-
تصمیم جدی گرفتم مشکلاتمو حل کنم و زندگیمو بسازم
با سلام و تشکر فراوان از همه کارشناسان محترم خانم آنی- جناب بیبی و جناب حامد
تشکر صمیمانه از تمام دوستان و همراهان خوبم که تا اینجا منو تنها نزاشتند
من تاپیک جدیدی طبق دستور خانم آنی و جناب حامد باز کردم و مشکلاتمو دسته بندی شده اینجا عنوان کردم به امید اینکه کارشناسهای محترم کمکم کنند.
لینک تاپیک قبلیم:
http://www.hamdardi.net/thread-23857.html
روز یکشنبه صبح دعوای شدیدی بین من و همسرم بوجود اومد که منجر شد همسرم منو کتک بزنه لباسهامو در اثر کشیدن و هل دادن پاره کنه و با همون وضعیت منو از خونه پرت کنه بیرون (دعوا سر ناخنک زدنهای ایشون به وسایل ارایشی و بهداشتی من بود در واقع ایشون خیلی به خودشون میرسند که یوقت پوستشون خراب نشه موهاشون نریزه کچل بشن و از وسایل من استفاده میکنه که جلوی اینهارو بگیره)
حالا ویژگیهای بد و منفی همسرم:
1- به وسایل شخصی من خیلی ناخنک میزنه ( در واقع خیلی زیاده از حد بعنوان یه مرد به خودش میرسه و نگران ظاهرشه) حالا از کرم دور چشم گرفته تا ضد آفتاب تا ژل گیاهی پوستی من ، البته همون اوائل من کرمهای دور چشم و ضد آفتابهایی بهتر از اونکه خودم داشتم براش تهییه کردم و آلرژیش در این زمینه از بین رفته.
البته اینم بگم اوائل ازدواجمون حتی از مسواک و حوله حموم من استفاده میکرد وقتی اعتراض منو دید دیگه انجام نداد ولی بعدش بهم گفت من دزدکی وقتی تو نیستی از حوله و مسواکت هنوزم استفاده میکنم.
2- بسیار عصبی و پرخاشگر هستندو سر کوچکترین چیزی سریع واکنش تند نشون میده ( حتی با مردم غریبه) و با زبون تندش منو میرنجونه مثلا اگه من درخواستی یا پیشنهادی داشته باشم و عنوان کنم اگه ایشون نه بگن یعنی نه و اگه من دلیلی برای قانع کردنش بیارم سریع واکنش تند نشون میده که اگه ادامه پیدا کنه بازم به دعوا منجر میشه. پس من بیشتر مواقع سکوت میکنم.
3- به شدت دست بزن دارند و بسیار بد دهن به قول خودش وقتی عصبی میشه مغزش تعطیل میشه ( حتی تو رانندگی کردن بسیار با شتاب و تند راننرگی میکنه و به همه ماشینها و مردم در حین رانندگی بد وبیراه میگه)
4- خیلی لج بازه ( مثل یه کودک)هر کاریو بگی نکن بیشتر تکرار میکنه به هر قیمتی
5- خیلی به هیکل و زور بازوش مینازه ( ورزش میکنه) و میگه من هم هیکلم گندس هم زورم زیاده پس حرف حرف منه توام وظیفته گوش کنی ( درواقه تمایل زیادی به برده داشتن داره تا زن داشتن)
6- بسیار مستبد و زورگو هست مثلا اختیار وسایل خودش اعم از ماشین – پول و ... با خودشه اختیار هر انچه من دارم هم با ایشونه
7- بسیار خودخواه و بی گذشته و تو زندگیش از چیزی نمیگذره برعکس انتظار داره همه براش فداکاری کنند مثلا ایشون با کار من مشکل داشت من کارمو بخاطرش عوض کردم یا مثلا دوست نداره فلان جا فلان کلاس برم نمیرم ولی به من حتی اجازه اظهار نظر نمیده قبل از اینکه من بخوام حرفی بزنم همه درهارو به روم میبنده میگه من من روی کارم خیلی حساسم کارم از همه چیز تو زندگی برام مهمتره من روی ورزشم حساسم و آلرژی دارم ورزشم از همه چیز تو زندگی برام مهمتره و .. و تو اصلا حق اظهار نظر در مورد هیچ کدوم از اینهارو نداری.
8- حرف، حرف خودشه و همیشه و همه جا میخواد بگه من درست میگم و من از همه بیشتر میدونم ( در همه زمینه ها)
9- میگه من ادم تحصیل کرده ای هستم وکلی از مزیتهاش و مدارج عالیش میگه و انتظار داره همه بهش احترام بزارند مثلا اگه بره تو یه اداره دولتی و کارمند اون اداره دیر به ایشون توجه کنه و کارشون سریع انجام نشه میگه خانم یا اقا شما نوکر منی چون حقوق تورو دولت از مالیتهای من میده پس حقوق بگیر و نوکر منی باید انجام دادن کار من در اولویت اول کارهات باشه.
