ممکنه جواب نه به بله تبدیل شه؟

سلام این سوالو یه جای دیگه هم پرسیدم که بعدش فک کردم تو این انجمن بهتر جواب بگیرم. اگه ممکنه مدیران بی زحمت اونو پاکش کنن.
. با تشکر از سایت خیلی خوبتون . یه مشکلی دارم که اگه کمکم کنید ممنون میشم

مدتی پیش با یه دختر خانومی اشنا شدم که کم کم بهش علاقه مند شدم و چون به نظرم دختر خیلی خوبی اومد کلا نظرمو در مورد ازدواج نغییر داد و قصدم از ارتباط هم
ازدواج هست ولی فعلن شرایطشو ندارم
اینم بگم من از ایشون یک سال کوچیکترم
بعد از 2 ماه از آشنایی حسمو بهشون گفتم و ایشون گفتن پسر خوبی هستید اما من حسی بهتون ندارم. اما رابطمونو قطع نکردیم و من مدتی در این مورد حرفی نزدم.

بعد از مدتی دوباره حرفش پیش اومد و وقتی فهمیدن خیلی دوسشون دارم بهم گفتن که دوس ندارن ناخواسته باعث اذیت شدنم بشن و یه مدت سعی کردن ارتباطو قطع کنن

و جواب اس هم نمیدادن اما به تدریج گفتم که باشه حسمو فراموش می کنمو بیا دوست عادی باشیم به تدریج برگشتیم به رابطه قبل و یکم صمیمی تر شدیم اما این

اخریا مرتب ناخواسته حرف از حس من پیش میومد و دوباره می گفتم که دوست دارم و ایشون مرتب جواب نه میداد. تو مدت دوستیمون هی الکی باهم دیگه هفته ای حد

اقل یک بار سر بحثای بیخود قهر و آشتی می کردیم.بیشتر شبا اس ام اسی صحبت می کردیم. تا دعوای آخرمون که الان یکی دو ماهه نمیبینمشون و جواب هم نمیدن اما

خوب از مهر دوباره میبینمشون.
تاپیکای زیادی از سایتتونو خوندم و متوجه شدم شاید بخاطر رفتار نه چندان جالبمه که حسی بهم ندارن و شاید اگه تغییر کنم بتونم دلشونو به دس بیاارم. درضمن بعضی

وقتا رابطشون باهام خوب میشد و از بعضی حرفا و کاراشون حس میکردم شاید ته دلشون یه چیزی باشه. اینم بهم گفته بود که تو با بقیه برام فرق داری ولی نمیخوام

اذیت شی. این حرفو خیلی زیاد می گفت و من هیچ وقت نفهمیدم یعنی چی. مرتب تکرار می کرد که از اینکه ناخواسته ناراحتت می کنم منو ببخش من آدم بدیم! یا

می گفت این رابطه اگه ایجاد بشه آخرش به جایی نمی رسه و اونوقت تو خیلی عذاب می کشی. ولی من الانشم خیلی عذاب میکشم. یکی از خانوماکه یکم باهاشون

تازگیا دوس شده بود یکی دوبار با ایشون راجع به من صحبت کرده بود که به اونم همون حرفا رو میزد که نمی خوام اذیت شه! اون خانوم هم بهم میگفت نفهمیدم این

نمیخوام اذیت شه یعنی چی. این خانوم که باهاش صحبت کرد بهم گفت اون تکلیف خودشو نمیدونه و احتمالن دو دله از رفتارش و حرفاش یکی نیست. (آخه مثلن تو

جمع که بودیم باهام کل کل میکرد شوخی میکرد یه جورایی از مخالفت کردن تو هر چیزی با من لذت می برد و میخندید) اما خب حرفی که میزنه یه کلمه هست

/ نه! هر دفعه هم یه دلیل میاره یه بار اینکه من کلن نمیخوام به کسی فک کنم.یا چرا زود عصبانی میشه و اخلاقش تنده؟ چرا خیلی ساکت و آروم و کم حرفه؟ (اینم

بگم خودشم مث من یه کم آروم و خجالتی بود اما داره سعی میکنه که اجتماعی بشه.) یا اینکه یک سال ازمن کوچیکتره ( می دونم این برای خودش و خونوادش خیلی

مهمه.)
اون اوایل و وسطا که فهمیدم جوابش نه هست خواستم یکی دو بار بیخیال شم امانشد. وقتی ارتباطم باهاش کم میشد خودش میومد دنبالم که چرا جواب نمیدی؟ انگار

