-
میگن درمان داره...
یه چیزی تو مایه های افسردگی
میگن درمان داره
ولی واقعا عین کنه میمونه تا یه ذره به حاله خودش رهاش کنی خیلی سریع میاد و جای تمام مسائلت رو میگیره و خودشو تو همه کار دخالت میده تو هر زمینه ای روحیه رو خراب میکنه .
من که بالاخره بعد 8-9 سال به ریشه اش رسیدم بازم دست بردار نیست الان که دارم این متن طنز گونه رو مینویسم از صبح که بیدار شدم به شدت دچارش شدم هر چی کلنجار میرم دست بردار نیست .
میگن اینقدر چیزای قشنگ تو زندگی هست که ...
اما آخه بابا این کنه به دعوت خودم نمی چسبه بهم که (البته شاید وقتی حواسم به ذهنم نیست ...).
به هر حال خیلی شنیدم و خوندم و به دیگران گفتم که درست میشه الانم میگم که درست میشه...
درست میشه...
آره بالاخره درست میشه...
-
RE: میگن درمان داره...
مهاجر خودت سوال میکنی و خودت هم جواب میدی؟
حتی انقدر مغروری که .............جای خالی یا علامت سوال نمیزاری:question: که کسی جوابی بده یا اگر نظری داره بنویسه ؟
ببین دوست من تو آرزوهات مریضه !!
میدونی یعنی چی
یعنی اینکه تو آرزویی نداری اگر هم داری مریض شده...
از خدا خواهشی نداری
باید چیزی بخواهی
خیلی بی نیاز شدی....
باید مثل همه مردم نیاز کنی
باید مثل همه مردم از غذایی که میخوری لذت ببری بدون اینکه بخواهی فکر کنی وفلسفه وجودی غذا رو بررسی کنی ...
باید از شنیدن یک آهنگ شاد بشی بدون اینکه فکر کنی معنی آهنگ چیه ......
درسته که فکر کردن خیلی خوبه ولی لذت بردن احتیاج به معنی کردن و فلسفه چیندن نداره
تو باید موقتاً از فلسفه فاصله بگیری و حتی مثل یک آدم بی دانش از زندگی لذت ببری فکر کن هنرپیشه هستی در نقش یک شغل ساده و بیسواد.....
اگر عاشقی باید به راهت ادامه بدی تا به کسی که میخواهی برسی
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا جان رسد به جانان یا جان ز تن برآید
اگر عاشق نیستی باید عاشقی کنی اما عشق با امید :
گر جان به تن ببینی مشغول کار او شو
هر قبله ای بینی بهتر ز خود پرستی
اگر اشتباه کردم بگو تا بحثو عوض کنم :rolleyes:
-
RE: میگن درمان داره...
میدونی مهاجر بعضی مثل تو دل از دنیا افسرده کردند بعضی هم اگر دنیا رو بهشون بدی میخورند ولی سیر نمیشن .
به نظر تو چرا؟؟؟
-
RE: میگن درمان داره...
صحبتای ابتدایت منو یاد اشوی بزرگ و اغوا کننده میندازه...
راستش از صحبتات نمیگم ناراحت ولی تعجب کردم راستش انتظارشو نداشتم.
البته سرعت تشخیص شما واقعا قابل تحصین بود .
توی تاپیک قبلیم هم بحث جذابی رو باهم داشتیم که نشون از فکر صلب گونه تون داشت (می بینی چه راحت و با چه سرعتی میشه به هم برچسب بزنیم؟؟؟ کاری که مدتها نزدکترین کسم با من انجام دا د ).نمدونم شاید شما رشتتون مشاوره بوده تو این سایت کارورزی میکنین.صحبت مشاوره شد یاد اولین باری که توی اون شهر دور افتاده برای گذروندن دوره فوق دیپلمم پیش مشاوره دانشگاه رفتم .وقتی صحبتا و دلگفته هام که نشون از یه دوره ی به شدت ابری داشت به اتمام رسید .مشاور در کمال ارامش منمو نصیحت میکرد و میگفت تو نا سلامتی میخوا ی چند وقت دیگه ... از این دست نصایح که مادر بزرگ دوست داشتنیمم میتونست انجام بده .کرد.
البته اینایی که گفتم چیزی از دوستداشتنی بودن رو ح رو به بالا ت نمی کنه.
