-
طلاق همسر دوم و بازگشت زن اولم چیکار کنم ؟؟؟؟ میترسم بر گردم ؟؟؟؟؟
با سلام و عرض ادب خدمت تمامی دوستان خوب و مهربان ....
اگه یادتون باشه من یک ادواج نا موفق داشتم که حاصل این ازداواج که هشت سال به طول انجامید یک پسر بچه شش ساله هست ...
خلاصه داستان اینکه من پس از اینکه از همسر اولم جدا شدم ، هنوز زمان زیادی نگذشته بود که میخاستم یه جورایی پوزش را بزنم و خلاصه چون که میدونستم که ایشون پشیمون میشه و بر میگرده و من دیگه تاب و تحمل زندگی مجدد را باهاش نداشتم در یک اقدام سریع و حدود دو ماه پس از طلاق مون من اقدام به دیدن چند مورد کیس معرفی شده از سوی دوستان و اشنایان کردم ، تا اینکه در این زمان با یکی از این کیس ها سرنوشت من رقم خورد وپس از زمان یک ماه نامزدی ، من و ایشون با هم ازدواج کردیم .....
همسر جدید بنده از نظر سن و سالی دو سال از بنده بزرگتر بود ولی من به دلیل ضربه ای که از همسر اولم خوردم و به دلیل اینکه ایشون از یک خانواده بسیار بسیار مذهبی و معتقدی بودند و اون مورد و ضعفی که من ازش ضربه خوردم راظاهرا نداشت من سن ایشون را قبول کردم و با ازدواج ایشون موافقت کردم ....
حالا قافل از اینکه خدا بهم گفت = خری بهت بدم که خر خودت را یاد کنی
بری بشینی سر کوه و فریاد کنی
و اما داستان زندگی دوم من را کاملا در این تایپیک نوشتم :
http://www.hamdardi.net/thread-23133.html
************************************************** ***********
ولی خلاصه داستان از این قراره که =
نهایتا به دلیل اینکه این خانم بسیار مومن و چادری و اصیل من قبل از ازدواج با من مدت 2 سال صیغه یکی از همکاران مردش بوده و این ماجرا را از من پنهان کرد و در اصل در این عقد تدلیس یا همان( فریب در ازدواج ) صورت گرفته بود ....... و همچنین تمام خانواده ی بنده پافشاری زیادی داشتند که باید اینو طلاقش بدی – این مارا گول زده – این صداقت نداشته - این از اولش خیلی برای تو تحقیق کرد و قسم پیر پیغمبر خورد که جز صداقت چیزی نباشه و خودش دروغ به این بزرگی بهت گفته و ....
و همچنین با مشاوره هایی که در همین سایت شما عزیزان بهم دادین
خلاصه منم حدود ده روز پیش طلاقش دادم .....
و اما لازم به ذکره که موضوع صیغه بودن همسر دومم را در اصل و خدائیش زن اول بنده به من گفت ( که البته میتونست نگه ) و من را در جریان گذاشت که اگه تمام تایپیک را بخونید متوجه میشید که اونم از طریق خط تلفنی که به نام من بوده و اون مردی که زن دوم بنده را صیغه کرده بوده با خونه سابق من تماس میگیره و خلاصه همه داستان را براش تعریف میکنه و ایشون هم زنگ زد و همه چیز را به من گفت و ......
خلاصه حال بعد از گذشت 6 ماه که از طلاق همسر اولم میگذره ....
ایشون به شدت پشیمون شده و قصد برگشتن داره و میخواد بیاد و با من زندگی کنه ....
بهش میگم علت رفتنت چی بود که اینقدر پات را کرده بودی توی یک کفش که یالا طلاق من را بده و شروع کردی به اون همه فوش و دریوری و حرف بیخود زدن به من و خانواده من ؟؟؟؟؟
و حالا علت از برگشتنت چی یه ؟؟؟؟
تو که اینقدر در تصمیمت قاطع بودی !!!!! تو که منو با فوش ابادم کردی !!!!
میگه نمیدونم چرا این کارها را کردم پاک گیج و مات و مبهوت بودم !!!!
میگه درسته که خودم باعث شدم که بهم شک کنی !!! ولی تو به من شک داشتی و من فکر کردم دیگه نمی تونم باهات ادامه بدم
توی همون موقع هم پدرم فوت کرد و من در شوک پدرم قرار گرفتم و تو هم تو همون شرایط دست از چک کردن من بر نداشتی و من دیگه از کوره در رفتم و فکر کردم که طلاق اخرین راه حله بین من و تو هست ولی الان پشیمون شدم ....
چون توی این مدت خیلی چیزها را فهمیدم !!!
فهمیدم که خودم باعث شدم که به من شک کنی و باید شک تورو برطرف میکردم نه که صورت مسئله را پاک کنم و جدا شم
فهمیدم بدون مرد زندگی خیلی سخته !!!
فهمیدم که بچه مون خیلی خیلی احتیاج به پدر و مادرداره
و این بچه زمانی که تو عقد مجدد کردی عین یه دیوونه شده بود و فقط گریه میکرد ....
فهمیدم که تو خیلی مرد خوبی بودی و من اشتباه کردم !!!!!
فهیدم که خیلی تند رفتم و نباید فحاشی میکردم !!!!
نشستم فکر کردم با خودم و میبینم که 90 درصد من مقصرم !!!
و ...................
************************************************** ***
حالا موندم چیکار کنم نمی دونم الان که خانم دومم را طلاق دادم باید بازم یک دوره تنها باشم ؟؟؟؟؟
الان برای بازگشت زوده ؟؟؟؟
میترسم برگردم و دوباره همون کارها را بکنه !!!!
از طرفی بچه مون خیلی بی تابی میکنه و اصرار میکنه که بابا تورو خدا برگرد و با مامان زندگی کن
از طرفی خانوادم به خصوص مادرم خیلی خیلی و بیشتر به خاطر بچه مون داره اصرار میکنه که برگردم سر زندگیم ...
************************************************** **
راستش همون دو روز پیش ما به یک مسافرت کوچیکی رفتیم و به اصرار مادرم همسر اول بنده هم اومد که در این مسافرت پیش مون باشه بچه مون هم خوشحال بشه !!!!!
راستش را بخواین با اینکه به هم نا محرم بودیم ، خدائیش خیلی خیلی به من مهربونی کرد و هوای منو داشت .....
حالا نمیدونم این کاراش مقطعی هست ؟؟؟؟
میخواد نظر منو جلب کنه ؟؟؟؟؟
************************************************** **
ولی راستش من با اینکه بعد از شش ماه ایشون را دیدم (( البته صرف نظر از اینکه ، کم وبیش هفته ای یک بار برای گرفتن و بردن بچه من ایشون را در خیابان میدیدم )))
هیچ حسی بهش نداشتم !!!!
خیلی بی انگیزه بودم !!!!
نمیدونم به خاطر کارهایی هست که کرد ؟؟؟؟؟
به خاطر فوشحایی هست که به من و خانوادم داد ؟؟؟؟
نمی دونم به خاطر اینه که هنوز زمانی از طلاق دوم من نگذشته و ایشون رجوع کرد ؟؟؟
************************************************** *
برای راهنمایی بهتر بنده اینم بگم که ==
همسر اول بنده با یک مردی رابطه اس ام اس پیدا کرده بود و من
مچ ایشون را گرفتم و نهایتا همین موضوع باعث شد که من به ایشون شک پیدا کنم و
ایشون را چک کنم و .....
************************************************** ****
به هر حال کمکم کنید و بگید من چیکار کنم ؟؟؟؟؟
ایا الان زمان مناسبی هست برای برگشتن ؟؟؟؟
ایا باید کمی صبر کنم ؟؟؟
میترسم !!!! میترسم دوباره برگردم و همون اخلاق گند و را داشته باشه !!!!
میترسم دوباره بهم خیانت کنه !!!!
-
RE: طلاق همسر دوم و بازگشت زن اولم چیکار کنم ؟؟؟؟ میترسم بر گردم ؟؟؟؟؟
به نظر من كمي به خودتون زمان بدين اين طلاق دادنا و ازدواجاي پشت سر هم درست نيست.به نظرم اصلا وقت مناسبي براي يك ازدواج مجدد چه با خانم سابقتون چه شخص ديگه نيست.
يه چند ماه بذاريد بگذره تا هم خودتون هم خانم سابقتون ، به آرامش برسين و به دور از احساسات عمل كنين.
بخاطر بچه هم نميخواد هول هولي دوباره ازدواج كنيد. اين جوري واسه اينده خود پسرتون هم بهتره.تا خداي نكرده دوباره تو يه فضاي متشنج باشه.
يه مدت بياين تالار مقالات مربوط به ازدواج و وظايف مردان و زنان رو در قبال هم بخوونين
تا بهتر بتونيد تصميم بگيريد.
براي تصميم گيري مجدد هم بهتره فضا بدون اصرار هاي مادر و پسر و همسر سابق باشه.
بشينيد فكر كنيد چرا 2 ازدواج ناموفق داشتين؟ اشتباهاتتون چي بوده؟سهمتون از اين اشتباها چي بوده؟ سعي در اصلاحش داشته باشيد.
در ضمن اين قضيه شك و ترديد و اس ام اس به يك مرد رو هم كاملا حل كنيد.چون با عقل جور در نمياد كه خانمتون با يكي اس ام اس بازي كرده باشه بعد بگه تو اين مدت فكر كردم
ديدم اشتباه كردم. نيت خانمتونو بفهميد .
اين حرفاييه كه من به ذهنم رسيد شايد درست نباشه ولي اميدوارم كمكتون كنه.
-
RE: طلاق همسر دوم و بازگشت زن اولم چیکار کنم ؟؟؟؟ میترسم بر گردم ؟؟؟؟؟
سلام جناب تنهایی
شما خیلی شتاب زده عمل می کنید. این طلاق های مداوم و ازدواج های مکرر نشان از یک بی ثباتی در تصمیم گیری
شما داره. یک نگاه به زندگیتون بندازین. در عرض 6 ماه در رزومه زندگیتون 2 طلاق ، 1 ازدواج ، و یک رجوع و عقد مجدد
که دارین بهش فکر میکنین در حال حاضر داشتین. آیا این نشان از آشفتگی ذهنی شما و شتاب زدگی شما نیست؟
برادر گرامی
بدون تحقیق کامل با همسر دومتون ازدواج کردین. باز با شتاب طلاقش دادین و الان هم اینطور.
صبر کنین!
یک نگاه به خودتون و زندگیتون بکنین. چه بلایی سر خودتون و پسرتون که مسئولشین آوردین؟ اون از شما در آینده
قطعا الگو خواهد گرفت. پس ببینین این شتاب زدگی و آشفتگی درونتون از کجا نشات می گیره؟
اول دریای پر تلاطم ذهنتون رو آروم کنین. به خودتون زمان بدین و برای فرار از غم طلاق اخیرتون به یک اشتباه دیگه
دست نزنین. بگذارید کمی شرایط آرام بشه. بعد هم خودتون و هم همسرتون به یک مشاور مجرب مراجعه کنین و این
فرصت رو به خودتون برای حل و فصل مشکلات گذشته و بالا بردن مهارت های زندگیتون بدین به خاطر پسرتون.
شما در قبالش مسئولین! بعد از جلسات مراجعه حضوری اگر مشکلات حل شد و به آرامش و ثبات رسیدین بنشینین
و ببینین میخواین دوباره با همسرتون ازدواج کنین یا نه! اگر اینطوره گذشته رو فراموش کنین و هی گذشته رو به رخ
هم نکشین و به فکر آینده فرزندتون باشین. انگار این 6 ماه سر لج بودین با هم و اشتباهات بزرگی هم کردین.
سعی کنین بررسی کنین که همسر اولتون چه کمبودی داشته که با نفر از طریق پیامک وارد رابطه شده. اون رو حل
کنین و شتاب زده و بر اساس ظاهر آدمها به سرعت قضاوت نکنین.
الان فقط یک مدت به خودتون فرصت بدین واسه کسب آرامش و تصمیم گیری درست.
در این گیر و دار خیلی مراقب پسرتون باشین که باز لطمه نبینه. شما که دوست ندارین شاهد طلاق ها و ازدواج های
مکررش در آینده باشین؟ پس برای خاطر پسرتون هم که شده اینبار به آرامی و با دور اندیشی تصمیم بگیرین.
موفق باشین
-
RE: طلاق همسر دوم و بازگشت زن اولم چیکار کنم ؟؟؟؟ میترسم بر گردم ؟؟؟؟؟
با نظر دوستان موافقم و لازم نیست چیزی رو تکرار کنم فقط اینکه هیچوقت برای پوز زنی نرید با یکی دیگه ازدواج کنید!!!
ما ها انسان هستیم پوزه نداریم که یکی بخواد به خاک بمالدش.
ببخشید یکم رک گفتم ولی احساس میکنم نسبت به جنس زن یکم احساس برتری میکنید..از لحن نوشته هاتون اینو گفتم
یه مقدار هم مغرور هستید (بازم ببخشید اینارو میگم) ولی میخوام که رو خودتونم کار کنید تا دوباره دچار شکست نشید.
خیلیا تو همین تالار تجربه طلاق رو داشتن (از جمله خود بنده) ولی باید دوران بعد طلاق سپری شه حدااقل 2 سال.تا زن و مرد هم التیام پیدا کنند و زخمهاشون درمان بشه و هم به خودشونو و کاراشون فکر کنند.
ازدواج سریع بعد از طلاق اصلا کار درستی نیست چون به آدم اصلا اجازه فکر کردن نمیده مخصوصا اگر بچه ای هم تو این بین باشه.
-
RE: طلاق همسر دوم و بازگشت زن اولم چیکار کنم ؟؟؟؟ میترسم بر گردم ؟؟؟؟؟
خیلی ممنونم از راهنمایی هاتون :104:
فرمایشات شما ها خیلی به واقعیت و شخصیت من نزدیک هست !!!!
ولی من میخام ببینم که ایا پاداش یک مردی که صبح توی تاریکی میره سر کار و غروب بر میگرده
بسیار احساسی هست ....