خیلی وقتها تو آرامش باهاش صحبت کردم ودلیل کارهاشو ازش پرسیدم میگه ادم همیشه باید اماده باشه مراقب باشه که از کسی ضربه نخوره در همه زمینه ها حالا چه توی حرف زدن و دعوا چه مسائل مالی چه از نظر فیزیکی
میگه وقتی حس میکنی میخوای ضربه بخوری در هرکدوم از اون موارد تو باید زودتر اقدام کنی و ضربه بزنی و به طرفت فرصت ندی و همین شیوه رو تو زندگی مشترکمون پیاده میکنه قبل از اینکه من حرفی بزنم اون کلی نثارم میکنه و اشکمو درمیاره.
یه موضوع دیگه اینکه همسرم مکمل های ورزشی قرصهای ویتامین خیلی مصرف میکنه فیلمهای ACTION خیلی علاقه داره و میبینه و هفته ای یکبار یه انرژی عجیب و قوی و غیر قابل کنترل تو بدنش جمع میشه که با کتک کاری کردن و فحاشی کردن به من تخلیه میشه و تا یه مدتی آرومه آیا ممکنه بخاط اون قرصها و مکملها باشه؟
در جواب سوال جناب بیبی و دوستان عزیز که میفرمایند همسرم میخواد بهش بیشتر توجه بشه که من جوابتونو در تاپیک قبلی پست 50 توضیح دادم حالا از شما کارشناسان محترم دوستان عزیز میخوام جواب سوال منو بدین زنی که 9 تا ویژگی منفی از همسزش تو ذهنش داره آزار روحی و جسمی میبینه حرفهای ناشایست میشنوه چجوری و با چه زبونی باید بگه من احترام میخوام ارزش میخوام من خانم این خونه هستم باید خانمی کنم ارزش میخوام غرور له شده منو به من برگردون منی که با لباس پاره و صورت گریان و کتک خورده اول صبح از خونه بیرون میشم و تو خیابان باعث میشه همه ماشینها جلو پام وایسن بوغ بزنند بخوان کمکم کنند سوارم کنند یعنی حقارت و خواری چجوری میخوای اینهارو جبران کنی؟ جواب این بی مهریهارو من از کی بخوام؟
آیا احترام گذاشتن به حقوق فردی و انسانی که کمترین خواسته منه چیزی زیادیه حقم نیست؟
با تشکر بخاطر اینکه حوصله کردید وقت گذاشتید و مطالب منو خوندید
-
RE: تصمیم جدی گرفتم مشکلاتمو حل کنم و زندگیمو بسازم
سلام ترانه عزیز
در عنوان تایپکت خودت جواب خودت رو دادی
حالا که برای موندن تصمیم گرفتی پس باید قلق شوهرت رو بدست بیاری ایشان یک زن مطیع و سنتی دوست دارن
از همین شیوه استفاده کن
راهکارهای اکثر دوستان بجا بود یه مرور دوباره داشته باش مخصوصا برای کارشناس محترم اینکه چطور باید رفتار کنی تا فضای خونه از حالت قهر و کتک کاری به سوی صمیمت پیش بره
-
RE: تصمیم جدی گرفتم مشکلاتمو حل کنم و زندگیمو بسازم
انشاالله خداوند به شما صبر فراوان عطا فرماید.
برایتان آرزوی موفقیت میکنم دوست عزیز
-
RE: تصمیم جدی گرفتم مشکلاتمو حل کنم و زندگیمو بسازم
سلام ترانه جان
تا حالا پیش روانشناس یا روانپزشک حضوری رفتید.............
من به نظرم همسرتون روانش بیمار شده و شما هم باید تو این زمینه کمکش کنی تا زودتر بهبود پیدا کنه
-
RE: تصمیم جدی گرفتم مشکلاتمو حل کنم و زندگیمو بسازم
سلام ترانه عزیز چقد خوب که همچین تصمیمی گرفتی
خوشحالم و برات آرزوی موفقیت میکنم دوست خوب و صبور من:72::46:
-
RE: تصمیم جدی گرفتم مشکلاتمو حل کنم و زندگیمو بسازم
[size=medium]
ترانه جان....علت جدایی همسرتان از همسر اولش چیه؟ ایا با همسر اولش هم سابقه کتک کاری دارند؟؟ آیا کلا همه خانواده و دوستانش او را زورگو م مستبد میداند؟ علت جدایی شما چی بوده؟؟
-
RE: تصمیم جدی گرفتم مشکلاتمو حل کنم و زندگیمو بسازم
سلام ترانه جان
امیدوارم به حق همین ماه عزیز مشکلاتتون به خوبی حل بشن
-
RE: تصمیم جدی گرفتم مشکلاتمو حل کنم و زندگیمو بسازم
taranee سلام
از مشکلات زندگیت بسیار ناراحت شدم اما امیدوارم با کمک دوستان به نتیجه درست برسی
این پست از فرشته مهربان و آنی هست امیدوارم کمک کننده باشه
فرشته مهربان نوشته:
کتک زدن نتیجه خشمه ، یعنی واکنش ناشی از خشم است ، چه توسط زن اتفاق افتد چه توسط مرد .