-
RE: میگن درمان داره...
میگن امسال سال خشک سالیه.اما نمی دونم چرا اینقدر هوا بارونی میشه...
خیلی خسته ام
خسته ام از افکار م. افکاری که حلا دیگه قسمتی از ناخود اگاهمه.یعنی دیگه اختیارش به طور مستقیم از دست من خارجه
میگفت:مسئله ات ریشه ی مستقیم و واقعی نداره بلکه تداعی کنند و بازنواخت یه درد( یه دوره ی دور و پر اظطراب و استرس برای یه مهاجر که باید به کوچ خودش ادامه بده .تا اخره راه)قدیمییه که حالا با مواجهه شدن با مشکلات و مسائله نه چندان بزرگ همان حالات درد ناک قدیمو برات بازنواخت میکنه...
یعنی من اونقدرها که بابام میگفت ...
گوهر کز صدف کون و ....
چی دارم میگم ؟؟
-
RE: میگن درمان داره...
من هم نظرم اينه كه درمان پذيره و قابل حله فقط بايد يك روانشناس خوب پيدا كني كه بري پيشش يك نفر كه هم كار بلد باشه هم دل بسوزونه ولي اول ازهمه خودت هم بايد بخواي تا خودت نخواي هيچ كس هيچ كاري نمي تونه بكنه
-
RE: میگن درمان داره...
آیا به این کلمات برخورده اید که شاعران بزرگ زیاد بکار میبرند باده ناب یا شراب تلخ مرد افکن ؟؟
توجه کردی هر کس مغز نداشته باشه و به عبارتی دیوانه باشه چطور میخنده و بیخیال دنیا است و به سبک بیخیالی از زندگی لذت میبرد؟
اینو هم شنیدی که میگن دیوانگی هم عالمی داره ؟
چون از فکر کردن رها میشن .....
توجه کردی مغز برای خودش در بدن پادشاهی میکنه !
اگر برای مدت کوتاهی این جمله را با خودت بگی در حالی که روی زمین دراز کشیدی و آسود هستی مغز پادشاه بدن نیست همان لحظه احساس میکنی انگار چیزی در مغزت سقوط میکند و متوجه وجود بقیه اعضا بدنت میشوی مثل قلب ، کلیه ، شش ها، معده ،... احساس آرامش میکنی چون مغز مدام داره فرمان میده و ابراز نظر و بزرگی میکنه وقتی تا سطح عضوهای دیگه بدن پایین میاریش احساس راحتی میکنی چون دیگه وراجی نمیکنه و فرمان نمیده .
منم اکثر مواقع با فکر کردن زیادی خودمو آزار میدم گاهی خیلی فکر می کنم و مثل خیلی های دیگه نمیتونم از زندگی لذت ببرم دنبال چیزهایی هستم که بزرگ باشند ماندگار باشند اما ساده ترین چیزها در این دنیا برای تنوع و آرامش ذهن و فراموش کردن ما از اطرافمان آفریده شده .....
آیا توجه کردید که خدا با ما شوخی میکنه از یک نوع گل با یک شکل واحد 10 رنگ مختلف تولید کرده ...من که خندم میگیره خنده ای از روی اشتیاق و سپاس از این همه تنوع خواهی خداوند در حالی که به قول خودش میتونه زمین را باهر چه درونش هست نابود کنه اما این تنوعهارا برای ما آفریده ...
دوست داشتم که متعادل میشدید شما خیلی صعود کردید ....
خیلی به بالا و اصالتها فکر میکنید ....
بزرگترین آدمها روی زمین زندگی کردند ....
آب و غذا میخوردند .....
آدمهایی دنیا پرست را هم دست کم نگیرید...آنها هم هنری دارند هنر آنان اقرار به بندگی و اقرار بی غروری و ابراز نیازمندی است.
یعنی تکراری حرف زدم!! ...
از برچسب شما هم ممنونم. یعنی برچسب زدن معنیش بده :shy:؟!!
-
RE: میگن درمان داره...
شراب تلخ مرد افکن ...
چقدر اون لحظه می تونه رویایی باشه.البته اگه بالاخره شیخ ملول شده از دیو و دد ما بتونه اون مرد مست و مدهوش ر و پیدا کنه .