اصلا و ابدا اهل دود نیست ..... اصلا اهل مشروبات الکلی نیست .....
اصلا اهل خیانت و خانم بازی نیست ..... و برای زندگی و پسرش داره تلاش میکنه
مردی که تنها خلافش موسیقی هست و اینقدر همسرش را
دوست داره که هروقت که میشینه پشت سازش اولین اهنگی که میزنه را برای خانومش میزنه .....
خیانته ؟؟؟؟؟؟؟
مگه من چیکار کردم باهاش که این کارا با من کرد ؟؟؟؟
************************************************** ********
من همه ماجرا را از زندگی اولم برای شما نگفتم !!!!
قصه از جایی شروع شد که من سال 88 به یک ماموریت کاری در یکی از شهرهای ایران رفتیم
و در اونجا من برای بحث نمایشگاه از ساعت 3 ظهر تا 10 شب به نمایشگاه میرفتم ....
در این چند روز من در هتلی که بودم میدیدم که دو نفر المانی که به ایران اومده بودند در هتل دور و بر پسر من
میپلکند و باهاش شوخی میکنند !!!!
و در روز اخر که رفتیم برای برگشتن به فرودگاه !!!
همسرم بهم گفت که ببین اون دوتا خارجی یا بودنا !!!
گفتم = خوب !!!
گفت = یکی از اون دو نفر دیروز بعدازظهر این بسته کادویی را به همراه این چندتا عکس و یک شماره تلفن که
پشت عکس نوشته داده بودند به رزفشن هتل و گفته بودند که اینا را بده به من و....
وای تا که دیدم انگار دنیار ا خدا روی سر من خراب کرد :302: :302:
************************************************** ************************
گفتم برای چی گرفتی ؟؟؟؟؟
گفت به خدا اون داده بود !!!!
بهش گفتم = ببین تو نباید میگرفتی !!!! پول که ییشت بود اگه چیزی میخواستی میخریدی
یا به من میگفتی برات بخرم !!!!
چرا گرفتی ؟؟؟؟؟
************************************************** *******************
خلاصه داستان از اینجا شروع شد !!!!
و ایشون به جای اینکه بگه ببخشید یا تو راست میگی و ....
شروع کرد از این حربه استفاده کنه که =
اگه من میخواستم میتونستم بهت نگم !!!!!! حالا خودم بهت گفتم دیگه بگذر
و منم بهش گفتم که تو از این میترسیدی که یک روز این قضیه لو بره و من بفهمم برای همین خودت زودتر میگی !!!
این که نشد دلیل !!!!!
درضمن خودش گفت که رزفشن اون کادو را بهش داده !!!!
ولی خوب من که نمیدونم !!!! شایدم خودش ازش گرفته و از ترسش داره دروغ میگه ............
چون عکس ها را یکی یکی بهم نشون میداد و میگفت ببین خارجی یه به رزفشن هتل گفته =
بهش بگو این بابام هست ... این مادرم هست .... این خونه مونه ...... این شماره تلفنم هست ......
و اگه میاد بگو به این شماره زنگ بزنه و من باهاش ازدواج میکنم و میبرمش المان .....
************************************************** *****************
خلاصه تا رسیدیم به شهرمون بگو مگوی ما بالا گرفت و من از خونه رفتم !!!!!
و بعد از یه چند روزی با اومدن خانمم و ابراز پشیمونی کردن ایشون و اصرار و پادرمیونی پدر و مادر و خواهرام من
برگشتم به زندگی .....
************************************************** ************
هنوز مدتی نگذشته بود که من سر کار بودم و یک شخصی از باجه تلفن بهم زنگ زد که فلانی میدونی خانمت کجاست ؟؟؟
گفتم به تو چه ؟؟؟؟ تو کی هستی ؟؟؟
گفت بهش زیاد خوش بین نباش !!!! یه زنگش بزن و ببین کجاست **** و قطع کرد !!!!!!!!!!!
منم خوب با اینکه بهش مطمعن بودم بهش زنگ زدم و خلاصه سرتون را درد نیارم ....
اولش منکر شد ولی بعد با تهدیدهای من ، که میرم و پرینت مکالمات و اس ام اس های خط ت را میگیرم قضیه
را گفت =
که اره من با یه اقایی ارتباط داشتم و اونروزیم که بهت گفتم میرم خونه مادرم با ماشین اون رفته بودم بیرون ...
و همینطور که گریه و زاری میکرد گفت =
به خدا قسم من عقب نشسته بودم .....
من گول خوردم .....
ما انگشتمونم به هم نخورده ....
فقط در حد اس ام اس بوده ....
و.......
************************************************** ************
در اون موقع من دیگه تصمیم را برای طلاق ایشون صد در صد گرفته بودم !!!
ولی بازم با پا در میونی همه و همه ...... و گریه و زاری خودش و بیشتر به خاطر بچه و بازم بعد از یک چند روزی اومد در خونه ما و دست و پای من افتاد و به غلط کردم افتاد
به خاطر بچه بگذر .... من گول خوردم .... و ......
خوب من برگشتم !!!! و یه حدود یک سالی گذشت
ولی این طبیعی بود که من دیگه اون ادم سابق نبودم و بلاخره بهش شک داشتممن دوباره گذشت کردم !!!
************************************************** ***********************
تا اینکه پارسال ما یک جا میرفتیم ورزش و در اون محوطه ایشون یک پسری را به من معرفی کرد که از نظر سن
و سالی 18-19 سالش بود ولی جسته درشتی داشت !!!!
یواش یواش من خودم با اون پسر دوست شدم و ارتباط برقرار کردم
تا اینکه خانمم گفت که من میخام صبح حا برم پیاده روی !!!
و از اونجایی که قرار بود من بهش اعتماد داشته باشم و اونم یک پسر کم سن و سال من موافقت کردم
اما دیدم یواش یواش انگار خیلی به هم اس ام اس میدند ( البته متن اس ام اس ها چیز عاشقونه نبود و در حد اس های عارفانه و پند اموز بود ) ولی خوب منم مردم دیگه و غیرت دارم و بهش گفتم به این پسره بگو
دیگه بهت اس ام اس نده من خوشن نمیاد !!!!! اگه نمیتونی من خودم بهش میگم !!!
خلاصه گذشت و کار هی کش پیدا کرد تا جایی که من شاکی شدم و بهش گفتم که نمیخوام بری پیاده روی !!!!
ولی ایشون گفت که = نه !!!! من نمیتونم نرم !!! من میخام برم پیاده روی .....
خلاصه سرتون را درد نیارم ، خیلی پر حرفی کردم :305:
تا اینکه اینقدر خانم شاکی شد که تو به من شک داری !!!!
تو منو چک میکنی !!!! تو به من مضنونی !!!!!
و این موضوع اینقدر حاد شد که اون تصمیم گرفت که جدا بشه ....
و استقفرالله ، دیگه خدا هم پسش بر نیومد !!!!!!
================================================== ========
ولی من با این حال خیلی مقاومت کردم و بعد از چند روزی رجوع کردم و با گل رفتم سمت ایشون
ولی ایشون به محض ورود من به منزل زنگ زد 110 و گفت که شوهر سابق من اومده و قصد اذیت و ازار منو داره
و جلوی بچه شروع کرد به فحاشی و منو از خونه بیرون کرد .....
خوب من اونروز رفتم ...... ولی خوب چندین و چندبار من رجوع کردم
پدر و مادرم رفتند دنبالش !!!!
خاله و دایی و غیره ...... رفتند دنبالش !!!!
چقدر مادر و خواهر و برادرهاش باهاش صحبت کردند !!!!
ولی خوب بی جواب بود و ایشون اصرار اصرار که من فقط و فقط
طلاق میخوام .....
من قید مادر و بچه مم زدم -- اگه بمیرند هم برام مسئله ای نیست !!!!!
فقط طلاق میخوام و ......
************************************************** ***************
ولی حالا نمیدونم که چی شده که کسی که اینقدر طلاق میخواست
حالا با همون اصرار میخواد برگرده !!!!
************************************************** *****************
نمیدونم جایی خبری بود ؟؟؟؟
کسی بهش وعده - وعید داده بود ؟؟؟ و حالا زده زیرش ؟؟؟؟؟
خلاصه نمیدونم چی شده ؟؟؟؟ جریان چیه ؟؟؟؟؟
************************************************** ********************
ببینید شما خودتون را بزارید جای من :316:
با یک چنین زنی باید چیکار کرد ؟؟؟؟؟
من چطوری میتونم بهش اعتماد کنم ؟؟؟؟؟
من چطوری میتونم به خودم این قول را بدم که ایشون دست از اخلاق گند ، بد ، قود بازیش بر میداره
و واقعا میخواد که زندگی کنه ؟؟؟؟؟
************************************************** *****************
واقعا موندم چیکار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه راه کاری بهم بدین !!!!!
اصلا صلاح هست که بعد از چند وقتی برگردم ؟؟؟؟
-
RE: طلاق همسر دوم و بازگشت زن اولم چیکار کنم ؟؟؟؟ میترسم بر گردم ؟؟؟؟؟
آقای تنهایی در رابطه با سوالی که فرموده بودید:
ایا پاداش یک مردی که صبح توی تاریکی میره سر کار و غروب بر میگرده
بسیار احساسی هست ....
اصلا و ابدا اهل دود نیست ..... اصلا اهل مشروبات الکلی نیست .....
اصلا اهل خیانت و خانم بازی نیست ..... و برای زندگی و پسرش داره تلاش میکنه
مردی که تنها خلافش موسیقی هست و اینقدر همسرش را
دوست داره که هروقت که میشینه پشت سازش اولین اهنگی که میزنه را برای خانومش میزنه .....
خیانته ؟؟؟؟؟؟؟
باید بگم که پاداش خیلی از ماها اونچیزی نیست که به سرمون میاد ولی نمیدونم چه حکمتی تو این قضیه هست.
برای اینکه آرومتر بشین بد نیست این تاپیک رو مطالعه کنید( http://www.hamdardi.net/thread-22637.html) (البته تا انتها بخونید)تا ببینید اتفاقهای خیلی بدتر هم میوفته ولی باید آدم خودش رو مدیریت کنه تا وضعش از اینی که هست بدتر نشه.
-
RE: طلاق همسر دوم و بازگشت زن اولم چیکار کنم ؟؟؟؟ میترسم بر گردم ؟؟؟؟؟
سلام آقای تنهایی
به عقیده من گذشت زمان همه چیز رو مشخص میکنه
به ایشان بگید باید یه مدت تنها باشید و فکر کنید و برای آینده معقول تصمیم گیری و برنامه ریزی کنید. ولی خوب یکی دو روز در هفته برای دیدن بچه تان که میرید ایشان رو هم میبینید و شناخت دوباره پیدا میکنید.
البته خودتون هم حتما میدونید ولی من هم تاکید میکنم اگه کسی بهتون فرد دیگه ای توی این مدت ییشنهاد داد روش فکر نکنید.
برخورد خانمتون توی زندگی مشترک خام و نادرست بوده ولی خوب ممکنه واقعا روی کارهاش فکر کرده باشه و پشیمان شده باشه.وقتی خدا در توبه رو باز گذاشته به نظر شما من و شما این اجازه رو داریم که فکر کنیم آدمها هیچ وقت عوض نمیشن و ما نباید اشتباهاتشون رو ببخشیم؟
تنها در صورتی دوباره با همسر اولتون ازدواج کنید که شناخت کاملی ازشون پیدا کنید به هر حال آینده پسر شما با ازدواج شما با مادرش آینده معقولتری هست پس فعلا ایشان رو توی ذهنتون کنار نگذارید.
البته دوستان راست میگن فعلا باید به خودتون فرصت بدید و به ازدواج فکر نکنید ولی خوب با رفت و آمد با پسرتان از شخصیت جدید مادرش هم شناخت پیدا میکنید.
ضمنا در نظر داشته باشید که شما هم در زندگی یک اشکال داشتید و اون اینکه بیشتر وقتتون رو به کار کردن سپری میکردید و احتمالا برای تفریح و ایجاد تنوع برای همسر و بچه تان وقت چندانی نمیمونده.
موفق باشید
-
RE: طلاق همسر دوم و بازگشت زن اولم چیکار کنم ؟؟؟؟ میترسم بر گردم ؟؟؟؟؟
سلام برادر من .اخساست رو خوب درک میکنم.
هم هر دو مرد هستیم هم مشکل شما رو هم من داشتم.
راهنمایی دوستان رو خوندم. عالی بود .
در عرض 6 ماه یک ازدواج وطلاق فوری داشتید. نمیدونم دلیل به گرایش به جنس مخالفتون مسایل جنسی بوده
یا تنهای فرزندتون.
اما برای برگرشتن همسر اول :بقول دوستان مشکل همون شک رو برطرف کن بعد.
و به خودت زمان بده .از رو احساسات تصمیم نگیر .
ویک سوال :شما مهریه همسر اول رو پرداخت کردین؟
و یک مطلبی سعی نکن بخاطر بچه تون سفرهای کوتاه داشته حتی با اسرار خانواده ام باشد. خودتونم بدتون نمی اومد.
چون در این سفرها ودیدن های مکرر و کنار هم بودن احساسات جای منطق رو میگیره .
-
RE: طلاق همسر دوم و بازگشت زن اولم چیکار کنم ؟؟؟؟ میترسم بر گردم ؟؟؟؟؟
آقای تنهایی
نوشته های من رو انگار درست نخوندین!
متاسفانه شما خوب بودی و سرت به زندگیت هم بوده اما حواست به زنت و زندگیت نبوده!
یکم اقتدار مردانه توی زندگی و نظارت بیشتر همسر شما رو به دیگران سوق نمی داد. گو اینکه همسر شما فقط نیاز
داشته که بیشتر ازش مراقبت کنین و به دلیل اعتماد زندگیتون رو رها نکنین.
وقتی خودش اومد به اشتباهش اعتراف کرد نباید قضیه رو کش می دادین و باید دنبال ریشه این کارهاش می گشتین
که چرا همسر شما سر و گوشش می جنبه؟
اشتباه بعدیتون شکستن اقتدارتون و منت کشی پیاپی ایشونه!