عمیقتر از این ، یعنی اگر فردی بدون خشمگین شدن اقدام به کتک زدن کند و به عبارتی از این کار لذت ببرد ، این از نشانه های مشکلات و بیماریهای روانی یا اختلالات جنسی یا عصبی ژنتیکی است و لذا به بررسی بالینی نیاز دارد .
قطعاً در اینجا اونچه می تونه مورد بحث باشه ، کتک زدنهای هیجانی ، یعنی ناشی از خشم است . که به طور روشن اگر بخواهید بحث به شکل مناسب هدایت شود ، بهتره به این شکل دنبال شود ، که در چه کسانی و چه شرایطی خشم با کتک زدن بروز می کند ، به عبارتی بررسی شخصیتی افرادی که خشم خود را با کتک زدن دیگری بروز می دهند را دنبال کنید . چون هستند کسانی که خشم خود را به گونه های دیگری بروز می دهند .
نظر خود بنده اینه که کسانی که خشم خود را کنترل نمی کنند و نهایتاً با کتک آنرا بروز می دهند ، شرایط تربیتی ناهنجار داشته اند ، مثلاً یا خود نیز در کودکی یا حتی نوجوانی مورد کتک خوردن بزرگتر خود قرار گرفته اند ، یا مثلاً مورد توجه زیاد بوده اند و کنترل احساس را نیاموخته و در مقابل خشونتهایشان راه کار درست به کار گرفته نشده ، یا حتی در موادری اندک به مسائل عصبی ژنتیکی باز می گردد
آنی نوشته:
کتک زدن ( فرد نوازش منفی می دهد ) و کتک خوردن ( نوازش منفی دریافت می کند ) نوعی نوازش منفی به حساب می آید .
ضمن اینکه هر دو فرد متقابل ( کتک زننده - کتک خورنده ) بازی روانی یکدیگر را کامل می کنند
اما منطقی و درست این است که به عقب نگاه کرد و پیش نویسهای این دو فرد را بازبینی کرد که به چه علت و چرا این بازی روانی در انها شکل گرفته و با چه هدف پنهانی برای کسب نوازش این بازی روانی کلید می خورد و...
آنچنان علتها و کسب لذتها درونی و از درون ضمیر ناخودآگاه است که ریشه یابی آن کار هر کسی نیست ضمن اینکه بحث مهارت و تغییر عادت و دست کشیدن از بازی در ادامه ی ریشه یابی درونی و....باید مورد بررسی قرار بگیرد .
-
RE: تصمیم جدی گرفتم مشکلاتمو حل کنم و زندگیمو بسازم
سلام ترانه خانوم. من تاپیک قبلی و اینو کامل خوندم. ماشاالله همه دوستان و کارشناسای قوی اینجا دارن کمک میدن و ما هیچکاره ایم
اما فقط یه احتمال به نظرم میاد نادیده گرفته شده که خیلی مهمه:
شما در بین حرفاتون از مکملای بدنسازی و ... شوهرتون حرف زدین. اینکه دائما به جثه و هیکلش مینازه هم که مشخصه. از طرف دیگه به نظر نمیاد شما قبلا هم با آدم به این -معذرت میخوام- زمختی زندگی میکردین... مثلا کلاس موسیقی و اینا که اشاره کردین...
من فکر میکنم خصوصا اگه روند تصاعدی در این رفتارهای پرخاشگرانه خطرناکش میبینید، احتمال زیاد شوهرتون داره هورمون مصرف میکنه حالا یا دارویی شایدم تزریقی....
به هر حال از دو حال خارج نیست یا شوهرتون از نظر روانی در وضعیت خیلی بدی هستن و اختلال شخصیت دارن- مجددا با عرض معذرت- یا اینکه روانرنجوریهای متعدد از جمله پرخاشگری شدید که میتونند با عوامل محیطی از جمله استرس یا مهارتهای ارتباطی ضعیف و از طرف دیگه عوامل محیطی شیمیایی! مثل دارو و هورمون همراه شده باشند.
به نظر من یک اطمینانی حاصل کنید از اینکه ایشون چی دارن مصرف میکنند و برنامه تمرینشون تناسبی با حجمی که شما میبینی داره یانه... واقعا کسی که مکملاش با میزان تمرینش تنظیم باشه و تناسب داشته باشه، نباید نای نفس کشیدن داشته باشه چه برسه به کتک کاری و...
از طرف دیگه ممکنه قبلا هورمون مصرف کرده باشند و الان با یک آزمایش هورمونی وضعیتشون مشخص بشه.