در صحیح بودن حرفات شک ندارم که برای رسیدن به آرامش و رهایی باید از نفس خودمون(که اون ذهنیت باشه )گذر کنیم و جاری باشیم مثل یک رود که هیچوقت پشت سد های کوچک وبزرگ به اسکان نمی رسه.
من نباید اینقدر متوقع باشم اون از ادمایی هیچ شناسایی کاملی از هم ندارن که به اون نحوی که من می خوام درکم کنن.
ولی قبول کنید تغییر یه رفتار پایدار خیلی طاقت فرسا و سخته.اصلا فلسفه ی وجودیه دین گرد و خاک گرفته و مهجور و ناشناخته ی ما همین بوده.رهایی از ذهنیت های قدیمی و کهنه و اشتباه که البته اجداد ما که قسمت بزرگی از وجود خود ما هستند به شدت به ایین و رفتار گذشته گان و پدارانشان پافشاری و تاکید داشتند.
من نیاز به تداوم تکرار دارم. که تا این لحظه بارها اقدامم رو در طول راه رها کردم نمدونم نشد یا نتونستم .جون این نسل سوخته ی ما اینقدر دقدقه داره که فرصت ترمیم براش باقی نمی مونه.
من نیاز به کمک دارم که این من فعلی جزیی از یک کل است که ممکنه خدای نکرده روزی سراغ یه من آشنای دور یا نزدیک دیگه بره.
توی یه هفته گذشته 2 باز سراغ حافظ رفتم اونم توی شرایط خاصم که ...
نقد صوفی نه همه صافیه بی غش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
خط ساقی گر از این گونه زند نقش بر اب
ای بسا رخ که به خونابه منقش باشد
ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوهی رندان بلا کش باشد
غم دنیای دنی چند خوری باده بخور
حیف باشد که دل دانا مشوش باشد
دلق و سجاده و حافظ ببرد باده فروش
گر شرابش ز کف ساقی مهوش باشد
-
RE: میگن درمان داره...
انسان بدون نفس کشیدن میمیرد همان نفس اگر زیاد در سینه بماند بلای جان میشود شاید باید آن را با فشاردست خالی کرد تا دوباره نفس بکشد... این دم و بازدم را میشود با فکر و زبان هم انجام داد...( تلاشی که شما با تمام لجبازیهای با خودتان -هرچند ناچیز- سعی کردید انجام دهید .. )
خوب گاهی هم باید سرکوبشان کنیم مثلا من امروز به خودم گفتم خفه شو فکر ... اونم خفه شد :)
شما هم میتوانید فلسفه ای از زندگی بسازید به سبک خودتان...
...چرا ما خودمان را تکراری میبینیم مگر من چند تا هستم ؟!!!
من تکراری نیستم من یکی یکدانه ام خدا مرا برای امری آفریده است .....
آن امر چیست ؟باید آن را کشف کنم
من هستم با یک دنیای گِرد ...من هستم با یک خدای معجزه گرکه فقط مال من است... دنیا پر باشد یا نباشد برای من چه فرقی میکند من کار خودم را دنبال میکنم ...
اتفاقا چقدر گمنامی خوب است آدم میتواند اظهار بزرگی کند برای خودش کف بزند احسن بگوید....
اگر بخواهیم فکر کنیم که بیهود هستیم بیهود میشویم
حداقل از یگانه بودن خودتان لذت ببرید
ضمنن نمره املات 17 شد ... :shy:
-
RE: میگن درمان داره...
اگر کسی با اختیار و خرد نخواهد تا برای همان *امر* زنده باشد و نخواهد تا در فضایی که هست زندگی کند و اصلاً مرگ را دوست تر بدارد،تکلیف چیست؟
چگونه می شود تا رها از هر فکر،آموزه،دین،مکتب و عقیده ای آزاد آزاد در جهان زیست؟
چرا ما مغزی داریم که می اندیشد و دو دوتا چهارتا می کنهد و سپس باید برای راحتی خود آن را از کار بیندازیم؟
این پارادوکس را چگونه می توان حل کرد؟
چرا باید سخنان این و آن،کتب و پیشینیان را کورکورانه بپذیریم؟
چرا آمدن ما دست خود ما نبوده است و بدتر از آن رفتنمان؟
چرا اگر بخواهیم رفتنمان دست خودمان باشد،گناهکاریم و دوزخی؟
چرا باید رنج ببریم تا گنج ببریم؟!!
-
RE: میگن درمان داره...