این سیکل معیوب هی ادامه و کش پیدا کرده و قهر و آشتی ها و ازدواج و طلاق ها شکل گرفته.
از این سیکل معیوب در بیاین و بشکنین این سیکل رو!
لازم نیست احساس در ماندگی کنین!
ببینین اشتباهاتتون به عنوان نقش یک مرد و همسر توی زندگی چی بوده که الان اینجا هستین؟
یک مدت خلوت کنین با خودتون و از تنش ها و فکر به ازدواج مجدد با همسرتون دور بشین تا به آرامش برسین!
اول تکلیفتون رو با خودتون مشخص کنین!
بعد که اشتباهات و کوتاهی هاتون رو متوجه شدیم مهارت های زندگیتون رو بالا ببرین با مقالات همین سایت و
حتی اگر لازم دیدین به یک مشاور مراجعه کنین به تنهایی تا اشتباهاتتون و براتون بگه و کمکتون کنه!
خواهشا فقط حرفهای ما رو نخونین و بدون عمل بگذارید و آخر کار خودتون رو بکنید!
مشکل شما عدم ثبات رای ، تزلزل و وابستگی شخصیت و عدم ثبات فکریه! دائم در حیرانی به سر می برین و زود
قانع میشین . سر عقاید خودتون نمی ایستین! و دائم از دیگران راهکار برای سرنوشت خودتون میخواین!
خانوم اول شما باید یاد بگیره زندگی بچه بازی نیست! شما هم همینطور!
اون بچه بیپاره اون وسط شده گوشت قربونی شما انگار!
تنها کسی که به فکرش نیستین پسرتونه و هر کی به فکر خویشه! شما انقدر که نگران خودتونین نگران فرزندتون
هستین؟
بهتون راهکار گفته شده! الان باید یک فرصت به خودتون و همسر سابقتون بدین برای فکر کردن!
هر 2تون باید به اشتباهات گذشته فکر کنین! باید یاد بگیرین زندگی شوخی نیست! ایشون باید یاد بگیره همیشه
راه برگشتی نیست و شما هم باید یاد بگیرین که چنان شیرازه زندگی دستتون باشه که کسی نتونه از هم
بپاشونتش!
به مشاور حتما مراجعه کنین برای شناسایی معایب و نقص های رفتاری گذشته و فعلا فقط درصدد رفع اون عیوب
باشین و پسرتون رو درگیر این قضایا به هیچ عنوان نکنین. فعلا هیچ اقدامی برای ازدواج توصیه نمیشه!
مهم نیست در گذشته چی شده و کی چقدر مقصر بوده! مهم ساخت آیندست!
امیدوارم کمی با ما همکاری کنین و برای زندگیتون برنامه بلند مدت بریزین!
-
RE: طلاق همسر دوم و بازگشت زن اولم چیکار کنم ؟؟؟؟ میترسم بر گردم ؟؟؟؟؟
نادیا جان درست میگی !!!!
من واقعا با خوندن تایپیک شما اشکم دراومد
انشالله که خدا بهت صبر بده و هر چه زودتر پسر :72: را ببینی !!!!
************************************************** ********************
واقعا این چیزی نیست که حق انسان های درست کار باشه
من نمیخوام کفر بگم ولی ......
من دیگه دارم به یه چیزهایی شک میکنم :305:
نه خدائیش این عدالته ؟؟؟؟؟
این قانونه خداست ؟؟؟؟
پس حق و نا حق چی میشه ؟؟؟
پس حق الناس چی میشه ؟؟؟؟
پس عدالت خدا چی میشه ؟؟؟
================================================
من به همراه یکی از دوستام رفته بودیم یه جایی عیادت یه بنده خدایی
ایشون یک مریضی صعب العلاجی گرفته که تمام پوست بدنش به هم میچسبه و همچنین به لباس هاش
و موقع در اوردن لباس هاش تمام پوستش خون میوفته
اونوقت دوستم میگفت = ببین خدا اینو داره بهمون نشون میده که من وتو و امثال ما خدا را شکر کنند که بدن مون
سالمه !!!!
================================================
بهش گفتم = اونوقت به نظر تو این عدالته ؟؟؟
این که به قول دکترا توی هر یک میلیون نفر شاید یه نفر اینطور بشه !!!!
چرا این بنده خدا !!!! چرا من نه ؟؟؟؟ چرا تو نه ؟؟؟؟
چرا این باید زجر بکشه که بقیه درس بگیرند
استففرالله من که دیگه یه جورایی ..........
-
RE: طلاق همسر دوم و بازگشت زن اولم چیکار کنم ؟؟؟؟ میترسم بر گردم ؟؟؟؟؟
تنهایی عزیز به قول بهار شادی شما اصلا به توصیه ها گوش نمیکنی..
صورت مساله رو پاک نکنید لطفا
به جای گیر دادن به خدا و حکمتش همونطور که بچه ها هم توصیه کردند خودتون و زندگیتونو مدیریت کنید.
با تشکر از خوندن تاپیکم.
-
RE: طلاق همسر دوم و بازگشت زن اولم چیکار کنم ؟؟؟؟ میترسم بر گردم ؟؟؟؟؟
سلام آقای تنهایی
امیدوارم که هر چه سریعتر بتونید زندگیتون رو مدیریت کنید و به زندگیتون سامان بدهید.
ولی یه چیزی رو رو راست بهتون بگم ببخشید:
هم در تاپیک قبلی و هم در این تاپیک ........ هم در ازدواج قبلی و هم در ازدواج دوم و هم در دو تا طلاق.............
خودتون کجای این ماجرا هستید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
واقعا خودتون بی عیب هستید !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
هر از گاهی تعریف هم از خودتون می کنید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بقیه مقصرند ؟؟؟ در تمام ماجراها که تعریف می کنید نکته جالب اینجاست که شما بسیار مثبت و بی ربط بوده اید .......
به نظرم این منطقی نیست
به نظرم این اصلا درست نیست
شما باید کمی از غرور خودتون کم کنید و پیاده شید با مسیر زندگی پیش بروید. با بقیه و در جریان زندگی.
غیر ممکن هست که شما در این دو ازدواج و دو طلاق هیچ تقصیری نداشته باشید و یا یک کمی مقصر باشید. این کمی عادلانه هم نیست . شما دارید یک طرفه زندگیتون رو قضاوت می کنید و بعد به خودتون حق می دهید و بعد تصمیم می گیرید و بعد با مشکل مواجه می شوید و بعد نمی دونید چیکار کنید ....... خوب کمی با خودتون رو راست باشید.
ببخشید معذرت می خوام اصلا قصد توهین ندارم . آفتهای مشاوره رو هم مطالعه کرده ام ولی به نظرم اگه کمی منصفانه فکر کنید می بینید که حرفهام خیلی هم بی ربط نیست ببخشید معذرت.:72:
-
RE: طلاق همسر دوم و بازگشت زن اولم چیکار کنم ؟؟؟؟ میترسم بر گردم ؟؟؟؟؟
جناب تنهایی
گویا شما نه نظرات دوستان رو میخونی و نه برای وقتی که برای مشکلت میگذارن ارزش قائلی!
هر موقع خواستی با ما همکاری کنی بگو و گرنه ما مشاورین دلسرد میشیم ار ادامه راهنمایی دادن به شما!
شما کم توی زندگیتون اشتباه نکردی!
خیلی متوقع صحبت می کنین!
این همه اتفاق رو که به دلیل بی تدبیری خودتون رخ داده به خدا نسبت میدین و از زیر قبول مسئولیت شونه خالی
می کنین. شما حتی از قبول مسئولیت فرزندتون هم 1 جورایی شونه خالی کردین!
انقدر دنبال مقصر نگردین. اگر میخواین از عدل الهی بدونین کتاب "عدل الهی" نوشته استاد مطهری رو بخونین! تا
بفهمین چرا یکی بیماره و یکی سالم!
مشکل عدل الهی نیست! عدل الهی بی عیب نقصه! مشکل از ما آدمهاست که گاهی پا رو فراتر از خدا می گذاریم
و عامل همه موفقیت هامون رو خودمون و بدبختی هامون رو خدا می دونیم!
الان زدن این حرف ها چه فایده ای داره؟
بیاین و با شجاعت با مسائل روبرو بشین و حلش کنین!
با اقتدار مردانتون در مقابل مشکلات بایستید! ضمنا اکر شما خوب بودین واسه خودتون بودین نه خدا! که البته این
هم لطف خدا بوده! شما نمیدونین چطور میشه خوشبخت بود! اگر همین رفتارها رو با همسر سابقتون هم کرده
باشین و منت گذاشته باشین راه رفتن به سمت خطا رو براش باز کردین!
توقع شما و رسونده به اینجا!
کمی در خودتون و افکارتون تجدید نظر کنین.
-
RE: طلاق همسر دوم و بازگشت زن اولم چیکار کنم ؟؟؟؟ میترسم بر گردم ؟؟؟؟؟
سلام دوست عزیز.به همدردی خوش اومدی
راستش نوشته های شما رو که میخوندم به نظرم میومد یه جورایی دارین تخلیه احساسی میکنید خودتونو.
نوشتن ریز جزئیات مکالمتون درباره اون مرد خارجی،اون پسر جوون و اون اس ام اسا اینو نشون میده.
من فکر میکنم این اتفاقات با برچسب ناموسی انقد فضای ذهنیتونو گرفته که عملا ذهن شما از کار افتاده و مسائل دیگه رو نمیتونه ببینه و تحلیل کنه.برای همین در جواب مطالبی که دوستان برات مینویسن شما باز به درددل خودتون ادامه میدید.
از دوستای گل هم خواهش میکنم یه کم ارومتر..عزیزای دل.
شاید بهترین کار اینه که اول این احساسات منفی تلنبار شده رو به روش صحیح تخلیه کنید.تو قدم اول چندان مهم نیست این احساسات منطقی هستن یا نه..هر چی هستن فضای ذهتونو مه الود کردن.باید پنجره ذهنتون باز بشه و تموم این مه خارج بشن.
پس...
برای اینکه از تاپیکتون یه نتیجه بهتربگیرین و دوستان هم دلسرد نشن.بهتره تموم این جزئیات رو روی کاغذ بنویسید..با خودتون بطور کامل همدردی کنید..اگه خشم بغض یا هر احساس فروخفته ای دارید اجازه بدید تخلیه بشه..میتونی یه بالش رو مثلا خانومت فرض کنی و کتکش بزنی..البته وقتی تنهایی.داد بزنی و ...
الان شما یه زخمی خوردی سهل انگاری از خودت بوده اما فعلا انقد اون زخم میسوزه که ما هرچی بگیم باید مراقب میبودی و نبودی فایده نداره..تو گریه میکنی و میگی زخمم میسوزه.
پس فعلا زخمت رو مداوا کنیم..بعد برسی به مسائل بعدی.
لطفا کاری که اون بالا گفتم رو انجام بده..و در اخر سر یا نوشته هاتو بسوزون یا پاره کن و بریز دور.(اصلا نگهشون ندار)
این برای قدم اوله..قدم اول رو انجام بدین..وقتی احساس کردین حالتون کمی بهتر شده دوباره بیایید اینجا.
این کار خیلی بهتر از یکی به دو کردنه.
منتظرتون میمونیم.
موفق باشی
-
RE: طلاق همسر دوم و بازگشت زن اولم چیکار کنم ؟؟؟؟ میترسم بر گردم ؟؟؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahar.shadi
مشکل شما عدم ثبات رای ، تزلزل و وابستگی شخصیت و عدم ثبات فکریه! دائم در حیرانی به سر می برین و زود
قانع میشین . سر عقاید خودتون نمی ایستین! و دائم از دیگران راهکار برای سرنوشت خودتون میخواین!
با سپاس و تشکر فراوان از همه دوستان
اولا که من اصلا و ابدا ناراحت نمی شم و خیلی خیلی خوشحال هم میشم که ضعف هام
را بفهمم و اون ها را تصحیح کنم و دوستان در صحبت کردن و انتقاد از من کاملا ازاد هستند
چون من اومدم تا در درجه اول خودم را اصلاح کنم و بعد زندگی یم را !!!!
************************************************** **********
دوست عزیز و گرامی bahar.shadi دقیقا درست میفرمائید :104: به خدا دیگه از دست خودم خسته شدم !!!!!
البته من از ابتدا اینجوری ( عدم ثبات رای ، تزلزل و وابستگی شخصیت و عدم ثبات فکریه ) نبودم و نمیدونم چرا اینجوری شدم !!!
شاید به خاطر مشگلاتی هست که در این چند سال برام پیش اومده و مشگلات اخیر این
همسر دوم که طلاقش دادم !!!!
از بس که مثل یک کلاف سر در گم شدم ، دیگه نمیدونم چی خوبه - چی بده !!!!
واقعا مغزم دیگه سوخته !!!!
برای همین از دیگران مشورت میگیرم _____ به نظر تون کارم اشتباه ؟؟؟؟؟
راهنماییم کنید بگید چیکار کنم ؟؟؟ چطوری ثبات رای ، ثبات فکری پیدا کنم ؟؟؟
کتابی بهم معرفی کنید !!!! سایتی بهم معرفی کنید !!!! در این ضمینه واقعا کمکم کنید !!!
************************************************** ***********
درضمن من در ازدواج دومم به دلیل شناختی که روی خانواده ایشون داشتم بهش اعتماد کردم
تازه مگه صیغه جایی ثبت میشه که من میرفتم و نرفتم تحقیق کنم ؟؟؟؟؟
ولی این خانم دوم از اعتماد من سوء استفاده کرد و منو اینجوری دورم زد !!!!
به نظر شما کجای کار من غلط بوده ؟؟؟؟؟
اینکه بهشون اعتماد کردم ؟؟؟
اینکه یک خانواده بسیار مذهبی چنین چیزی که دخترشون را صیغه داده باشند تقریبا احتمالش صفر هست ؟؟؟؟
من با صداقت تمام رفتم جلو ولی کلک خوردم !!!!!!
و دارم چوب اعتمادم را میخورم !!!!