جدای از هورمون خیلی مکملای آسیب زای دیگه هم هستند. ساده ترینش مصرف مکملای با کافئین زیادی و فراتر از حد تحمل ایشون و مکملای با میزان قابل توجه فلفل ... که اینا مواد طبیعیهاش و بی خطراشن...
اینا ممکنه همون انرژی و گرمای زیادی و بی قراری و... رو بدن که شما میگین روی شما تخلیه میشه...
تا مکملای خفن و خطرناکی که معلوم نیست چه اثری واقعا روی بدن دارن - خصوصا نمونه هاییش که به ایران میرسه خیلی بهش اطمینان نیست.- و حتی بعضی از این مکملا ادعا میشه که به سلولای مغزی آسیب میرسونن - مثل تاثیر کرک- بنابراین این هم از احتمالات مهم است.
موفق باشی
-
RE: تصمیم جدی گرفتم مشکلاتمو حل کنم و زندگیمو بسازم
سلام ترانه جون
خوبی عزیزم ؟!!!
راستش نازم من فقط در حد پست اینجا که خودت زدی میتونم نظرمو بگم چون تنبلیم شد بقیه شو بخونم :311:
نمیدونم شاید من غیر عادیم ولی من با مورد اول مشکل ندارم ما هم همین کارو میکنیم (میدونم به شخصیتم شک کردید :311:) پس از نظر من شوهر شما 8 نقطه منفی داره
محتوای مورد 2و3و 9
وموارد 4و5و6و7 و8هم یکسانه
پس دو تا ویژگی بد مشخصه :
زورگویی که منشاش خودخواهی و خودشیفتگیه
عصبی بودن که نتیجه اش بد دهنی و دست بزنه
فک کنم بد نیست عزیزم مشکلاتتو کم بشماری و تو ذهن یه جایی خالی بزاری که اگه خوبیی بود ببینی
تو این مواقع از خدا کمک بخواه ذکر یاودود محبت میاره یادت نره
موفق باشی و شاد شاد شاد :46:
-
RE: تصمیم جدی گرفتم مشکلاتمو حل کنم و زندگیمو بسازم
دوستان عزیز از راهنماییهاتون و نظراتون متشکرم
جناب SCI تو تاپیکهای قبلیم نظرات کارشناسی و راهنماییهاتون خیلی برام مفید بوده میشه ازتون خواهش کنم بازم به تاپیکم بیاین و کمکم کنید.
خانم آنی عزیز جناب حامد قرار شد من تاپیک جدید بزنم با دسته بندی مشکلات که شما ها لطف کنید راهنماییم کنید میدونم وقت نمیکنید کار دارید این روزها شاید بخاطر این روزهای مقدس وقتتون کمتر باشه ولی خواهش میکنم به تاپیکم سر بزنید.
دوستان من واقعا الان درمانده ام نمیدونم تو خونه چه عکس العملی داشته باشم فعلا دارم زندگی عادیمو میکنم یعنی غذا درست میکنم ظرف میشورم ولی سر سنگینم و اصلا باهاش صحبت نمیکنم حتی در حتی سلام کردن
شب دوم دعوامون اومد بهم گفت پول لازم نداری؟ گفتم نه مرسی
بعد یه مبلغی پول هر هفته میده به من که کنار بزارم واسه حساب مشترکمون اومد اون پولو گذاشت رو میز و گفت میشه خواهش کنم این پولو نگهداری واسه پس اندازمون منم حرفی نزدم
اگه کمک کنید متشکرم
-
RE: تصمیم جدی گرفتم مشکلاتمو حل کنم و زندگیمو بسازم
فقط در مورد همین رفتار الانش (پول دادن ) نظر میدم و در کلیت جریانتون نظرامو قبلا دادم..
(در این لحظه) شوهرتون از کتکی که زده نادم و پشیمانه و میخواد یه جوری باب سخن گفتن باهاتون رو باز کنه.
نظر شخصیم و نه کارشناسی:
شوهرتون از کلیت رفتاریکه با شما تا حالا داشته(و ممکنه بازم داشته باشه) پشیمون نیست و همچنان حق رو برای خودشون میدونن چون حتی سعی در گفتن عذرخواهی و دلجویی از شما نکردند.