سلامی به شیرینی و خیال انگیزیه آرزو...
آرزو از همراه یت ممنونم
گرچه با 2-3 بار خوندن متن بالا ربط با مربوطی رو به بحثم پیدا نکردم .
ولی متوجه املای خراب ریشه دارمم شدم البته شاید رسیدن فصل امتحانات پایان ترمم هم موثر بوده.
راستی اگه معلم بشی معلمه خیلی مهربون و دست ودلبازی میشی چون اگه غلط های نگارشیمم در می آوردی اونوقت به یه مشروطیه مطق میرسیدم
-
RE: میگن درمان داره...
منم با نظر شما از یه جوانبی موافقم
به نظر من مهمترین فاکتور انسان بودن ما فاکتور اختیاره که به زیباترین شکل تلمیحی در کتب دینیه انجیل و کاملترش در قران اومده .
بابا خود اون رحمان ورحیم مطلقمون این خاصیت مهم رو مثل بقیه امکاناتش به ما داده که ما خودمون رو به خودمون (چون هم نامه ی نا نوشته خوانی ...)اثبات کنیم.
اما اون وقت از اون لحظه ای که متولد می شی همه جور قاب و محدودهی مشخص غیر قابل ورود ودرها ی کلید شده ای که حق جستجوی کلید رو هم از ما گرفتن رو نشونمون میدن واز بچه گی به ما یاد میدن که توی همین خط محدوده حرکت کنی.
ماها اصلا یادمون رفته. و اولین فاکتور انسان بودنمون رو گم کردم یا اصلا برامون صادر نکردن...
یه درخت رو در نظر بگیرید
کسی راهنمایش میکنه؟
یا جهت بهش میده ؟
و در اخرم به اوج کمالش که میوه دادن میرسه.
من منکر میوه ی اگاهی و تجربه اندوزی نمی شم ولی همه اینا باید تو سایه ی رهایی و ازادی که جزو اولین فاکتورای انسان بودن ماست باشه.
من ادم لا قیدی نیستم و اتفاقا خیلی به مباحث دینی و اخلاقی پایبندم(که البته در مورد سهم عادت و آگاهیم جای صحبت است)
اما به هر حال به نظر من جور دیگر دید سهراب یه حقیقت محضه...
اصلا گناه و صواب چه معنی میتونه داشته باشه؟
بابا دین و پیامبر و امام و توصیه هاشون...فقط وسیله هستند یه وسیله ای برای پرواز .اگه میبینی همین اسباب داره جلوی پروازتو میگیره بدون که یه جای کار میلنگه.
یه کم از بالا به خودمون نگاه کنیم .
ماها هم عین اجدادمون که عادت به پرستش های جانبی داشتند .گرفتاریم .
من پرستو رو خیلی دوست دارم
تا حالا به پروازش توجه کردین
رها...
رهای رهای ...
-
RE: میگن درمان داره...
آقای مهاجر
خیلی دلم میخواهد سر از حرفایت دربیارم ...شاید هرطور شده این کاررا بکنم .
چیزی که از حرفهایتان دستگیرم شد اینستکه به عقیده شما انسان عاقل نیازی به آموزش دینی ندارد و خودش میتواند با فکر خودش به کمال برسد .......
من هم همیشه فکر میکنم این پرنده ها نه پول دارند و نه از کسی درخواست کمک میکنند همیشه روزی خور مستقیم خدا هستند و به کسی هم محتاج نیستند شاید این ما هستیم که در شهر آنان زندگی میکنیم نه آنها در شهر ما
شما میگویید درخت رشد میکند و بدون کمک از کسی به کمال خودش میرسد ...خوب اگر منظورتان زمان قبل از آخرین پیامبر است که حرف شما غلط است چون فقط یکنفر وقت و حوصله این را داشت که 40 سال مدام انقدر با خدا راز و نیاز کند تا خدا را حس کند و پیام رسان خدا را ببیند و تازه با آنهمه قدرت و توانی که در خود داشت با دیدن جبرئیل نزدیک بود از ترس غش کند....پس هر کسی نمیتواند این کار را بکند مگر تمام شرایط را داشته باشد و ایشان داشتند و دریافت کردند و به بقیه رساندند...
اصلا همه آن شرایط قابل تامل است مردمان عرب چندین خصلت خوب داشتند که بستر مناسبی برای پدید آمدن پیامبری از جانب خدا در سرزمینشان شد .