================================================
************************************************** ***********
و اما در زندگی اول بنده !!!
من واقعا واقعیت را نوشتم و خدای نکرده اصلا بحث خودستایی نبوده ونیست
شما که منو نمیشناسید ، پس لزومی نداره بخوام از خودم تعریف کنم !!!!
خانم اول بنده میگه من دوست داشتم که تو از سر کار که میای منو ببری بیرون !!
خیلی خیلی قربون و صدقم بری !!!
================================================
خوب ببینید ، اول که من در در حد وسع و توان بدنی م میبردمشون بیرون !!!
در حد نرمال و یک زندگی ت ساله قربون صدقش هم میرفتم !!!
حالا ایا به نظر شما اگر کمی هم کم کاری بوده یا شده
یک زن به خاطر اینکه کم میره بیرون باید به شوهرش خیانت کنه ؟؟؟؟
این جمله من رو مردها بهتر میفهمند !!!!
در سر کار من روزانه با هزار و یک مشگل سروکار دارم و ایشون نباید توقع داشته باشه
که من همون شخص هشت سال پیش باشم ... به هر حال ممکنه یک روز با صاحب کار
بحثم شده باشه
یک روز چک م برگشته باشه
روز دیگه حالم خوب نباشه
ایا به نظر شما این دلیل قانع کننده ای هست که یک زن به دلیل اینکه شوهرش خیلی
قربون صدقش نمیره ، به اون خیانت کنه ؟؟؟؟؟
خوب اخه اون مردی هم که خیلی قربون و صدقه خانمی میره مقطعی هست
و به محض رسیدن به هدفش تمام این چیز ها صفر میشه !!!!
خانم بهار . زندگی
چشم من حتما این کار را انجام میدم و دوباره میرسم خدمت شما :323:
-
RE: طلاق همسر دوم و بازگشت زن اولم چیکار کنم ؟؟؟؟ میترسم بر گردم ؟؟؟؟؟
تنهایی عزیز
لحن قاطعانه من برای این بود که شما بی توجه به صحبت ها مدام در حال تخلیه احساسی بودین و من در واقع
میخواستم متوجهتون کنم که به خودتون بیاین!
میدونم حالتون بده. طبیعی هم هست. در عرض 6 ماه اتفاقات ناخوشایند زیادی افتاه.
کاری که بهار.زندگی گفت رو انجام بدین تا به آرامش برسین. الان مهمترین چیز برای شما آرامشه نه تصمیم گیری!
لازم دارین به ذهنتون و افکارتون نظم بدین. آرامش بدین.
به قول بهار بنویسین. کلمات وقتی از روی ذهن به کاغذ بیان سبک میشین! بار منفیش از روی ذهنتون برداشته
میشه. حتی اگه لازمه برید و یک جای خلوت داد بزنین تا کامل از احساسات منفی تخلیه بشین.
بعدش لازمه در این پروسه در قدم بعد خودتون و اطرافیانتون رو ببخشین. با شخم زدن گذشته ها هیچ چیز درست
نمیشه جز اینکه اعصابتون خراب بشه. دنبال مقصر هم دیگه نگردین. گذشته ها گذشته دیگه! دنبال یافتن ریشه
مسائل و درمانش باشین. فعلا هم به ازدواج با هیچ کس فکر نکنین یک مدت تا به آرامش و ثبات روحی برسین.
حتی اگر تونستین یک سفر برای تمدد اعصاب برین.
موفق باشین
-
RE: طلاق همسر دوم و بازگشت زن اولم چیکار کنم ؟؟؟؟ میترسم بر گردم ؟؟؟؟؟
سلام
براتون امکان داره از مشاوره حضوری کمک بگیرید؟ اول مسائل خودتون مثل شتابزدگی ،عدم ثبات در تصمیم گیری و ... رو حل کنید.
بعدش به کمک مشاور مسائل زندگی اولتون رو تحلیل کنید و در نهایت تصمیم به بازگشت و یا .... بگیرید.
سعی کنید مسائلتون رو به چند تا مساله بشکنید اینجوری حل کردنشون راحتتر میشه.
موفق باشید.
راستی برای جلوگیری از اصرارهای همسر اولتون بهشون اطمینان بدین که در تلاشید که بهترین تصمیم رو بگیرید و به زمان نیاز دارید.
-
RE: طلاق همسر دوم و بازگشت زن اولم چیکار کنم ؟؟؟؟ میترسم بر گردم ؟؟؟؟؟
پیشاپیش از صریح بودن پستم و حس منفی که ایجاد می کنه پوزش می طلبم
>>>>واسه چی داری ، گذشته رو نقش قبر می کنید؟ هرچی بوده ، گذشته تموم شده رفته ، ولش کنید دیگه ، مدام نشسته ای و داری خاطرات ناراحت کننده سالهای پیش رو زنده می کنید که چی بشه؟
>>>>آدم عاقل از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود ، چقدر می خواهی واسه رو کم کنی و پوز زدن و یا به خاطر این و آن تصمیم بگیرید و آینده و سرنوشتتون رو به دست احساساتتون بسپارید؟
>>>> به خانوم سابقتون مثل یک مورد واسه ازدواج نگاه کنید که هم نکات مثبتی داره و هم منفی
ایشون یک خانوم مطلقه با یک بچه هست که برای ازدواج به شما پیشنهاد شده ، خوب ارزیابی کنید ببینید که آیا می توانید با ایشون ازدواج کنید یا خیر
اگر خیر که شما رو به خیر و ایشون هم به سلامت ، قاطعانه تصمیمتون رو پیگیری کنید ، رابطه ای حساب شده برای فرزندتون تعیین کنید و نگذارید بیش از این آسیب ببیند
اگر هم نظرتون مثبت هست ، دقت کنید ، خیلی دقت کنید تا بعد از ازدواج همش گذشته رو به رخ نکشید ، انگار ایشون یه شخص غریبه هست ، یعنی می خواهم بگویم نری با ایشون ازدواج کنی و بعد همش بهش بگی آره دیدی تو اومدی دنبالم دیدی شک من بی جا نبود ، و هزاران مسائل دیگه که عنوان کردنش اصلا نتیجه ای نخواهد داشت
اگر واقعا ایشون رو ارزیابی کردید و نظرتون مثبت بود ، پیگیر بشو که چرا ایشون تغییر عقیده داده و خواهان ازدواج با شما شده
اقای محترم ، صرف " به خاطر بچه بیا با هم زندگی کنیم " و یا " به خاطر بچه من عوض شدم " نمی تونه دلیلی پایدار برای یک زندگی مشترک باشه ... برو دنبال اصل قضیه بگرد منتها با دید مثبت و ذهنی باز نه با نبش قبر گذشته ها
-
RE: طلاق همسر دوم و بازگشت زن اولم چیکار کنم ؟؟؟؟ میترسم بر گردم ؟؟؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
[b]
ایشون یک خانوم مطلقه با یک بچه هست که برای ازدواج به شما پیشنهاد شده ، خوب ارزیابی کنید ببینید که آیا می توانید با ایشون ازدواج کنید یا خیر
ضمن این که لازم هست از خانم بالهای صداقت بخاطر پست خوبشون تشکر کنم، اما فکر نمی کنم این خانم برای این آقا یک " خانم مطلقه با یک بچه " باشد.
حداقلش این است که بچه خود این آقاست. حداقلش این است که همسر مطلقه خود این آقاست.
آفای محترم،
همه موافقتند که شما باید صبر کنید. نباید با خانم سابقتون مسافرت برید و رابطه دوستانه داشته باشید. یک مدت را به هر دو تون زمان بدید.
ماجرای دو سال پیش شما را اتفاقی توی لینکی که هفته گذشته به یکی از دوستان داده بودم خوندم. شما دو سال پیش یک تاپیک در مورد مشکلاتتون با خانم اولتون زدید و الان شش ماه از جداییتون می گذره.
اگر یکسال و اندی تلاش کردید و نتونستید به نتیجه برای ادامه زندگیتون برسید و طلاق گرفتید، فکر می کنید درسته که دوباره سریع برگردید به اون زندگی؟
یک اشتباهی هم خود شما داشتید در نکته ای که در مورد ورزش و ... گفتید. شما که مردید، خودتون بهتر باید بدونید. پسر 18 ساله را با یک خانم بیست و چند ساله می فرستید پیاده روی، بعد می گید کم سن بود گفتم اشکالی نداره؟
کنترل نکردن با بی قید و بی حد و مرز بودن فرق داره.
شاید بهتر بود یکبار با یک صحبت دقیق مرزها را با هم مشخص می کردید. چه لزومی داره یک آقای غریبه "اس ام اس عرفانی" برای همسر شما بفرسته؟
فکر می کنم یه مدت وقت لازم داری که بشینی قشنگ فکر کنی که چی می خوای و چیکار باید بکنی. این کار را به کمک یک متخصص انجام بدی بهتره. گام به گام و با دقت.
-
RE: طلاق همسر دوم و بازگشت زن اولم چیکار کنم ؟؟؟؟ میترسم بر گردم ؟؟؟؟؟
دوست عزیز آمریکایی ها ضرب المثلی دارند که میگه No Friendship After Relationship . بعد از جدایی و قطع کردن یک رابطه عاشقانه یا ازدواج اصلا نباید به هیچ نوع رابطه دیگه ای فکر کرد. شما در زمان ازدواج اول به دفعات مورد سوء استفاده همسر سابقت قرار گرفتی و کوتاه اومدی ، در حالی که کوتاه آمدنت اوضاع رو بدتر و بدتر کرده.
من گمان میکنم شما قبل از تصمیم گیری باید روی خودت کار کنی. پیش روانپزشک برو و همه اینهایی که برای ما گفتی برای اونهم بگو ، حتما به شکل بهتری از جمع دوستان اینجا میتونه کمکت کنه. تنها توصیه من اینه که به هیچ رابطه جدی فکر نکنی تا روانپزشک کمکت کنه. اینجور مصائب و مشکلات خیلی به خدا پیغمبر و معنویات مربوط نیست معمولا خطاهای انسانی باعث این اشتباهات میشه.
-
RE: طلاق همسر دوم و بازگشت زن اولم چیکار کنم ؟؟؟؟ میترسم بر گردم ؟؟؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پدربزرگ
ویک سوال :شما مهریه همسر اول رو پرداخت کردین؟
با سلام
دوست عزیز طلاق ما از نوع توافقی بود !!!!
البته من خیلی سنگ انداختم که طلاق ندم ولی مدام ایشون من رو تهدید میکرد و فحاشی
میکرد که اگه فلان روز نیای دادگاه و این بحث را تمام نکنی منم مهرم را میزارم اجرا
به هر حال هر چیزی تا یه جایی قشنگه و عزیز !!!
وقتی ایشون به صراحت داره فحاشی میکنه و فوش خیلی خیلی زشت به من و خانوادم میده
منم که نمیام هم پول را بدم هم پیاز را بخورم و هم شلاق را !!!!
با خودم گفتم که دیگه ارزش نداره ولش کن اگه میخاد بره بزار بره
چقدر مقاومت کنم برای ادامه و پاره نشدن این زندگی ؟؟؟؟
درسته پای یک بچه در میان هست ولی منم ادم هستم
ایشون که منو نمیخواد !!! به صراحت میگه ازت متنفرم !!! بیا طلاق منو بده !!!
برای همین رفتم و طلاقش را دادم
البته در این طلاق توافقی بدون هیچی هم نبود
منزلی که ما در اون زندگی میکردیم مال ایشون بود یعنی یک واحد اپارتمان بود که پدر ایشون به عنوان هدیه عروسی به ما داده بود !!!
و من در این طلاق تمام اساس منزلی که خودم در این چند سال خریده بودم را به اضافه
یک چند میلیون پولی که این چند سال پس انداز کرده بودم را اونم بابت بچه ( چون ایشون
شاغل نیست و الان همون پول را گذاشته توی بانک و داره سودش را میگیره و زندگی میکنه )
بهش دادم
و الان هم ماهیانه 100 هزار تومن بابت نفغه بچه م پرداخت میکنم !!!!!
ولی ایشون چون خیلی عجله داشت و علت عجله اش را هم برام یک معماست
خودش خواست که توافقی زودتر تمام بشه !!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
اگر واقعا ایشون رو ارزیابی کردید و نظرتون مثبت بود ، پیگیر بشو که چرا ایشون تغییر عقیده داده و خواهان ازدواج با شما شده
اقای محترم ، صرف " به خاطر بچه بیا با هم زندگی کنیم " و یا " به خاطر بچه من عوض شدم " نمی تونه دلیلی پایدار برای یک زندگی مشترک باشه ... برو دنبال اصل قضیه بگرد منتها با دید مثبت و ذهنی باز نه با نبش قبر گذشته ها
[/color]
خیلی ممنونم از همه دوستان عزیزی که بنده را راهنمایی می فرمایند !!!
و اما من در مورد اینکه علت و اصرار و پافشاری غیر منطقی ایشون برای رفت و حالا نیز برای برگشتن چی بوده و هست را به کرات سئوال کردم و ایشون اینجوری بیان میکنند !!!!
************************************************
علت و اصرار من برای طلاق این بود که ( از زبان خانوم ) ::
1- تو به من شک داشتی و من از این موضوع رنج میبردم ، از اینکه گوشیم که زنگ میخوره یا
اس ام اس میاد و یا میرم بیرون من احساس میکردم که با یک لحن و نگاه شک الودی به من
نگاه میکنی و این مورد دیگه برای من قابل حضم نبود !!! و یه جورایی انگار جون به لب شده بودم
2- به خاطر اخلاقت که ز نظر من خیلی تند و بد هست !!!
3- انگار دیوونه شده بودم و هر چی خوبی داشتی برای من تبدیل شده بود به بدی
مطلق و ازت یک تنفر خاصی گرفته بودم !!!
4- دوست داشتم ازاد باشم و تعم ازادی را بچشم ، خسته شده بودم از بس که بهم
میگفتی اینجا نرو ، اونجا برو ، میری زور بیا ، کی بر میگردی و . . . .