باتشکر
-
RE: تصمیم جدی گرفتم مشکلاتمو حل کنم و زندگیمو بسازم
نادیا جون دقیقا همینطوره
همین الان باهام صحبت کرد ببینید چقدر پرروه واقعا
میگه من ادم عصبی هستم و کتک میزنم دست خودم نیست میگم خوب این که منطقی نیست تو باید عصبانیتتو درمان کنی میگه فعلا نه وقتشو نه شرایطشو دازم که درمان کنم
میگه تو خیلی به من گیر میدی و با من کار داری میگم میشه یکیشو مثال بزنی میگه مثلا بدون هماهنگی من با خوانوادم قرار گذاشتی بریم خونشون هرچه میخوام بهش تفهیم کنم که خودت پیشنهاد دادی اصلا زیر بار نمیره
میگم اصلا اسم ایمن کار گیر دادن نیست ضمنا با دوستم و خونواد خودم که قرار نزاشتم خوب قرارتو کنسل کن نمیخوای بری میگه همینکارم از من انرژی میگیره
میگه من شرایط خوبی ندارم تو خیلی به پروپای من میپیچی شما باید منو درک کنی و خودتو واسه من بشکنی تا کار به اینجا نرسه میگم خودمو بشکنم و سکوت کنم با به بروپات پیجچیدن فرق داره میگه خوب اینم بخاطر اینکه عصبی هستم اشتباه گفتم منظورم همینه
در کل فقط سعی داره با گفتن یه مشت دروغ منو مقصر جلوه بده و خودشو بی گناه
تازه متوجه یه مسئله ای شدم و فهمیدم دردش از کجاست من بهش گفتن تا عید پول منو بده و این ناراحته میگه من نمیتونم سختمه که تا عید پول تورو بدم (پول من دست صاحبخونس واسه ودیعه خونه)
-
RE: تصمیم جدی گرفتم مشکلاتمو حل کنم و زندگیمو بسازم
سلام ترانه جان
با این اوصاف که همسرتون این حرفارو میزنه یعنی آب از آب تکون نمیخوره شاید خدای نکرده بدترم بشه
بهتره به یه روان پزشک مراجعه کنه
-
RE: تصمیم جدی گرفتم مشکلاتمو حل کنم و زندگیمو بسازم
مونیا جان اون اصلاح نمیشه و روانپزشکم به این اسونی نمیاد ولی کلا این مشکل اساسی این اقا اینه که من تا اخر سال میخوام پولمو ازش بگیرم میگه فشار مالی روی منه
یه چیزیم بگم واقعا بحث کردن باهاش کار سختیه خیلی راحت میپیچوند و فرصت دفاع کردن نمیده و به نظرم ادم منطقی نیست
یعنی میخواد پول من دست صاحبخونه باشه خونه هم به نام خودش باشه هروقتم میخواد منو از خونه بیرون بندازه بگه اینجا خونمه
الانم میگه ادمها یا باید رومانتیک با هم زندگی کنند یا مسالمت امیز یا اینکه زیر یه سقف باشند ولی سایه همو با تیر بزنند ما در شرایطی نیستیم رومانتیک باشیم ولی میتونیم بهم کاری نداشته باشیم و مسالمت امیز باشیم هر وقتم هر کدوم از طرفین شرایطش اقتضا کرد و دید به نفعش جدا بشه اون طرف باهاش همکاری کنه
میدونید دلیل این حرفهاش چیه؟ چون میدونه اگه پولو من ازش بگیرم از نظر مالی شرایط من خیلی بهتر از این میشه و فکر میکنه اونوقت من ویزام میاد پولم دارم و میرم
-
RE: تصمیم جدی گرفتم مشکلاتمو حل کنم و زندگیمو بسازم
این بخش رو به کل دوستانی است که هم در آن تاپیک شرکت داشتند و هم در این تاپیک
من دیروز این تاپیک رو خوندم اما ماشالله به سرعت دوستان که کمتر از ثانیه به پست 7 رساندن .........صبر کردم و سکوت کردم ببین نتیجه آن گفتار و تاکید و درخواست و هشدار در تاپیک قبل چیست .
تاپیکی رو که در جای دیگه درمورد روندش و...........صحبت شده بود!
این عدم بردباری و صبوری و دقت و اهمیت از کجا میاد؟!!!!! این دلسوزی های بچگانه از کجا میاد ؟!!! در زندگی های شخصی هم همین نمودار را دارید . افرادی کودک و بی صبر و شکیبایی - بی مسئولیت و بی توجه با نقابی از دلسوزی و پرحرفی و.......... من نبودم .اون یکی بود !! ...........
( البته روند این تاپیک امیدوار کننده تر از تاپیک قبل است . این راه هم فراموش نباید کرد . اما با این حال بهتر بود به دو پست آخر تاپیک قبل و باز کننده ی این تاپیک و مشکلاتش احترام می گذاشتید و صبوری پیشه می کردید و.............و به چیزی که ازتون خواسته شده بود توجه می کردید و .........
و اما تو ترانه
صبر کن....................تند نرو
چرا ؟
به این علت که در مدیریت این تاپیک و تاپیک قبلی که مال تو بود چندان موفق نبودی در نتیجه این ضعف در زندگی واقعی هم وجود دارد .
اول از همه ازت می خوام که بر مبنای خصوصا پست یک این تاپیک که دیروز خواندم
سر این دوربین رو به سمت شخص خودت بگیری و نه همسرت .
