اطرافیانم کمک کنم؟
اینطور که پیش میره باید من شماهارو آروم کنم:)
از همه دوستان همشهریم می خوام که آرامش خودشون رو حفظ کنند،درسته زلزله
وحشتناک هست ومرگ وحشتناک تر...اما خدا با ماست.اگر حادثه ای پیش اومده خواست
خدا بوده و او بر همه امرها آگاه است.یک هفته پیش زمین لرزید تن ودل ما هم لرزید،عده ای
بی خانمان شدند،عده ای عزیزانشون رو از دست دادنداما بیایید از دید دیگه ای به قضیه نگاه
کنیم.خود من چند وقت پیش به این نتیجه رسیده بودم که فساد وبدی تمام دنیا رو فرا گرفته
واین فکر دنیا رو برام همچون زندانی خفه کننده ساخته بود... اما امروز....می بینم هنوز
آدمهای خوب زیادند،هنوز آدمها چشم دیدن رنج همنوعانشون رو ندارند،کشته شده ها
تقدیرشون تا اونجا بود اما زیبایی این همدلی ونوع دوستی به زندگی امیدوارم کرد...از تمام
دنیا برای کمک به هم نوع ها شتافتند..چقدر زیبا بود وقتی مردم روزه دار رو از هر صنفی می
دیدم که توی این گرمای طاقت فرسا با دست خودشون راهی مناطق زلزله زده می شدند...
و اون موقع آرام شدم که خبر فوت پسر جوانی رو درسانحه رانندگی در راه برگشت از مناطق
زلزله زده که جهت کمک عازم شده بود شنیدم وگفتم "لا اله الا الله". درسته که میگن مرگ
از رگ گردن هم به ما نزدیکتره..توی پارک خوابیدن از حکمت خدا فرار کردن مشکلی رو حل
نمی کنه پس بیایید قدری عاقلانه تر بیاندیشیم واز خدا بخواهیم برای همه ماها صبری عطا
کنه که بتونیم با همه مصلحت ها وحکمت هاش کنار بیاییم و کفر نگیم.
-
RE: وحشت از زلزله...چطور می تونم به اطرافیانم کمک کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط داملا
درسته زلزله وحشتناک هست ومرگ وحشتناک تر...اما خدا با ماست.اگر حادثه ای پیش اومده خواست خدا بوده و او بر همه امرها آگاه است.
.
.
.
درسته که میگن مرگ از رگ گردن هم به ما نزدیکتره..توی پارک خوابیدن از حکمت خدا فرار کردن مشکلی رو حل نمی کنه پس بیایید قدری عاقلانه تر بیاندیشیم واز خدا بخواهیم برای همه ماها صبری عطا کنه که بتونیم با همه مصلحت ها وحکمت هاش کنار بیاییم و کفر نگیم.
درود و احترام به شما خانم داملا.
از صمیم قلب به شما و تمام ایرانیان عزیز بابت فاجعه زلزله و از دست دادن تعداد زیادی انسان بی گناه (مخصوصاً کودکان) تسلیت عرض میکنم. قلباً امیدوارم هر چه زودتر اوضاع به حالت عادی برگردد. :72:.
فقط از شما که فردی تحصیل کرده هستید، انتفادی کوچک دارم. من فردی بی دین (بی خدا) هستم. نداشتن اعتقادم به دین به علت فرار از قید و بندهای اخلاقی نبود، بلکه برعکس به نظر من دستیابی به اخلاقیات مطلق تنها از راه ترک کردن تعدادی معدود از افکارهای مذهبی بود و به واسطه همان بی دین شده ام. مدتی است به مسلمان شدن فکر میکنم چرا که به بعضی از اشتباهاتم پی برده ام - که از مبحث این تاپیک خارج است.