5- هم خودت و هم همه خانواده و خویشاوندان بهم میگفتند که به خاطر بچه این کارو نکن
ولی من نمیفهمیدم که به خاطر بچه یعنی چه !!!!
با خودم میگفتم که خوب بچه بزرگ میشه ، مشگلی هم که نیست هم پیش منه و هم پیش تو !!!!
==========================================
و اما علت برگشتن و ازدواج مجدد با تو ( باز از زبان خانوم ) ::
1- اولا که من به مخیله م خطور نمیکرد که تو بری و زن بگیری !!!!
من با خودم گفتم توی زمان عده یا بعد از اون بر میگردیم سر زندگیمون و من زمانی که فهمیدم تو ازدواج کردی دو روز توی بیمارستان بستری بودم و ...
2- با خواهرام و برادرام و مادرم صحبت کردم و همه نظرشون این بود که من مقصرم کردم !!
3- توی این مدت نشستم و خوب فکر کردم ، فهمیدم که توی زندگی 90 درصد من مقصر بودم تو درست میگفتی !!!!
وقتی به من میگفتی از خونه نرو بیرون !!! من نباید میرفتم
وقتی میگفتی با فلان شخص نرو من باید به حرف ت گوش میدادم و نباید میرفتم !!!
4- توی این مدت من با زنهای فامیل رفت و امد کردم و هم جریان را که میفهمیدند ، شوکه
میشدند و میگفتند اخه چرا ؟؟؟؟؟ شوهر تو که مشگلی نداشت !!!! ما که باورمون نمیشه
سر قهر کردن و رفتن شوهرت تو خسته شدی و زندگی تو نابود کرده باشی !!!!
5- توی این مدت احساس میکردم که هر مردی که میفهمه من مطلقه هستم ، یه جورایی
انگار بهم نظر داره و یا حتی روی من فکر های بدی میکنه !!!
6- هر جا میرفتم میدیدم که زن ها چطوری حواسشون به شوهراشون هست و ماگه چند دقیقه با هم تنها میشدیم سریع شوهرش را صدا میزد و ....
برای همین از حالم از خودم به هم میخورد !!!!
7- فهمیدم که سایه یک مرد باید بالای سر یک زن باشه !!!!
8- فهمیدم که زندگیم را مفت مفت از دست دادم !!!
9- حالا میفهمم که وقتی همه میگفتند به خاطر بچه ت کوتاه بیا ، بچه ت داغون میشه
یعنی چه ؟؟؟؟ توی این مدت این بچه قشنگ میفهمیدم که افسردگی گرفته !!!
بخصوص زمانی که تو ازدواج کردی و اومد و زن تو را دید هر شب مثل دیوونه ها گریه میکرد
و میگفت من میخوام برم پیش بابا ولی نمی خوام زنش اونجا باشه !!!!!
10- همیدم چه ظلمی به تو و این بچه و خودم و پدر و مادر رامون کردم !!!!!
11- فهمیدم که توی ازادی هیچ چیزی نیست !!!!
12- وقتی ازاد شدم و رفتم ، تازه فهمیدم که چقدر نا امن شدم و چه خطر هایی جلوی
راهمم قرار داره !!!
13 - بعد از طلاقم چند جایی رفتم سر کار ، و فهمیدم که اکثر صاحب کار ها تا که میفهمیدند
که من مطلقه هستم ، بعد از چند هفته ای بهم پیش نهاد های بدی میدادندو حالم از خودم
و از اینکه چرا این کارا کردم به هم میخوره !!!
14- فهمیدم که تو راست میگی که کار کردن و پول دراوردن سخته و ادم خسته میشه ...
15- توی این مدت من یه خانومی اشنا شدم که شوهرش معتاد هست !!!
و دیدم که چطوری این شوهر معتادی که سر کار هم نمیره را بهش احترام میزاره و حلوا حلواش میکنه !!!
با خودم گفتم خاک بر سرت شوهرت یعنی اندازه این معتاده ام نبود ؟؟؟؟
اخه چیش کم بود که اینجوری مفت مفت از دستش دادی ؟؟؟؟
16- و .....
==============================================
خلاصه فعلا داره این حرفا را میزنه و من واقعا نمی دونم که سرش به سنگ خورده
یا مقطعی هست و فعلا اینجوری یه و حتی حدس میزنم که میترسه من برم سراغ
این زن دوم و بخوام دوباره باهاش زندگی کنم !!!!
برای همین میخواد برگرده !!!
-
RE: طلاق همسر دوم و بازگشت زن اولم چیکار کنم ؟؟؟؟ میترسم بر گردم ؟؟؟؟؟
دوست عزيز من تجربه زندگي مشترك ندارم اما از روي نوشته هاي خودتان من استنباط مي كنم كه آدم بد دل و شكاكي هستي، من احساس مي كنم تعريف خيانت از ديدگاه شما و همسرتان متفاوت است. راستش را بخواهيد من اصلا همسر اول شما را مقصر نمي دانم. مورد صحبت كردن يا هديه گرفتن از يك فرد خارجي به نظر من خيانت نيست. من هم از هم كلام شدن با افراد خارجي و گاها آشنا شدن با آداب و افكار ديگران لذت مي برم و اين فقط يك كنجكاوي است بخصوص اگر آدم بي كار باشد دنبال يك سرگرمي مي گردد.
مورد دوم هم جزو شيطنت هاي از نوع بي كاري كه انگار دنبال يك سرگرمي بوده
مورد سوم هم باز از نوع بي كاري دنبال يك همدم بودن و فرار از تنهايي بوده
تا به حال ازش پرسيدي كه از ارتباط با ديگران دنبال چيست و چه چيزي شما در زندگيتان برايش كم گذاشتي؟ يا چه مشكلات شخصيتي در تو مي بيند؟ من احساس مي كنم همسر اول شما، شما را يك آدم شكاكي مي بيند كه مي خواهيد او را در قفس بگذاريد كه هيچ لذتي از زندگي نداشته باشد هيچ ارتباطي نداشته باشدو شاكي هم نباشد. همسر اول شما با بودن در كنار شما احساس تنهايي مي كند. ولي شما مي گوييد كه من مرد هستم و بايد همسرم مطابق ميل من رفتار كند. اين موضوع براي من غير قابل هضم است.
الان بعد از طلاق فهميده زندگي در اين دوران دقيقا همانند زندگي مادر بزرگها و پدر بزگهايمان است. يك زن مطلقا آوره بدبخت كه بهتر بوده همان زندگي به ظاهر نكبت بار قبلي را تحمل مي كرده تا انگ مطلقه بودن به پيشانيش نچسبد.
زياد حق به جانب صحبت نكنيد اين شما بوديد كه بعد از طلاق دوباره ازدواج و دوباره طلاق گرفتيد نه او، شما در دوره ايي كه پدرش بيمار يا فوت شده (درست اين قسمت را نفهميدم) به جايي اينكه در كنارش باشد فقط به او گير مي داديد . تازه الان هم به او مشكوكيد كه نكنه كس ديگري بوده كه الان پا پس كشيده. از ديدگاه من شما يك آدم شكاك هستيد كه زندگي با او خيلي مشكل، اما بهتر از مهر مطلقه روي پيشاني است.
در مورد همسر دومتان ايشان كه خلاف شرع نكرده بود . به نظر خوتان زيادي پر توقع نيستيد كه بعد از يك ازدواج و طلاق و يك فرزند با يك دختر كم سن تر از خوتان كه هيچ سابقه ازدواجي نداشته باشد. ازدواج كنيد؟ فقط به خاط اين كه مرد هستيد؟ به نظر شما اين متوقعانه نيست.
الان هم اين عذاب و ناراحتيتان به خاطر طرز فكر غلط خوتان است . به نظرم اول روي عقايدتان بازنگري كنيد بعد دنبال سر و سامان دادن به زندگيتان باشد. انقدر هم به خدا گير ندهيد شايد يك روز اصل فرگشت ثابت شد و اثبات شد خدايي وجود ندارد آيا آن موقع خودكشي مي كنيد؟ جوري تفكر كن كه حتي خدا وجود نداشته باشد از زندگي لذت ببري و ديگران هم از بودن در كنارت لذت ببرند.
-
RE: طلاق همسر دوم و بازگشت زن اولم چیکار کنم ؟؟؟؟ میترسم بر گردم ؟؟؟؟؟
تنها گفته بود:
حالا قافل از اینکه خدا بهم گفت = خری بهت بدم که خر خودت را یاد کنی
بری بشینی سر کوه و فریاد کنی:311:
شما خیلی شکاک هستید الان هم من و هم همسرم به دلایل کاری شماره موبایل همکارامون را داریم و البته بیشترشون متاهل هستند و با هم رفت و آمد خانوادگی داریم و تو فیس بوک هم جزو دوستان هم هستیم و گاهی سخن نغزی و یا جمله زیبایی تبریک عیدی باشه به هم اس ام اس می کنیم زن و مرد هم نداره
البته شاید اون اس ام اس هایی که شما دیدید اس ام اس های عاشقانه بوده که اینطور زندگیتون را به هم زده ...ولی نمی دونم چرا طلاق اگر خانومتون اون ارتباط را قطع کرده پس نباید اینقدر اذیتش میکردید اون در اثر شک های شما دیوانه شده طوری که هر چی خواسته گفته و سریع هم طلاق گرفته
-
RE: طلاق همسر دوم و بازگشت زن اولم چیکار کنم ؟؟؟؟ میترسم بر گردم ؟؟؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط keyvan
لطفا" در تایپک های تاریخ گذشته پست ارسال نکنید، توجه به تاپیکهای زنده موجب میشود،زحمات شما بی ثمر نباشد
-
RE: طلاق همسر دوم و بازگشت زن اولم چیکار کنم ؟؟؟؟ میترسم بر گردم ؟؟؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سارا 2010
دوست عزيز من تجربه زندگي مشترك ندارم اما از روي نوشته هاي خودتان من استنباط مي كنم كه آدم بد دل و شكاكي هستي، من احساس مي كنم تعريف خيانت از ديدگاه شما و همسرتان متفاوت است. راستش را بخواهيد من اصلا همسر اول شما را مقصر نمي دانم.
با سلام خدمت شما سارا 2010
ممنون از این که پست های من را خوندید و نظرتون را دادید - متشکرم :72:
ولی با توجه به اینکه شما همسر ندارید و مجرد هستید دوست داشتم جواب یک سری از سئوالات تون را بهتون بدم - البته شاید اینجوری خودم را خالی میکنم - نمی دونم !!!!!
شما فرمودید :
مورد صحبت كردن يا هديه گرفتن از يك فرد خارجي به نظر من خيانت نيست
بله - خیانت نیست !!!! ولی این کار میتونست در حضور من باشه !!!
ما مدت هفت روز و شب در اون شهر و در اون هتل مسافر بودیم و زندگی کردیم - چرا باید
روز آخر آخر و اونم موقع برگشتن و توی فرودگاه تهران من بفهمم - ها - چرا ؟؟؟
در اون هتل تمام هزینه ها تا روز اخر حساب نمی شد و پای اتاق نوشته تا اخرین لحظه که
حساب کنند - چرا زمانی که بچه من بستنی میخاسته اجازه داده که یک مرد بهش با خرج
خودش بستنی بده ؟؟؟ که همین باعث بشه که اون مرد به خودش اجازه بده که بعدش هم
بخواد هدیه بده - عکس بده - تلفن بده و پیشنهاد بده !!!!
بله شاید بگی فرهنگ اون خارجی یه اینجوری بوده !!!
ولی فرهنگ ما که متفاوت هست با اونا !!!
چرا توی این یک هفته به من چیزی نگفت که این خارجی یه بهم هدیه داده ؟؟؟؟
تا وقتی که دیگه ما از اون شهر کاملا خارج شده بودیم - به من گفت !!!!
بعدشم من که بخشیدم - پس چرا دوباره توی شهر خودمون با یک مرد دوست بود ؟؟؟؟
توی اون هتل مدام من براش شارژ همراه میخریدم - بهش میگفتم اخه بابا مگه با کی صحبت میکنی که اینقدر شارژ نیاز داری !!!
میگفت = با مادر و با خواهرام و دوستام ...
بعد فهمیدم با همون مردی بوده که در شهر خودمون باهاش دوست بوده
تلفنی و اس ام اس ی باهاش در ارتباط بوده .
========================================
مورد دوم هم جزو شيطنت هاي از نوع بي كاري كه انگار دنبال يك سرگرمي بوده
به نظر شما رفاقت با یک مرد اونم در حد اس ام اس دادن و تماس تلفنی داشتن و سوار ماشین اون مرد شدن یک نوع سرگرمی حساب میشه ؟؟؟؟؟
تازه من تا همین حد از این ارتباط را اگاه هستم و چیزی فراتر یا کمتر بوده را نمیدونم !!!!
اگه این خیانت نیست !!!
میشه لطفا خیانت را برای من معنی کنید !!!!!!
==========================================
مورد سوم هم باز از نوع بي كاري دنبال يك همدم بودن و فرار از تنهايي بوده
ببخشید شما صحبت کردن با یک مرد غریبه را سر گرمی به حساب میارید ؟؟؟؟
ایا احتمال این نیست که یک زن و مرد غریبه پس از اشنایی و صحبت و ایجاد علاقه - یواش یواش رابطه شون نزدیک تر بشه ؟؟؟؟
خود تو بزار جای من !!!!!
==========================================
دوست عزيز من تجربه زندگي مشترك ندارم اما از روي نوشته هاي خودتان من استنباط مي كنم كه آدم بد دل و شكاكي هستي
من از انتقاد اصلا ناراحت نمی شم و بر عکس خیلی خیلی هم خوشحال میشم
ولی به قول اقای بهروز وثوقی در فیلم طوقی ( این نامرده که نامردی میاره )
ما هفت سال با هم زندگی کردیم - اگر من ادم شکاکی بودم و زندگی براش سخت شده بوده
چرا از روز اول نبودم ؟؟؟
چرا هفت سال زندگی کرد ؟؟؟
چرا روز های اول یا سال های اول جدا نشد و از شکاکی من خسته نشد ؟؟؟
=============================================
روزی که من مچش را گرفتم - به من زنگ زد و گفت که من دارم با تاکسی میرم خونه مادرم
و منم خیلی خیلی ارام و با اعتماد گفتم عزیزم برای اینکه راحت باشی با تاکسی تلفنی برو .