در این که همسر تو فردی است که کنترل هیجانی و احساسی ندارد و کاملا یه پسر بچه شک نمی کنم .
اما در مقابل این پسر بچه - دختر بچه ای را به عین می بینم با مشخصات تو ..........دختری اهل قهر - دختری که با عروسکش ( منظور همین آقا پسره ) مشغول عروسک بازی و مامان بازی و زن و شوهر بازی است و ............دختری که نمی داند عروسک بازی به این شکل قوانین خودش رو داره . همچنان که این پسر نمی داند .
در این بازی هر دو نفر جر زنی می کنند و در نتیجه عوامل خشم و ناسازگاری همدیگر رو مهیا می کنند و بازی رو به سمت زدو خورد و کتکاری و قهر و ............می کشانند و بعد با چشمانی اشکبار سراغ بزرگترهای خودشون می رن و شروع به چغلی کردن و ببین من رو زد و ببین با من چیکار کرد و ................می کنند .
در نتیجه هیچ کدام از این دو نفر برتری به لحاظ سن کودک نسبت به هم ندارند و مهارت و آگاهی هایشان در این بازی کاملا به یک اندازه است .
حال ترانه خانم به جای تمرکز بر همسرت آیا حاضری مدتی روی خودت کار کنی تا مراحل رشد کودکت رو شاهد باشی ؟!
اگر جوابت بله است . بنویس . تا ادامه بدهیم .
-
RE: تصمیم جدی گرفتم مشکلاتمو حل کنم و زندگیمو بسازم
سلام آنی عزیز
خیلی خوشحالم که تصمیم دارین کمکم کنید مشکلاتم حل شه
من حرفهاتونو قبول دارم من ایرادهای زیادی دارم و اگه این همسر امروز به خودش اجازه داده با من اینجوری گستاخانه رفتار کنه این بازتاب رفتار اشتباه من بوده
با همه وجودم منتظرم ایرادهامو بگین و من تا جایی که بتونم رو خودم کار میکنم که بتونم مشکلمو حل کنم نه فقط بخاطر حفظ زندگی مشترک بلکه بخاطر یه انسان که میخواد تو این جامعه زندگی کنه
بخاطر ارزش وجودی خودم
مرسی آنی خوبم :72::72::72:
-
RE: تصمیم جدی گرفتم مشکلاتمو حل کنم و زندگیمو بسازم
به این سئوال ها دقیق پاسخ بده
- آیا همسرت را خودت برای ازدواج انتخاب کردی ؟
- آیا همسرت را با شناخت انتخاب کردی ؟
- اگر پاسخت مثبت است . چه ویژگی های خوبی داشت که دل تو را ربود ؟
- آیابه همسرت افتخار می کنی ؟
- آیا همسرت رو دوست داری ؟
نکات بعدی
- نقاط ضعف تو چیست ؟
- نقاط قوت تو چیست ؟
-نقاط قوت همسرت چیست ؟
-نقاط ضعف همسرت چیست ؟
-نقاط ضعف و نقاط قوت زندگیت چیست ؟
-
RE: تصمیم جدی گرفتم مشکلاتمو حل کنم و زندگیمو بسازم
خانم آنی من این چند روز فکر کردم و جواب سوالهاتونو با کمک همسرم نوشتم ( بعضی از سوالاتو در مورد خودم از ایشون پرسیدم)
[color=#006400]- آیا همسرت را خودت برای ازدواج انتخاب کردی ؟ [/color] بله
آیا همسرت را با شناخت انتخاب کردی ؟
- اگر پاسخت مثبت است . چه ویژگی های خوبی داشت که دل تو را ربود ؟
تقریبا - اون زمان احساس تنهایی میکردم و نیاز به یه همدم واقعی و همیشگی داشتم - به نظرم اهل زندگی اومد و با صداقت بود
- آیابه همسرت افتخار می کنی ؟ بیشتر مواقع بله
- آیا همسرت رو دوست داری ؟ بله
نقاط ضعف من: آستانه صبرم پایینه - در بعضی مواقع ایرادهامو به سختی میپذیرم - وقتی حس میکنم حق با منه نمیتونم جواب ندم وسکوت کنم- نسبت به عشق همسرم حسادت دارم یعنی میخوام کامل مال من باشه
نقاط فوت خودم: مهربونم - کاری از دستم بربیار حتما برای دیگران انجام میدم - تحملم زیاده و به راحتی از میدان به در نمیشم - اردام قویه
نقاط قوت همسرم: وفاداره - مهربونه - خسیس نیست - مسئولیت پذیره - رفیق باز نیست و اهل خانواده هست - همه لحظاتشو دوست داره در کنار خانواده بگذرونه- احساستشو بروز میده- تو مسائل مالی با من روراسته