قهر کردی؟ چرا چن روزه تو عوض شدی؟ یا مثلن وقتی بهش نمی گفتم دوست دارم و مثلن می گفتم از خواهرت خوشم میاد دختر خوبیه میگفت پس تو از همه خوشت

میاد جز من؟ اینا باعث میشد امیدوار شم که اگه میخواس اذیت نشم مثل قبلنا که جواب اس ام اس نمیداد الان نمیومد بگه چرا عوض شدی و نیستی . میذاش کم کم ازش

دور شم.
در ضمن بعد از مدتی که من یه کم با این خانوم واسطه صمیمی شدم انکار از این قضیه ناراحت بود می گفت چیشده از پیش فلانی جم نمیخوری؟ تعجب می کنم که باهم

انقد صمیمی شدین وقتی با اونی فراموش کن منم هستم!!!!! شدیدن نسبت به این خاونوم حساس شده و ازش بدش میاد!
یه بار من بهشون گفتم که بیا بریم پیش یه روانشناس بخوایم بهمون کمک کنه. (اس ام اسی) گفت من مشکلی ندارم ولی اگه بچه ها بشنون ما رفتیم روانشناس چی

میگن؟ گفتم اونا نمیشنون. گفت باشه کی بریم؟ بهش چی بگیم؟ ولی یه بحث دیگه پیش اومدو من از این موضوع منحرف شدم یکی دو روزبهدشم یه قهر و آشتی کردیم

این موضوع یادمون رفت چن وقته دیگه دو باره گفتم بیا بریم پیش روانشناس اون گفت آخه من با تو بیام روانشناس که چی بشه؟ ازم میپرسه نمی خوای منم میگم نه! بعد

بهم نمیگه وقتی نمی خوای واسه چی اومدی اینجا؟ بهش گفتم پس اون دفه که گفتم چرا قبول کردی گفت نه اون موقع هم محال بود که باهت بیام.
در ضمن خواهر بزرگترشون چند بار منو دیدن و با هم و دوستامون بیرون رفتیم. و بهشون گفتن اگه من جای تو بودم پیشنهادشو قبول می کردم. شاید ایشون بتونن

کمکم کنن.
حالا با این اوصاف با این رفتار من تو این مدت که فک کنم خوب نبوده و زیادی بهش اصرار کردم و شاید بعضی وقتا ناراحتش کردم ممکنه اگه رفتارمو عوض کنم بتونم

نظرشونو عوض کنم؟
ببخشید اگه متنم یکم طولانی شد.خیلی ممنون که خوندید و جواب میدید.

سلام دوست عزیز . آخه این همهههههههههههههههه طولانی چرا نوشتی .

حرفهاتو 2و3 قسمت میکردی

حداقل بشه خواندش.

بخاطر همین کمتر کسی میاد به پست تون سر بزنه .

میشه بگید چطوری باهم آشنا شدید .

شما چندسال سن دارید .

فرهنگ خانوادها تا چقدر بهم نزدیک است.

تحصیلات خانم. وخودتون .

شاغل هستی .

چطور شد تصمیم به ازدواج گرفتی .

حدفتون از ازدواج چی هست .

گفتم که هدفم از پایان رابطه ازدواجه چون الان برامون زوده. رشتمون یکی مهندسی که ایشالا اگه درسمون تموم بشه برای کار آنچنان مشکلی نداریم. خونوادشونو اونقدا نمیشناسم ولی زیاد از هم دور نیستیم من20 سالمه ایشون 21. ولی من قیافم 4.5 سال بزرگتر نشون میده.
از نوع آشنایی بگم که من یه مدتی بود میخواستم نزدیک شم که نمیشد . ولی برخورد اول به صورت اتفاقی از ایشون بود. و چون به دلایلی از هم همون یکی 2 روز اول شماره داشتیم ارتباط داشتیم و هر شب به هم اس میدادیم و اول هم ایشون شروع می کرد این جوری یواش یواش رابطمون بیشتر شد. ولی الان نمیدونم در کل نظرشون در موردم چیه؟

boy21 سلام

با توجه به سن شما و نداشتن شرایط برای ازدواج ادامه این رابطه به صلاح هیچکدومتون نیست

همدردی در مورد نحوه روابط دختر و پسر بنا بدلایل روانشناسی مشاوره نمیدهد

شما اگر قصد ازدواج داری باید رسمی وارد بشی یعنی از طریق خانواده و بعد خواستگاری پروژه شناخت را در پیش بگیری