اون گفت نه اینجوری راحت ترم !!!
و منم گفتم باشه گلم - هر جور که راحتی - فقط مواظب خودت باش !!!!
ب نظر شما این جواب محبت و اعتماد من بود ؟؟؟؟ که به من بگه میرم خونه مادرم و با ماشین دوست پسرش بیرون بره و با هم باشند ؟؟؟
نه !!!! خداوکیلی خیانت را برای من تعریف کن ؟؟؟؟؟
======================================
شما اگر ازدواج کنی ایا به شوهرت اعتماد داری یا نه ؟؟؟؟
که صدر در صد داری چون اگه نداشتی باهاش ازدواج نمیکردی !!!
حالا اگه بهت خیانت کنه و مچش را بگیری آیا دیگه اون اعتماد اولیه را بهش میکنی ؟؟؟؟
تازه برای من که این اتفاق 3 بار افتاده آیا واقعا میتونستم دیگه بهش اعتماد داشته باشم ؟؟؟
چند بار بهش فرصت بدم ؟؟؟ چند بار چشم پوشی کنم ؟؟؟؟ چقدر به خاطر بچه ؟؟؟؟
==============================================
زياد حق به جانب صحبت نكنيد اين شما بوديد كه بعد از طلاق دوباره ازدواج ...
نه دوست عزیز من حق به جانب صحبت نمیکنم !!!!
زندگی کردن حق هر موجود زنده ایست !!!
شما توقع داری من پس از طلاقم تا اخر عمرم مجرد می موندم ؟؟؟؟
بعدشم اگه مطالب بنده را دقیق میخوندید ایشون طلاق میخواست نه من !!!!
پس منم با علم به این موضوع که مثل روز برام روشن بود که ایشون بعد از مدتی بر میگرده
و میخواد ادامه بده - میخواستم راه را برای خودم و همه خانواده که میگفتند برگرد و باهاش
زندگی کن ببندم ....
چون دیگه از دست همه کاراش خسته شده بودم - از فوش دادن هاش - از بی تو دهنی هاش - از خیانت هاش - از زور و زیاد بودن هاش و . . . .
برای همین هم ازدواج کردم .....
============================================
..... كه بعد از طلاق دوباره ازدواج و دوباره طلاق گرفتيد نه او . . .
دوست عزیز و گرامی آیا کسی دوست داره که تابلو بشه ؟؟؟؟
مگه من مریض بودم که دوباره ازدواج کنم و سپس طلاق بدم ؟؟؟؟
پنهان کردن حقیقت ( تدلیس در ازدواج ) و صیغه بودن اون خانم منو مجبور کرد که
طلاقش را بدم ....
من 31 سالم هست و خانمی که من باهاش ازدواج مجدد کردند 33 سالش هست ....
اکثر اقایون در ازدواج هاشون چه دائم و چه موقت ، به دنبال یک خانم کم سن و سال میگردند
من با علم به اینکه ایشون برای بارداری یکی دو سالی بیشتر زمان نداره
سنش از من بیشتره
و . . . .
با ایشون ازدواج کردم و ایشون را قبول کردم
چه بسا که در حدود 10-15 کیس دیگری به من معرفی شدند که خداوکیلی همه از من 4-5 سالی کوچیک تر بودند ولی من ایشون به دلم نشست ....
( البته اگه در همون ابتدای کار حقیقت را میگفت من صد سال سیاه یاهاش ازدواج نمی کردم )
چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به دلیل اینکه درست از جاهایی که من ضربه خورده بودم
ایشون اون مشکلات را نداشت ...
ایشون پوشش خوب بود - محجبه ی محجبه ( بر عکس اون که پوشش خیلی بد بود )
ایشون حرف زدنش بیست بیست ( بر عکس اون که داد میزد )
سخنش گفتنش بیست بیست ( بر عکس اون که فوش میداد )
شوهر داریش بیست بیست ( بر عکس اون که اصلا شوهر داری بلد نبود )
و . . .
( حالا شاید یه نفر بگه چقدر معیارهات پائینه ) ولی خوب برای شخص من ایده ال بود و همون همونی بود که من یک عمری در جستجوش بودم ....
به قول معروف که علف باید به دهن بزی شیرین بیاد .....
در ضمن من در چندین بار اشنایی اولیه - علت تلاقم را به ایشون گفتم که برای چی طلاق دادم ( خیانت همسرم )
و ایشون با اینکه حرف های منو شنید - بازم حقیقت را از من پنهان کرد .....
به نظر شما ایا این حق من نبود که از این مورد صیغه شدن ایشون با خبر بشم و سپس
نتیجه گیری کنم و جواب بدم ؟؟؟؟
شاید بگی گذشته ش بوده !!!
خوب منم بچه م و همسر اولم جزء گذشته م بوده - پس با این حساب منم نباید بهش میگفتم !!!! ها ؟؟؟؟؟
========================================
به نظر خوتان زيادي پر توقع نيستيد كه بعد از يك ازدواج و طلاق و يك فرزند با يك دختر كم سن تر از خوتان كه هيچ سابقه ازدواجي نداشته باشد. ازدواج كنيد؟ فقط به خاط اين كه مرد هستيد؟ به نظر شما اين متوقعانه نيست.
اولا اگر من چنین طرز فکری داشتم - یکی از همون 10-15 کیسی که قبل از اشنایی با این خانم بهم پیشنهاد شد را انتخاب میکردم که خیلی خیلی جوان تر و اکثرا در دوران عقد جدا
شده بودند و اکثرا دختر بودند ......
دوما - بی ادبی بنده را ببخشید ..... قصد توهین ندارم
نازنین خانم ظاهرا دست تون دور از اتش است !!!!
در مملکت ما به قدری مشکلات زیاد شده و آمار زنان و دختران طلاقی زیاد شده که حد و حساب نداره !!!
این حرف منو میتونید از طریق اینترنت برای خودتون اثبات کنید و امار بگیرید !!!!
و در همین کیس هایی که من دیدم 2 مورد دختر پیدا شد که حاظر بودند با یک مردی که
ازدواج کرده و یک بچه داره ازدواج کنند !!!!!
البته میگم من چنین طرز فکری نداشتم ...چون اگه داشتم با یکی از همون مورد ها ازدواج میکردم
========================================
در نهایت شاعر میگه =
احساس سوختن به تماشا نمی شود آتش بگیر تا که بدانی چه میکشم
بله - اگر ازدواج کردی و مثل من هم اولی را و هم دومی را با تمام وجودت مثل بت پرستیدی
و عاشقانه از جون و دل براش مایه گذاشتی و اگر خدای نکرده بهت خیانت کرد
اونوقت متوجه میشی که من چی میگفتم و چی کشیدم .....
==========================================
وقتی عاشق یک زنی میشی که حاظری زندگی ت را به پاش بریزی و دیوانه وار دوستش داری و بعد از یکی دو ماه یک مردی پیدا میشه و میگه که این خانم در صیغه من بوده و هنوزم یک سال دیگه از زمانش باقی ست ......
اونوقتی که زن اولت راه افتاده و از روی هر چیزی که اسمش را بزاری شروع کرده به جار زدن
که فلانی عجب کلاهی رفته سرش - زنش صیغه ای یه !!!!
زنش صیغه یه مرد 50 ساله بوده !!!!
اونوقته که دیگه نمی تونی جلوی کسایی که این جریان را فهمیدند سر بلند کنی !!!!
اونوقته که اگه یه بحثی مثل صیغه باز بشه - اینقدر عصبی میشی که ......
اونوقته که وقتی توی خونه با داماد ها و برادر ها و . . . یه فیلمی مثل زندگی خصوصی را میبینی دوست داری بری توی زمین ....
اونوقته که اگه این خانم یک کلمه - فقط یک کلمه حقیقت را گفته بود - من الان اینجا نبودم و اسم دومی در شناسنامه من حک نشده بود ....
و من الان مثل یک دیوانه نشده بودم .....
اونوقته که دوست داشتی نفس اخرت را میکشیدی و این حرف ها را نمی شنیدی و این صحنه را نمیدیدی !!!! :302: :302: :302:
-
RE: طلاق همسر دوم و بازگشت زن اولم چیکار کنم ؟؟؟؟ میترسم بر گردم ؟؟؟؟؟
آقاي تنهايي آنقدر داغ نكنيد براي قلبتون ضرر داره آقا جان من تسليمم:103:
ولي آيا همسر اول شما قاعدتا دوستان خانمي هم دارد رابطه اش با اقوام و دوستان خانمش چطور است؟ ايشان هر ارتباطي با دوستان خانمش دارد فكر مي كند با يك دوست مرد هم داشته باشد. خانوم اولتان كه روابط جنسي با مرد ديگري نداشته فقط هم كلام شده مگر غير از اين است؟
آقاي تنهايي موقعي كه آقاي خارجي براي فرزندتان بستني مي خريده خانومتان در اين هير ووير شما را از كجا پيدا مي كرد. مي خواستي به اون آفاي خارجي بگويد ببخشيد من اول بايد از شوهرم اجازه بگيرم بعد با شما حرف بزنم؟
بعدش چطور به آدم مثل شما مي گفته مرد غربيه به او كادو داده شما مثل آدمهاي عهد دقيانوس قال و قيل مي كرديد و ممكن بود با فرد خارجي درگير شويد. گذاشته يارو بره بعد با شما عنوان كرده به قول خانوم اولتان اگر قرار بود خيانتي كنه كه كلا موضوع را از شما پنهان مي كرد.
مورد دومي واقعا سرگرمي مثل چت، خيلي از آدمها براي وقت گذراني چت مي كنند. مورد سوم هم كه جاي بچش بوده اصلا مرد حساب نمي شه مگر خانم شما از لحاظ عاطفي يا جنسي با فردي درگير بوده كه مي گوييد خيانت كرده؟ به نظر من صرف دوست بودن با يك مرد (صحبت كردن) خيانت نيست.
آدمها با هم متفاوتند. اگر روزي ازدواج كنم و شوهرم تهمت ناروا به من بزند يك لحظه هم تحملش را نمي كنم البته من شاغلم و خوب اين در مورد خانم شما صدق نمي كند و وابسته مالي به شماست.
نميدانم چرا درك نمي كنيد همسر اول شما زماني كه به شدت نيازمن شما بوده به او توجه نكرديد. (بيماري يا فوت پدر) (مدام گير مي داديد كه با كسي ارتباط دارد) هر چقدر هم بعدش بخواهيد برايش زبان بريزيد فايده ندارد زماني كه اشتباه كرديد و بايد اين موضوع را حل و فصل مي كرديد.
شما همسر دومتان را با حكم تلديس طلاق داديد پس مهريه او را پرداخت نكرديد. در حالي كه خودتان گفتيد خانم باكره بوده، شما بكارت دختره را گرفتيد و او را رها كرديد. اين دختر بد بخت اگر اعتقادي نداشت همه كاري مي كرد صيغه هم نمي كرد. بعدش راحت ازدواج مي كرد و سر هر كسي را كه دوست داشت كلاه مي گذاشت. بيچاره چوب اعتقاداتش را مي خورد. مثل اكثر مردها كه قبل از ازدواج هزار جور كثافت كاري مي كنند. بايد قبل از روابط جنسي مي پرسيدي موردي هست كه بخواهي در مورد زندگي گذشته ات آگاه شوم ؟
در مورد اينكه طلاق زياد شده درست مي گويي تازه بجز اين تعداد دختران هم زياد است و فعلا كه مي بينيم شما مردها داريد بد جوري جولان مي دهيد. برو حالش رو ببر
انتظار داشتي خانومت جار نزنه كه رفته با يك زن صيغه اي ازدواج كرده يك عمري در كنارتان بوده الان جايگاهش را از دست داده بدون مهريه از زندگيتان خارج شده، و بايد براي جايگاهي قبلي كه داشت تلاش كنه
ناراحتي اصلي شما هم به خاطر اينست كه مي داني با دو مهر طلاق ديگر مورد مطلوبي برايت فرهم نخواهد شد. زياد غصه نخور به نظر بنده كوچكترين بهتر است بري سراغ زن اولت كه از او بچه هم داري چون آينده اين بچه خيلي مهم است. ولي كمي كش و قوس بده تا زنت آنطور كه دوست داري رفتار كند و حسابي برده ات باشد. مطمئن باش بعد از اين ، يك گوسفند رام سر به زير خواهد بود كه بدون اجازه ات آب هم نمي خورد. ولي يادت باشد تو در حق خانم دومي بدي كردي اگر مهريه او را پرداخت نكردي يادت باشد كه تو بكارت او را گرفتي و بدان او ازدواج خوبي نخواهد داشت.
-
RE: طلاق همسر دوم و بازگشت زن اولم چیکار کنم ؟؟؟؟ میترسم بر گردم ؟؟؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سارا 2010
ولي كمي كش و قوس بده تا زنت آنطور كه دوست داري رفتار كند و حسابي برده ات باشد. مطمئن باش بعد از اين ، يك گوسفند رام سر به زير خواهد بود كه بدون اجازه ات آب هم نمي خورد.
سارا جان به نظر من درست نیست اینجوری راجع به یک انسان صحبت بشه.ضمنا به نظر من وقتی طرف مقابلت برده تو باشه و از خودش نظری نداشته باشه وجودش اساسا هیچ ارزش و جذابیتی نداره...