نقاط ضعفشون: پرخاشگره - عصبیه - لجبازه - همیشه میخواد حرف خودشو ثابت کنه - بسیار مغروره - بد دهنه
نقاط قوت زندگیمون: گاهی سرشار از لحضات رومانتیکه - هر دو دوسش داریم - تلاش برای ساختنش میکنیم - بهم وفاداریم و دروغ بهم نمیگیم ( از دید همسرم نقاط قوت زندگیمون: از قیافت خوشم میاد و دوست دارم)
نقاط ضعف زندگیمون: برخی از خواسته های منو درک نمیکنه و بخاطرش نمیخواد قدمی برداره - خیلی از حرمتها بینمون شکسته شده بخاطر دعواهامون
خیلی صمیمانه تشکر میکنم که وقت میزارین و مشکلات من و دوستان منو در اینجا حل میکنید
بسیار سپاسگذارم :72::72:
-
RE: تصمیم جدی گرفتم مشکلاتمو حل کنم و زندگیمو بسازم
سلام
آنی عزیز میشه لطف کنید منو راهنمایی کنید
تا دور جدید مشکلاتم شروع نشده
تا محیط خونه تو آرامش و امنیت نسبی هست
راهنماییهای لازم رو به من بگین اجرا کنم
میخوام قبل از اینکه دوباره دوره تنشهای جدید فرا برسه خودمو قوی کنم و ذهنمو پر از باید ها و نبایدها کنم
میخوام از بحرانهای احتمالی جلوگیری کنم
متشکرم
-
RE: تصمیم جدی گرفتم مشکلاتمو حل کنم و زندگیمو بسازم
خوی ظاهرا کارشناسهای محترم سرشون شلوغ بود و علی رغم اینکه خودشون پیشنهاد دادند مشکلاتمو دسته بندی کنم تا کمکم کنند ولی کمکی به زندگی من نشد
حالا میخوام جواب سوالات خانم دل رو بدم اگه ایشون خوندند و راهنمایی کردند ممنون میشم
جواب سوال اولتون:
بله تو زندگیمون برنامه ریزی داریم و تقریبا هدفمندیم مثل ساختن زندگی بهتر خرید خانه در ایران یا مهاجرت به کشور دیگه و مقدمات زندگی اولیه در اون کشور مثل کار پیدا کردنو خونه گرفتنو کلاس رفتن همه اینها موضوعاتی هست که ساعتها در موردش بحث کردیم
اینکه همسرم میخواد چکار کنه به کجا برسه بله اون دوست داره دکترا قبول شه و همچنین تو رشته ورزشیش پیشرفت کنه و منم تا اونجا که تونستم همراهش بودم مثلا ارامششو فراهم کردم مطالعه کنه تو کارهاش تا جایی که از عهده من برمیاد کمکش میکنم تاو وقت بیشتری واسه مطالعه داشته باشه و همیشه تشویقش کردم و از استعدادهاش یاد کردم
در مورد رشته ورزشیش هم همیشه ازش تعریف کردم که قهرمانه چه توی ورزش و چه تو زندگی من و خیلی وقتها که دوست داره با هم بریم باشگاه منم همراهیش کردم ( باشگاههای ورزشیمون کنار همدیگه هست) حتی اگه خسته بودم و کار داشتم
در مورد مطیع بودن به نظرم خیلی جاها کوتاه اومدم و خواستم بدونه که حرف حرف اونه خیلی جاها خیلی چیزها شنیدمو به روی خودم نیاوردم خیلی جاها به نظراتش احترام گذاشتم ولی با این حال همیشه ایشون طلبکار و حق به جانبه
-
RE: تصمیم جدی گرفتم مشکلاتمو حل کنم و زندگیمو بسازم
ترانه جان! خوبی خانم؟
الان اوضاع زندگی تون چه جوریه؟
به توصیه های آنی جان گوش میکنی؟
میتونم بپرسم از زندگیت و از همسرت چی میخوای؟ یعنی خودت میدونی که توی این زندگی دنبال چی هستی؟
آیا زندگی رو مثل دوران قدیم من سیاه و سفید نمی بینی؟
خودت در وجودت و شخصیتت انسان خونسرد و آرومی هستی؟ یعنی واقعا آرامشی داری که دیگران با رفتارهاشون نتونن اون آرامش رو ازت بگیرند؟
-
RE: تصمیم جدی گرفتم مشکلاتمو حل کنم و زندگیمو بسازم
سلام دل عزیز
خیلی خیلی ممنون که به تاپیکم سر زدی
راستش قرار بود انی برام بنویسه ولی چیزی ننوشته که من انجام بدم
و اما وضعیت من الان تو زندگی:
از انجایی که همسرم به هیچ عنوان زیر بار اشتباهاتش نمیره و اصلا مجال نمیده حرفهاتو باهاش بزنی منم دیگه منفعل بودنو در پیش گرفتم (حتی تو ارامش با شرایط خوب با رفتار جرات مندانه میخوام باهاش صحبت کنم و به شیوه مناسب اشتباهاتشو بگم سریع موضع میگیره و بحث بحالت تهاجمی تبدیل میشه منم خاتمه میدم)