یکی انکه مردمانی دانایی بودند آن زمانی که ما در خواب خرگوشی پادشاهان بودیم آنها بر سر اینکه چرا پیامبری ندارند و با خدا ارتباطی ندارند غصه دار بودند .
عربها بسیار پشت هم هستند عمو زاده برای عموزاده جان میداد عمو مثل کوه یارو پشتیان سرسخت برادر زاده بود درحالی که محمد هنوز کسی نبود اگر محمد در ایران بود کسی از او برای پیامبری حمایت نمیکرد و در فقر مهر و وفا حتما ناکام میماند هنوز هم عربها جمعیتی زندگی میکنند و یکدیگر را دوست دارند در حالی دو نفر از ما نمیتوانند یکدیگر را در کنار هم تحمل کنند
آنها مردمی راستگو هستند و حتی دشمن به حقیقت از دشمن تعریف و تمجید میکند .
سختکوش و به اندازه کافی دانا بودند.
ساده زندگی میکردند و مثل ایرانی ها پر تجمل و غرور نبودند غذاهای ساده و بد طعم میخوردند و در جاهای سخت زندگی میکردند .
احساساتی بودند و همیشه شعر میگفتند .
زبان و حروف عربی خیلی سخت ادا میشود و اگر با زبان خودمان مقایسه کنید میبینید آنها برای حرف زدن هم با سختی و استحکام عمل میکنند . هر حرفی را یک جور بکار میبرند ه ح ز س ص غ ق .....در حالی که در زبان ما همه آنها یکجور ادا میشود و طرف نمیداند این ح جیمی بود یا ه گرد ....اینها همه زحمتی است که آنان حتی در گفتار کشیدند تا پیامبری داشته باشند ....
اینها را نمیگویم تا از عربها تمجید کنم ولی قبول کنید خدا هم بیهود آنان را انتخاب نکرده .
پس اصلا این حرفها نیست شما سخن را بپذیرید مثلا چکار دارید از کجا امده است
اما اگر زمان ما را میگویید من اعتقاد دارم بله آنانی که به اندازه کافی سواد دارند و میتوانند وقت بگذارند و تجسس کنند خیلی بهتر میتوانند به نتیجه برسند . آموزشهای گفتاری بیشتر سهم کسانی است که سواد ندارند یا وقت برای مطالعه نمیگذارند .
و من نمیدانم شما چرا چنین مسئله ساده ای را بزرگ میکنید چرا سعی نمیکنید به کمال خود برسید ...شما که همه اسباب و لوازم را برای رسیدن به مقصودتان در اختیار دارید پس چرا افسرده میشوید .....
یعنی کسی جلوی پرواز شما رو گرفته است ؟ کسی گفته مثل من پرواز کن ؟
مگر کسی درون شما را میتواند ببیند ؟ شاید دوست دارید آنچه در درون دارید بروز دهید اما چه لزومی دارد که به بقیه آنچه خودتان درک میکنید آموزش دهید آیا شما دوست دارید معلمی باشید و تجربه های خود را به دیگران اموزش دهید پس شما چه فرقی با آنان که آموزش میدهند دارید!؟
همین است که آدم گیج میشود آیا شما میخواهید مشکل خودتان را حل کنید یا مشکل بقیه آدمهای مثل خودتان را هم حل کنید .....
ولی هرکس حق دارد به سبک خودش فکر کند و بال بزند من این را قبول دارم
امیدوارم موفق باشید .
-
RE: میگن درمان داره...
من فقط يك چيزي رو مي دونم كه اين دوست خوب ما مهاجر عزيز دچار افسردگي شده و به پوچي رسيده ما به جاي اينكه به اين روحيات ايشون دامن برنيم بايد كمكش كنيم پس اگر كسي نمي خواهد اين كمك رساني رو انجام نده بهتره نظر نااميد كننده هم ندهد
-
RE: میگن درمان داره...
سلام دوستان
من پستهای mohajer را مطالعه کردم، با پست 14 honarmand موافق نیستم.
دقت کنید ایشون چالشهای فلسفی ، اجتماعی، مذهبی و .. .دارند.