-
RE: طلاق همسر دوم و بازگشت زن اولم چیکار کنم ؟؟؟؟ میترسم بر گردم ؟؟؟؟؟
عزيز دل فكور جان ديدگاه اكثر مردها اين است كه زن مطابق ميلشان رفتار كند حكم اسلام و قانون هم همين است. مگر نه اين است وقتي تفكرات و علايق خودمان را كنار مي گذاريم چيزي غير از عروسك و برده نيستم. مشكل اصلي در ديدگاههاي جامعه ما است همين سايت را ببين زنهايي كه از مردهاي خائنشان صحبت مي كنند همه به اين دعوت مي شوند كه جذابيتهاي لازم را براي مرد زندگيشان بوجود آورند. ولي يك مرد وقتي كه فقط سوئ ظن دارد راحت رها مي كند. آقاي تنهايي هم مي خواست زنش علارغم طرز فكر خوش كه من آن را اشتباه نمي دانم مطابق ميل خودش عمل كند. مگر نمي بيني زن اول بدبختش به چالش افتاده مردي را كه زماني قلب و جسمش را در اختيارش گذاشته واو آن را در كنار زن ديگري داده دوباره به چنگ آورد. چنين زني يك بدبخت به تمام معني است. جامعه ما هم مرد سالار به معناي واقعي است. دلم براي همه زنها مي سوزد كه فقط براي اينكه در كنار مردي باشند چنين خود را به آب و آتش مي زنند.
-
RE: طلاق همسر دوم و بازگشت زن اولم چیکار کنم ؟؟؟؟ میترسم بر گردم ؟؟؟؟؟
راستش من فکر میکنم اگه این جور پستها ادامه پیدا کنه روند تاپیک تغییر کنه اگر مدیران لازم میدونن این پست من رو حذف کنن.
سارا جان من که معتقد هستم اگه یک زندگی زناشویی به مشکل بربخوره هم زن و هم مرد بدبخت میشن و کاری به بالاتر بودن مرد از زن و اینها نداره اگه یک نفر توی زندگی زناشویی بد بخت بشه حتما همسرش هم احساس خوشبختی نمیکنه پس به تعداد زنان خوشبخت مردان خوشبخت هم وجود داره و بالعکس.
اگر هم حتی توی جامعه ما حقوق زن کمتر باشه باز هم ما زنها باید حداقل خودمون احترام جنس خودمون رو نگه داریم و در برابر بی عدالتی که در بعضی قانونها وجود داره بایستیم نه اینکه هم جنس خودمون رو برده بدونیم و از شوهرش بخوایم اینجوری بهش نگاه کنه
این خانم هم الزاما بدبخت نیست.یک اشتباه کرده اگه توبه واقعی کرده باشه که این رو همسرش باید تشخیص بده اگه روال زندگیش رو عوض کرده باشه میتونه مثل یک آدمی که از اول هیچ خطایی نکرده پاک زندگی کنه.
آقای تنهایی اگه خواستید به زندگی اولتون برگردید اولا خوب فکر کنید و تحقیق کنید اگه این خانم واقعا توبه کرده باشه و در صورتی که شما میتونید با احترام متقابل باهاش زندگی کنید ازش بخواید به زندگی برگرده اون هم چند وقت دیگه که کمی حال و روز بهتری داشته باشید وبه هرحال اگه به زندگیتون برگشت به عنوان شریک زندگی بهش نگاه کنید و نه یک زیردست...
-
RE: طلاق همسر دوم و بازگشت زن اولم چیکار کنم ؟؟؟؟ میترسم بر گردم ؟؟؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سارا 2010
شما همسر دومتان را با حكم تلديس طلاق داديد پس مهريه او را پرداخت نكرديد. در حالي كه خودتان گفتيد خانم باكره بوده، شما بكارت دختره را گرفتيد و او را رها كرديد. اين دختر بد بخت اگر اعتقادي نداشت همه كاري مي كرد صيغه هم نمي كرد. بعدش راحت ازدواج مي كرد و سر هر كسي را كه دوست داشت كلاه مي گذاشت. بيچاره چوب اعتقاداتش را مي خورد. مثل اكثر مردها كه قبل از ازدواج هزار جور كثافت كاري مي كنند. بايد قبل از روابط جنسي مي پرسيدي موردي هست كه بخواهي در مورد زندگي گذشته ات آگاه شوم ؟
با سلام و سپاس
سارا خانوم باورت نمیشه من چقدر داغونم !!!!! :302:
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
ببینید شرح واقعه اینگونه بود =
من با این خانوم عقد کردم - و خوب چون هم ایشون ازدواج دومش بود
و هم من دیگه به اون حد رومون حساسیت نبود
بنابراین بعد از یک هفته ای من اولین رابطه را با ایشون داشتم
خوب توی فرهنگ و مملکت ما برای مردها اینگونه جا افتاده که شب اولین نزدیکی و پاره شدن بکارت اون دختر شاهد ........ باشند - ولی من شاهد این موضوع نشدم
خوب در اون شب من خیلی جا خوردم و برای من سئوال شد که چرا اتفاقی نیوفتاد ؟؟؟؟
برای همین ازش سئوال کردم که چرا اتفاقی نیوفتاد ؟؟؟؟؟
ایشون با یک حالت خیلی ریلکسی بلند شد و رفت سر کشوی مدارک طلاق قبلیش
و یک نامه که مال سال 1387 بود ( یعنی مال 4 سال پیش ) پزشکی قانونی بود را دراورد و
به من نشون داد و گفت = من نوع م از نوع حلقوی قابل اتصاع هست و برای همین ..... نیومد !!!!
خوب من بهش گفتم ببین تو خودت فوق لیسانس مدارک پژشکی هستی _ و تمام اندام و اناتومی انسان را حفظی و این برگه را هم گرفتی و از نوع خودت با خبر بودی نباید من را اگاه میکردی ؟؟؟؟
گفت دیگه یادم نبود !!!
===============================================
خوب منم دیگه چیزی نگفتم و چون ایشون از یک خانواده مذهبی بود و اصلا به گروه خونی این خانواده نمی خورد من حتی به خودم اجازه ندادم که مثلا بهش بگم بریم پزشکی قانونی و برای همین قانع شدم .....
تا اینکه بعد از یک ماه که دیگه ما با هم رابطه های متعددی داشتیم داستان صیغه این
خانم بر ملا شد و من همه چیز را فهمیدم !!!!
حالا شما بیا و تکه های پازل را بزار کنار هم !!!!
یک دختر مطلقه در سال 87 طلاق گرفته + دارای گواهی پزشکی قانونی مبنی بر سالم بودن پرده بکارت در سال 87 + در سال 89 یک بار صیغه یک مرد 52 ساله شده + سپس دوباره بعد از اتمام زمان صیغه یک بار دیگه اونم به مدت 2 سال دوباره صیغه نامه را تمدید کرده + خوب حالا تو باهاش رابطه جنسی داشتی و اتفاقی نیوفتاده + بعد ایشون خیلی ریلکس و با امادگی شاید قبلی از جاش بلند میشه و میگه ببین من نوع م این مدلی یه + بعد میری و اون مرتیکه را پیداش میکنی و اونم میگه بله !!!! ایشون زن من بوده و ما هر کاری که با هم کرده باشیم خلاف شرع نکردیم و بعد ازش میپرسی که رابطه جنسی تون در چه حدی بوده ؟؟؟؟؟
میگه آدم با زنش چیکار میکنه ؟؟؟؟؟
ایشون زن من بوده !!! میفهمی زن و شوهر یعنی چی !!!!! ایشون زن من بوده !!!!!
*************************************************
خوب حالا شما چه نتیجه ای میگیری ؟؟؟؟
آیا ممکن نیست که این خانم گول خورده باشه و به اصرار اون آقا و خوب به هر حال خودشم ادمه و قریضه جنسی داره !!
وبا توجه به اینکه نوع پرده بکارتش حلقوی قابل اتصاع است و میدونه که مشگلی براش درست نمیشه و چیزی را از دست نمیده !!!
با ایشون رابطه بر قرار کرده باشه و با خودش گفته خوب شوهرم که کردم وقتی باهام نزدیکی کرد و دید اتفاقی نیوفتاد سریع برگه را در میارم و میگم مشگلی نیست طبق این گواهی ..............................
حالا نظرت چیه ؟؟؟؟
بازم به نظرت من این کارا کردم ؟؟؟؟؟
**********************************************
به گفته دادگاه = گواهی سلامت بکارت ثانیه ای هست !!!! حتی دقیقه ای هم نه !!! ثانیه ای !!!!
چون ممکنه یک دختری مثلا از یک ارتفاعی بپره و پردش پاره بشه !!!!!
حالا من چطوری گواهی 4 سال پیش این خانم را قبول کنم ؟؟؟؟؟؟؟
تو بودی قبول میکردی ؟؟؟؟؟؟
در ثانی بازم من به واسطه مذهبی بودن این خانم در همون روز اول قبول کردم ولی بعد از
برملا شدن قضیه صیغه بودن این خانم دیگه برام قابل حضم نبود و نمی تونستم قبولش کنم !!!!!
خوب سارا خانم حالا چی قضاوت میکنی ؟؟؟؟
=============================================
شما خودت یک خانومی !!!
به نظر شما یه خانم 33 ساله با مدرک فوق لیسانس مدارک پزشکی که بدن انسان را فوت آبه و اینقدرم حواسش به برگه پزشکی قانونی ش
هست و نوع بکارت خودش با خبره !!!
و یک ماه هم با بنده نامزد بوده !!!
و یک هفته هم ما پیش هم میخوابیدیم ولی رابطه جنسی نداشتیم !!!
ایشون نه به صیغه ش اعتراف میکنه و نه به نوع بکارتش !!!!
به نظر شما کاسه ای زیر نیم کاسه نیست ؟؟؟؟؟
به نظر شما ممکن نیست این دختر بعد از دو سال صیغه با یک مرد و در کنار هم بودن این دو
هر روز در دفتر کار و هر لحظه - و حتی رفت و آمد سر کارشون هم با هم بوده !!!!
ایشون راضی به رابطه جنسی با این آقا و به اصلاح شوهر موقتش شده باشه ؟؟؟؟
اون مرد 10 تا سکه مهر این خانم کرده !!!
به نظر شما یک مرد 8 میلیون تومان پول را مهر یک زن میکنه که فقط نگاهش کنه و باهاش حرف بزنه ؟؟؟؟
خوب اگه میخواست باهاش حرف بزنه که خیلی راحت توی دفتر کارشون با هم بودند - ایشون را میدید باهاش حرف میزد دیگه چه کاری هست که صیغش کنه ؟؟؟؟؟
مثل هزاران هزار ارگان دولتی و خصوصی !!!
پس همه مدیران مرد زن ها را صیغه میکنند ؟؟؟
به نظر شما این خانم نمی خواسته گندی را که زده بوده گردن من بندازه ؟؟؟؟
حالا دخترای عادی که با پسر ها رابطه دارند و بکارتشون را از دست میدند با هزار و یک
نقشه و حتی با جراحی و دوختن بکارتشون خودشون را میندازند گردن شوهر !!!!
این خانم با توجه به اینکه از نوع خودش با خبر بوده و گواهی پزشکی قانونی هم داشته و دیگه نیازی به دوختن و جراحی نداشته میخواسته کارش را بندازه گردن من
اونا از نوع عادی هستند و ایشون از نوع اسلامی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خوب حالا نظرت چیه ؟؟؟؟؟؟ به نظرت بازم من بکارتش را ازش گرفتم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آیا کلاه سر من نرفته ؟؟؟؟
ایا در حق من نامردی نشده ؟؟؟؟
-
RE: طلاق همسر دوم و بازگشت زن اولم چیکار کنم ؟؟؟؟ میترسم بر گردم ؟؟؟؟؟
سلام
اقای تنهایی عزیز
هروقت پستاتون رو میخونم متوجه فشاری که روتون هست میشم معلومه دل پری دارید:97:
میفهمم چقدر مسائل پیش اومده براتون سنگینه هم مورد اول هم مورد دوم .
اما اینو قبول کنید که نمیشه این وضع رو ادامه داد وهرروز رو با این افکار شروع وتموم کرد.
کاریه که شده ومتاسفانه وقتی هنوز درگیری ذهنی وروحی داشتید در مورد همسر اولتون به سراغ همسر دوم اختیار کردن رفتید وهمیشه تو انتخاب با عجله سر ادم کلاه میره .....
دیگه وقتشه دست از نبش قبر گذشته بردارید وبه خودتون بیایید .فعلا تمرکزتون رو از شوهر کسی بودن بردارید و روی نقش پدریتون زووم کنید نگذارید واسه فرزندتون کمرنگ بشید.
شما یا مادرش میتونید همسر هر کس دیگه ای باشید ولی اون فقط شمارو داره :72:یه پدر:72:یه مادر.
ویه کودکی که داره میگذره .
این فقط نظر منه شاید درست نباشه .
موفق باشید.
-
RE: طلاق همسر دوم و بازگشت زن اولم چیکار کنم ؟؟؟؟ میترسم بر گردم ؟؟؟؟؟
آقاي تنهايي فكر كنم من در مورد خانم دومتان اشتباه كردم اون هم بخاطر اين بوده كه يا من درست مطالب شما را متوجه نشده بودم يا شما اطلاعات را كامل ندارده بوديد. پس شما با يك زن مطلقه كه داراي صيغه بويده ازدواج كرديد. بنده از شما پوزش مي خواهم. شايد قضاوت من هم در مورد خانم اولتون به همين منوال غلط بوده باشد. من با توجه به احساس خودم و ارتباطات كاري كه با همكاران مرد اطرافم دارم آن را روي همسر اولتان تعميم مي دهم (من با همكاران مرد همكلام مي شوم گاهي شوخي گاهي با آنها مي خندم ولي هيچ احساسي نسبت به آنها ندارم و دقيقا آنها را مانند همكاران زن خود مي بينم) و شايد هم واقعا شما بيش از حد شكاك يا حساس باشيد و شايد هم تركيبي از اين موارد باشد.
ولي اگر صلاح خود و فرزند خود را مي خواهيد به صلاح است به خانم اولتان رجوع كنيد. اما با درايت. اگر نسبت به ارتباطات او با جنس مخالف حتي صحبت كردن حساس هستيد ( هر چند بنده اين حساسيت را بي مورد مي دانم) آن را به صراحت بازگو كنيد و به او بگوييد به خاطر علاقه من به شماست كه نسبت به ارتباطلات او حساسم اگر زنم را دوست نداشته باشم به من چه كه چه مي كند و كجا مي روند فقط نيازهاي من را برآورده كند كافي است. به او بگوييد همانطور كه شما تمام عواطف و احساساتتان را بر او خرج مي كنيد متقابلا انتظار داريد او هم چنين رفتار كند
به او بگويد كه از پرخاشگري او ناراحت هستيد و غرورتان را جريحه دار مي كند بگوييد انسان اشرف مخلوقات است و خدا قدرت فكر و درست صحبت كردن را به او دارده كه با هم مثل حيوانات مشاره نداشته باشيد.