جامعه ای را فرض کنید که در آن بعضی از کودکان را جادوگر لقب میدهند و آنها را مسئول سیل و قحطی میدانند. آن کودکان توسط والدین و جامعه طرد، شکنجه و کشته میشوند. در این رابطه چه میتوان گفت؟
میدانیم که مصیبتهایی چون قحطی و سیل به مسئله جادو ارتباط نداشته و ارتباطی مستقیم با پروسه های طبیعی دارند. لذا بدون اینکه حتی جنبه اخلاقی آن را ارزیابی کنیم، میتوانیم آن رفتارها را مردود بدانیم. آن رفتارها از دید غیر صحیح جامعه نسبت به چگونگی عملکرد طبیعت منشاء گرفته است. اما آنچه این رفتار را غیر اخلاقی میکند، آسیبی است که به واسطه آن به افراد جامعه (کودکان مذکور) وارد می آورد.
آیا والدینی که در آن جامعه فرزندان خود را به علت ندانستن اشتباهشان به قتل میرسانند، سزاوار سرزنش شدن هستند؟
گربه هایی که به آنها بطور منظم غذا داده میشود ولی هنوز موشها را شکار میکنند، یا کودکانی که کاغذ دیواری تزئیناتی و گرانقینت دیوار را خط خطی میکنند را بی اخلاق یا فاسد الاخلاق فرض نمیکنیم، چون آنها گنجایش استدلال و منطق لازم برای انجام ندادن عمل غیر دلچسبشان را ندارند. به همین ترتیب، والدینی که کودکان خود را جادوگر فرض میکنند و آنها را به قتل میرسانند به علت آموزش نادرست ممکن است گنجایش استدلال آوری لازم را نداشته باشند، در نتیجه سزاوار سرزنش کمتری نسبت به کسانی باشند که به خوبی از آزاری که میرسانند خبر دارند.
استدلالهایی که بتوانند علت انجام کاری را مردود و اشتباه سازند، میتوانند انجام آن عمل قبیح را برای همیشه متوقف کنند. جامعه مفروض بالا با از دست دادن صفات انسانی نیز مرتبط است. هنگامی که فرد "جادوگر یاب!" والدین یک کودک را متقاعد میکند که کودکشان جادوگر یا حتی شیطانی است، میزان همدلی به مقدار زیادی در آن والدین (و جامعه) کاهش مییابد. چنین صفتی در بیماران روانی که کوچکترین اعتنایی به عذاب کشیدن دیگران ندارند مشاهده میگردد.
راه حل برای آن جامعه، آموزش و یادگیری دانش است. مسئولیت پذیری در اخلاقیات در چارچوب میزان معرفت (دانش) فرد عمل میکند و با آن رابطه مستقم دارد. به همین واسطه است که آموزش و پرورش آن هم به ویژه در زمینه علوم برای پیشرفت اخلاقیات هر جامعه ای ضروری محسوب میشود، چرا که جامعه را از هرگونه آسیبی که منشاء خرافاتی دارد در امان نگه میدارد. بهتر دانستن ما را مجبور میکند تا بهتر رفتار کنیم.
جامعه ای که فرض کردید متاسفانه وجود خارجی دارد، کودکانی که به حقیقت توسط جامعه، به جرم جادوگر بودن مورد آزار و حتی قتل قرار میگیرند:
http://www.youtube.com/watch?v=zbDu0-K9cPk
دو مورد کوتاه را عرض میکنم.
داملا خانم، زلزله یک پروسه طبیعی است که علت رخ دادن آن کاملاً شناخته شده است. در جاهایی که اصطکاک بین گسلهای زمین به نیروی آزاد تبدیل شود، باعث رخ دادن زلزله میگردد. در این معادله هیچ حکمت یا خواسته خدایی دخیل نیست. قوانین طبیعتی است که کاملاً تعریف شده هستند و همیشه به همان صورت رخ میدهند. به همین ترتیب، سونامی نیز علت و برهان طبیعی دارد و به قول معروف "یهویی!" و بدون هیچ برهانی تشکیل نمیشود. یا مثلاً سونامی در "تبریز!" رخ نمیدهد. :-). حوادث همیشه رخ میدهند و علت آن همیشه قابل توضیح و طبیعی است - نه ماوراء طبیعی.
دومین نکته ای که میخواهم عرض کنم:
حفظ کردن خود از خطر کشته شدن توسط زلزله، فرار از حکمت الهی نیست، تلاش برای بقاء از یک بلای طبیعی است. خواهش میکنم همیشه واقعیت ها را همانگونه که هستند بپذیرید، هر چند که آن حقایق دلچسب نباشند.
- - -
قصد بی احترامی به اعتقادات شما را ندارم، اتفاقاً برعکس، به خاطر تعداد زیادی از اعتقادات اسلام هست که مدتی است تصمیم به مسلمان شدن گرفته ام، تصمیمی که هنوز قطعی نشده.
برای شما و همه عزیزان آذری آرزوی سلامتی را دارم.
-
RE: وحشت از زلزله...چطور می تونم به اطرافیانم کمک کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Simko
دو مورد کوتاه را عرض میکنم.
داملا خانم، زلزله یک پروسه طبیعی است که علت رخ دادن آن کاملاً شناخته شده است. در جاهایی که اصطکاک بین گسلهای زمین به نیروی آزاد تبدیل شود، باعث رخ دادن زلزله میگردد. در این معادله هیچ حکمت یا خواسته خدایی دخیل نیست. قوانین طبیعتی است که کاملاً تعریف شده هستند و همیشه به همان صورت رخ میدهند. به همین ترتیب، سونامی نیز علت و برهان طبیعی دارد و به قول معروف "یهویی!" و بدون هیچ برهانی تشکیل نمیشود. یا مثلاً سونامی در "تبریز!" رخ نمیدهد. :-). حوادث همیشه رخ میدهند و علت آن همیشه قابل توضیح و طبیعی است - نه ماوراء طبیعی.
دومین نکته ای که میخواهم عرض کنم:
حفظ کردن خود از خطر کشته شدن توسط زلزله، فرار از حکمت الهی نیست، تلاش برای بقاء از یک بلای طبیعی است. خواهش میکنم همیشه واقعیت ها را همانگونه که هستند بپذیرید، هر چند که آن حقایق دلچسب نباشند.
- - -
قصد بی احترامی به اعتقادات شما را ندارم، اتفاقاً برعکس، به خاطر تعداد زیادی از اعتقادات اسلام هست که مدتی است تصمیم به مسلمان شدن گرفته ام، تصمیمی که هنوز قطعی نشده.
برای شما و همه عزیزان آذری آرزوی سلامتی را دارم.
با عرض سلام و احترام
البته نمیدونم جای این بحث اینجا هست یا نه ولی مایل بودم نظرم رو بگم اگر اشتباه کردم لطفا پست رو پاک کنید.
خواستم بگم من هم با اون بخش از صحبتهای داملای عزیز که نوشته بود فرار به پارک فرار از حکمت خداست موافق نیستم مثل این هست که بگیم اگر وسط خیابان بودی و ماشینی با سرعت به شما نزدیک میشد آرام باشید بایستید و به تقدیر تن دهید به هرحال انسان تا جایی که بتونه و به عقلش برسه باید از خودش مراقبت کنه البته نه دیگه زیاده روی (که احتمالا منظور خانم داملا هم زیاده روی برخی افراد بوده که دیگه حاضر نیستن به زندگی عادی برگردن)
ولی در رابطه با حرف شما که نوشتید چیزی که دلیلش مشخص هست ربطی به حکمت خدا نداره هم باید بگم موافق نیستم اگر به خاطر فعال شدن گسل زلزله میاد خدا حتما در توانش هست که این رو بخواد یا اینکه بخواد اون گسل هیچوقت فعال نشه توی آیات زیادی که در قرآن (البته بعد اعتقاد به اسلام اگر مایل بودید و مطالعه کردید) آمده که همه حوادث طبیعی در دست خداست حتی ترتیب شب و روز، گردش زمین و ماه، وضعیت زمین نسبت به ماه، زنده شدن زمین بعد از مرگ (آمدن بهار بعد زمستان) و ... و من شخصا کاملا بهش معتقد هستم و باور قلبی دارم
البته من متخصص امور دینی نیستم و فقط نظر شخصیم رو دادم.
-
RE: وحشت از زلزله...چطور می تونم به اطرافیانم کمک کنم؟
اتفاقا خوب بود اگر میشد در این مورد در همین تالار بحثی بشه، ظاهرا برای بحث های آزاد باید شارژ کرد که من یکی دو روزه پرداخت کردم اما خبری نشده، با اینحال چون اونجا برای همه کاربران امکان دسترسی نیست شاید ایجاد بحث هم فایده چندانی نداشته باشه.
درخواست عضویتم هم برای ایجاد همین بحث بود، نقش سرنوشت در زندگی آدم ها.
من برعکس دوستمون simko به خدا خیلی اعتقاد دارم، اما مثل ایشون فکر می کنم نباید هر کوتاهی و قصوری که از جانب ما میشه رو به حکمت خدا ربط داد.
یعنی حکمت خدارو اشتباه تفسیر میکنیم.
درسته که خدا در همه شئونات زندگی ما حضور داره و مشیتش جاریه، اما نه به این صورت که هر جا شد جلوی قوانین رو بگیره.
اتفاقا عدل خدا به اینه که قوانین همه جا و برای همه و در هر لحظه یکسان اعمال میشه.
خداوند، جهان هستی رو بر اساس یک سری قوانین و باید نبایدها خلق کرده، این ما هستیم که باید این قوانین رو یاد بگیریم و بر اساس اون رفتار کنیم.
گسل یکی از نعمت های خدا هستش، هر جا گسل هست، آب و آبادانی هم هست، گسل ها باعث میشه آب از دل زمین به سطح بیاد و سرسبزی و نعمت فراوان بشه، به همین جهت هم اکثر تمدن ها نزدیکی گسل ها ایجاد میشن.
اما این گسل ها بر اساس قانون جاذبه بر روی هم می لغزند، این لغزش زلزله ایجاد می کنه، اینها قانون طبیعت هستند، در همه جای دنیا هم اتفاق می افته.
اما یک ژاپنی با استفاده از عقلی که خدا بهش داده و به همه انسان ها داده، خانه ایی میسازه که زلزله های 7 به بالا هم خرابی آنچنانی به بار نمی آره و در جایی زلزله ی حتی 5 ریشتری ویرانی درست می کنه.
آیا خدا نباید بین اون آدمی که از عقلش استفاده می کنه و اون آدمی که فرصت نکرده از عقلش استفاده کنه یا به دنیال سود بیشتر بوده، تفاوت بذاره؟
خداوند خودش از ما پرسیده تا به فکر فرو بریم: آیا آنان که می دانند با آنانکه نمیدانند برابرند؟
حکمت خدا اینجا خودش رو نشون میده، نه در فرار از قوانین طبیعت،
خدا برای هر پدیده ایی علتی قرار داده یا به عبارت بهتر، زنجیره ایی از علل قرار داده، وقتی این زنجیره کامل میشه وقوع پدیده بر اساس مشیت خدا حتمیه.
وقتی ما خونه ایی می خریم که که از ایمنیش و مقاومتش مطمئن نیستیم و همه چیز رو می سپاریم دست خدا، خب خدا هم بر اساس قوانینش عمل می کنه.
اون جوونی که در تصادف رانندگی کشته شد اگر خسته نبود، اگر احتیاط میکرد، اگر ماشینش از نظر فنی مشکلی نداشت آیا الان زنده نبود؟
شهرداری و وزارت مسکن مگر مسئول ایمن بودن و مقاوم بودن خونه ها نبودن، چند ساله که در خبر ها و سایت ها خوندیم که تبریز بر روی گسل زلزله هست و هشدار داده بودند که تبریز باید در انتظار یک زلزله بزرگ باشه؟
چرا فکری نکردند؟آیا میخواستند کم کاری خودشون رو به حکمت خدا ربط بدند؟
الان هم همه منتظر یک زلزله ی بزرگ در تهران هستیم، آیا باز هم باید بشینیم تا شاید خداوند رحمی بکنه؟
خدایی که به ما عقلی داده تا بفهمیم زلزله حتمیه، عقلی داده تا بتونیم در برابرش خودمون رو محافظت کنیم، اما باز میگیم هر چی خودش خواست،
خدا دیگه چطور باید به ما بگه چی کار باید بکنید؟