از نظر من قطع این رابطه به نفع دو طرف هست

امیدوارم بقیه بهتر راهنمایی کنن

موفق باشی

حرف شما رو قبول دارم ولی خوب من 1- نمیخوام از دستشون بدم 2-در برخوردی که بعد از این با هم خوایم داشت نمیخوام دلخوری بوجود بیاد و از من بدش بیاد میخوام ایشون هم من رو دوس داشته باشن
هدفم ایجاد رابطه دوستی نیست چون مطمئنن خودشون هم با شناختی که دارم قبول نخواهند کرد.
میخوام اگه ممکنه رفتار ایشون رو تحلیل کنید که ممکنه چه حسی به من داشته باشن. و اون حرفایی که مرتب تکرار می کنن. جواب نه و رفتارشون دلیلش چیه؟ آیا واقعا هیچ حسی بهم ندارن و اگه این طور باشه با توجه به این که زیاد هم اینو گفتن امکان نداره نظرشون تغییر کنه؟

boy21 عزیز

ما چه جور میتوانیم بگوییم حس این خانوم به شما چیه؟

یابه چه علت نه گفته؟

یا به شما حس داره؟

یا در آینده نظرش تغییر میکنه؟

ما به شما که ایجاد کننده تاپیک هستی میتوانیم پیشنهاد قدم رسمی اونم اگه شرایطش را داری هست

صبور باش تا بقیه دوستان نظر بدن

موفق باشی

چشم منتظر جواب دوستان و راهنماییاشون هستم
لطفن هر نظری دارید اگه متن رو خوندید بگید.
در ضمن سوالی که رو اسم تاپیک هست هم برام مهمه
خیلی ممنونم

شما شاید اگه فرشته روی زمین هم باشی این خانوم آخرش شما رو نپسنده پس همونی که هست باش، یعنی به خاطر ایشون تغییری نکن. البته اگه با توجه به مطالب سایت فکر می کنی اشتباه های اخلاقی داری درستشون کن ولی با هدف بهتر شدن خودت نه به هدف بهتر شدنت ازنگاه اون خانم

در ضمن اینم بدون هیچ وقت انرژیت رو صرف کسی که ازته دل نمی خوادت نکن وهمیشه تعادل رو نگه دار و این انرژی رو صرف مسائل دیگه کن. این روزهایی که داری به پای کسی که توجهی بهت نمی کنه، عمرته و مهم تر از همه بازه ایه که شما باید شادترین لحظات رو بگذرونی. در ضمن سن شما خیلی کمه و تو این سن تصمیمات احساسی گرفتن فراوونه ، پس اصلا به ازدواج فکر نکن.

توی یه رابطه همون قدری که شما نگرانه از دست دادن ایشونی ، ایشون هم باید همین قدرنگران از دست دادن شما باشه. رابطه یک طرفه به جایی نمی رسه.

میشه بگید شما چه کارهایی واسه این خانم انجام میدادی؟ مثلا تو درس ها کمکش می کردی؟ یا از نظر مالی براشون مایه میذاشتی؟ کلا چه مزایایی فکر می کنی برای این خانم داشتی؟

منظورم از اینکه تغییر کنم اینه که مثلن زیاد بهش اصرار نکنم و این حرفا. آخه چون تا حالا تجربه نداشتم کارایی می کردم که فکمی کردم خوشش بیاد ولی یه کم تو فرومتون چرخیدم و دخترا رو بیشتر شناختم دیدم رفتارم اصلن برا دخترا جذاب نبوده!
نه کمک درسی نمی کردم. فک کنم این به فکرتون رسیده که منو شاید نخواد از دست بده برای اینکه ازم استفاده ای چیزی کنه. نه ابدا همچین دختری نیست.ما یه دوستی معمولی و یه کم صمیمی تر بیشتر اس ام اسی داشتیم و تو دانشگاه اونقدا بچه ها نمیدونستن رابطمون چجوریه راستشو بخواین اصلن قیافه خوشگلی هم نداره. من به تدریج که با خصوصیاتش آشنا میشدم علاقه مند تر می شدم خیلی دختر پاکیه . با پسرا خیلی رفتار سنگینی داره اما سعی می کنه برخلاف اون چیزی که واقعا هست( خیلی تو داره) خودشو آدم اجتماعی نشون بده (البته مدت کمیه که این طور رفتار میکنه)
میدونید قبل از آشنایی با ایشون معیار هایی که از یه دختر داشتم فک می کردم تو هیچ دختری پیدا نشه به خاطر همین قید دختر و ازدواجو چن سال بود که زده بودم. الان دوستام هم همه ازم تعجب می کنن. شاید اگه از دستش بدم میدونم این حرفم براتون کلیشه ایه اما واقعن نتونم یه همچین دختری پیدا کنم.
به رفتارش که فک می کنم شاید یه کم منو دوس داشته باشه دیوونه میشم.
می ترسم الان که جواب اس نمیده و منم 3 هفتس اس نمیزنم. رابطمون تا مهر کلن از بین بره و به قول خودش با هم دشمن شیم.
آخه بعضی وقتا که جواب نه می گرفتم می خواستم که دوستیمونو قطع کنیم حتا وقتی می دیدمش سلامم نمیدادم و اون می گفت حالا که جوابم منفیه قرار نیس که رابطمون بد باشه و باهم دشمن شیم.
تورو خدا کمکم کنید