بازهم در موردي كه نسبت به آن حساسيت داريد تاكيد كنيد.
بهتر است روي خودتان هم كار كنيد كه به تفاوتهاي شخصيتي و خانوادگي و طرز فكر افراد احترام بگذاريد اگر واقعا همسر شما بي تقصر باشد شما بيشترين لطمه را به خودتان وارد مي كنيد. اگر مورد طلاق اولتان فقط از سوئ ظن ناشي شده باشد ببينيد چندين وقت است داريد به خودتان عذاب روحي مي دهيد.
من احتمال قوي مي دهم همسر شما حتي اگر خلافي مرتكب شده باشد بعد از اين ماجراها تا حد ممكن سعي مي كند رضايت شما را كسب كند. ضمنا يادتان باشد با اين دو مهر طلاق فرد مناسبي با شما ازدواج نخواهد كرد و در صورت هم كه ميسر باشد آينده فرزندتان چندان روشن نيست.
-
RE: طلاق همسر دوم و بازگشت زن اولم چیکار کنم ؟؟؟؟ میترسم بر گردم ؟؟؟؟؟
ممنون از اینکه مطالب بنده را با دقت خوندید و نتیجه گیری کردید !!!!
این تایپیک شرح حال همسر دوم بنده است اگه دوست داشته باشی میتونی بخونی =
http://www.hamdardi.net/thread-23133.html
================================================== ============
در این که شما میفرمائید با خوردن دو مهر طلاق فرد مناسبی با من ازدواج نخواهد کرد
من خودمم هم بر این اساس اعتقاد داشتم - ولی خوب
اولا خدا بزرگه - از من حاد تر و بدتر وجود داره که حتی مورد های خیلی خوبی هم براشون پیدا شده
دوما به قول قدیمی ها دزد حاظر و بز هم حاضر
و یکی از تکنیک هایی که من در طلاق دومم زدم این بود که خیلی سریع این کار را کردم
بر خلاف نظریه برخی از دوستان که میگفتند در طلاق دادن ایشون عجله نکن
ولی من با این کار تاریخ عقد و طلاقم با دو ماه اختلاف در شناسنامم ثبت شد !!!!
و همین خودش اثبات کننده خیلی چیزهاست
در ثانی که به خانوادش گفتم که من اگر خواستم ازدواج کنم بایستی علت طلاق دخترتون را به اون خانواده
بگم - و بلاخره اونا هم ممکنه که بیاند و تحقیق کنند
و اونا هم همی چیز را قبول کردند و گفتند باشه آقا مشگلی نداره ما براشون توضیح میدیم
================================================== ======
ولی باور کنید صرف نظر از تمام این مسائل و مخفی کردن این مورد صیغه ایشون
این دو ماه که من با این خانم زندگی کردم و به اصطلاح عقد بودیم
بهترین و زیباترین لحظات عمر من بود .....
من هنوزم که هنوزه توی خونه اسمش را میارم و میگم زن فقط فلانی
یعنی همونی بود که من میخاستم - اخلاقش - رفتارش - کردارش - گفتارش - حجابش و . . . .
راستش بدجوری بهش عادت کردم و دوستش دارم :302:
یعنی اون هفت سال زندگی من یک طرف و این دو ماه هم یک طرف
از طرفی از بس که با خودم در جنگ هستم ...
چند روز پیش رفتم مشاور خانواده و قصه ر ااز سیر تا پیاز براش تعریف کردم
ایشون نظرش را داد و گفت ببین - گذشته ایشون به شما ارتباطی نداشته و ایشون زمانی که اصلا شما
وجود نداشتی رفته و خوب این کار را کرده - ولی خوب تنها مشگلی که وجود داره نداشتن صداقت و نگفتن
و پنهان کردن حقیقت از شما هست ....
حالا ببین میتونی از این کارش بگذری یا نه !!!!
بعدشم گفت که اگه تصمیم به رجوع داری ولی از این مورد میترسی که ممکنه در اینده دوباره
بهت دروغ بگه و یا ممکنه که در اینده ممکنه که اتویی دست اون مرد داشته باشه و همین دوباره مجبورش
کنه که باهاش باشه !!!!
من یک سری تست بهش میدم که همه جور نگات انحرافی و منفی و مثبت توش هست و ریز و درشت
شخصیت ایشون را برات در میارم و میگم که ایشون اصلا به درد کارت میخوره یا نه !!!!!
نمی دونم چیکار کنم ؟؟؟؟؟؟ :316:
فعلا به پیشنهاد دوستان میخوام صبر کنم و بی خیالی طی کنم تا ببینم که چی میشه :exclamation:
================================================== ==========
راستش یه حسی بهم میگه کارم اشتباه هست ، و دارم خودم را گول میزنم
خودم همه حقیقت را میدونم !!!
ولی نمیدونم با این که این ضربه بزرگ را خوردم ازش چه نیروی عجیبی داره منو میکشونه سمت این زن دوم ؟؟؟؟
هم فکری کنید
آیا رجوع من به ایشون حتی با گذشت مدت زمان کار درستی است یا نه ؟؟؟؟
راستش در خانواده ما پدرم و داماد ها و خواهر بزرگم با برگش همسر دومم بسیار موافق هستند
به خصوص پدر !!!!!!
پدرم میگه من کاری به این موردی که نگفته ندارم ولی بابا اگه یه دختر خوب که بتونی باهاش زندگی کنی به پستت خورد همین بود !!!!
اون اولی را که اصلا حرفش را نزن !!!
اون هفته هم رفتم که شناسنامم را بگیرم - حاج اقای توی محضر چون طلاق زن اول را هم اونجا دادم خوب منو میشناسناسه
گفت بهش رجوع نکردی ؟؟؟ گفتم کدومشون ؟؟؟؟
گفت = دومی را میگم !!!
گفت = من کاری ندارم ولی من اون را دیدم و اینم دیدم !!!
ولی این دومی را من نظرم روش خیلی مثبت بود !!!
حالا یه اشتباهی کرده قبول دارم ولی میشد بگذری - دختر خوبی به نظر میرسید !!!
گفتم نه !!! چطورمگه ؟؟؟ اومد شناسنامش را بگیره حرفی زد ؟؟؟
گفت = نه - ولی من یه جورایی دلم براش میسوزه - بر خلاف اون اولی خیلی مظلوم بود !!!
اگه راهی داره بهش رجوع کن !!!!
بعدشم بهم کفت - ببین پسر جون بلاخره میری و زن میگیری و صد در صدم باید یه مطلقه بگیری
از کجا معلوم که اون زن با صد تا نبوده باشه ؟؟؟؟
از کجا معلوم که چند بار صیغه نشده باشه ؟؟؟؟؟
لااقل اینا میدونی که این طرف خیلی اعتقاد داره و مذهبی هست و همین یک نفر بوده
================================================== ======
واقعا نمیدونم چیکار کنم !!!!!!!!!!
از طرفی خیلی دوستش دارم :302:
از طرفی مادرم خیلی داره مقاومت میکنه و میگه اگه اینو گرفتی قید منو بزن
مادرم به خاطر بچه م اصرار داره که با اولی برگردم !!!!
تورو خدا کمکم کنید !!!!
-
RE: طلاق همسر دوم و بازگشت زن اولم چیکار کنم ؟؟؟؟ میترسم بر گردم ؟؟؟؟؟
خوبه كه شما تجربه زندگي مشترك داشتيد مگه ماههاي اول زندگي با همسر اولتون خوب و شيرين نبود بعدا اختلافات توي زندگي پيدا شد. ماههاي اول زندگي مشترك شيرين مي شه ديگه، والا من نمي دونم بايد چكار كنيد صلاح مملكت خويش خسروان دانند. فكر كنم دلت هردوشون رو مي خواد؟ مي خواهي دومي را بگري اولي هم كه مادر بچه ات است بالاخره يواش يواش وارد زندگيت مي شود. حالا اگر توانايي و استطاعت مالي داري بسم اله
بعيد مي دونم كسي پيدا بشه بتونه بگه چه كار كني بهتر است. ولي من هم مثل مادرتان فكر مي كنم.
-
با سلام و عرض ادب
خوب دوستان بنده به نصیحت های دوستان خوبم گوش دادم و الان یه 8 ماهی
هست که بی خیال ازدواج مجدد و برگشت با همسر اول شدم
و اما در این مدت مسئله اتفاق افتاده که بنده را کمی سر در گم کرده و نیاز به
همفکری شما سروران گرانقدر دارم انشالله که با
کمک و راهنمایی دوستان راهم را از چاه تشخیص دهم .
و اما .....
- - - Updated - - -
و اما موضوع اینه که در زمان طلاق این خانم دومی که 20 روز باهاش عقد بودم و
به دلیل عدم صداقت و پنهان کاری قضیه صیغه بودنش و همچنان اینکه هنوز زمان
صیغه ش با مرد قبلی تمام نشده بود و در این جا تدلیس اتفاق افتاده بود
همسر اول بنده که ازش یک بچه هم دارم به شدت پشیمون شد و قصد برگشتن
پیدا کرد و رجوع کرد !!!
در محدوده زمانی وقت دادگاه برای طلاق همسر دوم
همسر اول بنده رجوع کرد و همون موقع که ما یک مسافرت دو روزه محلی رفتیم
ایشون هم به دعوت مادر بنده و به خاطر بچه و پشیمون شدنش به قول خودش
رجوع کرد !!!!
من در اون موقع در افت و خیز دادگاه و طلاق خانم دوم بودم و خوب دل
پری هم از ایشون داشتم راستش زیاد تحویلش نگرفتم و محلش ندادم .....
خلاصه ایشون هم بعد از برگشتن از اون مسافرت کوچولو رفت ....
و اما اشتباهی که من کردم این بود که در این زمان دو روزه که با هم بودیم
نشستم و از سیر تا پیاز این مدت 20 روزه را از زمان اشنایی تا الان را برای ایشون
تعریف کردم و حتی باید بگم که بچه گی کردم و به ایشون گفتم که با اون خانم
رابطه هم داشتم ....
===================
حالا پس از گذشت 8 ماه از جریان طلاق خانم دوم ایشون 180 درجه تغییر حرف
داده .... و حاضر نیست که برگرده
بهش میگم تو اون نبودی که با پای خودت اومدی ؟؟؟
تو اونی نیستی که زار میزدی و میگفتی خودم کردم - حق م هرچی سرم اومده ؟
تو اون نبودی که میگفتی من ..... کردم من به تو بد کردم ؟؟؟
من اشتباه کردم - برگرد تا با هم زندگی کنیم - به خاطر بچه مون ؟؟؟
و ......
میگه =
نه !!!! من چیزی یادم نمیاد !!!
اگه ام این کارا کردم اشتباه کردم - توی اون دو روز فهمیدم که به درد هم نمیخوریم
بهش میگم چرا ؟؟؟
میگه چون که باهاش رابطه جنسی داشتی !!
میگه من نمیدونستم باهاش بودی - من فکر کردم رابطه نداشتی
من نمیتونم ادامه بدم .....
و اما بزرگترین بهونه ای که میاره اینه که میگه =
اگه این خانم این کارا نکرده بود تو عمرا طلاق ش نمیدادی و یادتم به
من نبود حالا که این خانم باهات این کارا کرده میترسی بری دوباره
ازدواج کنی برای همین میخوای برگردی با من ادامه بدی !!!!
نه من دیگه نمیخوام ادامه بدم !!!
===========================
به نظر شما چیکار کنم ؟؟؟
از طرفی خودم میدونم که برگشتن ما یعنی جنگ و دعواهای تازه !!!
یعنی مدام میخواد اسم اون و بیاره بگه که چرا این کارا کردی !!!
یعنی یک جنگ روانی به تمام عیار
یعنی اگه من 10 دقیقه دیر کردم ایشون شک میکنه که نکنه با
خانم دومم بودم !!!
چون خودش به صراحت به زبون اورد که =
از کجا معلوم که سر راه ت سبز نشه و نخواد بیاد تو زندگیت !!!!
ولی خوب ............
ولی خوب از یه طرف به خاطر بچه م میخوام باهاش ادامه بدم
از یه طرف م این مادر بنده شروع کرده به یار گیری در خانه و به هیچ عنوان ول کن
قضیه نیست و هی داره اصرار و پافشاری میکنه !!!
نمیدونم چیکار کنم ؟؟؟؟؟؟؟
========================
دوستان به نظر تون چیکار کنم ؟؟؟؟
نظرتون راجع به کار این خانم چی یه ؟؟؟؟
-
شما بعد از این همه سال همسر اولتون را نشناختید؟
حساسیت های خانمها را نمی دونید؟
حد و مرز مسایل خصوصی و شخصی را نمی دونستید؟
چه لزومی داشت که از سیر تا پیاز ماجرا را برای خانم اولتون تعریف کنید.
مادر و یارگیری را کلا فراموش کن. با مادرتون با احترام برخورد کنید ولی نگذارید تصمیمتون براساس فشارهای ایشون باشه.
بچه شما ضربه بدی از این طلاق و ازدواج مجدد شما خورده. پس دقت کنید با اشتباه بعدی وضعیتش را بدتر نکنید.
با کمک مشاور و روانشناس و بادقت و قدم به قدم پیش برید.
با همسر اولتون مشاوره برید و سعی کنید دلایل محکم و خوبی برای برگشتن به هم پیدا کنید.
اگر عجولانه و بدون بخشش کامل همدیگه و بدون عقل و منطق به زندگی با هم برگردید بعد از مدت کوتاهی با مشکلات زیادی مواجه خواهید شد.
که یا خونه را جهنم می کنه یا طلاق دوباره را در پی داره.