من از زندگیم ارامش و احترام میخوام که هیچ کدومو ندارم و ارامش خودمم تا حدود زیادی از بین رقته و دارم میرم تو فاز افسردگی
جدیدا متوجه شدم هر بحثی بینمون پیش میاد میره واسه باباش تعریف میکنه البته مدل گفتنش طوریه که همه چی به نفع خودشه ایناه رو باباش بهم میگه ولی از اونجاییی که من قول دادم اینهارو هرگز به روی همسرم نیارم نمیتونم بهش بگم از این طرف به راحتی قسم میخوره که هیچیو به پدرش نمیگه من ظاهرا میپذیرم و ارامشمو حفظ میکنم ولی الان یه دنیای غمگین و یه دنیا غصه پشت چهره ارامم پنهان کردم نمیدونم چطوری بهش بفهمونم که من خبر دارم همه چیو به پدرت میگی چرا داری دروغ میگی
به نظرتون چکار کنم این موضوعو به روش بیارم؟
زندگی الان به نظرم سیاهه حتی سیاه و سفیدم نیست
و من کلا در وجود خودم انسان پر تنش و هیجانی هستم و تا حدود زیادی عاطفی
به شدت احساس تنهایی میکنم چون از همه خونوادم دورم و همیشه همسرمو یه ستون محکم میدیم که دیگه الان اون ستونو خیلی شکننده میبینم
اینو یادم رفت بگم:
چند باری غیر مستقیم بهش گفتم از مدل صحبت کردن بابا حس میکنم نگران زندگیمونه تو چیزی بهش میگی گفت اره یه کوچولو براش گفتم که باهات بحثم شده (درحالیکه خیلی بیشتر از کوچولو گفته تقریبا همه چیو گفته بود)
گفتم چرا میری بهشون میگی گفت تو قانونو شکستی چرا تو دعوای قبلی رفتی همه چیو به مادرت گفتی منم میرم به خونوادم میگم گاهی هم میگه خوب خونوادم هستند باید باهاشون درد و دل کنم
گفتم عزیزم قرار نیست اشتباهات همدیگرو با انتقام و تلافی جواب بدیم تو نباید اشتباه منو تکرار کنی زندگیمون خراب میشه میگه من تا هر وقت خودم صلاح بدونم میرم بهشون میگم
گفتم من یبار به مادرم گفتم اون لحظه ازم دفاع کرد ولی بعدش که با هم اشتی کردیم بهم گفت لطفا دیگه مسائل زندگیتو به من نگو به من ربطی نداره و منم دیگه هیچ وقت نگفتم
ولی اینقدر لجبازه که حاظر نیست کوتاه بیاد دیگه نمیتونم بهش اعتماد کنم حس میکنم همه بحثهامون پیش پدرش گفته میشه منم تو خونه زیاد حرف نمیزنم به خودشم گفتم دیگه محرم نیستی که ادم باهات صحبت کنه چون حرف خونه میره بیرون
-
RE: تصمیم جدی گرفتم مشکلاتمو حل کنم و زندگیمو بسازم
سلام عزیزم خوبی:72:
اینکه شوهرتون مسائل رو به پدرشون می گویند برخورد اونها با شما چطوریه ؟
قضاوتشون نسبت به شما چطوره؟ سود داره یا ضرر؟
راجع به دعوا ها و بحث ها که با شما صحبت می کنند حق رو به شما می دهند یا به پسرشون؟
ببین عزیزم اگه باهاشون مشورت می کنه و خوب راهنمایی می شه به نظر من خیلی اشکالی نداره شما به روی خودتون نیارید و پدر شوهرتون بهتون اعتماد کرده که حتی این موضوع رو گفته و به روی شوهرتون نیارید بگذارید همیشه اعتماد پدر شوهر رو داشته باشید.
در ضمن اگر شوهرتون از پدرشون حرف شنوی دارند هم بد نیست . لااقل از یکی مثل پدر حساب ببرند خوبه ... نه ؟
-
RE: تصمیم جدی گرفتم مشکلاتمو حل کنم و زندگیمو بسازم
سلام من تازه بااين سايت آشنا شدم همه پست هاي ترانه خانم رو خوندم عزيزم الآن در چه وضعيتي هستيد؟چقدر خوب ميتونيد مشكلات زندگيتون رو بگيد و بپذيريد كه شماهم مقصريد اين روحيه خيلي تحسين برانگيزه به نظرم بهتره شمايه سري به پست خانم چكامه بزنيد ومشكلات ايشون روبخونيد وببينيد باصبربه كجا رسيدن من كه خيلي به ايشون و اين همه اراده حسوديم ميشه خيلي دلم ميخواد مثل ايشون قوي بشم.