اتفاقا به پستهای پر محتوای ایشون به خصوص پست شماره 12 نظری بیفکنید، کدهایی که ایشون اشاره می کنند نشان از خلاقیت، ژرف اندیشی و شناختن پارادکس هاست. نشان می دهد که ایشون آگاهی های زیادی دارد. و همین طور که خودشون اشاره دارند در حوزه عمل مشکل وجود دارد. او از عادتها شکایت دارد.....
اتفاقا چقدر بحث خوبی را درانداختند، من حتما در اینجا شرکت می کنم و از گفته های دوستان استفاده خواهم کرد.
البته آرزو و گردآفرید و سایر دوستان خوب در بحث وارد شده اند. گرچه من هم از پست نخستین آرزو تعجب کردم...، اما روند بحث مفید است.
خواهش می کنم بیشتر دقت کنیم که فقط روی محتوای بحث بدون پافشاری بر روی احساس یا شخصیت هم صحبت کنیم. تا بحث تحریف پیش نیاید.
-
RE: میگن درمان داره...
. . . رها،رهای رها . .
مهاجر؛دوست خوبم . . . برای پروازی رهایی بخش و سبک بال باید بالهایی نیرومند داشت و از آن مهمتر بی هیال افتادن شد . . .تازه رهای رها بودن پس از مدتی خستگی خواهد آورد . . .
-
RE: میگن درمان داره...
گویند سنگ لعل شود.آری شود ...
ولی ...
توی امتحانم شرایط به شدت بحرانیه
اما ارزو من در مورد حرفایی که زدم کاملا اعتقاد دارم و فکر میکنم دین اسلام بهترینه
-
RE: میگن درمان داره...
چند وقتی بود که دسترسی به اینترنت نداشتم و خونه نبودم .
همیشه سعی کردم که از هیچ کس بدم نیاد چون اونا هم عضوی از این بنی ادم اند .
بله حدسه قبلیم درست بود تو سرعت تشخیصه بالایی داری؟؟؟؟
ارزو فکر نمی کردم اینقدر با اسمی که برای خودت انتخاب کردی پارادکس داشته باشی و اینقدر سطحی نگر باشی (برچسب رو اسون میشه زد ولی دیگه به این نتیجه رسیدم که این یکی برچسب نیست).
کاشکی بجای درست کردن نقاب برای خودت یکم حداقال تاریخ میخوندی تا اینقدر قشنگ از اسلام دفاع نکنی یه سیاست انگلیسی میگه بهتری تخریب دفاع یک دفاع سطحی از یک مسئله است .
گر چه اینقدر دین اسلامی که من میشناسم بزرگ که با بحثای سطحیه منو تو زیره سوال نمیره.
یک حدیث قدسی:
1دقیقه تفکر بهتر از هفتاد سال عبادته
بهتر ما اضلاع بهتری از دینمونو نشون بدیم .
من تو کوران امتحانات پایان ترمم رفتم کافی نت و به این سایت به اصطلاح همدردی سر بزنم تا شاید یه دلگرمیی بگیرم اما ...
راستی حالا متوجه شدم که اون القاب کناری(همدردو همراه دسوز و...)بر اساس میزان گشت وگذار تو این سایت (حالا با هر انگیزه ای)داده میشه و واقعا فقط یه لقب که ممکنه حتی صاحب خودشم گول بزنه.
همیشه حرف از تحجر که میاد یاده ادمایی با ریشه بلند می افتیم که ظاهری شبیه ادم های اولیه دارن(مثل ظاهر فعلیه من که تازه از یک کورس پایانه ترمی به خونه برای چند روز پناه اوردن) اما وقعا نیاز هست یه سری به اینه ی دلمون بزنیم .
میلاد باسعادت حضرت فاطمه .فاطمه ای که نه به واسطه ی پدر برگذیده اش و نه به واسطه ی شوهر بزرگش ونه بخاطر هیچ کس دیگر عزیز اوست .چو فاطمه فاطمه است(به قول شریعتی)
-
RE: میگن درمان داره...
انگ دیگری نبود که به من بزنید ؟
فکر میکنم کمی اشتباه محاسبه دارید من نه تنها از این گونه گفتارها دلگیر نمیشوم بلکه خیلی هم لذت میبرم ...
این حرفها مرا حسابی سبک میکند اگر میخواهید مرا برنجانید یادتان باشد خیلی زیاد تحسینم کنید ...
سطحی نگر......
شاید به نظر شما سطحی نگری باشد ولی برای من کاملا عمیق و جا افتاده است .....
شاید هم به قول شما این جملات سطحی باشد پس عمقش را ندید!
آدم را فرشته ها با اکراه پذیرفتند و....
شیطان عبادت هزاران ساله خود را فدای بغض خود کرد .
گاهی فکر می کنم جوابم آنقدر قانع کننده و منطقی هست که کسانی مانند شما به جای جواب دادن به من مشغول دایلوگهای میان روح و جسم خودتان میشوید و با سوالات عجیب و غریب از خودتان به سردرگمی خودتان دامن میزنید .....
شاید هم فکر میکنید کسی شما را درک نمیکند چون یا کسی به دانایی شما پیدا نمیشود و یا سوالات شما خیلی مهمتر از آن است که کسی جوابی برای آن پیدا کند .....
اگر شطرنج بازی بلدید مهره خودتان را رو کنید چون من این کار را کردم و حال نوبت شماست که بازی کنید و اگر نمیدانید چه حرکتی کنید تا مات نشوید بهتر است رجز خوانی هم نکنید ....
بلکه حرفتان را بزنید دوست متفکر من ......
-
RE: میگن درمان داره...
سلام
آقای مهاجر بگذارید تا دیر نشده از شما عذر خواهی کنم ...حقیقتش امروز که یک مسیری از راه را پیاده میرفتم با خودم فکر میکردم که شما راست میگوید من سطحی نگر هستم شاید هرگز اصلاح نشوم و شاید به توصیه شما خودم را بهبود ببخشم بهرحال از تمامی نکات و کلام شما استفاده کردم ممنون و متشکرم ....
امیدوارم بیشتر از این در تالار فعالیت کنید تا دیگران هم از حضور شما استفاده کنند
-
RE: میگن درمان داره...
حافظ عزیز میگه :
مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست
این بیت فال امروز همه بچه های تالار هست که من با اجازه اینکارو کردم
نظر شخصی من به عنوان همدرد : بیشتر آدمای افسرده راه فرار رو بلدن ولی توان اینکارو ندارن و به نوعی عادت کردن به این نوع زندگی !
شما تا دقیق تر مشکلتون رو ننویسید فکر نکنم کسی بتونه بهتون کمک کنه !
علت افسردگی رو بنویسید خیلی راحت تر میشه روش فکر کرد ! ( از خود بی خودی / شکست عشقی / مشکلات خانوادگی / نداری / و . . . ) اینا هر کودوم یه بحث کاملا جداگانه هست که منتهی میشه به افسردگی !
درمان افسردگی باید همراه با دارو باشه / داروهای ضد افسردگی خیلی تاثیر در درمان دارن / تا کار از کار نگذشته برو پیش متخصص
مدیر همدردی هم روانشناسی خوندن و میتونن بهت کمک کنن !
منم افسردگی دارم و میرم پیش دکتر / همدردی با اعضای این تالار تو روحیم تاثیر خوبی داره / احساس همدردی میکنم باهات
-
RE: میگن درمان داره...
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد
خط ساقی گر از این گونه زند نقش بر آب
ای بسا رخ که به خونابه منقش باشد
ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست
غم دنیای دنی چند خوری باده بخور
حیف باشد دل دانا که مشوش باشد(قابل توجه ما)
دلق وسجاده ی حافظ ببرد باده فروش
گر شرابش زه کف ساقی مهوش باشد(قابل توجه او)
-
RE: میگن درمان داره...
آدم وقتی پای جادوی کلام حافظ که میشینه دیگه همه چی رو فراموش میکنه...
راستش منم یه جورایی کمر همت برای حل مسئله ام بسته ام
راستش دیگه علاقه ای به مطرح کردن مسئله ام توی اینجا ندارم.(اما حتما ازت کمک میگیرم بابا ناسلامتی ما همراهیما...)
یکی از بزرگ ترین درسهای زندگیم رو همراه این جمع یافتم که بد نیست با هم مرورش کنیم...
یکی از بزرگ ترین راه های کمک و نجات خودمون کمک و همرامی(یا همون همدردیه)با همنوعانمونه.
واقعا ای شعر تکراریه دوران کودکیم بزرگترین راز های زندگی رو رمز گشایی کرده:
بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش زه یک گوهر اند[/size]
راستی زحمت جا گذاریه مصرع بعد از ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست...
عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد[size=x-large]