دوستان لطفا به منم کمک کنید خواهشن
لطفا اگه ممکنه یکی از کارشناسا یه کم رفتارشون رو تحلیل کنن
از خانومای محترم هم ممنون میشم اگه نظرشونو بگن
شما تنها کسایی هستید که میتونید کمکم کنید. خیلی ممنون

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط پدربزرگ

سلام دوست عزیز . آخه این همهههههههههههههههه طولانی چرا نوشتی .

حرفهاتو 2و3 قسمت میکردی

حداقل بشه خواندش.

بخاطر همین کمتر کسی میاد به پست تون سر بزنه .

---

:104::104::104::104::104:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط boy21

قصدم از ارتباط هم
ازدواج هست ولی فعلن شرایطشو ندارم

---

با سلام
ما ازدواج چکی و وعده دار را توصیه نمی کنیم.
هر وقت شرایط ازدواج را داشتید رسما از طریق خانواده برای فردی که مطلوب نظرتان هست اقدام فرمایید. تا اسیر این بازیها نشوید.
بحث دوست دختر و پسری و ازدواج متفاوت هست.

----- در دوستی ها تعهدی نیست. بالا و پایین زیادی هست. و بحث بر سر احساسات هست. و فقط حرف هست.


-----اما در مورد ازدواج کاملا رسمی و با حمایت و پشتیبانی خانواده ها و فرایند کاملا واقعی هست.

سلام
دوست جوان من، در ابتدا عرض کنم درسته که چند سالی باهم اختلاف سنی داریم، اما خیلی خوب تو را میفهمم و حالت را درک میکنم،
میخوام دوستانه و خیلی رک برات بنویسم .
خیلی خوب میدانم که میدانی داری نادیده گرفته میشود و این را منطق ات نیز میگوید منتها احساسات بلند پرواز تو چشم منطق ات را کور کرده.
خیلی خوب میفهمم که دوست داشته شدن و دوست داشتن در این سنین چقدر لذت بخش است و اینکه احساس کنی کسی را داری چقدر آرامش بخش است.

اما آیا تو آرامش داری؟
اگر برایت لذت داشته باشد از چه چیز این ربطه لذت میبری؟

فکر میکنی اگر این خانم به شما بله بگه خیلی زندگی راحتی خواهی داشت اگر باهاش ازدواج کنی؟
بذار من بهت جواب بدم نــــــــــــه

اون نمیخواد تو اذیت بشی، میدونه پسری نیستی که اهل سو استفاده کردن باشی و نامرد باشی، نمیخواد اذیت بشی چون اون خودش نمیخواد به این رابطه هیچ تعهدی داشته باشه، نه یک بار بلکه چند بار بهت گفته و تو اینقدر غرق در احساس بودی که هیچکدام از این نه گفتن ها روی تو اثر نگذاشت، بزرگترین تلنگر اینه که ،دوست من ، این خانم برای تو نان و آب نمیشود، و هیچ تمایلی به رابطه رسمی ندارد.

بارها گفته نه، از یک جواب نه هیچ تأثیر پذیری نداشتی، آخه عزیز من شما باید در روابط دنبال سرنخ ها باشی ،که هزار بار خودش سرنخ رو داده دستت،چرا میخوای با ترحم باهات رفتار کنه؟ نگو که اینطور نیست .

وقتی موارد اینچنینی را میبینم که دختر یا پسری خودش را نادیده میگیرد تا دل طرف مقابلش از این راه برای او شود ،بشدت ناراحت میشوم به حالش.

هر چه زودتر از فکر این رابطه بیرون بیای یه قدم جلوتری از زندگی
_______________________________________
از طرف دیگر نمیدانم روی چه حسابی و با چه معیاری ،اصلا" از چی این خانم خوشت اومد که برای ازدواج میخوایش؟

در هر رابطه ای ؛چه زنا شوئی و چه دو دوست هم جنس ، هر وقت دو طرف مقابل مثل آهن ربا همدیگر را جذب کردند میتوان به آن رابطه امیدوار بود، ولی اگر مثل قطب موافق عمل کنند! میدانی که خیلی راحت این یکی آن یکی را دفع میکند.

سلام دوست عزیز خیلی ممنونم ه انقد با حوصله سعی می کنید کمکم کنید

نقل قول:

---

از طرف دیگر نمیدانم روی چه حسابی و با چه معیاری ،اصلا" از چی این خانم خوشت اومد که برای ازدواج میخوایش؟

---

راستش من فعلن هیچ حرفی در مورد رسمیت و ازدواج نزدم و فک می کنه پیشنهاد من صرفا برای دوستی هست
اینکه از چش خوشم اومد. فقط اینکه اون در اکثریت خصوصیات اخلاقی با من مشترک. اکثر خوبی ها بدی ها عیب ها برتری ها و ... البته هروقت میگم که بخاطر اینا دوست دارم میگه نه ما مث هم نیستیم !

نقل قول:

---

بارها گفته نه، از یک جواب نه هیچ تأثیر پذیری نداشتی، آخه عزیز من شما باید در روابط دنبال سرنخ ها باشی ،که هزار بار خودش سرنخ رو داده دستت،

---

درسته بارها گفته نه ولی بعضی رفتارای متناقضش بود که باعث میشد من امیدوار شم بعضی وقتا
تو همین فروم یه مطلب خوندم که توش نوشته بود بعضیا وقتی کسی عاشقشون میشه وقتی طرفشون میخواد نزدیکشون شه و رابطه برقرار کنه با حرفا و رفتارشون پیام های دور باش بهش میدن. و هرقت طرف ازشون دور میشه با رفتارشون این پیامو بهش مین: حالا ناراحت نشو پسر/دختر خوب! میتوانی کمی به من نزدیک شوی!
در مورد اون دقیقن همینه که باعث گیج شدنم میشه. مثلا همین دیشب یه اس بهش دادم در مورد این زلزله ی اخیر (مکانش نزدیک هر دومون بود) فک نمی کردم جواب بده اما باز جواب داد و یه کم باهم صحبت کردیم در این مورد. و انگار نه انگار که تا یک ماه بام قهر بودیم و یک ماه پیش من کلی التماس می کردم که با من مث بقیه دوستات رفتار کن و کاریت نباشه اونم تنها چیزی که گفت این بود که فک کن من مردم خوبه؟ یه ماه بدون رابطه و دیشب مث دوتا دوست صمیمی معمولی1
واقعا گیج شدم نمیدونم آخرش چی میشه این که کلا فراموشش کنم هم خیلی سخته چون تو دانشکده بارها خواهم دیدش تا 3 سال!
و به دلایلی احتمالن با هم برخورد هم داشته باشیم(بدون اینکه خودمون بخوایم)
تورو خدا بگید من چیکار کنم دقیقا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام دوستان
تو این مدت یه کم به حرف ها و راهنمایی های خوب شما فک کردم و به این نتیجه رسیدم که دیگه کلن بی خیال این رابطه بشم
قبلن بهم گفته بود که خسته شده و میخواد همه چیز رو از این ترم جدید تغییر بده و ....
چن روز پیش باهاش در این مورد اس ام اسی صحبت کردم(خیلی عادی و معمولی و جدی صحبت کردیم) و در این مورد ازش یه چیزایی پرسیدم و دیگه صحبت نکردیم
خلاصه الان به این نتیجه رسیدم که این همه که تو این مدت اصرار کردم چقد اشتباه بود و چقد خودمو اذیت کردم. و به خاطر این تصمیم از شما ها خیلی ممنونم
فقط یه نکته ای که هست از نظر شما بعد از این باهاش چطور رفتار کنم؟ یه دوست معمولی؟ یا کلن قطع رابطه کنم؟ با توجه به اینکه بالاخره چش تو چش خواهیم شد
اصلن بهش بگم که این تصمیمو گرفتم؟ چی کار کنم؟

boy21 سلام

خوشحالم که به این نتیجه رسیدی

میتوانی خیلی روشن بهش بگی ادامه رابطه بی تعهد به صلاح هیچکدومتون نیست

و به صورت کامل قطع رابطه کنی

برات موفقیت آرزومندم:72: